مطالب موجود در دسته بندی "حکایت های معصومین"

ارسال کمک زندان

ارسال کمک زندان

یکی از اصحاب و راویان حدیث که به نام ابویعقوب ، اسحاق – فرزند ابان – معروف بود، حکایت کند: در آن دورانی که حضرت ابومحمّد، امام حسن عسکری علیه السلام در زندان معتمد عبّاسی به سر می برد، به بعضی از دوستان و یاران باوفایش ‍ سفارش می فرمود تا مقدار معیّنی طعام برای ...

ادامه مطلب
دیدار از خانواده ای نصرانی

دیدار از خانواده ای نصرانی

یکی از راویان حدیث به نام جعفر بن محمّد بصری حکایت کند: روزی در محضر حضرت ابومحمّد، امام حسن عسکری علیه السلام بودیم ، یکی از مامورین خلیفه وارد شد و گفت : خلیفه پیام داد که چون اءنوش ‍ نصرانی یکی از بزرگان نصاری – در شهر سامراء است و دو فرزند پسرش ‍ ...

ادامه مطلب
از خزانه غیب

از خزانه غیب

یکی از اصحاب و دوستان امام حسن عسکری علیه السلام به نام ابوهاشم جعفری حکایت کند: روزی امام علیه السلام سوار مَرکب سواری خود شد و به سمت صحرا و بیابان حرکت کرد و من نیز همراه حضرت سوار شدم و به راه افتادم . و حضرت جلوی من حرکت می کرد، چون مقداری راه ...

ادامه مطلب
پاسخ به دو سوال

پاسخ به دو سوال

در دورانی که امام حسن عسگری (علیه السلام) زندانی بود، یکسال بر اثر خشکسالی قحطی شد، گرسنگی بیداد می کرد، علمای اسلام مردم را جمع کرد و برای نماز استسقاء (طلب باران) به بیابان بردند، نماز خواندند، و حتی چند بار نماز استسقاء خواندند ولی اثری از باران دیده نشد. عجیب اینکه علمای نصاری با ...

ادامه مطلب
شکستگی نگین انگشتر

شکستگی نگین انگشتر

مرحوم شیخ طوسی و برخی دیگر از بزرگان رضوان اللّه علیهم به نقل از کافور خادم حکایت نمایند: منزل و محلّ مسکونی حضرت ابوالحسن ، امام هادی علیه السلام در نزدیکی بازارچه ای بود که صنعت گران مختلفی در آن کار می کردند، یکی از آن ها شخصی به نام یونس نقّاش بود که کارش ...

ادامه مطلب
زنده کردن پنجاه غلام

زنده کردن پنجاه غلام

مرحوم ابن حمزه طوسی – که یکی از علماء قرن ششم است – در کتاب خود آورده است : شخصی به نام بلطون حکایت کند: من مسئول حفاظت خلیفه – متوکّل عبّاسی – بودم و نیروهای لازم را پرورش و آموزش می دادم تا آن که روزی ، پنجاه نفر غلام از اهل خزر برای ...

ادامه مطلب
پیشگویی از مرگ

پیشگویی از مرگ

همچنین مرحوم شیخ حرّ عاملی ، به نقل از کتاب رجال مرحوم نجاشی رضوان اللّه تعالی علیهما آورده است : یکی از دوستان حضرت ابوالحسن ، امام علی هادی صلوات اللّه علیه که در همسایگی آن حضرت زندگی می کرده ، حکایت کند: ما شب ها با حضرت علی بن محمّد هادی علیه السلام جلوی ...

ادامه مطلب
خبر از دگرگونی

خبر از دگرگونی

مرحوم کلینی ، طبرسی و دیگر بزرگان به نقل از خیران ساباطی حکایت کنند: در آن ایّام و روزگاری که حضرت ابوالحسن ، امام علی نقی صلوات اللّه علیه در مدینه منوّره بود، به خدمت ایشان شرف حضور یافتم ، حضرت ضمن صحبتهائی به من فرمود: از واثق چه خبر داری ؟ عرضه داشتم : ...

ادامه مطلب
پذیرش فتوای امام هادی (ع)

پذیرش فتوای امام هادی (ع)

مردی مسیحی ، با یک زن مسلمان ، زنا کرد، او را نزد متوکل عباسی آوردند، او وقتی که دید متوکل تصمیم به اجرای حد دارد، هماندم اسلام را پذیرفت و گواهی به یکتائی خدا و رسالت محمد (ص) داد، یحیی بن اکثم قاضی با سابقه و دانشمند معروف آن عصر، در آنجا حضور داشت ...

ادامه مطلب
اعدام انقلابی

اعدام انقلابی

عصر امامت امام هادی (ع) بود، شخصی به نام فارس بن حاتم بن ماهویه قزوینی با دروغ بافی و فتنه انگیزی و بدعتگذاری ، مردم را می فریفت ، و دین آنها را سست می کرد، و آنها را آئین خود در آورده ، دعوت می نمود. این خبر به امام هادی (ع) رسید، امام ...

ادامه مطلب
شعبده باز گستاخ

شعبده باز گستاخ

شعبده بازی از هند نزد متوکل آمد، تردستی های عجیبی از خود نشان داد که متوکل حیران گردید، متوکل که از هر فرصتی می خواست بر ضد امام هادی (ع) استفاده کند، و با پف کردن ، نور خورشید خدا را خاموش نماید، به شعبده باز گفت : اگر طوری کنی در مجلسی عمومی ، ...

ادامه مطلب
قدرت پوشالی

قدرت پوشالی

روزی متوکل تصممیم گرفت ، قدرت ارتش خود را به امام هادی (ع) بشان دهد و به اصطلاح خودش زهر چشم آن حضرت را بگیرد و در نتیجه آن حضرت بترسد و در مقابل متوکل ، به مبارزه بر نخیزد. دستور داد 90هزار از افراد ترک ارتش خود را که در سامرا بودند، هر کدام ...

ادامه مطلب