مدیریت اسلامی

مدیریت اسلامی

بحث درباره مدیریت از دیرباز مورد توجه بوده است؛ زیرا از روزی که بشر پا به عرصه خاک نهاد و با خانواده و قوم و قبیله زندگی اجتماعی را آغاز نمود، اندیشه مدیریت و سرپرستی همان مجموعه کوچک را در ذهن خود پروراند.
در جهان امروز نیز که علوم، تکنولوژی و دانش پیش‎رفت نموده و سازمان های بزرگ صنعتی و تولیدی به وجود آمده است، مهم‎ترین مسئله، چگونگی اداره‌ی مجموعه‎های عظیم انسانی است.
امروزه از یک سو جهان هر روز به سمت بی‎عدالتی اداری پیش می‎رود و از دیگر سو، مدیریت به فنی پیچیده و تکنیکی تبدیل شده است، لذا لازم است با فقه پویای اسلامی و با استفاده از کتاب و سنت و… مدیریت سالم و نظام‌مند اسلامی ارائه شود؛ زیرا اسلام در هیچ موردی، بدون ارائه ی طریق نیست.
مدیریت منحصر به اداره زندگی مادی نیست، بلکه در امور مذهبی و معنوی هم ضرورت دارد؛ خداوند سبحان مدیرانی چون انبیا را برای هدایت مردم فرستاد، و ایشان با این‎که بیش‎تر داعیه معنوی داشتند، در حد قابل توجهی در مدیریت اجتماع هم موفق بودند و جوامع خود را به سوی رشد و تکامل و پویایی سوق می‌دادند.
حضرت علی ـ علیه السلام ـ در ضرورت مدیریت می‎فرماید:
«مردم از امیر حاکم (مدیر) ناگزیرند، چه خوب و چه بد».[1] هم‎چنین‎ می‎فرماید:
«والی ظالم و غاصب بهتر است از فتنه و آشوبی که تداوم یابد».[2] امام رضا ـ علیه‎ السلام ـ نیز می‎فرماید:
«ندیدیم گروهی از مردم و ملتی از ملت‎ها، زندگی بادوام داشته باشند، مگر این‎که سرپرست و قیّم داشته‎اند؛ زیرا در امر دین و دنیا، چاره‎ای جز وجود سرپرست و پیشوا نیست».[3] قرآن کریم می‎فرماید: « ای پیامبر، آنچه از جانب خدای تو (درباره معرفی علی علیه‎ السلام) بر تو ابلاغ گردید ابلاغ کن، اگر این کار (معرفی مدیریت امت اسلامی) انجام نگیرد، رسالت خود را انجام نداده‎ای؛ دلهره نداشته باش که خداوند تو را از شر مردم بدخواه حفظ خواهد کرد».[4] در این آیه چند نکته مهم مدیریتی وجود دارد:
1. عنایت مخصوص خداوند به امامت و مدیریت جامعه (بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ).
2. امامت و سرپرستی و مدیریت جامعه بعد از آن حضرت به اندازه‌ای اهمیت دارد که اگر در جامعه نباشد، 23 سال رحمت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ به هدر خواهد رفت (وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ).
3. هیچ مشکلی نمی‎تواند مانع معرفی امامت شود (وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ).
اسلام معتقد است که سرمایه‎های نهفته در وجود انسان، نیاز به اکتشاف و استخراج دارند و پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و ائمه‌ی اطهار ـ علیهم السلام ـ برای همین مبعوث شده‎اند.
«پیامبر مبعوث شد تا (با مدیریت خویش) بار سنگین و کمرشکن را از دوش جان انسان‎ها بردارد و زنجیرهایی را که بر گردن روح خود نهاده‌اند، بگشاید».[5] امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ نیز می‎فرماید:
«خداوند پیامبران خود را در میان مردم برانگیخت تا (با مدیریت خویش) ذخایر پنهان استعدادها را استخراج نمایند».[6] تعریف مدیریت:
برخی مدیریت را چنین تعریف کرده اند: «مدیریت علم و هنر هماهنگ کردن، رهبری و کنترل عبارت است از:
علم و هنر هماهنگ کردن، رهبری و کنترل، فعالیت های دسته جمعی، برای نیل به هدف های مطلوب، با حداکثر کارایی».[7] شهید مطهری در تعریف مدیریت می فرماید:
«فن بسیج کردن و بهتر سامان دادن و بهتر سازمان دادن و بهتر کنترل کردن نیروهای انسانی و به کار بردن آنها».
مدیریت از دیدگاه اسلام
مدیریت اسلامی را چنین تعریف کرده اند:
«مدیریتی که زمینه رشد انسان به سوی الله (الی الله المصیر) را فراهم نماید و مطابق کتاب و سنت و سیره و روش پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ و علوم و فنون و تجارب بشری، برای رسیدن به اهداف یک نظام در ابعاد مختلف، همانند یک محور و مدار و قطب عمل کند را مدیریت اسلامی گویند».[8] امام رضا ـ علیه‎ السلام ـ در این باره می‎فرماید:
«والی مسلمین، همانند ستون وسط خیمه است که اولاً، تمام بار سقف بر روی آن استوار است و ثانیاً، مانند نقطه مرکزی دایره شعاعش نسبت به همه ی جوانب یکسان است، به طوری که هر کس در هر زمان و از هر طرف که اراده کند به آن دست رسی دارد».[9] خصوصیات مدیریت از دیدگاه اسلام:
1. مدیریت وسیله‎ای برای رسیدن به امیال شخصی نیست. مدیر اسلامی نباید مسند مدیریت را وسیله افتخار و نردبان نخوت و در جهت امیال شخصی و نفسانی خود قرار دهد؛ زیرا اسلام چنین مدیرانی را مورد سرزنش و انتقاد قرار می‎دهد؛ چنان‎که امام صادق ـ علیه‎ السلام ـ می‎فرماید:
«آن کسی که به دنبال ریاست برود، هلاک می‎شود.»[10] 2. مدیریت امانت است نه طعمه. مدیر باید مدیریت را امانتی در دست خود بداند و به شدت از آن مراقبت نماید. امام علی ـ علیه السلام ـ در نامه‎ای به فرماندار خود در آذربایجان (اشعث بن قیس) می‎نویسد:
«مدیریت و حکمرانی برای تو طعمه نیست، بلکه یک امانت است، و کسی که از تو بالاتر است از تو خواسته که نگهبان آن باشی».[11] 3. مدیریت تکلیف است نه حق. در نظام اسلامی، واگذاری و قبول مدیریت‎ها و منصب‎های اجتماعی، یک تکلیف است نه حق؛ یعنی مدیرانِ پرورش‎یافته در مکتب آسمانی اسلام، خدمت در منصب مدیریت را انجام تکلیف شرعی می‎دانند و معتقدند که مدیریت وظیفه است نه وسیله سودجویی.
4. مدیریت خدمت است نه حکومت. در بینش اسلامی، مدیر اسلامی هرگز مدیریت را برای حاکمیت خویش نمی‎خواهد؛ زیرا در چنین صورتی او حاکم است نه خادم.
مدیریت قبل از این‎که ریاست‎ باشد، خدمتگزاری است؛
چنان‎که حضرت علی ـ علیه‎ السلام ـ می‎فرماید:
«… به خدا قسم این کفش کهنه و پر از وصله نزد من از حکومت بر شما محبوب‎تر است و بدین دلیل حکومت را پذیرفته‎ام که حق را ثابت کنم و باطل را از میان بردارم.»[12] 5. مدیریت بیش‎تر هدایت کردن است تا قدرت‎نمایی. بسیاری از مدیران، مدیریت را میدان نمایش قدرت می‎دانند.
قرآن کریم به پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ توصیه می‎کند که مدیریت فرهنگی، اعتقادی و سیاسی باید در فضای فرحزای هدایت به بار نشیند و هرگاه این فضا به خفقان و اجبار آلوده شود، هرگز موفقیت و رشدی نخواهد بود.
«در دین اکراه و اجبار نیست، محققاً راه رشد و انحطاط برای همگان روشن است.»[13] امام علی ـ علیه‎ السلام ـ به مالک اشتر توصیه می‎کند:
«مبادا در منصب مدیریت، برخوردهای تو مانند جانور درنده‎ای باشد که فرصت خوردن آنان را غنیمت بشماری».[14] چارچوب مدیریت
مدیریت چارچوب‎ها و معیارهایی دارد که مدیر باید در محدوده آنها رفتار کند و نمی‎تواند برای پیشبرد کارهایش از آن محدوده خارج شود:
1. مدیریت و منزلت انسان؛ در نظام اسلامی مدیر با توجه به منزلت‎های انسانی مدیریت می‎کند و هرگاه روش‌ها و شیوه‎های مدیریت به شخصیت و حیثیت انسان لطمه وارد کند، آن مدیریت اسلامی نیست؛ زیرا انسان خلیفه و جانشین خداوند در روی زمین است و قانون حفظ منزلت انسان، حاکم بر روش‎ها و اصول مدیریت است.
2. مدیریت و قانون خدا؛ در بینش اسلامی مدیریت تا جایی نافذ است که با احکام الهی تضاد نداشته باشد؛ چنان‎که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ می‎فرماید:
«اطاعت برای اجرای فرمان مخلوق نیست، در صورتی که معصیت خالق را موجب شود».[15] 3. مدیریت و وجوب عدل و احسان؛ یکی از اصولی که در نظام اجتماعی اسلام حاکم بر کلیه مقررات و روابط اجتماعی است، وجوب عدل و احسان و دوری از گمراهی است؛ چنان‎که قرآن می‎فرماید:
«خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می‎دهد و از فحشا و منکر و ستمگری نهی می‎کند».[16] 4. مدیریت و تقدس وسیله؛ مدیر اسلامی برای رسیدن به اهداف انسانی، نباید از وسایل غیرمقدس و غیرارزشی استفاده نماید؛ حضرت علی ـ علیه‎ السلام ـ می‎فرماید:
«پیروز نشده کسی که با گناه و تجاوز به پیروزی رسیده؛ و آن کسی که با شر و ستمگری غالب شود در حقیقت مغلوب است».[17] ارکان مدیریت از دیدگاه اسلام
هر علمی پایه‎ها و ارکانی دارد که مسائل مربوط در حوزه آن علم بر محور آن ارکان می‎چرخد و در ارتباط با آن ارکان معنا پیدا می کند. هرگاه یکی از این ارکان متزلزل شود، مجموعه آن سازمان فکری و علمی متزلزل خواهد شد. علم مدیریت نیز دارای ارکانی است که عبارت‌اند از:
1. برنامه‎ریزی:
به تدوین و تعیین فعالیت‎هایی که باید در محدوده راه‎ها و در چارچوب روش‎های مشخص انجام پذیرد، برنامه‎ریزی گویند.
اسلام، دین عبادت و زراعت، دنیا و آخرت، مادیت و معنویت است و به انسان با دیدی جامع می‎نگرد؛ از این رو به برنامه‎ریزی در ابعاد مختلف مادی و معنوی سخت توجه دارد.
قرآن و سنت، دو منبع غنی و گسترده‌اند که برای برنامه زندگی فردی و اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی، سیاسی و اقتصادی انسان مسلمان و حتی برای پس از مرگ او برنامه‎ریزی دقیقی کرده‌اند.
2. سازمان‎دهی:
در فرهنگ اسلامی که فرهنگ نظم و انضباط است، سازماندهی جایگاه ویژه‌ای دارد. تقسیم کار، تحدید وظایف، جلوگیری از تداخل امور، و اختیار و آزادی در محدوده مسئولیت، از مسائلی هستند که اسلام برای سعادت انسان ضروری می‎داند.[1] . نهج‌البلاغه، خطبه 40.
[2] . مصطفی درایتی،تصنیف غررالحکم، ص 464.
[3] . محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 23، ص 32.
[4] . سوره مائده، آیه 67.
[5] . سوره اعراف، آیه 157.
[6] . نهج‎‏البلاغه، خطبه 1.
[7] . علی محمد اقتداری، سازمان و مدیریت، ص 61.
[8] . سازمان امور اداری و استخدامی، مدیریت اسلامی، ص 12.
[9] . محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 49، ص 169.
[10] . محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، کتاب ایمان و کفر، باب طلب الرئاسه.
[11] . نهج‎‏البلاغه، نامه 5.
[12] . نهج‎‏البلاغه، خ 33.
[13] . سوره بقره‎، آیه 256.
[14] . نهج‎‏البلاغه، آیه 53.
[15] . شیخ حرّ عاملی، وسائل‎الشیعه، ج 11، ص 422.
[16] . سوره نحل، آیه 90.
[17] . مشکوه الانوار، ص 325.
@#@ حضرت علی ـ علیه‎ السلام ـ خطاب به مالک اشتر می‎نویسد:
«ای مالک، بدان که جامعه‌ی تحت نظر تو به طبقات مختلفی تقسیم شده است و کار هیچ گروهی جز با گروه دیگر به کمال نمی‎رسد و هیچ دسته‎ای از دسته دیگر بی‎نیاز نیست».[1] یا در جایی دیگر می‎نویسد:
«ای مالک در کار کارمندانت با دقت بنگر و آنان را پس از آزمایش به کار بگمار».[2] 3. هماهنگی:
یکی دیگر از ارکان مدیریت، هماهنگی است. مدیر با یک سلسله حرکت‎ها و برنامه‎های منظم واحدهای مختلف سازمان را به یکدیگر مرتبط می سازد.
هماهنگی و هم‎سویی در یک سازمان، از اهمیت خاصی برخوردار است و بدون هماهنگی، مجموعه، مجموعه نخواهد بود.
چنان که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ پس از هجرت با ایجاد اخوت و برادری بین قبایل و افراد مختلف، انسجام و هماهنگی مطلوبی را به وجود آورد که عامل بسیاری از موفقیت‎های آن زمان مسلمین بود.
4. نظارت:
یکی دیگر از ارکان مدیریت و از وظایف مهم مدیر نظارت و کنترل است. مدیر در حیطه نظارت، باید همه‌ی فعالیت‎های مجموعه را با برنامه‎ها بسنجد؛ چنان‌چه آنها با اهداف و برنامه‎ها تطابق داشته باشند، آن مجموعه، مجموعه موفقی خواهد بود.
مولای متقیان حضرت علی ـ علیه‎ السلام ـ می‎فرماید:
«حاکم باید برای اطلاع از مردم، به ویژه طبقه‌ی محروم جامعه، دستگاه خاص نظارتی داشته باشد تا از مشکلات زندگی آنها آگاهی یابد».[3] «ای مالک از معتمدان خویش، کسی که خداترس و فروتن است، برای نظارت بر زندگی محرومان برگزین تا امورشان را به تو گزارش دهند.»[4] اسلام نظارت مستقیم را به آن مفهومی که مدیر در جزئی‎ترین مسائل شخصاً نظارت کند، نمی‎پذیرد؛ زیرا معتقد است مدیر با پرداختن به کارهای فرعی از کارهای اصلی باز می‎ماند. حضرت علی ـ علیه‎ السلام ـ می‎فرماید:
«کسی که خود را به کارهای غیرمهم مشغول سازد، کارهای مهم‎تر را ضایع می‎سازد».[5] به همین خاطر، اسلام نظارت غیرمستقیم را می‎پسندد، یعنی مدیر از طریق افراد دیگر که به منزله چشم او هستند، کار نظارت بر سازمان را انجام می‌دهد.
حضرت علی ـ علیه‎ السلام ـ خطاب به مالک اشتر می‎فرماید:
«ای مالک، در کارهای کارمندان کاوش کن و چشم‎هایی را به عنوان بازرس، که دارای خصوصیت صداقت و وفاداری‎اند، بر آنها بگمار؛ چون بازرسی کارهای آنان در پنهانی، وادارشان می‎کند تا امانت‌دار باشند و در برخورد با مردم به نرمی و محبت رفتار نمایند».[6] حتی اسلام نظارت را به عنوان قانون شرعی و تکلیف الهی وظیفه‌ی همه‌ی مردم می‎داند تا نسبت به سرنوشت یکدیگر علاقه‎مند شوند؛ می‎توان در امر به معروف و نهی از منکر این نظارت و وظیفه را به روشنی دید.
«مردان و زنان با ایمان، بعضی ناظر و سرپرست بعضی دیگرند، به این معنا که همدیگر را امر به معروف و نهی از منکر می‎کنند».[7] 5. ارزش‎یابی:
بررسی میزان رسیدن به اهداف با توجه به امکانات موجود را ، ارزش‎یابی گویند. اسلام اهمیت خاصی برای ارزش‎یابی قایل است و آن را تحت عنوان محاسبه‌ی روزانه برای هر مسلمان توصیه می‎کند.
چنان‎که حضرت امام کاظم ـ علیه‎ السلام ـ می‎فرماید:
«از ما نیست کسی که هر روز در یک محاسبه به ارزش‎یابی کارهای خود نپردازد و اگر کار نیکی انجام داد از خدا فزونی آن را نخواهد، و اگر کار زشتی انجام داد، از خدا آمرزش و توبه نخواهد».[8] نظام تشکیلاتی اسلام با توجه به معیارهای اعتقادی و جهان‌بینی این مکتب تنظیم می‎شود و مدیر اسلامی کلیه حرکت‎ها و فعالیت‎های خود را با ملاک‎های مکتبی و اعتقادی هماهنگ می‎کند و بنابر وظیفه دینی و تکلیف شرعی، اصول و معیارهای ارزش‎یابی را از این مکتب می‎گیرد.
ابزار مدیریت از دیدگاه اسلام
وسیله و ابزار، در پیش‎برد کارها و رسیدن به هدف، اهمیت خاصی دارد؛ زیرا خداوند، خلقت انسان را براساس اسباب و مسببات بنا نهاده و نیز اراده و لطف و قهر خویش را از طریق اسباب اعمال می‎کند.
مدیر نیز برای مدیریت نیاز به ابزار و وسایلی دارد که اسلام به آنها اشاره نموده است.
1. سعه صدر:
سعه صدر به معنای داشتن ظرفیت لازم در برخورد با مسائل گوناگون، یکی از ابزارهای مهم و مؤثر مدیریت است؛ حضرت علی ـ علیه‎ السلام ـ در این باره می‌فرماید:
«آلت مدیریت، شرح صدر و گشایش سینه است».[9] حضرت موسی ـ علیه‎ السلام ـ وقتی که مدیریت فکری و هدایتی امتش را پذیرفت، از خداوند درخواست شرح صدر کرد، تا به این وسیله موفقیت خویش را در رسیدن به هدف تأمین نماید:
«پروردگارا، سینه‎ام را گشاده و کارم را آسان گردان و گره از زبانم بگشا، تا سخنم را بفهمند».[10] 2. نیروی انسانی:
مدیر بیشتر طرح‎ها و اندیشه‎های مدیریت را از طریق همکاران انجام می‎دهد؛ در واقع کلیه افرادی که در سازمان و تشکیلات کار می‎کنند، وسیله و عاملی برای مدیرند. در مدیریت اسلامی که ریشه الهی دارد، اندیشه‎ها و طرح‎های نشأت گرفته از وحی در چارچوب ضوابط مکتب و با رعایت اصل فطرت و اصول انسانیت به دست همکاران مؤمن سپرده می‎شود و از آنها خواسته می‎شود تا به عنوان تکلیف شرعی در گسترش و اجرای آن بکوشند؛ هر چند خود مدیر جلودار کاروان است.
حضرت موسی ـ علیه‎ السلام ـ وقتی به رسالت رسید، بعد از درخواست سعه صدر فرمود:
«هارون، برادرم، را که از اهل‎بیت من است، معاون و وزیر من قرار بده و به وسیله او پشت مرا محکم کن».[11] 3. قانون:
یکی دیگر از ابزار مدیریت، قانون است. قانون وسیله و طریقی است که مدیر با کمک آن، مجموعه تشکیلات را به سمت مقصود هدایت می‎کند. حد و مرز سازمان و تشکیلات به وسیله قانون مشخص می‎شود و مدیر به وسیله قانون و معیارهای قانونی، فعالیت همکاران و نیز روند حوزه مسئولیت خود را کنترل می‎کند.
مدیر اسلامی مبدأ قوانین را ذات اقدس الهی دانسته، نفس خود را در برابر قوانینی که از جانب خداوند و پیامبران و امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ آمده مسئول می‎داند و آنها را از طریق علما و فقها به دست می‎آورد. معتقد است که قرآن و سنت معصومین ـ علیهم السّلام ـ اطمینان‎بخش‎تر، جامع‎‏تر و واقع‎بینانه‎ترند.
«قرآن به استوارترین و مطمئن‎ترین راه‎ها هدایت می‎کند».[12] حضرت مهدی(عج) می‎فرماید:
«حوادث پیش آمده را به راویان احادیث ما ارجاع دهید».[13] یعنی اجرای قوانین در مدیریت اسلامی باید طبق قرآن و سنت باشد.
معیارهای شایستگی در مدیریت اسلامی
معیارها و درجه شایستگی را جهان‎بینی‎ها، اعتقادها، بینش‎ها و طرز تفکرها مشخص می‎کنند.
در چارچوب بینش اسلامی نیز با در نظر گرفتن ارزش‎های بر خاسته از این مکتب، معیارهای کلی و جامعی برای مدیر جامع‎ گرا آمده است:
1. ایمان: در نظام اسلامی، مدیریت به کسی واگذار می‎شود که در اندیشه و عمل، اسلام را قبول داشته باشد؛ چنان‎که قرآن می‎فرماید:
«بندگان شایسته و صالح من (مدیریت) زمین را وارث خواهند شد».[14] یعنی مدیریت زمین و ساکنان آن باید در دست صالحان و مؤمنان باشد.
«هرگز خداوند تسلط (و مدیریت) بر مؤمنان را برای کافران قرار نداده است».[15] 2. دانش و آگاهی: از نظر اسلام، مدیریت به کسی واگذار می‎شود که علاوه بر ایمان، دانش و آگاهی نیز داشته باشد:
پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ می‎فرماید:
«کسی که بدون آگاهی و دانش کاری را انجام دهد، فسادش بیش از صلاحش است».[16] 3. کفایت: در مدیریت، علاوه بر ایمان و تخصص، به کفایت و توانایی بر اداره سازمان هم نیاز است.
منظور از کفایت، توانایی و برجستگی ویژه‎ای است که ایمان و تخصص را در خارج از ذهن با یکدیگر در آمیخته و به آن نمود عینی می‎بخشد.
چنان‎که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ می‎فرماید:
«صلاحیت مدیریت و امامت امت اسلامی را ندارد مگر کسی که دارای سه خصلت باشد:
1. قدرت پرهیزگاری و تقوایی که او را از معصیت باز دارد؛
2. توان و شرح صدری که موج‎های شیطانی برخاسته از هوای نفس را کنترل نماید؛
3. توانایی مدیریت خوب بر همکارانش را دارد و آنها را مانند فرزند در زیر چتر خود گیرد».[17] در مکتب اسلام، مدیریت به کسی واگذار می‌شود که دارای شایستگی بیشتر و نیز آگاه و معتقد به ارزش‎های مکتب باشد.
در اسلام، استفاده از شیوه‎های غلط و خودخواهانه‌ – که در شرق و غرب معمول می باشد – برای رسیدن به ریاست و مدیریت ممنوع است (مثل تبلیغات و وعده‌های دروغین و فریبنده).
امام صادق ـ علیه‎ السلام ـ می‎فرماید: «از رحمت خدا به دور است آن بی‎صلاحیتی که با ظاهرسازی برای رسیدن به پست مدیریت تلاش می‌کند».[18] از دیدگاه اسلام، مدیر خوب در هنگام پیدایش مشکلات، با روحیه‌ای مطمئن و قوی با آنها برخورد می‌کند.
چنان‎که حضرت علی ـ علیه‎ السلام ـ خطاب به مالک اشتر می‎نویسد:
«ای مالک، برای کارهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، مدیرانی را بر گزین که از بزرگی و عظمت کار نترسند و پریشان نشوند».
مدیر اسلامی باید قدرت پاسخ‎گویی داشته و هدایت‎گر مغزها و راه‎ها باشد.
در نظام اسلامی، برای گزینش مدیر توجهی به سن افراد نمی‌شود؛ بلکه آنچه لحاظ می‌شود ایمان، تخصص، کفایت و لیاقت است؛ چنان‎که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ مصعب بن عمیر جوان را برای نمایندگی خود در مدینه برگزید و او اولین کسی بود که در مدینه نماز جمعه اقامه کرد و با مدیریت آگاهانه‌اش، تحول عظیمی در آن شهر به وجود آورد و زمینه را برای ورود پیامبر ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ فراهم ساخت؛ هم‌چنین اسامه بن زید 18 ساله را برای فرماندهی لشکر بر گزید.[1] . نهج‎‏البلاغه، نامه 53.
[2] . همان.
[3] . نهج‌البلاغه، نامه‌ی 53.
[4] . همان.
[5] . عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، غررالحکم.
[6] . نهج‎‏البلاغه، نامه 53.
[7] . سوره توبه، آیه 71.
[8] . بحارالانوار، ج 70، ص 72.
[9] . نهج‎‏البلاغه، حکمت 176.
[10] . سوره طه، آیات 25-28.
[11] . سوره طه، آیات 29-31.
[12] . سوره اسراء، آیه 9.
[13] . شیخ صدوق، اکمال‎الدین و اتمام النعمه، ص 484.
[14] . سوره انبیاء، آیه 105.
[15] . سوره نساء، آیه 141.
[16] . وسایل الشیعه، ج 18، ص 16.
[17] . اصول کافی، ج 1، ص 407.
[18] . همان، ج 2، ص 298.
@#@
در نظام اسلامی مدیر باید مجری قانون باشد؛ زیرا قوانین نظام اسلامی از وحی سرچشمه می‎گیرد و لذا آیین‎ نامه‎ها، دستورالعمل ‎ها، تنظیم روابط، شیوه‎ های اجرا و… همه باید با قانون اسلام هماهنگ باشند.
مدیری که به ارزش‎های اسلامی معتقد است، هرگز روابط را جای گزین ضوابط نمی کند.
مدیر اسلامی باید روحیه تنبیه و تشویق داشته باشد تا از نا به‎سامانی ‎ها پیش گیری کند؛ هم چنین برای پیشبرد اهداف و حل مشکلات مدیر با دیگران مشورت نماید؛ زیرا در اسلام مشورت جایگاه ویژه‌ای دارد؛ چنان‌که در قرآن کریم خطاب به پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ آمده است:
«و شاورهم فی الامر؛[1] در کارها با آنها (مردم) مشورت کن».
حضرت علی ـ علیه‎ السلام ـ نیز می‎فرماید:
«با اهل فضیلت معاشرت نما، تا سعادتمند و درست‎ کردار شوی».[2] «معاشرت با اهل فضیلت مایه حیات دل‎هاست».[3] یکی از صفاتی که مدیر اسلامی باید داشته باشد تواضع است؛ زیرا پیش‎رفت کارها، نیازمند محیطی آرام و باصفا و هماهنگ و یک‎دل است و این به وجود نمی‎آید مگر با تواضع و فروتنی.
چنان‎که مولا علی ـ علیه السلام ـ می‎فرماید:
«با فروتنی و فرود آمدن بال، کارها انتظام می‎گیرد».
هم چنین خطاب به یکی از مدیرانش می‎نویسد:
«برای رعیت، بال تواضع خود را فرود آور و چهره‎ات را بگشا و پهلویت را برایشان نرم کن».[4] مدیر نباید خود را از مردم و جامعه و کارمندان جدا کند؛ زیرا اسلام، مدیر را خدمت گزار مردم می داند و می‎گوید: باید رابطه مدیر و زیردست، رابطه عاطفی و ایمانی باشد؛ حتی اسلام رابطه مدیر با مردم و بالعکس را یک حق و تکلیف شرعی دانسته است؛ چنان‎که امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ می‎فرماید:
«ای مردم من بر گردن شما حقی دارم و شما نیز بر گردن من حقی؛ اما حق شما آن است که من از نصیحت و خیرخواهی بر شما دریغ نورزم و حقوق شما را از بیت‎المال پرداخت نمایم و… و حق من بر شما آن است که در بیعت و تعهد خویش وفادار باشید و خیر خواهی و دوستی را در آشکار و نهان نسبت به من از دست ندهید و…».[5] نتیجه:
– لازمه ی حکومت و مدیریت اسلامی، رحمت، محبت و مهربانی به شهروندان است، نه استبداد و خودرأیی و منفعت طلبی.
– حکومت اسلامی برای احیای دین و تأمین آرامش و امنیت اجتماعی و احقاق حقوق مردم بنا شده است، نه برای زورگویی و …؛
– بنابراین، در نظام اسلامی، مدیر باید با توجه به منزلت های انسانی، مسائل ارزشی، و وضع قوانین و مقررات هماهنگ با احکام الهی مدیریت کند.
– در مدیریت اسلامی، ارزشیابی، وحدت و هماهنگی، سعه ی صدر، مشورت ارتباط مدیر با مردم و … از جایگاه ویژه ای برخوردار است.
– در مدیریت اسلامی، معیار شایستگی مدیر، ایمان، دانش و‌ آگاهی، کفایت و … است.
[1] . سوره آل‎عمران، آیه 159.
[2] . غررالحکم.
[3] . همان.
[4] . نهج‎‏البلاغه، نامه 46.
[5] . نهج‎‏البلاغه، خطبه 34.
محمد جواد شریفی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید