با توجّه به اهمیت دینى و سیاسى مفهوم «امنیت»، نوشتار حاضر بررسىِ این مفهوم و آموزه هاى دفاعى ـ امنیتى را در آراى امام چهارم (ع) وجههء همت قرارداده است. بر مبناى مستندات این پژوهش، این فرضیه اثبات مى گردد که صحیفه و مصحف شریف سجادیه، به ویژه دعاى بیست و هفتم آن، شامل دکترین و آموزه هاى دفاعى ـ امنیتى بسیار منسجم و کم نظیرى است که امام سجاد(ع) با رویکرد ظلم ستیزانه و در عین عدم تأیید حکومت هاى جائر وقت و به خاطر حفظ اسلام و مصالح امت اسلامى و مقابله با تهدیدها و تهاجمات بیگانگان طراحى کرده و اندیشیده است و اکنون با قطعیت مى توان بدین آموزه ها اتکا و استناد کرد.
بر کسى پوشیده نیست که تبیین اندیشه هاى سیاسى ـ اجتماعى معصومین(ع) از اهمیت بسیارى برخوردار است، امّا به نظر مى رسد که این اهمیت و ضرورتِ چنین اقدامى، در مورد بعضى از معصومین؛ مانند امام زین العابدین بیش از دیگران است. یکى از دلایل چنین مدعایى، تصوّرات غلطى است که از امام چهارم در اذهان و افواه عامه وجود دارد؛[1] تصوراتى دال بر این که امام (ع)بخش زیادى از عمر شریف خود را به بیمارى گذرانده و به غیر از قلمرو دعا و مناجات، به عرصهء دیگرى وارد نشده است! نوشتهء حاضر مى کوشد در راستاى رد چنین توهماتى، آموزه هاى دفاعى و امنیتى آن حضرت را ـ آن هم در عصر حکومت هاى جائر و متغلب و شرایط حاد و بحرانى معاصر حیات آن امام ـ بررسى کند.
گفتنى است امنیت از مفاهیم بسیار با اهمیت و متطورى است که در گذشته و حال، در حیات دینى، فکرى، سیاسى و اجتماعى کلیهء جوامع مطرح بوده، ضمن آن که صدها بار، با مشتقات واژه اى خویش، در کلام الهى و به کرات در سایر منابع اسلامى بدان اشارت رفته است و با توجّه به اهمیت سیاسى و دینى این مفهوم گرانسنگ، این نوشتار بررسى آن را در آراى امام، وجههء همت خود قرار داده است.
پرسش اصلى این پژوهش ـکه نگارنده سعى در پاسخ به آن داردـ چنین است:«آیا در صحیفهء سجادیه مى توان به دیدگاه ها و آموزه هایى دربارهء مسائل دفاعى و امنیتى دست یافت؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، آیا این آموزه ها از انسجام، ارزش و اهمیتى والا برخوردار است؟»
در این راستا، برخى پرسشهاى فرعى از جمله موارد ذیل قابل طرح است:
1ـ آیا طراحى فکرى و راهبردسازى دفاعى ـ امنیتى امام سجاد براى مرزداران اسلامى به معناى همراهى با حکومت هاى جائر وقت بوده است؟ اگر چنین نیست، هدف امام از ارائهء این راهبردها و راهکارها چگونه قابل توجیه است؟
2ـ امنیت در منابع اسلامى از چه جایگاهى برخوردار است؟
3ـ آیا میان وضعیت حاد، بحرانى و ناامن زمان امام سجاد و ادعیهء حاوى آراء ایشان در باب سیاست هاى دفاعى و امنیتى ارتباطى وجود دارد؟ این وضعیت چه ویژگى هایى داشته است؟
فرضیه یا مدعاى این پژوهش را مى توان اینگونه ترسیم کرد:
«صحیفهء سجادیه شامل دکترین[1] و آموزه هاى دفاعى ـ امنیتى بسیار منسجم و کم نظیرى است که امام سجاد(ع)با رویکردى ظلم ستیزانه و در عین عدم تأیید حکومت هاى جائر وقت، به خاطر حفظ اساس اسلام و مصالح امت اسلامى و مقابله با تهدیدات و تهاجمات بیگانگان، طراحى کرده و اندیشیده است و اکنون نیز مى توان بدان اتکا و استناد نمود.»
بهرهء نخست ـ دورهء متلاطم، بحرانى و ناامن عصر امام چهارم
امام على بن الحسین، بنا به نظریهء معروف، در سال 38هجرى دیده به جهان گشود و در سال 94هجرى، با زهرى که به دستور هشام بن عبدالملک به آن حضرت خوراندند، مسموم شد و به شهادت رسید. دوران خردسالى و یا نوجوانى او مصادف بود با حکومت معاویه، آشفتگى و سپس اختناق عراق و بحران هاى حجاز و درهم ریختن سنت و پدید آمدن بدعت. امام (ع) نزدیک به سه سال، از خلافت امام على(ع)و شش ماه خلافت امام حسن(ع)و سپس شهادت ایشان را درک کردند. پس از واقعهء جانکاه عاشوراى سال 61 هجرىشهادت حسین بن على(ع) مسؤولیت زمامدارى مسلمانان و امامت امت از جانب خدا به او واگذار شد و حضرت در دورهء پرتلاطم حیات خویش، با خلفاى متغلب کم نظیرى مانند یزید بن معاویه، مروان بن حکم، عبدالملک بن مروان بن حکم و ولید بن عبدالملک معاصر بود. بسیارى از سیره شناسان معصومین(ع)، دورهء امامت حضرت سجاد را مصادف با یکى از پرمحنت ترین و سیاه ترین دورانى دانسته اند که بر اهل بیت گذشته است[1] و در این دوره، جوّ اختناق، ناامنى و سفاکى نسبت به امام و شیعیان و انحراف از سیرهء نبوى و علوى به اوج خود رسید و زمامداران بدون پنهان کارى هاى قبلى، سیاست هاى پلیدِ غیر اسلامى و انسانى خود را با بازگشت مفتخرانه به رفتارهاى عصر جاهلى و قبیله اى آشکارا دنبال مى کردند و با مخالفین خود، به سبعانه ترین شکل برخوردمى نمودند.
امام سجاد مانند اجداد پاکش در رودررویى با نظام هاى سیاسى جائر، از مجاهدت و سیرهء مبارزاتى درخشانى برخوردار بوده استدر مقابله با آنان حتى گامى عقب ننشست. آن حضرت در کنار این سیرهء مبارزاتى و ادامه خط سرخ شهادت طلبى حسینى و تلاش بى امان در ایستادگى در برابر انحراف حکومت ها و توده هاى نادان از اسلام ناب نبوى و علوى، به تنویر اذهان عمومى در این باره پرداخت و در همین راستا به تربیت شاگردان بسیار مبرز و نامورى پرداخت که عدد آن ها از یک صد و هفتاد تن افزون است. اما بدیهى است که در جو خفقان آن روز، پیمودن چنین مسیرى و دنبال کردن این اهداف عالى، به سادگى میسر نبود و در واقع حضرت با راهبردهایى مانند نوشتن کتاب صحیفه سجادیه و آن هم در قالب پنجاه و چهار فقره دعا و مضامین عرفانى، مقاصد سیاسى، اجتماعى و مبارزاتى خود را تا جاى ممکن بیان فرموده و در قالب دعا، به مسلمانان درس قیام داد، همچنان که در دعاى بیستم این مصحف مى فرماید:
«پروردگارا! درود فرست بر محمد و آلش و هر که در حقم ظلم و ستم کرد، مرا بر او دست قدرت و نیروى انتقام عطا فرما و زبان مرا با خصم من گویا گردان و هر که با من عناد و لجاجت کند، مرا بر او پیروز گردان و هر که با من مکر و خدعه کند تو مکرى که بر او غالب شوم بر من عطا فرما و هر که با من به قهر و غلبه برخیزد، مرا بر او قدرت بخش….»[1]
خطابه هاى آتشین حضرت سجاد، پس از واقعهء عاشورا، از بهترین شواهد ظلم ستیزى بى امان حضرت است. پس از این فاجعه که امام به صورت اسیر با کاروان اسرا به کوفه و آنگاه به شام منتقل شد، در اجتماعات مردمى این مسیر، به شدیدترین انتقادها از زمامداران جائر وقت و مسببان واقعه کربلا پرداخت تا جایى که در مجلس عبیدالله زیاد (امیر کوفه) پس از گفتگوى مفصلى که غضب و خشم شدید عبیدالله را موجب شد، به قتل تهدید گردید و امام در پاسخ او فرمود:
«آیا مرا با کشتن مى ترسانى و نمى دانى که کشته شدن براى ما یک کار عادى است و شهادت براى ما کرامت و فضیلت است؟»[1]
همچنین امام در گفتگویى با یزید در یک مجلس رسمى نیز تهدید به قتل گشت؛ آنجا که حضرت در پاسخ او فرمود:
«هیچگاه آزاد شدگانى مانند بنى امیه نمى توانند حکم قتل انبیا و اوصیا را صادر کنند، مگر از اسلام خارج شوند و اگر چنین تصمیمى دارى، مرد مطمئنى را حاضر کن تا وصیت کنم و اهل حرم را به او بسپارم.»[2]
بنابراین، امام در پاسخ، هرگز از یزید درخواست عفو نکرد، بلکه با ابراز آمادگى براى شهادت، درخواست نمود که فرد امینى را براى رساندن کاروان اسرا به مدینه معین کنند.ضمن آن که امام در خلال خطابهء آتشین خود در مسجد شام و در حضور آحاد مردم، نقاب از ماهیت و چهرهء پلید خاندان اموى برگرفت تا جایى که یزید و اطرافیان وى از بیانات امام و وضع مجلس، به شدت بیمناک گشته، مسجدترک کردند.
از سویى به دلیل حکومت جائرانه و دین ستیزانهء خلفاى نالایق اموى، فتنه ها و شورش هاى بى شمارى در عصر امام سجاد بر ضد حکومت هاى وقت رخ داد و به ویژه در دورهء یزید این شورش ها و از جمله شورش مردم مدینه ـ در واقعهء حره ـ به شدت سرکوب شد و طى این واقعه، به مدت سه روز، جان و مال مردم مدینه براى لشکریان یزید به فرماندهى مسلم بن عقبه مباح شمرده شد و این فاجعه و قتل عام را باید یکى از اسفناک ترین حوادث تاریخ اسلام به شمار آورد. همچنان که طى حملهء سپاهیان یزید به فرماندهى حصین بن نمیر و جهت سرکوبى پسر زبیر، حصین، مکه را محاصره و شهر را آماج سنگ هاى منجیق ها قرارداد و در این گیر و دار، خانهء کعبه تخریب و به آتش کشیده شد.
همچنین در عصر معاویهبن یزید، شام از آشوب برکنار نماند و گرفتار ستیزهاى قبیله اى و چشم و هم چشمى هاى «قیسى»ها و «کلبى»ها گردید. از سوى دیگر در این دورهء پرتلاطم باید از قیام مختار پسر ابوعبیدهء ثقفى ـ به خونخواهى امام حسین ـ یاد کرد که اصلى ترین جنایتکاران فاجعهء کربلا را به سزایشان رسانید. به هر حال، عصر مزبور و به خصوص سال هاى 66تا 75هجرى قمرى براى حجاز، عراق و شام، سال هاى محنت و آشوب بود و آنچه که این وضعیت و ناامنى را حادتر و بحرانى تر مى کرد، این مسأله بود که بلاد اسلامى از سوى قدرت هاى بزرگ آن زمان، همانند امپراتورى روم تهدید و یا در معرض تهدید قرار داشت و بدیهى است چنین وضعیتى ایجاب نماید که امام سجاد در باب موضوع با اهمیت امنیت و مسائل دفاعى و حفظ مرزهاى اسلامى، در صحیفهء خود سخن براند و آموزه هاى خویش را در این باره عرضه بدارد.
باید خاطر نشان کرد که آن حضرت همانند سیرهء جدش امام على(ع) در عین ابراز تنفر از زمامداران متغلب اموى، از هدایت و راهنمایى آنان؛ به خصوص آن جا که اساس اسلام مطرح بود کوتاهى نمى کرد و در واقع ارائهء آموزه هاى دفاعى و امنیتى در مقابل بیگانگان نامسلمانى که از خارج مرزها چشم طمع به بلاد اسلامى دوخته بودند، از این باب بوده است.
بهرهء دوم ـ مفهوم و جایگاه امنیت در منابع اسلامى
امنیت از مقوله هاى اساسى است که وجود آن در تمام ابعاد زندگى بشرى، به گونه اى قابل لمس و مؤثر احساس مى شود و از دیرباز تاکنون، در حیات انسانى منشأ تحولات و دگرگونى هاى فراوان شده است. ریشهء لغوى این واژه از ثلاثى مجرد «أمن» و با مشتقاتى مانند «ایمان»، «ایمنى» و «استیمان» است. این واژه را به مفهوم اطمینان، آرامش در برابر خوف، تفسیر، تعریف و ترجمه کرده اند که تا حد زیادى به واقعیت نزدیک است و شامل دو بعد ایجابى و سلبى در تعریف امنیت مى شود. از یک سو اطمینان، آرامش فکرى و روحى و از سوى دیگر فقدان خوف، دلهره و نگرانى ـ که موجب سلب آرامش و اطمینان مى گردند ـ از کاربردهاى دیگر این واژه است. هم چنین امنیت از موضوعات بسیار مهمى است که در قرآن و روایات به گستردگى آن اشاره شده است. صورت فارسى و عربى این کلمه به اشکال «امنیت» و «امنیه» در متون اسلامى موجود نیست و بیش تر توجه به این موضوع با عبارات و مشتقاتى از ثلاثى مجرد «أمِن» صورت پذیرفته است.
در مجموع از ریشه یا کلمهء «أمن»، 62کلمه مشتق[1] شده است که حدود 879بار در قرآن به کار رفته که از این تعداد کاربرد، 358مورد در آیات مکى و 521مورد در آیات مدنى است.[1]
پیوند معنایى ناگسستنىِ این اصطلاح با واژههاى ایمان و مؤمن، نشان دهندهء اهمیت فوقالعادهء مفهوم امنیت در اسلام است؛ مفهومى که علاوه بر قرآن و روایات، به وفور در ادعیهء اسلامى و شیعى دیده مى شود. آن چه که بدیهى است، در این مجالِ مختصر، امکان پرداختن به ابعاد مختلف سیاسى، اجتماعى، اقتصادى، قضائى، أمنیتى و…، نه وجود دارد و نه لازم است.[2] اما با صراحت مى توان اذعان داشت، این مفهوم در منابع اسلامى، داراى عرصه وسیعى بوده و قلمروهاى فردى و اجتماعى و زمینه هاى داخلى و خارجى، فکرى و روحى، اخلاقى و اعتقادى و دنیایى و آخرتى را در بر مى گیرد و با شاخص هاى ایجابى و سلبى، از هر دو زاویه قابل تعریف و دسترسى است و البته این امر نسبى است نه مطلق و نیز تابع وضع و امکانات و توانایى هاى هر فرد و جامعه است و نباید آن را صرفاً به امکانات و تجهیزات نظامى، با اندازه هاى مادى و فیزیکى یا مقولات اقتصادى و مانند آن تعریف کرد؛ بلکه مفهومى عمیق تر، ظریف تر و فراگیرتر از موضوعات یاد شده داشته و بر ابعاد روحى، فکرى، فرهنگى، اخلاقى، معنوى و اعتقادى و ارزش هاى الهى نیز اتکا و وابستگى کامل دارد.
قرآن و روایات، بیانگر این نکتهء بسیار مهم است که هرگونه امنیتى و در هر بعد از ابعاد آن،در ایمان و اعتقادات معنوى و الهى ریشه دارد و هرگونه ناامنى، در هر عرصه اى، بالاخره ریشه اش به بى ایمانى و صفات متقابل ایمان؛ مانند: شرک، کفر، ظلم، استکبار و… بر مى گردد.
هم چنین مؤمن و صفات ایمانى، اصلى ترین خاستگاه صدور کنش هاى امنیت زا است.بنابراین مى توان گفت، بسترسازى حیات معنوى طیبه و حسنه، براى تربیت و تهذیب افراد،چه در حوزهء رفتارهاى فردى و چه در عرصه هاى اجتماعى و دورى آن ها از حیات سیئه و غیر ایمانى، اصلى ترین ساز و کار تأمین امنیت است؛ بدین خاطر هر نظام واقعى اسلامى باید تلاش کند با تشویق حیات مؤمنانه و پشتیبانى از مؤمنان و مقابله با دشمنان جبهه ایمان، امنیت و عدالتى همه جانبه و فراگیر را براى همهء شهروندان جامعه اسلامى و حتى غیرمسلمانانى که در پناه آن زندگى مى کنند، فراهم نماید. البته این کار باید بدون غفلت از زندگى دنیایى و با تأمین نیازهاى این جهانى باشد تا بتواند زمینهء ورود سرشار از عافیت و سلامت و ایمن از عذاب را به زندگى آن جهانى و اخروى آماده سازد. مشخص است که تا پیش از ظهور، انجام کامل و بهینهء این امور توسط حکومت هاى دنیایى امکان پذیر نیست و این گونه آرمان هاى عالى الهى و بشرى به صورت کامل، تنها در عصر حکومت مهدى (عج) محقق خواهد شد.
در قرآن کریم، آیات بسیارى دربارهء اهمیت امنیت و جایگاه والاى آن در زندگى فردى، اجتماعى، اقتصادى و… انسان وارد شده استچند نمونه از آن ها آورده مى شود:
الف) قرآن یکى از اهداف برقرارى حاکمیت خدا و جانشینى صالحان و طرح کلى امامت ر، تحقق امنیت معرفى کرده و مى فرماید:
(وعدالله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فى الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذى ارتضى لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم أمناً یعبدوننى لا یشرکون بى شیئا….)[1]
«خداوند به کسانى از شم، که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد. همان گونه که کسانى که پیش از آنان بودند جانشین [خود] قرار داد و آن دینى که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند و بیمشان را به ایمنى مبدل گرداند [تا] مرا عبادت کنند و چیزى را با من شریک نگردانند.»
ب) بنا به آیهء (و اذ قال ابراهیم رب اجعل هذا البلد آمناً….)[1] حضرت ابراهیم هنگام بنا نهادن کعبه، به این نیاز فطرى توجه کرد و از خداوند خواست آن سرزمین را از نظر نعمت «امنیت» برخوردار سازد. خواست آن سرزمین را از نعمت «امنیت» برخوردار سازد. خداوند نیز، بنا به آیهء (و اذ جعلنا البیت مثابه للناس و أمناً)[2] آن جا را خانهء امنى براى مردم قرار داد و به همین سرزمین أمن براى بیان چگونگى آفرینش انسان سوگند یادمى کند.[3]
این که از سوى خداى متعال خانهء کعبه امن قرار داده شده، در حقیقت بیانگر اهمیت امنیت است که این بناى بسیار مقدس با آن توصیف گردیده است. این صفت کعبه در آیات بسیارى تکرار شده است؛ همچنان که خداوند در سورهء تین، مکهء مکرمه و شهر کعبه«بلد امین» تشبیه کرده است.
ج) در قرآن، شهرى که برخوردار از نعمت باشد، به عنوان سرزمین آرمانى و مثالى معرفى شده و بنا به آیهء (و ضرب الله مثلاً قریه کانت آمنه مطمئنه یأتیها و رزقها رغداً من کل مکان)[4] خداوند به عنوان الگو و نمونه، قریه و شهرى را مثال مى زند که امن، آرام و مطمئن بوده و همواره روزى اش به فراوانى از هر مکانى فرا رسیده است. بدیهى است، تحقق نهایى چنین شهرى در جایى به جز عصر و حکومت امام مهدى، محقق نخواهد شد.
د) قرآن کریم یکى از مصداق هاى مهم واژه هایى مانند «نعمت»، «نعیم» و «برکات» را امنیت دانسته است؛ به عنوان نمونه، علامهء طباطبایى در بحث از آیهء (و لو أن أهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات)[5] به این معنا اشاره کرده و مى نویسد:«برکات به معناى هر چیز کثیرى از قبیل امنیت، آسایش، سلامتى، مال و اولاد است که غالباً انسان به فقد آن ها مورد آزمایش قرارمى گیرد.»
همچنین این مفسر کبیر در تفسیر خویش، در تبیین واژه هاى «حیات حسنه» و «حیات طیبه» یکى از ویژگى هاى اصلى این نوع زندگى را بهره مندى از نعمت امنیت مى شمرد؛ هم چنان که یکى از ویژگى هاى «حیات سیئه» را زندگى در ناامنى مى داند.[1]
ه) هنگامى که خانوادهء حضرت یوسف وارد مصر مى شوند، او از میان تمامى مواهب و نعمت هاى مصر، انگشت روى مسألهء امنیت مى گذارد و به پدر و مادر و برادران خودش مى گوید: (أدخلوها مصراً ان شاءالله آمنین)؛ یعنى «داخل مصر شوید که ان شاءالله در امنیت خواهید بود.» این نشان مى دهد که نعمت امنیت ریشهء همهء نعمت ها است؛ زیرا هرگاه امنیت از میان برود، مسائل دفاعىمواهب مادى و معنوى دیگر نیز به خطر خواهد افتاد. در یک محیط ناامن، نه اطاعت خداوند مقدور است، نه زندگى همراه با سربلندىآسودگى فکر و نه تلاش و کوشش و جهاد براى پیشبرد هدف هاى اجتماعى.[2]
در سخنان و روایات معصومان (ع) نیز مطالب فراوانى دربارهء اهمیت و ضرورت امنیت وارد شده است که براى نمونه، تنها مواردى از آن ها ذکر مى شود:
پیامبر خدا(ص)مى فرماید:
«من أسبح معافى فى بدنه آمنا فى سربه عنده قوت یومه فکأنما حیزت له الدنیا بحذافیره»[3] «کسى که تنش سالم و در جامعهء خویش ایمن است و قوت روز خویش دارد، جهان سراسر مال اوست.»
ایشان هم چنین فرموده است:«الأمن و العافیه نعمتان مغبون فیها کثیر من الناس»[4] «امنیت و سلامت، دو نعمت است که بسیارى از مردم در آن مغبون اند.»
امام صادق(ع)زندگى بدون امنیت را ناقص و ناگوار شمرده و در این راستا فرموده است. «خمس خصال من فقد منه واحده لم یزل ناقص العیش، زائل العقل، مشغول القلب: فأوّله صحه البدن و الثانیه الأمن و…»[1] «پنج چیز است که حتى اگر یکى از آن ها برقرار نباشد، زندگى ناقص و ناگوار است، عقل نابود مى شود و مایهء دل مشغولى مى گردد؛ نخستین این پنج چیز، سلامتى و دومین آن امنیت است…»
در روایتى از امنیت در کنار عدالت و فراوانى، به عنوان سه نیاز اساسى مردم یاد شده است «ثلاثه أشیاء یحتاج الناس طراً الیه؛ الأمن و العدل و الخصب؛[2] سه چیز است که همهء مردم به آن نیاز دارند: امنیت، عدالت و فراوانى.»
امام على(ع)در بحث از اهداف عالى حکومت، یکى از دلایل پذیرش حکومت را تأمین امنیت براى بندگان مظلوم و محروم و پشتیبانىآن ها مى شمارد. باز آن حضرت در بیان نقش و اهمیت امنیت مى فرماید: «رفاهیه العیش فى الأمن؛[3] رفاه زندگانى در امنیت است» و «لانعمه أهنا من الامن؛[4] هیچ نعمتى گواراتر از امنیت نیست.»
بهرهء سوم ـ سیاست هاى دفاعى ـ امنیتى از دیدگاه امام چهارم
گفتار اول ـ اهداف غایى و مبانى اصلى
با نگرش ژرف و دقیق به صحیفهء سجادیه، مى توان آموزه هاى دفاعى و امنیتى بیان شده از سوى حضرت را در دعاى بیست و هفتم، که مربوط به مرزبانان یا سپاهیان سرحدّات اسلامى است، ملاحظه کرد. ضمن این که دعاى چهل و نهم هم جهت دفع کید و مکر دشمنان وارد شده است. قبل از آن که دیدگاه هاى دفاعى ـ امنیتى امام سجاد تبیین شود، ذکر چند مقدمه یا نکته لازم است:
اولاً: امنیتِ مبتنى بر نظم و قانون الهى همواره مورد تأکید ائمه معصومین(ع) و از اهداف و آرمان هاى عالى ایشان بوده است. امام سجاد همانند سایر معصومان و همچون دیگر اندیشوران اسلامى، به خاطر ضرورت وجود امنیت و قدرتى نظم آفرین، معتقد به ضرورت وجود حکومت است و همانند جدش امام على(ع) حتى حکومت بد و قوانین نامطلوب را، از هرج و مرج و بى قانونى بهتر و آسیب و تباهى اش را کمتر مى داند؛ زیرا در برابر بى قانونى و هرج و مرج، تمام راه هاى نجات مسدود و کلیهء امور و حدود تعطیل مى گردد و فتنه، حاکم مى شود همان طور که امیرمؤمنان (ع)عدم وجود نظم اجتماعى و قانون مدارى و به دنبال آن برقرارى امنیت را از اسارت انسان در چنگال حیوانى درنده بدتر مى داند و مى فرماید:«امام عادل خیر من مطر وابل (و) سبع حطوم اکول خیر من وال غشوم ظلوم، و وال غشوم ظلوم خیر من فتنه تدوم»[1]
«پیشواى دادگر، از باران پیوسته (که همه چیز را بارور مى کند) بهتر است، و جانور درنده و آدمخوار، از فرمانرواى ستمکار بهتر است،فرمانرواى بیدادگر از ادامه هرج و مرج نیکوتراست.»
گفتنى است که امیرمؤمنان (ع)فراهم کردن امنیت همه جانبه را مقصد اساسى مى دانست که در سایهء آن، رشد و تعالى مردمان سامان مى یابد.[2] و ایشان اسلام را مایهء امنیت اساسى معرفى کرده و فرموده است:«الحمد لله الذى شرع الاسلام… فجعله أمنا لمن علقه؛[3] سپاس خداى را که راه اسلام را گشود… و آن را براى هر که به آن چنگ زند امن قرارداد.»
از این رو، یکى از راه هاى دستیابى به امنیت، آموزش آموزه هاى دینى به مردم است. از سوى دیگر، على(ع)از جوانب دیگرى نیز به موضوع امنیت و آرمان تأمین کامل آن پرداخته اند. ایشان دربارهء ضرورت دستگاه اطلاعاتى، در نامه به مالک اشتر و نامه دیگر (نامه 45 نهج البلاغه) بیاناتى دارند. در مورد ضرورت و اهمیت مرزبانى و مرزدارى، سخنان امام (نامهء 33) ناظر بر این موضوع است. از سویى دیگر ضرورت تشکیل سپاه و تقویت نیروهاى رزمى را مى توان در نامه هاى 12 16و 53و خطبه هاى 12 10و 63ملاحظه کرد[4]
بدین ترتیب واضح است که امام سجاد در این مسیر به جدش اقتدا کرده است.
ثانیاً: همان طور که پیش تر نیز گفته شد، امام سجاد(ع)نیز در عین ابراز تنفر از زمامداران خودسر اموى، از هدایت و راهنمایى آنان به خصوص آنجا که حفظ اساس اسلام و مصالح امت اسلامى مطرح بود، کوتاهى نمى کرد. ذکر نمونه و شاهدى بر این مدعا مفید است:
در زمان عبدالملک، خلیفهء اموى، پارچه هایى که شعار تبلیغاتى مسیحیت (پدر، پسر و روح القدس) بر آن نقش بسته بود. رواج داشت؛ حتى بر پارچه هایى که در مصر اسلامى مى بافتند، به تقلید از رومیان همان نقش را مى زدند، این کار مورد اعتراض مسلمانان قرار گرفت و از عبدالملک درخواست کردند که به جاى علامت «تثلیث» نشان توحید بر آن ها نقش کند؛ خبر به امپراتور روم رسید و او از عبدالملک خواست که از ایجاد هر نوع تغییر و دگرگونى در پارچه هاى بافت مصر خوددارى شود، در غیر این صورت سکه هایى ضرب خواهد کرد که روى آن ناسزا به پیامبر اسلام نقش بسته باشد؛[1] در آن روز، پول رایج در کشور و بلاد اسلامى، همان سکه هایى بود که در روم تهیه و ضرب مى شد. وقتى چنین خبرى به عبدالملک رسید، از امام سجاد استمداد کرد، امام طرح استقلال اقتصادى و بى نیازى از سکه هاى رایج روم را پیشنهادکرد و فرمود: باید در کشور اسلامى سکه هاى جدیدى ضرب شود که در یک روى آن جملهء (شهدالله أنه لا اله اله هو) و در روى دیگرش «محمد رسول الله» حک گردد؛ آنگاه امام (ع)قالب گیرى دقیق و ضرب این جمله ها را به آنان آموخت؛ و طرح آن حضرت عملى شد و سکه هاى اسلامى به بازار آمد و به بهره جویى و استیلاطلبى روم، به عنوان کشور مسیحى بیگانه، خاتمه داده شد.[2]
بدین ترتیب به وضوح مى توان دریافت که دعاها و راهبردهاى دفاعى مطروحه در دعاى 27صحیفه، به معناى دفاع از ظلم و جور دستگاه هاى حاکمه وقت نبوده و مصالح اساسى اسلام و امت اسلامى را مد نظر داشته است؛ همچنان که امام (ع)در همین کتاب شریف با زبان راز و نیاز، شکایت هاى خود را از این دستگاه جائر و اسلام ستیز، به گونهء زیر در دعاى چهل و نهم بیان مى دارد و خداى منان را شکر مى گزارد که وى را از مکاید و دشمنى ها [ى حکومت] مصون داشته است:
«… اى خداى من، چه بسیار دشمنى که شمشیر عداوت بر من کشید و خنجر کین تیز کرد و نیزه و سنان از خشم من تند نمود و سمومات کشنده بر قتل من آماده ساخت و با تیرهایى که به هدف مى رسید مرا نشانه کرد و چشمش از مراقبت من به خواب نمى رفت و در دل داشت که مرا آماج هر رنج و شکنجه قرار دهد و شربت ناگوار مرگ را به من بچشاند….پس تو به قوت و قدرت ازلى مرا یارى کردى و در مقابل دشمن پشت مرا محکم ساختى. آن گاه تندى تیغ دشمن را بر من کند کردى و مرا به شرف و بزرگوارى بر او قدرت و برترى دادى و آن چه از مکر و حیلتش کار بر من محکم کرد همه را به او برگردانیدى…. و اى خدا، چه بسیار ستمگر که در پى آزار من مکرها اندیشید و دام ها براى شکارم گسترد و از پى جستجویم، موکل و دیده بانانش را بر انگیخت و مانند سبع و درنده اى که براى شکار خود کمین کرده و در کمین گاه من در انتظار فرصت بود و براى فریب من متملقانه رخسارهء بشاش نشان مى داد و از دل به چشم کینه به من مى نگریست. اى خداى بزرگوار، چون خیانت و خبث سریرتش را دیدى و قبح و زشتى نیت شومش را، تو هم (به قهر و غضب) از مغز سرنگون به چاه و هلاکش کردى و او را به گودال عمیق (که خود کنده بود) درافکندى…»[1]
امام (ع)همواره در حیات خویش، ضمن پناه بردن به خداوند از شر حکومت هاى جائر وقت، از خداوند بر ضد آن ها دادخواهى مى کردیارى مى خواست.
«اى خدا، همیشه تو را به دادخواهى و یارى خواندم و به سوى تو (از شر و ستمهاى دشمنان) پناه جستم و به سرعت اجابت و یارى تو اطمینان کامل داشتم و همانا مى دانستم که هر کس در سایهء حمایت تو در آید، هرگز مغلوب نخواهد شد. پس اى خدا، مرا به قدرت کامله ات از شر جور و ستم پناه ده…»[2]
هم چنین این نکته بسیار مهم هم باید خاطر نشان شود که حضرت در دعاى بیست و هفتم صحیفه، به دعا در حق مرزداران اسلامى و نه نیروهاى تحت امر حکام جائر در عرصهء داخلى؛ مى پردازد و بدین ترتیب شائبهء هرگونه همکارى و تأیید اینگونه حکامبرطرف مى سازد.
ثالثاً: درست است که امام، بسیارى از راهبردهاى دفاعى و امنیتى خود را در قالب راز و نیاز، از خداوند درخواست کرده، ولى بسیار واضح است که این شیوهء بیانى، متناسب با کلیت عرفانى و انتخاب زبان رمز آلود از سوى امام در این مصحف شریف است. ضمن آنمگر نه این است که هیچ دعایى بدون همراهى عمل داعى مستجاب نخواهد شد؟ پس در واقع مى توان درخواست هاى حضرتخداوند متعال را به عنوان دستورالعمل هاى قابل اجرا و تجویز قلمداد نمود و تحقق این ادعیهء راهبردى از سوى خداوند را منوط به همراهى عملى مسلمانان دانست و از این دعاه، آموزه هاى لازم دفاعى و امنیتى را استنباط و برداشت نمود.
گفتار دوم ـ آموزه ها و سیاستها
1- نفى هرگونه جنگ و سلطه طلبى و مشروعیت صرف جنگ توحیدى
بر حسب آموزه هاى امام سجاد(ع) جنگ طلبى مذموم و ناپسند بوده و تنها جنگ در راه حق و اهداف توحیدى مورد پذیرش است.
بدین سان، اساس این سیاست، نفى جنگ طلبى است و اگر قرار است جنگى هم موجه باشد، آن، نبرد در راستاى حاکمیت توحیدى و تفکر توحیدى بر همه جاى عالم است. امام (ع)در این راستا براى سپاهیان و مرزداران اسلامى چنین دعا مى فرماید:
«.. و آنها را از جنگ و محاربهء کفار، فراغت براى عبادت بخش و از دفع و طرد آن ها آسوده ساز تا با تو به خلوت و راز و نیاز پردازند و تا آندیگر در معمورهء زمین هیچکس غیر تو را پرستش نکند و پیش احدى جز ذات یگانهء تو، کسى جبهه به خاک مذلت نساید.[1] … پروردگارا! و این نعمت غلبه و استیلاى مسلمین را در تمام اقطار عالم تعمیم ده.»[2]
همچنین امام (ع) شریعت و عدالت و معرفت خواهى و جهاد در راه استیلاى توحید را از ویژگى هاى سپاهیان اسلام به شمار آورده است:«پروردگارا! هرگاه از قشون اسلام، که اهل ملت و شرع تو هستند، مرد جنگ جویى با آن کافران به جنگ برخیزد یا آن که از پیروان سنت و آیینت مردى با عدالت و معرفت، با آن ها به جهاد و دفاع رو آورد، بااین مقصود که دین توحیدى تو برترى یابد و حزب و سپاه تو نیرومندتر شود و بهرهء خلق از معرفتت بیشتر گردد. تو اى خدا، بر آن مرد جنگ جو و مجاهد، امر جنگ را سهل و آسان گردان و…»[3]
2- تأکیدفوق العاده برامنیت و حفظ حدود و سرحدّات
در واقع آن چه به خوبى بیانگر موضوع امنیت و حفظ سرحدّات بلاد اسلامى است، در این نهفته که امام، دعاى بیست و هفتم خود را با تأکید بر این موضوع مهم آغاز کرده است:
«پروردگارا! درود فرست بر محمد و آل اطهارش و ثغور و سرحدّات مسلمین را به عزت و جلال خود محفوظ بدار و سپاهیان اسلام را که به حمایت و نگهبانى مرزهاى کشورهاى اسلامى همت گماشته اند، به قوت و قدرت کامل خود یارى فرما…»[4]
3- تبیین ویژگى هاوصفات لازم جهت نیروهاى نظامى
امام (ع)جهت سپاهیان، صفات و ویژگى هاى متعددى آورده است؛ همانند صبر، ثبات، پایدارى، شجاعت، سلامت جسمى،اخلاق نیکو، حسن سیاست یا تدبیر، شهادت طلبى، رهبانیت در جهاد، خلوص و حسن نیت، عدالت ورزى و دورى از ریا و بدیهى است در هر نظام اسلامى مى بایست در اتصاف نیروهاى نظامى به این صفات کوشید. از آنجا که این فراز از دعاى بیست و هفتم بلند است، تنها گوشه اى از آن را مى آوریم.امام دربارهء جنگ جویان و مجاهدان اسلامى این گونه دعا مى کند:
«… و از غم و اندوه وحشت جنگ، او را در پناه خود بدار و یاد اهل و اولاد را از خاطرش ببر و حسن نیت بر او اختیار فرما و هم او را بر حسن عاقبت و رستگارى یارى کن.نعمت سلامت و صحتش مستدام بدار و از جبن و ترس و کم دلى دورش دار و شجاعت و پردلى برالهام کن و او را سختى و پایدارى نصیب فرما و به نصرت و فتح و ظفر مؤیدش بدار و سیرت خویش و اخلاق نیکو و حسن سیاستش تعلیم ده و در حکم میان خلق، به عدل و سداد و صواب موفقش فرما و از ری، شهرت طلبى و خودنمایى دورش دار و قصدش خالص گردان و به لطف خود همه کار، فکر و ذکر و حرکت و سکونش را در راه خود خالص براى حضرتت قرار ده و… سپاه دشمن را در چشم او اندک بنما و شأن و شوکت آن را در قلب او ناچیز گردان…»[1]
بدین ترتیب در سیاست و آموزه هاى دفاعى حضرت سجاد، نیروهاى نظامى نه تنها جنگ طلب، استیلا جو و مظهر اعمال خشونت نامشروع نیستند بلکه مى بایستى از متدین ترین و فرهیخته ترین افراد اجتماع باشند و بدیهى است چنین بینش متعالى دربارهء نیروى نظامى در نوع خود بى نظیر است.
4- تأکید بر ارتقاى کمیّت و کیفیّت نیروهاى انسانى، تسلیحات و کارامدى آن ها
در آموزه هاى امام، کمیت و کیفیت نیروها و تجهیزات نظامى از اهمیت بسزا و تعیین کننده اى برخوردار است و نقش تعیین کننده اى در دستیابى به پیروزى ایفا مى کند. امام از خداى متعال چنین مى خواهد:
«… و عدهء سپاهیان سرحدّى مسلمین را زیاد و سلاح آن ها را مجهز و برّان ساز.»[1]
بنابراین، مشخص است که ارتقاء کمیت و کیفیت و تجهیز نیروهاى انسانى و تسلیحات نظامى، امرى راهبردى است که قرآن کریم نیز بر این اهمیت صحه گذارده است.[2]
5- تأمین به موقع تدارکات و لجستیک سپاه
با توجه به اهمیت این امر، در کلیهء سیاست هاى دفاعى و نظامى، حضرت از خدا چنین استمداد مى کند:
«و اى خدا، تو خود مدیر بر امرشان باش و قوت و آذوقهء آن ها را پى در پى، بى رنج انتظار، عطا فرما و تو خود به تنهایى مؤونهء آن هاتکفل کن…»[3]
6- ضرورت ایجادالفت،هماهنگى وهمدلى در سپاهیان
امام در دعاى خود با عبارت «و احرس حوزتهم و امنع حومتهم و الّف جمعهم»[1] از خداوند متعال مى خواهد که حدود و جوانب لشکریان اسلام، حفظ و مستحکم گشته و دل هاى سپاهیان با هم جمع و هماهنگ گردد. بدیهى است از این منظر، سپاه اسلام با انس، الفت و اتحاد و اتفاق و وحدت روحى؛ قدرت بیشترى یافته و دیگر دشمن نخواهد توانست با نفاق افکنى و اختلاف انگیزى، مایهء تضعیف عزت و قدرت آن ها شده و سپاهیان و مرزداران اسلامى را با نفاق افکنى ذلیل و ناتوان سازد.
7ـ ضرورت کسب اطلاعات کافى از دشمن و بهره گیرى از حیله ها و تدابیر جنگى
حضرت سجاد(ع)از خداوند متعال مى خواهد که به سپاهیان سرحدّات اسلامى، شناخت، علم و بصیرت لازم نسبت به دشمن و اطلاعحیله ها و تدابیر جنگى را اعطا نماید و جملهء زیباى امام در این باره چنین است:«… و الطف لهم فى المکر…. و عرفهم ما یجهلون و علمهم ما لا یعلمون و بصرهم ما لایبصرون»[2]
به خوبى روشن است که در این فقره از دعا، داشتن تدبیر دقیق و اطلاعات و شناسایى هاى لازم از دشمن، امر لازمى شمرده شدهدر واقع ناظر بر این موضوع است که در آموزه ها و سیاست دفاعى، داشتن راهبردهاى جنگى و اطلاعات کامل از خصم، همواره امرى الزامى است.
با توجه به کاربرد کلمهء «مکر» در این فراز از دعا باید این نکته خاطر نشان شود که در بسیارى از روایات، کاربرد مکر یا حیله و خدعه علیه دشمن، بر خلاف «غدر» صحیح و لازم شمرده شده است؛ زیرا مکر یا حیله، خود نوعى راهبرد و تدبیر جنگى است در حالى که «غدر»، یا پیمان شکنى، عملى غیر اسلامى و غیر انسانى و بر خلاف مروت و جوانمردى محسوب گشته است؛ لذا روایات بسیارى با مردود دانستن غدر یا پیمان شکنى، جنگ را نیرنگ دانسته و کاربرد نیرنگ یا فریب را کاملاً مجاز توصیه مى کند.[1]
8ـ ضرورت بسیج و آمادگى دائمى نظامى و آماده سازى مداوم نیرو
در آموزه هاى دفاعى ـ امنیتى صحیفه سجادیه، مشارکت همگانى مردم در امر دفاع توصیه شده و براى مساهمت و آماده سازى و بسیج نیرو و امکانات، راه هاى مختلفى عرضه شده است؛ از جمله مى توان به مشارکت مالى، مشارکت در تأمین مایحتاج نظامىغیرنظامى سپاهیان و مرزداران، و هرگونه مساعدت در تشویق و ترغیب مستقیم و یا غیرمستقیم امر جهاد و مجاهدان اشاره کرد: فرازى از صحیفه که این معانى از آن برداشت مى شود چنین است:
«پروردگارا! هر مسلمانى که فرزند مجاهد و جنگجویى یا مرابط و سرحدّدارى در خانه خود واگذارد یاآن که از جانشینانش کسى را بر این کار صالح، مهیا سازد و یا به قسمتى از مالش یا سلاح و لوازم جهادش به مسلمانى اعانت و یارى کند یا وى را به تشویق و ترغیب براى امر جهاد برانگیزد و یا آن که به حضورش کسى را دعوت به پیروى او کند یا در غیابش حرکت و تعظیم و تکریم او را رعایت کند، پروردگارا! تو چنین کس را زبون مکن و به مانند آن کس که خود جهاد مى کند، اجر و پاداش عطا فرما!»[2]
همچنین، حضرت سجاد، با ضرورى دانستن نیت و قصد الهى در جهاد و دفاع، براى ناتوانان از شرکت در دفاع از بلاد اسلامى، که داراى نیت قلبى اهتمام به امر دفاع و جهاد هستند، اجر و ثواب مجاهدان اسلامى قائل است.[3]
9ـ تأکید بر قاطعیت در نبرد و کسب پیروزى نهایى
تاریخ به خوبى گواه است که بسیارى از مبارزات حق جویانه، به دلیل ساده اندیشى و یا سستى در مبارزه و ضعف در دستیابى به پیروزى نهایى و یا مسالمت جویى نابجا با دشمنان به ثمر نرسیده است. امام سجاد با وقوف به این امر، ویژگى پیروزى مطلوب در مبارزه با دشمنان را فرار و هزیمت دشمنان و پراکنده سازى و قطع طمع آنان نسبت به بلاد اسلامى و مذلت کامل ایشان به حساب مى آورد و چنین پیروزى و عقوبت متجاوزین را مایهء عبرت گیرى سایرین به شمار مى آورد. امام، ویژگى پیروزى ضرورى و صفات دشمن مغلوب را در این فراز از دعا، بدین گونه شرح مى دهد:
«… چنان مقهورشان ساز که پیروانشان همه متفرق و فرارى شوند و پیروانشان را به واسطهء شکست آنان، به نکال و عقوبت و عذاب سخت در افکن تا به خزى و مذلت آن ها دشمنان بعد از اینان (عبرت گیرند) و قطع طمع از پیروزى کنند[1] … که تا آخرین افراد مشرکینقتل و اسارت هلاک گردانى و ریشه شوکت و اقتدار آن ها را از بیخ و بن برکنى.»[2]
10ـ تقویت ایمان سپاهیان، رمز پایدارى و مقاومت در جنگ
از منظر امام، تقویت ایمان سپاهیان و مرزبانان، با عارى نمودن فکر و ذهن آن ها از امور فتنه انگیز و فریبندهء دنیوى و یادآورى وعده هاى الهى و نعمت هاى بهشتى براى آنان، باعث استقامت و پایدارى آن ها در جنگ خواهد گشت و بدین سان نه تنها ایشان روىجنگ برنخواهند تابید که حتى خیال فرار از آوردگاه هم به ذهن آن ها خطور نخواهد کرد.[3]
11ـ راهکارها یا راهبردهاى عمومى مقابله با دشمن
حضرت سجاد جهت کاهش تأثیر نیروى نظامى دشمن و مقابله باآن ه، به ارائهء راهبردهاى دفاعى و تقابلى لازم پرداخته است که البته به صورت درخواست از خداى متعال و به صورت زیر تبیین گردیده است:
1ـ ممانعت از دستیابى دشمن به تسلیحات
«میان دشمنان و اسلحه جنگ شان جدایى انداز.»[1]
2ـ نابودى نقاط و مناطق پشتیبانى و تدارکات.
«و محل وثوق آن ها را نابود گردان.»[2]
3ـ ممانعت از دستیابى دشمن به تدارکات.
«میان آن ها را با محل آذوقه شان دورگردان.»[3]
4ـ کاربرد عوامل گمراه سازى و فریب دشمن.
«از راه پیشرفت، آن ها را حیران و سرگردان ساز و هر جارو کنند گمراهشان گردان.»[4]
همچنین در فراز دیگرى از این دعا، حضرت جمله اى دارند که به نظر مى رسد مى توان از آن ضرورت استفاده از عملیات جنگ روانى را فهم و توجیه کرد؛ آنجا که مى فرمایند:«پروردگارا! تو دل هاى آن ها را از ایمنى و آرامش خالى گردان و قواى بدنى آن ها را ضعیف ساز و قلوبشان را از فکر مکر و حیله و فساد غافل دار.»[5]
5ـ ممانعت از کمک رسانى همدستان و هم پیمانان و قطع کمک آنان.
«مدد و کمک همدستان و هم پیمانانشان را از آنان قطع کن.»[6]
6ـ مقابله با سیاست اعلامى و تبلیغاتى دشمن.
«دستشان را از هر طرف کوتاه و زبانشان را از سخن (به زیان اسلام و تبلیغ علیه مسلمین) قطع کن!»[7]
7ـ ایجاد نزاع میان دشمنان و تفرقه اندازى و اختلاف کلمه میان آن ها.
«پروردگارا! تو مشرکان را به جنگ و نزاع با مشرکان مشغول دار تا به اطراف و حدود دیار مسلمین دست درازى نتوانند کرد و آن ها را عوض مسلمین به نقص و کاهش (جان و مال) گرفتار ساز و به واسطهء اختلاف کلمه و تفرقه از تجمع و اتفاق بر ضد مسلمین باز دار!»[8]
8ـ تضعیف سامانهء فرماندهى دشمن.
«و ارکان آنها (یعنى سران و شجاعانشان) را از مقاومت در مقابل رجال مسلمین ضعیف ساز وسست گردان وآنان را ازمبارزه با قهرمانان و شجاعان سپاه اسلام ترسان و هراسان ساز!»[1]
9ـ راهکارها یا راهبردهاى ویژه در مقابله با دشمن
در فرازهاى نسبتاً پرحجمى از دعاى بیست و هفتم، امام زین العابدین 7بدترین و سنگین ترین نفرین ها و بدخواهى ها را در حق دشمنان اسلام و متجاوزین به بلاد اسلامى و حتى چارپایان و گیاهان محیط زیست آن ها نموده است و این پرسش بحث انگیز مطرح مى شود که آیا از نفرین هاى مذکور که به درگاه الهى شده است مى توان راهبردى در مقابله با این دشمنان، استنتاج نمود؟ و آیا بیانات امام مى تواند بر کاربرد دفاعى جنگ هسته اى یا میکروبى و بیولوژیک علیه دشمنان متجاوز صحه گذارده و آن را هم تجویز کند؟
بیان امام چهارم چنین است:«پروردگارا! براى هلاک دشمنان، در آبهایشان وبا[2] و طاعون و در طعام هایشان امراض دیگر داخل سازبلادشان را به بلاى خسوف و زلزله ویران گردان و پیوسته دیارشان را به سنگ باران، خراب ساز و به خشکسالى و قحطى دچار کن و آذوقهء آن ها را در خشک و بى گیاه ترین سرزمین و دورترین اماکن از آن ها قرار ده و حصار آن اماکن را مانع دسترسى به آذوقه شان بگردان تا سپاه دشمن به جوع و گرسنگى ممتد و مرض سخت به هزیمت افتد.[1] خدایا! تو رَحِم زنان و پشت مردان دشمن را عقیم و محروم از فرزندان ساز و چارپایان و انعامشان را مقطوع النسل گردان و به آسمانشان اجازه یک قطره بارش مده و به زمین شان اجازه روییدن گیاهى نفرما و به جاى آن، باران، حیوانات و نباتات دیار اهل اسلام را پربار ساخته و بدین سان آنها را نیرومند و محفوظ ساز.»[2]
با وجود امکان برداشت هاى متفاوت از این دو فراز از دعاى بیست و هفتم و با توجه به اهمیت بیش از حد مقولهء حفظ اساس اسلام و امنیت و ثغور بلاد و امت و جامعهء اسلامى، نظر نگارنده بر آن است که مى توان از این بخش از دعا به جواز و امکان کاربرد دفاعى و اضطرارى جنگ افزارهاى غیرمتعارف و با توان نظامى و تخریبى قوى تر صحه گذاشت، هر چند دامنهء جغرافیایى و نظامى و کاربردى این تسلیحات مى بایستى در پایین ترین حد ممکن و پایینترین آستانه کفایت باشد تا کمترین میزان آسیب هاى انسانى، جانورى و گیاهى تحمیل گردد، ضمن آن که ضرورتاً باید با دشمنان قبل از چنین کاربردى به اتمام حجت هاى لازم مبادرت نمود.
همچنین بدیهى است که بخش زیادى از واردسازى چنین خسارت هایى به دشمن تنها در پرتو استفاده از سلاح هاى غیرمتعارف ممکن است و از سوى دیگر عقل حکم مى کند که انسان خود نیز در مسیر تحقق دعاى خویش از هیچ کوشش و عملى در آن راستا کوتاهى نکند و لذا به نظر مى رسد که بیانات امام چهارم در این بخش از دعاها نیز مى تواند جنبه دستورالعملى و تجویزى داشته باشد و یا دست کم تجویز این گونه سلاح ها را در اشکال تاکتیکى با قدرت تخریب محدود و در حالت اقدام دفاعى و مقابله به مثل، توجیه و ضرورى سازد.[3]
استنتاج
مقاله حاضر بیانگر آن است که بر خلاف تصورات غلطى که ممکن است از امام چهارم (ع) در افواه عامهء مردم وجود داشته باشد مبنى بر این که حضرت، بخش زیادى از عمر خود را در انزوا و عزلت از عرصه هاى سیاسى و اجتماعى گذرانیده و تنها به دعا و مناجات مشغول بوده است، در حالى که امام با شجاعت و صلابت و با تدبیر در کلیهء عرصه هاى مزبور حضور فعال داشته و کتاب ارجمند صحیفه سجادیه بهترین شاهد این مدعا است. به علاوه حضرت، با وجود آن که در شرایط بسیار حاد سیاسى و اجتماعى و عصرى پرتلاطم مى زیسته اند و با چندین خلیفه جائر و متغلب اموى، هم عصر بوده اند، بااین حال به تنویر مستمر افکار عمومى و تلاش بر انجام اصلاح مردم و جلوگیرى از انحرافات دینى در سطوح مختلف سعى بلیغى نمودند. همچنین امام با وجود تنفر از زمامداران اموىمقابله با دستگاه جائر، از هدایت و راهنمایى آن ها به خصوص آنجا که حفظ اساس اسلام و مصالح امت اسلامى مطرح بود، کوتاهى نمى کردند و دقیقاً در همین راستا و جهت حفظ اساس این دیانت شریف، منظومه فکرى و آموزه هاى نظرى و عملى خود را در باب مسائل دفاعى و امنیتى و جهت مرزبانى بلاد اسلامى در دعاى بیست و هفتم تدوین نمودند و بدین ترتیب و بر مبناى مستندات این پژوهش مى توان با قاطعیت ابراز نمود که صحیفه و مصحف شریف سجادیه،شامل دکترین و آموزه هاى دفاعى ـ امنیتى بسیار منسجم و کم نظیرى است که توسط امام سجاد، با رویکردى ظلم ستیزانه و در عین عدم تأیید حکومت هاى جائر وقت، و به خاطر حفظ اسلام و مصالح امت اسلامى و مقابله با تهدیدها و تهاجمات بیگانگان، طراحى واندیشیده شده و مى توان در حال حاضر نیز بدان اتکا و استناد نمود.
منبع: فصلنامه حکومت اسلامی ، شماره 44