مطالب موجود در دسته بندی "حکایت های معصومین"

داستانهایی از گریه بر امام حسین (ع): گریه پیامبر(ص)(3)

داستانهایی از گریه بر امام حسین (ع): گریه پیامبر(ص)(3)

ام الفضل دختر حارث گفت : خدمت حضرت رسول الله (ص ) بودم ، عرض کردم یا رسول الله دیشب خواب بدى دیدم . حضرت فرمود: چه خوابى دیدى ؟ گفتم ، خواب خیلى بد و سختى بود. حضرت فرمود: چه دیدى ؟ عرض کردم : در خواب دیدم که پاره اى از بدن شما ...

ادامه مطلب
داستانهایی از گریه بر امام حسین (ع): گریه پیامبر(ص)(4)

داستانهایی از گریه بر امام حسین (ع): گریه پیامبر(ص)(4)

هر وقت حضرت سیدالشهداء (ع ) بر پیامبر اکرم (ص ) داخل مى شدند حضرت او را به خود مى چسباندند و سپس به حضرت امیرالمومنین على (ع ) مى فرمودند: او را بگیر و بعد او را مى بوسیدند و گریه مى کردند. امام حسین (ع ) مى فرمود: اى پدر چرا گریه مى ...

ادامه مطلب
داستانهایی از گریه بر امام حسین (ع): حضرت عیسى (ع)

داستانهایی از گریه بر امام حسین (ع): حضرت عیسى (ع)

حضرت عیسى (ع ) با حواریون در بیابان سیاحت مى کردند، در اثناء راه مسیرشان به سرزمین کربلا افتاد. دیدند، شیرى دستهاى خود را پهن کرده و راه را برآنها گرفته . حضرت عیسى (ع ) جلوى شیر آمد و فرمود: چرا اینجا نشسته اى و ما را رها نمى کنى که برویم ؟! شیر ...

ادامه مطلب
داستانهایی از گریه بر امام حسین (ع): نوحه سرایى حضرت زکریا

داستانهایی از گریه بر امام حسین (ع): نوحه سرایى حضرت زکریا

حضرت زکریا (ع ) از پروردگار متعال خواست که اسماء خسمه پنج تن آل عبا (علیهم السلام ) را به او بیاموزد. جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و اسم پنج تن (علیهم السلام ) را به او یاد داد. وقتى که حضرت زکریا (ع ) اسم حضرت محمد(ص ) و فاطمه (علیهاالسلام ) و ...

ادامه مطلب
داستانهایی از گریه بر امام حسین (ع): گریه حوریه

داستانهایی از گریه بر امام حسین (ع): گریه حوریه

حضرت خاتم انبیاء محمد صلى علیه و آله فرمود: شب معراج حضرت جبرئیل (ع ) دست مرا گرفت و داخل بهشت نمود و من مسرور بودم ، سپس ‍ دیدم درختى از نور در آنجاست که دو ملک زیر آن تا روز قیامت به درست کردن زیور و حلّه مشغولند. سپس جلو رفتم ، دیدم ...

ادامه مطلب
داستانهایی از گریه بر امام حسین (ع): گریه پیامبرهنگام تولد امام حسین(ع)

داستانهایی از گریه بر امام حسین (ع): گریه پیامبرهنگام تولد امام حسین(ع)

حضرت صفیه دختر عبدالمطلب علیهماالسلام فرمود: من قابله حضرت امام حسین (ع ) بود. وقتى که آن حضرت متولد شد، حضرت رسول (ص ) فرمود: اى عمه فرزندم را بیاور ببینم . گفتم : یا رسول الله هنوز آن را پاکیزه نکرده ام . حضرت فرمود: تو آن را پاکیزه کنى ؟! خدا آن را ...

ادامه مطلب
داستانهایی از گریه بر امام حسین (ع): خبر جبرئیل

داستانهایی از گریه بر امام حسین (ع): خبر جبرئیل

حضرت جبرئیل (ع ) پیش از ولادت حضرت سیدالشهداء بر حضرت رسول اکرم (ص ) نازل شد، و فرمود: خداوند متعال به تو پسرى میدهد که امت تو بعد از تو او را شهید خواهند کرد. حضرت رسول (ص ) صداى گریه شان بلند شد و فرمود: اى جبرئیل ما به اینچنین فرزندى احتیاج نداریم ...

ادامه مطلب
داستانهایی از گریه بر امام حسین (ع): خاک اشک زا

داستانهایی از گریه بر امام حسین (ع): خاک اشک زا

حضرت على (ع ) فرمود: یکروز خدمت حضرت پیغمبراکرم (ص ) وارد شدم ، دیدم چشمان مبارک حضرت گریان است ، عرض کردم : پدر و مادرم فداى شما اى پیغمبر خدا چه شده ؟! آیا کسى شما را ناراحت کرده ؟! چرا گریه مى کنید؟! حضرت رسول (ص ) فرمود: چند لحظه قبل حضرت ...

ادامه مطلب
داستانهایی از گریه بر امام حسین (ع): استرجاع پیامبر(ص)

داستانهایی از گریه بر امام حسین (ع): استرجاع پیامبر(ص)

چون دو سال از ولادت حضرت سیدالشهداء (ع ) گذشت ، حضرت رسول الله (ص ) به سفرى رفت ، پس روزى در اثنا راه ایستاد و فرمود (انالله وانا الیه راجعون ) ((ما از خدائیم و بسوى او باز مى گردیم )). و گریه زیادى کرد. چون سببش را سئوال کردند: فرمود: جبرئیل مرا ...

ادامه مطلب
داستانهایی از گریه بر امام حسین (ع): لقب سیدالشهداء توسط پیامبر(ص)

داستانهایی از گریه بر امام حسین (ع): لقب سیدالشهداء توسط پیامبر(ص)

پس از مراجعت از سفرى حضرت رسول اکرم (ص ) با حزن و اندوه بالاى منبررفت حضرت حسن و حسین (ع ) را هم به همراهش بالاى منبر برد، پس خطبه اى خواند و موعظه نمود، پس دست راست بر سر حسن (ع ) و دست چپ را بر سر حسین گذاشت و فرمود: خدایا، ...

ادامه مطلب