زن از منظر آیت الله جوادی آملی(حفظه الله)

زن از منظر آیت الله جوادی آملی(حفظه الله)

چکیده:
این مقاله که توسط اندیشمند فرزانه آیت الله جوادی آملی نگاشته شده است، پیرامون همسانی زن و مرد در بهره مندی از ارزش های انسانی سخن به میان آورده شده است.
در آموزه‏های اسلامی ارزشهای انسانی که ملاک سنجش انسانهاست برای زن و مرد به طور یکسان ترسیم شده است. چون خاستگاه ارزشها و فضائل، نفس و روح انسان است نه جسم او، و زن و مرد در نفس و روح تفاوت ندارند.
آیاتی که علم و جهل، ایمان و کفر، عزّت و ذلت، سعادت و شقاوت، فضیلت و رذیلت، حق و باطل، صدق و کذب، تقوا و فجور، اطاعت و عصیان، انقیاد و تمرّد، غیبت و عدم غیبت، امانت و خیانت و مانند آن را مسائل ارزشی و ضد ارزشی می‏داند و هیچ یک از اوصاف نیز نه مذکر است و نه مؤنث، به این معنا که بدن انسان مسلمان یا کافر، عالم یا جاهل، متقی یا فاجر، صادق یاکاذب نیست. و به عبارت دیگر اگر در مسائل علمی و مسائل عملی که ملاک و معیار ارزش است هیچ سخنی از مذکر و مؤنث نبود، یقیناً موصوف آنها یعنی روح نیز مذکر و مؤنث نخواهد بود.
مرحوم علامه طباطبایی در این رابطه می‏فرماید: مشاهده و تجربه حکم می‏کند که زن و مرد دو فرد از نوع واحد هستند یعنی دو فرد انسانی، زیرا تمام آنچه در مردان آشکار است در زنان نیز پیداست. بروز آثار یک نوع نشان دهنده تحقق خارجی آن نوع است بلی در میان این دو صنف آثار مشترک، شدت و ضعف وجود دارد ولی این تفاوت سبب بطلان حقیقت نوع دو قوّه نیست. از این جا روشن می‏شود که کمالات نوعی که برای یک صنف میسور است برای صنف دیگر نیز دست یافتنی است.
مانند کمالاتی که با ایمان و اطاعت الهی برای هر دو صنف قابل تحصیل است یکی از جامع‏ترین سخنان که آن را بیان می‏کند این آیه است: «انّی لااضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی بعضکم من بعض؛(1) من عمل هیچ عمل کننده‏ای را چه زن و چه مرد تضییع نمی‏کنم».(2)
علاوه بر این در سوره مبارکه احزاب نیز این حقیقت به صورت تفصیلی تبیین می‏شود و ویژگیهای اساسی زن و مرد را از جهت معنوی در کنار یکدیگر و همچون دو کفه یک ترازو قرار می‏دهد و برای هر دو پاداشی یکسان بدون کمترین تفاوت در نظر می‏گیرد و از نظر روح انسانی آنها را از هم جدا نمی‏سازد و به عبارت دیگر: در این سوره سخنی جامع و پرمحتوا درباره همه زنان و مردان و صفات برجسته آنها بیان شده است و اوصاف اعتقادی و اخلاقی وعملی و همچنین پاداش عظیم آنها را یکسان تبیین کرده است.
قرآن فرمود: «انّ المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات و الصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدقین و المتصدقات و الصائمین و الصائمات و الحافظین فروجهم والحافظات و الذاکرین اللّه و الذاکرات اعدّ اللّه لهم مغفره و اجراً عظیماً»(3)
مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان مؤمن و زنان مؤمن، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان با خشوع و زنان باخشوع، مردان انفاق گر و زنان انفاق کننده، مردان روزه گیرنده، و زنان روزه گیرنده، مردانی که دامن خود را از آلودگی به بی عفتی حفظ می‏کنند و زنانی که عفیف و پاکدامنند و مردانی که بسیار به یاد خدا هستند و زنانی که بسیار خدا را یاد می‏کنند. خدای سبحان برای آنها مغفرت و پاداش عظیمی فراهم ساخته است.
مرحوم طبرسی در مجمع البیان می‏نویسد:
هنگامی که اسماء بنت عمیس همسر جعفر بن ابیطالب، با شوهرش از حبشه برگشت به دیدن همسران پیامبر(ص) آمد یکی از سؤالاتی که مطرح کرد این بود! آیا چیزی از آیات قرآن درباره زنان نازل شده است؟ آنها در پاسخ گفتند: نه! اسماء به خدمت پیامبر(ص) آمد و عرض کرد ای رسول خدا جنس زن گرفتار خسران و زیان است، پیامبر(ص) فرمود: چرا؟ عرض کرد: به خاطر این که در اسلام و قرآن فضیلتی درباره آن‏ها همانند مردان نیامده است. در این شرائط آیه فوق نازل شد.(4) و به آنها اطمینان داد که زن و مرد در پیشگاه خدا از نظر قرب و منزلت یکسانند مهم آن است که از نظر اعتقاد و عمل و اخلاق اسلامی از فضائل برخوردار باشند.
در این آیات ده وصف را برای زن و مرد ذکر می‏کند که بخشی از آنها مربوط به مراحل ایمان از قبیل اقرار به زبان، تصدیق به قلب و جنان و عمل به ارکان و بخشی از آن از کنترل زبان و شکم و شهوت جنسی که سه عامل سرنوشت ساز در زندگی و اخلاقی انسانی است و در قسمتی دیگر از مسأله حمایت از محرومان و ایستادگی در برابر حوادث سخت و سنگین یعنی صبر و سرانجام از عامل تداوم این صفات یعنی ذکر خدای متعال سخن به میان می‏آورد.و در پایان نیز می‏فرماید: خدای سبحان برای مردان و زنانی که این ویژگیها را داشته باشند مغفرت و اجر عظیم را فراهم ساخته است.
خدای سبحان نخست با آب مغفرت گناهان آنها را که موجب آلودگی روح و جان آنهاست می‏شوید، سپس پاداش عظیمی که عظمتش را جز او نمی‏داند در اختیار آنها قرار می‏دهد.

زندگی پاکیزه زن در گرو ایمان و عمل صالح
در آیات قرآن بر شخصیت انسانی زن تأکید و او را در ردیف مردان قرار می‏دهد و می‏فرماید: «من عمل صالحاً من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینّه حیوه طیبه و لنجزینهم اجرهم باحسن ماکانوا یعملون»(5)
هر کس عمل صالح انجام دهد در حالی که مؤمن است خواه مرد یا زن به او حیات پاکیزه می‏دهیم و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام می‏دادند خواهیم داد.
در این آیه به صورت یک قانون کلی نتیجه اعمال صالح همراه با ایمان در این جهان از سویی حیات طیبه است یعنی تحقّق جامعه‏ای که از نظر مثبت قرین با آرامش و امنیت، رفاه، صلح، محبت، دوستی، تعاون و مفاهیم سازنده انسانی و از جهت منفی از نابسامانی‏ها و درد و رنجهایی که بر اثر استکبار و ظلم و طغیان و هواپرستی و انحصارطلبی به دور است و از سوی دیگر بر طبق بهترین اعمالشان به آنها پاداش خواهد داد.
در آیه با صراحت این حقیقت را بیان می‏کند و بیهوده گویانی را که در گذشته یا حال در شخصیت انسانی زن شک و تردید داشتند و یا برای آنها مقامی پایین‏تر از مقام انسانی مرد قائل بودند ساکت می‏کند و منطق اسلامی را به جهان انسانیت اعلام می‏کند که بر خلاف پندار کوته فکران، اسلام دین مردانه نیست به همان مقدار که به مردان بها می‏دهد به زنان نیز ارزش می‏بخشد.
نکته‏ای که در این جا شایان ذکر است آن است که گرچه مفسران برای حیات طیبه و زندگی پاکیزه تفسیرهای گوناگونی آورده‏اند از باب مثال برخی آن را به معنای روزی حلال و برخی به معنای قناعت و رضایت به سهم خود و برخی به رزق روزانه و برخی به عبادت توأم با روزی حلال و امثال آن گرفته‏اند اما مفهوم این واژه آن چنان وسیع است که همه این‏ها و غیر آنها را در بر می‏گیرد یعنی زندگی که از هر نظر از آلودگیها، ظلم‏ها، خیانت‏ها، عداوت‏ها، اسارت‏ها و ذلت‏ها و تجاوزها و استثمارها و مانند آن پاکیزه باشد.

زنان الگو در قرآن
با توجه به تساوی زن و مرد در کسب فضائل و ارزشها در آیات قرآن، با مطالعه در آیات الهی استفاده می‏شود که این کتاب الهی تنها به کلیات نپرداخته بلکه برای عینی کردن آموزه‏ها الگوهای انسانیت را نیز از بین زنان به بشریت معرفی کرده است.
قرآن داستانهایی را که نقل می‏کند و ملاک ارزشها را در شؤون گوناگون آن مشخص می‏کند، نوع مسائل ارزشی را در ضمن داستانهایی نقل می‏کند که نقش اول را زن به عهده دارد.
به عبارت دیگر: قرآن کریم هنگام سخن از فضائل اخلاقی و انسانی و یا نکوهش و تحذیر از رذایل اخلاقی، هم از مردان با فضیلت و ستوده یاد می‏کند و هم از زنان نمونه و اسوه نام می‏برد. زیرا انسان وارسته چه زن و چه مرد می‏تواند الگوی دیگر انسانها قرار گیرد یعنی مرد و زن خوب نمونه انسانهای خوبند و مرد و زن بد نمونه انسانهای بدند.

ابراهیم خلیل و ساره
حضرت ابراهیم(ع) از پیامبران اولواالعزم است که در سنین پیری فرشتگان به آن حضرت بشارت داشتن فرزندی آگاه و حلیم و بردبار را به او دادند چنان که همان بشارت را به همسرش ساره دادند.
فرشتگان به ابراهیم گفتند: «فبشرناه بغلام حلیم»(6) ما به ابراهیم بشارت دادیم به فرزندی بردبار، و در جای دیگر فرمود: «انا نبشرک بغلام علیم»(7) ما تو را به فرزند آگاه بشارت می‏دهیم. و ابراهیم فرمود: «ابشرتمونی علی ان مسّنی الکبر فبم تبشّرون»(8) آیا به من نوید می‏دهید در حالی که مرا پیری رسیده است. پس چه بشارتی به من می‏دهید. و به دنبال آن فرمود: «فبشرناک بالحق فلاتکن من القانطین قال و من یقنط من رحمه ربه الا الضّالون»(9) فرشتگان گفتند: تو را به حق بشارت دادیم، از مأیوسان مباش، گفت جز گمراهان چه کسی از رحمت پروردگار مأیوس می‏شود.
از آیات استفاده می‏شود که ابراهیم با این که به دوران پیری پا گذاشته بود اما فرشتگان به او گفتند: ناامید نباش زیرا بشارت فرشتگان با حق همراه است علاوه هیچ انسانی که به خدا باور دارد دچار یأس و ناامیدی نمی‏شود زیرا ناامیدی یعنی گمان ناتوانی خدا از حلّ مشکل و این یأس در حدّ کفر است و هیچ کس حق ندارد ناامید شود.
قرآن در بیان بشارت به همسر حضرت ابراهیم(ع) نیز گفتند: «و امرأته قائمه فضحکت فبشرناها باسحق و من وراء اسحق یعقوب»(10) یعنی هنگامی که فرشته‏ها با خلیل حق سخن می‏گفتند: همسر او نیز حضور داشت و ایستاده بود پس خندید و شادمان و خوشحال شد. پس مژده دادیم او را به اسحق و از پس اسحق یعقوب را، یعنی افزون بر فرزند اسحاق بشارت به یعقوب هم به او دادند.
انسانهای به کمال رسیده‏اند که فرشتگان بر آنها نازل و حقایقی را در اختیار آنها قرار می‏دهند از این رو از آیات فوق استفاده می‏شود که همسر ابراهیم همانند خود آن حضرت به کمالی نایل آمده است که قابلیت دریافت بشارت فرشتگان را دارد.

زنان مبارز با ستم فرعونی
در مبارزه با ستم هم مردان حضور دارند و هم زنان، اما در مبارزه با ستم فرعونی حضور زنان شگفت آور است، قرآن کریم از سه زن نام می‏برد که حضرت موسی را از کشته شدن حفظ و او را تربیت کرده‏اند. پرورش موسی(ع) به عهده مادر موسی و خواهر آن حضرت و زن فرعون بوده است. این سه زن با وضع سیاسی آن روز مبارزه کردند و برای حفظ حضرت موسی جان خود را به خطر انداختند.
وقتی مادر موسی طبق دستور وحی الهی فرزند خود را به دریا انداخت به خواهرش گفت: جعبه حامل موسی را تعقیب کند. همسر فرعون نیز به خود فرعون گفت: این کودک را نکشید شاید او به ما سودی رساند یا او را به فرزندی بگیریم. قرآن فرمود: «و اوحینا الی امّ موسی ان ارضعیه فاذا خفت علیه فالقیه فی الیمّ(11)… و قالت لاخته قصّیه فبصرت به عن جنب و هم لایشعرون»(12) ما به مادر موسی الهام کردیم او را شیر ده و هنگامی که بر او ترسیدی وی را در دریای نیل بیفکن…و مادر موسی به خواهرش گفت: وضع حال او را پیگیری کن، او نیز از دور ماجرا را تعقیب و مشاهده می‏کرد، در حالی که آنان بی خبر بودند، همسر فرعون نیز گفت: «قرّه عین لی ولک: لاتقتلوه عسی ان ینفعنا او نتخذه ولداً و هم لایشعرون؛(13) نور چشم من و توست او را نکشید شاید برای ما مفید باشد، یا او را به عنوان پسر خود برگزینیم و آنها نمی‏دانستند در زمان فرعون هز زن شیرده را تعقیب می‏کردند تا بدانند نوزاد او پسر است یا دختر که اگر پسر است او را به قتل برسانند اما با توجه به پیگیری خواهر موسی و پیشنهاد و معرفی یک زن شیرده به عنوان اجیر امری عادی نبوده بلکه قدم نهادن در عرصه خطر و روبرو شدن با مرگ بود. افزون بر آن که باردار شدن و مادر شدن مادر موسی مخفیانه بود. این پیشنهاد امری خطر ساز بود ولی انجام شد و پیشنهاد همسر فرعون نیز اعمال شد.

مریم و مقام ویژه او
حضرت مریم(ع) نیز یکی از زنانی است که در قرآن از مقام و عظمت و کرامت او سخن به میان آمده است، و او را الگوی انسانهای مؤمن معرفی می‏کند: «و مریم ابنت عمران التی احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا و صدقت بکلمات ربها و کتبه و کانت من القانتین»(14)
به مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگاه داشت و ما از روح خود در او دمیدیم. او کلمات پروردگار و کتابهایش را تصدیق کرد و از مطیعان فرمان خدا بود.
بر اساس آیات قرآن به لحاظ این که حضرت زکریا تکفّل حضرت مریم را بر عهده داشت استفاده می‏شود که هرگاه حضرت زکریا وارد محراب می‏شد، روزی خاصی نزد آن بانو می‏یافت و او می‏گفت:از نزد خداست که خدای سبحان آن روزی را بدون حساب به او اعطاء کرده است «کلّما دخل علیها زکریا المحراب وجد عندها رزقاً قال یا مریم انّی لک هذا قالت هو من عند اللّه یرزق من یشاء بغیر حساب»(15) هرگاه زکریا در محراب بر او وارد می‏شد، نزد او نوعی خوراکی می‏یافت. گفت ای مریم، این از کجا برای تو آمده است؟ او گفت: این از جانب خداست و به هرکس بخواهد بی شمار روزی می‏دهد همچنین به استناد قرآن فرشتگان با مریم سخن می‏گفتند و سخنان او را می‏شنیدند، «و اذ قالت الملائکه یا مریم ان اللّه اصطفاک و طهّرک و اصطفاک علی نساء العالمین، یا مریم اقنتی لربّک و اسجدی و ارکعی مع الراکعین.»(16)
فرشتگان به حضرت مریم خبر دادند که برگزیده و مطهره و از زنان ممتاز عالم هستی است و پیوسته به یاد خداست از این رو خدا به او فرمان داد برای خدا خضوع کن و در برابر او سجده داشته باش و با رکوع کنندگان رکوع کن. پس زن می‏تواند به مقامی نائل شود که با ملکوت عالم ارتباط برقرار کند و فرشتگان با او سخن بگویند.

آموزگار عفاف در بین مرد و زن
قرآن کریم در مقام معرفی انسان عفیف هم از مرد عفیف سخن می‏گوید و هم از زن عفیف یعنی هم مرد عفیف در صحنه تجلی کرده است و هم زن عفیف ظهور نموده است.
قرآن کریم حضرت یوسف را مظهر عفت در مردان و مریم را مظهر عفت در زنان معرّفی نموده است که هم یوسف مبتلا شد و بر اثر عفاف نجات پیدا کرد و هم مریم امتحان شد و در پرتو عفاف نجات یافت.
درباره آزمون حضرت یوسف هم می‏فرماید: «و لقد همّت به و هم بها لولا ان رای برهان ربّه»(17) آن زن مصری همت گماشت و همتش در حدّ تعقیب یوسف به فعلیت رسید ولی یوسف صدیق نه تنها مرتکب حرام نشد و نیز مقدمات حرام را فراهم نساخت بلکه قصد و همت و خیال گناه نکرد زیرا او را برهان ربّ دید و افترا زنندگان به یوسف نیز که یوسف را متهم کردند در نهایت اعتراف کردند که «الآن حصحص الحق انا راودته عن نفسه»(18) اکنون حق پدیدار گشت من از او کام خواستم و خدا نیز به نزاهت و طهارت یوسف شهادت داد و فرمود: نه تنها یوسف به طرف بدی نرفت، بلکه بدی نیز به طرف یوسف نرفت، «کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء»(19) این گونه بدی و پلیدی رااز او برگردانیدیم قرآن می‏گوید: به گناه اجازه ندادیم به سراغ یوسف برود.
بنابراین حضرت یوسف الگوی عفاف و پاکدامنی برای انسانهاست حضرت مریم نیز از لحاظ ملکه عفاف یا همسطح یوسف صدیق است یا بالاتر از او. زیرا قرآن می‏فرماید: «قالت انی اعوذ بالرحمن منک ان کنت تقیاً»(20) یعنی نه تنها خودش میل ندارد بلکه آن فرشته را که به صورت بشر متمثل شده امر به معروف می‏کند و می‏گوید: اگر تو تقوا داری دست به این کار نزن در حالی که حضرت یوسف برهان ربّ دید و از اعمال همّت باز داشته شد.

نتیجه‏گیری:
در این مقاله از همسانی زن و مرد در بهره مندی از ارزشهای انسانی سخن به میان آمد و روشن شد زن و مرد هم قابلیت تکامل را به طور مساوی دارند و هم در عمل می‏توانند به فضائل و کمالات دست یابند. نمونه‏هایی نیز از زنان و مردان به کمال رسیده معرفی شد است تا نشان دهد که این همسانی در کسب فضائل تنها در تئوری نیست بلکه در مقام عمل نیز از دو صنف به این ارزشها نائل آمده‏اند.

پی نوشتها:

1. سوره آل عمران، آیه 195.
2. المیزان، ج 4، ص 94.
3. سوره احزاب، آیه 35.
4. مجمع البیان، ج 7، ص 357 ـ 358؛ نورالثقلین، ج 4، ص 275.
5. سوره نحل، آیه 97.
6. سوره صافات، آیه 101.
7. سوره حجر، آیه 53.
8. همان، آیه 54.
9. همان، آیه 55 ـ 56.
10. سوره هود، آیه 71.
11. سوره قصص، آیه 7.
12. سوره قصص، آیه 11.
13. همان، آیه 9.
14. سوره تحریم، آیه 12.
15. سوره آل عمران، آیه 37.
16. همان، آیه 42 ـ 43.
17. سوره یوسف، آیه 24.
18. همان، آیه 51.
19. سوره یوسف، آیه 44.
20. سوره مریم، آیه 17.
منبع:ماهنامه پاسدار اسلام، شماره 308

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید