سیری در جامعه شناسی خانواده (6)

سیری در جامعه شناسی خانواده (6)

نویسنده: زینب مقتدایی
منبع:راسخون

 

خانواده و تغییرات جدید
خانواده به عنوان نهاد در عصر حاضر با شرایط جدیدی مواجه و دستخوش تغییرات وسیعی شده که نه تنها با قرن های گذشته، بلکه با دهه های گذشته نیز شکل کاملاً متفاوتی یافته است. این تغییرات عبارتند از:
1. حاکمیت «اقتصاد خانوادگی» به جای اقتصاد فردی و مشارکت همه اعضای خانواده در کسب درآمد به دلیل فشارهای اقتصادی؛
بی تردید کارکردها و وظایف خانواده بسیار تغییریافته و تحولات اقتصادی و صنعتی تأثیر فراوانی بر آن گذاشته است. با سه عنصر زمان، فرهنگ و نیازهای زمانه می توان تغییرات را مورد مطالعه قرار داد. در گذشته، بسیاری از مشاغل، خانوادگی و فامیلی بود و خانواده در محیط محدودی مستقر بود و همواره نظارت همه فامیل و طایفه را در کنار خود داشت. همه اعضای خانواده معمولاً در یک خانه با پدر و مادر زندگی می کردند و خاله، عمه، عمو، دائی و سایر بستگان نزدیک هم در همسایگی آن ها زندگی می کردند و همه در یک محله سکونت داشتند؛ لذا افراد فامیل بر اعضای خانواده ی جوان، نظارتی دائمی داشتند. اما اکنون شرایط کاملاً متفاوت شده و صنعتی شدن، نظام خانواده و حتی نظام شغل و کار را هم تغییر داده است. تا آنجایی که یک خانواده در آپارتمانی زندگی می کند که حتی همسایه ی دیوار به دیوار خود را هم نمی شناسد. وجود نقش های ثابت در خانواده های سنتی مانند خانه داری و بچه داری به شدت متحول شده است. درگذشته، خانواده ی سنتی جنبه اقتصادی داشت و از این رو، تعداد فرزندان اهمیت داشت که هم اکنون این گونه نیست.
نهاد خانواده رو به برابری، استقلال، احترام و فارغ از خشونت و نوعی دموکراسی احساسات در حرکت است. بنابراین، دنیای صنعتی، شکل خانه و خانواده را کاملاً تغییر داده است. تشکیل مؤسسات عظیم اقتصادی، کارخانه های بزرگ، ایجاد شهرهای بزرگ، کلان شهرها و مهاجرت های وسیع، از پیامدهای صنعتی شدن هستند که آثار قابل توجهی را بر خانواده گذاشته اند. در مجموع، در نظم جدید اقتصادی میان محیط کار و خانواده فاصله زیادی افتاده، در حالی که در گذشته چنین نبوده است.
2. ظهور ارزش های جدید فرهنگی در خانواده مانند تحصیل (برای دختران)، فراگیری زبان خارجی؛
دومین موضوعی که باید مورد توجه قرار گیرد، تحصیلات، به ویژه تحصیلات زنان جامعه است که به شدت سبک زندگی را تغییر داده است. درگذشته در یک روستا حداکثر یک مکتب خانه وجود داشت و عده ای از دختران برای آموزش قرآن و زبان فارسی در حدی که بتوانند متن قرآن را قرائت کنند و متونی چون گلستان سعدی را بخوانند، در آنجا تحصیل می کردند. اما با توسعه آموزش و پرورش و آموزش عالی و حضور زنان در این مراکز علمی، شرایط کاملاً تغییر کرده است. به ویژه در دهه ی اخیر، بخش قابل توجهی از دانشجویان در مراکز علمی و آموزشی، خانم ها هستند؛ حتی در کنکور، ورودی زنان به دانشگاه ها از پنجاه درصد فراتر رفته و در بسیاری از رشته ها تعداد قبولی دختران بیش از پسران است. بی تردید، تحصیلات، آشنایی با افکار و نظریات جدید و خلق ارزش های جدید، در زندگی اجتماعی و خانوادگی افراد بسیار تأثیرگذار خواهد بود.
از سوی دیگر، ارتباطات جهانی نیز کاملاً متحول شده به طوری که امواج رادیو، تلویزیون، ماهواره و اینترنت، نه مرزی را می شناسد و نه چهاردیواری را می فهمد، در همه جا نفوذ و رسوخ پیدا می کند و روز به روز هم این نفوذ عمیق تر و وسیع تر می شود و در زندگی افراد و خانواده ها بسیار تأثیرگذار شده و شرایط جدیدی را بر خانواده ها به وجود آورده است.
3.کاهش جدی حمایت های مالی، مادی و عاطفی خانواده ها نسبت به فرزندان؛
تضعیف مسائل اخلاقی و معنوی و سست شدن روابط عاطفی در جامعه، بر مسئله تقدس خانواده نیز تأثیر منفی گذاشته است. خانواده از دیدگاه اسلام و فرهنگ ایرانی به عنوان کانونی مقدس بود که متأسفانه به تدریج شکل و ابعاد آن در حال تغییر است. تقدس زدایی می تواند خطری برای استحکام خانواده باشد. عواطف و علائق در بین اعضای خانواده نه تنها زیربنای استحکام خانواده است، بلکه رشد صحیح کودکان نیز در چنین محیطی امکان پذیر خواهد بود. یکی از دلایل اصلی این موضوع کاهش تقدس ازدواج است که در گذشته هم تراز بودن، هم طبقه بودن و هم صنف بودن در آن اهمیت داشت و والدین و جغرافیای زندگی در آن تعیین کننده بود، اما هم اکنون ازدواج یک قرارداد است تا یک امر مقدس که نهاد خانواده را تشکیل می دهد.
4. کاهش مرجعیت والدین در خانواده و انتقال سایر نهادها مثل رسانه ها یا اقتدار سیاسی و اساساً تغییر کارکرد خانواده؛
جامعه شناس معاصر “تی. بی. باتامو” کارکردهای خانواده را به چهار حوزه: «کارکرد جنسی، کارکرد اقتصادی، کارکرد تولید مثل و کارکرد تعلیم و تربیت» تقسیم کرده و از منظر دیگر، مجموع آن ها را به دو نوع روانی و اجتماعی بخش پذیر دانسته است. برخی دیگر از جامعه شناسان، چهار کارکرد عمده اجتماعی برای خانواده تشخیص داده اند: «تولیدمثل، نگهداری (کودکان نابالغ)، کاریابی، جامعه پذیرکردن». همچنین «ویل دورانت» در کتاب لذات فلسفه می نویسد: «کار خاص زن، خدمت به بقاء نوع است و کار خاص مرد، خدمت به زن و کودک. ممکن است کارهای دیگری هم داشته باشند، ولی همه از روی حکمت و تربیت تابع این دو کار اساسی است». آموزه های دینی و از جمله آیات قرآنی نیز بر کارکرد خانواده به ویژه والدین به عنوان دو عنصر اصلی شکل دهنده، صیانت گر و تداوم بخش نهاد خانواده اهتمام زیادی ورزیده و کارکرد پدر و مادر را در حراست از کیان خانواده بسی مهم و تعیین کننده قلمداد کرده است.
اما مقایسه کارکرد فعلی خانواده باگذشته، کاملاً متفاوت است. در گذشته، خانواده هم مرکز کار و هم مرکز تولید و مصرف و در نهایت یک واحد اقتصادی بسته بود. اعضای یک خانواده نیازمندی های خودشان را خود تأمین می کردند. در کنار محل سکونت خانواده، مکان نگهداری احشام بود که از شیر و گوشت و پوست و پشم آنان استفاده می کردند. غلات و میوه و سبزیجات مورد نیاز را هم از مزرعه و باغ خودشان تأمین می کردند. خانواده تنها مرکز تربیت و عاطفه و آرامش نبود، بلکه مرکز تلاش، کار، تولید و مصرف هم بود. کانون گرم و عاطفی در خانواده نیز کاملاً مشهود بود. به تعبیر یک محقق، جامعه سنتی از ثبات برخوردار است، معطوف به زندگی در حدّ معاش است و محور آن خانواده و اساساً جامعه ای مذهبی است.اما امروزه معمولاً خانه مکان مصرف خانواده است تا تولید. از طرفی حتی شرایط مصرف هم تغییر کرده است، به طوری که در شرایط فعلی اکثر کارمندان و کارگران، ناهار و حتی گاه صبحانه را هم خارج از خانه صرف می شود. بنابراین، شکل مصرف هم با گذشته کاملاً متفاوت شده است.
5. نظام جدید ارتباطات و رسانه ها؛
نظام ارتباطی جدید مانند اینترنت و تلویزیون موجب شده اعضای خانواده هر کدام «فردی» زندگی کنند. هرکس با یک تلویزیون یا کامپیوتر برنامه خاصی را می بیند و همه خانواده یک جا جمع نمی شوند؛ درگذشته اعضای خانواده کنار هم جمع می شدند، با هم درد دل می کردند و به هم مشورت می دانند، اما وسائل ارتباط جمعی جدید اعضای خانواده را از هم جدا کرده و هر یک از اعضای خانواده در گوشه ای از منزل سرگرم رسیدگی به کار خود (با کامپیوتر، تلویزیون و …) می باشد. به تدریج ارتباط اعضای خانواده در داخل خانه روزبه روز ضعیف تر می شود. البته در شرایط امروز گاهی خانه تا حدی کارکرد آموزشی خود را حفظ کرده است، البته نه به صورت گذشته؛ چه اینکه بسیاری از آموزش ها و مهارت های زندگی را نیز از طریق ماهواره، اینترنت، تلویزیون و رادیو در داخل خانه کسب می شوند. هم اکنون، عمده منابع شکل دهنده هویت از طریق شبکه ارتباطات با جامعه و شبکه مشاغل شکل می گیرد. در جامعه جدید تکنولوژیک، از وحدت مذهبی و اخلاقی که مشخصه ی جامعه سنتی بود، اثری نیست. بنابراین، آن آمیختگی گذشته در داخل خانه از بین رفته و فاصله ها در شرایط جدید اضافه شده است و بسیاری از ارزش های حیاتی که قبلاً از خانواده صادر می شدند، هم اکنون وارد خانواده می شوند؛ یعنی درگذشته خانواده صادرکننده ارزش های اساسی فرهنگی، معنوی و اخلاقی بود، ولی با گذشت زمان در بسیاری از موارد واردکننده و مصرف کننده است و هر یک از اعضای خانواده از بیرون منزل، مثلاً از دبیرستان، دانشگاه، جامعه و اینترنت، ارزش های جدیدی را با خود وارد خانه می کند. به این ترتیب، شرایط امروز و کارکردهای خانواده با گذشته کاملاً متفاوت شده است.
6. افزایش ازدواج های برون فامیلی در دوران معاصر؛
در شرایط گذشته، ازدواج های معمولاً فامیلی و از یک طایفه و حتی از یک خانواده بزرگ بود، اما امروزه بسیاری از ازدواج ها برون همسری و برون فامیلی است و درون همسری به تدریج رو به کاهش است. دانشگاه می تواند مرکزی برای آشنایی پسر و دختر و ازدواج آینده باشد؛ همچنین اداره، کارخانه، محل کار، مکان های ورزشی و فرهنگی، پارک ها و دیگر مراکز اجتماعی نیز می تواند چنین کارکردی داشته باشند.
سن ازدواج نیز با گذشته کاملاً متفاوت شده و مشکلات اقتصادی در این زمینه بسیار تأثیرگذار است. هرچقدر جامعه از لحاظ اقتصادی با مشکلات بیشتری مواجه شود، سن ازدواج بالاتر می رود و به ازدواج های دیررس منجر می شود. وقتی در جامعه ای رونق اقتصادی وجود دارد و وضع مردم از لحاظ معیشتی مناسب است و شغل به راحتی در دسترس است، ازدواج هم آسان می شود؛ چه اینکه بالاترین تشویق برای ازدواج مسئله اشتغال است. اما متأسفانه در شرایط فعلی یکی از مشکلات مهم اقتصادی و اجتماعی، مسئله بیکاری به ویژه بیکاری افراد تحصیل کرده است. وقتی رشد اقتصادی تنزل می کند، فرصت های شغلی هم کاهش می یابد و زمانی که بیکاری گسترش یابد، خودبه خود ازدواج هم از جذابیت کمتری برخوردار خواهد شد.
البته متون دینی برخلاف باورهای موجود و حتی اعتقادات اکثر مسلمانان که نداشتن مسکن، درآمد ثابت، شغل و کار مشخص را از بهانه های ترک ازدواج و مجرد زیستن می انگارند، بر آن است که تشکیل خانواده خود یکی از عوامل رهایی از فقر و از جمله اسباب دسترسی به امکانات و رفاه بیشتر زندگی است. قرآن می گوید: «مردان و زنان بی همسرِ خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛ اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز می سازد؛ خداوند گشایش دهنده و آگاه است» (نور: 32). چنان که پیداست، آیه شریفه در پی برجسته نمایاندن کارکرد اقتصادی خانواده است و تشکیل خانواده و ازدواج را در ثروت افزایی مؤثر می شناسد و با دو بیان مؤکد «به زودی خداوند آنان را بی نیاز می کند» و «خداوند گشایش دهنده و دانا است»، برآورده شدن نیازهای مالی خانواده را تضمین می کند.
7. تبدیل روابط آمرانه و مردسالارانه به روابط عرفی، منطقی و عقلانی (و نه الزاماً زن سالارانه) و کاهش قدرت مرد؛
روابط داخل خانه نیز در زندگی جدید با گذشته کاملاً متفاوت شده است. درگذشته معمولاً روابط، مردسالارانه و آمرانه بود، ولی روابط زناشویی نوین کم کم به سمت روابط منطقی و عقلانی پیش می رود. ساختار جدید اقتصادی و اجتماعی، مرزبندی های جنسیتی بین مرد و زن و پسر و دختر را نسبتاً کاهش داده است؛ اگرچه این تغییر می تواند مبارک باشد، اما گاهی خود تبدیل به معضل و مشکل نیز می شود. افزایش سطح سواد زنان و اشتغال به تحصیلات بر جهان بینی و نگرش و شخصیت و رویکرد آنان به زندگی و خانواده و ازدواج تأثیر گذاشته است. علاوه بر این، تحصیلات زمینه ساز و مشوق اشتغال به کار زنان در بیرون خانه شده و روابط زنان و تغییر در نظام توزیع قدرت در خانواده، تحت تأثیر شناخت، مطالعات و تحصیلات زن قرار می گیرد. در گذشته حاکمیت اقتصادی خانواده با مرد بود، مرد را نان آور خانواده می نامیدند و او مسئولیت اقتصادی خانواده را برعهده داشت؛ ولی در شرایط فعلی به جای اقتصاد فردی، اقتصاد خانواده به تدریج با مشارکت زوجین سامان می یابد. نه تنها مرد و زن کار می کنند، بلکه حتی گاهی مرد خانه ناچار است در دو نوبت کار کند تا قادر به تأمین مخارج زندگی باشد. بنابراین، شرایط زندگی نسبت به گذشته بسیار متفاوت شده است.
8. کاهش جدی مرزبندی ها و تفکیک جنسیتی بین دختر و پسر و زن و مرد؛
9. تغییر مناسبات خانوادگی؛
کاهش و تغییر چشمگیر مناسبات بین خانواده ها که خود ناشی از مهاجرت های روستاییان، شهرنشینی و صنعتی شدن است، به تضعیف روابط خویشاوندی منجر شده است.
10. جهانی شدن، شیوع فرهنگ همسان جهانی و خلق هنجارهای جدید در سایه تأثیر و تأثر؛
متأسفانه جامعه و خانواده از مسائل اخلاقی، معنوی، تعهد و اخلاق اسلامی فاصله گرفته که خود از عواملی اصلی معضلات خانواده امروزی است. برخی از دانشمندان اجتماعی پیش بینی می کنند که تا دهه های بعد، شرایط و شکل خانواده مخصوصاً در غرب کاملاً تغییر خواهد کرد. تافلر می گوید: «در آینده به جای خانواده ی امروزی، شاهد پیوندی صرفاً موقت خواهیم بود». تضعیف این پیوند می تواند خطری تکان دهنده باشد، ولو اینکه این خطر فعلاً برای غرب است و از جوامع ما کمی فاصله دارند؛ اما بر اساس فرهنگ جهانی شدن و نزدیکی جوامع به یکدیگر، بعد از چند یا چندین سال مسائل و مشکلات غرب به جامعه ما نیز سرایت خواهد کرد. در این راستا، موج نوگرایی، آموزش همگانی و گسترش رسانه های جمعی، موجب افزایش دانستنی ها و آگاهی های عمومی نسل جدید شده و حوزه ارتباطات انسانی و اجتماعی آن ها را وسیع تر کرده است. جدی ترین نتیجه این فرآیند آن است که نسل جدید، نسلی است که اولاً بسیار باشتاب، اجتماعی می شود و ثانیاً در مسیر اجتماعی شدن، تنها منبع ارزشگذار، دیگر خانواده و سنت حاکم بر خانواده نیست، بلکه با فضاهای جدید اجتماعی و فرهنگی آشنا می شود که ارزش های متفاوتی نسبت به خانواده به او تزریق می کنند و عامل ایجاد نیازهای جدید می شوند.

انواع خانواده در ایران
در جامعه ایرانی صاحبنظران بطور کلی دو تیپ مختلف در خانواده ازلحاظ ساخت اجتماعی معرفی کرده اند:
الف : خانواده گسترده
ب : خانواده زن وشوهری یا مستقل
خانواده گسترده به دو صورت زیر در ایران دیده می شود:
الف- خانواده پدری توسعه یافته
عبارت است از خانواده ای مشتعل بر سه نسل پدر و مادر با فرزندان و نوادگان که اداره و ریاست خانواده بر عهده پدر و مادر اصلی می باشد. در این خانواده ها پسرها بعد از ازدواج با پدر و مادر زندگی می کنند. ولی دختر ها بعد از ازدواج خانه پدر را ترک ‏می گویند. این نوع خانواده هنوز سنت گراست و مرد نقش عضو برتر رادارد. همسر گزینی با موافقت و نظارت خانواده انجام می گیرد و فرزندان اغلب شغل و حرفه پدر را تعقیب می کنند.
ب- خانواده با ملحقات
عبارت است از خانواده ای که از یک خانواده هسته ای اصلی تشکیل یافته است.به اضافه خویشان و بستگان دور و نزدیک که بعلل پیری و از کار افتادگی ویا بیوگی به خانواده اصلی ملحق شده اند.خانواده گسترده اساساً بر بستگی های نسبی استوار است و بدین سبب خانواده همخون نیز نامیده می شود (consanguine family) با این همه پوشیده نیست که در خانواده گسترده در نتیجه زناشویی اعضای جوان با افراد خانواده های دیگر بستگی های سببی نیز وجود دارند. پس باید گفت خانواده گسترده شامل چند گروه خونی و چند گروه زناشویی است. خانواده گسترده بر حسب آنکه به زن یا شوهر بستگی داشته باشد دو صورت به خود می گیرد؛ خانواده مادر تباری و پدر تباری. خانواده گسترده بیشتر در مناطق غیر شهری و صنعتی نشده یافت می شود. خانواده گسترده روی هم رفته پایدارتر از خانواده زن و شوهری است. در خانواده گسترده مردم می آیند و می روند ولی واحد اصلی مسئولیت جمعی خود را حفظ می کند. در حالی که مرگ مادر یا پدر در یک خانواده هسته ای ویا زن وشوهری باعث جدایی و یا از هم پاشیدگی خانواده می شود در ضمن در خانواده گسترده امکان جمع آوری سرمایه بیشتر و قدرت در خانواده گسترده بیشتر از خانواده هسته ای است. اما خانواده گسترده نیز معایبی دارد، من جمله امکان بروز اختلافات خانوادگی در آن بیشتر است. دیگر اینکه امکان ارضای عاطفی همه افراد عملاً مقدور نمی باشد و بروز تمایلات لذت جویی بعلت وجود امکانات مالی ودرنتیجه تن درندادن بکار پیش می آید.

خانواده زن وشوهری یا خانواده مستقل:
این نوع خانواده که امروزه ازمظاهرجامعه صنعتی بوده و همراه باتمدن غرب به سایرکشورها نفوذ کرده است، همچون سلول اصلی اجتماع،که از زن و شوهر و فرزندان تشکیل یافته می باشد. عمرخانواده زن وشوهری برخلاف خانواده گسترده که ازنسلی به نسل دیگر انتقال می یافت،کوتاه و ناپایداراست. رابطه زن و شوهر براساس تساوی و همفکری و توافق است. حقوق فرزندان نیز به نسبت خانواده قدیم افزایش یافته و مورد حمایت واحترام بیشتر والدین می باشد. این قبیل خانواده برخلاف خانواده سنت پرست و روستائی شخصیت پرور است. یعنی روابط با فرزندان براساس احترام وبا توجه به شخصیت آن ها می باشد. دراین خانواده معمولاً فرزندان پس از ازدواج و گاهی نیز قبل از ازدواج یعنی در آخرین روز های سن قانونی که پدر و مادر ملزم به نگهداری آنان هستند، خانه پدری را ترک گفته و زندگی مستقل دیگری تشکیل می دهند.
در ایران جمعیت شناسان و جامعه شناسان با استفاده از اطلاعات به دست آمده و با در نظر گرفتن عوامل جامعه شناسی و اقتصادی در سیستم های خانوادگی و ضوابط چهارگانه: شغل رئیس خانواده، طرز انتخاب همسر، میزان وابستگی به شبکه خویشاوندی و نقش زن و مرد، سه نوع خانواده زن و شوهری تشخیص داده اند.
الف: خانواده مستقل زن و شوهری (نوع اول)
که بعضی از شاخص های آن عبارتند از: رئیس خانواده و همسر او که دارای تحصیلات در حد دیپلم متوسطه و بالاتر هستند.آزادی در انتخاب همسر، ازدواج با غیر خویشاوند بدلیل وسعت دایره همسر گزینی، تساوی در زندگی زناشویی، اداره امور خانه مشترکاً، استفاده از وسایل رفاهی، بالا بودن سطح مصرف خانواده، محدود بودن عده فرزندان و چگونگی تربیت آن ها از مشخصات دیگر این نوع خانواده است.
ب:خانواده زن و شوهری (نوع دوم)
بعضی از ویژگی های آن عبارتند از: شغل رئیس خانواده خدمات اداری و آزاد سطح پایین، تحصیلات پایین تر از دیپلم ، زن فقط به امور خانه می پردازد و شوهر عهده دار مخارج خانواده است، برتری مرد در داخل خانه به خوبی حفظ شده است. خانواده موفق داشتن اولاد زیاد است.
ج: خانواده زن و شوهری مهاجر (نوع سوم)
این قبیل خانواده ها بیشتر از مهاجرین روستاها و شهرک ها تشکیل شده است و جامعه شهری آن ها را کاملاً جذب نکرده و بصورت حاشیه نشینی در حومه شهر های بزرگ و میانه و در آلونک ها و خانه های محقر گلی زندگی می کنند. گاهی نیز چند خانواده بصورت جمعی با هم زندگی می کنند. رئیس خانواده کارگر روزمزد و بیشتر در خدمات ساختمانی اشتغال دارد. مرد و زن و فرزندان همگی بی سوادند. مرد نسبت به سایر اعضای خانواده برتری کامل دارد.
