اشتراکات تکوینی
پیش از هر چیز باید به اشتراکات و اختلافات تکوینی زن و مرد بپردازیم. اسلام قائل به وجود اشتراکات و اختلافات تکوینی بین زن و مرد است و این اشتراکات و اختلافات باعث ایجاد حقوق متفاوت برای زن و مرد می شوند. مسأله اشتراکات تکوینی از اموری است که نیازمند بحث و بررسی بسیاری است و باید اندیشمندان و متفکرین مطالعات زن و خانواده به آن توجه ویژه کنند تا شبهات و سؤالاتی که در اذهان ایجاد می شود برطرف شود.
از جمله اشتراکات تکوینی زن و مرد که می توان به آن اشاره کرد، برخورداری از گوهر انسانی است. بر اساس این اصل، زن و مرد از نظر انسانیت با هم مشترک هستند و هیچ تفاوتی در رسیدن به مدارج عالی ندارند. دومین مورد از اشتراکات تکوینی، اشتراک در هدف غایی آفرینش است. بر این اساس، هدف از آفرینش این بوده است که زن و مرد بتوانند با بهره مندی از نعمت حیات به کمال برسند. به عبارت دیگر، تمام هستی خلق شده است تا زن و مرد بتوانند به کمال و قرب الهی برسند. سومین نقطه اشتراک تکوینی زن و مرد نیز اشتراک در کمال انسانی است.
از نظر دین مبین اسلام، انسانیت انسان مبحث مهمی است. اسلام این دیدگاه را نیز بیان می دارد که انسان خلیفه خدا است که این مسأله بدان معناست که در واقع این انسانیت و روح و گوهر انسانی است که خلیفه خدا قرار می گیرد. وقتی در آیات قرآن ذکر می شود: «لقد کرمنا بنی آدم» این مسأله به این معنی است که انسان مورد تکریم الهی قرار گرفته است و بعد معنوی انسان که همان گوهر انسانی، انسانیت روح انسان است مورد توجه خاص حضرت حق قرار دارد. به همین دلیل است که انبیا و اولیای الهی قصد تعالی روح انسان ها را داشتند و به دنبال این نبودند که جسم انسان ها رشد یابند. بنابراین آنچه مخاطب خداوند قرار دارد گوهر انسانیت است و از این حیث، فرقی بین زن و مرد نیست و هر دوی آنها نمی توانند به کمال و قرب الهی برسند. در واقع این حق بین آنها مشترک است. پس مهم ترین حقی که خداوند به زن، هم چون مرد، داده است، حق برخورداری از روح الهی است.
گستره حقوق زن در اسلام و غرب
توضیحات فوق نشان می دهد دایره حقوقی که در اسلام برای زن در نظر گرفته شده با دایره حقوقی که در مباحث حقوقی زن در غرب مطرح شده بسیار متفاوت و وسیع تر است. زیرا در اسلام، در بیان حقوق زن هم به ابعاد مادی و هم به ابعاد معنوی او توجه شده است، این در حالی است که در غرب تنها بعد مادی زن مورد نظر است. در غرب، ذیل پارادایم اومانیسم، تنها فرد انسان واجد اهمیت شده است و سکولاریسم و جدایی دین از سیاست، منجر به حاشیه ای شدن مسأله خدا شده است، به همین دلیل انسان مدنظر غرب، انسان مادی است و حقوقی که برای او در نظر گرفته می شود تنها در این حوزه معنا دارد. از این رو حقوقی که برای زنان در اندیشه و تفکر غربی تبیین می شود بسیار کمتر از حقوقی است که برای زن در دین اسلام در نظر گرفته شده است. از منظر اسلام مهم ترین حقی که از جانب خداوند به بشر و زن اعطا شده است، حق برخورداری از انسانیت و گوهر انسانی است. با توجه به اعطای این حق، زن حق انتخاب بهشت و رسیدن به قرب الهی را دارد و می تواند به مقام خلیفه الهی هم برسد.
وقتی که زن از حق داشتن روح انسانی برخوردار شود، می تواند حق تعیین سرنوشت نیز داشته باشد. به عبارت دیگر، وقتی به او روح داده شد و این روح هم پاسخگو شد، روح وی هم قابلیت استعداد به کمال رسیدن را دارد و هم قابلیت و استعداد سقوط و انحطاط را. در رسیدن به کمال یا انحطاط هیچ تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد و هر دو آنها به طور مستقل می توانند در عرصه تعیین سرنوشت خود تلاش و مساهمت کنند. بیان این نکته، پاسخ به کسانی است که معتقدند زن طفیلی است و اساساً برای مرد آفریده شده است تا مرد به کمال دست پیدا کند. نگاه به تاریخ و سیره انبیای الهی و پیامبر اسلام نیز مؤید ادعای فوق است. در حکومت پیغمبر اسلام(ص)، زن به عنوان شهروند محسوب می شد و از حقوقی مانند حق تعیین سرنوشت، حق مشارکت سیاسی و حق رأی برخوردار بود. همچنین در این جامعه و حکومت، زنان از حقوق اجتماعی مانند حق انتخاب همسر، حق سوادآموزی و حق مالکیت بهره مند بودند. اهمیت این مسأله در اینجا است که حقوق برشمرده تنها در دوره مدرن برای زنان در غرب پذیرفته شده است و تا پیش از آن خبری از آنها در میان غربیان نبود.
تفاوت های تکوینی زن و مرد
پس از طرح بحث اشتراکات تکوینی زن و مرد می توان بحث تفاوت های تکوینی آن ها را نیز مطرح کرد. زیرا زیربنای مباحث حقوقی در اسلام توجه به اشتراکات و تفاوت ها است. البته باید در ابتدا در خصوص علت طرح این مسأله مطالبی را عنوان کرد: خداوند برای بحث عدالت اهمیت بسیاری قائل است و یکی از اسمای الهی این است که عادل است و می خواهد در جامعه اسلامی عدالت حاکم شود. بنابراین اقتضای عدالت این است که اگر قرار است حقوقی برای زن و مرد وضع شود، متناسب با شرایط تکوینی آنها وضع شود. به عبارت دیگر، در دین اسلام تشریع متناسب با تکوین است. برخلاف عقیده بسیاری از فمنیست ها، عقل سلیم انسان های فهیم و عادل حکم می کند که به جز در موارد نادر و استثنایی، زنان از نظر جسمی، ضعیف تر از مردان و از نظر روحی، مهربان تر و لطیف تر هستند. در واقع، می توان این نکته را بیان کرد که زن مظهر جمال خداوند است و عنصر رحمانیت و رحیمیت خداوند در وجود آن نهفته است.
زن و مرد از لحاظ ادراکی هم با یکدیگر تفاوت های زیادی دارند. آیات فراوانی در قرآن این مسأله را بیان داشته است. به عنوان نمونه می توان به آیات 18 سوره زخرف، آیه 34 سوره نساء، آیه 21 سوره روم و آیه 189 سوره اعراف اشاره کرد که همگی بر تفاوت در ادراک و عواطف زن و مرد تاکید ورزیده اند. زن و مرد همچنین در میل ها و گرایش ها نیز با یکدیگر تفاوت های جدی دارند.
در مورد تفاوت های تکوینی زنان و مردان توجه به چند نکته ضروری است. نخست اینکه؛ وقتی مطرح می شود درک عاطفی زن از مرد بیشتر است، این مسأله بدان معنی نیست که زنان نمی توانند تعقل کنند. زیرا این گونه بود، زن نمی توانست مورد خطاب آیات قرآن قرار گیرد و در برابر وظایف خود مسؤول باشد. طبعاً اگر کسی بهره کافی از عقل نداشته باشد، نمی توان تکلیفی بر او اعمال کرد. نکته دیگر در این راستا این است که قدرتمندی بیشتر مردان به معنی برتری آنان در کار معاش است.
بنابراین از آن جا که زنان عاطفی تر از مردان هستند، موانع عقل معاش آنان بیشتر است و چون این موانع در میان مردان کمتر است، نوعی تقسیم وظایف در خانواده صورت گرفته است. از این رو، محور عقلانیت معاش خانواده برعهده مرد است و زن، محوریت محبت خانواده را برعهده دارد.
بنابراین شاید این مسأله از حکمت های الهی است که دو پایه برای خانواده در نظر گرفته شده است تا امور خانواده بهتر پیش رود. به دیگر سخن برای اداره صحیح خانواده هم نیاز به عقلانیت معاش و هم نیاز به مدیریت محبت داریم. امروزه ریشه بسیاری از خانواده ها از توانمندی های مالی بسیار بهره مند هستند، فرزندان آنها به سمت امور خلاف و منکرات کشیده می شوند.
با توجه به توضیحات مطرح شده باید به این نکته توجه کرد که از نظر اسلام، عاطفی بودن زن دلیلی بر ضعیف بودن یا پایین نگه داشتن زن در اجتماع نیست. بلکه از منظر اسلام، تفاوت های جسمی و عاطفی زن و مرد موجب کارکرد مناسب تر اجتماع و انسانی تر شدن روابط در جامعه اسلامی خواهد شد. در این جامعه، نیازهای روحی و روانی اعضای خانواده تأمین می شود و انسان ها در اجتماع به دنبال صلح و تعاون و نوع دوستی خواهند بود و بسیاری از ناملایمات و نزاع های اجتماعی از میان خواهد رفت. ایجاد چنین جامعه ای باعث گسترش ارزش های آن به جهان می شود و صلح و آرامش بیشتری در سطح بین الملل ایجاد خواهد کرد.
در بسیاری از مباحث علمی مشاهده می شود که زن ها به آسانی می توانند در حوزه هایی که نیاز به تفکر و تعقل دارد، وارد شوند و به مدارج عالیه هم برسند. اما به نظر می رسد که خداوند می خواهد زن در کنار توانمندی هایی از این دست عاطفی نیز باشد تا هم خانواده و هم جامعه انسانی به صلح و آرامش برسد. در این راستا، آیات و روایات فراوانی وجود دارد که بیانگر جایگاه والای زنان در اجتماع است. به عنوان نمونه، حضرت رسول (ص) بیان می کند که حتی به زن ها اُف هم نگویید(1). همچنین در آخرین وصیت پیامبر(ص)، ایشان مردم را به حقوق زنان وصیت می کنند. (2) همچنین ایشان می فرماید که نزدیک ترین شما به من آنهایی هستند که با همسران شان بهتر رفتار می کنند. (3) این مسائل نشان از جایگاه والای زن در اجتماع و نقش او در تأمین نیازهای عاطفی دارد. بنابراین عدالت خداوند ایجاب کرده است که مرد وظیفه تأمین معاش خانواده را داشته باشد و از این جهت نفقه برعهده مرد است. در مقابل، زن باید ویژگی های شخصیتی و رفتاری خود، مانند عاطفی بودن، را حفظ و در درون خانواده نیز این گونه مشی کند تا دیگر اعضای خانواده، تحت تأثیر این نقش آفرینی زن، هم در خانواده و هم در اجتماع با خصالی چون محبت، دلسوزی، ایثار و از خودگذشتگی و خدمت به همنوعان عمل کنند. حاصل آنکه می توان این حکم را عنوان کرد که ریشه بسیاری از خصال اخلاقی مانند از خودگذشتگی و ایثار در اجتماع، به محبت زن در خانواده مربوط می شود.
مبانی فکری حقوق مطالعات زنان در غرب
برای بررسی حقوق زنان در غرب لازم است به مبانی فکری غرب رجوع و از این طریق اقدام به پیشبرد مباحث کرد. بحث حقوق زنان در غرب برخلاف عالم اسلام از حدود سیصد سال پیش آغاز شده است و می توان گفت که قرن ها زنان تحت ستم و ظلم قرار داشتند. این مسأله بیشتر ریشه فرهنگی داشته است و ربط چندانی به آیین مسیحیت ندارد. نگاهی به کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت، نشان دهنده وضعیت زنان در دوران باستان، قرون وسطی و رنسانس است و نشان می دهد که چگونه در غرب به عنوان طفیلی مرد مطرح بوده است و حتی این عقیده وجود داشته است که وجود زن باعث می شد که مرد به خطا بیفتد و علت اصلی آلوده شدن مردم به گناه را زن می دانستند. از این جهت، زن فاقد حقوق خاصی بود و از حقوقی مانند تعیین سرنوشت، انتخاب همسر، سوادآموزی، ارث، مالکیت و تصمیم گیری و مشارکت سیاسی بی بهره بود. در آن سامان، حتی از نظر حقوق معنوی هم، زنان را محاسبه نمی کردند و برای آنان ارزشی قائل نبودند. در اندیشه افرادی چون جان لاک، روسو، نیچه و منتسکیو آمده است که زنان موجوداتی با روح های کوچک، متکبر و خودخواه هستند. برخی دیگر از اندیشمندان معاصر غرب مانند هگل و هیوم نیز معتقد بودند باید در قدرت تعقل زن شکل کرد. در حالی که در اسلام، زن چون تعقل دارد، مکلف واقع می شود.
رجوع به تاریخ جدید غرب نشان می دهد چارچوب فکری و نظری انقلاب های دموکراتیک در جهان غرب بر مبنای اومانیسم، سکولاریسم، فردگرایی، نسبیت گرایی و لیبرالیسم شکل گرفته است و بر منبای این مباحث برای انسان ها، حقوق وضع شده است؛ اما با همه این مسائل حتی با این که زنان در انقلاب فرانسه شرکت داشتند، در اعلامیه حقوق بشر فرانسه در سال 1789 نامی از حقوق زن برده نشد. در غرب تا دویست سال پیش زنان حتی حق مالکیت و رأی دادن نداشتند، به همین دلیل گرایش های ابتدایی فمینیسم مانند گرایش های لیبرالیستی بیشتر دارای وجه حقوقی بودند. فمینیست های غربی به دنبال حقوقی مانند تعیین سرنوشت، رأی و انتخاب همسر بودند. البته باید به این نکته را بیان کرد که زنان غربی در طول جنگ های صلیبی با حقوق زن در اسلام آشنا شدند و چنین مطالبه ای را از حکومت های خود داشتند، اما این حقوق به آنها اعطا نمی شود.
در نظام سرمایه داری غربی، حقوق معنوی انسان، اهمیتی ندارد و ارزش انسان به انسانیت او نیست؛ بلکه به ظواهری چون ثروت و مقام است. در این نظام، آنچه مهم است، داشتن سرمایه است و در ذیل آن مادی گرایی و لذت گرایی واجد ارزش می شود. از این رو، داشتن صورتی زیبا و به عنوان اعتباری اجتماعی مطرح می شود، این در حالی است که در اسلام، بهترین ارزش و تقوا پرهیزکاری است. به عبارت دیگر، در جامعه غربی فردی که از عقل ابزاری و عقل معاش برخوردار باشد و از نظر شهوانی تأمین شده باشد، فرد ارزشمندی است. پایه های اعتباری افراد در جامعه را ثروت و زیبایی تشکیل می دهد، این اندیشه و طرز تلقی در تقابل با نگاه اسلام قرار دارد. از نظر اسلامی، چنین تفکری باعث تضییع حقوق بسیاری از زنانی می شود که از زیبایی کمتری برخوردار هستند و باعث ریشه دواندن بی عدالتی در جامعه می شود. البته متأسفانه رویکرد اسلام به مسأله حقوق زنان در جهان چندان شناخته شده نیست و باید در این راستا، با برنامه ریزی و نشان دادن الگوهای مناسب از طریق رسانه های جدید، اقدام به تبلیغ شود تا مشخص شود که اسلام، چه حقوقی را برای زنان قائل است و این حقوق بر چه مبانی خاصی استوار است.
جنبش هایی که در غرب برای دفاع و اخذ حقوق زنان شکل گرفته است، گرایش های مختلف و متفاوتی دارند. می توان، در این راستا، از فمینیسم رادیکال، مارکسیسم، لیبرالیسم و سوسیالیسم نام برد. همه این گرایش ها، ذیل نگاهی غیردینی، معتقدند که حقوق زنان شایع شده است و برای دستیابی به حقوق زنان باید مبارزه کرد و این مبارزه هم باید به تشابه و تساوی حقوق زن و مرد بینجامد. این رویکرد نیز با مبانی اسلام ناسازگار است، زیرا از نظر اسلام، در برخی موارد، نمی توان بین زن و مرد تشابه حقوقی در نظر گرفت و زن و مرد دارای حقوقی متناسب هستند. به عنوان مثال، نفقه برعهده مرد است. این مسأله بیش از هر چیز به تفاوت زن و مرد از حیث تناسب، تکوین و تشریع مربوط می شود و سازگار با عدالت است. نهضت های فمینیستی نتوانسته اند، مشکلات و خلأهای عاطفی جامعه غربی را برطرف کنند و امروزه یکی از اصلی ترین مشکلات آن جوامع، نبود محبت و صمیمیت در خانواده ها و ضعف روابط خویشاوندی است. به همین دلیل نوعی احساس غربت در این جامعه برای انسان حادث می شود و انسان احساس می کند که نیازهای عاطفی و روحی اش برطرف نمی شود. در این جوامع، تنها نگاه حقوقی به مسأله زنان وجود دارد و این نگاه هم بر مبنای محاسبات و ارزش های مادی است و نگاه های اخلاقی و عاطفه ورزی معنای خاصی ندارد.
نتیجه گیری
با توجه به مطالب مطرح شده می توان نتایج زیر را عنوان کرد:
– اسلام بر اساس مبانی و اصول مشخص، مجموعه ای از حقوق مشترک را برای زن و مرد برشمرده است؛ اما به دلیل تفاوت در نظام تکوین، تفاوت هایی را نیز در نظام حقوق زن و مرد برقرار دانسته است.
– دایره حقوقی زن در اسلام از دایره حقوقی زن در غرب گسترده شده است و علاوه بر امور و ارزش های مادی، امور معنوی را نیز در بر می گیرد.
– سابقه تاریخ برخورداری زنان مسلمان از برخی حقوقی که غربیان بعدها از آن دفاع کردند، بسیار طولانی است.
– انقلاب فرهنگی که پیامبراسلام(ص) انجام داد، بیشترین خدمت را به جامعه زنان کرد و باعث شد حقوق نادیده گرفته شده آنها به ایشان بازگردد. امروز هرچه بیشتر به سمت اجرای فرامین الهی حرکت شود، آثار بیشتری از این حقوق آشکار خواهد شد.
امروز جهان از بی عدالتی و تبعیض و نبود عاطفه و محبت رنج می برد و دنیای غرب با بحران فرهنگی و خانوادگی مواجه است، از این رو نقش اندیشمندان مسلمان در حل معضلات جهان برجسته است و باید با انجام برنامه ریزی های مناسب، ارائه الگوهای ارزشمند و برگزاری همایش های مختلف اقدام به تبیین فلسفه حقوق زنان در اسلام کرد و این مطالب از طریق رسانه های عمومی در سطح جهان منتشر شود.
پی نوشت ها :
1. مستدرک الوسائل، جلد چهاردهم، صفحه 252.
2. مستدرک الوسائل، جلد چهارم، صفحه 255.
3. وسائل الشیعه، جلد 8، ص 507.
منبع: نشریه خردنامه هشمهری، شماره 87 .