علوم طبیعی در نهج البلاغه (2)

علوم طبیعی در نهج البلاغه (2)

نویسنده:لبیب بیضون
ترجمه :م -علی میرزایی

نظریه امتداد هستی

علم نوین اثبات کرده است که هر آنچه در هستی از ستارگان و کهکشانها موجود است، به طور همیشگی و با سرعتی فوق طبیعی از یکدیگر دور می شوند. و به همین خاطر برحجم فضا افزوده می شود یا این فضا کشیده شده و امتداد می یابد . این سرعت امتداد از یک کهکشان به کهکشان دیگر، متفاوت است. هر زمان که این کهکشانها از یکدیگر دور می شوند، برسرعتشان افزوده می شود. به عنوان مثال، مشاهده شده است که کهکشانهای نزدیک به کهکشان ما با سرعتی که تقریباً چند میلیون کیلومتر در ساعت تخمین زده شده، از یکدیگر دور می شوند؛ در حالی که کهکشانهایی که فاصله بیشتری نسبت به هم دارند، با سرعتی افزون بر(200)میلیون کیلومتر در ساعت از یکدیگر و دور می شوند.
سرعت دور شدن کهکشانهایی که نسبت به کهکشان ما، فاصله ای چند برابر فاصله مسافت های ذکر شده، دارند به سرعت خود نور می رسد. این کهکشانهادر مرزهای فضا و هستی مرئی قابل تصوّرند. امّا در مورد کهکشانهایی که مسافت آنها فراتر از این مرزها می رود، سرعت دور شدن آنها از ما، افزون برسرعت نور است. به همین خاطر، در هیچ شرایطی، امکان رسیدن نورهای ساطع از این ستارگان به زمین، ممکن نیست. چرا که سرعت امتداد و جابه جایی کهکشان در وضعیّتی که دور از ما واقع شده، بیشتر از سرعت نوری است که به سمت ما در حرکت است. بنابراین، برای ما امکانپذیر نیست که این کهکشانها را ببینیم، یا چیزی در مورد آنها بدانیم. به همین خاطر می گوییم که این کهکشانها در «فضای نامرئی»واقع شده اند.
مسئله گستردگی و فراخی فضا، بزرگ ترین نتیجه ای است که نظریه معروف نسبیّت را از آن برداشت می کنند. این، خیالی نیست؛ بلکه با مشاهده و رصد هم محقّق شده است و راهی برای بازگشت به جدال وجود ندارد. این مطلب، مصداق سخن خداوند متعال است که می فرماید:«و آسمان را با قدرت بنا نهادیم و ما خود، توسعه دهنده آن هستیم.»(1)

برجها

امّا در مورد برجها، می دانیم که زمین به دور محوری مایل که از مرکز آن می گذرد، در چرخش است. بنابراین، اگر ما از مرکز زمین خطّی عمود برمحور آن بگسترانیم، در واقع به منطقه استوایی دست می یابیم که برسطح زمین با خطّ معروف استوا تعیین می شود و مرزبندی می گردد. این سطح استوایی، جایگاهی عظیم دارد. اگر این سطح را به نقاط مختلف فضا امتداد دهیم، در می یابیم که در راستای این سطح، مجموعه هایی بزرگ از ستارگان وابسته به کهکشان ما واقع شده است. و چون از زمین و بر طبق این سطح و این خط(به آسمانها)بنگریم، در می یابیم که تعداد گروههای ستارگان 12عدد است که ما آنها را «برج»می نامیم. این برجها برطبق شکلی که ستارگان هر برج در آسمان ترسیم می کنند، نامگذاری شده است. نامهایی همانند حمل، اسد، عقرب، میزان، قوس، دلو و… کسی که این برجها را در خطّ استواء و در طول یک روز کامل رصد کند، ملاحظه می کند که این برجها برفراز سراو، ازشرق به سمت غرب در حال حرکتند و بر روی یک دایره در قالب سطح استوایی پراکنده اند.
از آنجا که زمین در خلال چرخش خود به دور خورشید، موقعیّت خود را نسبت به این برجها تغییر می دهد، هر (30)روز در مقابل یکی از آنها قرار می گیرد، و از همینجا، ایده تقسیم سال شمسی به ماههای مساوی برطبق تعداد این برجها پدید آمده است. بنابراین، اگر ما حرکت برجها را در وقتی معیّن که همان ساعت (8)شب نیمه ماه است، زیر نظر بگیریم، در می یابیم که در هر ماه یکی از این برجهای دوازده گانه بالای سر بیننده قرار می گیرد. این برجها از پی ماهها، یکی پس از دیگری می آیند. زمانی که یک سال شمسی گذشت، برج اوّل، دوباره بر سر بیننده قرار می گیرد. نامهای این برجها به ترتیب از ابتدای ماه ژانویه چنین است: برج جدی، دلو، حوت، حمل ، ثور، جوزاء، سرطان ، اسد ، عذراء، میزان، عقرب، قوس.

آفرینش جهان هستی

از جمله مسائلی که در ستاره شناسی مورد اهتمام و توجّه کلّی قرار می گیرد، بحث درباره اصل پیدایش جهان هستی است؛ اینکه چگونه پدید آمده؟ و از چه چیز پدید آمده؟…دانشمندان، تعدادی فرضیه مطرح کرده اند که جدیدترین آنها، فرضیه ذیل است که سعی خواهیم کرد مقایسه ای بین این فرضیه و نظریه امام علی(ع)انجام دهیم:
ستاره شناسان درباره اصل پیدایش هستی می گویند:
در ابتدا، مجموعه ای بود که «بلازما»نامیده می شد و از ذرّات اوّلیه تک عنصری(Elementary particles)همچون پروتن، نترون، الکترون و لپتون تشکیل شده بود. این ذرّا ت برخی به برخی دیگر پیوستند، بدون اینکه میان آنها، ابعاد قابل مشاهده ای باشد. سپس این مجموعه شروع به گسترش کرد. و برخی از این ذرّات از برخی دیگر فاصله گرفتند و انفجاری ناگهانی را شکل دادند که به پرتاب این ذرّات به شکل خورده هایی که همراه اشعّه های مختلف هسته ای و ؟؟؟؟است، منجر می شود.
سپس این ذرّات پراکنده شروع به جمع شدن بر طبق نظامی حیرت انگیز و نوین نمودند و عناصر شیمیایی را تشکیل دادند. اوّلین تشکّل آنها، ساده ترین این عناصر، یعنی هدیورژن است. هیدروژن، از اتم پروتن تشکیل شده که به دور محور الکترون در گردش است. هیدروژن ماده ای اساسی در ساختار هستی به شمار می آید؛ چرا که بعداً تمامی عناصر دیگر-چه عناصر سبک و چه عناصر سنگین-از این عنصر تشکیل شدند، یعنی پیش از هلیوم و حتّی اورانیوم. به همین خاطر، هیدروژن، پدر عناصر نامیده شده است. هیدروژن، همچنان تشکیل می شد، تا اینکه ابری رقیق که همه هستی را پوشانده بود، پدیدار گشت. این همان است که قرآن کریم از آن با نام«دخان»(دود)یاد می کند، آنجا که خداوند متعال می فرماید:«سپس برآسمان ایستاد، در حالی که دود بود»(2)
و با قدرت خداوند متعال، به واسطه این گاز، دایره هایی متشکّل از مجموعه های گازی پرحجم ایجاد شد که هر مجموعه از آن به دور محوری مشترک در گردش بود. در واقع، این آغاز پیدایش کهکشان بود که شبیه ترین چیز به دایره های گازی ای است که در فضا به دور خود در گردشند.
با گذشت زمان، گازهای هیدروژن در کانونهایی مشخّص، گرد هم آمدند. اجزاء فراهم آمده توسّط نیروی جاذبه، هر زمان که ججم آنها افزایش می یافت و قسم جدیدی از گاز خارجی بر روی آنها توده می شد، به شکل انبوه و توده در می آمدند که این امر به پیدایش ستارگان در میان این اجزاء منتهی شد. با گذشت زمان ، فعل و انفعالات هیدروژنی در ستاره پدید آمد و هیدروژن را به گاز هلیوم مبدّل ساخت. با افزایش عمر ستارگان و در نتیجه حرارت بسیار زیاد در داخل آنها و همچنین فشار شدید، فعل و انفعالات هسته ای ایجاد شد که هلیوم را به عناصر سنگین بیشتری مبدّل کرد. و اگر برای ستاره ای چنین مقدّر شده باشد که در فضا منفجر شده و سپس اجزاء آن سرد شود، به چیزی شبیه به ستارگان منظومه شمسی -همچون زمین، زهره، و مرّیخ و ..دست می یابیم. اینها حتماً از ستاره دیگری غیر از خورشید به وجود آمده اند. چرا که خورشید همواره از گازهای سبک(99%هیدروژن و هیلیوم)تشکیل شده که دلالت برآن دارد که خورشید از ابتدای حیاتش ، به همین شکل بوده است.

نظریه امام علی (ع )درباره آفرینش جهان هستی و آسمانها

اما م علی(ع)درباره خلقت هستی در بخش هایی از نهج البلاغه سخن گفته است، که ما از میان آنها خطبه اوّل و خطبه(209)را انتخاب کرده ایم. در مجموع این خطبه ها امام علیه السلام نظریه ای کلّی و فراگیر درباره پیدایش هستی ارائه می دهد که دانش، به شناخت تمامی جوانب آن دست نیافته است.
ایشان اقرار می کنند که اوّلین خلقت از آن فضاست که خداوند آن را از عدم شکافت و در آن، قسمتهای مختلف و راههای هوا را گشود…سپس خداوند سبحان مایعی متراکم و متلاطم بیافرید و آن را بر پشت بادی نیرومند و سخت حمل کرد تا مانع پراکندگی و نابودی آن شود.
آنگاه خداوند سبحان بادی نازا از نوعی دیگر بیافرید و برفراز همان مایع مسلّط گرداند و شروع به صاف کردن و زیر و روکردنش نمود؛ تا اینکه همچون مشک آب، آن را به حرکت درآورد و در قسمتهای مختلف فضا پراکنده اش ساخت، و از آن بود که خداوند، آسمانها را خلق کرد.
امام علیه السلام تبیین می کنند که باد نازا، آن مایع متراکم را به گازی شبیه به دود تبدیل کرد که آن گاز در فضا منتشر شد و آسمانها از آن به وجود آمدند؛ امّا زمین از آن کفی که بر سطح مایع تشکیل می شود، تفکیک شده است.
در این مسئله، اشاره پنهانی است به اینکه زمین از عناصر نسبتاً سبکی تشکیل شده است.
زیرا کفی که برسطح مایع بالا بیاید، از هر چیز دیگری سبک تر است.
این نظریه، ایده تشکیل زمین از خورشید را نفی می کند. از جمله مواردی که مؤیّد این مسئله است، آن است که زمین -ظاهراً بر طبق نوشته های مندلیف درباره عناصر-حاوی عناصر سبک و سنگین است. درحالی که خورشید همواره از عناصرگازی سبک تشکیل شده و در عمر خود به مرحله ای نرسیده است که امکان تشکیل عناصر در آن ایجاد شود. تشکیل زمین پیش تر از خورشید بوده است. پس چگونه می تواند از خورشید جدا باشد؟
این بخشهایی از کلام امام علی (ع)درباره خلقت هستی و آسمانهاست. امام علی (ع)در اوّلین خطبه نهج البلاغه می فرماید:
«سپس خداوند سبحان فروشکافتن فضا و انشقاق کرانه ها و راههای هوا را اغاز کرد. آنگاه آبی با جریان متلاطم در آن جاری ساخت. آبی متراکم و موّاج. آب را بر پشت باد سخت وزنده و درهم شکننده حمل کرد. سپس به باد دستور بازگرداندن آب را داد، تا آن را محکم نگاه دارد و آب را در مرز آن محفوظ داشته و پیوند دهد. هوا در زیر آن آب شکافته شد(یعنی گسترانیده شد)و آب از فراز آن جوشان گشت.»
از این کلام چنین برداشت می شود که خداوند سبحان فضا را افرید(فضا را شکافت)؛سپس در فضا آب-یعنی مایعی از نوعی خاص-خلق کرد و بعد بادی قوی برآن مسلّط نمود که از زیر آن در جریان بود…این باد همچون بالشی آن را حمل کرده و مانع فروآمدنش است(پس دستور به بازگرداندن آن داد). مراد از آب در اینجا همان جوهر سیالی است که اصل و اساس همه اجسام است. سپس امام علیه السلام می فرمایند:
«آنگاه خداوند سبحان بادی بیافرید که وزشی نازاینده داشت، ماندنش دائمی، حرکتش سخت و برخاستنگاه آن دور بود. پس دستور به جنبانیدن این آب موّاج و خروشان، و برانگیختن موج دریاها داد. چنین بود که باد، آب را همچون مشک آبی تکان داد و در فضا سخت وزیدن گرفت؛ چنان که ابتدای آب را به انتهای آن، و قسمت آرام آن را به محلّ پرحرکتش برد، تا اینکه موّاج شده و آن آب متراکم و موّاج، کف برآورد. پس خداوند آن کف را در فضای شکافته شده و هوای گسترده و فراخ، بالا برد. هفت آسمان را از آن استوار ساخت که پایین ترین این آسمانها، موجی بازداشته شده از سیلان، و بالاترنشان سقفی محفوظ و بلند است، بدون ستونی که آن را استوار نگاه دارد و یا میخی و طنابی که ان را محکم برجای دارد.»
امام علیه السلام اثبات می کنند که خداوند سبحان براین مایع سیّالی که بر بادی سخت وزنده حمل شده بود، از طرف بالا دیگر از نوعی خاص که همان باد نازا و شدید است، مسلّط ساخت که موجب موّاج شدن این مایع ذوب شونده شد؛ موجی شدید که همچون جنبانیدن مشک آب یا شیر بود. تا آنکه از این آب بخاری همچون دود متصاعد گشت و خداوند آسمانهای فرازین را از آن خلق کرد و برروی چنین مایعی، کفی پدید آمد که زمین از آن خلق شده است.