نظام خانواده زن و شوهری بیشتر چند تباری است تا تک تباری و یا حداقل به این معنی که نه خط مادری نه خط پدری هیچ یک تقدم ندارند.
نومکانی نیز به نوبه خود در استقلال واحد کوچک خانوادگی سهم بزرگی دارد. دیگر اینکه پسر و دختر در انتخاب همسر آزاد ترند اقوام دورتر نظارتی بر همسر گزینی و ازدواج ندارند. احساسات و عواطف بسیار اهمیت دارد. اگر زن یا مرد در یک چنین خانواده ای عشق و علاقه ای را که انتظار آن را دارند به دست نیاورند، انگیزه ادامه زندگی خانوادگی سست می شود. به همین جهت، میزان طلاق در چنین خانواده هایی نسبتاً بالاست.

تغییر وظایف خانواده
‏با مشخصاتی که برای خانواده زن و شوهری ذکر شد، امروز با شرایط زندگی جدید، زندگی شهرنشینی، نومکانی، فعالیت زنان در خارج از خانه، سپردن کودکان به مهد کودک ها، افزایش بعد مسافت بین اقوام و خویشان و در نتیجه ارتباط کم افراد فامیل با یکدیگر، زندگی در آپارتمان ها و محیط های کوچک، عدم قبول نگهداری افراد مسن و سالخورده در داخل خانه و احیاناً سپردن آن ها به خانه سالمندان (پدیده ای که امروز تدریجاً رشد می یابد، تمایل به داشتن فرزند کمتر و سرمایه گذاری روی آن ها و نگهداری آن ها تا زمانی که تحصیلات بالا بیابند. این ها خود معرف این است که خانواده گسترده تدریجاً جذابیت خود را از دست داده است و شرایط زندگی جدید نوع دیگر خانواده یعنی زندگی زن شوهری را می طلبد. شاید به نظر برسد سخن پارسونز مبنی بر اینکه اگر چنانچه امروز خانواده زن و شوهری رشد یافته بدلیل این است که با شرایط جدید بیشتر وفق دارد مبین سیر تحول خانواده از گسترده به سوی زن و شوهری در جامعه خودمان باشد.
‏این مطلب راست است که بر حسب طبقه، قشر یا گروه اجتماعی نوع زندگی خانوادگی هم متنوع است. اما در مجموع می توان گفت که تمایلی عمومی در همه جوامع صنعتی یا رو به صنعت مشاهده می شود و آن اینست که با تغییر مقام و منزلت زن، روابط و مناسبات فیمابین زن و مرد تغییر می کند و نقش های تازه ای بر عهده زوجین نهاده می شود و ضمناً کودک موضع تازه ای در خانواده به دست می آورد که خود آن هم در کیفیت و نوع روابط اولیاء و فرزندان مؤثر است و بالاخره طرز برخورد جدیدی در روابط خانواده با خویشان و همسایگان تدریجاً پدیدار می نمود. اما نکته ای که طرحش در این جا به مورد است، این که در درون خانواده امروز دو نوع نیرو به کار افتاده که یکی را قوه گریز از مرکز و دیگری را قوه اقبال به مرکز می توان نامید.
‏قوه دومی موجب تقویت حیات خانوادگی است. چنانچه روابط نوین زناشوئی در طبقات تحصیلکرده متوسط و برتر شهری، یعنی روابطی که در جهت همفکری و همدلی است و در مقابل، نیرو های متعددی است که اعضای خانواده را به محیط خارج می کشاند و از حیطه تأثیر خانواده دور می کند. در اینجا اشاره تنها به مؤسسات رقیب خانواده نیست. حتی بزرگ شدن ابعاد شهرها، دوری محیط کار از خانواده و خانه، افزایش اشتغالات ناشی از دشواری زندگی شهری و صنعتی نیز در گریز از کانون خانواده و تضعیف حیات خانوادگی مؤثر است. در مورد تلویزیون گفته شده که اعضای خانواده را از خارج به درون خانه می کشد اما باید این نکته را هم افزود که در خود برنامه ها، هسته عوامل جدایی فرهنگی میان نسل قدیم و نسل جدید نهفته است و قرار گرفتن افراد خانواده در برابر پرده تلویزیون لزوماً موجب تقویت رابطه گفت و شنود و تفاهم میان آن ها نمی شود.
‏با توجه به مسائل مطرح شده در بالا می توان نتیجه گرفت که با تغییر خانواده به صورت زن و شوهری بسیاری از وظایفی که به عهده خانواده گسترده بود از خانواده کنونی سلب و به مؤسسات و سازمان های اجتماعی دیگر محول شده است. در خانواده امروزی وظایف مختلفی از جمله واحد اقتصادی بودن، آموزش و تربیت فرزندان، انتقال میراث فرهنگی ، محل تفریحات و…. به نهادهای دیگر سپرده شده است.

خانواده سنتی و نیمه مدرن در ایران

خانواده سنتی:
از ضرورت تا تقدس! به روایت تاریخ اجتماعی انسان، نهاد خانواده اولین نهاد اجتماعی است که برخی از جامعه شناسان ریشه پیدایش آن را همزمان با ظهورمالکیت فردی می دانند (مورگان ومارکس). درجامعه ایران نیز ازدیربازنهاد خانواده اولین ومهمترین بستراجتماعی شدن فرد و فراگیری آموزه ها، ارزش ها و هنجارهای اجتماعی بوده وهست. این ساختار بازمانده از سده های گذشته همواره دارای کارکردهای بسیاری بوده که منجربه قوام و دوام آن در ایران نیز گردیده وبه آن سیما و کارکردی “مقدس” داده است . بطوری که می توان اززوایای مختلفی به این کارکردها پرداخت:
1 – ازدیدگاه سیاسی؛ نهاد خانواده مهمترین ابزار نگهداشت وتوسعه ساختار پاتریمونیالیزم یا سلطه موروثی سلطان در جامعه و حفظ دولت مطلقه مردسالار و پدرسالارانه است. بطوریکه “ولی” کوچک درسطح خانواده (پدر) دارای همان اقتدار بی حد وحصری است که”ولی” کبیر درسطح جامعه با عناوینی همچون والی ده یا شهر، سلطان و ولی فقیه داراست. ازاین رو خانواده برای نه تنها مردان مسلط برزنان، بلکه برای مردان سیاسی و دینی مسلط بر جامعه نیز دارای تقد س و ارزش ویژه ای است که بدون آن ضمانتی بر پایداری ساختارهای پیش گفته وجود نخواهد داشت. اطاعت وتسلیم پذیری، ترس وتقلید ازرهبران سیاسی ودینی وتبعیت وفرمانپرستی کورکورانه از صاحبان حوزه قدرت وسیاست از گذشته تاکنون همواره آویز گردن ودستاویز بردگی مردم بوده است. بن مایه این زور آشکار وپنهان چنان با سیاست یگانه شده است که در ادبیات ایرانی سیاست به معنای تنبیه وادب کردن مردمان نا اهل تعبیر شده است.
2 – ازدیدگاه اجتماعی؛ نهاد خانواده، سازوکار عینی پایش وزایش مرد سالاری وهژمونی مرد بر زن می باشد. تنفیذ وراهبری کارکردهای مردخواهانه ای همچون شوهرداری، کودک آوری وکودک پروری، وخانه داری از مهمترین وجوه تقسیم کارسه گانه خانوادگی است که همواره از سوی مردان مسلط بر جامعه وخانواده دنبال شده است. الگوهای مرد خواهانه ای نظیر تعداد وجنسیت فرزند خواهی، نوع پوشش کامل سر و روی زنان، نوع آموزش زنان وفرزندان، نحوه انتخاب همسر برای فرزندان دختر وپسر، نحوه صرف اوقات فراغت، احترام به بزرگان وشیوخ خانواده وعشیره. جامعه وانتخاب طرز تفکر دینی وشدت وحدت رعایت سلوک دینی و… از زمره خدماتی بود که تقدس خانواده را دوچندان می ساخت.
3 – از دیدگاه اقتصادی؛ نیز کمیت وتعداد خانواده از یکسو وکیفیت یا پسرزایی آن هم از سوی دیگر دراقتصاد معیشتی و بسته دارای کارکردهای مطلوبی بود. میل به ازدواج زودهنگام وهمزمان با ورود به سن بلوغ اولین زمینه تشکیل خانواده وبهره گیری از حداکثر توان باروری و فرزند زایی است که موجبات قوام نسل واصل عشیره، افزایش نیروی کارجدید وتقویت قدرت اقتصادی و اجتماعی در زیست بوم های کوچک عشیره ای و روستایی را فراهم می آورد. بر همین اساس مردان یا زنان نازا یا باصطلاح اجاق کور فاقد ارج و قرب لازم بوده و بر خلاف آن افراد دارای فرزند بویژه پسرزا از قرب و اقتدار و تقدس بیشتری برخوردار بودند.
4 – از منظر دینی؛ نیز خانواده علاوه بر اهمیت کمی در ایجاد فرصت افزایش تعداد لشکر مسلمین درمقابل کفار فرضی در دفاع از کیان وبیضه اسلام، دارای اهمیت کیفی در افزایش فرصت برای تکثیر وگسترش اندیشه اسلامی نیز بود. به عبارت دیگرتضمین نمایش اقتدار دینی روحانیت و متولیان دینی موکول به حفظ وگسترش خانواده بوده و در عین حال وجود آن زمینه عینی لازم برای پیشبرد هژمونی دینی وضرورت وجودی صاحبان دین واقتدار دینی بوده است.

خانواده نیمه مدرن: خانواده پاردوکسیکال!
با ظهور پدیده مدرنیزم وارداتی درکشور که از سال های واپسین حکومت قاجار و در دوران زایمان خود درعصر مشروطه ودر اوج آن با روی کار آمدن پهلوی اول رو به توسعه گذارد، بسیاری از نهادها و نمادهای مدرنیزم بتدریج با نهادهای سنتی ودینی جامعه به چالش نشست ویکی، دیگری را بر نمی تابید. با شکل گیری تأسیسات مدنی نوینی همچون مدارس (که در تعقیب نخستین الگوی مدرسه نوین رشدیه بود)، دانشگاه ها، دادگاه های مدنی و تصویب قوانین کیفری وجزایی نوین، سازمان های اداری وبروکراسی، شناسنایی هویت های فردی با صدور شناسنامه ها وثبت ازدواج وطلاق بیرون از ید اقتدار سنتی دین و متولیان دینی، نهاد خانواده نیز دستخوش تغییرات اساسی گردید. بطوریکه وظایفی همچون آموزش، اشتغال ، تربیت ، همسر گزینی، هویت یابی و جامعه پذیری افراد خانواده از زیر سیطره پدر خارج وبه سایر نهاد های اجتماعی واگذار شد. در این شرایط به دلیل مقاومت متولیان سنت ودین از یکسو وناتوانی متولیان نوگرایی در پیشبرد موفق این فرآیند ودرنتیجه فرسایشی شدن این روند، بسیاری از نهادها وکارکردهای آن با شرایط پارادوکسیکالی روبرو گردید که بیشترین ناهنجاری هارا می توان در نهاد خانواده ردیابی کرد.
1 – الگوی ازدواج بعنوان خاستگاه اصلی تشکیل خانواده دستخوش تغییرات مهمی شده است. اولین تغییر مربوط به الگوی همسر گزینی است. امروزه میان ارزش های والدین و فرزندان برای انتخاب همسر تفاوت وگاه تضاد های آشتی ناپذیری بروز کرده است. بطوری که جوانان دیگر تن به ازدواج های فامیلی نمی دهند واز درون همسری یا ازدواج با خویشاوندان وعشیره مشترک سرباز می زنند. متغییر سن نیز اشکال متفاوتی بخود گرفته است. از طرفی جوانان در سنین جوانی (از نظر روانشناختی تا 24) به ازدواج روی نمی آورند ومتوسط سن ازدواج به حدود 27 سال رسیده است واز طرف دیگر با افرادی ازدواج می کنند که کمترین فاصله سنی را با او دارند . عامل سن و فزونی سن شوهر نسبت به زن در ساختار سنتی مبین ومقوم اطاعت پذیری زنان واستحکام نسبی خانواده بوده است. علاوه بر این هویت فردی نیز در انتخاب همسر نقش تعیین کننده ای بدست آورده است چنانکه همسر گزینی به اقتدای هویت خانوادگی افراد صورت نمی گیرد. عواملی نظیر تحصیل، شغل، ثروت ودارایی، زیبایی وقابلیت های فردی نسبت به عواملی چون آبروی خانوادگی، اسم ورسم، تبار ومنزلت اجتماعی، تدین واخلاق دینی وسنتی از اهمیت بیشتری برخوردار گردیده است. امروزه بخصوص در اجتماعات نیمه سنتی- مدرن وشهرهای بزرگ، موضوع تعیین مهریه وچگونگی احقاق حقوق زن درصورت جدایی از شوهر از مهمترین مراحل فرایند همسر گزینی بشمار می رود. شکل افراطی و مرض گونه این فاکتور چنان است که همچون الگوی کلیدی اقتصاد سیاسی نظام سرمایه داری ” پول- کالا- پول ” زن همچنان بعنوان کالا در معادله” جهیزیه- دختر- مهریه ” قرار گرفته وسنجیده می شود.
2 – همسرگزینی سنتی با همه محدودیت هایش، در ساختار بسته مناسبات دختر و پسر دارای کارکردی بود که درشکل نیمه مدرن آن، فاقداین کارکرد شده وبه دلیل عدم شناخت کافی ولازم دختر وپسر از یکدیگر از یکسو واهمیت عوامل اقتصادی در سنجش وگزینش همسر از سوی دیگر نرخ طلاق وگسیختگی پیمان ازدواج بطور روز افزونی زیاد شده است. شناخت سطحی و بسنده کردن بسیاری از الگوهای ازدواج به زیبایی، پول وامکانات رفاهی همسر وهمچنین نبود امکان همنشینی هنجارمند وفارغ از انگ ها وتهمت های اجتماعی در ایجاد رابطه آشنایی و مراوده آزاد میان دختر و پسر به صورتی آشکار و قانونمند به دلیل مقاومت ساختارهای دینی وسنتی در این نوع از مناسبات انسانی، منجر به تشکیل خانواده هایی می گردد که تنها تضمین پایداری آن گاه مهریه سنگین و ترس از عواقب اجتماعی واقتصادی برای زن ویا فرزندان حاصل طلاق می باشد.
3 – همسرگزینی از عروسی تا گور با شکل نمادین لباس سفید عروسی در شروع و تن پوش سفید مرگ در پایان که بازمانده از ساختار کهنه وسنتی خانواده ایرانی است، با مذموم شمردن و احتراز فراگیر از طلاق، چنان به انسداد وبن بست های خانواده ای به عنوان یک سیستم باز منجر شده است که دیگر کمتر خانواده ای در ایران امروز می توان یافت که درمعرض نابسامانی، تشتت وستیز وستیزه جویی نباشد. شواهد مربوط به نرخ بالای طلاق در بین مهاجران ایرانی در سایر کشورها که زمینه های امنیت اقتصادی واجتماعی زنان را فراهم می آورند، گویای این مهم است که درصورتی که امنیت اقتصادی واجتماعی زنان متأهل افزایش یابد، میل به جدایی در بین زنان وحتی مردان متأهل نیز بیشتر می شود.
4 – خانواده امروزین ایران دیگر به الگوهای نسل پیش از خود وفادار نبوده وفرآیند جامعه پذیری را عمدتاً درمیان همسالان خود، رسانه های نوینی چون ماهواره، اینترنت والگوهای زیست جوان امروزی در گستره جهانی جستجو کرده وبی تدبیر مسئولان امور آموزشی وتربیتی با نگاه گذشته گرا، با نگاهی به آینده بدنبال فروپاشی ساختارهای کهن اجتماعی، فرهنگی، فکری وسیاسی هستند. بی سبب نیست که امروزه می توان چنین ادعا کرد که نهاد خانواده دیگر نمی تواند کارکرد پاسداری از ساختارهای کهنه را ایفا کرده و یاری گر وفاداری برای متولیان دین وسنت باشد. از همین روست که بسیاری از صاحبنظران امور اجتماعی نیز که درصدد توجیه وحفظ ساختارهای سنتی هستند به دنبال احیای ساختار کهن وکارکردهای مألوف خانواده بوده وخانواده امروزین جامعه ایران را “مقدس” نمی شمارند. والبته به همین دلیل نیز باید اذعان کرد که “خانواده مقدس” مورد نظر متولیان دین وسنت در ایران در کوران گذار از سنت به مدرنیزم به یکی از بحرانی ترین نهادهای اجتماعی مبدل شده است.

نتیجه گیری
بنابراین، جامعه شناسی خانواده یکی از شاخه های تخصصی جامعه شناسی می باشد که به بررسی خانواده، ساختار و کارکردهای آن و روابط موجود در این نهاد می پردازد؛ از سوی دیگر رابطه میان نهاد خانواده و دیگر نهادها و نظام های اجتماعی در جامعه را مورد بررسی و تحلیل قرار می دهد. خانواده به منزله نهاد بنیادین جامعه است که نقش اساسی در بخش های مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و… داشته و یک بنیان مهم در سازماندهی اجتماع و جامعه فراهم می کرده است. همچنین ستون استوار پیوندهای اجتماعی وروابط خویشاوندی وکانونی در جهت بروز وظهور عواطف انسانی ومکانی برای پرورش اجتماعی کودک است. خانواده واحدی است که بر اساس ازدواج پدید می آید و ازآغاز پیداییش خود همچون حریمی امن زندگی انسان را در بر می گیرد. خانواده از جایگاه بسیار بالایی در جامعه برخوردار است و به عنوان هسته اصلی هر جامعه دارای کارکردهای گوناگونی می‌باشد. افراد در این نهاد ضمن حفظ نسل، وظیفه تربیت فرزندان ، مراقبت ، حمایت از بزرگسالان و حفظ میراث فرهنگی و دینی خود را بر عهده دارند. اما با گذشت زمان و انتقال از خانواده گسترده به خانواده هسته ای از کارکردهای آن کاسته شده و برخی دیگر از کارکردها کمرنگ تر شده است و به نهادهای تخصصی واگذار شده است. در طول دو سده اخیر خانواده‌ی‌ ایرانی در جریان نوسازی فرهنگی و اجتماعی و سیاسی کشور تغییرات اساسی یافته است. به طوری که بعضی از خانواده ها از سنت های خود دورشده و فرهنگ بیگانه را در زندگی خود جای داده اند. واین امر باعث به وجود آمدن مشکلاتی در خانواده ها شده است. سابقه و تحولات تاریخی خانواده طی دوره‌های متعدد، تغییرات خانواده، نسل و خانواده، ازدواج و تغییرات آن، چالش‌ها و مشکلات سر راه خانواده از قبیل طلاق و فروپاشی از موضوعاتی است که تحقیقات زیادی در مورد آن شده است.
بنابراین خانواده‌ که به عنوان هسته اصلی جامعه است در گذشته بیشتربه شکل کانونی بوده است و نظام سیاسی و دینی در جامعه متأثر و مکمل آن بوده است. ولی در دوره جدید خانواده ضمن اینکه یکی از کانون‌های اصلی اندیشه و عمل است، ولی حیات آن در متن اجتماع معنی یافته است. وخانواده اگر اجتماعی باشد می تواند موفق تر باشد. بدین لحاظ، خانواده ضمن اینکه بر دیگر نهادها اثر گذار است، از آن‌ها نیزتأثیر خواهد گرفت. ولی آنچه قابل اشاره است آن است که خانواده ایرانی دستخوش تغییرات عمده‌ای گشته است، چنان که در بسیاری از موارد کارکردها و ویژگی‌های و ساختارهای آن دچار تحولاتی شده است که از عوامل این تغییرات می‌تواند این موارد باشد: شرایط جدید اقتصادی، افزایش سطح تحصیلات، مشارکت بیشتر زنان، اهمیت فرزندان در کنار اولیا، توسعه رسانه‌های جمعی، مد، مصرف گرایی و مسافرت موجب شده تا زنان در کنار مردان در تغییرات ساختار خانواده اقدام کنند.
منابع
– اعزازی، شهلا، جامعه شناسی خانواده، تهران: انتشارات روشنگران، 1382.
– اعزازی، شهلا، جامعه شناسی خانواده با تاکید بر نقش ساختار وکارکرد خانواده در دوران معاصر، 1387.
– جمشیدی، بهنام، ساختمان خانواده وخویشاوندی در ایران، انتشارات حبیبی،1350.
– باتامور، بی. تی، جامعه شناسی، ترجمه سیدحسن منصور، تهران: انتشارات فرانکلین، 1357.
– لوی استروس، کلود، دیدگاه مردم شناسی، ترجمه نعمت اله تقوی، تهران، انتشارات دنیا،1355.
– لیچ، ادموند،لوی استروس، ترجمه حمید عنایت، تهران،خوارزمی،1350.
– برناردز، درآمدی بر مطالعات خانواده، ترجمه حسین قاضیان، تهران: نشر نی، 1384.
– پانوف، میشل و پرن، میشل، فرهنگ انسان شناسی، ترجمه اصغر عسکری خانقاه، تهران، نشر ویس، 1368.
– دورانت، ویل، لذات فلسفه، ترجمه عباس زریاب، تهران: انتشارات علمی فرهنگی، 1373.
– وایزمن، بوریس، گرووز، جودی، قدم اول: لوی استروس، ترجمه نورالدین رحمانیان، تهران، شیرازه،1379.
– ساروخانی، باقر، مقدمه ای بر جامعه شناسی خانواده، تهران: انتشارات سروش، 1370.
– آزاد ارمکی، تقی، جامعه شناسی خانواده ایرانی، تهران، انتشارات سمت،1386.
– توسلی، غلامعباس، نظریه‌های جامعه شناسی، تهران، سمت، 1380.
– سگالن، مارتین، جامعه شناسی تاریخی خانواده، ترجمه حمید الیاس، تهران: نشر آرام، 1370.
– صالحی، سیدرضا، الگوهای سبک زندگی ایرانیان، تهران: پژوهشکده تحقیقات استراتژیک، 1386.
– کوئن، بروس، مبانی جامعه شناسی، ترجمه غلامعباس توسلی، تهران: انتشارات سمت، 1373.
– گولد، جولیوس، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه باقر پرهام و دیگران، تهران: نشر مازیار، 1376.
– گیدنز، آنتونی، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران: نشر نی، 1373.
– تافلر، آلوین، موج سوم، شهیندخت خوارزمی، تهران، نشر نو،1366.
– تقوی، نعمت الله، جامعه شناسی خانواده، تهران، دانشگاه پیام نور، 1379.
– جهانی، سمانه، جامعه شناسی خانواده در قرآن کریم،دو فصلنامه تخصصی پژوهش های میان رشته ای قرآن کریم، سال سوم، شماره اوّل، بهار و تابستان 1391 ، ص 100 – 81 .
– قوامی، نسرین، نظریه‌های جامعه‌شناسی در حوزه خانواده، سایت انسان شناسی و فرهنگ.
– داودخانی، محسن ، مشارکت پذیری اعضای خانواده، منبع فصلنامه کتاب زنان شماره 16.
– احسانى، محمّد، خانواده، ماهنامه معرفت ، شماره 81 .
– قران مجید.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید