زکات فریضه ای الهی (2)

زکات فریضه ای الهی (2)

* به چه کسانى نباید زکات بدهیم؟
در این بحث با توجّه به روایات، کسانى که حق گرفتن زکات ندارند، معین شده‌اند، از جمله:
1- کسانى که مى‌توانند بدون مشقّت حرفه‌اى بیاموزند و از طریق آن امرار معاش کنند.(151) امام باقر علیه السلام فرمود: «ان الصّدقه لاتحلّ… لذى مرهٍ سوىٍ قوىٍ»(152) افراد تندرست و قوى، نباید زکات بگیرند و نباید به آنها زکات داد.
آرى، در جامعه افرادى با این که قدرت بر کار کردن دارند، به خاطر تن‌پرورى خود را مشمول زکات مى‌پندازند.
2- به کسى که شارب خمر است، زکات ندهید.(153)
3- به کسانى که سرسختانه و با علم و آگاهى با مسلمین عناد مى‌ورزند و نسبت به اهل بیت پیامبر علیهم السلام کینه و لجاجت دارند، زکات ندهید.(154)
4- در روایت مى‌خوانیم: به افراد ناصبى نیز زکات ندهید، مگر آن که از زبان او بترسید و از طریق زکات بتوانید دین و آبروى خود را حفظ کنید.(155) و همچنین نااهلانى که از طریق شعر و تهمت و امثال آن آبروى دیگران را مخدوش مى‌کنند.(156)
5 – امام رضا علیه السلام فرمود: به کسانى که انحراف آنان نسبت به اهل بیت روشن و شناخته شده است، زکات ندهید.(157)
6- به کسانى که تحت سرپرستى و واجب النفقه فرد هستند، زکات نمى‌رسد. «و کلّ من هو فى نفقتک فلا تعطه»(158)
7- به افراد غَنىّ، زکات پرداخت نمى‌شود.(159)
8 – به صاحبان حرفه زکات نمى‌رسد.(160)
9- به کسانى که انحراف عقیده دارند، مثلاً واقفیّه و هفت امامى هستند، زکات پرداخت نمى‌شود.(161)
البتّه پرداخت کمى از زکات به گروهى که در راه حق نیستند ولى با حق هم لجاجتى ندارند، بلامانع است.(162)
* آداب پرداخت زکات‌
براى کمک به فقرا، آداب فراوانى ذکر شده است که مراعات آنها ارزش کار را بالا مى‌برد، از جمله:
ادب روحى و روانى‌
پرداخت زکات باید برخاسته از رضایت قلبى و طیب خاطر باشد. رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود: «من اعطى زکاه ماله طیبهً بها نفسه اعطاه اللّه بکل حبّهٍ منها قصراً فى الجنّه من ذهب…»(163) هر کس زکات مال خود را عاشقانه بدهد در برابر هر دانه گندم و جوى که مى‌پردازد، قصرى در بهشت دریافت مى‌کند.
حضرت على علیه السلام فرمود: اگر پرداخت زکات با رضایت قلبى همراه نباشد، فرد گرفتار پشیمانى و از دست دادن پاداش عمل خواهد شد.(164)
نکته دیگر این که زکات‌دهنده توجّه داشته باشد که هر چه دارد از خداوند است و پرداخت زکات، او را به خودپسندى و غرور که سبب نابودى عمل است نکشاند. قرآن درباره آبادکنندگان مساجد که اهل نماز و زکاتند، مى‌فرماید: «فعَسى اولئک ان یکونوا من المهتدین»(165) امید است که از هدایت شدگان باشند. آرى، گاهى عبادات انسان، به خاطر غرور و عجب نابود مى‌شود و انسان را به کمال مطلوب نمى‌رساند.
ادب اجتماعى‌
گر چه در ظاهر، زکات به شخص فقیر پرداخت مى‌شود، ولى در حقیقت این خداوند است که زکات را دریافت مى‌کند. «یقبل التّوبه عن عباده و یأخذ الصّدقات»(166) پیامبر و امام و فقیر، نماینده و دست خدا هستند و لذا باید کمال احترام به آنان گذاشته شود.
امام صادق علیه السلام از یکى از یاران خود پرسید: زکات مال خودت را چه مى‌کنى؟ گفت: فقرا نزد من مى‌آیند و به آنها پرداخت مى‌کنم. امام فرمود: این کار تو سبب ذلّت فقرا است و هر کس دوست خدا را ذلیل کند، گویا در کمین جنگ با او نشسته است.(167) آرى به جاى آنکه فقرا براى دریافت زکات به در خانه تو آیند، تو باید زکات را به منزل آنان ببرى.
در حدیث دیگر مى‌خوانیم: اگر گیرنده زکات از این که بفهمد آنچه به او مى‌دهید زکات است، رنج مى‌برد، زکات را به او بدهید ولى نگویید که این زکات است و مؤمن فقیر را ذلیل نکنید.(168)
در حدیث دیگر مى‌خوانیم: اگر شخصى احساس کند که بهتر است به جاى پرداخت پول به فقرا، براى آنان لباس و جنس دیگرى خریدارى کند، مى‌تواند به جاى پرداخت نقدى، لباس و جنس براى فقرا خریدارى کند. «… اشترى لهم ثیابا و طعاما و ادّى انّ ذلک خیر لهم لا بأس»(169)
اسلام براى حفظ آبروى فقیر مى‌فرماید: «لا یعطى احدٌ اقلّ من خمسه دراهم»(170) کمتر از پنج درهم به او ندهید.
امام خمینى‌قدس سره مى‌فرماید: اگر شخصى از گرفتن زکات شرمنده مى‌شود، مستحب است هنگام پرداخت در قلب نیّت زکات کنید، ولى در عمل آن را به عنوان هدیه پرداخت نمایید.(171)
نه تنها هنگام پرداخت زکات باید آبروى مردم را مراعات کرد، بلکه بعد از آن نیز نباید با منّت گذاشتن، گیرنده زکات تحقیر شود، چنانکه قرآن مى‌فرماید: «لاتبطلوا صدقاتکم بالمنّ و الاذى»(172) منّت و آزار، سبب بطلان پاداش مى‌شود.
اگر بدانیم که فقیر مأمور الهى است تا مال ما را پاک کند و آن را براى قیامت حمل کند، با او برخورد کریمانه‌اى خواهیم داشت.
در اسلام احترام گذاشتن به فقرا به قدرى مهم است که در تاریخ مى‌خوانیم: جنس کمى را نزد پیامبر صلى الله علیه وآله آوردند. حضرت آن مقدار کم را به بعضى از فقرا داد، ولى نگران شد که مبادا در دل دیگر فقرا کدورتى ایجاد شود. نزد سایر فقرا آمد و رسماً عذرخواهى کرد که چون مال کم بود به همه نرسید و فرمود: به کسانى دادم که حساسیّت آنان بیشتر بود.(173)
ادب زمانى‌
رسول خدا صلى الله علیه وآله به على علیه السلام فرمود: از اخلاق مؤمنین، سرعت در پرداخت زکات است.(174)
سرعت در پرداخت زکات برکاتى دارد از جمله:
الف: نشانه عشق و علاقه نسبت به انجام تکالیف الهى است.
ب: فقیر در اثر تأخیر پرداخت، آبروى خود را با سؤال و درخواست نمى‌ریزد.
ج: راه را به روى وسوسه‌هاى شیطان و افراد بخیل یا پیش‌آمد حوادثى که ممکن است مانع پرداخت شوند، مى‌بندد.
د: فقرا از اضطراب و دغدغه و دلهره، زودتر نجات مى‌یابند.
امام صادق علیه السلام به مناسبت آیه «و آتوا حقّه یوم حصاده»(175) فرمود: قبل از آنکه محصول خود را به خانه ببرید، زکاتش را بدهید که به سخاوت نزدیک‌تر است.(176)
پرداخت علنى‌
نکته دیگر در آداب پرداخت زکات آن است که علاوه بر کمک‌هاى مخفیانه‌اى که نشانه اخلاص و حفظ آبروى گیرندگان است، باید گاهى از اوقات پرداخت‌ها آشکار باشد تا هم دیگران تشویق شده و کمک کردن به دیگران جزء فرهنگ جامعه شود و هم انسان به بخل و بى‌تفاوتى متهم نشود. امام صادق علیه السلام فرمود: «کلما فرض اللّه علیک فاعلانه افضل من اسراره»(177) هر چه را خداوند واجب نموده است، علنى انجام دهید.
بوسیدن دست‌
حضرت على علیه السلام فرمود: «اذا ناولتم السائل فلیُردّ الّذى ناواه یده الى فیه فیُقبّلها فانّ اللّه تعالى یأخذ قبل أن تقع فى یده»(178) هر گاه با دست خود به فقیرى کمک کردید، همان دست را ببوسید چون در حقیقت خداوند کمک شما را دریافت کرده است.
درخواست دعا از گیرنده‌
در روایات مى‌خوانیم که دعاى فقیر در حق کسى که به او کمک مى‌کند مستجاب مى‌شود، لذا از فقیر تقاضا کنید تا در حق شما دعا کند.(179)
پرداخت در مسجد
هنگامى که یاران رسول خدا صلى الله علیه وآله اموالشان به مقدار نصاب مى‌رسید، زکاتشان را به مسجد مى‌آوردند و حضرت در همان مکان زکات جمع شده را میان فقرا تقسیم مى‌فرمودند.(180)
دورى از گناه‌
رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمودند: هر کس زکات مال خود را به مستحق بدهد و نماز را با شرایط و حدود معین شده انجام دهد و بعد از نماز و زکات گناهى که سبب بطلان عملش شود انجام ندهد، در روز قیامت همه به او غبطه مى‌خورند.(1810)
پرداخت از حلال‌
خداوند پاک و طیّب است و جز مال پاک را نمى‌پذیرد.(182)
گروهى قبل از اسلام آوردن درآمدهاى ناحقى داشتند، هنگامى که اسلام آوردند خواستند آن اموال نامشروع را صدقه بدهند که پیامبر اجازه نفرمود.(183)
امام حسین علیه السلام فرمود: صدقه دل‌پسند صدقه‌اى است که انسان با عرق پیشانى و غبار صورت آن را به دست آورد و به فقرا بپردازد.(184)
پرداخت از مال مرغوب‌
قرآن مى‌فرماید: «لن تنالوا البرّ حتّى تنفقوا مما تحبون»(185) به نیکى نمى‌رسید مگر آنکه از آنچه دوست دارید، در راه خدا انفاق کنید.
قرآن از مشرکانى که در تقسیم مال خود بخش‌هاى ناپسند را سهم خداوند قرار مى‌دادند، انتقاد مى‌فرماید. «یجعلون للّه ما یکرهون»(186)
آرى این عمل یک نوع بى‌ادبى نسبت به مقام پروردگار است.(187)
قرآن مى‌فرماید: «انفقوا من طیّبات ما کسبتم و ممّا اخرجنا لکم من الأرض و لاتیمّموا الخبیث منه»(188) از اجناس دل‌پسندى که به دست آورده‌اید و یا ما براى شما از زمین بیرون آورده‌ایم، به دیگران انفاق کنید و هرگز به فکر انفاق از مال نامرغوب نباشید.
بر اساس روایات، در زمان رسول خدا صلى الله علیه وآله گروهى بدترین نوع خرما(189) را به فقرا مى‌دادند و قرآن با جمله «و لا تیمّموا الخبیث منه» آنان را از این عمل بازداشت.(190)
برداشت محصول در برابر چشم مردم‌
امام صادق علیه السلام فرمود: محصولات کشاورزى خود را شبانه برداشت نکنید، سپس این آیه را تلاوت فرمودند: «و آتوا حقه یوم حصاده»(191) یعنى حق محرومان را در روز برداشت بدهید و فرمود: اگر شما محصول خود را شبانه برداشت کنید، فقرا اطلاع پیدا نمى‌کنند و گرسنه مى‌مانند و شما از برکات پرداخت زکات محروم مى‌مانید.(192)
* چگونگى پرداخت زکات
آیا بهتر است زکات را مردم با دست خود و مستقیماً به فقرا بدهند یا از طریق حکومت اسلامى و حاکم پرداخت شود؟
شاید از آیات و روایات بتوان استفاده کرد که اصل و قانون آن است که زکات از طریق حاکم اسلامى جمع‌آورى و تقسیم شود زیرا:
1- خداوند پیامبرش را مأمور گرفتن زکات کرده است، «خُذ من اموالهم صدقه»(193) اگر گرفتن رسول خدا واجب است، پس پرداخت مردم به پیامبر نیز واجب مى‌باشد.
در حدیثى پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله فرمود: «اُمرتُ ان اخذ الصدقه من اغنیاءکم فَاَردّها فى فقراءکم»(194) من مأمورم که از اغنیا زکات بگیرم و به فقرا بدهم. پس از پیامبر اسلام نیز امامان معصوم‌علیهم السلام مسئول این بوده‌اند.
شخصى مى‌گوید: از امام رضا علیه السلام پرسیدم که زکات فطره براى کیست؟ حضرت فرمود: براى امام است، گفتم این خبر را نقل کنم؟ فرمود: بله(195)
2- پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله براى زکات، کارگزارانى تعیین کرده بود که در قرآن از آنان به نام عاملین یاد شده است، این افراد از طرف حضرت مسئول جمع‌آورى زکات بودند.(196) از جمله: شخصى به نام رافع را به سوى قبیله جهینه، بسر را به سوى قبیله بنى کعب، ولید بن عقبه را به سوى قبیله بنى المصطلق و مردى از بنى سعد را به سوى قبیله بنى‌سعد فرستاد.(197)
3- حضرت على علیه السلام نیز افرادى را براى جمع‌آورى زکات مى‌فرستاد و در نهج البلاغه حدود 20 دستور براى شیوه برخورد آنان با مردم بیان شده است.(198)
4- در قرآن مى‌خوانیم: بعضى از منافقان به نحوه تقسیم زکات پیامبرصلى الله علیه وآله اعتراض مى‌کردند و نیش مى‌زدند، اگر جمع‌آورى و تقسیم زکات مربوط به پیامبر نبود، دلیلى براى تحمّل این همه نیش نبود. بگذریم که قرآن مى‌فرماید: «و منهم من یلمزک فى الصّدقات فان اُعطوا منها رضوا»(199) «انتقاد و سرزنش این منافقان برخاسته از عقده و منافع شخصى آنهاست و هرگاه کمى از زکات به آنها داده شود، دیگر انتقاد نمى‌کنند».
5 – سهمى از زکات براى جذب دلها اختصاص داده شده است. «مؤلفه قلوبهم»
رسول خدا صلى الله علیه وآله براى جذب رؤساى قبائل چیزهایى به آنها مى‌داد و شکى نیست که رئیس قبیله جذب افراد عادى نمى‌شود، ولى جذب رئیس حکومت مى‌شود. پس باید زکات نزد حاکم اسلامى جمع‌آورى و با نظارت او تقسیم شود تا بتوان افرادى را به اسلام جذب نمود.
6- در روایات براى حاکم اسلامى وظایفى تعیین شده است، از جمله اینکه بدهى بدهکاران را بپردازد. «فعلى الامام ان یعطیه»(200)
و در بعضى روایات مى‌خوانیم که حاکم باید بخشش‌هایى داشته باشد. «فعلى الامام أن یعطیهم»(201)
بنابراین مکتبى که براى امام و حاکم اسلامى هزینه تعیین مى‌کند باید منبع درآمد هم معیّن نماید. پس زکات باید در دست حاکم اسلامى باشد.
7- در روایات مى‌خوانیم: پنهان کردن زکات از امام، نشانه نفاق است.(202)
اگر پنهان کردن زکات نشانه نفاق است، پس باید زکات نزد امام المسلمین جمع‌آورى و توسط او تقسیم شود.
8 – در صدر اسلام افرادى کارشناس و متخصص در تخمین مبلغ زکات بودند و از طرف رسول خدا صلى الله علیه وآله و حضرت على علیه السلام به مناطق اعزام مى‌شدند. اگر پرداخت زکات از وظائف فردى باشد و از وظائف رسمى نظام اسلامى نباشد، نیازى به فرستادن گروه تخمین و ارزیابى از طرف حکومت نبود.
9- حضرت على علیه السلام به مخنف بن قیس که مسئول زکات بود، فرمود: «لیس له ان ینزل بلادنا و یؤدى صدقه ماله الى عدوّنا…» هر کس از پیروان ما که زکات مال خود را به کارگزاران شام پرداخت کند، درست نیست، زیرا نیروى سواره و پیاده ما از او حمایت کرده است و سزاوار نیست که افرادى از خدمات ما بهره‌مند شوند، ولى زکات اموالشان را به دشمنان ما بدهند.(203)
از این حدیث معلوم مى‌شود که زکات بودجه حکومت است و باید به حاکم داده شود تا امنیّت منطقه را با تدبیر، تأمین کند.
10- حضرت على علیه السلام در نامه‌هاى 25، 26 و 67 به مسئول زکات سفارشاتى مى‌کند که نشان مى‌دهد باید اختیار زکات به دست حاکم اسلامى باشد، نمونه آن، این که مى‌فرماید:
زکات را به حاکم اسلامى برسانند تا او تقسیم نماید.
زکات را فورى نزد ما آورید، تا بر طبق کتاب خدا و سنّت پیامبرش تقسیم کنیم.
حضرت على علیه السلام به مأمور خود مى‌گوید: «ارسلنى الیکم ولىّ اللّه و خلیفته حتّى أخذ منکم حق اللّه فى اموالکم. فهل فى اموالکم من حق فتؤدّوه الى ولیّه»(204) به مردم بگو! اى بندگان خدا، ولىّ خدا مرا نزد شما فرستاده است تا حق خدا را که در اموال شماست بگیرم، پس آیا براى خداوند در اموال شما حقى هست تا آن را به ولى خدا برسانم؟ به همین دلیل ابوبکر با گروهى که زکات نمى‌دادند برخورد نظامى کرد و در تاریخ نام آن گروه به اصحاب ردّه معروف شده است.
11- دلیل پرداخت زکات حل مشکلات فقراست و اگر قدرت حکومت نباشد، بسیارى از مردم زکات نمى‌دهند و فقرا در فقر مى‌سوزند. بنابراین باید حاکم اسلامى در مسأله زکات نقش فعال و قهار داشته باشد.
12- اگر قرار باشد هر کس با دست خود زکات مال خود را به افراد مستحق بدهد و نظارت حاکم اسلامى در کار نباشد، افراد زیادى سوء استفاده کرده و از چند نفر زکات مى‌گیرند.
13- در تأمین زندگى فقرا از طریق حکومت، ذلت و خوارى و تحقیر نیست. ولى اگر فقیر به طور مستقیم از دست افراد کمک بگیرد، احساس حقارت مى‌کند. بنابراین براى حفظ کرامت و آبرو و شخصیّت فقرا باید زکات نزد حاکم عادل اسلامى جمع‌آورى و تقسیم شود.
14- امام خمینى (ره) در تحریر الوسیله مى‌نویسد: بهتر است که زکات را در زمان غیبت حضرت مهدى علیه السلام به فقیه و حاکم اسلامى بدهند. زیرا او به محل مصرف آن آگاه‌تر است و اگر فقیه و حاکم اسلامى بنابر مصلحت اسلام یا مسلمانان حکم کند که مردم زکات مال خود را به او بپردازند، پیروى از وى هر چند که از او تقلید نکنند، واجب است.(205)
سؤال: با این همه دلائل، چرا گروهى از بزرگان فقها بر این عقیده‌اند که مردم خودشان زکات مالشان را بپردازند؟
پاسخ: شاید دلیل این بزرگان حدیثى باشد که مى‌فرماید: «اخرجها من مالک… ثم اعطها کیف شئت»(205) زکات را از مال خود خارج کن و هرگونه مصلحت مى‌دانى خرج کن.
البتّه ممکن است این روایات در زمان تقیّه صادر شده باشد که دست امامان معصوم‌علیهم السلام در آن هنگام بسته بوده است و قدرتى براى جمع‌آورى زکات نداشتند و اگر اموالى را جمع‌آورى و تقسیم مى‌کردند، کینه و حسادت حاکمان ستمگر را برمى‌انگیختند و براى طرفداران وفادارى که براى رساندن زکات به آن بزرگواران مراجعت مى‌کردند، ایجاد زحمت مى‌کردند. به همین دلیل امامان معصوم‌علیهم السلام براى حفظ جان طرفداران خود، دستور مى‌دادند که هر کس زکات مالش را خودش بدهد و هر کس به شما زکات داد، بگیرید و هر کس نداد کارى به او نداشته باشید.
ناگفته پیداست که اکثر مراجع تقلید (حفظهم اللّه) به پرداخت‌کنندگان، اجازه پرداخت زکات را مى‌دهند.
* مقدار دریافت زکات‌
امکانات نسبى مانع گرفتن زکات نیست، به چند حدیث توجّه کنید:
شخصى به امام صادق علیه السلام گفت: فلانى منزلى دارد که چهار هزار درهم ارزش دارد، شترى دارد که هر روز دو تا چهار درهم علاوه بر هزینه علف سود دارد، به علاوه همسر و غلام دارد. امام فرمود: «فَتَأمُرنى اَنْ امره ان یبیع داره و هى عزّه و مسقط رأسه او یبیع جاریته التى نقیّه الحر و البرد و تصون وجهه و وجه عیاله او امره اَن یبیع غلامه و جَمَله و هى معیشته و قوّته؟ یأخد الزکاه فهى له حلال و لا یبیع داره و لا غلامه و لا جَمَله»(206) آیا از من مى‌خواهى که او را وادار کنم منزلى که زادگاه و سبب عزّت اوست یا غلام و شترى که وسیله زندگى اوست بفروشد؟! هرگز، او مى‌تواند زکات بگیرد و لازم نیست خانه و شتر و غلامش را بفروشد.
به امام صادق علیه السلام گفتند: عیسى بن اعین به نیازمندى چنین گفت: چون دیدم که تو گوشت و خرما خریدى، پس فقیر نیستى و با اینکه زکات دارم به تو نمى‌دهم. هر چه فقیر عذر آورد که خرید گوشت و خرما دائمى نبوده است، بر عیسى بن اعین اثر نکرد. امام براى مدتى دست مبارکشان را بر پیشانى گذاشتند سپس سر بلند کرده و فرمودند: خداوند عنایتى به اموال اغنیا و سپس توجّهى به اموال فقرا فرمود، پس در اموال اغنیا سهمى که براى فقرا کافى باشد قرار داد.(207)
شخصى از امام صادق علیه السلام پرسید: از سهم زکات تا صد درهم به فقیر بدهم؟ حضرت فرمود: بله.
پرسید: از سهم زکات تا دویست درهم به فقیر بدهم؟ فرمود: بله‌
پرسید: از سهم زکات تا سیصد درهم بدهم؟ فرمود: بله‌
پرسید: از سهم زکات تا پانصد درهم به فقیر بدهم؟ فرمود: بله آن قدر بده تا او را بى‌نیاز کنى.(208)
امام صادق علیه السلام از حضرت على علیه السلام نقل مى‌فرماید که: «انّما هى لاقوام لیس لهم فى الاماره نصیب و لا فى العماره حظّ و لا فى التّجاره مال و لا فى الاجاره معرفه و قدره ففرض اللّه فى اموال الأغنیاء ما یقوتهم و یقوم بِاَوَدَهم»(209) زکات براى کسانى است که نه مقام حکومتى دارند و نه ساختمانى و نه ثروت و تجارتى، و نه براى اجیر شدن آشنایى با حرفه‌اى دارند و نه توان بدنى براى کارهاى ساده، پس خداوند در اموال اغنیا سهمى را براى این افراد واجب فرموده است، به مقدارى که در زندگى فلج نباشند و بتوانند روى پاى خود بایستند.
از امام پرسیدند: زندگى شخصى از طریق پدر یا عمو و یا برادرش در حدّ ساده تأمین مى‌شود. آیا مى‌تواند براى توسعه زندگى زکات بگیرد؟ امام فرمود: مانعى ندارد.(210)
در حدیث دیگرى مى‌خوانیم: براى ازدواج کردن مى‌توان زکات گرفت.(211)
در حدیث دیگرى آمده است که فقیر مى‌تواند به قدرى بگیرد که حتّى بتواند صدقه بدهد.(212)
در بعضى روایات مى‌خوانیم: فقیر مى‌تواند زکات بگیرد و زندگى خود را تأمین نماید و حتّى اگر حج نرفته است، با آن به مکّه نیز برود.(213)
البتّه باید توجّه داشت که رفتن به مکه در آن زمان از مدینه یک هزینه استثنائى به حساب نمى‌آمده است.
گیرندگان خمس و زکات و انفاقات نیز باید به نکاتى توجّه نمایند:
1- آنچه مى‌گیرند در موارد ضرورى صرف کنند.
2- از پرداخت‌کننده تشکر و در حق او دعا کنند.
امام صادق علیه السلام فرمود: «لعن اللّه قاطعى سبیل المعروف فیکفره فیمنع صاحبه من ان یصنع ذلک الى غیره»(214) خدا لعنت کند کسى را که راه خیر را به روى دیگران مى‌بندد. از کمک‌کنندگان تشکر نمى‌کند و آنان را با بى‌اعتنایى و کفران خود، از این که به دیگرى کمک کنند، دلسرد مى‌کند.
3- نه پرداخت‌کننده را تحقیر کند و نه آنچه را مى‌گیرد.
کسانى که مال اندک خود را خالصانه براى کمک به جبهه به رسول‌خداصلى الله علیه وآله مى‌دادند، مورد تحقیر بعضى از افراد قرار مى‌گرفتند و قرآن این تحقیر را به شدّت نکوهش مى‌کند. «الّذین یلمزون المطّوِعین من المؤمنین فى الصّدقات و الّذین لایَجِدون الاّ جُحدَهم فیسخرون منهم سَخِر اللّه منهم و لهم عذاب الیم»(215)
4- اموال شبهه‌ناک را نگیرد.
گاهى اوقات، افرادى براى اهداف نابجا اموالى را به نام هدیه، چشم‌روشنى، عیدى، سوغاتى و غیره به دیگران مى‌دهند تا دل آنان را به سوى خود جذب کنند و بستر را براى رسیدن به اهداف خود آماده نمایند. جالب آنکه هیچ مقامى از تیررس و شکار این افراد مصون نیست.
این قبیل افراد از بردن هدایایى در دل شب به در خانه حضرت على علیه السلام نیز دریغ ندارند.(216)
5 – بیش از نیاز خود نگیرد.
6- ضمن تشکر از پرداخت‌کننده، خدا را سرچشمه لطف بداند و مردم را به عنوان واسطه فیض تلقّى کند.(217)
* گیرندگانى که اولویّت دارند
والدین و بستگان‌
در قرآن مى‌خوانیم: «قل ما انفقتم من خیر فللوالدین و الأقربین»(218) هر چیزى که مى‌دهید قبل از هر کس، والدین وبستگان خود را در نظر بگیرید.
حتّى اگر وصیّت مى‌کنید، قبل از هر کس براى والدین و بستگان خود وصیّت کنید. «ان ترک خیراً الوصیه للوالدین و الاقربین»(219)
شعار اسلام این است که «لا صدقه و ذو رحم محتاج»(220)، اگر بستگان محتاج باشند کمک شما به دیگران ارزش ندارد.
طرفدارن مکتب اهل بیت‌علیهم السلام‌
از امام صادق علیه السلام پرسیدند: زکات حق کیست؟ فرمود: طرفداران ما. پرسیدند: اگر زیاد آمد، فرمود: به همان افراد اضافه بدهید و این سؤال را چند بار تکرار کردند، باز امام فرمود: به طرفداران مکتب اهل بیت‌علیهم السلام اضافه بدهید و سؤال را تکرار کردند. امام صادق علیه السلام با کلمه «لا و اللّه» فرمود: به غیر آنان ندهید، مگر در شرایط حسّاسى که نیاز به ترحّم باشد که در این صورت به حدّاقل اکتفا کنید. سپس امام براى بیان حداقل، انگشت شصت خود را روى چهار انگشت گذاشتند.(221)
البتّه اکتفا به حداقل در مواردى است که مخالفان در برابر اهل بیت، سرسختى کنند ولى اگر مخالفتشان بر اساس لجاجت نباشد و یا احتمال جذب و گرایش آنان به مکتب اهل بیت وجود داشته باشد، شاید بتوان از باب «مؤلفه قلوبهم» سهم چشم‌گیرى از زکات به آنان پرداخت کرد.
بنابراین جایگاه اصلى مصرف زکات، طرفداران مکتب اهل بیت هستند و مصرف زکات درباره غیر آنان باید در چهارچوب اصول و نظریه فقها عمل شود.
اهل ایمان و تقوى‌
در روایات مى‌خوانیم، نسبت به مؤمنین تا 000/10 (درهم و دینار) بخشیده شود، ولى نسبت به نااهل و فاجر به مقدار حداقل. زیرا مؤمن کمک را در راه اطاعت خدا و فاجر در راه معصیت خدا صرف مى‌کند. «لانّ المؤمن ینفقها فى طاعه اللّه عزّ و جلّ و الفاجر فى معصیه اللّه عزّ و جلّ»(222)
آرى، کمک‌رسانى به افراد متّقى، گامى در توسعه خیر و برکت و صلاح است و کمک‌رسانى به نااهل، گامى در گسترش فساد و تباهى، و انسان باید به وسیله زکات علاوه بر سیر کردن گرسنگان، مکتب حق و راه صلاح را گسترش دهد.
کمک به اهل علم، توسعه فرهنگ است. از امام باقر علیه السلام پرسیدند: چگونه مال خودم را به دیگران عطا کنم؟ فرمود: بر اساس فقه، عقل و سابقه هجرت.(223)
آبرومندان‌
قرآن مى‌فرماید: «للفقراء الّذین اُحصروا فى سبیل اللّه لا یستطیعون ضرباً فى الأرض یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفّف تعرفهم بسیماهم لایسئلون النّاس اِلحافاً»(224) (انفاق شما) براى نیازمندانى باشد که در راه خدا در تنگنا قرار گرفته‌اند (و حمایت آنان از آیین خدا آنها را از وطن خویش آواره ساخته و شرکت درمیدان‌هاى جهاد به آنان اجازه نمى‌دهد تا براى تأمین هزینه زندگى، دست به کسب و تجارت بزنند)، نمى‌توانند مسافرتى کنند و از بس اهل صبر و حیا هستند، بى‌خبران آنها را بى‌نیاز مى‌پندارند، امّا آنها را از چهره‌هایشان مى‌شناسى (که صورت خود را با سیلى سرخ نگه مى‌دارند) و هرگز با اصرار چیزى از مردم نمى‌خواهند.
بر همین مبنا در رساله مراجع تقلید مى‌خوانیم: مستحب است در پرداخت زکات، کسانى را که اهل‌سؤال نیستند، بر اهل سؤال مقدّم بدارید.
امام صادق علیه السلام فرمود: به فقرایى که در جامعه عزیزتر و داراى منش و جلوه‌اى هستند، گاو و گوسفند و شتر را (به قصد زکات) هدیه کنید، امّا به فقراى معمولى درهم و دینار را به عنوان زکات بدهید.
از حضرتش پرسیدند: دلیل این تفاوت چیست؟ فرمود: در جامعه فقرایى هستند که زندگى خوبى داشته‌اند و از گرفتن صدقه خجالت مى‌کشند. بنابراین باید در پرداخت، به زیباترین نوع با آنان برخورد شود. «یدفع الیهم اجمل الأمرین عند النّاس».(225) نکته مهم و قابل توجّه اینجاست که امام با این که فرمود براى افراد با شخصیّت گاو و شتر بفرستید، لکن در پایان حدیث، زیبایى کار را به مردم واگذار کرد: «اجمل الامرین عند الناس» زیرا ممکن است در شرایطى و درمناطقى هدیه کردن گاو و گوسفند سبک و اهداى طلا و نقره سنگین‌تر باشد.
بنابراین ملاک در پرداخت زکات، آن است که ما حالات و شرایط گیرنده را با شرایط حاکم بر جامعه و افکار عمومى در نظر بگیریم و هر کدام زیباتر است، همان راهدیه کنیم.
فراموش نمى‌کنم که براى تبلیغ به روستایى رفتم. مردم آن‌جا شیر گاو گوسفند خود را در روز عاشورا در دیگ‌هاى بزرگى مى‌ریختند و شیر روز عاشورا را هدیه امام جماعت و روحانى منطقه مى‌کردند. سپس شیرها را ماست و پنیر کرده و بعد از عاشورا به جاى پول به او مى‌دادند. من که در آن زمان تازه داماد بودم و نیاز به پول داشتم، مجبور شدم ظرف‌هاى پنیر را از روستا به شهر آورده و بفروشم و این خاطره تلخ را بعد از سى سال هنوز فراموش نکرده‌ام. اگر مردم آن منطقه که عاشق امام حسین علیه السلام و مخلص بودند و به قصد خدمت این عمل را انجام مى‌دادند، به حدیث فوق توجّه مى‌کردند و آن نیّت خالصانه با رفتارى همراه مى‌گشت که گیرنده کمک به دردسر نیفتد، روحانى تازه داماد مجبور به پنیرفروشى نمى‌شد!
کسانى که نیاز بیشترى دارند
رسول خدا صلى الله علیه وآله عطاهاى خود را بر اساس نیاز افراد در نظر مى‌گرفتند. «کان النّبىّ یعطى العطاء على قدر عیله»(226)
ثروتمندان دیروز
کسانى که در گذشته، خود اهل بذل و بخشش و پرداخت زکات بوده‌اند، ولى امروز محتاج زکات هستند، سزاوار است در اولویّت دریافت زکات قرار گیرند.(227)
اهل منطقه‌
در روایات مى‌خوانیم: رسول خدا صلى الله علیه وآله زکات بادیه‌نشینان را به بادیه‌نشینان و زکات شهرنشینان را بین شهرنشینان تقسیم مى‌فرمود.(228)
امام صادق علیه السلام فرمود: نه صدقه مهاجرین براى اعراب حلال است و نه صدقه اعراب براى مهاجرین.(229) البتّه این در صورتى است که در منطقه فقیر وجود داشته باشد، امّا اگر در منطقه‌اى نیازمند نبود، انتقال زکات به غیر بلامانع است.(230)
* شیوه دریافت زکات‌
حضرت على علیه السلام در نامه بیست و پنجم نهج‌البلاغه دستوراتى به دست اندرکاران دریافت زکات مى‌دهد که چون آن دستورات، امروز براى همه کسانى که از طرف دولت اسلامى براى انجام مأموریّتى به سراغ مردم مى‌روند مفید است، آن نامه را نقل و ترجمه مى‌کنم:
1- انگیزه تو براى گرفتن زکات، انجام فرمان خداوند یکتا باشد، نه امر دیگر. «انطلق على تقوى‌ اللّه وحده…»
2- هیچ مسلمانى را مترسان. (فکر نکن چون تو مأمور حکومت هستى باید مردم از تو حساب ببرند و تو متکبّرانه و با ژست بر آنان وارد شوى). «لا تروّعنَّ مسلما»
3- در صورت کراهت مردم، حق ندارى وارد زمین و مزرعه و باغ آنان شوى. «لاتجتازنّ علیه کارهاً»
4- بیش از حق خدا از آنان نگیر. «لاتأخذنّ منه اکثر من حقّ اللّه»
5 – هر گاه بر قبیله‌اى وارد شدى، به منزل مردم نزو بلکه کنار چشمه آبى فرود آى. «انزل على مائهم من غیر ان تخالط ابیاتهم»
(مهمان شدن کارمندان آفاتى دارد، از جمله ممکن است به خاطر پذیرایى، قلب کارمند جذب صاحبخانه شود و در گرفتن حق خدا از او سهل‌انگارى کند و ممکن است مردم میزبان را واسطه قرار دهند تا کمتر بگیرد، یا ممکن است میزبان در قبیله خود افتخار و از میزبانى خود سوءاستفاده کند.)
6- با آرامش و وقار بر مردم وارد شو. (بوق و کاروان و اسکورت و هیأت همراه لازم نیست). «ثم امض الیهم بالسّکینه و الوقار»
7- تو بر مردم وارد شو وبر آنان سلام کن، (نه انتظار سلام از مردم داشته باش و نه انتظار اینکه مردم گرد تو جمع شوند). «تقوم بینهم فتسلّم علیهم»
8 – از احترام به مردم فروگذار مکن. «و لا تخرج الاّ بالتّحیّه»
9- در گرفتن زکات، خدا محورى را فراموش مکن و به مردم بگو: شما بنده خدا هستید، «عباد اللّه» و من فرستاده و مأمور خدا هستم «ارسلنى الیکم ولىّ اللّه» و سهمى که مى‌دهید حق خداست. «لاخذ منکم حق اللّه»
10- در گرفتن زکات از مردم پیش‌داورى نکن، بلکه از خود مردم سؤال کن که آیا در مال شما حق خدا هست یا نه؟ اگر هست، حق خدا را به ولى خدا بدهید. «فهل للّه فى أموالکم من حق فتُؤدّوه الى ولیّه»
11- به مردم اعتماد کن و اگر کسى گفت حقّ خدا در مال من نیست، گفتارش را بپذیر و دوباره به او مراجعه نکن. «فانْ قال لا، فلا تراجعه»
12- چون کسى که زکات مى‌دهد به تو لطف مى‌کند، «فان انعم لک منعمٌ» همراه او حرکت کن (فانطلق معه) و در مسیر راه او را مترسان، تهدید مکن و سخت نگیر. «من غیر ان تخیفه او توعده او تعسفه او تُرهقه»
13- هر چه از طلا و نقره داد بگیر و چانه نزن، «فخذ ما اعطاک» اگر شتر و گوسفند دارد چون سهم او بیش از سهم زکات است، بدون اجازه او وارد بر آنها مشو. «فان کان له ماشیه او ابل فلاتدخلها الاّ باذنه فانّ اکثرها له»
14- هنگامى که وارد آغل شدى، سخت‌گیرى نکن و صاحبش را مرنجان. «لاتدخل علیها دخول متسلط علیه… و لاتسُوءن صاحبها»
15- حیوانات را رم نده و آرامش آنها را نگیر. «لاتنفّرن بهیمه و لاتفزعنّها»
16- در تمام مراحل حال مردم را مراعات کن. گله و دام را دو بخش کن. هر بخش را صاحبش اراده کرد، بردارد و شما بخش دیگر را انتخاب کن. بار دوم بخشى که سهم تو است به دو قسمت تقسیم کن، باز هم هر قسمت را که او خواست بردارد آزاد است و این کار را آن قدر تکرار کن تا سهم زکات در آخرین تقسیم تو روشن شود.
17- پشیمانى مردم را در انتخاب بخشى که برداشته است، بپذیر. «فان استقالک فاقله»
18- حیوان پیر و از کار افتاده، دست و پا شکسته و عیب‌دار را مگیر.(231) «لاتأخذن عوداً و لا هَرِمه و لا مسکوره و لا مهلوسه و لا ذات عوار»
19- سهم خدا را به کسى بسپار که به دین و دلسوزى او نسبت به مال مسلمین اطمینان دارى. «لاتأمنّن علیها الاّ من تثق بدینه رافقاً بمال المسلمین»
20- سهمى که جمع‌آورى شده باید به دست ولى مسلمین برسد و او آن را میان فقرا تقسیم کند و کسى که حیوانات زکاتى نزد ما مى‌آورد، باید شخصى مهربان و درستکار باشد، درشتى نکند، آنها را به سختى نراند و خسته نکند. «لاتوکّل بها الاّ ناصحاً شفیقاً امیناً حفیظاً غیرمعنّف و لامُجْحِف و مُلعبٍ و لا متعبٍ»
21- شترى که به عنوان زکات گرفته مى‌شود از بچه‌اش جدا نشود. «لایحول بین ناقه و بین فصیلها»
22- تمام شیر آن را ندوش و مقدارى از شیر براى بچه‌اش در پستان باقى بگذار. «و لا یمصر لبنها فیضرّ ذلک بولدها»
23- با سوار شدن بر حیواناتى که به عنوان زکات گرفته شده‌اند، آنها را خسته نکن. «لایجهدنّها رکوباً»
24- در دوشیدن شیر و سوار شدن، عدالت را میان شتران مراعات کن. (مبادا یک شتر را یک ساعت سوار شوى و یک شتر را دو ساعت) «و لیعدل بین صواحباتها»
25- اگر حیوانى در مسیر راه خسته شد، باید به او استراحت داد. «و لیُرفّه على اللاغب»، حیوانى را که پایش سائیده شده و حیوانى که به خاطر درد لنگان و کج مى‌رود، با آرامش براند. «و لیستأن بالنقب و الظالع»، در مسیرى که حیوانات زکاتى را مى‌برى اگر به محل‌هاى آب رسیدى، آنها را وارد کن. «و لیوردها ما تمرّ من الغُدر»، مسیر حیوانات را از جادّه‌هاى سرسبز به مناطق بى‌گیاه تبدیل نکن. «و لایعدل بها عن نبت الأرض الى جواد الطّریق»، به حیوانى که خسته شد استراحت ده. «و لیروحّها فى الساعات»، و چون به آب و گیاه رسیدند به آنها مهلت بهره‌گیرى ده. «و لیمهلها عند النطاف و الاعشاب».
همه این دستورات براى آن است که حیواناتى که سهم فقرا است فربه و پرمغز نزد ما جمع شود و ما آنها را طبق کتاب خدا و سنّت پیامبرصلى الله علیه وآله تقسیم کنیم، البتّه مراعات این دستورات در مأموریّتى که دارى پاداش تو را بزرگتر و رشد معنوى تو را ان شاء اللّه بیشتر مى‌نماید.
در این چند سطر نهج‌البلاغه، این همه دستور براى انجام یک مأموریّت، نشان‌دهنده جامعیّت و دقت و لطافت اسلام است.
راستى اگر همین یک نامه را براى اهل توحید بخوانیم، خدامحورى آن همه را جذب مى‌کند. اگر براى حقوقدانان و کسانى که دم از بشردوستى مى‌زنند بخوانیم، باید در برابر این نامه سجده کنند. اگر براى طرفداران حقوق حیوانات بخوانیم، از ادعاهاى خود دست برمى‌دارند. زیرا در این نامه، هم خداوند محور همه چیز است و هم به مردم در عالى‌ترین سطح، احترام گذاشته شده است و هم حق حیوانات مراعات شده.
محوریّت خدا در کلماتى از قبیل: تقوى اللّه، عباد اللّه، ولىّ اللّه، حقّ اللّه، کتاب اللّه، سنّه رسول اللّه، امر اللّه، ان شاء اللّه، به چشم مى‌خورد.
