زهری گوید: شبی تاریک بود. باران هم میآمد. با غلامم در کوچههای مدینه میآمدم، که مولایم حضرت زینالعابدین ـ علیه السلام ـ را دیدم از اسب پیاده شدم و خدمت آن حضرت رسیدم و اظهار ارادت کردم. مقداری نان همراه حضرت بود، عرض کردم: کجا تشریف میبرید؟ حضرت فرمود: خیال مسافرت دارم و برای سفرم ...
مطالب موجود در دسته بندی "حکایت های معصومین"
مرگ مؤمن و کافر
امام موسی بن جعفر علیه السلام به بالین یکی از دوستانش آمد که در حال جان کندن بود، و حالش به گونه ای بود که به سؤ ال هیچکس پاسخ نمی داد. حاضران خطاب به امام هفتم کرده و عرض کردند: ای پسر رسولخدا(ص ) دوست داریم حقیقت مرگ را شرح دهی و بفرمائی که ...
سخت جان کندن
پیامبر(ص) به علی علیه السلام فرمود: عزرائیل وقتیکه برای قبض روح کافر می آید، روح او را با آهنی گداخته به آتش که بریان کننده است از بدنش بیرون می آورد، و دوزخ (در این هنگام صیحه می کشد). علی علیه السلام عرض کرد: آیا این گونه جان کندن سخت ، برای شخصی از ...
یاد قیامت
علی (ع) میل به جگر پخته پیدا کرد، که با نان نرم بخورد، تا یکسال ترتیب اثر به میلش نداد، پس از یکسال به فرزندش امام حسن (ع) تذکر داد، امام حسن (ع) رفت و جگری تهیه کرد و آن را پخت ، و علی (ع) آن روز روزه بود، هنگام افطار، وقتی خواست از ...
توبه نَبیره شیطان و ارتباط با انبیاء
حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه علیهم حکایت فرمودند: روزى پیغمبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله در بین کوه هاى مکّه قدم مى زد، چشمش افتاد به مردى بلند قامت ، به او فرمود: تو از جنّیان هستى ، اینجا چه مى کنى؟ توبه نَبیره شیطان و ارتباط با انبیاء گفت : من هام ...