وحدت در قرآن (1)

وحدت در قرآن (1)

نویسنده:موسی الرضا حیدری(پژوهشگر و متفکر اسلامی)

اشاره
گفتگو درباره عوامل و عناصر تشکیل دهنده وحدت، یکی از مبرم ترین نیازهای جامعه اسلامی است که باید هم مفهوم از وحدت و هم مراد از عوامل و اهمیت و اهداف آن را در قرآن و روایات توضیح داد.بی گمان قرآن کریم در پیش از پنجاه آیه به مسئله وحدت و عواملی که فراهم آورنده اختلاف، پرداخته و راههای رسیدن به وحدت را نشان داده است.از این راهها می توان به رفتار مسالمت آمیز با مخالفان، پرهیز ازطرح مسائل اختلاف برانگیز و بی ثمر مذهبی، جلوگیری از تحریک احساسات و توهین به مقدسات، پرهیز از تکفیر صاحبان فرقه های اسلامی، رعایت حقوق اجتماعی، رعایت اصول اخلاقی، و تعامل علمی میان دانشمندان و فرهیختگان مسلمان اشاره کرد و تأثیر این عوامل را در تحقق وحدت نشان داد. چنانکه اگر این اصول از سوی هر یک از عالمان و صاحبان مذاهب رعایت شود، دشمنان اسلام و کسانی که آب به آسیاب آنها می ریزند دیگر نمی توانند جنگ و خون ریزی در میان مسلمانان راه بیاندازد و این گونه جهان اسلام را پراکنده و دسته دسته مانند لشکر شکست خورده سازند تا جایی که بتوانند جهان اسلام را تحقیر و به مقدسات و شخصیت پیامبر گرامی و قرآن توهین کنند و کشورهای مسلمان را در این گوشه و آن گوشه جهان اشغال و تصاحب کنند.
همچنین حفظ وحدت و همدلی از همان ابتدای ظهور اسلام، در عرصه های مختلف مورد تاکید و سفارش قرار گرفته، این در حالی است که دشمنان قسم خورده همیشه درصدد برآمده اند تا در فرصت های ایجاد شده این مهم را مورد هدف قرار دهند تا از این راه به امیال پلید خود برسند. شاید این راهکار را یکی از موفق ترین و مطمئن ترین شیوه های پیش روی خود می دیدند. پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران نیز این مهم همواره مورد تاکید قرار گرفته است.ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی، به راه انداختن دعواهای سیاسی و تحریک و دامن زدن به قومیت ها از جمله مواردی است که مصادیق عینی آن را به وضوح مشاهده کرده ایم؛ هر چند تلاش ها و برنامه ریزی دشمنان این آب وخاک هرگز پایانی ندارد.در سال ١٣٨۵ شرایطی خاص در جهان اسلام پیش آمد تا رهبر فرزانه و حکیم ایران اسلامی سال ١٣٨۶ را سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی نامیدند.شاید بتوان معنی مشخصی را برای واژه وحدت و انسجام در لغت نامه ها یافت که البته همدلی و تلاش برای رسیدن به یک هدف و مقصود و پیروی از یک دستورالعمل می تواند خلاصه و چکیده مفهومی آن باشد.همان طور که پیش از این ذکر شد اسلام بر ضرورت حفظ وحدت و همدلی یا همان اتحاد و انسجام تاکید دارد اما چگونه است که گاهی در عمل، اختلافات جای خود را به اتحاد می دهد. به راستی اتحاد و انسجام را چگونه باید به دست آورد و آن را حفظ کرد. شاید پرداختن به نقطه مقابل اتحاد یعنی اختلاف و تاریخچه پیدایش آن براساس آیات کریمه قرآن بتواند مبنایی مناسب برای راه گشایی در این حرکت باشد و زمینه ها را برای رسیدن به اتحاد و انسجام در سایه اسلام و قرآن آماده کند.

مقدمه
وحدت اسلامی در شرایطی از مبرم ترین نیازهای جامعه اسلامی مطرح می شود که جدایی ها و ظهور جریاناتی آتشین کیان جهان اسلام را تهدید می کند.تقریب مذاهب اسلامی، پیش از دوره اخیر در نتیجه تلاش و پایمردی مصلحان بزرگ و آرزومند وحدت اسلامی مطرح گردید.بی گمان اگر جدایی و تفرقه ای وجود نداشت و خطر تفرقه و نزاع و آتش تعصب های مذهبی نبود، و اگر ضرورتی عینی و سرنوشت ساز و سوء استفاده دشمنان نبود این عالمان آگاه و دلسوز موضوع تقریب را مطرح نمی کردند. درباره تقریب سخن های بسیار گفته شده، اما آنچه امروز طرح آن بایسته به نظر می رسد، طرح عوامل وحدت بخش، راه بردهایی که می تواند به وحدت و یکپارچگی جهان اسلام بینجامد و زمینه های تحریک، درگیری و جنگ های فرقه ای را خنثی کند.در قرآن مجید سخن از وحدت و مذمت اختلاف به میان آمده و خطرات آن بازگو شده است. با بررسی این آیات به خوبی عوامل وحدت بخش را می توان به دست آورد. زادگاه اختلاف از نظر قرآن در میان حاملان دین و از سوی برخی عالمان بسته اندیش است، آنان هستند که گاه به جای فروکاهش دادن اختلاف ها و نزدیک کردن افکار و اندیشه، زمینه های رویارویی را فراهم می سازند و با سطحی نگری، طرح موضوعات سست وبی پایه، برگزاری جلسات موهن، استنادبه احادیث ضعیف، همواره هیزم اختلاف راانباشته می سازند، وبه تعبیرقرآن: ما تَفَرَّقُوا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ وَ لَوْ لا کَلِمَهٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ.( شوری /۱۴)، باآگاهی به اختلاف دامن می زنند.
به همین دلیل کسانی مانند علامه طباطبایی اختلاف در میان فرقه های دینی را بر خلاف فطرت و برخاسته از روح تجاوزگری می داند.(المیزان، ج۲، ص ۲۴-۱۲۲). تشویق به وحدت و پرهیز از اختلاف در صورتی موثر است، که عوامل اختلاف شناسایی شود و با راه حل های مثبت در جهت وحدت گام برداشته شود.
کلید واژه گان : وحدت، عوامل وحدت بخش

مراد از وحدت
منظور از وحدت یکی کردن مذاهب، شیعی کردن سنیان و یا سنی کردن شیعیان نیست.منظور حصر مذاهب به یک مذهب و یا حتی گرفتن مشترکات مذاهب و طرد مفترقات آنها نیست. بلکه منظور از وحدت و یکپارچگی این است که با توجه به مشترکاتی که بین همه طوایف و فرقه های اسلامی وجود دارد و همگی اعتقاد به خداوند یگانه، پیامبر اسلام و کتاب الهی و قبله مشترک و اعتقاد به معاد و احکام اسلامی مثل نماز، روزه، حج و زکات دارند، با همدلی بایکدیگرهمکاری کنند.
اختلاف در بعضی از اعتقادات و احکام واختلاف منابع، که نتیجه طبیعی اجتهاد و تفکر آزاد است، نباید موجب جدایی و دوری قلبهای مسلمانان از یکدیگر شود، بلکه باید همه فرقه های اسلامی با کمال شرح صدر و وسعت نظر عقاید و افکار یکدیگر را درک و تحمل نمایند و در عین حال که در صحنه کاوش و تحقیق و بحث و استدلال در فضای علمی تلاش می کنند، در عرﺻﮥ زندگی اجتماعی و تعامل با توجه به مصالح تمام امت اسلامی با سماحت یکدیگر را درک و به عناصر مهم تشکیل دهنده وحدت توجه و در راه تحقق آن بکوشند.
بنابراین مراد از وحدت، برداشتن موانع مصنوعی و پیشگیری از اموری است که باعث جدایی، کینه و دشمنی میان مسلمانان می گردد. از یک طرف دست دشمنان اسلام بر آنان دراز و از طرف دیگر در درون خود گرفتار و از حرکت و پیشرفت و رفع فقر، وجهل وحل مشکلات جامعه بازمانده و به خود مشغول می گردند، عقل دینی وخردجمعی می گوید، حفظ آرمانهای اصلی مهم ترازنزاع های بخشی نگراست.

مراد از عوامل وحدت بخش
مراد از این عنوان، عناصری است که تشکیل دهنده وحدت هستند. این عناصر، اموری هستند که یا به صورت ایجابی به تقریب و همکاری و تعامل علمی میان مسلمانان می انجامد و یا به صورت سلبی باعث کاهش اختلافات می گردد و جدایی و کینه و متهم کردن یکدیگر را از بین می برد و موجب طرد هر نوع بدبینی و تعصب می شود، عناصری که وحدت بخش هستند و یا در رفع ضدیت بکار گرفته می شوند، از سوی کسانی آگاهانه یا ناآگاهانه نقض می شود و برخی از آنان را به گفتن و نوشتن سخنان نسنجیده، غیرمنطقی، غیرواقعی، غیر فراگیر، تند و زننده درباره یکدیگر وادار ساخته و فاصله میان مسلمین را بس زیاد می کند.
طرح عوامل وحدت بخش و بررسی ضرورت بکارگیری آن در میان جوامع مسلمان، موجب می شود که به خودآگاهی واقع بینانه برسیم واندیشه وحدت را نهادینه کنیم وصورت عملی ببخشیم و فرصت را ازکسانی که آب به آسیاب دشمن می ریزند و زمینه گسترش اختلاف را فراهم می سازند، بگیریم، ودیگرنتوانند به روش گذشته خود ادامه دهند و در انزوا قرار گیرند.

نقش اتحاد ملی وانسجام اسلامی در همگرایی جهان اسلام
هرگاه از وحدت و اتحاد و یکی بودن سخن به میان می آید، ذهن به سمت و سوی پیوندها و مشترکاتی سوق داده می شود که به واسطه آنها این وحدت حاصل می شود. حال که بر دو راهبرد و دو مقوله اتحاد ملی و انسجام اسلامی تاکید شده باید دید چه اشتراکات و چه پیوندهایی وجود دارند که این اتحاد را در عرصه ملی و انسجام و همبستگی را در عرصه کشورهای اسلامی موجب می گردند؟ سابقه طرح مسئله همگرایی و وحدت در ادبیات سیاسی جهان اسلام، به پیش از یک قرن قبل باز می گردد. عوامل درونی و بیرونی متعددی، علاقمندان به وحدت جهان اسلام را متوجه ضرورت همگرایی کرده است. عواملی نظیر دین و فرهنگ مشترک، تجربه مشترک از حضور استعمار در کشورهای اسلامی، به ویژه پدیده صهیونیسم در سرزمین های اشغالی فلسطین از زمینه های فرهنگی و سیاسی همگرایی میان کشورهای اسلامی است. از لحاظ موقعیت جغرافیایی و استراتژیک و پتانسیل های اقتصادی، کشورهای اسلامی زمینه همکاری و همگرایی مناسبی با هم دارند. پژوهشگران جهان اسلام در بین عوامل مختلف، مهمترین زمینه اصلی همگرایی کشورهای اسلامی را اسلام و فرهنگ عمیق و پویای آن دانسته اند. در جهان اسلام، اندیشمندان و مصلحان بزرگی در ادوار مختلف، تلاش های زیادی را برای همگرایی در دنیای اسلام انجام دادند که از آن جمله می توان به سیدجمال الدین، محمد عبده، اقبال لاهوری، و در قرن بیستم به امام خمینی اشاره کرد. آنچه مسلم است دنیای امروز نیاز مبرم به همگرایی و اتحاد در عرصه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، اجتماعی دارد و روند جهانی شدن نیز، ملت های دنیا را به سمت همگرایی منطقه ای و جهانی کشانده است، در چنین چرخه ای، باید جهان اسلام بیشتر از پیش بر همگرایی بین الاسلامی تکیه نماید. کشورهای اسلامی یک کل به هم پیوسته هستند از آن جهت که در رویارویی با جهان جدید، با مسائل کم و بیش مشترکی مواجه می باشند و نیز از آن جهت که در پاسخگویی نیز بر نمادها، عوامل و عناصر مشترک برآمده از تمدن و فرهنگ اسلامی تکیه می کنند. فرهنگ اسلامی در هر یک از مناطق و سرزمین های بزرگ جهان اسلام، دارای زمینه ها و مشخصه های منطقه مختلف است. راز ماندگاری و جاودانگی آن نیز در همین تمایزهاست. از این رو، محدودکردن ایده وحدت کشورهای اسلامی در چارچوب سیاسی- اقتصادی به معنای نادیده گرفتن این پتانسیل و توانایی است. ما مسلمانان در جهان امروز، نیازمند تقویت عوامل و عناصر فرهنگ مشترک خود نیز می باشیم. ایده نزدیکی میان کشورهای اسلامی به معنای تجدید یک عرصه فرهنگی مبتنی بر گفتگو میان حوزه های مختلف دینی است. این امر باعث افزایش توانمندی ما در تعامل بیرون از جهان اسلام خواهد شد. پس از جنگ جهانی اول، کشورهای استعمارگر برای آنکه بتوانند بر منطقه جهان اسلام مسلط باشند، با استفاده از اختلافات قومی و مذهبی، سرزمین های اسلامی را به کشورهای کوچک تجزیه کردند. بدین ترتیب مسلمانان در این منطقه، درگیر یک سری اختلافات ارضی و قومی شدند. دولت های استعمارگر غربی با بهره برداری از این اختلافات، پایه های سلطه خود را بر منطقه تحکیم کردند. شرایط حاکم بر جهان امروز از یکسو و وضعیت جهان اسلام از سوی دیگر ایجاب می کند که کشورهای اسلامی در جهت نزدیکی هرچه بیشتر به یکدیگر حرکت کنند. برخورداری کشورهای اسلامی از نقاط مشترک فرهنگی- دینی، وجود مرزهای جغرافیایی به هم پیوسته و داشتن امکانات و فرصت های اقتصادی و سیاسی، این زمینه را برای جهان اسلام فراهم ساخته است. از این رو جمهوری اسلامی ایران به عنوان ام القرای جهان اسلام و کانون امید و نگاه مستضعفان و پابرهنگان با قدرت استراتژیک سیاسی، اقتصادی و نظامی چه هنگامی که در گیرو دار شدیدترین بحران های داخلی بوده و چه در مقطعی که تحت هجوم ایادی استکبار جهانی هشت سال جنگ تحمیلی را پشت سر می گذراند و یا در برهه ای که به سازندگی خرابی های جنگ مشغول بود و یا اکنون در اوج اقتدار و عزت و به عنوان کانون امنیت در منطقه خاورمیانه، یک خط مشی اصولی و غیرقابل تغییر داشته که عبارت از ایجاد وحدت و انسجام بین ملت ها و دولت های مسلمان بوده است. شعار جمهوری اسلامی وحدت کلمه بین مسلمانان بوده است معنای وحدت محدوده و گستردگی به میزان تک تک مسلمانان در اقصی نقاط عالم دارد و مرز و زبان و نژاد و قبیله نمی شناسد و یک شعار صرف سیاسی برای تجمع حکومت های کشورهای اسلامی نیست بلکه یک پیام عمیق و اساسی برای اجتماع همه مسلمین بر اصول مشترک می باشد چنانکه در آیه کریمه «ان هذه امتکم امه واحده و اناربکم فاعبدون» “انبیاء- آیه 92″ همه مسلمانان یک ملت اند و دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است سیاست کلی خود رابرپایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد و کوشش پیگیر به عمل آورد تا وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد.
بدین جهت می توان گفت ایران اسلامی نقطه ثقل وحدت جهان اسلام بوده است. ابتکار ایران در برگزاری اجلاس های متعدد وحدت اسلامی، تلاش برای تبلیغات رسانه ای در خصوص وقایع مختلف جهان اسلام (افغانستان، فلسطین، بوسنی، عراق و…)، نامگذاری ایام 12 تا 17 ربیع الاول به عنوان هفته وحدت، کمک های مادی و معنوی به امت اسلامی در اقصی نقاط جهان، نامگذاری جمعه آخر ماه رمضان به عنوان روز جهانی قدس، تلاش های پیگیر برای پویایی و تکاپوی سازمان کنفرانس کشور اسلامی، نامگذاری سال 1385 به عنوان سال پیامبر «اعظم» همه و همه در زمره تلاش های جمهوری اسلامی ایران برای تعمیق پیوندها و انسجام ملل اسلامی بوده اند. تهدیدهایی چون تجزیه کشورهای اسلامی، دامن زدن به اختلافات مذهبی و فرقه ای، سوءاستفاده از مقوله آزادی و حقوق بشر، حمایت از بنیادگرایی خطرناک، پشتیبانی و حمایت از تروریست های وابسته به غرب که در کشورهای اسلامی فعالیت می کنند، طرح خاورمیانه بزرگ، حمایت از رژیم صهیونیستی و برگزاری اجلاسهای سازشکارانه در حمایت از رژیم نامشروع صهیونیستی و موارد دیگر در زمره عمده ترین مخاطرات آسیب زا برای پیوند و همبستگی جهان اسلام بوده اند که همواره در مقاطع گوناگون از سوی رهبر انقلاب مورد تاکید قرار گرفته اند. امروزه هجوم گسترده دشمنان اسلام به منافع مادی و معنوی مسلمانان از همیشه بیشتر شده و بسترهایی مانند تهاجم فرهنگی یا تحریم های اقتصادی- تاسیس فرق ضاله و… با حضور نظامی در کشورهای اسلامی ابعاد و وجوه پیچیده تری پیدا کرده است و لزوم وحدت و یکپارچگی و دوری از تفرقه و اختلاف افکنی در بین امت اسلام از هر زمان دیگری بیشتر احساس می شود. به هر میزان اتحاد و همگرایی کشورهای اسلامی پررنگ شود فرصت های بی شماری برای اظهار وجود و قدرت نهایی امت اسلامی در برابر زیاده خواهی دنیای زر و زور مهیا خواهد شد. اشتراکات اعتقادی و مذهبی و پیوندهای فرهنگی عمیق بین مسلمانان چنان پرقدرت و موثر هستند که هرگونه اختلاف در روش و شیوه را کم رنگ می سازند. البته باید اذعان داشت در مقطع فعلی موج بیداری اسلامی و خیزش فرهنگی و بالندگی دین اسلام در گوشه و کنار دنیا در هیچ دوره ای سابقه نداشته است و بهره گیری از این فرصت می تواند احیای انگیزه های همگرایانه و اشاعه ارزش های اسلامی را در تمام کشورهای مسلمان نشین در پی داشته باشد.

اهمیت وضرورت وحدت در قرآن
۱- بی گمان نخستین منادی وحدت و امت واحده شدن قرآن کریم است که می فرماید:
إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّهً واحِدَهً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ (انبیاء/۹۱)این دین شما و این امت شماست، دین یگانه و من پروردگار شمایم، پس مرا بپرستید.
چنانکه در جایی دیگر: وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّهً واحِدَهً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ (مومنون/۵۲). با همین تعبیر آغاز می‌کند و می خواهد که با رعایت یکپارچگی فراگیر اسلامی پروا داشته باشندو کاری نکنند که این یگانگی دچار خلل شود و از آنجا که همه مومنان را یک امت و در یک جهت و با یک هدف خواسته که در آن پرستش خدایی یگانه است، باید مسلمانان آگاه، به اهمیت این شعار قرآنی (امت واحد)پی ببرند و عظمت آن را درک کنند و تفرقه ها را از میان بردارند و نابود سازند و هرگونه حرکتی که به دوگانگی و تفرقه مسلمانان بینجامد حرکتی خواسته دشمنان و برخلاف دعوت قرآن است.
در این دعوت، وحدت به مذهب خاصی محدود نشده و معیار امت واحد، اعتقاد به وحدانیت الهی دانسته شده است. از سوی دیگر وحدت امت در ردیف توحید قرار گرفته و پرستش خدا متوقف بر این یگانگی شده است. وحدت، موعظه و یک پیشنهاد نیست، وظیفه است، یعنی همانگونه که موظفند براساس توحید، خدا را عبادت کنند، وظیفه دارند در تحصیل وحدت بکوشند. وحدت بر اساس این آیه حقیقت واحدی است که به همه مسلمانان خطاب شده و خواسته شده و آنان به هر نسبت که توان بیشتری از نظر علم، سیاست و اقتصاد دارند، در جهت انجام آن، وظیفه بیشتری دارند.
۲- در قرآن کریم آمده است: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (حجرات /۱۰) در حقیقت مومنان با هم برادرند، پس میان برادرنتان سازش دهید و از خدا پروا بدارید. قرآن در این حصر با” انما” تاکید می کندکه مومنان برادر یکدیگر هستند و هیچ حیثیتی جز برادری با هم ندارند و مکلفند که مثل برادر با هم رفتار کنند (تفسیر امام خمینی، ج۵، ص ۱۹۹ ). ممکن است مومنان گاه در اثر سوء تفاهمات و یا منافع مادی و برخی اغراض سیاسی دچار بی تفاوتی و احیانا دشمنی شوند، اما قرآن با جمله خبری یادآور می شود که آنان برادر هستند و روشن است منظور از این برادری، که برادری نژادی نیست، بلکه برادری دینی و ایمانی است که تکلیف می آورد. بنابراین آیه مزبور امر می کند که مومنان با هم برادری و محبت کنند و اگر از هم دورشده خودرا بهم نزدیک سازند و اختلاف و نزاع پیشه نکنند واگر چنین اتفاقی افتاد، کسانی راه صلح و سازش پیشه کنند و از خدا پروا دارند.
۳- در بیشتر مواردی که در قرآن مجید از برادری ووحدت سخن گفته و به مذمت اختلاف پرداخته و افزون بر دستور بر اخوت و برادری و دعوت به تعاون بر نیکی و تقوی، اتحاد و همدلی را از نعمت هایی می داند که به واسطه پذیرش اسلام در رسالت به جامعه اسلامی در عصر پیامبر هدیه شده و گویی می خواهد که این نعمت پاسداری شود و با تاکید و سفارش بر وحدت ایمانی و اجتماعی، مسلمانان به اختلاف های گوناگون توجه نکنند.عبارت هایی همچون و اعتصموا، اصلحوا، رابطوا، تعاونوا، در جهت تشویق به وحدت آمده است، یا حتی دستورهای اخلاقی اجتماعی مانندحرمت غیبت، سوء ظن وافشاگری در جهت پیشگیری از اختلاف آمده است.به عنوان نمونه در جایی که می گوید:یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ (حجرات /۱۱)، دشنام دادن و ریشخند گرفتن و سرزنش کردن از عوامل جدایی میان مسلمانان می گردد و یا دیگران را با نامه های زشت و القاب ناپسند یادکردن : وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمان (حجرات /۱۰) راممنوع ساخته است.
به همین دلیل رفع اختلاف و حفظ وحدت در جامعه اسلامی اهمیت بسیار پیدا می کند و هر حرکت اختلاف بر انگیز، کینه آور و تحریک کننده احساسات ممنوع می گردد: وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ (انفال/۴۶) و هرگز راه اختلاف و تنازع نپویید که قدرت و عظمت شما نابود خواهد شد.و نیز می فرماید: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً (ال عمران/۱۰۳).و همگی به رشته دین خدا چنگ زده و به راههای متفرق نروید و بیاد آورید این نعمت بزرگ خدا را که شما با هم دشمن بودید و خدا در دلهای شما الفت و مهربانی انداخت و به لطف خداوند همه برادر دینی یکدیگر شوید.
همچنین آیات دیگری که به تجربه امت های پیشین اشاره می کند و می گوید از اختلاف و تفرقه آنان عبرت بگیرید و دیگر شما مانند آنان اختلاف نکنید: وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا(آل عمران/۱۰۵).و یا می گوید: دسته بندی دینی درست می کنندوهرکسی به هردسته و گروه و حزب خود خوشحال می گردد. مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ (روم/۳۲).
در مجموع قرآن در پیش از پنجاه آیه به موضوع اختلاف، وحدت و روش های پیشگیری و راههای به دست آوردن اتحاد اشاره می کند که همگی نشان می دهد، این موضوع از نظر قرآن دارای چه اهمیتی است.

اهداف وحدت بخشی
چنانچه گفتیم وحدت اسلامی هدفی است که قرآن بر آن تاکید دارد و هر مسلمانی باید در پی تحقق آن باشد. اکنون در پی آن هستیم تاروشن کنیم که این هدف دارای چه مقاصدی است و اگر در گذشته از یکدیگر متفرق و پراکنده بودیم، اینک بر اسا س آرمان هایی در صدد تدارک و جبران مافات برآییم و در سایه قرآن واحد و قبله واحد مجتمع شویم، به همین دلیل می توان اهداف وحدت بخشی را در مسائل زیر خلاصه کرد:
۱- نخستین هدف برای وحدت بخشی، کاستن تنش ها، اختلافات و از بین بردن کینه ها و پیشگیری ازجنگ ها و کشتارهای مذهبی است.این هدف بامشخص کردن مبرم ترین مسائل دینی وتعیین اولویتهامیسر می گردد.
۲- جلوگیری از گسترش جریانهای افراطی مذهبی، تشدید تعصب های کور و غیر منطقی که معمولاً در سایه اختلافات مذهبی شکل می گیرد و هر چه این اختلاف ها افزوده می شود، زمینه رواج غلو، خرافات، افزون می شود.به جای تعمق در دین و معنویت، حرکات ظاهری و شعاری افزایش پیدا می کند و سطح دین از عمق به لایه های روبنایی و سطحی تنزل پیدا می کند، مراسم ورفتارهای ظاهرگرایانه فراوان می شود اماازحقیقت دین هیچ خبری نیست، در صورتی که آگاهی از اهمیت وحدت و رویکرد به آن، دین منطقی و مستدل و با پشتوانه اعتقاد آگاهانه را فراهم می سازد.
۳- حفظ هویت اسلامی در جهان با وحدت بخشی به جهان اسلام شکل می گیرد، حتی هویت شیعی باوحدت بیشترمی گردد، بویژه اگر این هویت همراه با عمران و آبادانی و توسعه اقتصادی و سیاسی وسماحت همراه باشد.
۴- تقویت بنیه جامعه اسلامی.عزت و شکوه صدر اسلام هنگامی باز می گردد که مسلمانان در یک صف قرار گیرند و امکانات و ثروت و قدرت و شکوه آنان رونقی برای اخلاق و معنویت شود.
۵- جلوگیری از تشویش افکار غیر مسلمانان و پیشگیری از گریز از دین در جامعه اسلامی.زیرا هرگاه نزاع های فرقه ای و مذهبی اوج بگیرد، در داخل جوامع مسلمان سرخوردگی، تنفر و گریز از دین شکل می گیرد، واسلام به عنوان دین خشونت معرفی می گردد و طرفداران جنگ تمدنها و آنانی که از جنگ های صلیبی سخن می گویند، برآمد جنگ های مذهبی را ریشه در آموزه های دینی اسلام معرفی می نمایند و اگر مسلمانان در فلسطین و در جاهای دیگر به حق از خود دفاع می کنند، به حساب خشونت طلبی اسلام جا می زنند.
این است که روشن کردن اهداف وحدت و نشان دادن عوامل موثر بخش، این فایده را خواهد داشت که روشن کند منظور از وحدت استحاله و از بین بردن مذهبی به نفع مذهبی دیگر نیست، نزاع و اختلاف نکردن وسعه صدر و تحمل دیگران داشتن و کاستن تنش ها و تکفیر ها و ایجاد دوستی و محبت در میان ملل اسلامی است.

گامهای اساسی برای تحقق وحدت در جامعه
برای تحقق وحدت در جامعه، همواره چند موضوع مهم باید رعایت و چند گام اساسی باید برداشته شود :
1- سعی و کوشش برای ترویج و تشویق آرمانها و ارزشهای دینی واصول مقدس در بین مردم
2- احترام به خرده فرهنگها و حفظ جایگاه آنها در سایه فرهنگ واحد و متعالی الهی
3- سعی و تلاش در جهت تبلیغ و گسترش عدالت در جامعه و تقلیل فاصله طبقاتی مردم
4- جهل زدایی، تقویت و توسعه دانش و بینش عمومی
5- پرهیز از هرگونه تساهل و تسامح و رعایت رأفت و محبت، هریک در جای خود
6- تأکید و تقویت مشترکات فکری و اعتقادی جامعه
7- اطلاع رسانی و فرهنگ سازی مستمر از طریق مبادی فرهنگی
8- نظارت و کنترل بر رفتار ونشر مسمومات غیر خودیها

عوامل وحدت بخش
در قرآن کریم، آیات بسیاری مسلمانان را به اختلاف افکار دسته ها، گروه ها، ملت هاو طبایع بشری توجه می دهد و این گونه از چندگانگی را به عنوان یک سنت الهی می شناسد. یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‌ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا.(حجرات/۱۳)ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید.
و یا در جایی دیگر می فرماید: وَ قَدْ خَلَقَکُمْ أَطْواراً (نوح/۱۴) شما را به گونه های مختلف آفرید.این تنوع گونه ها، هم به لحاظ ذهنی و فکری و استعداد و فهم، وهم به لحاظ شرایط اجتماعی و فرهنگی و موقعیت زندگی و گرایش های عقیدتی می تواند باشد، و نیز این از مشیت الهی است که انسان ها از جهت هوش، ذکاوت، شجاعت، آرمان خواهی و روحیات علمی و اقتصادی متفاوت باشند: وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ (انعام/۱۶۵) برخی را بر برخی دیگر بالاتر ازدیگری گردانیدیم تا شما را در این تفاوت مراتب و درجات بیازماییم و درجایی دیگر می فرماید: وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً واحِدَهً (مائده/۴۸)اگر خداوند می خواست همه شما را یک امت قرار می داد.
از سوی دیگر، این اختلاف، گاه در طبقه پیامبران شکل گرفته و قرآن به تفاوت درجات آنان اذعان کرده است: تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‌ بَعْضٍ (بقره/۲۵۳)برخی از این پیامبران را بر بعضی دیگر فضیلت و برتری دادیم، و این برتری با انتخاب خداوند و بر اساس حکمتی بوده است. وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلى‌ بَعْضٍ (اسراء/۵۵).بی گمان برخی از پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم.و این برتری در مقام رسالت، شریعت و بیان معارف تاثیر گذار در جامعه و عقاید و بینش آنان می گردد و همین زمینه چند فکری را فراهم می سازد، چنانکه در برابر، جامعه هر چه بخواهد یکدست شود، باز به طور کلی ممکن نیست و اقوامی خواه ناخواه جنگ و اختلاف را دارند. تایید این مطلب با این بیان قرآن است که می فرماید: وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَهَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى‌ یَوْمِ الْقِیامَهِ (مائده/۶۳)خداوند بین یهود تا روز قیامت عداوت و دشمنی را قرار داده است، در حالی که اگر مسلمانان به دستورات الهی عمل کنند و از نزاع و جنگ بپرهیزند سیادت و آقایی خواهند داشت : وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ.( آل عمران/۱۳۹) ترس و حزن به دل راه ندهید، شما اگر مومن باشید برتر خواهید بود.
بنابراین، نفس چندگانگی و چند مذهبی گریز ناپذیر است. در مقام قضاوت نیستیم که بگوییم این مذهب خوب است یا آن مذهب و این هم ممکن نیست که گفته شود همه مذاهب یکی شوند، چون این هم عملی نیست و از قرآن استفاده می شود که همواره اختلاف مذهبی وجود دارد: وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّهً واحِدَهً وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ (هود/۱۱۳)اگر پروردگار تو خواسته بود همه مردم را یک امت قرار می داد، ولی همواره در اختلاف خواهند بود.پس باید کاری کرد که این اختلاف به تشتت، نزاع، درگیری، کینه وکشتار نیجامد و اختلاف سلیقه ها، برداشت ها، موجب آثار عملی تنش زا نشود و مهم تر خود را از امت واحد جدا ندانند، چون خداوند با همه این احوال فرموده است: إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّهً واحِدَهً (انبیاء/۹۲) این دین شما و این امت شما یگانه است.
با این مقدمه آشکار می شود که چگونه باید به سراغ وحدت بخشی رفت و عوامل توجه به وحدت را شناخت. زیرا شناخت عوامل، به شناخت راه کارها می انجامد و هر مذهب و گروهی می داند که با واقعیتی به نام اختلاف مذاهب رو برو است و اگر بخواهد به تعالیم قرآن عمل کند، به دنبال یکی کردن نمی رودو به ریسمان الهی چنگ می زند، چون چاره ای ندارد که این اختلا ف را از راه دیگری چاره کند، چاره ای که عملی و مثمر ثمر باشد و با تحفظ مذهب خود، زمینه تشتت و نزاع را بر طرف کند.

۱- رفتار مسالمت آمیز با پیروان مذاهب مخالف
یکی از راههای وحدت بخش، احترام متقابل پیروان مذاهب مختلف با یکدیگر است. زیراهر چند اختلافات مذهبی عمیق باشد، امااین اختلافات نباید آثار عملی خشونت باری بین مسلمانان در پی داشته باشد و حساب اختلاف عقیدتی با حساب رفتار و حقوق اجتماعی مخالفان کاملاً جدا است و اختلاف در مذهب به تنهایی تاثیری در حقوق اجتماعی مسلمانان ندارد. سوکمندانه عمده ترین مشکل در رفتار مسالمت آمیز، نگاه فقیهانه به مسئله است، بسیاری از مخالفان رفتار مسالمت آمیز، با حکم فقهی به سراغ مسئله می روند، در حالی که نخست موضوع کلامی است تا فقهی و در مرحله بعد موضوع اخلاقی است و سپس حقوقی و در نهایت موضوع فقهی است، به همین دلیل بسیاری از آرای کلامی متاثر از اجتهادات فقهی ونگاه فقیهانه هستند و هر گونه اشتباه در اندیشه، تاثیر بسیاری در خطاهای فقهی می گذارد.
در خصوص مخالفان مذهبی به سراغ قرآن می رویم و بر مبنای معرفتی آن را از منظر قرآن بررسی می کنیم.طرد و برخوردهای خشن با مخالفان عقیدتی از آنجا سرچشمه می گیرد که فرد اعتقاد خود را صحیح و اعتقاد دیگران را باطل می داند، تا جایی که به خود اجازه می دهد برای نابودی آنان قدم بردارد.اما اگر ثابت شود که نگاه قرآن به انسانها بر این مبنا می باشد که اعتقاد انسان متکی به عوامل گوناگونی است.محیط تولد، پدر و مادر، احساسات و ادراکات مختلف، شرایط تاریخی و اجتماعی و جغرافیایی و فرهنگی، که همه اینها در عقیده انسان تاثیر می گذارد و به صورت گریز ناپذیر شرایطی را به وجود می آورد که فردی در محیط زندگی تابع این مذهب و فردی در محیطی دیگر تابع مذهب دیگر می شود. با چنین تحلیلی از درک های متفاوت انسانها در فهم حقایق علمی و معارف دینی و اختلاف شرایط و محیط ها، اختلاف دینی طبیعی و به عنوان واقعیتی اجتناب ناپذیر تلقی می گردد. وقتی مطالعه بیشتر و کمتر فرد باعث اختلاف در فهم و تفسیر قرآن می گردد، وقتی شرایط روحی و اخلاقی، باعث اختلاف فهم ها می گردد، وقتی که عوامل بیرونی و محیطی و حتی رفتارهای حاکمان تاثیر گذار در اعتقاد فردی می گردد، نمی توان همه اختلافات ا عتقادی را به حساب سرکشی، طغیان، عناد وسرپیچی از حق گذاشت. قرآن کریم به هر دو عامل توجه دارد، هم جایی که اختلاف، نتیجه شرایط طبیعی و نکات پیشین است، و هم جایی که در اثر سرکشی، طغیان، عناد و سرپیچی از حق، اما واقعیت آن است که عمده این اختلاف ها در جوامع ناشی از جحد و انکار حقیقت و از روی سرکشی نیست و ثمره طبیعی و منطقی محیط وتربیت و ازقبیل اختلاف دسته نخست است که به تعبیر قرآن : وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ (هود/۱۱۸).همواره در اختلاف هستند و این اختلاف در علم سابق و ازلی خداوند تعلق گرفته و بر طرف کردن آن به قهر و غلبه ساخته نیست و وقتی خداوند می گوید : وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لامَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعاً أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ.(یونس /۹۹) مشیت خداوند تعلق نگرفته که همه در روی زمین ایمان آورند و همه یک گونه مومن باشند و عقیده واحدی داشته باشند و این انتخاب و اراده در گزینش راه و خصوصیات آن دخالت داشته، بنابراین دلیلی ندارد که صاحبان مذاهب بخواهند آثار عملی و خشونت باری ایجاد کنند و رفتار مسالمت آمیز با پیروان مذاهب مخالف را به جنگ و نزاع تبدیل کنند.
به همین دلیل روایات فراوانی از اهل بیت رسیده که این مسالمت را تشویق و ترویج می کنند.در روایتی از امام صادق رسیده است : اگر مردم بدانند که چگونه خداوند تبارک و تعالی این خلق را آفرید، هیچ کس دیگری را ملامت نمی کند.(حر عاملی، ج۱۶، باب ۱۴، ص ۱۶۱، حدیث ۲۱۲۴۳، آل البیت).
و در حدیثی دیگر از ایشان درباره مدارا و مسالمت با مخالفان می فرماید: خداوند اسلام را هفت سهم قرار داده، سپس آن را بین مردم تقسیم کرد و به بعضی یک سهم داد و به برخی دیگر دوسهم و… پس برآنکه یک سهم دارد، دو سهم از اسلام را تحمیل نکنید، زیرا بر ایشان سنگین آمده، متنفرشان می کند، بلکه با ایشان مدارا کنید و برای ایشان ورود به اسلام و مراتب آن را آسان بگیرید، آنگاه حضرت به شرایط تاریخی عصر خود اشاره می کنند و می فرمایند :
اما (علمت)ان اماره بنی امیه کانت بالسیف والعسف والجور، وان امامتنا بالرفق والتالف والوقار والتقیه وحسن الخلطه والورع والاجتهاد، فرغبوا الناس فی دینکم وفی ماانتم علیه.(همان، ح۲۱۲۴۸، ص۱۶۵).
بنی امیه با شمشیر و خشونت و ستم بود و رهبری وامامت ما با مدارا و الفت و آرامش و نگهداری و رفتار خوب و خویشتن داری و اجتهاد در راه علم و معرفت است، پس از این روش مردم را به دین جذب و ترغیب کنید.

۲- پرهیز از طرح مسائل اختلاف برانگیز و بی ثمر مذهبی
یکی از عوامل وحدت بخش در جامعه اسلامی، پرهیز ازطرح مسائل بی ثمر مذهبی و درگیرکردن جامعه به موضوعاتی است که نه تنها هویت دینی جامعه را تقویت نمی کند و به معنویت و اخلاق اسلامی مدد نمی رساند، بلکه موجب ایجاد افزایش تنش، اختلاف در میان فرقه های مذهبی می گردد.معمولاً بسیاری از مسائل سطحی دینی که گاه شکل شعار به خود می گیرد و در تقویت معنویت و تعمق دین تاثیر ندارد، از سوی کسانی طرح می شودو فضای آرام جامعه به موضوعاتی درگیر می شود که نه در جهت تقویت فرهنگ اهل بیت است ونه در جهت رونق سنت نبوی.
دراین زمینه چند نکته حائز اهمیت است:
۱- روح کلی و جانمایه دعوت قرآن، نهی از جنگ و دشمنی و شقاق و قطعه قطعه کردن اجتماع مسلمانان است.بنابراین هر حرکتی که در جهت ضدیت همدلی وهمکاری باشد، برخلاف دستورقرآن است: وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ (انفال/۴۶).
از اختلاف و نزاع در دین بپرهیزید که سست شوید و مهابت شما ازبین برود.
چنانکه از امام صادق نقل شده است: لا تخاصموا بدینکم فان المخاصمه ممرضه للقلب.برای دین خود با مردم ستیزه نکنید، زیرا ستیزه جویی بیمار کننده دل است.(مجلسی، ج۲، ص۱۳۳).
۲- ازنظر قرآن، چون تدبر در آیات و معارفش موجب بروز دیدگاههای مختلف می گردد، لذا قرآن دستور می دهدبا شیوه نیکو بحث انجام گیرد وتنهاراه دعوت به خداوند یک راه رسمیت دارد و آن برخورد با اندیشه از طریق جدال با احسن است:
ادْعُ إِلى‌ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ (نحل/۱۲۵)
باحکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن با آنان به شیوه ای که نیکوتر باشد مجادله نما.
نتیجه چنین برداشتی از عرضه دین وبرخورد با دیدگاه مخالف، پرهیز از اموری است که برخلاف جدال با احسن است، یعنی چیزهایی که موجب تشدید اختلاف و نتیجه گرفتن از دعوت می گردد، چون این آیه در مقام بیان شیوه تبلیغ و دعوت مردم به دین و راه الهی است که در آن تنها یک طریق راپیشنهاد می کند و آن را موفقیت آمیز در مقام دعوت دینی می شماردو آن روش حکمت و موعظه حسنه است که با بحث های بی ثمر و جدالهایی که ایجاد کینه می کنند سازش ندارد.
۳- از لوازم جدال احسن، پرهیز از مسائل اختلاف برانگیز و کاستن تنش ها است.زیرا وقتی فضای گفتگو و شنیدن فراهم می گردد که محیط دوستی و آرامش برقرار شود و افراد در پی شنیدن سخن یکدیگر و تامل درکلام باشندونه غلبه و تحکم بر دیگری.جدال احسن با تالیف قلوب حاصل گردد و اختلاف برانگیزی تحریک قلوب است و نه تالیف قلوب. قرآن مناظره و بحث را ممنوع نمی کند، اما همین وظیفه را با عنوان تبلیغ و رساندن در جایی می داندکه فضا برای رساندن ایجاد گردد و اگر در جایی هیاهو و قیل و قال است و صداهابلند ویا فضای گفتگو مسموم است، بحث بی ثمر و تبدیل به مخاصمه گردیده، مخاصمه ممنوع می شود.امام باقر درروایتی می فرماید : لاتخاصموا الناس فإن الناس لو استطاعوا ان یحبونا لأحبونا.(مجلسی، ج۲، ص۱۳۲، ح۲۱) با مردم( و مخالفان عقیدتی خود)مخاصمه نکنید، زیرا مردم اگر توان آن داشته که ما را دوست بدارند، دوست خواهندداشت.
این نکته هم به لحاظ منطقی برای دعوت گران مهم است و هم به لحاظ روان شناسی، بویژه آنکه اگر موضوعات از اموری باشد که در نهایت ثمر دینی و عملی ندارد و جنبه تاریخی دارد، که هم نقل قولها متفاوت است و هم تفسیرهای آن و اگر طرفدار مذهبی این نقل را بگیرد، مقابلش نقل دیگر را و اگر این طرف تحلیل و تفسیر خاص را به دیگری با تحلیل و تفسیری دیگر مقابله می کند و در نهایت جز آلوده شودفضای صمیمیت و دوستی و الفتی که قرآن از ما می خواهد، چیزی عاید نخواهد شد، و تازه هر یک سر خط اول ایستاده اند.

۳-جلوگیری از تحریک احساسات و توهین به مقدسات
بی گمان یکی از عوامل وحدت بخش، بلکه از مهمترین آن احترام به مقدسات صاحبان مذاهب و مواظبت بر رعایت ادب در گفتار در ذکر نام آنها ست.این اصل عقلایی است که آنچه را بر خود نمی پسندی بر دیگران مپسند.اگر ما نمی خواهیم به بزرگان، علما و دانشمندان ما بی ادبی شود، دیگران نیز چنین خواسته ای دارند.قرآن کریم این اصل را حتی درباره بت پرستان و کسانی که به جز خدا را می پرستند مطرح می کند:
وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ (انعام /۱۰۸)
و آنهایی راکه جز خدا را می خوانند، دشنام مدهید که آنان از روی دشمنی و به نادانی خدا را دشنام خواهند داد.
این اصل است که خداوند در قرآن مطرح می کند: لِکُلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُمْ.( انعام /۱۰۸) اینگونه برای هر امتی کردارشان آراسته می گردد و اعتقاد پیدا می کند. وقتی خداوند درباره غیر مسلمانان چنین می گوید، این اصل درباره شخصیت های مورداحترام درمیان مسلمانان بیشتر صادق است که نباید زمینه اختلاف و کینه و تحریک احساسات را فراهم کرد.
شاهد بر همین معنا، روایت امام رضا علیه السلام است که ابراهیم بن ابی محمود خراسانی به آن حضرت می گوید: من روایاتی را در فضل اهل بیت و مخالفین آنان می بینم که مانندش را پیش شما نمی شناسم، حضرت پس از توضیحاتی در هدف سازندگان احادیث دروغین و دسته بندی آنها، درباره دشنام به آنان می فرماید:
و ثالثها التصریح بمثالب اعداءنا، فاذاسمع الناس الغلو فینا کفروا شیعتنا و نسبوهم الی القول بر بویتنا…واذا سمعوا مثالب اعداءنا باسماءهم و قد قال الله عزوجل: وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ.(صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۳۰۴).
و دسته سوم کسانی هستند که با صراحت به بدگویی دشمنان ما می پردازند و آنگاه که مردم غلوهایی که آنان در حق ما ساخته اند را می شنوند، شیعیان ما را تکفیرمی کنند، وشیعیان ما را کسانی می دانند که قائل به ربوبیت ما هستند…و وقتی بدگویی دشمنان ما را در احادیث ساختگی که به نام و ذکر آنها آمده، می شنوند [ما را دشنام می دهند]، در حالی که خداوند فرموده است:و آنهایی که جز خدا را می خواننددشنام مدهید که آنان از روی دشمنی و به نادانی خدا را دشنام خواهند داد.
از این روایات به خوبی استفاده می شود، در عصر حیات اهل بیت روایاتی جعلی به نام آنان در جهت آلوده کردن فضای دینی در میان مسلمانان ساخته می شده است و هدف از وضع این روایات تشدید درگیری و مخالفت و تحریک احساسات و ایجاد دشمنی با اهل بیت بوده است و حضرت این حرکت را محکوم می کند و به ا ین آیه استشهاد می کند.بنابراین وقتی قرآن کریم حتی با کسانی که رفتار زشت و مخاصمه و جنگ طلبانه دارد می فرماید :
وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَهُ وَ لاَ السَّیِّئَهُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَهٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ. (فصلت/۳۴)
و نیکی با بدی یکسان نیست.بدی را به آنچه خود بهتر است دفع کن، آنگاه کسی که میان تو و میان او دشمنی است گویی دوستی یکدل می گردد.
در فضای فرهنگی جامعه اسلامی نباید تقابل باشد، نباید توهین باشد، در این آیه خداوند نمی خواهد که شما رقیب را رام کنید، بلکه می خواهد دشمنی را از بین ببرید، عداوت را طرد کنید و این با خوبی کردن و بدی را با نیکی پاسخ دادن است.قرآن مجید در یک منشور محکم اخلاقی می گوید:
وَ قُلْ لِعِبادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبِیناً (اسراء/۵۳). به بندگان من بگو نیکوترین سخن را بگویید و خوب بزنید، همانا شیطان در دل ها وسوسه می کند و از آغاز دشمن آشکار انسان بوده است و تسلیم است که ناسزاگویی سبب فتنه و عداوت می شود.
به همین دلیل مرحوم مجلسی از شیخ طوسی از حضرت علی علیه السلام درباره اصحاب پیامبر به یاران خود فرمود:
اوصیکم فی اصحاب رسول الله لا تسبوهم، فانهم اصحاب نبیکم وهم اصحابه الذین لم یبتدعوا فی الدین شیئا و لم یوقروا صاحب بدعه، نعم اوصانی رسول الله فی هولاء.(مجلسی، حیاه القلوب، ج۲، ص۲۶۱ و قریب به همین مضمون، بحارالانوار، ج۲، ص۳۰۶) شما رادرمورداصحاب پیامبر خدا سفارش می کنم، آنان را سب(ناسزا)نکنید که اینان اصحاب پیامبر شما هستند، اصحابی که در دین بدعتی نگذاشتند و بدعتگذار را احترام نکردند.آری رسول خدا در مورد اصحاب به من سفارش فرمود.
حضرت این مسئله را در کلامی دیگر درجنگ صفین هنگامی که شنیدعده ای از اصحابش شامیان را دشنام می دادند، فرمود:انی اکره لکم ان تکونوا سبابین.(نهج البلاغه، خ۲۰۶) من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید و در ذیل می فرماید:اما اگر کردارشان را یاد آور می شدید و کارهای نا شایسته آنان را بر می شمرید، به راست نزدیک و معذورتر بود.شما به جای دشنام به آنان می گفتید:اللهم احقن دماءنا و دماءهم و اصلح ذات بیننا و بینهم.بار پروردگارا خون ما و آنهارا حفظ کن.بین ما و آنها اصلاح نما وآنان را ازگمراهی به راه راست هدایت فرما.
این شیوه حضرت حتی در مورد کسانی که با او جنگیدند و خلافتی که مسلمانان با او بیعت کرده بودند نقض کرده و خون مسلمانان را ریخته بودند، انجام می گیرد و نشان می دهد که حضرت چگونه به مسئله ادب درگفتار و ناسزاگویی نکردن پایدار بوده است.و این شیوه در کنار سیره آن حضرت با خلفا و ارتباط و همکاری با آنان آشکارتر می شود.ایشان پس از انتخاب خلیفه اول، هنگامی که گروهی به سوی خانه امام سرازیر شدند تا در مقابل ابوبکر با وی بیعت کنند، بر خلاف انتظار در پاسخ کسانی که دست بیعت به سویش دراز کرده بودند چنین فرمود:
شقوا امواج الفتن بسفن النجاه و عرجوا عن طریق المنافره، و صغوا تیجنان المفاخره، افلح من نهض بجناح او استسلم فاراح…(نهج البلاغه، خ۵).ای مردم امواج کوه پیکر فتنه ها را با کشتی های نجات (علم، ایمان و اتحاد) در هم بشکنید، از راه اختلاف و پراکندگی کنار آیید.تاج تفاخر و برتری جویی را از سر بنهید.دو کس راه صحیح پیمودند.آنکس که با داشتن یارو یاور و نیروی کافی به پای خاست و پیروز شد و آنکس که با نداشتن نیروی کافی کناره گیری کرد و مردم را راحت ساخت.
و لذا با شرافت و بزرگواری درباره یکایک خلفا سخن می گوید، اگر نقدی دارد در ضمن همکاری باآنان بیان می کند. او به مناسبت شهادت محمد بن ابی بکر در دوران خلافت خود به یاران خویش خطا به ای خواند و چنین گفت:
چون ابوبکر زمامدار امور شد، به آسان گیری و محکم کاری پرداخت و به مردم نزدیک شد و اعتدال به خرج داد، پس باوی از راه نصیحت و خیر خواهی مصاحبت کردم و در آن چه خدا را اطاعت می کرد، با کوشش تمام او را اطاعت نمودم و هیچگاه طمع نکردم که حادثه ای برای او پیش آید ومن زنده بمانم در زمام امری که باوی گفتگو داشتم به سوی من بازگردد.(ثقفی کوفی، الغارات، ج۱، ص۳۰۷). این شیوه را عملاً در دوران زمامداری ابوبکر و عمر و عثمان انجام داد و با همکاری خود در جاهای مختلف از اختلاف و درگیری پرهیز کرد. به عنوان نمونه باارائه نظرهای مشورتی و راهنمایی در جهت حفظ آنان در صورتی که مدینه را ترک کنند، برای جنگ با رومیان در مشورت ابوبکر و برای جنگ با ایرانیان در مشورت عمر مانع از کشته شدن احتمالی آنان شد.(ابن کثیر، البدایه والنهایه، ح۱۶، ص۳۱۵، نهج البلاغه، خ۳۴وخ۱۴۶)وحتی به طور کلی در اثر جنگ های خلیفه دوم به ویژه در جنگ هایی که امر بر وی مشتبه می گردید و نیازمند مشاوره با امام علی بود، از مشورت دریغ نمی کرد.به همین دلیل در تاریخ آمده است که گاه حضرت علی جانشین خلیفه دوم در نبود وی می شد، چنانکه پس از اینکه امام علی مانع از شرکت مستقیم خلیفه دوم در جنگ ها شد، خلیفه عمر، تصمیم گرفت که سپاه مسلمین را از پشت سر مدیریت و تقویت کند.این امر مستلزم آن بود که خلیفه از شهر خارح شود و تا نزدیکی میادین جنگ پیش رود.از این رو یک بار وقتی قرار شد برای سپاه اسلام در جنگ قادسیه نیروی کمکی فرستاده شود، به همراه لشکریان برود، عملی را که افزون بر منصب قضاوت جانشینی خود در مدینه بگرداند.ابن اثیر جزری (م ۶۳۰)در این باره می نویسد: و کان علی القضاء فیما ذکر علی بن ابی طالب…ثم جمع وجوه اصحاب رسول الله (و اعلام العرب)و ارسل الی علی وکان استخلفه علی المدینه(الکامل، ج۲، ص۳۰۹، دارالکتب العربی، ط۲، ۱۳۸۷ ق) و علی بر قضاوت شهر حکمرانی داشت و اصحاب پیامبر خدا و اعلام بزرگان را گردآوری کرد و به دنبال علی فرستاد و او را جانشین خود در مدینه گردانید.
و موارد دیگری از همکاری، تعامل میان اهل بیت پیامبر و خلفاء و صحابه وجود داشته و اگر کسانی در فضای تعارضات مذهبی این اختلافات را تبدیل به ضدیت، توهین و خروج از فرهنگ دینی و ادبی جامعه اسلامی کرده، اند، نشان می دهد که با واقعیات تاریخی سازش ندارد و بر خلاف سیره و مشی امام علی است.
و این داستان تنها منحصر به یک مورد نیست، موارد دیگری از قبول جانشینی امیر مومنان نسبت به خلیفه دوم(ر ک ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳/۳۷)و همکاری با خلیفه سوم عثمان بن عفان به اقتضای شرایط و رعایت مصالح بوده است، که اوج این همکاری ها در جریا ن حکومت خلیفه سوم و مشورت دادن درباره توحید مصاحف، نظارت بر صحت آنها و در جریان محاصره منزل عثمان مشاهده می گردد.زمانی که خلیفه سوم سخت گرفتار است و کمتر یار و یاوری دارد، و شهر مدینه مرکزآشوب و درگیری و افراد در اطراف خانه عثمان گرد آمده اند، درچنین شرایطی امام علی به عثمان کمک کرد و هر چند نسبت به تبعیض ها و حیف و میل هایی که از سوی اطرافیان و عمال عثمان انجام می گرفت و حضرت انتقاد می کرد، اما آن حضرت سعی داشت فتنه را فرو به خواباند و آنگونه که عثمان از امام علی خواست تا با مردم صحبت کند ونگذاردکه بر او بشورند، امام در خواست او را پذیرفت و با مردم صحبت کرد، مشروط بر آنکه عثمان به وعده هایی که می دهد، عمل کند.(بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۱۱۱).و همه این موراد باز نشان می دهد این تعامل ها تا چه حدی در جهت کاهش دادن اختلاف ها و توجه به وحدت بوده است.

وحدت در قرآن (۲)
فهرست منابع :
– ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ط۲، ۱۳۸۵ق.
– ابن اثیر جزری، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارالکتاب العربی، ط۲، ۱۳۸۷ق.
– ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی تا.
– بلاذری، انساب الاشرف، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بی تا.
– حر عاملی، وسائل الشیعه، قم، تحقیق موسسه آل البیت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
– سید رضی، نهج البلاغه، تحقیق تصحیح صبحی صالح، ط۱، ۱۳۸۷ق، افست، قم موسسه بعثت، ۱۳۵۶ش.
– صدوق، محمد بن علی بن بابویه، خصال، بیروت، موسسه الاعلمی، تحقیق علی اکبر غفاری، ط، ۱۴۱۰ق.
– طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ط۲، ۱۳۹۳ ق.
– طوسی، محمد بن حسن، الامالی، تحقیق و تصحیح بهراد جعفری، علی اکبر غفاری، تهران دارالکتب الاسلامیه، ط۱، ۱۳۸۰ش.
– فضل الله، سید محمد حسین، تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک، ط۲، ۱۴۱۹ق.
– قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ط۱، ۱۴۱۶ق.
– قمی، عباس، سفینه البحار، مشهد، بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی، ط۱، ۱۴۱۶ه ق.
– کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، بیروت، دار الصعب، تحقیق علی اکبر غفاری، ط۴، ۱۴۰۱ق.
– مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، دارالوفاء، ط۲، ۱۴۰۳ق.
– متقی هندی، کنز العمال، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ۱۳۹۹ق.
– مسلم نیشابوری، الصحیح، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی تا.
منبع: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید