مطالب موجود در دسته بندی "حکایت های آموزنده"

تشنه ای با مشک آب

تشنه ای با مشک آب

اواخر تابستان بود و گرما بیداد می کرد، خشکسالی و گرانی ، اهل مدینه را به ستوه آورده بود، فصل چیدن خرما بود. مردم تازه می خواستند نفس راحتی بکشند که رسول اکرم به موجب خبرهای وحشتناکی مشعر به اینکه مسلمین از جانب شمال شرقی از طرف رومی ها مورد تهدید هستند فرمان بسیج عمومی ...

ادامه مطلب
خانه من نمیسوزد

خانه من نمیسوزد

یک روز به ابوالدرداء خبر دادند که خانه ات سوخت . گفت : خانه من آتش نمی گیرد. دوباره کس دیگری آمد و گفت : ای ابوالدرداء خانه ات آتش ‍ گرفت . باز گفت : خانه من آتش نمی گیرد. تا سه مرتبه برای او خبر آتش گرفتن خانه اش را آوردند و او ...

ادامه مطلب
هشام و فرزدق

هشام و فرزدق

هشام بن عبدالمک ، با آنکه مقام ولایت عهدی داشت و آن روزگار یعنی دهه اول قرن دوم هجری از اوقاتی بود که حکومت اموی به اوج قدرت خود رسیده بود، هر چه خواست بعد از طواف کعبه ، خود را به حجرالاسود برساند و با دست خود آن را لمس کند میسر نشد: مردم ...

ادامه مطلب
تصمیم ناگهانی

تصمیم ناگهانی

وقتی که به هارون الرشید خبر دادند که صفوان کاروانچی ، کاروان شتر را یکجا فروخته است و بنابراین برای حمل خیمه و خرگاه خلیفه در سفر حج باید فکر دیگری کرد، سخت در شگفت ماند. در اندیشه فرو رفت که فروختن تمام کاروان شتر، خصوصا پس از آنکه با خلیفه قرار داد بسته است ...

ادامه مطلب
دعای مستجاب

دعای مستجاب

خدایا مرا به خاندانم برنگردان ! این جمله ای بود که هند زن عمرو بن الجموح پس از آنکه شوهرش ‍ مسلح شد و برای شرکت در جنگ احد راه افتاد، از زبان شوهرش شنید. این اولین بار بود که عمرو بن الجموح با مسلمانان در جهاد شرکت می کرد، تا آن وقت شرکت نکرده ...

ادامه مطلب
هشام و طاووس یمانی

هشام و طاووس یمانی

هشام بن عبدالملک ، خلیفه اموی ، در ایام خلافت خود به قصد حج وارد مکه شد. دستور داد یکی از کسانی که زمان رسول خدا را درک کرده و به شرف مصاحبت آن حضرت نایل شده است حاضر کنند تا از او راجع به آن عصر و آن روزگاران سؤ الاتی بکند. به او ...

ادامه مطلب
عبیداللّه بن عباس

عبیداللّه بن عباس

بسر بن ارطاه یکى از دژخیمان خون آشام معاویه بود، که به دستور او، به شهرها و روستاها رفت و قتل و غارت پرداخت ، تا مردم را از پیروى حکومت على (ع) باز دارد و به سوى معاویه متوجه سازد (و سرانجام على (ع) او را نفرین کرد و او در اواخر عمر، دیوانه ...

ادامه مطلب
مومن الطاق

مومن الطاق

محمد بن علی بن نعمان کوفی معروف به مؤمن الطاق از شاگردان برجسته امام صادق (ع) بود، نظر به اینکه او مغازه ای در محل طاق المحامل کوفه داشت، به مؤمن الطاق معروف گردید، ولی مخالفان آن قدر از ناحیه بحث ها و استدلال های او، ورشکسته شده بودند که او را شیطان الطاق می ...

ادامه مطلب
پاسخ دندانشکن

پاسخ دندانشکن

می دانید که مخالفان ، به شیعه ، رافضی می گویند، به این معنی که روش ‍ سایر مسلمانان را ترک کرده اند. روزی شخصی به امام صادق (ع) عرض کرد: امروز عمار دهنی(که از شیعیان بود) در نزد ابولیلی قاضی کوفه ، به موردی گواهی داد، قاضی به او گفت : برخیز برو، گواهی ...

ادامه مطلب
مقام ابوذر

مقام ابوذر

روزی ابوذر در راهی عبور می کرد، رسول خدا (ص) را دید که همراه دحیه کلبی است (جبرئیل به صورت دحیه کلبی در محضر پیامبر (ص) بود) ابوذر از آنجا رد شد (و حالت و توجه عرفانی رسول خدا (ص) مانع از آن شد که سلام کند) جبرئیل به رسول خدا (ص) عرض کرد: این ...

ادامه مطلب
رشک به صاحب قبر

رشک به صاحب قبر

نام او در جاهلیت عبدالعزی (بنده بت عزّی) بود، از ناحیه پدر ارث کلانی به او رسیده بود، عمویش نیز ثروت فراوانی به او بخشید، اما او شیفته اسلام شد و قبول اسلام کرد، وقتی عمویش اطلاع یافت که او مسلمان شده ، او را تهدید کرد، ولی او در راه اسلام ، استقامت کرد، ...

ادامه مطلب
بازاری وارسته!

بازاری وارسته!

محمد بن ابی عمیر (مشهور به ابن ابی عمیر) از شاگردان خاص و مورد اطمینان امام موسی بن جعفر(ع) و امام رضا و امام جواد (علیهم السّلام) بود، او مرد علم و فقه و عبادت و زهد بود، او به قدری علاقه به عبادت خدا داشت ، که بعد از نماز صبح ، به سجده ...

ادامه مطلب