این در حالی است که عدم پرداختن حضرت به خلقت زمین پس از ذکر خلقت آسمانها، دلیلی است براینکه خداوند، زمین را قبل از آسمانها خلق کرده است. این قول برخی از مفسّرین است. آنها به سخن خداوند متعال در سوره«فصّلت»استدلال کرده اند که می فرماید:«آیا شما نسبت به کسی که زمین را در دو روز خلق کرد، کفر می ورزید و برای او شریک قائل می شوید؟ آن پروردگار جهانیان است.»تا این آیه که :«سپس برآسمان استوار ایستاد، در حالی که دود بود. و به آسمان و زمین گفت: به پیش آیید، چه از روی اطاعت و چه از روی کراهت!آسمان و زمین گفتند: با اطاعت و فرامانبرداری می آییم.»
امام علیه السلام در خطبه(91)نهج البلاغه درباره خلقت آسمانها می فرمایند:
«و بدون هیچ تعلیقی ، گشادگی و تنگی و پست و بلندیها را منظّم کرد و شکافهای فراخیها را به هم آورد و میان آنها و نظایر و قراینشان پیوندی محکم ایجاد نمود…و آسمان را پس از آن که دودی(متراکم)بود، بخواند. سپس حلقه های کهکشانهای آسمان را به هم پیوند داد و پس از التیام، درهای بسته اش را گشود.»
در این کلام، امام علیه السلام به نظریه پیدایش هستی اشاره دارد که یکی از نظریاتی است که امروزه مطرح است و به آن می پردازند. این نظریه، در واقع چنین است که اوّلین پیدایش هستی از ذرّاتی سبک انجام شده که همان دود است. سپس این ذرّات در مراکزی مشخّص به گرد هم آمده و اجرام را تشکیل داده اند. آسمان، اوّلین چیزی بود که با اجزایی نامنظّم خلق شد. برخی بالاتر و برخی از این اجزاء در سطحی پایین تر قرار گرفتند و خداوند سبحان آنها را نظم بخشید (بدون تعلیقی، گشادگیها و تنگیها و پستیها و بلندیها را نظم داد)،و آن را بر گستره ای واحد قرار داد، بی آنکه نیاز به تعلیقی باشد. آن شکافها و فراخیها را به هم پیوند داد و از آنها جسمی متّصل و سطحی صاف و برّاق به وجود آورد. حتّی هر جزئی از این اجزاء را به نظیر و همانند خودش متّصل نمود(و بین این اجزاء و اجزاء همانندش پیوند ایجاد کرد).
در این سخن امام علیه السلام است که :«حلقه های کهکشانهای آسمان را به هم آورد»، مجموعه های کهکشانها به حلقه هایی تشبیه شده که به واسطه نیروی جاذبه، با یکدیگر مرتبط هستند و میان این مجموعه ها و کهکشانها پس از آنکه بدون هیچ منفذی مسدود شد، درها و راههایی قرار داد. این همان است که امام علیه السلام از آن به گشایش پس از التیام تعبیر می کنند، آنجا که می فرمایند:«و پس از التیام ، درهای بسته اش را گشود.»
سپس امام علیه السلام می فرمایند:«و خداوند، بردرهای آنها، حفاظی از شهابهای درخشان قرار داد و آنها را با قدرت خود از فروافتادن در فضای تهی بازداشت و به آن[آسمان]دستورداد تا در برابرش ، از سر تسلیم باز ایستد.»
امّا قول حضرت که می فرمایند:«حفاظی از شهابها قرار داد»،اشاره به این است که شهابها در کمین هر کسی هستند که سعی در نفوذ به راههای آسمان داشته باشد. امّا قول امام علیه السلام که می فرمایند:«آن را از اینکه در فضایی تهی فرو افتد، با قدرت خود نگاه داشت»،یعنی با قدرت خود، ستارگان را از حرکت و جابه جایی در آسمان باز داشت(و دستور داد تا از سر تسلیم در برابر امرش باز ایستد). یعنی مراکز و مدارهایشان را نگاه داشت، به طوری که هیچ گاه از این مراکز و مدارها جدا نمی شوند.
حضرت در خطبه (209)می فرمایند:
«از اقتدار جبروت او و لطایف بدیع آفرینش، آن استکه آب خروشان و متراکم و به هم آینده دریا را خشک وجامد کرد . سپس طبقاتی را از میان آن شکافت و پس از به هم پیوستن آنها، هفت آسمان را از میانشان شکافت. این آسمانها به امر او ثابت مانده و برمرز خود استوار ماندند.»
این مطلب، تبیینی است برای آنچه که ما پش تر ذکر کردیم، مبنی براینکه اصل اجرام، مایعی بوده که از آن به آب تعبیر می شود، از بخارش آسمان خلق شده واز کف آن، زمین. سپس زمین پس از سیّال بودن ، به جسمی جامد و خشک مبدّل شده است.(آنگاه از میان آن، طبقه ها را شکافت)یعنی از آن مایع طبقاتی را در آسمان خلق کرد و هفت آسمان را پس از پیوستگی و اجتماعشان، از یکدیگر جدا ساخت و آسمانها و زمین، گروهی واحد را تشکیل دادند. این مطلب، در واقع مصداق سخن خداوند متعال است که می فرماید:«آیا کسانی که کافر شدند، ندیدند که آسمانا و زمین بسته بودند و ما آنها را بازگشادیم؟»(3)

