حضرت زهرا (س) حافظ اسرار

حضرت زهرا (س) حافظ اسرار

هدیه بى نظیر

ان على ابى طالب (علیه السلام) امر فاطمه (سلام الله علیها) تستخدم رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم) فقالت:

یا رسول الله انه قدشق على الرحى – و ارته اثرا فى یدیها من اثر الرحى –

فسألته ان یخدمها خادما، فقال (صلى الله علیه و آله و سلم)

اولا اعملک خیرا من الدنیا و ما فیها؟ اذا آویت الى فراشک فکبرى اربعا و ثلاثین تحمیده و ثلاثا و ثلاثین تسبیحه.

کنزالعمال 2: 57

امیر المؤمنین (علیه السلام) به حضرت زهرا (علیه السلام) گفت تا برود و از پیامبر خادمى بخواهد. او نیز رفت و ضمن نشان دادن پینه هاى دستش ‍ گفت :

آسیاب کردن مرا به زحمت انداخته است و آنگاه در خواست خادمى کرد. پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) در پاسخ فرمود: آیا نمى خواهى – به جاى خادم – هدیه اى به تو دهم که از همه دنیا ارزشمندتر باشد؟ هنگامى که براى خواب آماده شدى سى و چهار بار ((الله اکبر)) و سى و سه بار ((الحمدلله)) و سى و سه بار ((سبحان الله)) بگو.
تسبیح تربت

قال ابو عبدالله (علیه السلام):

ان فاطمه علیهاالسلام بنت رسول الله (ص) کانت مسبحتها من خیوط صوف مفتل علیه عدد التکبیرات فکانت علیهاالسلام تدیرها بیدها تکبر و تسبح الى ان قتل حمزه بن عبد المطلب فاستعملت تربته و عملت التسابیح فاستعمها الناس

وسائل الشیعه ج 4: 1033

امام صادق (علیه السلام) فرمود:

تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام نخى بود که بر آن به تعداد تکبیرات – 34 عدد – گره زده بود و آن را در دستش مى چرخانید و تکبیر و تسبیح مى گفت تا وقتى که حمزه شهید شد، تسبیح از تربت او ساخت. و از آن پس ‍ ساختن تسبیح در میان مردم رواج یافت.
یادگار مادر

روى ان رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم) کان یحب فاطمه (سلام الله علیها) لانها کانت زاهده عابده…

و لانها کانت تذکره له من خدیجه.

مستدرک عوالم ج 1: 450.

نقل شده است که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) را به آن جهت دوست داشت که او دخترى پرهیزکار و همواره مشغول عبادت بود و به خاطر آنکه یادگارى از خدیجه بود.
سر چشمه ادب

قالت ام سلمه:

تزوجنى رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم)… و فوض امر ابنته الى فکنت ادلها و اودبها. و کانت و الله ادب منى و اعرف بالاشیأ کلها.

دلائل الامامه: 82.

ام سلمه مى گوید:

وقتى پیامبر با من ازدواج نمود دخترش – فاطمه (سلام الله علیها) – را به من سپرد. من نیز آداب زندگى را به او مى آموختم، و بخدا قسم او خود از من آگاه تر و به همه آشناتر بود.
زیارت و کرامت

قالت عائشه:

ما رأیت احدا من خلق الله اشبه حدیثا و کلاما برسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم) من فاطمه (سلام الله علیها) و کانت اذا دخلت علیه اخذ بیدها فقبلها و رحب بها و اجلسها فى مجلسه و کان اذا دخل علیها قامت الیه و رحبت و اخذت بیده فقبلتها.

عقد الفرید ج 3: 230.

عایشه مى گوید: کسى از مخلوقات خدا را ندیدم که در گفتار و سخن شبیه تر از فاطمه (سلام الله علیها) به پیامبر باشد.

هرگاه که فاطمه (سلام الله علیها) به دیدار پیامبر مى آمد پیامبر دست او را مى گرفت و مى بوسید و به او خوش آمد مى گفت و در جایگاه خودش ‍ مى نشانید و هرگاه پیامبر به دیدار فاطمه مى رفت فاطمه (سلام الله علیها) بر مى خاست و خوش آمد مى گفت و دست پیامبر را مى گرفت مى بوسید.
انتظار دیدار

کانت فاطمه (سلام الله علیها) اذا سافر رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم) و بلغها قدومه تخرج الى باب البیت تنتظره فاذا رأته بادرت الیه و تقبل وجهه.

کشف الغمه ج 1: 145.

هرگاه که خبر بازگشت پیامبر از سفر، به مدینه مى رسید فاطمه بر در خانه به انتظار مى نشست و آنگاه که پدر را مى دید به استقبال مى رفت و صورت او را مى بوسید.
مدافع حق

لما اشتدت عداوه قریش للنبى (صلى الله علیه و آله و سلم) کانت فاطمه (سلام الله علیها) تدافع عنه ما یلقى من کید و اذى المشرکین و سفهأ قریش ، فذات یوم… عهدوا الى سلى جمل – جزور – فرفعوه و وضعوه على رأس رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم) و هو ساجد بفنأ الکعبه… فجائت ابنته فاطمه (سلام الله علیها) و هى باکیه فاحتضنت ذالک السلى فرفعته عنه فالقته.

احقاق الحق ج 25: 289 و شرح نهج البلاغه ج 6: 282.

آنگاه که – پس از وفات ابوطالب – دشمنى قریش نسبت به پیامبر شدت یافت، فاطمه (سلام الله علیها) در مقابل نیرنگ و آزار مشرکان و نابخردان قریش ‍ از پدر دفاع مى کرد.

در یکى از روزها که پیامبر در آستانه کعبه سر به سجده نهاده بود تعدادى از مشرکین – عمروعاص و عقبه و… شکمبه شترى برداشته و بر روى سر او نهادند.

آنگاه دخترش فاطمه گریان آمد و آن را از روى سر پدر برگرفت و به سویى افکند.
حافظ اسرار

عن عائشه قالت:

اقبلت فاطمه (سلام الله علیها) تمشى کان مشیتها مشیه رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم) ثم انه اسر الیها حدیثا فبکت، ثم انه اسر الیها حدیثا فضحکت…

فسألتها عما قال (صلى الله علیه و آله و سلم) فقالت (علیه السلام): ما کنت لأفشى سر رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم).

مسند احمد بن حنبل ج 6: 282.

عایشه مى گوید:

روزى – در ایام بیمارى پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) – فاطمه زهرا (علیه السلام) آمد مانند اینکه گویى پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) راه مى رود – و در کنار پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) نشست – آنگاه پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) در گوش دخترش سخنى گفت که او گریه کرد، مجددا در گوش او سخنى گفت و فاطمه خندید.

من از روى تعجب علت را از فاطمه (سلام الله علیها) پرسیدم، او گفت: من راز پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) را افشا نمى کنم.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید