چکیده:
یکی از صفات ثبوتیه الهی علم است که در روایات و منابع دینی ما بسیار به آن پرداخته شده است یکی از آثاری که اثبات این صفت در زندگی عملی انسان خواهد داشت اثر بازدارندگی از گناه است. اگر چه در نهج البلاغه بسیار به علم الهی پرداخته شده است و امام علیه السلام از جنبه های مختلف آن سخن گفتهاند اما به این جنبه بازدارندگی نیز توجه بسیاری شده است که ما در این مقال تنها به شرح و بررسی دو مورد اکتفا نمودهایم. توجه و تفکر در این صفت الهی و آشنایی با دقت و ظرافتهایی که در این صفت موجود است انسان را از مباحث کلامی صرف خارج نموده و کاربرد عملی و اخلاقی آن را به طور ملموس در اساسیترین میدان ارتکاب گناه یعنی خلوتها خواهد دید.
مقدمه:
علم خداوند متعال به تمام اشیا به صورت حضوری است لذا همه چیز در نزد او حاضر است و در واقع عالم هستی محضر اوست پس همان گونه که به کلیات علم دارد به جزییات نیز عالم بوده و همین موجب شمول علم او به تمام هستی و همه احوال موجودات از جمله خلوتهای بشر است. این دامنه از علم موجب ایجاد سدی نگهدارنده برای بشر در برابر سیل گناهان است. در این جا بر آنیم که تأثیر این نحوه علم الهی را در اعمال بشری و حاصل آن با توجه به دو فراز از دو خطبه 198 و 199 نهج البلاغه بررسی نماییم. به همین منظور متن خطبه حضرت امیر المومنین علیه السلام به عنوان محور بحث قرار گرفته و پس از بیان مفردات و معنای این عبارات از شرحهایی بر نهج الباغه در تفسیر موضوع استفاده کردهایم. آن چه بیش از همه ضرورت این تحقیق را مشخص میکند این است که کاربرد عینی یک مبحث عقلی مانند علم الهی به جزییات در زندگی روزمره و در بزنگاه خلوت و نقش بازدارندگی آن در ارتکاب به گناه را میبینیم. البته آن زمانی این جنبه باز دارندگی به فعلیت خواهد رسید که توأم با تفکر و توجه به این نحوه از علم الهی باشد. در پایان لازم به ذکر است که اگر چه به این موضوع در قسمتهای مختلف نهج البلاغه پرداخته شده است اما به دو مورد به عنوان نمونه پرداخته شده که البته زیبایی بلاغی آن ما را برآن داشت که به این زیبایی نیز بپردازیم.
علم الهی:
قبل از داخل شدن به بحث مناسب است که اجمالا آشنایی با عنوان بحث داشته باشیم: از اولین صفات ثبوتیه الهی این است که او عالم، مدرک، بینا، شنوا، و آگاه به همه اشیا و افعال است؛ و دامنه علم او گسترده است به طوری که علم به هر زمان و مکان را شامل میشود، و به هرچیزی، کوچک یا بزرگ احاطه دارد؛ و خود او در قرآن علمش را این گونه توصیف میکند: «یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفی.»(سوره طه، آیه 7) علم الهی به سه قسم قابل تقسیم است: 1. علم مخزون: و آن علمی است که خودش به ذاتش دارد و کسی بر آن اطلاع نمییابد.
2. علم محتوم: علمی است که خداوند ملائکه و پیامبران و بندگان صالحش را برآن مطلع میکند. خبر دادن از غیب از این نوع است.
3.علم مخروم: علمی است که مشروط به عمل بندگان است؛ و با توجه به آن چه که در نزد خداوند با توجه به عمل بنده محو یا اثبات میشود ممکن است واقع شود یا نشود. (1) نویسنده تصنیف نهج البلاغه پس از این اجمال سخنان امیر المومنین علیه السلام را در رابطه با علم آورده است که در اینجا فقط به بررسی دو مورد از آنها که جنبه اخلاقی و بر انگیزنده تقوا دارند، میپردازیم:
1.و من خطبه له (علیهالسلام) ینبه علی إحاطه علم اللّه بالجزئیات… :
یَعْلَمُ عَجِیجَ الْوُحُوشِ فِی الْفَلَوَاتِ وَ مَعَاصِیَ الْعِبَادِ فِی الْخَلَوَاتِ وَ اخْتِلَافَ النِّینَانِ فِی الْبِحَارِ الْغَامِرَاتِ وَ تَلَاطُمَ الْمَاءِ بِالرِّیَاحِ الْعَاصِفَاتِ …
مفردات خطبه:
1.عجّ- یعجّ- عجّا- از باب ضرب عجیجا- بلند کردن صدا. در حدیث وارد شده است «افضل الحجّ العجّ و الشّج» – یعنی لبّیک گفتن.
2.وحوش- جمع وحش فلوات- جمع فلاه- بیابان.
3.معاصی- عصی- یعصی- عصیانا- معصیه.
4.خلوات- جمع خلوت- حلی- یخلو- خلاء- خلوه.
5.نینان- جمع نون- یعنی ماهی.
6.غامرات- جمع غامره- غمر- یغمر- غمرا- به معنی پوشیدن آب.
7.تلاطم- از باب تفاعل لطم- یلطم لطما عاصفات- جمع عاصفه- عصف- یعصف- عصفا- سخت وزیدن. (2)
معنای خطبه:
(خداوند) از صدای نعره حیوانات وحشی در کوهها و بیابانها، گناه و معصیت بندگان در خلوتگاه ها، آمد و شد و حرکات ماهیان در اقیانوسهای ژرف، و تلاطم امواج آب در اثر وزش تند بادها (از همه اینها) آگاه است. (3)
زیبایی بلاغی خطبه:
در کتاب بخشهایی از زیباییهای نهج البلاغه نویسنده پس از اشاره به این قسمت از خطبه مذکور در کنار تعدادی دیگر از این جملهها زیبایی این جملات را این گونه توصیف میکند: «اگر شما بخواهید در این جملههای شگفت انگیز یک کلمهی قافیهدار به کلمهی بیقافیهای تبدیل کنید خواهید دید چگونه فروغ آن خاموش و زیبائیش محو میگردد، و سلیقه و اصالت و دقت خود را که دلیل و مقیاس ادب است، از دست میدهد. بنابراین قافیه در سخنان علی» ع یک احتیاج هنری است که طبع آمیخته با صناعت، این احتیاج را در خود احساس میکند. طبع مزبور چنان با صناعت آمیخته استکه گویا هر دو از یک جا سرچشمه گرفتهاند. این جاست که چنین طبعی میتواند نثر را به صورت شعری موزون و آهنگ دار- که معنی را به اشکال لفظی مربوط به خود میپیوندد- جلوه دهد. در قافیه پردازی امام «ع» نمونههای جالبی به چشم میخورد که آهنگ را به صورت زیبائی به آهنگ دیگر باز میگرداند و تأثیرش به مرتبهای است که هیچ گوشی موزونتر از آن نشنیده و از نظر ترجیع زیباترین مرحله را واجد شده است. (4)
شرح خطبه:
از جمله عقایدمان این است که خداوند همان گونه که کلیات را میداند عالم به جزییات نیز هست… هر حرکت کوچک یا بزرگ و هر چه در عالم هستی اتفاق میافتد خداوند به آن علم دارد. «لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّهٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْض» (سوره سبأ آیه 3) و آن چه امام در این جا ذکر فرمودهاند جزییاتی از آن امر کلی میباشد. (5)
یعلم عجیج الوحوش فی الفلوات:
