نویسنده: هیبتالله عظیمی (1)
مقدمه
بررسی سیره معصومین (علیهم السلام) و کشف، احصاء و تطبیق رفتارهای آن بزرگواران، به نحوی که قابل توجیه با آموزهها و ضرورتهای اطلاعاتی، عملیاتی و حفاظتی امروز نظام مقدس اسلامی باشد، از اموری است که نتیجه آن میتواند پاسخی به ابهامات مربوط به ضرورت انجام فعالیتهای جمعآوری و ضد جمعآوری اطلاعات در دولت اسلامی محسوب شده، پشتوانه مشروعیت دینی و مذهبی این گونه اعمال، برای مجریان بوده باشد.
ائمه اطهار (علیهم السلام)، به جز مدت پنج ساله حکومت حضرت علی (علیه السلام) و حکومت بسیار کوتاه امام حسن (علیه السلام)، هیچ گاه حکومت رسمی نداشته و اداره کننده سازمان اداری جمعآوری اطلاعات از طریق جواسیس دولتی نبودهاند. بلکه با توجه به احساس مسئولیت و تکیلف الهی امامت که به ایشان تودیع شده بود، از سر ضرورت و برای حفظ دین و مقابله به انحرافات در آن، بیشترین تلاش خود را صرف رصد و آگاهی از شرایط جامعه اسلامی وقت و نقشههای زمامداران آن نموده، در مواقع لازم، واکنش مناسب را نشان دادهاند. ضرورت حفاظت از دین و کیان شیعه، به عنوان مهمترین مسئولیت ائمه شیعه، باعث شد اطلاعات و ضد اطلاعات و مدیریت شبکههای اطلاعاتی ائمه اطهار (علیهم السلام) به مرور زمان و متناسب با رشد سیستم اداری خلافت، رشد و توسعه یابد. اوج این شکوفایی را میتوان در مدیریت اطلاعاتی امام کاظم (علیه السلام) بر عوامل خود در دستگاه خلافت مشاهده کرد. اقدامات فرهنگی، اداره مکتب علمی، تربیت شاگردان، تأسیس، گسترش و مدیریت سازمان وکالت که بخش اعظم وظایف آن تأمین نیازهای اطلاعاتی امام وقت بوده، به منظور ارتباط گیری امام کاظم (علیه السلام) با شیعیان جهان و رسیدگی به وضع آنان صورت میگرفت. به کارگیری یاران مختلفشان، متناسب با توانمندیها و شرایط مورد نیاز، همگی حکایت از اهتمام جدی امام (علیه السلام) به انسجام شیعیان به عنوان یکی از مسئولیتهای رهبر و امام این مذهب است. بدیهی است که انجام این وظایف توسط امام، از سویی باید دارای گستره تبلیغی و نتیجه لازم باشد و از سوی دیگر باید ملاحظه حساسیتهای دستگاه خلافت، رعایت گردد تا موجب وارد آمدن ضربات جبران ناپذیر بر پیکره شیعه نشود. انجام این رسالتها، گرچه تضاد مستقیمی با منافع خلافت عباسی ندارد، اما در عمل خلافت عباسی را تهدید میکند و به همین خاطر، حساسیت شدید خلفا را به دنبال داشته است، به نحوی که از مهمترین دلایل برخورد و شهادت امام (علیه السلام) توسط هارون عباسی شد. از مهمترین اقدامات امام (علیه السلام) در این امر، مدیریت اطلاعاتی به ویژه نفوذ در دستگاه حاکم و تقسیم یارانش به بخشهای مختلف و محول کردن وظایف خاص به هر کدام میباشد.
در بین یاران امام گروهی از جمله حسن به محبوب سرّاد، صفوان بن یحیی، هشام بن حکم، محمد بن علی بن نعمان، یونس بن عبدالرحمن، مفضل بن عمر جعفی کوفی و… موظف یه یادگیری کلام و حدیث بودند. گروهی از یارانش نظیر صفوان بن مهران جمال و زیاد بن ابی سلمه و… از ادامه همکاری با خلفا منع میشدند و گروهی دیگر از جمله علی بن یقطین، به نفوذ در دستگاه خلافت ترغیب و هدایت میشدند. ذیلاً به تبیین و بررسی دو دسته اخیر و دلایل و انگیزههای آن میپردازیم.
منع همکاری با دستگاه خلافت
از روشهای تقابل امام با دستگاه عباسی، ممانعت همکاری برخی از یارانش با خلفا میباشد. هدف از این روش که سیاست اصلی امام کاظم (علیه السلام) بود، القاء عدم مشروعیت نظام خلافت عباسی بود تا اعتماد مردم را نسبت به آن سست کند. نمونهای از این رفتار امام در توصیه اکید امام به صفوان بن مهران جمال برای قطع هر گونه همکاری و اجازه دادن شترهایش به هارون (حتی سفر به حج)، میباشد (جعفریان، 1387: 406). محمد بن ابی عمیر نیز به علت عدم قبول همکاری با هارون و مأمون برای قبول و تصدی سمت قضاوت بغداد، دو بار محبوس شد و شداید زیادی را تحمیل کرده و وهب بن عمر عباسی (بهلول)، برای فرار از همکاری قضایی با دستگاه خلافت، وانمود به دیوانگی نموده است. از دلایلی که امام برخی از یارانش را از همکاری با دستگاه خلافت منع میکردند، اطلاع دقیقی در دست نیست اما به نظر میرسد که بار روانی و تبلیغی عدم همکاری برخی از بزرگان جامعه با دستگاه خلافت، که نمود و نتیجه آن کاهش مشروعیت و مقبولیت خلفا بوده، از اهمیت زیادی برخوردار بوده و امام (علیه السلام) با اولویت بندی فواید آن، نسبت به این موضوع تصمیم میگرفتند. ذیلاً به مواردی از ممانعت امام (علیه السلام) برای همکاری یاران خود با دستگاه خلافت اشاره میشود:
الف) صفوان بن مهران جمال
گرچه او صریحاً از ادامه همکاری با هارون منع شد اما مدتها با وی همکاری داشته و از معتمدین او بوده است. نویسنده مقاله «ابو عبدالله صفوانی؛ نماد اصالت شیعه»، با اشاره به شخصیت جد این دانشمند بزرگ شیعه؛ یعنی صفوان بن مهران، میگوید که صفوان از شاگردان مورد اطمینان امام صادق (علیه السلام) و امام کاظم (علیه السلام) بود، که در کوفه میزیست و شغلش کرایه دادن شتر بود. به همین سبب به او جمّال میگفتند. او کسی است که امام کاظم (علیه السلام) او را از انجام خدمت کرایه دادن شترهایش به هارون برای سفر حج منع کرده بود. صفوان نیز تمام شتران خود را فروخت. چون خبر به هارون رسید، او را احضار کرده و در مقابل توجیه پیری صفوان، به او گفت که میداند این کار را به اشاره امام موسی بن جعفر (علیه السلام) انجام داد و سوگند خورد و گفت اگر به خاطر خوش برخوردیات نبود، دستور میدادم که سر از تنت جدا کنند (ربانی سبزواری، 1381: 1-2).
ب) زیاد بن ابی سلمه و هشدار امام به ایشان
کتاب بحارالانوار به نقل از کافی، ماجرای ممانعت امام (علیه السلام) از ادامه همکاری زیاد بن ابی سلمه را با دستگاه خلافت بیان میکند. طبق این گزارش، او روزی خدمت امام رسیده بود و امام، از کار کردن وی برای سلطان میپرسند که با پاسخ مثبت زیاد و توجیه این کار به علت پر خرجی و عیالوار بودن و ثروت نداشتن و سختی تأمین مخارج، فرمود: “زیاد! اگر مرا از بالای کوهی پرت کنند و قطعه قطعه شوم به نظرم بهتر است از اینکه برای یکی از اینها کاری را به عهده بگیرم یا قدم روی فرش آنها بگذارم مگر میدانی برای چه کار؟ زیاد گفت: فدایت شوم نمیدانم. فرمود: مگر غم از دل مسلمانی بردارم یا ناراحتی او را برطرف کنم یا قرضش پرداخت گردد. زیاد! کمترین کاری که خدا نسبت به کسانی که برای آنها کار میکنند این است که خیمهای از آتش بر سر آنها میزنند تا خداوند از حساب خلائق فارغ شود. زیاد! اگر متصدی کار آنها شدی مواظب باش به برادران دینی خود خدمت کن یک کار به یک کار خدا حساب آنها را خواهد داشت، فرمود: زیاد! هر کدام از شما پیروان ائمه که متصدی کار آنها شود بعد بین شما و دیگران مساوی رفتار کند به او بگویید دروغ میگویی و دعای بی جا میکنی. زیاد! وقتی میبینی قدرت بر مردم داری به یادآور، قدرت خدا را بر خود در فردای قیامت که دیگر کسانی که به آنها خدمت کردهای قدرت کمک به تو ندارند، ولی اعمال تو به نفع آنها برایت وزر و وبالی بجا گذاشته” (مجلسی، 1355: 152/48 – 153).
ج) محمد بن ابی عمیر
او در بغداد متولد شده و در همان جا سکونت داشت. شغل او فروشندگی پارچه بود و فردی پردرآمد و ثروتمند محسوب میشد. وی با امام موسی کاظم (علیه السلام)، امام رضا (علیه السلام) و امام جواد (علیه السلام) هم عصر بود. ابن ابی عمیر، نزد حدود 410 نفر از اصحاب امام صادق (علیه السلام)، امام کاظم (علیه السلام) و امام رضا (علیه السلام)، به استماع و ضبط روایت پرداخت. بر درستی آنچه که او صحیح دانسته، توسط راویان اجماع شده و احادیث مرسل او در حد مسند، شمرده شد. نزدیک به هشتاد تن نیز در حلقه درس او شرکت داشته و از وی روایت نقل کردهاند. تنوع و گستردگی روایات او در زمینههایی مثل تاریخ، فقه، اصول فقه، کلام و تفسیر) مشهود است. او به همراه دانشمندانی مثل هشام بن حکم و هشام بن سالم، از سرآمدان فن مناظره نیز بود. هارون الرشید که اطلاع یافته بود ابن ابی عمیر از نام شیعیان عراق آگاهی دارد، او را دستگیر کرده و پس از تازیانه زدن و شکنجه فراوان، به خواستهاش که افشای نام شیعیان، بود، دست نیافت. سرسختی و رازداری ابن ابی عمیر باعث شد تا او را محبوس کردند. گویند که او در اصل به خاطر عدم پذیرش همکاری و تصدی مقام قضاوت عباسیان، توسط هارون مورد برخورد قهرآمیز قرار گرفت. در دوره مأمون نیز ابن ابی عمیر به علت نپذیرفتن منصب قضاوت به زندان افتاد. او این بار پس از تحمل چهار سال حبس و شکنجههای سخت و ضبط اموال، هنگامی از زندان آزاد شد که به شدت تنگدست بود (میرخندان، 1376: 1-7).
همکاری برخی یاران خاص امام با دستگاه خلافت عباسی
امام موسی کاظم (علیه السلام)، در کنار ممانعت از همکاری برخی از یارانش با دستگاه خلافت، برخی دیگر از یارانش را به سمت همکاری با دستگاه خلافت ترغیب مینمود و آنان را مورد حمایت خود قرار میداد و از رهنمودهای حفاظتی ارتباطی نیز بهره مند میساخت. افرادی در حد و سطح حکام ولایات و وزرای عباسی نظیر علی بن یقطین، مهمترین هدف امام از این کار، استفاده از آنان برای کسب اطلاعات و نقشههای دشمنان شیعه (خلفای عباسی)، بوده و در درجه بعدی نیز گرهگشاییهایی بوده که توسط این افراد برای جامعه شیعی صورت میپذیرفت. مدیریت این افراد، با توجه به حساسیت فوق العاده خلفای عباسی به ویژه هارون الرشید، برای شناسایی عوامل امام کاظم (علیه السلام) در دستگاه خلافت، کار آسانی نبوده، لیکن امام (علیه السلام) به نحو شایستهای بر این امر خطیر مدیریت میفرمودند. مسئولیت بزرگ ائمه اطهار (علیهم السلام)، در شرایط خفقان و سیاه خلفا، حفظ دین و حراست از کیان شیعه و حمایت از آنان بود. یکی از راههای این امر مهم، نفوذ در دستگاه خلافت و بهره برداری از این پتانسیل بوده است. این امکان، بیشتر در دوره خلفای عباسی ممکن بود. علت آن نیز تظاهر خلفای عباسی به انتسابشان به پیامبر گرامی اسلام (صلیالله علیه و آله و سلم) و خویشاوندی آنان با ائمه وقت بوده است. به همین جهت، ائمه وقت، به ویژه امام کاظم (علیه السلام)، از این فرصت نهایت استفاده را به عمل آورده، به تناسب توانمندی، شرایط و صلاحیت آنان، از وجودشان در جهات مختلف استفاده میفرمود. سید محسن امین افراد زیر را در شمار کارگزاران شیعه عباسیان نام برده است: ابوسلمه خلال؛ اولین وزیر عباسیان، ابوبجیر بصری اسدی؛ از فرماندهان و امیران بزرگ منصور، محمد بن اشعث؛ وزیر هارونالرشید (با توجه به داستان دستگیری امام کاظم (علیه السلام))، علی بن یقطین؛ وزیر مهدی و هارون، یعقوب بن داوود؛ وزیر مهدی عباسی، طاهر بن حسین خزاعی؛ حاکم خراسان در عهد مأمون، شریک بن عبدالله نخعی؛ قاضی کوفه و واقدی؛ مورخ مشهور که قاضی دوره مأمون بود. نویسنده کتاب سیره پیشوایان نیز میگوید در شرایطی که قیامهای پراکنده علویان با برخوردهای خشن و سخت عباسیان سرکوب میشد، امام کاظم (علیه السلام) اقدامات حادی انجام نداده، به اقداماتی مثل سازندگی افراد، بیداری افکار، معرفی ماهیت حکومت عباسی و گسترش فکری تشیع بسنده میکرد. در همین راستا و تقویت موقعیت شیعه، علیرغم نهی همکاری برخی شیعیان با دستگاه خلافت، استثنائاً به برخی مجوز حضور در دستگاه حکومت را میداد. در علت این امر، در کتاب سیره پیشوایان آمده است: این کار از یک سو موجب رخنه آنان در دستگاه حکومت بود و از سوی دیگر، باعث میشود مردم به ویژه شیعیان، زیر چتر حمایت آنان قرار گیرند (پیشوایی، 1389: 451).
الف) عبدالله بن سنان
عبدالله بن سنان، از یاران امام صادق (علیه السلام) و امام کاظم (علیه السلام) است که در حکومتهای منصور، مهدی، هادی و هارونالرشید عباسی خزانهدار بیتالمال بود (ربانی صالح آبادی، 1379: 3). بدیهی است که پتانسیل مالی و اقتصادی این فرد، قابل استفاده برای ارتقای وضع مالی برخی شیعیان نیازمند بوده است.
ب) صالح بن واقد طبری؛ حمایت اطلاعاتی
صالح نیز کارگزار و مورخ عباسیان است که رفتار او در مقابل حساسیتهای زیاد هارون، مورد حمایت و هدایت امام واقع شد. کتاب بحارالانوار به نقل از خرایج، از قول صالح بن واقد طبری نقل میکند که: “خدمت موسی بن جعفر (علیه السلام) رسیدم فرمود: صالح! هارون ستمگر تو را خواهد خواست از من جستجو میکند بگو او را نمیشناسم تو را زندانی خواهد کرد وقتی وارد زندان شدی این طور دعا کن بگو (ای موسی بن جعفر)! کسی را که میخواهی از زندان بیرون آوری خارج نما به اجازه خدا.
صالح گفت: هارون مرا از طبرستان خواست گفت موسی بن جعفر چه شد شنیدهام او پیش تو بوده. گفتم من موسی بن جعفر را نمیشناسم تو یا امیرالمؤمنین بهتر میشناسی و از مکانش اطلاع داری. دستور داد مرا زندانی کنند. به خدا قسم یک شب نشسته بودم زندانیان همه در خواب بودند ناگهان چشمم به موسیبن جعفر افتاد فرمود: صالح! عرض کردم: بلی آقای من فرمود: اینجا افتادی؟ گفتم: آری فرمود: حرکت کن برویم از پشت سر من بیا، از جای حرکت کرده خارج شدم در بین راه عرض کردم: آقا از دست این ستمگر به کجا پناه ببرم فرمود برو بهمان شهر خودت او هرگز دستش به تو نمیرسد. صالح گفت: برگشتم به طبرستان دیگر از من جستجو نکرد و یادش نیامد که مرا زندانی کرده” (مجلسی، 1355: 59/48).
این مورد بیانگر وجود یاران امام در دستگاه خلافت میباشد که در واقع خطر کاملاً مورد حمایت خاص اطلاعاتی امام (علیه السلام) واقع میشدند. به نظر میرسد امام در اینجا از قدرت و علم امامت استفاده فرمودند.
ج) محمد بن اسماعیل بن بزیع
یکی از محدثان بزرگ شیعه و ارادتمند به ائمه (علیهم السلام) بود که در خاندانی بزرگ و معروف پرورش یافت. او از اصحاب سه امام معصوم؛ حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام)، حضرت رضا (علیه السلام) و حضرت جواد (علیه السلام) بوده و از دانش ایشان بهره برد.
محمد بن اسماعیل بن بزیع مدتی وزیر یکی از خلفای عباسی بود. حضرت رضا (علیه السلام) محمد بن اسماعیل را از جمله دوستانی که خداوند در دربار ستمگران دارد میداند که به خاطر آنان برهان و نشانه دین را روشن میکند. از نظر امام رضا (علیه السلام)، آنان پناهگاه مؤمنین هستند که نیازمندان به آنها مراجعه میکنند. مؤمنانی راستین که امانتداران خدا در زمین میباشند.
پسرعموی محمد؛ احمد بن حمزه بن بزیع که از کارگزاران دستگاه خلافت عباسی است، نیز شیعه و روایتگر احادیث ائمه (علیهم السلام) و از اصحاب امام کاظم (علیه السلام) بود (ربانی صالح آبادی، 1379؛ 1-3).
د) فرماندار شیعه ری؛ مطیع اوامر امام
نویسنده کتاب بحارالانوار، از کتاب حقوق مؤمنین تألیف علی بن طاهر الصوری نقل میکند که مردی از اهل ری بدهی سنگین مالیاتی به حاکم آنجا داشت که در صورت پرداخت، هر چه داشت از بین میرفت. او شنیده بود که حاکم آنجا که قبلاً یکی از نویسندگان یحیی بن خالد بود، شیعه و پیرو ائمه طاهرین (علیهم السلام) است. با این حال از مراجعه به او هراس داشت تا این که در سفر حج، موضوع را با امام موسی بن جعفر (علیه السلام) در میان گذاشت. امام نیز نامهای به این مضمون برای او نوشت که خداوند را زیر عرش سایبانی است که در زیر آن سایبان قرار نمیگیرد مرگ کسی که نسبت به برادر دینی خود متکی کند یا غم از دل او بردارد یا او را شادمان کند آورنده نامه برادر دینی تو است والسلام. او پس از بازگشت به ری، به دیدار فرماندار آنجا رفته، گفت از سوی صابر آمده است، حاکم با پای برهنه بیرون آمده، او را بوسید و محبت بسیاری کرد. او امام را با عنوان مولا یاد میکرد. نامه امام را خوانده و بوسید و اموال زیادی را به آن مرد بخشید (مجلسی، 1355: 153/48 – 155)
ملاحظه میشود که امام (علیه السلام)، از وجود این فرد نفوذی در دستگاه خلافت، استفاده اقتصادی به نفع شیعیان برده، او را مورد حمایت خود قرار میدهد.
نتیجهگیری
مسئولیت بزرگ ائمه اطهار (علیهم السلام)، در شرایط خفقان و سیاه خلفا، حفظ دین و حراست از کیان شیعه و حمایت از آنان بود. یکی از راههای این امر مهم، نفوذ در دستگاه خلافت و بهره برداری از این پتانسیل بوده است. این امکان، بیشتر در دوره خلفای عباسی ممکن بود. علت آن نیز تظاهر خلفای عباسی به انتسابشان به پیامبر گرامی اسلام (صلیالله علیه و آله و سلم) و خویشاوندی آنان با ائمه وقت بوده است. به همین جهت، ائمه وقت، به ویژه امام کاظم (علیه السلام)، از این فرصت نهایت استفاده را به عمل آورده، به تناسب توانمندی، شرایط و صلاحیت آنان، از وجودشان در جهات مختلف استفاده میفرمود. امام عملاً یارانش که امکان حضور و نفوذ در دستگاه خلافت داشتهاند را به دو گروه تقسیم نموده، عدهای را از فعالیت در دستگاه خلافت منع و عده دیگر را به ورود، استقامت و ادامه همکاری ظاهری با آنان تشویق مینمود. با توجه به خطرات این مأموریت خطیر، امام (علیه السلام) همواره وضعیت آنان را زیر نظر داشته، در صورت وجود خطر، با رهنمودهای به موقع خود، آنان را از خطر میرهاند.
پینوشتها:
1. دانشجوی دکتری تاریخ، دانشگاه خوارزمی
منبع ها:
* پیشوایی، مهدی، (1389)، سیره پیشوایان، چاپ بیست و دوم، قم، مؤسسه امام صادق (علیه السلام).
* جعفری، حسین محمد، (1382ش)، تشیع در مسیر تاریخ، مترجم: سید محمد تقی آیت اللهی، چاپ یازدهم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
* جعفریان رسول، (1387)، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (علیهم السلام)، چاپ یازدهم، قم، انصاریان.
* ربانی سبزواری، ابوالحسن، (1381)، ابوعبدالله صفوانی؛ نماد اصالت شیعه، فرهنگ کوثر، شماره 54.
* ربانی، صالح آبادی، ابوالحسن، (1379)، محمد بن اسماعیل بن بزیع؛ تبلور ایمان، فرهنگ کوثر، شماره 39.
* طبسی، محمد جواد، (1379)، علی بن یقطین؛ کارگزار مکتبی در دولت طاغوت، فرهنگ کوثر، شماره 43.
* غلامحسینی، مصطفی، (1377)، علی بن یقطین؛ کارگزار حضرت کاظم (علیه السلام)، فرهنگ کوثر، شمار 15.
* مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، (1355ش)، زندگانی حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (ترجمه جلد 48 بحارالأنوار)، مترجم: موسی خسروی، چاپ دوم، تهران، نشر اسلامیه.
* مطهری، مرتضی، (1383ش)، سیری در سیره ائمه اطهار(علیهم السلام)، چاپ چهارم، تهران – قم، نشر صدرا.
* معروف الحسنی، هاشم، (1382 ش)، زندگانی دوازده امام (علیه السلام)، ج 2، مترجم: محمد مقدس، چاپ چهارم، تهران، نشر امیرکبیر.
* مفید، محمد بن محمد، (بی تا)، الإرشاد للمفید، ج 2، مترجم: سیدهاشم رسولی محلاتی، چاپ دوم، تهران، نشر اسلامیه.
* میرخندان، سید حمید، (1376)، محمد بن ابی عمیر، فرهنگ کوثر، شماره 5.
* نحوی، سید سیف الله، (1378)، سیمای بهلول عاقل، فرهنگ کوثر، شماره 25.
منبع مقاله :
گروهی از نویسندگان؛ (1395)، اطلاعات و سیره معصومین (ع)، تهران: مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه اطلاعات و امنیت ملی، چاپ اول.