4.علم و هنر زنان عصر جاهلی
در میان اعراب جاهلی که در حجاز می زیستند، تعلیم و تربیت قابل ذکری وجود نداشت.
بلاذری در کتاب فتوح البلدان تعداد کسانی را که مقارن بعثت نبوی از خواندن و نوشتن برخوردار بودند حدود 17 نفر تخمین می زند، که همه ی آنان از میان بومیان دو شهر مهم مکه و یثرب برخاسته بودند.(بلاذری، 1398ق، ص 458)
البته در جامعه جاهلی از سازمانی به نام مکتب سخن به میان آمده است که به نوآموختگان تنها خواندن و نوشتن می آموختند. (جواد علی، 1413 ق، ج8، ص 259)
با توجه به اینکه آنها از خواندن و نوشتن بی نصیب بودند، طبیعی است که از علوم و معارف نیز بی نصیب باشند و به دلیل ناتوانی در کتابت و تدوین، از گسترش و غنی سازی تجارب محروم گردند. البته این بدان معنا نیست که از هرگونه آگاهی و دانش ابتدایی محروم بودند، بلکه با توجه به نظام قبیله ای خود، اطلاعاتی پراکنده و سطحی و مبتنی بر حدس و گمان از بزرگان قبیله، پیرزنان و سال خوردگان برای آنها به ارث رسیده بود؛ چنان که ابن خلدون در مورد طب آنها می گوید: «…غالبا مبتنی بود بر تجربیات کوتاه و کم دامنه که به طور وراثتی از مشایخ و پیرزنان قبیله نسل به نسل منتقل می شد.»(ابن خلدون، 1408 ق، ج1، ص 493)
در میان زنان نیز افرادی از علوم و فنون دوره ی جاهلیت بی بهره نبودند و در آشنایی به این علوم و مهارت ها شهره ی زمانه خود و صاحب کمال و معرفت بودند که نام آنها زینت بخش صفحات تاریخ شده است.
الف. خواندن و نوشتن: در این زمینه، معمولا به گفته ی بلاذری اکتفا می شود که در هنگام معرفی کاتبان دوره ی جاهلیت و اوایل اسلام از تعدادی کاتبان زن نیز نام می برد که بعضی از آنها خواندن و نوشتن و برخی دیگر تنها خواندن و یا تنها از نعمت نوشتن بهره مند بودند. این زنان عبارتند از:
1. عایشه دختر سعد بن ابی وقاص؛ 2. شفاء دختر عبدالله عدوی قرشی (که پیامبر (صلی الله علیه و اله) از او خواست که حفصه نوشتن را بیاموزد) (ابن حجر، 1412 ق، ج 7، ص 727 و 728)؛ 3. ام کلثوم دختر عقبه؛ 4. کریمه دختر مقداد (وی فقط کتابت می دانست.) (بلاذری، 1398 ق،ص 458)؛ 5. شمیله (ابن حجر،1412 ق، ج 7؛ ص 733/ جواد علی، 1413 ق، ج 8، ص 137)؛ 6. فاطمه دختر مُرّ که فقط خواندن می دانست. (آلوسی، [بی تا]، ج 2، ص 305)
ب. کهانت و عرافت: کهانت که یکی از علوم رایج در آن زمان بود، به معنای خبر دادن از غیب با استناد به علت و سبب آن می باشد؛ مانند خبر از آنچه که در زمین واقع خواهد شد. در واقع کهانت، استراق سمع جنّی ها از کلام ملائکه است که پس از شنیدن، اخبار آن را به کاهن اطلاع می دهند. (همان، ج3، ص 269)
عرافت نیز جزئی از کهانت می باشد، با این تفاوت که کهانت مختص امور مربوط به آینده و عرافت مربوط به امور گذشته می باشد.(همان، ص 274)
در این علم نیز به نام زنانی برخورد می کنیم که سرآمد دیگران بوده و افراد زیادی از شهرهای مختلف برای مشاوره نزد آنان می آمدند. برخی از این زنان عبارتند از:
1. قطبه یا سجاح: وی که به عرافه الحجاز معروف بود، در خیبر می زیست. عبدالمطلب در ماجرای نذر ذیح فرزندش عبدالله، همراه با چند تن از قریشیان به نزد او رفتند و با وی برای رهایی از این نذر مشاوره نمودند. او نیز امر به ذبح شتران به جای ذبح عبدالله نمود. (ابن هشام، 1425 ق، ج 2-1، ص 157)
2. طریفه کاهنه: او کسی است که به عمرو بن عامر (یکی از ملوک یمن) از بین رفتن ملکش، و همچنین خراب شدن سد مأرب را خبر داد. (آلوسی، [بی تا]، ج 3، ص 282)
3. فاطمه دختر مر: وی از زنان کاهنه در مکه بود. از او امور عجیبی را در کهانت نقل کرده اند. فاطمه به خاطر رؤیت نور نبوت، در صلب عبدلله(پدر پیامبر) به او پیشنهادِ دادن یکصد شتر در مقابل ازدواج با او را داد.(ابن هشام، 1425 ق، ج 2-2، ص 159)
4. عفیر کاهنه حمیریه (آلوسی، [بی تا]، ج 3، ص 296/ میدانی، 1422 ق، ج2، ص 7 و 8)؛
5. سلمی همدانیه حمیریه (میدانی، 1422 ق، ج 2، ص 575)؛
6. زبراء کاهنه (قالی، [بی تا]، ج 1، ص 126)؛
7. شعثاء کاهنه (جواد علی، 1413 ق، ج8، ص 369)؛
8.غَیطَله: وی کسی بود که از بعثت پیامبر (صلی الله علیه و اله) خبر داده بود.(ابن هشام 1425 ق، ج 1-2، ص 204)
9. کاهنه بنی حدس (همان)؛
1. زرفاء دختر زهیر (ابی الفرج اصفهانی، [بی تا]، ج 11، ص 155)
10. کاهنه بنی سعد: وی حکمیت بین عبدالمطلب و قریش را زمانی که در مورد حفر چاه زمزم اختلاف پیدا کرده بودند، برعهده داشت.(ابن هشام، 1425ق، ج 1-2، ص 149)
12. سوده دختر زهیر: وی عمه وهب، و پدر آمنه، مادر پیامبر (صلی الله علیه و اله) بود. پدرش به خاطر مریضی که داشت، او را نزد شخصی به نام حجون فرستاد تا او را زنده به گور کند. سپس به خاطر صدایی که از سوده (مبنی بر عدم کشتن او) شنید، دست به این کار نزد و در آینده وی یکی از کاهنان مشهور گشت. (حلبی، 1382ق، ج 1، ص 5/جواد علی، 1413 ق، ج5، ص 89)
ج. شعر و شاعری: زنان جاهلی نیز همچون مردان عرب از ذوق شعر بالایی برخوردار بودند و در این زمینه، نام زنان سرشناس بسیاری به چشم می خورد. حتی برخی از آنان امر قضاوت اشعار مردان را نیز به عهده داشتند. عبد مهنّا، در کتاب معجم النساء الشاعرات فی الجاهلیه و الاسلام، به معرفی 504 شاعر زن در اسلام و جاهلیت می پردازد که بیش از صد نفر از آنها زنان شاعر جاهلی می باشند.
بشیر یموت نیز در کتاب شاعرات العرب فی الجاهلیه و الاسلام به معرفی 216 تن از زنان شاعر در جاهلیت و اسلام پرداخته، که تعداد 119 نفر از آنها متعلق به جاهلیت و 97 نفر متعلق به دوران اسلام می باشند.
از جمله زنان معروف مورد اشاره عبارتند از:
خنساء: او دختر عمرو بن شدید از اهل نجد و از بزرگ ترین و نامی ترین شاعران عرب است که در مرثیه گویی قریحه ی بی مانندی داشت. در بازار عکاظ، هشت اشکال به یکی از شعرهای حسان بن ثابت وارد کرد که مورد پذیرش واقع شد. خنساء که بیشتر عمر خود را در دوران جاهلیت گذرانده بود، پس از درک اسلام ایمان آورد و اشعارش نیز مورد پذیرش پیامبر(صلی الله علیه و اله) واقع شد. و حتی گاهی پیامبر(صلی الله علیه و اله) از خنساء درخواست سرودن و خواندن شعر می کرد و خنساء شعر می خواند و پیامبر (صلی الله علیه و اله) نیز او را تحسین و تشویق می نمود. (کحاله، [بی تا]، ج1، ص 205بشیر یموت، 1419 ق، ص 184) نابعه ذیبانی نیز بر افضل بودن او از اعشی شهادت داده است.(منیسی، 1423 ق، ص 84)
فاطمه دختر مُرّ: وی پس از اینکه عبدالله پدر حضرت محمد (صلی الله علیه و اله) به درخواست ازدواج او جواب منفی داد و از ازدواج با او دریغ ورزید، شعری خواند که مضمون آن نشان از دانش و بینش بالای او بود.(ابن جوزی، 1426 ق، ج1،ص 49)
خرنق دختر بدر: وی خواهر طرفه بن عبد و از شاعران مشهور جاهلیت بود که اکثر اشعارش را در سوگ برادرش طرفه سروده بود.(بشیر یموت، 1419، ص 117/کحاله، [بی تا]، ج1، ص 294)
ام جندب همسر امروالقیس نیز از استادان برجسته شعر بود که داوری اشعار را برعهده داشت و در موردی بین همسرش و شخصی به نام علقمه داوری کرد و حکم به سود علقمه و زیان شوهرش داد.(هاشمی، 1960 م، ص 57)
جلیله نیز شاعری فصیح و از صاحبان شأن و مقام در جاهلیت بود.(عفیفی، 1350 ق، ج1، ص 57)
همچنین زنان دیگری از جمله: صفیه دختر عبدالمطلب (بشیر یموت، 1419 ق، ص 172)، جمعه دختر خس (خواهر هند و از زنان فاضل) (عبد مهنا، 1410 ق، ص 40)، حمرا دختر ضمره بن جابر(همان، ص 62)، دعجا دختر منشر(همان، ص 86) و سعدی دختر ثمردل جهیمه(همان، ص 13. کحاله، [بی تا]، ج2، ص 191) را می توان از بهترین زنان شاعر جاهلی دانست.
د. پزشکی، زینب طبیبه، معروف ترین زن در زمینه ی طبابت و چشم پزشکی بود. وی در این زمینه، یکی از دانشمندان روزگار خود به شمار می آمد. (مزرحی، 1419 ق، ص 162)
شفا دختر عبدالله که معلم خط بود و در این زمینه مهارت داشت، به حفصه همسر پیامبر (صلی الله علیه و اله) روش «رقیه نمله»(1) را آموخت. (طبرانی، [بی تا]، ج 24، ص 312/ ابن حجر، 1412 ق، ص 272)
هـ. مامایی: علم مامایی و استفاده از روش های مطلوب در زمینه ی امراض زنان و زایمان نیز از دانش های مهم زنان جاهلی بود. سلمی همسر ابی رافع از زنانی بود که از علم مامایی برخوردار بود. وی قابله ماریه قبطیه (عبدالبر، 1412 ق، ج1، ص 22) و حضرت خدیجه بود. (ابن حجر عسقلانی، 1412 ق، ج7، ص 711)
پی نوشت ها :
1. رقیه نمله به تعویذی گفته می شود که آن را برای مداوای یک نوع مرض پوستی به کار می برند. این بیماری در پوست تولید سوزش و خارش می کند، چنان که گویی مورچه بر روی پوست راه می رود و آن را می گزد. از این رو، آن را نمله (مورچه) نام نهادند. (ابن منظور، 1408 ق، ج5، ص 293)