پی نوشت ها :

1ـ سوره ذاریات:51.
2ـ سوره فصّلت:11.
3ـ سوره انبیاء:30.

منبع: سالنامه النهج شماره 12- 11

مطالب مشابه

یک دیدگاه

  1. عباس قهرمانی
    1401-01-25 در 02:23 - پاسخ

    با سلام و عرض ادب.
    در مورد قسمتی که مولا در خطبه اول میفرمایند و کف های برآمده از آبها در فضای بالا آزاد شدند و تشکیل هفت آسمان رو دادند نظر این حقیر کمی متفاوت از نظر شماست.
    در مباحث زیست شناسی و مخصوصا نظریه های پیدایش جهان به نظریه ای برمیخوریم با عنوان نظریه حبابها یا سوپ بنیادین.
    حبابهای حاوی مواد آلی در دل زمین و مخصوصا مواد مذاب که در تماس با آبهای اعماق اقیانوسها بودند از دل دریا بالا آمدند و در فضای جو زمین (که آن زمان جوی وجود نداشت)
    آزاد شدند و تشکیل عناصر اولیه از جمله اکسیژن رو دادند که باعث آغاز زندگی و فتوسنتز در گیاهان شد.و البته این مواد آلی بر حسب نوع آرایشهای مختلف و همچنین وزن مولکولی عناصر ایجاد شده به تفکیک در فضای آسمان لایه لایه بر روی هم قرار گرفتند و تشکیل هفت آسمان (یا همان هفت لایه بیرونی جو زمین از جمله استراتوسفر و مزوسفر و …) را دادند.
    کف های برآمده = حبابهای بالا رونده از اعماق به سطح آب
    هفت آسمان= هفت لایه جو زمین
    ممنون.

دیدگاهتان را ثبت کنید