شرح دعای هشتم صحیفه سجادیه

شرح دعای هشتم صحیفه سجادیه

اللهم انی اعوذ بک من هیجان الحرص و سوره الغضب و غلبه الحسد و ضعف الصبر و قله القناعه و شکاسه الخلق و الحاح الشهوه و ملکه الحمیه و متابعه الهوی و مخالفه الهدی و سنه الغفله و تعاطی الکلفه و ایثار الباطل علی الحق.
و الاصرار علی الماثم، و استصغار المعصیه و استکبار الطاعه و مباهاه المکثرین و الازراء بالمقلین، و سوء الولایه لمن تحت ایدینا، و ترک الشکر لمن اصطنع العارفه عندنا.
او ان نعضد ظالما او نخذل ملهوفا، او نروم مالیس لنا بحق، او نقول فی العلم بغیرعلم.
و نعوذ بک ان ننطوی علی غش احد، و ان نعجب باعمالنا، و نمد فی آمالنا، و نعوذ بک من سو السریره و احتقار الصغیره.
و ان یستحوذ علینا الشیطان، او ینکبنا الزمان، او یتهضمنا السلطان، و نعوذ بک من تناول الاسراف، و من فقدان الکفاف، و نعوذ بک من شماته الاعدا، و من الفقر الی الاکفا و من معیشه فی شده و میته علی غیر عده.
و نعوذ بک من الحسره العظمی، و المصیبه الکبری، و اشقی الشقا، و سو المآب و حرمان الثواب، و حلول العقاب. اللهم صل علی محمد و آله و اعذنی من کل ذلک برحمتک و جمیع المؤ منین و المؤ منات، یا ارحم الراحمین.
فراز اول
اللهم انی اعوذ بک من هیجان الحرص و سوره الغضب و غلبه الحسد و ضعف الصبر و قله القناعه و شکاسه الخلق و الحاح الشهوه و ملکه الحمیه و متابعه الهوی و مخالفه الهدی و سنه الغفله و تعاطی الکلفه و ایثار الباطل علی الحق. خدایا، به تو پناه می برم از طغیان حرص و قلت قناعت و کجی خلق و افراط در شهوات و عصبیت شدید و پیروی هوا و مخالفت با هدایت و سستی غفلت و روا داشتن تکلف ها و انتخاب باطل در مقابل حق !
شرح:
امام علیه السلام در دعای هشتم، از چهل نوع گرفتاری و بلای گوناگون به خدا پناه برده است که ده نوع آن را در این فراز آورده ایم که اولین طغیان حرص است ؛ بلایی بی پایان و گرفتاری دایمی ای که ملازم انسان است.
امام صادق علیه السلام در کتاب شریف کافی، طی روایتی شخص حریص را به کرم ابریشم مانند کرده که پیوسته به دور خود پیله می تند و هرچه بیشتر فعالیت می کند محصورتر می گردد و لذا امید به نجات او کمتر است تا سرانجام در پیله خود جان می سپارد؛[1] خصلتی که تنها درمان آن، قناعت و محدود کردن خواسته ها و آرزوها است.
صفت دیگر بد خلقی است. خلق عبارت از هیات نفسانی خاصی است که انجام عمل را بسیار ساده می کند؛ مثلا کسی که دارای خلق سخاوت است، به راحتی از اموال خود بذل و بخشش می کند، و یا کسی که دارای خوی شجاعت است، به آسانی در جریان های ترس آور اقدام می کند. لذا اگر کسی بدخلق بود، علی الدوام رفتار او به طور عادی موجب آزار خود او و دیگران است و در نهایت، شخص را مستوجب عذاب الهی می گرداند.
صفت دیگر طغیان غضب است. فرد غضبناک در هر امری، خشن و خارج از تعقل اقدام می کند، که باید از شر این صفت خطرناک به خدا پناه برد.
صفت دیگر غلبه حسد است که آن نیز صفات بسیار پلید است و پیوسته خود حسود را آزار می دهد. در روایتی از امام صادق علیه السلام می خوانیم: المؤ ن یغبط و المنافق یحسد:[2] مؤ من غبطه می خورد و منافق حسد می ورزد. غبطه صفت خوبی است که انسان را وادار به کسب کمال می کند، ولی حسد افراط در شهوت است که همان راحت طلبی و عافیت خواهی دائم است ؛ به طوری که انسان را از هرگونه کمال باز می دارد.
صفت بعدی عصبیت است که خود نشانی از جاهلیت می باشد. زیرا عصبیت به معنی دفاع بدون قید و شرط و طرفداری غیر معقول است ؛ لذا امام صادق علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل فرموده اند: من کان فی قلبه حبه من خردل من عصبیه بعثه الله یوم القیامه مع اعراب الجاهلی.[3] فراز دوم
و الاصرار علی الماثم، و استصعار المعصیه و استکبار الطاعه و مباهاه المکثرین و الازرا بالمقلین، و سو الولایه لمن تحت ایدینا، و ترک الشکر لمن اصطنع العارفه عندنا. خدایا، پناه می برم به تو از آن که بر معصیت اصرار ورزم و معصیت را کوچک و طاعت را بزرگ شمارم ! و نیز به فخرفروشی ثروتمندان و تحقیر نیازمندان، سو سرپرستی نسبت به زیردستان و ناسپاسی نسبت به آنان که به ما نیکی کرده اند.
شرح:
اصرار بر گناه به معنی ملازمت با گناه بدون استغفار از آن است ؛ فرق هم نمی کند که انسان دائم به معصیت مشغول باشد و یا آن که بر تصمیم خود بر گناه قاطع باشد. به هر صورت، کسی که دارای چنین حالتی است در گناه کبیره به سر می برد. در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است: لا صغیره مع الاصرار و لا کبیره مع الاستغفار.[4] یکی از مصادیق شقاوت آن است که انسان گناه خود را کوچک و اطاعت خود را بزرگ بداند؛ مثلا بگوید: اگر من از گناه را انجام داده ام، عیبی ندارد! در روایت آمده که اگر کسی این کلام را بگوید هرگز خداوند از او نگذرد؛ زیرا انسان باید بداند که چه کسی را معصیت می نماید.
یکی دیگر از صفات بسیار پلید آن است که انسان بر دیگران فخر بفروشد و خود را از دیگران بیشتر و پیشتر بداند و معیارش هم ثروت یا مقام باشد. بعضی از بزرگان فرموده اند: المباهات بالاشیا الخارجه عن الانسان نهایه الحمق لمن نظر بعین عقله،[5] زیرا کمال آن است که خوراک وجود انسان شود و با ذات او عجین گردد و قابل جدا شدن نباشد. پس آنچه که قابل جدا شدن از انسان، باشد کمال نخواهد بود.
در کتاب کافی از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: من استذل مؤ منا او احتقره لقله ذات یده و لفقره، شهره الله یوم القیامه علی رئوس الخلائق.[6] از دیگر صفات مذموم، بدرفتاری با زیر دستان است ؛ یعنی شخص حقوق آنان را رعایت نکند. این کار دارای عقوبت بسیار سختی است که خدای متعال هرگز از آن نمی گذرد، زیرا ندای مظلوم که یاوری جز خدا ندارد، سخت دامن گیر است.
و از دیگر صفات مذموم بی اعتنایی و کم لطفی نسبت به کسانی است که دارای حقی هستند و یا خدمتی به انسان انجام داده اند. و لذا از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: لعن الله قاطعی سبیل المعروف ! قیل: و ما قاطعوا سبیل المعروف ؟ قال: الرجل یصنع الیه المعروف فیکفره فیمتنع صاحبه من ان یصنع ذلک الی غیره[7] البته این مساله منافات با فرموده امیر مؤ منان علیه السلام که فرمود: لا یحمد حامد الاربه[8] ندارد؛ زیرا این شکر، تشکر از واسطه خیر است و پرواضح است که خداوند مبدا همه خیرات می باشد.
فراز سوم
او ان نعضد ظالما او نخذل ملهوفا، او نروم مالیس لنا بحق، او نقول فی العلم بغیر علم. و به تو پناه می بریم از کمک به ظالمان و ظلم به مظلومان، و نیز از آن که درخواست کنیم آنچه را که حق ما نیست. یا این که در معارف الهی بدون علم سخن بگوییم !
شرح:
آیه کریمه 113 سوره هود صریحا به حرمت میل به طرف ظالم دلالت می کند: و لا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار.
زمخشری که از مفسرین بزرگ است می گوید: این آیه هم چنین شامل کسی که با ظالمین معاشرت و مجالست کند یا مداهنه نماید و یا رضایت به اعمال آن ها داشته باشد یا مانند آن زندگی کند و یا چشم به زخارف دنیوی آن ها بدوزد و یا از آن ها یاد کرده و به نام نیک از ایشان یاد کند و یا بر حسب دلخواه آنان عمل نماید نیز می شود.
در آیات زیادی از قرآن کریم از میل به سوی ظالم نهی شده ؛ از قبیل آیه 51 سوره مائده: و من یتولهم منکم فانه منهم، ان الله لا یهدی القوم الظالمین.
در روایات نیز در این زمینه مطالب روایات فراوانی موجود است که در آن ها پیوسته از کمک به ظالم نهی شده است. از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمودند:
لا تعنهم ولو علی بنا مسجد.[9] و نیز از آن حضرت نقل شده که فرمودند: اذا کان یوم القیامه نادی مناد این الظلمه و اعوان الظلمه و من لاق لهم دواه او ربط لهم کیسا او مده لهم مد قلم فاحشروهم معهم.[10] دقیقا در مقابل این مساله ی، ظلم به مظلوم و اجحاف به او مطرح است که نه تنها این ظلم حرام است، بلکه اگر مظلوم کسی را به کمک بطلبد و او از یاری آن مظلوم خودداری نماید، در نزد خدا مورد عقاب خواهد بود.
همین مضمون در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است: ما من مؤ من یخذل اخاه و هو یقدر علی نصرته الاخذله الله فی الدنیا و الاخره.[11] حضرت، به دو صفت دیگر نیز در این فراز اشاره می نماید:
صفت اول آن که طلب نماید آن را که حق او نیست، و ادعا کند آنچه را که او در آن حد نیست، که این کار از اکبر صفات رذیله است و نوعی نفاق و دورویی محسوب می شود، زیرا ادعای باطل جرمی نابخشودنی است. لذا امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: هلک من ادعی و خاب من افتری:[12] هر کس ادعایی بر خلاف حق کند در معرض هلاکت قرار می گیرد.
صفت دوم نیز قول بلاعلم (گفتار بدون عمل ) است، که موجب هلاکت دیگران و اغرا به جهل می گردد از امام باقر علیه السلام نقل کرده اند که فرمود: من افتی الناس بغیر علم و لا هدی لعنه ملائکه الرحمه و ملائکه العذاب و یلحقه و زرمن عمل بفتیاه.[13] فراز چهارم
و نعوذ بک ان تنطوی علی غش احد، و ان نعجب باعمالنا، و نمد فی آمالنا، و نعوذ بک من سو السریره و احتقار الصغیره. و به تو پناه می بریم که در باطن جان با کسی نفاق ورزیم، یا نسبت به اعمال خود با عجب بنگریم و درازی آرزو داشته باشیم ! و پناه می بریم به تو از بدی ذات و کوچک شمردن گناه صغیره !
شرح:
نفاق و دورویی از صفاتی است که بنای اطمینان را میان دوستان سست می کند و موجب سلب آرامش خاطر و ایجاد خلل در زندگی اجتماعی می شود.


[1] . اصول کافی، ج 2، ص 316، ح 7.
[2] . اصول کافی، ج 2، ص 307، ح 7.
[3] . المصدر، ص 308، ح 3.
[4] . اصول کافی، ج 2، ص 288، ح 1.
[5] . ریاض السالکین، ج 2، ص 361.
[6] . اصول کافی، ج 2، ص 353، ح 9
[7] . فروع کافی، ج 4، ص 33، ح 1.
[8] . نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه 16.
[9] . وسائل الشیعه، ج 12، ص 129، ح 8.
[10] . بحار الانوار، ج 75، ص 380.
[11] . همان، ص 17، ح 1.
[12] . نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه 16.
[13] . اصول کافی، ج 1، ص 42، ح 3.
@#@
البته دورویی با برادران ایمانی، دارای صور مختلفی است که گاهی در معاملات رخ می نماید و گاهی در مجالست ها؛ گاهی موجب مغبون شدن دیگری می شود، گاهی زبان ظاهر به گونه ای و زبان باطن به طوری دیگر است و گاهی با تهمت و غیبت همراه است.
گاه نیز موجب لطمه زدن به آبرو و خیانت های دیگری می شود که همه غیر قابل بخشش است.
در این رابطه ابن عباس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند که فرمود: من بات و فی قلبه غش لاخیه المسلم بات فی سخط الله و اصبح کذلک و هو فی سخط الله حتی یتوب و یراجع و ان مات کذلک مات علی غیر دین الاسلام.[1] یکی از صفات مذموم دیگر، مساله عجب است که خود نوعی از خود پسندی است. یکی از آثار بسیار بدعجب پسندیدن و خشنود بودن به وضع موجود است که موجب می شود انسان قدمی برای تکامل وضع خود برندارد و پیوسته در جا بزند.
گاهی هم عجب موجب می شود که فرد اعمال عبادی خود را بزرگ ببیند، که این عمل بسیار دور از راه و رسم بندگی است.
البته اگر انسان عمل خود را از آن نظر بپسندد که در بندگی خدا بوده و بترسد که نقصان در انجام وظیفه پیدا کند و از خدا تایید خود را در انجام دستورات و بندگی بخواهد، این موجب دوری از درگاه احدیت نخواهد شد.
و به طور خلاصه، اخبار و روایات در مذمت خود پسندی در انجام اعمال الهی و دستورات دینی بسیار است ؛ از جمله از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرموده اند: ان الله علم ان الذنب خیر للمومن من العجب و لولا ذلک ما ابتلی مؤ من بذنب ابدا ؛[2] یعنی پشیمانی شخص گنهکار از گناهان بسیار خود، در نزد خدا بهتر از خوش آمدن یک عابد از خود و عبادت هایش می باشد.
فراز پنجم
و ان یستحوذ علینا الشیطان، او ینکینا الزمان، او یتهضمنا السلطان، و نعوذ بک من تناول الاسراف، و من فقدان الکفاف، و نعوذ بک من شماته الاعدا و من الفقر الی الاکفا و من معیشه فی شده و میته علی غیر عده. به تو پناه می بریم از غلبه شیطان و مصیبت های زمان و ظلم سلطان ! به تو پناه می بریم از آلودگی به اسراف و نداشتن کفاف زندگی ! و پناه می بریم به تو از شماتت دشمنان و فقر در مؤ ونه زندگی و زندگی سخت و مردن بدون داشتن آمادگی (ساز و سامان).
شرح:
غلبه شیطان بر انسان، از مشکل ترین گرفتاری های انسان است. زیرا او دارای مکاید بی شماری است که بر حسب افراد و آگاهی های آن ها، از آن مکاید استفاده می کند؛ لذا هیچ کس – از صالح و فاسد – از تیررس او خارج نیست. مگر مخلص باشد که در هر عصری از اعصار شاید تعداد آن ها به انگشتان یک دست نیز نرسد.
پس سایر انسان ها به طور مطلق در معرض حملات شیطان هستند. البته کید او با علما، غیر از فاسقان و با فقیر، غیر از ثروتمند و با ضعیف، غیر از قدرتمند است.
هم چنین او با اشخاص سرشناس و معروف روشی غیر از افراد گمنام دارد.
اما به طور کلی همه باید بدانیم که هیچ کس از کید او بی نصیب نیست.
حضرت، از گرفتاری های زمان به خدا پناه می برد؛ بدین معنی که دنیا عالمی است که زندگی در آن هیچ گاه خالی از دغدغه و تزاحم نیست. به عنوان مثال بدن ما به راحتی با کمترین بی احتیاطی بیمار گردیده و حتی انسان را تا دم مرگ می برد.
حضرت در مقطع بعدی می فرماید: و نعوذ بک من تناول الاسراف و من فقدان الکفاف. نقل قضیه زیر، این سه فراز پشت سر هم را کاملا روشن می کند:
عبدالله بن عبدالرحمان امام جماعت کوفه می گوید: در سنه 190 ه. ق روزی بر مادرم وارد گردیدم و نزد او پیرزنی عجوزه را دیدم که لباسی بسیار پاره بر تن داشت، ولی بسیار بازبان و بیان بود. از مادر در مورد او سؤ ال کردم، گفت: او خاله توست که عنایه نام دارد و مادر جعفر بن یحیی برمکی است. سلام کردم و گفتم: آیا روزگار این چنین با تو بازی کرد؟ گفت: فرزند! ما عاریه داران روزگار بودیم که جملگی داده هایش را از ما گرفت. در روزی مثل این روز 400 کنیز پیرامون من ایستاده بود و هنوز فرزندم راضی نبود و امروز، به پوست گوسفندی که بر آن بخوابم محتاجم !؟
چند درهمی به او دادم نزدیک بود از خوشحالی بمیرد!
و نعوذ بک من الحسره العظمی، و المصیبه الکبری، و اشقی الشفا، و سو المآب و حرمان الثواب، و حلول العقاب. اللهم صل علی محمد و آله و اعدنی من کل ذلک برحمتک و جمیع المؤ منین و المؤ منات، یا ارحم الراحمین. و به تو پناه می بریم از حسرت و مصیبت بزرگ در قیامت و بدترین شفاوت ها و سو عاقبت و محروم ماندن از ثواب و راهیابی عقاب ! خدایا، بر محمد و آلش درود فرست و مرا از تمامی این آفات در پناه خود محفوظ بدار و نیز تمام زنان و مردان مؤ من را در حمایت خود بدار؛ ای ارحم الراحمین !
فراز ششم (آخرین فراز)
شرح:
این فراز از دعا، شامل پناه بردن به خدا از سو خاتمه است که هرگز قابل تحمل نیست. در روایتی آمده که از امیر مؤ منان سؤ ال شد که شقی ترین اشقیا کیست ؟ فرمودند: من باع دینه بدنیا غیره:[3] کسی که دینش را به دنیای غیر بفروشد.
قرآن کریم نیز اشقی الاشقیا را کسی دانسته که نصیب آتش جهنم شود: فاما الذین شقوا ففی النار.[4] لذا باید دانست که امروز، روز عمل و حرکت و شتاب و دعاست ؛ امروز روزی است که می توان به در خانه خدا رفت و برای آینده خود کاری کرد؛ زیرا فردا باز آمدنت نیست، چو رفتی رفتی و چون رفتی، جز حرمان نخواهی برد و جز حسرت نخواهی داشت.
حضرت در این فراز از دعا از تمامی آفاتی که در طول دعا و علی الخصوص در فراز آخر برشمرده اند به خدا پناه می برند و در انتها به جهت استجابت دعای مقدم بر محمد و آلش درود می فرستد – که چنان که گفتیم حتمی الاجابه است – و با دعا بر تمامی مؤ منین و مؤ منات کلام خود را در درگاه ارحم الراحمین به پایان می رساند!


[1] . وسائل الشیعه، ج 12، ص 210، ح 11.
[2] . اصول کافی، ج 2، ص 313، ح 1.
[3] . معانی الاخبار، ص 198.
[4] . هود، 106.
آیت الله حسن ممدوحی – شهود و شناخت، ص 333

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید