فواید بی شمار
فایده روزه، پاکی اعضا و جوارح است؛ چرا که روزه کامل مشتمل است بر حفظ جوارح و اعضا از دیدن ناملایم و شنیدن نامناسب و تناول ناموافق. فایده دیگر، تعمیر ظاهر و باطن است، اما اشتمال روزه بر تعمیر ظاهر یا به واسطه اشتمال روزه کامل است بر حفظ اعضا و جوارح از حرکات ناملایم و یا به واسطه آنکه تعمیر ظاهر عبارت از مشغول بودن به ذکر باری تعالی است و به یاد او بودن. و این معنی در روزه أهمّ است؛ چرا که آدمی در غیر روزه در بعضی اوقات به واسطه اشتغال به امور عادیّه مثل اکل و شرب و نکاح و امثال اینها ممکن است که فی الجمله از ذکر خدا فارغ شود و از این فیض عظیم محروم ماند و این اسباب در روزه دست به هم نمی دهد، و اما اشتمال روزه بر تعمیر باطن، ظاهر است؛ چرا که هرگاه روزه دار به اوصاف مذکوره موصوف شد و از مخلاّت و منافیات احتراز نمود به معارف دل که عبارت از پاکی اوست از لوث افکار باطله و مخاطرات ذائقه موصوف خواهد شد.
فایده دیگر، شکرگزاری نعمت های الهی است. چرا که به سبب روزه و گرسنگی، قدر تنعمات وافیه ماضیه بر او ظاهر خواهد شد، و شکر او را به جا خواهد آورد. و فایده دیگر، احسان نمودن است به فقرا و ارباب حاجت، چرا که به سبب روزه و ادراک گرسنگی حال فقرا و اهل مسکنت بر او ظاهر می شود، و می داند که ایشان چه می کشیده اند و چه می کشند و این باعث رقت قلب و احسان نمودن به ایشان می شود.
فایده دیگر، زیاد شدن تضرع و خشوع است، چرا که روزه، تخفیف تیرگی دل است و جلای دل موجب تضرع و خشوع است، و تضرع و خشوع موجب قرب الهی است، و نیز باعث زیادتی رسوخ التجا است به جانب عزت؛ چرا که روزه موجب صفا و جلای دل است و جلای دل موجب انس به باری و قطع از مخلوق است، چنان که می فرماید: یعنی روزه باعث زیادتی التجاست به باری تعالی چنان که معلوم شد و نیز روزه سبب شکستن شهوت و خواهش های نفسانی است.
روزه موجب سبکی حساب روز قیامت است و دوچندان شدن حسنات است. چرا که در روزه نعمت الهی کمتر صرف می شود، و از خوردن و آشامیدن روز فارغ است. پس حساب او در روزه سبک تر است، یا آنکه به برکت این ماه حساب او را سبک تر کنند. و در روزه از فواید، آن قدر هست که به حیطه ضبط درنمی آید، و آنچه بیان کرده شد، کافی است از برای هر که صاحب عقل و هوش است و توفیق عمل دارد.1
روزه، شکننده قدرت شیطان
ای عزیز! هرکس را میدانی است و میدانی که محل جولان و تردد شیطان است در وجود آدمی، شهوات است، و قوت شهوات شکسته نمی شود مگر به صولت گرسنگی و مجاری میدان شیطان مسدود نمی گردد مگر به ریاضت صوم.
خاصیت روزه آن است که راه شیاطین که موانع این سعادتند، بر بنده می بندد و افعی نفس اماره را که دشمن دین است، به ضربه جوع و عطش سرکوفته می دارد و آیینه دل را به صفای مجاهده، مستعد قبول و ارادت غیبی می گرداند و بدین جهت است که حق تعالی این رکن را از جمیع ارکان اسلام، به خود مخصوص گردانیده است.2
روزه، سوزاننده هیزم شهوت
مثل شهوت مردم چون مثل هیزم است و مثل گرسنگی چون مثل آتش. همه هیزم ها را به آتش سوزانند، و همه شهوت ها را به گرسنگی بنشانند. و تا جوع بر نفس مسلط نگردانی شهوت سوخته نگردد؛ و تا شهوت سوخته نگردد نفس منقاد حق نگردد.3
حفظ حرمت روزه داران
سید امام ابوالقاسم حکیم گفته است: «کمترین حرمتِ ماهِ رمضان آن است که همچنان که طعام خوردن حرام است از روی شریعت، آزردن ِمؤمنان نیز حرام است از روی حرمت، هم حرمتِ مؤمن، هم حرمتِ ماه رمضان. چنان که به اندک طعام خوردن روزه بشکند به اندکْ مایه آزارِ مؤمن حرمتِ وی نیز بشکند».
و دیگر آنکه جهد کنی تا حرمت ضایع نکنی و جهد کنی تا وقت ضایع نکنی، و جهد کنی تا سودِ خود را در وی ضایع نکنی. گفتا: حرمتْ ضایعْ نکردنْ آن بُوَد که با روزه و روزه دار جفا نکنی، مسلمان را در ماهِ رمضان نیازاری که با روزه جفا کرده باشی و هم با روزهْ دار ؛ چه هر که را پادشاه خلعتی پوشاند، هر که با آن کس بی حرمتی کند آن بی حرمتی هم با آن کس بُوَد هم با آن خلعت و هم با آن پادشاه. و کدام خلعت بُوَد از این بزرگ تر که: الصَوْمُ لِی وَ اَنَا أجْزی بِه. و دیگر، وقت را ضایع نکنی که وقت بر تو بگذرد که کارِ آن جهان نکنی بدان وقت. و سودِ خویش اَنْدَرُو ضایع نکنی، یعنی به هزینه اندر تَقَزُّز4 نکنی. و آنکه رسول صلی الله علیه و آله گفت: مَنْ صَامَ رَمَضانَ وَ قامَ إیماناً وَاحْتَسَابَاً غَفَرَلَه ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ. خواجه گفتا: این آن بُوَد که اندر ماهِ رمضان کاری نکند که میان وی و خداوند استغفار واجب آید و میان وی و خلق اعتذار واجب کند.5
شمّه ای از آداب روزه
بدان که سزاوار روزه دار آن است که چشم خود را بپوشاند از هرچه نظر کردن بر آن حرام یا مکروه است یا دل او را از یاد خدا مشغول می سازد. و محافظت نماید زبان خود را از جمیع آفات و معاصی متعلقّه به زبان که بسیاری از آنها در این کتاب مذکور شد. و گوش خود را نگاه دارد از هرچه شنیدن آن حرام یا مکروه است. و شکم خود را باز دارد از غذاهای حرام و شبهه ناک. و همچنین سایر اعضا و جوارح خود را از محرّمات و مکروهات متعلقه به آنها محافظت نماید. و همچنین سزاوار آن است که در هنگام افطار، از حلال، این قدر چیزی بخورد که «کَلّ» بر معده او نباشد؛ زیرا سرّ امر روزه داشتن آن است که قوه شهویه، مقهور و ضعیف شود و تسلط شیطان لعین کمتر گردد، تا نفس قدسی از درجه بهیمیت، ترقی نموده مشتبه به ملائکه گردد، و در آن آثار تجرد و روحانیت حاصل شود. و هرگاه کسی آنچه چاشت نخورده و دو مقابل آن را در شام بخورد چگونه این مطلب دست می دهد؟! به خصوص همچنان که عادت اکثر اهل این عصر است که الوان اطعمه را مهیا می سازند، بلکه بسا باشد اطعمه ای که در ماه مبارک صرف می کنند، در ماه های دیگر صرف نمی نمایند.
و شکی نیست که چون معده از غذای چاشت خالی باشد تا وقت شام، رغبت آن بیشتر و اشتهای آن افزون تر می گردد. پس چون در آن وقت به رغبت تمام، الوان طعام را به قدر چاشت و شام بلکه زیادتر بخورد، لذت آن بیشتر، و قوت آن فزون می گردد، و قوه شهویه او به هیجان می آید؛ و آنچه مقصود از روزه بود، نتیجه برعکس می بخشد. پس روزه دار باید لااقل همان غذایی که در شب های غیر روزه می خورد، بخورد و خوراک روز خود را به آن ضمیمه نسازد، تا سودی از روزه ببیند. و از جمله آ داب روزه دار آن است که در هنگام افطار، دل او مضطرب باشد و در میان خوف و رجا معلق باشد؛ زیرا نمی داند که روزه او مقبول شده یا نه. و این حالی است که باید در آخر هر عبادتی باشد.
مروی است که: «حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام در روز عید فطری به جماعتی گذشت که مشغول خنده بودند. حضرت فرمود: ماه رمضان را خدای ـ تعالی ـ میدان بندگان خود قرار داده که در آن سبقت بر طاعت و عبادت او گیرند. پس جماعتی گوی سبقت در ربودند و به سعادت فایز گردیدند، و طایفه ای پس افتادند و هلاک شدند. پس عجب کل عجب از برای کسی که مشغول خنده و بازی باشد در روزی که سبقت گیرندگان در آن فایز شدند و بطالان و هرزه کاران زیان کردند. آگاه باشید، به خدا قسم که اگر پرده برداشته شود، نیکوکار مشغول نعمت خود، و بدکار گرفتار بدی های خود گردد و احدی به لهو و لعب نپردازد».6
درجات روزه و آداب هر یک (از قول ملا احمد نراقی؛ عالم شیعی)
و مخفی نماند که از برای روزه سه درجه است:
اول: «روزه عوام»، و آن عبارت است از اینکه در روزها شکم و فرج خود را از مقتضای شهوات آنها محافظت نمایی. و این روزه، فایده نمی بخشد مگر مجرد استخلاص از عذاب را.
دوم: «روزه خواص» و آن عبارت است از آنچه مذکور شد به زیادتی محافظت چشم و گوش و زبان و دست و پا و سایر جوارح و اعضا از معاصی و گناهان. و بر این روزه مترتب می گردد آنچه از برای روزه دار وعده داده شده است از ثواب های بی پایان.
سوم: «روزه خواص خواص»، و آن عبارت است از آنچه مذکور شد، با محافظت دل از اشتغال به افکار دنیویه و اخلاق رذیله و نگاه داشتن آن از غیر یاد خدا بالکلّیّه. و افطار این روزه ها به یاد غیر خدا و روز قیامت بودن است. و حاصل این روزه، رو گردانیدن از غیر خداست؛ چنان که فرمود: «قُلِ اللهُ ثُمَّ ذَرُهمْ؛ بگو خدا، و هرچه غیر اوست واگذار».7
و این روزه انبیا و صدیقین و مقربین است. و ثمره این روزه، فوز به مشاهده جمال لقای الهی است، و رسیدن به چیزی که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به خاطر احدی خطور نکرده. بدان که مقتضای اخبار متواتره و تصریح جمعی از علمای طایفه شیعه است که هرگاه کسی خالص از برای خدا، ماه رمضان را روزه بدارد و در آن ماه، باطن را از اخلاق ذمیمه پاک سازد، و اعضای ظاهره خود را از معاصی نگاه دارد، و از حرام در خوراک و پوشاک و مسکن اجتناب نماید، و به جز حلال، غذایی نخورد، و درخوردن حلال هم افراط نکند، بلکه به نحوی باشد که در هر وقت روز و شب الم گرسنگی را بیابد و فی الجمله مواظبت نماید بر نمازهای نافله و بعضی از ادعیه و آدابی که در این ماه مبارک سنت شده، مستحق مغفرت الهی و خلاص از عذاب اخروی می گردد.
پس اگر این شخص از طایفه عوام باشد، صفای نفسی از برای او حاصل می شود که باعث استجابت دعاهای او گردد. و اگر از علما و اهل معرفت باشد، لشکر شیطان از حوالی قلب او کوچ می کند و از برای او بعضی از اسرار ملکوتیه روشن و منکشف می گردد؛ و به خصوص در شب قدر، زیرا که آن شبی است که در آن، اسرار منکشف می شود. و از مبدأ فیاض، انوار بر دل های پاک افاضه می شود. و مناط عمده در رسیدن به این موهبت عظمی کم خوردن است، به نحوی که الم گرسنگی را در آن وقت احساس می کند.8
درجات روزه و آداب هر یک (از قول ابو حامد غزالی؛ عالم اهل تسنن)
بدان که روزه را سه درجت است: روزه عوام، و روزه خواص، و روزه خاص الخاص.
اما روزه عوام، غایت آن، نگاه داشتن بطن و فرج است، و این کمترین درجات است. و اما روزه خاص الخاص، بلندترین درجات است. و آن، آن است که دل خود را از اندیشه هر چه جز حق ـ تعالی ـ است نگاه دارد، و همگیِ خود به حق دهد، و از هر چه جز وی است ـ به ظاهر و باطن ـ روزه دارد. و در هر چه اندیشه کند ـ جز حدیث خدای ـ تعالی ـ و آنچه به وی تعلق دارد ـ این روزه گشاده شود. و اگر در غرضی دنیاوی اندیشد ـ اگرچه مباح بود ـ این روزه باطل شود؛ مگر دنیایی که یاور وی شود در راه دین ـ که آن از دنیا نبود به حقیقت. تا به حدی که گفته اند که «اگر به روز تدبیرِ آن کند که روزه به چه گشاید، خطایی بر وی نویسند؛ که این دلیل آن است که به رزقی که خدای ـ تعالی ـ وعده کرده است که به وی رساند، واثق نیست.» و این درجه انبیا و صدیقان است، و هر کسی بدین نرسد. اما روزه خواص آن بود که همه جوارح خویش را از ناشایست باز دارد، و بر بطن و فرج اقتصار نکند. و تمامی این روزه به شش چیز بود:
یکی آنکه چشم نگاه دارد از هرچه وی را از خدای- تعالی- مشغول کند، خاصه از آن چیز که از وی شهوت خیزد؛ که رسول صلی الله علیه و آله می گوید که «نظر چشم، پیکانی است از پیکان های ابلیس، به زهر آب داده، هرکه از بیم حق ـ تعالی ـ از آن حذر کند، وی را خلعتی ایمانی دهند که حلاوت آن در دل بماند و ذوق آن می یابد». و أنس می گوید از رسول صلی الله علیه و آله که «پنج چیز روزه گشاده کند: دروغ، غیبت، و سخن چینی، و سوگند به دروغ، و نظر شهوت».دوم آنکه زبان نگاه دارد از بیهوده و هر چه از آن مستغنی بود یا خاموش همی باشد، یا به ذکر و قرآن خواندن مشغول می باشد. و مناظره و لجاج از جمله بیهوده های زیان کار باشد. اما غیبت و دروغ، به مذهب بعضی از علما، روزه عوام را نیز باطل کند…
سوم آنکه گوش نگاه دارد؛ که هر چه گفتن نشاید، نباید شنیدن؛ و شنونده شریک گوینده بود در معصیت دروغ و غیبت و غیر آن.
چهارم آنکه دست و پای و همه جوارح از ناشایست نگاه دارد… و هر که روزه دارد و چنین کارها کند، مثال وی چون بیماری بود که از میوه حذر کند و زهر خورد، که معصیت زهر است، و طعام غذایی است که بسیار خوردن آن زیان دارد، اما اصل وی زیان کار نیست. و برای این رسول صلی الله علیه و آله گفت: «بسیار روزه دار باشند که نصیب ایشان از روزه جز گرسنگی و تشنگی نبود». پنجم آنکه به وقت افطار حرام و شبهت ها نخورد، و از حلال خالص نیز بسیار نخورد… ششم آنکه پس از افطار، دل وی میان بیم و امید معلق بود، که نداند که روزه وی پذیرفته است یا رد کرده.9
روزه بر سه وجه است: روزه روح است به کوتاه کردن امل، یعنی که امل خود را کوتاه کنی که هوای خود را خلاف کنی، و روزه عقل است به خلاف کردن هوا، و روزه نَفْس است به باز ایستادن از طعام و شراب و شهوات.10
ترک دروغ و غیبت به هنگام روزه
غیبت و دروغ و بهتان و قُوت حرام، روزه باطل کند و دلیل قرآن: قال الله تعالی «سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ»11 دروغ و خوردن حرام، حق تعالی به یکدیگر مقرون کرده است. و در خبر است که: دو زن در عهد رسول صلی الله علیه و آله به روزه بودند. در آخر روز گرسنگی ایشان را چنان به رنج آورد که نزدیک بود که هلاک شوند. دستوری خواستند از رسول صلی الله علیه و آله که روزه بگشایند. رسول صلی الله علیه و آله دستوری داد. چون روزه بگشادند، قدحی بدیشان فرستاد و ایشان را فرمود: قی کنید در این قدح. بهر دُوان، قدح پر از خون تازه و گوشت تازه کردند، مردمان شگفت بماندند. رسول صلی الله علیه و آله گفت: عجب مدارید از این حال که ایشان از رزق حلال به روزه بوده اند و به رزق حرام روزه بگشادند. و نیز رسول صلی الله علیه و آله گفته است که: روزه امانت است، به جای آرید.12
روزه به اخلاص و حفظ جوارح
شرط معظم صوم، آن است که بنایش بر قاعده اخلاص بود و به شایبه هوا و ریا آمیخته نباشد و مادام تا صاحب صوم، در مقام اخلاص تمکن نیافته باشد، تا بتواند در کتمان آن کوشد و حال خود را از نظر خلق بپوشد.13
ادب افطار کردن
و در افطار، شرط آن است که از حلال خورد و بسیار تناول نکند؛ چه هرگاه که در صوم به وقت افطار، آنچه در ایام افطار به دفعات تناول کردی، به یک دفعه تناول کند، فایده صوم که قهر نفس و منع اوست از اتساع 14 در حظوظ، فایت گردد؛ بلکه کدورت و ثقل زیادت شود. و چون نفس را در طعام که قوی تر مألوفی است، بر حد ضرورت بدارد و از استکثار مانع شود، اثر آن در دیگر احوال او، از کلام و منام و غیر آن سرایت کند و در جمیع اقوال و افعال، بر حد ضرورت بایستد. و باید که سحور به کار دارد و در تأخیر سحور و تعجیل فطور بکوشد؛ و پیش از نماز، به آب یا شیرینی افطار کند و بعد از طعام، سنت آن است که آن را به صلات یا تلاوت یا ذکر بگذارد؛ و هرگاه که کسی بر این شرایط ملازمت نماید، فایده صوم او را حاصل گردد. و صوم از جمله معظمات ارکان اسلام است و نظر به عموم حکمت، جمله مکلفان را صوم رمضان فرض است. و اما زکات و حج، از جمله ارکان اسلامند و وجوب آن مشروط به مال و استطاعت.15
تحصیل فیوضات نه مأکولات
این شهر اللّه است، شهر رمضان است، شهر توبه است، شهر المغفره است، شهر الانابه است، شهر العفو است، شهر التجاوز است و شهر الکرم و الجود است، نه شهر بطیخ و سایر مأکولات که تمامِ خیالت منصرف باشد به آنکه کِی مغرب می شود تا همه را صرفِ شکم کنی؛ روز تا غروب، خیال داخل شدن وقت افطار و از آن وقت تا صبح، خیالِ خوردن، پس کی به خیالِ روزه و تحصیل فیوضات در این ماه مبارک خواهی بود؟!16
پی نوشت ها :
1.عبدالرزاق گیلانی، شرح فارسی مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، به کوشش: محدث ارموی، ج 1، صص 133 ـ 138.
2. ذخیره الملوک، ص 106.
3. شرح التعرف، ج 1، ص 207.
4. تقزز: پرهیز.
5. این برگهای پیر، ص 115.
6. معراج السعاده، صص 849 و 850.
7. انعام: 91.
8. معراج السعاده، صص 850 و 851.
9. کیمیای سعادت، ج 1، صص 211 ـ 213.
10. مجموعه رسائل خواجه عبدالله انصاری، ج 1، ص 176.
11. مائده: 42؛ آنها شنوندگان دروغ و خورندگان مال حرامند.
12. عوارف المعارف، ص 141.
13. مصباح الهدایه، صص 234 و 235.
14. اتساع: گسترش، زیادهروی.
15. عزالدین کاشانی، مصباح الهدایه، تصحیح: عفت کرباسی و محمدرضا بزرگرخالقی، صص 235 و 236.
16. فوائد المشاهد، ص16.
منبع: ،مرکز پژوهش های صدا وسیما ،گنجینه ، شماره (85)، قم: 1389