علم خداوند به جزئیّات موجودات با همه کثرت و اختلافی که دارند احاطه دارد، و این که فرموده است: خداوند فریاد حیوانات وحشی را در بیابانها که بر اثر خشکسالی و بیگیاهی ناله، و گویی به درگاه او استغاثه میکنند میداند برای این است که گوش زد کند انسان سزاوارتر است به این که به درگاه او التجا کند، و به او پناه برد. (6) در کتاب منهاج البراعه بر مطلب فوق شواهدی از روایات آورده شده است که به برخی اشاره میکنیم: «روایتی از پیامبر اسلام که میفرماید بهترین اعمال در نزد خداوند بلند کردن صدا در تلبیه (لبیک گفتن) و قربانی کردن شتر است. همین طور در روایت دیگری که از کتاب دعا از کافی نقل شده، راوی از امام صادق علیه السلام سوال میکند بهترین اعمال نزد خداوند کدام است. حضرت در پاسخ میفرمایند چیزی در نزد خداوند بهتر ازطلب کردن آن چه که در نزد اوست نمیباشد و مبغوض ترین فرد درنزد خداوند کسی است که از عبادت خداوند تکبر میورزد و از آن چه نزد خداوند است طلب نمیکند. همین طور در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام آمده است دعا کن و هرگز نگو که به خواستهام رسیدهام چرا که دعا عبادت است به درستی که خداوند متعال میفرماید: بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را.»(7)
یعلم معاصی العباد فی الخلوات:
و به گناهانی که بندگان در خلوتهای خود انجام میدهند آگاهی دارد و این نیست مگر به خاطر عمومیت علم او به اسرار و امور مخفی و آنچه زیر خاک و روی زمینها و آسمانهاست؛ و در این کلام مولا هشداری برای شنوندگان است به جهت این که از ارتکاب گناهان خودداری نمایند و شنوندگان را به دوری از گناه بر میانگیزاند و این که وقوع گناهان را به خلوتها اختصاص داده، به دلیل این است که در خلوت به دلیل عدم وجود باز دارنده از گناه احتمال وقوع در گناه بیشتر است. (8) توجه به این مطلب که «حتی زمانی که انسان درها را قفل میکند و همه منافذ را میبندد و چشم همه بشر بر گناه او بسته است و مراقب و حساب کننده ای بر عمل او نیست، در این احوال خداوند هر گناهی را که انسان در خلوت و تنهاییش انجام داده میداند.»(9) چنان تقوا را در وجود انسان زنده میکند که قابل توصیف نیست. در کتاب بهج الصباغه در ذیل این مطلب پس از اشاره به آیه شریفه «وَ هُوَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُمْ بِاللَّیْلِ وَ یَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ ثُمَّ یَبْعَثُکُمْ فِیهِ لِیُقْضی أَجَلٌ مُسَمًّی ثُمَّ إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ ثُمَّ یُنَبِّئُکُمْ به ما کُنْتُمْ تَعْمَلُون» (سوره انعام آیه 60).[یعنی: و اوست که شما را شبهنگام میمیراند و هر چه در روز کردهاید میداند، آن گاه بامدادان شما را زنده میسازد تا آن هنگام که مدت معین عمرتان به پایان رسد. سپس بازگشتتان به نزد اوست و شما را از آنچه کردهاید آگاه میکند.] فرازی از دعایی که در تعقیب نماز وتر خوانده میشود را میآورد که: «و فی (دعاء الوتر) : فإن قلت: نعم. فأین المهرب من عدلک، و إن قلت: لم أفعل. قلت: ألم أکن الشاهد علیک. اگر بگویم آری [اینها اعمال من در خلوت است] , چاره و گریزی از عدالت تو نخواهم داشت، و اگر بگویم من [این کارها را] انجام ندادهام تو میگویی: که آیا من خودم شاهد بر اعمالت نبوده ام؛ و در روایت است که وقتی ابراهیم ملکوت آسمانها و زمین را دید نگاه کرد و مردی را دید که زنا میکند پس او را نفرین کرد و آن مرد زانی مرد تا جایی که سه نفر را در این عمل دید و نفرین نمود و همگی مردند. خداوند به ابراهیم علیه السلام وحی نمود: دعای تو مستجاب است، پس بندگانم را نفرین مکن اگر میخواستم این گونه با آنها برخورد کنم اصلا آنها را خلق نمیکردم.»(10) به راستی با علم بی پایانی که حتی به خلوتها و گناهان پنهانی ما دارد باز هم این گونه با ما مدارا میکند گناهانی که اگر بنده ای از جنس خودمان بر آنها آگاه شود آرزوی مرگ ما را میکند.
یعلم اختلاف النینان فی البحار الغامرات:
«همانا خداوند عبور و مرور ماهیها در دریاها و رفت و آمد آنها را میداند و همین طور از حرکت آنها و و جهت حرکت آنها و آن چه به آنها میرسد و آن چه در آنها حلول میکند آگاه است.»(11) ابن میثم در ذیل این فراز از این سخنان این گونه نتیجه میگیرد: «ذکر این که خداوند بر گناهانی که بندگان در پنهانی انجام میدهند، و آمد و شد ماهیها در پهنه و ژرفای دریاها آگاه است، بدین منظور است که مردم از ارتکاب گناه در خلوت به گمان این که مکان امنی برای این کار است دوری جویند.»(12)
یعلم تلاطم الماء بالریاح العاصفات:
میداند احوال بادهایی که میوزند و دگرگون میکنند پس با آبها برخورد کرده و امواج بلند بر میانگیزند. (13)
خداوندی که هستی ز او هویدا است
امور خلق پیشش پاک پیدا است
گناه از بنده در خلوت زد ار سر
به دریا ماهیی ور شد شناور
عیان در قلّه کوه ار پلنگ است
نهان در قعر دریا گر نهنگ است
به هم زد باد اگر امواج قلزم
شد آب از باد تند ار در تلاطم
عیان در نزد او ز آنها است آواز
بداند جمله را انجام و آغاز (14)
2.إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی لَا یَخْفَی عَلَیْهِ مَا الْعِبَادُ مُقْتَرِفُونَ فِی لَیْلِهِمْ وَ نَهَارِهِمْ لَطُفَ بِهِ خُبْراً وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْماً أَعْضَاؤُکُمْ شُهُودُهُ وَ جَوَارِحُکُمْ جُنُودُهُ وَ ضَمَائِرُکُمْ عُیُونُهُ وَ خَلَوَاتُکُمْ عِیَانُهُ.
مفردات خطبه: مقترفون: کسب کنندگان؛ لطف: دقیق است؛ الخبر: علم؛ العیان: به کسر عین به معنای مشاهده و معاینه. (15)
معنای خطبه:
آنچه را که بندگان در شب و روز انجام میدهند بر خداوند متعال پوشیده نیست، به طور دقیق از اعمال آنها آگاه است، و با علم بیپایانش به آنها احاطه دارد، اعضای شما گواه او، و اندام شما سپاهیان او، ضمیر و وجدانتان جاسوسان وی، و خلوتهای شما در برابر او آشکار و عیان است. (16)
شرح خطبه:
إن اللَّه سبحانه و تعالی لا یخفی علیه ما العباد مقترفون فی لیلهم و نهارهم لطف به خبرا و أحاط به علما: «سخنان مذکور به این انسان ستمکار و بسیار نادان اعلام میکند که علم خداوند به همه احوال و دست آوردهای او در روز و شب، احاطه دارد، و او به دقایق اخبار وی آگاه و بد آنها داناست، و علم او به اعماق و باطن امور مانند علم او به ظاهر و آشکار آنهاست.»(17) «این فراز از خطبه اشاره به شمول علم الهی بر همه اشیا را دارد و اشاره به این که چیزی از اعمال انسان در شب یا روز از خیر یا شر بر خدا پوشیده نیست و او بر دقایق امور و آن چه از امور مخفی است آگاه است و علم او بر همه امور کوچک و بزرگ از ذرات کوچک تا اجرام بزرگ احاطه دارد. سپس در ادامه از دقت حکمت الهی و شدت مراقبت بر انسان صحبت میکند به گونه ای که شهود انسان علیه خودش همگی از ذات خود اویند و در شهادت به اعمال او نیاز به غیر نیست.»(18)
أعضاؤکم شهوده:
«پس اعضای بدن انسان به آن چه که او کسب کرده است شهادت میدهند، پا شهادت میدهد کدام جهت حرکت کرده، در طریق خیر یا شر… و دست شهادت میدهد که در راه خدا تلاش و جهاد کرده یا در راه ظلم و تجاوز به بندگان خدا… چشم شهادت میدهد که آیا به چیز حرامی نگاه کرده یا به امر نافعی نگریسته؛ و همین طور هر عضوی در این انسان به شاهدی علیه او تبدیل میشود که اشاره به این آیه شریفه است: »یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ به ما کانُوا یَعْمَلُون (سوره نور، آیه 24) (19)
و جوارحکم جنوده:
پس اعضای بدن به اعتبار این که بر ضد یارانشان شهادت میدهند مانند سربازانی هستند که پادشاه را در پیروزی و غلبه بر دشمنانش یاری میکنند و این اعضا وقتی بر ضد یارانشان شهادت میدهند مانند این است که خدا را یاری کرده و یارانشان را مغلوب میکنند. (20)
و ضمائرکم عیونه:
«آن چه که باطن و ضمیر افراد مخفی میکند به زودی آنها را در مقابل خدا آشکار میکند و برای خدا کشف میکند بدون این که پوشش و حجابی در کار باشد بنابر این خود ضمیر افراد مانند نورهایی کشف کننده میشوند که از خود خبر میدهند خداوند در قرآن میفرماید: قُلْ إِنْ تُخْفُوا ما فِی صُدُورِکُمْ أَوْ تُبْدُوهُ یَعْلَمْهُ اللَّه (سوره آل عمران، آیه 29).»(21) «همان گونه که خداوند فرموده است: »وَ شَهِدُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کانُوا کافِرِین (سوره انعام، آیه 130) این گواهی و یاری اعضا و جوارح و ضمایر بر ضدّ انسان به زبان حال آنهاست. (22)
و خلواتکم عیانه:
«ذکر واژه خلوات (جاهای خلوت) کنایه از جاهایی است که گناه در آن جاها صورت میگیرد، مقصود از این که خلوات مذکور عیان خداوند است این است که این مکانها در معاینه و دید پروردگار است.»(23) «هر کاری که در خلوت یا در تنهایی انجام دهید که احدی نتواند برآن اطلاع یابد آن کار در مرآ و منظر خداست پس خلوت در نزد او جلوت و راز در نزد او امر آشکار و خفا در نزد او ظاهر است.»(24) «باری همه این سخنان برای بر حذر داشتن و دور ساختن انسان است از این که اعضا و جوارح خود را در خلوت به کار اندازد، و به کار ناشایست و گناه پردازد.»(25)
محیط است و دانا به کردارشان
علیم است و آگاه از کارشان
خود اعضائتان هست نیکو گواه
به روزی که گردد دل و جان تباه
دگر آن که اندامتان لشکر است
به هر گونه دستور فرمانبر است
دگر آنکه افکارتان دیدهبان
ازویند ای بیخبر در جهان
نهان شما هست بر وی عیان
بدانید این نکته را بی گمان
مباد آن که پندارتان این بود
که کردارتان آنچه از نیک و بد
درست از قلم افتند و همچنان
نه هرگز شود باز پرسی از آن (26)
نتیجه:
با توجه به علم بی کران الهی که همه چیز را شامل شده است، یکی از راه های باز دارنده از گناهان توجه به همین احاطه علمی اوست؛ و توجه به این مطلب که حاکم در روز قیامت خداوندی است که خود بدون هیچ واسطه ای شاهد بر اعمال ما بوده است و حتی اعضا و جوارح ما در آن روز بر ضد ما و به عنوان لشکریان و جاسوسان او شهادت خواهند داد خود به عنوان عاملی است که انسان را از تجری بر گناه باز میدارد و چه زیبا امیر کلام در این دو خطبه به آن پرداخته است و نکته جالب در هر دو خطبه این که در یکی در ابتدای خطبه سخن از علم الهی به جزییات آوردهاند و سپس توصیه به تقوی نمودهاند و در کلام دیگر در انتهای خطبه پس از سفارش به نماز و … از علم الهی داد سخن دادهاند کنایه از این که در محضر خدا هستید و در آن چه شما را بدان سفارش کردم خیانت و مخالفت امر الهی را نکنید.
پی نوشت ها :
1.لبیب بیضون، تصنیف نهج البلاغه، ص 92
2.احمد مدرس وحید، شرح نهج البلاغه، ج 12، ص 187
3.محمدرضا آشتیانی-محمد جعفر امامی، ترجمهگویا و شرح فشردهای بر نهج البلاغه، ج 2، ص 343
4.جورج جرداق، بخشی از زیباییهای نهج البلاغه، ص 58
5.سیدعباس علی موسوی، شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 402
6.میثم بن علی بن میثم بحرانی، ترجمه شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 809
7.میرزا حبیب الله هاشمی خوئی، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج 12، ص 273
8.همان
9.سید عباس علی موسوی، شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 403
10.محمد تقی شوشتری، بهج الصباغه فی شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 279
11.سید عباس علی موسوی، شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 403
12.میثم بن علی بن میثم بحرانی، ترجمه شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 809
13.سید عباس علی موسوی، شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 403
14.محمد علی انصاری قمی، شرح نهج البلاغه منظوم، ج 5، ص 110
15.سید عباس علی موسوی، شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 419
16.محمد رضا آشتیانی-محمد جعفر امامی، ترجمه گویا و شرح فشردهای بر نهج البلاغه، ج 2، ص 355
17.میثم بن علی بن میثم بحرانی، ترجمه شرح نهجالبلاغه، ج 3، ص 848
18.سید عباس علی موسوی، شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 425
19.همان
20.همان
21.همان
22.میثم بن علی بن میثم بحرانی، ترجمه شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 848
23.همان
24.سید عباس علی موسوی، شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 425
25.میثم بن علی بن میثم بحرانی، ترجمه شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 848
26.عباس ایراندوست، خورشید هدایت، ج 2، ص 944
منابع و مآخذ:
1.قرآن کریم
2.نهج البلاغه
3.آشتیانی، محمدرضا و امامی، محمد جعفر، ترجمه گویا و شرح فشردهای بر نهج البلاغه، چاپ اول، قم، انتشارات مطبوعاتی هدف، بی تا
4.انصاری قمی، محمد علی، شرح نهج البلاغه منظوم، بی چا، تهران، محمد علی انصاری (مولف) , بی تا
5.ایراندوست، عباس، خورشید هدایت، چاپ اول، تهران، انتشارات اسلامیه، 1344
6.بحرانی، میثم بن علی بن میثم، شرح نهج البلاغه، مترجم: قربانعلی محمدی مقدم-علی اصغر نوایی یحیی زاده، چاپ اول، مشهد، 7.بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1375
8.بیضون، لبیب، تصنیف نهج البلاغه، چاپ سوم، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1375
9.جرداق، جورج، شگفتیهاینهج البلاغه، مترجم فخرالدین حجازی، بی چا، تهران، انتشارات بعثت، بی تا
10.شوشتری، محمد تقی، بهج الصباغه فی شرح نهج البلاغه، چاپ اول، تهران، موسسه انتشارات امیرکبیر، 1376
11.مدرس، وحید احمد، شرح نهج البلاغه، چاپ اول، قم، احمد مدرس وحید (مولف) , بی تا
12. موسوی، سید عباس علی، شرح نهج البلاغه، چاپ اول، بیروت، دارالرسولالاکرم-دارالمحجه البیضاء، 1376
13.هاشمی خوئی، میرزا حبیب الله، منهاج البراعه فی شرح نهجالبلاغه، مصحح: سید ابراهیم میانجی، چاپ چهارم، تهران، مکتبه الاسلامیه، 1358