احترام به مردم در جملاتى از قبیل:
1- نترساندن مردم. «لاتروّعنّ مسلما»
2- عدم مزاحمت براى مردم در منزل و باغ و مزرعه. «من غیر ان تخالط ابیاتهم»
3- حضور در میان مردم. «تقوم بینهم»
4- سلام بر مردم. «فتسلم علیهم»
5 – پرسش از مردم. «فهل للّه فى اموالکم»
6- اعتماد به مردم. «فان قال لا فلاتراجعه»
7- نرمى با مردم. «من غیر ان تخیفه، توعده، تعسفه، ترهقه»
8 – آزار ندادن مردم. «لاتسوءن صاحبها»
9- آزادى دادن به مردم. «ثم خیره»
10- پذیرش عذر مردم. «فان استقالک فاقله»
11- اجازه گرفتن از مردم. «لاتدخلها الاّ باذنه»
به چشم مى‌خورد. در این نامه مراعات حقوق حیوانات در عالى‌ترین سطح مطرح است، حیوان را نترسان، تمام شیرش را مدوش، آن را از فرزندش جدا مکن، خسته مکن، به خسته‌ها رفاه بده، در جاده خشک حرکت مده، در بهره‌گیرى عدالت داشته باش و امثال آن…
بعد از نگاهى گذرا که به نامه حضرت على علیه السلام به کارگزاران و دست‌اندرکاران حکومت براى گرفتن زکات داشتیم، به چند حدیث دیگر نیز توجّه کنیم:
امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلى الله علیه وآله نقل مى‌کند که فرمود: در گرفتن زکات، خشونت، قهر، کتک، سخت‌گیرى، تحمیل بیش از طاقت ممنوع است(232) و در حدیث دیگر از اینکه مردم را وادار به سوگند کنیم که زکات داده‌اند، نهى فرمود.(233)
اگر برخورد ما اسلامى باشد (و همان‌گونه که در نامه 25 گذشت) مردم بدانند که حاکم اسلامى به خاطر وظیفه الهى به سراغ مردم رفته یا افرادى را براى گرفتن زکات اعزام مى‌کند، انگیزه او سیر کردن فقرا است، راه و روش او کتاب خدا و سنّت پیامبر صلى الله علیه وآله است، تمام مردم (جز افراد لجوج و مریض) با آغوش باز این حکم اسلام را خواهند پذیرفت.
اگر مردم از نحوه جمع‌آورى و تقسیم آگاه باشند، به پرداخت زکات گرایش بیشترى خواهند داشت. در زمان رسول خدا صلى الله علیه وآله زکات در مسجد جمع‌آورى مى‌شد و شخص پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله آنها را تقسیم مى‌فرمود.(234) و بر پرداخت‌کننده صلوات و درود مى‌فرستاد(235) و صلوات او براى آنان آرام‌بخش بود و سنگینى گذشت از مال را از دوش آنان برطرف مى‌کرد.
اوّل کسى که زکات خود را نزد پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله آورد شخصى به نام ابو اوفى‌ بود. حضرت زکات او را گرفت و فرمود: «الّلهم صلّ على ابى اوفى‌ و آل ابى اوفى‌»(236) خداوندا! بر ابى اوفى‌ و خاندان او درود بفرست.
اگر هنگام گرفتن زکات، دهنده آن را آزاد بگذاریم که اگر خواست جنس بدهد و اگر نخواست قیمت آن را پرداخت نماید، این آزادى نیز نوعى تشویق عملى است.(237)
* توافق عادلانه‌
یکى از مسائى که پرداخت زکات را براى مردم آسان‌تر مى‌کند، توافق گیرنده با پرداخت کننده است. در حدیث مى‌خوانیم: اگر گیرنده زکات آن حیوانى را که مشمول زکات است نیافت، مى‌تواند با دهنده زکات توافقى عادلانه داشته باشد، یا شتر بزرگترى بردارد و ارزش اضافه آن را به صاحبش بپردازد و یا حیوان کوچکترى بردارد و صاحبش مبلغى که ما به التّفاوت است همراه شتر به گیرنده زکات رد کند.(238)
* تسهیلات در گرفتن زکات
براى تشویق مردم باید ما به سراغ آنان برویم، مثلاً وسیله حمل و نقل گندم و جو و… را به سرِ زمین ببریم، زیرا تهیه وسیله و حمل محصول براى دولت آسان و براى مردم مشکل است.
از امام صادق علیه السلام پرسیدند: آیا ما مردم را جمع کنیم و زکات مالشان را بگیریم یا اینکه به سراغ مردم برویم؟ فرمود: شما به سراغ آنان بروید.(239)
* چه مالى زکات دارد؟
تقریباً تمام فقها در رساله‌هاى خود فرموده‌اند که زکات مربوط به نه چیز است: گندم، جو، خرما، کشمش، گوسفند، گاو، شتر، طلا و نقره مسکوک، همان چیزهایى که مورد تولید و مصرف عموم مردم آن زمان بوده است. البتّه فقهاى بزرگوار شرایطى را براى مالى که مورد زکات است در رساله‌هاى خود آورده‌اند. از جمله اینکه طلا و نقره به شکل سکّه رایج باشد. گندم و جو، اگر از آبیارى باشد مقدار کمترى زکات مى‌پردازد، ولى اگر از طریق دیم به دست آید، زکات بیشترى دارد، گاو و گوسفندى زکات دارد که در چراگاه بچرد و صاحبش براى تأمین علوفه آنها هزینه‌اى نپردازد. تفصیل شرایط در رساله‌هاى عملیّه مطرح شده است و هر کس باید به مرجع تقلید خود مراجعه و به فتواى او عمل کند تا در قیامت حجّت داشته باشد.
در کنار نظریه قریب به اتّفاق مراجع تقلید، بعضى از علما و دانشمندان نظر دیگرى دارند که به آن اشاره مى‌کنیم. این افراد مى‌گویند: دلیل وجوب زکات فقرزدایى است و تا فقر هست باید زکات از اجناس دیگر نیز گرفته شود تا فقر ریشه‌کن شود و در زکات، تفاوتى میان گندم و جو و سایر اجناس نیست، آنچه مهم است، ریشه‌کنى فقر است.
این افراد شواهدى نیز براى سخن خود مى‌آورند از جمله در روایات مى‌خوانیم: اگر مشکل فقرا با این موارد حل نمى‌شد، خداوند در مال اغنیا سهم بیشترى براى فقرا قرار مى‌داد، پس محور زکات حل مشکل فقرا است و چون امروزه با پرداخت زکات این نُه چیز، مشکل حل نمى‌شود، باید از اجناس دیگر نیز زکات گرفته شود.
همچنین در روایات مى‌خوانیم رسول خدا صلى الله علیه وآله زکات را از غیر این نه چیز عفو فرمود. کلمه «عفو» نشان مى‌دهد که دامنه زکات در ابتدا گسترده بوده است، ولى در زمان پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله چون با پرداخت زکات نُه چیز مشکل فقرا حل مى‌شد، حضرت زکات باقى اجناس را عفو کردند و این عفو حکومتى، تنها براى زمان خاصى است و لذا بعد از پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله، حضرت على علیه السلام براى اسب‌ها زکات تعیین کرد. بنابراین دست حاکم اسلامى براى کم و زیاد کردن اقلام مشمول زکات باز است و هر گاه تعداد فقرا زیاد شد، حاکم اسلامى مى‌تواند بر چیزى زکات قرار دهد و اگر مشکل فقرا حل شد، مى‌تواند زکات جنسى را عفو کند.
ما به همین مقدار اشاره اکتفا و دامنه این بحث را جمع مى‌کنیم و بررسى آن را به حوزه‌هاى علمیه واگذار مى‌کنیم و همین قدر مى‌گوئیم که:
اوّلاً: حل مشکل فقر، تنها از راه گرفتن زکات نیست، بلکه راه‌هاى دیگرى نظیر خمس، انفاقات، کفّارات، قرض الحسنه، ایجاد شرکت‌هاى تعاونى، اشتغال، مضاربه و امثال آن نیز هست.
ثانیاً: باید فرهنگ ساده‌زیستى و زهد و قناعت و صرفه‌جویى و مصرف صحیح در مردم زنده شود تا میلیون‌ها نفر به خیال فقر ناله نزنند و توقّع نداشته باشند که با کار کم، نان زیاد بخورند.
* گستره زکات
در پایان کتاب به این نکته مهم اشاره مى‌کنیم که در اسلام زکات داراى معناى گسترده‌اى است و براى هر چیز زکاتى تبیین شده است، مثلاً:
زکاتِ آبرو، حل مشکلات مردم است، چنانکه حضرت على علیه السلام فرمود: همان‌گونه که اداى زکاتِ مال واجب است، اداى زکات آبرو نیز واجب است.
امام صادق علیه السلام فرمود: بر هر عضوى زکاتى واجب است:
زکات چشم، نگاه با عبرت و چشم‌پوشى از گناهان است.
زکات گوش، شنیدن و گوش دادن به علم و حکمت و قرآن است.
زکات زبان، نصیحت مسلمین و بیدار کردن غافلین و تسبیح خداست.
زکات دست، نوشتن علوم و بخشش مال است.
زکات پا، تلاش و سعى در راه جهاد، تحصیل، اصلاح میان مردم، عیادت و زیارت خوبان است.
زکات علم، نشر آن است.
زکات قدرت، انصاف است.
زکات زیبایى، عفت است.
زکات پیروزى، احسان است.
زکات شجاعت، جهاد است.
زکات سلامتى، سعى در اطاعت اوامر و نواهى الهى است.
زکات حکومت، کمک‌رسانى به درماندگان است.
و زکات عقل، تحمّل کردن بى‌خردان است.(240)
* زکات در عصر امام زمان علیه السلام‌
پیامبر صلى الله علیه وآله فرمودند: قبل از ظهور حضرت مهدى علیه السلام فرهنگ اقتصادى مردم به نحوى است که حرام‌خوارى ارزش و غنیمت، ولى پرداخت زکات خسارت شمرده مى‌شود. «حتّى تَرَون الحرام مغنماً و الزّکاه مغرما»(241)
امّا در آن روزگار که امام مهدى علیه السلام ظهور کند، ثروتمندان باید حق خدا را بدهند و اگر ممانعت کنند، گرفتار قهر ولىّ اللّه قرار خواهند گرفت.(242) آرى دوران ظهور، دوران پایان گرسنگى و فقر است، گرچه به بهاى محو ثروتمندان بى‌درد و مرفّهان بى‌تفاوت باشد. در آن روز تبعیض‌ها از بین خواهد رفت و اموال عمومى به طور مساوى در میان مردم تقسیم خواهد شد و در آن روز کسى را که نیازمند به زکات باشد، مشاهده نخواهى کرد. «یُسوّى بین النّاس حتّى لا ترى‌ محتاجاً الى الزّکاه»(243)

پی نوشتها:
151) تحریر الوسیله، امام خمینى(ره).
152) وافى، ج 6، ص 174.
153) وافى، ج 6، ص 192.
154) جامع الأحادیث، ج 9، ص 280.
155) جامع الأحادیث، ج 9، ص 279.
156) جامع الأحادیث، ج 9، ص 280.
157) جامع الأحادیث، ج 9، ص 277.
158) جامع الأحادیث، ج 9، ص 267.
159) وافى، ج 10،ص 160.
160) وافى، ج 6، ص 174.
161) جامع‌الأحادیث، ج‌9، ص‌287 – 279.
162) جامع الأحادیث، ج 9، ص 280.
163) جامع الأحادیث، ج 9، ص 32.
164) جامع الأحادیث، ج 9، ص 34.
165) سوره توبه، آیه 18.
166) سوره توبه، آیه 104.
167) جامع الأحادیث، ج 9، ص 351.
168) جامع الأحادیث، ج 9، ص 351.
169) وسائل، ج 6، ص 115.
170) بحار، ج 96، ص 79.
171) تحریر الوسیله، ج 1، ص 391.
172) سوره بقره، آیه 264.
173) جامع الأحادیث، ج 9، ص 312.
174) جامع الأحادیث، ج 9، ص 49.
175) سوره انعام، آیه 141.
176) جامع الأحادیث، ج 9، ص 195.
177) جامع الأحادیث، ج 9، ص 240.
178) محجّه البیضاء، ج 12، ص 93.
179) زکات در اندیشه‌ها، ص 22.
180) جامع الأحادیث، ج 9، ص 86 .
181) جامع الأحادیث، ج 9، ص 33.
182) محجّه البیضاء، ج 3، ص 89 .
183) جامع الأحادیث، ج 9، ص 184.
184) جامع الأحادیث، ج 9، ص 186.
185) سوره آل‌عمران، آیه 92.
186) سوره نحل، آیه 62.
187) محجّه البیضاء، ج 2، ص 89 .
189) سوره بقره، آیه 267.
190) خرمایى بود که هسته آن بزرگ ولى گوشت آن کم بود.
192) جامع الأحادیث، ج 9، ص 184.
193) سوره انعام، آیه 141.
194) جامع الأحادیث، ج 9، ص 196.
195) سوره توبه، آیه 103.
196) جامع الأحادیث، ج 9، ص 239.
197) جامع الأحادیث، ج 9، ص 403.
198) وسائل، ج 6، ص 3.
199) برگرفته از مغازى ترجمه مهدوى دامغانى، ج 3، ص 740.
200) جامع الأحادیث، ج 9، ص 331.
201) سوره توبه، آیه 58 .
202) جامع الأحادیث، ج 9، ص 259.
203) جامع الأحادیث، ج 9، ص 265.
204) مستدرک الوسائل، ج 7، ص 123.
205) مستدرک الوسائل، ج 7، ص 107.
206) نهج البلاغه، نامه 25.
207) تحریر الوسیله، ج 1، ص 343.
208) وسائل، ج 6، ص 213.
209) وافى، ج 10، ص 172.
210) وافى، ج 10، ص 177.
211) جامع الأحادیث، ج 9، ص 306.
212) جامع الأحادیث، ج 9، ص 236.
213) جامع الأحادیث، ج 9، ص 254.
214) وافى، ج 10، ص 177.
215) وافى، ج 10، ص 175.
216) وافى، ج 10، ص 177.
217) محجّه البیضاء، ج 2، ص 91.
218) سوره توبه، آیه 79.
219) در نهج البلاغه با واژه «طارق» (کسى که شب پیدا مى‌شود) از این قبیل افراد نام برده شده است.
220) محجّه البیضاء، ج 2، ص 90.
221) سوره بقره، آیه 215.
222) سوره بقره، آیه 180.
224) بحار، ج 77، ص 59 .
225) جامع الأحادیث، ج 9، ص 277.
226) جامع الأحادیث، ج 9، ص 266.
227) وافى، ج‌10، ص 203.
228) سوره بقره، آیه 273.
229) وافى، ج 10، ص 205.
230) محجّه البیضاء، ج 2، ص 92.
231) محجّه البیضاء، ج 2، ص 91.
234) بحار، ج 100، ص 20.
235) وافى، ج 10، ص 202.
236) جامع الأحادیث، ج 9، ص 385.
237) از قطب راوندى نقل شده که ظاهر سخن امام این است که اول حیوانات معیوب و پیر را از گله جدا کن، بعد حیوانات سالم را دو بخش و هر بخش را باز به دو بخش تقسیم کن تا آنکه در آخرین بخش سهم زکات روشن شود.
238) جامع الأحادیث، ج 9، ص 335.
239) جامع الأحادیث، ج 9، ص 101.
240) جامع الأحادیث، ج 9، ص 186.
241) سوره توبه، آیه 104
242) جامع الأحادیث، ج 9، ص 336.
243) جامع الأحادیث، ج 9، ص 333.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید