مطالب موجود در دسته بندی "حکایت های معصومین"

داستانهای ائمه: امام حسین (ع): زنده شدن زنى مرده

داستانهای ائمه: امام حسین (ع): زنده شدن زنى مرده

مرحوم قطب الدّین راوندى در کتاب خود آورده است : عدّه اى در حضور مبارک امام حسین علیه السّلام نشسته بودند، که ناگاه جوانى گریه کنان وارد شد. امام حسین علیه السّلام به او فرمود: چرا گریان و ناراحت هستى؟ جوان اظهار داشت : هم اکنون مادرم بدون آن که وصیّتى کرده باشد، فوت نمود ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام حسین (ع): پیشگویى و آینده نگرى از دوران کودکى

داستانهای ائمه: امام حسین (ع): پیشگویى و آینده نگرى از دوران کودکى

یکى از اصحاب پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله ، به نام حذیفه یمانى حکایت کند: روزى امام حسین علیه السّلام در حالى که کودکى بیش نبود، اظهار داشت : به خداوند قسم ! ستمگران بنى امیّه بر قتل من ، گرد هم خواهند آمد و عمر سعد پیش قدم و سرلشگر آن ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام حسین(ع): بازگشت اوّلین شخصیّت در رجعت

داستانهای ائمه: امام حسین(ع): بازگشت اوّلین شخصیّت در رجعت

  حضرت ابوجعفر، باقرالعلوم صلوات اللّه و سلامه علیه حکایت فرماید بر این که جدّ بزرگوارش ، امام حسین علیه السّلام پس از آن که به صحراى کربلا وارد شد، در جمع اصحاب و یاران خود چنین اظهار داشت : روزى در حضور جدّم ، رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله بودم که فرمود: ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام حسین(ع): واقعیّت نگرى و خداجوئى

داستانهای ائمه: امام حسین(ع): واقعیّت نگرى و خداجوئى

  مرحوم شیخ مهدى مازندرانى – یکى از علماء بزرگ – به نقل از کتاب کبریت الاءحمر آورده است : حضرت ابا عبداللّه الحسین صلوات اللّه علیه در روز عاشوراء، در آن موقعیّت جنگ و ستیز؛ و در همان لحظات آخر، هنگامى که به بعضى از افراد و اهالى کوفه برخورد مى کرد که در ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام حسین (ع): ورود به کربلاى پُربلا

داستانهای ائمه: امام حسین (ع): ورود به کربلاى پُربلا

بسیارى از تاریخ ‌نویسان آورده اند: چون حضرت ابا عبداللّه الحسین صلوات اللّه علیه از مکّه معظّمه عازم شهر کوفه و سرزمین کربلاء گردید. به همین منظور به همراه اهل بیت و دیگر دوستان و یاران خود حرکت کرد، در بین راه در محاصره شدید لشکر عبیداللّه بن زیاد لعین به سرکردگى حرّ بن یزید ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام حسین(ع): آرزوى غلام به واقعیّت پیوست

داستانهای ائمه: امام حسین(ع): آرزوى غلام به واقعیّت پیوست

روزى امام حسین علیه السّلام در جمع عدّه اى از اصحابش حضور یافت و آن ها را مورد خطاب قرار داد و فرمود: از نظر من صحّت قول رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ثابت است که فرمود: بهترین اعمال و کارها بعد از نماز صبح ، دلى را شاد گرداندن است ، به ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام حسین(ع): نکاتى حسّاس با گذرى بر شب آخر تا عروج

داستانهای ائمه: امام حسین(ع): نکاتى حسّاس با گذرى بر شب آخر تا عروج

  مرحوم شیخ مفید رحمه اللّه علیه و دیگر محدّثین و تاریخ ‌نویسان در کتاب هاى مختلف آورده اند: چون شب عاشورا فرا رسید حضرت ابا عبداللّه الحسین صلوات اللّه علیه به جهت خستگى بیش از حدّ، جلوى خیمه نشسته بود و سر مبارک خود را بر سر زانوهاى خود نهاده ، تا قدرى استراحت ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام حسین (ع): شناسایى مجرمین در حضور استاندار

داستانهای ائمه: امام حسین (ع): شناسایى مجرمین در حضور استاندار

مرحوم قطب الدّین راوندى رحمه اللّه علیه و همچنین دیگر علماء به نقل از امام جعفر صادق علیه السّلام حکایت کرده اند: عدّه اى از دوستان و غلامان حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السّلام قصد خروج از شهر مدینه منوّره را داشتند. امام حسین علیه السّلام به آن ها فرمود: در فلان روز از مدینه خارج ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام حسین (ع): نان گندم آن را هم نخورى

داستانهای ائمه: امام حسین (ع): نان گندم آن را هم نخورى

محدّثین و مورّخین در کتاب هاى مختلف آورده اند: آن هنگامى که حضرت ابا عبداللّه الحسین صلوات اللّه و سلامه علیه به سرزمین کربلا وارد شد، چند روزى پس از آن ، یکى از یاران خود را با پیامى به سوى عمر بن سعد فرستاد که : با تو صحبتى دارم ، امشب در میان ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام حسین(ع): تفسیر چشم و گوش و قلب

داستانهای ائمه: امام حسین(ع): تفسیر چشم و گوش و قلب

حضرت عبدالعظیم حسنى از دهمین پیشواى مسلمین ، امام علىّ هادى و آن حضرت از پدران بزرگوارش علیهم السّلام حکایت کند: امام حسین علیه السّلام فرمود: روزى در حضور جدّم رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله نشسته بودم ، که آن حضرت چنین فرمود: ابوبکر به منزله گوش من ، و عمر به منزله ...

ادامه مطلب