خودسازی و تهذیب نفس در قرآن

خودسازی و تهذیب نفس در قرآن

مقدمه:
پیامبران چه می آموختند و بر چه معیارهایی تزکیه شدند و به تهذیب نفوس انسانی پرداختند؟
اصول تعلیم و تربیت پیامبران و اساس تزکیه و تهذیب در مکتب انبیاء وحی است. این برنامه، دستور العمل و خط مشی همه پیامبران و امت های آنان است.
رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ برپایه استوار وحی و بر مبنای اوامر و نواهی حق ـ تبارک و تعالی ـ و در چارچوب شریعت ثابت اسلام، آموزش دید و خود را مهذب ساخت و به کمال ممکن انسانی و صفات کریمه و اخلاق فاضله. دست یافت و از سوی پروردگار جهانیان به خطاب والای «انّک لعلی خلق عظیم»[1] «قطعا تو بر خلق و خو ی عظیم هستی»، مشرف شد.
مورخان و سیره نگاران، درباره خلق عظیم پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و منشأ آن نوشته اند که از برخی همسران آن حضرت، سوال شد. او در پاسخ گفت: «کان خلقه القرآن یرضی برضاه و یسخط بسخطه»[2].
یعنی، خلق و خوی پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ قرآن بود، راضی به رضای او و ناخشنود به ناخشنودی او بود. رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ در حدیثی که فریقین آن را روایت کرده اند فرمود. «بعث لا تمم مکارم اخلاق»[3] یعنی، من برای تکمیل اخلاق کریمه، برانگیخته شده ام. رسول خدا در این روایت، فلسفه بعثت و رمز نبوت خود را تتمیم و تکمیل مکارم اخلاق دانسته است و تردید ناپذیر است که مکارم اخلاق و معالی آداب، جز آنچه در شرع انور و کلام خدا و یا در سنت رسول الله که هردو وحی اند، چیز دیگری نیست.[4]
آیات تعلیم تزکیه
واژه تزکیه و مشتقّات آن و موضوع تعلیم کتاب و حکمت، در آیه های فراوانی از قرآن کریم ذکر شده و حدوداً بیست و هشت بار معنای اصطلاحی تزکیه مطرح شده است و با مراجعه محققانه به تفاسیر آن سلسله آیات، معلوم می شود که مراد از کتاب و حکمت چیست، و تزکیه و تذهیب بر چه اساس و با کدام برنامه، تحقق می یابد.
ما، نخست به ترتیب سوره ها، آیه های مربوط را مطرح می کنیم و نمونه ای از نظرات تفسیری مفسران و صاحب نظران را باز می گوییم و در نهایت با یک جمعبندی و استنتاج منطقی مقال را به پایان می بریم و از خداوند متعال، توفیق رشاد و سداد می طلبیم.
1.تلاوت، تعلیم و تزکیه
«ربّنا وابعث فیهم رسولا منهم یتلو علیهم آیاتک و یعلّمهم الکتاب و الحکمه و یزکّیهم انک انت العزیز الحکیم»[5]
پروردگارا برانگیز در میان ایشان رسولی از خود ایشان که آیات تو را بر ایشان تلاوت کند و کتاب و حکمت بیاموزدشان و تزکیه شان نماید که تو عزیز و حکیم هستی.
«کما ارسلنا فیکم رسولاً منکم یتلوا علیکم آیاتنا و یزکّیکم و یعلّمکم الکتاب و الحکمه و یعلّمهم الکتاب و الحکمه و یعلّمکم ما لم تکونوا تعلمون»[6]
همچنان که در میان شما از خودتان رسولی فرستادیم که آیات ما را بر شما تلاوت می کند و تزکیه تان می نماید و کتاب و حکمت برایتان می آموزد. و دیگر چیزهایی که نمی توانستید آنها را بدانید به شما یاد می دهد.
«لقد منّ الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من أنفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمه و إن کانو من قبل لفی ظلال مبین»[7]
البته خداوند بر مومنان احسان کرد و منت نهاد آن هنگام که در میان ایشان، رسولی از خودشان برانگیخت که آیات الهی برایشان تلاوت می کند و تزکیه شان می فرماید و کتاب و حکمت می آموزدشان که قبلا در گمراهی آشکار بسر می برند.
«هو الذی بعث فی الامییّن رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّهم الکتاب و الحکمه و ان کانو من قبل لفی ضلال مبین»[8]
او، خدایی است که در میان امیّان رسولی از خود ایشان برانگیخت که آیات الهی بر آنان می خواند و تزکیه شان می کند و کتاب و حکمت می آموزد شان که بیشتر در گمراهی آشکاری، بودند.
این چهار آیه از سوره های مختلف، تقریباً مضمون واحدی دارند و اجمالا رمز بعثت را، تلاوت و تعلیم کتاب و حکمت و تزکیه نفوس انسانی می دانند. اینک نظرات برخی مفسران را یادآور می شویم.
شیخ طبرسی می نویسد:
آنچه بر پیامبر وحی می شود آن را بر مردم می خواند و کتاب یعنی قرآن، و حکمت یعنی شریعت و احکام، به ایشان می آموزد و مردمان را از آلودگی و پلیدی شرک، تزکیه و تطهیر می کند.[9]
نکته
این چهار آیه که متضمن تلاوت آیات، تعلیم کتاب و قرآن و آموزش حکمت و سنت و تزکیه بر آن اساس است. مشخص می کندکه پایه تعلیم و تزکیه برای رسول خدا و دیگر بندگان و افراد امت مسلمان، قرآن کریم و آموخته های آن است.
2. نفش زکیّه و انسان پاک و وارسته
أقتلت نفساَ زکیّه بغیر نفس لقد جئت شیئاً نکراً [10]
آیا نفس پاک و انسان بی گناهی را بی آنکه او کسی را کشته باشد، کشتن قطعاَ کار ناشناخته و بدی کردی.
فأردنا ان یبدلهما ربهما خیراً منه زکوه و أقرب رحماً [11]
ما می خواستیم، پروردگار ایشان، به جای آن پسر بچه فرزندی بهتر، پاکتر، صالح تر و مهربانتر به آنان عوض دهد.
قال إنّما أنا رسول ربک لا هب لک غلاما زکیّاً.[12]
و حناناً من لدنّا و زکوه و کان تقیّا [13]
من، فرستاده پروردگار تو هستم تا پسر بچه ای پاک و پاکیزه به تو بخشم، و او (یحیی) رحمتی بود از سوی ما و نمونه ای از پاکی و رشد و بالندگی و انسانی پارسا بود.
این چهار آیه هم، مضمونی هماهنگ و واحد دارند و در زمینه پاکی وارستگی یحیی ـ علیه السلام ـ و پاکی هر انسان در اصل، سخن می گویند.
3. طعام پاک و حلال و ارتباط آن با نقش زکی و ذاکی
فلینظر أیّها أزکی طعاماًَ فلیأتکم…[14] ببیند چه طعامی پاکیزه تر از آن بیاورد.
نظرات مفسران در تفسیر این آیه نیز کاملا مجسم و هماهنگ است. طبرسی واژه «ازکی» را معنی می کند، به: پاکتر، حلال تر بیشتر و ارزانتر و یا حلالتر از حیث ذبح.[15]
آلوسی می نویسد:
ازکی از زکات است و آن. در اصل به معنای رشد و نموُ و زیادت و فزونی است و آن، گاهی معنوی اخروی است.[16]
استاد طباطبایی می نویسد: زکات طعام، طیب و پاک بودن آنست و برخی گفته اند مراد حلال بودن آن است و به کارگیری افعل تفضیل، احتمال نخست را تقویت می کند.[17]
با ملاحظه این که ازکی، افعال تفضیل از زکوه است و تاثیر طعام پاک و حلال برای آحاد بشر آشکار است، همچنان طعام فراوان و ارزان در سلامت جامعه و رویش صالح آحاد بشر تاثیر مستقیم دارد، ارتباط این آیه، با دیگر آیات که در آنها از تزکیه نفس و وارستگی انسان، محبت به میان آمده، روشن می شود و جای تردید نیست که طعام حرام، پلید و مردار، کم و گران در مجموع، موجبات انحطاط فرد و جامعه را فراهم می کند و مجتمع بشری را با مشکلات اخلاقی، تربیتی و غیر آن مواجه می سازد.
4. طغیان نفس
اذهب الی فرعون انه طغی. و قل هل لک الی ان تزکّی[18] به سوی فرعون برو که او طغیان و گردنکشی کرده است و بگو آیا می خواهی پاکیزه شوی و از گناه استکبار و خود برتر بینی، پیراسته گردی و وارهی.
در این آیه، از تزکّی و پاکی سخن به میان آمده، آن هم در رابطه با طغیان و سرکشی نفس. بدیهی است که اگر طغیان نفس، نتیجه نبودن تزکیه باشد پس در صورت تزکیه، نفس آرام خواهد بود و این نکته ای است، که در ارتباط با بحث کلّی تزکیه و تعلیم و پاکی انسان از آلودگی های گناه و کفر و شرک در پرتو علم و آگاهی می تواند مطرح باشد.
علامه می گوید:
مراد از تزکّی، پاکی و دوری از آلودگی طغیان و سر کشی است.[19]
طبرسی می نویسد:
طغیان یعنی علوّ و برتری جویی و تجاوز از حدّ در تمردّ و فساد. و مقصود از تزکّی در آیه، آنست که او با توحید و اقرار به شهادت توحیدی، مسلمان شود و صالح و پاک گردد.[20]
پس تزکّی و پاکی که در آیه، مورد بحث است و انتظار موسی از فرعون همان بوده است چیزی است که اصولاً همه پیامبران از جمله خاتم انبیا نسبت به آحاد بشر و جوامع انسانی، هدف دارندو آن دوری از گناه و وارستگی از همه آلودگی های اخلاقی و رفتاری است.
5. تزکیه و رستگاری و پارسایی
قدافلح من تزکّی[21] رستگار شد آنکه تزکیّه کرد.
قد افلح من زکّیها. و قد خاب من دسیّها[22] قطعاً رستگار شد آن کس که نفس خود را تزکیه کرد و زیان دید آن کس که نفس را آلوده ساخت.
این دو آیه نیز درباره تزکیه و عدم تزکیه نفس اند و بدون شک در ارتباط کامل با دیگر آیاتی اند که در آنها از تزکیه نفس و زکاء آدمی، سخن به میان آمده است. برای اینکه کاملاً روشن باشد که مراد از تزکیه نفس و تدسیه او چیست؟ به نظر برخی از مفسّران می پردازیم:
امام فخر رازی تزکّی را به معنای طهارت و پاکی گرفته و یا آن را از زکاه به معنای رشد نموّ دانسته است.[23]
استاد علامه طباطبایی می نویسد:
«التزکّی هو التطهیر و المراد به التطهیر من الواث التعلقات الدنیویه الصارفه عن الاخره بدلیل قوله تعالی: بل تؤثرون الحیوه الدنیا…[24]»[25]، تزکّی یعنی: پاکیزگی و وارستگی از آلودگی علائق دنیوی که انسان را از آخرت و حیات اصلی، باز می دارد و ما این معنی را از دنباله این سوره که فرمود: بلکه شما حیات دنیوی را بر می گزینید، استفاده کردیم. به گفته راغب اصفهانی:‌تقوی عبارت است از حفظ و نگهبانی نفس از آنچه بیم خطر ازآن هست. و مراد از الهام فجور و تقوی، عقل عملی است که از کمال نفس آدمی، نشات می یابد و مراد از زکات، رشد و رویش صالح و شایسته و با برکت است.


[1] . سوره قلم, آیه 46
[2] . ابوالفضل قاضی عیاض، الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، 19/96، دارالفکر، بیروت، و نیز ر.ک: عباس قمی، کحل البصرفی سیره سیدالبشر/82، موسسه الوفاء ، بیروت؛ سلیمان تلمسانی، شرح منازل السئرین/255، بیدار فر، قم ، عبدالرزاق کاشانی، شرح مازل السائرین/230، بیدارفر ، قم.
[3] . محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، 16/210، موسسه الوفاء ، بیروت، قریب به این مضمون را شیخ طوسی از علی ـ علیه السلام ـ روایت کرده که فرمود: سمعت النبی یقول: بعثت بمکارم الاخلاق و محاسنها. ر.ک: محمد حسین طباطبایی، سنن النبی/21، چاپ چهارم، اسلامیه.
[4] . «و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا»(حشر، 59/7) یعنی: آنچه را رسول برای شما آورده بگیرید و از آنچه نهی و منع کرده است، خودداری کنید.
[5]. بقره ( 2/129)
[6] . بقره /151
[7] . آل عمران/164
[8] .جمعه /2
[9]. امین الاسلام طبرسی، جوامع الجامع، 1/80، دانشگاه تهران.
[10] . کهف/74
[11] . کهف/81
[12] . مریم/19
[13] . مریم/13
[14] .کهف/19
[15] . جوامع الجامع، 2/357، مجمع البیان، 4576 و ر.ک : کشّاف، 2/720.
[16] . روح المعانی، 15/230.
[17] . المیزان، 13/279.
[18] . نازعات/ 18.
[19] . المیزان، 20/289
[20] . مجمع البیان، 10/432، و ر.ک: التبیان، 10/257، کشف الاسرار و عده الابرار، 10/364.‌روح البیان، 30/320، الکشّاف، 4/962، تفسیر گازر، 10/282، روح المعانی، 30/29.
[21] .اعلی/14.
[22] . شمس/9،10
[23] . تفسیر کبیر، 31/146 و 147 و 193.
[24] . اعلی /16
[25] . المیزان،20/393.
@#@
نفس آدمی ملهم و ممیّز است بحسب فطرت و آفرینش. فاقم وجهک للدین حنیفا[1] روی به دین حنیف کن، و دین نزد خداوند اسلام است و بس و تقوی پیشه کنید که بهترین توشه، تقوی و پارسایی است.[2]
6. تزکیه، فقط در پرتو فضل خدا و توفیق و رحمت الهی
یا ایّها الذین آمنوا لاتتبّعوا خطوات الشیطان و من یتّبع خطوات الشیطان فانّه یأمر بالفحشاء و المنکر ولو لا فضل الله علیکم و رحمته ما زکی منکم من احد ابداً ولکن الله یزکّی من یشاء والله سمیع علیم[3] ای کسانی که ایمان دارید دنبال گام های شیطان مباشید و هر کس پا جای شیطان بگذارد او پیروانش را به فحشا و منکر فرمان می دهد. و اگر فضل و رحمت خداوند هر که را بخواهد تزکیه می کند و او شنوای داناست.
در این آیه سه نکته مورد تأکید است اول آن که انجام فحشا و منکر، پیروی شیطان و مورد نهی است و دوم این که بدون فضل و رحمت خداوند، احدی زاکی و پاک نمی شود و سوم این که، خداود تزکیه می کند و بس. بنابراین برای فهم همین دو نکته اخیر بهتر است نظرات مفسرّان را مورد توجه دهیم.
شیخ طوسی می نویسد:
مراد از گام های شیطان، تخطّی از حلال به حرام است و معنای آیه چنین است: احدی از شما کارهای نیک انجام نداد مگر به لطف و فضل الهی و وعیدی که از سوی او به عمل آمده است. آیه، دلالت دارد بر اینکه صالح و شایستگی در دین به لطف خدای عزّوجلّ میسّر است و این همه مکلّفان را شامل می شود و معنای اینکه خداوند هر که را بخواهد تزکیه می کند این است که انسان می داند که خداوند درباره او لطفی کرده تا بدان وسیله پاک و زاکی گردد.[4]
7. تزکیه و خودستایی
الم تر الی الرین یزکّون انفسهم بل الله یزکّی من یشاء و لایظلمون فتیلا[5]
آیا ندیدی کسانی را که خودستایی می کنند بلکه خداست که هر کس را بخواهد تزکیه و ستایش می کند و به اندازه بسیار اندک هم، ستم نمی شوند.
فلا تزکّوا انفسکم هم أعلم بمن اتقّی[6]، خودستایی مکنید او (خدا) کسی را که تقوا و پارسایی پیشه کرده است، بیشتر و بهتر می شناسد.
در این دو آیه،‌از تزکیه،‌نهی و منع شده و همچنان که در ترجمه آیات آوردیم، تزکیه به خودستایی معنا شده است که همان، پاک انگاشتن خود است بی آنکه حقیقتاً از خوبی و پاکی، خبری باشد.
استاد علامه طباطبایی می نویسد:
خودستایی انسان دو نوع است اول، با فعل و عمل می باشد که آن ممدوح و پسندیده است. نظور از آیه قد افلح من تزکّی[7] همین است. دوّم، ترکیه فولی است در زمینه عدالت و امثال آن و چنین چیزی درباره خود، مذموم است و خداوند از آن، نهی و منع فرموده است. فلاتزکّوا انفسکم[8] و چنین نهی و منعی در حقیقت تربیت انسان است که تقریف و ستایش از خویشتن شرعاً و عقلاً زشت است.
8. زکوه و صدقه و ارتباط آن با تزکیه
خذ من اموالهم صدقه تطهرهم و تزکّیهم بها…[9] از دارایی های مردم صدقه دریافت کن و بدین وسیله ایشان را تطهبر و تزکیه بنما و برایشان دعا کن که دعای تو برای ایشان آرامش روانی است و خداوند شنوای داناست.
و سیجنّبها الاتقی. الّذی یوتی ماله یتزکّی[10] از آن آتش دوزخ دور خواهد بود آدمی متّعی و پارسا که مالش را در راه خدا انفاق می کند و می خواهد زاکی و پاک باشد.
این دو آیه،‌تزکیه و پاک شدن انسان را در رابطه با انفاق و ادای حقوق مالی بیان می دارد. از جمله نفاط ضعف انسان بلکه عز عمده ترین آنها وابستگی او به مال و دارایی است که تا حد شرک به خدا پیش می رود لذا گذشتن از مال و انفاق آن برای تقرب به خدا، یکی از نشان های طهارت نفس، پاکی دل و تزکیه درون از ما سوی الله است.
علّامه طباطبایی می نویسد:
تطهیر برطرف کردن اصلاحات زاله آلودگی ها و پلیدی هاست تا وجودش، صاف و خالص گردد و برای رشد و نموّ تازه، آماده تر شود و آثار و برکاتش آشکار گردد. و تزکیه به معنای رویاندن و اعطای زمینه رشد و نمو به هر چیز است با بروز خیرات و ظهور برکات، مانند درختی که شاخه های خشک و بی فایده آن قطع می شود تا زیباتر شود و فزون تر گردد و رویش تازه پیدا کند و ثمره و میوه ای نیکوتر بار دهد. پس جمع بین تطهیر تزکیه از تعابیر لطیف و زیباست و معنای کاملی را افاده می کند.[11]
شیخ طوسی می نویسد:
اصل تطهیر، ازاله نجاست است و مراد از نجاست در این آیه، گناهان می باشد که هدف پردازنده زکوه و صدقه، پاکی و طهارت است و دو نظر در آیه وجود دارد. یکی اینکه صدقه، مردم را پاک می کند و دوم آن که پیامبر مردم را با گرفتن صدقه، پاک می کند.[12]و فرق این دو از حیث ادبی و معنا روشن است.
به نظر ما مفهوم آیه واضح است و آن لزوم رهایی انسان از قید و بند مال دنیا و ضرورت پاکسازی درون از ما سوی می باشد.
9. تزکیه و روابط سلیم خانوادگی
… ذلک یوعظ به من کان منکم یؤمن بالله و الیوم الاخر ذلکم ازکی لکم و اطهروالله یعلم و انتم لاتعلمون[13] وقتی زنان را طلاق دادید و عدّه آنان منقضی شد و به پایان رسید مانع از آن نباشید که با همسرانشان (و یا دیگران) دوباره ازدواج کنند. اگر به شیوه پسندیده ای اقدام کنند و رضایت همدیگر را بجویند. این گونه، کسانی که به خدا و روز جزا ایمان دارند، پند داده می شوند و آنچه گفته شد برای شما بهتر و پاکیزه تر است و آلودگی گناه را برطرف سازنده تر می باشد. و خداوند صلاح و شایستگی ها را می داند و شما نمی دانید.
قل للمومنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم انّ االله خبیر بما تصنعون[14]
به مؤمنان بگو از نامحرم چشم بپوشند و فرج بپوشانند. اگر چنین کنند برایشان پاکیزه تر و سودمند تر است و خداوند از آنچه می سازید، آگاه می باشد.
این دو آیه که در آن ها نیز از زکاء و طهارت، سخن به میان آمده،‌آن هم به صورت افعل تفضیل، روابط زناشویی و نظام خانواده را مطرح می کنند که به هر تقدیر انسان دارای غریزه شهوت است و در برابر واقعیت نیاز جنسی نمی توان تعارف کرد و آن را به کلّی نادیده گرفت و از سویی گاهی پس از تشکیل خانواده مشکلاتی پیش می آید و احیاناً روابط، تیره می گردد. درست است که قانون، مشکل گشا و راه مناسبی است و لیکن برای اجرای قانون شرعی و یا عرفی سلامت نفس و وجدان پاک لازم است و اگر انسان آلوده به هوی و هوس و گرفتار منیّت و خودبینی باشد و جز خویشتن را نبیند و احدی را به حساب نیاورد، خود و جامعه را تباه کرده است. پس ببینیم مراد از واژه «ازکی» و «اطهر» در آیات مزبور چیست؟ و رابطه آن با تزکیه نفس کدام است؟
استاد طباطبایی می نویسد:
زکاه به معنای رشد ونموّ شایسته و پاکیزه است. منظور آنست که مانع نشدن از رجوع بانوان مطلّقه بر همسرانشان و یا خود رجوع به زندگی زناشویی پس از طلاق، پاک تر و پاکیزه تر است. زیرا چنان کاری التیام پس از شکست و پیوند پس از جدایی است و این کار تقریب نفوس و وحدت انسان ها را تقویت می کندو از ناحیه دیگر عفّت و حیا را در بانوان می پروراند و در نگهداری دل های ایشان سودمندتر است تا به بیگانگان و مردان اجنبی و نامحرم چشم ندوزند که اسلام دین پاکی، رشد وعلم و دانش است و خداوند می خواهد دل های شما را پاکیزه گرداند.[15]
مغنیّه در تفسیر آیه نور می نویسد:
چشم پوشی از نامحرم برای نفس آدمی پاک کننده تر و به تقوی و پارسایی نزدیک تر و از گناهان و معاصی، دورتر می باشد.[16]
تزکیه روح و روان و تربیت دینی و قرآنی زمینه بوجود آمدن انسان کامل را فراهم می کند و به دنبال آن، خانواده سالم و جامعه متکامل و انسانی، تحقق پیدا خواهد کرد و گرنه نفوس غیر مهذّب و انسان های فاقد تعلیم و تزکیه دینی در قرآنی هر چند به حسب ظاهر مسلمان و با وجد سلسله قوانین فقهی و حقوقی و وضعی، از آشفتگیهای و اضطرابات و تشویشها به دور نخواهند ماند و بوی عفن فاسد اخلاق و رفتار و سوءمعاشرت در خانواده و جامعه، مشام همه را آزرده خواهد کرد و از طهارت و زکاء و پاکی خبری نخواهد بود.
10. تزکیه و روابط سلیم اجتماعی
… و ان قیل لکم ارجعوا فارجعوا هو ازکی لکم والله بما تعملون علیم[17]
… و اگر به شما گفته شد برگردید، آن، برای شما پاکیزه تر است و خداوند به عملکرد شما آگاه است.
طبرسی می نویسد:
چنان انصراف، برای شما در زمینه دین و دنیا، سودمند و برای دل های تان پاکیزه تر و در امر تزکیه و پالایش روح تان مؤثّرتر است.[18]
سید قطب می نویسد:
قابل توجه است که چه بسا سرزده، شب یا روز بدون اطلاع قبلی و کسب اجازه وارد بر خانه مردم شدن مشکلات اجتماعی و اخلاقی به دنبال داشته باشد.
فارجعوا هو ازکی لکم اگر صاحب خانه در حال مساعد نبود و گفت آماده نیستم، نباید دلگیر شد و آن را از صاحب خانه برای خود اهانت تلقی کرد.[19]
11. تزکیه و کتمان حق
انّ الّذین یشترون بعهدالله و ایمانهم ثمنا قلیلاً اولئک لاخلاق لهم فی الاخره و لایکلمهم الله و لاینظر الیهم یوم القیمه و لایزکّیهم و لهم عذاب الیم[20]
کسانی که عهد و پیمان الهی را به اندک بهای می فروشند، برایشان بهره ای در آخرت نیست و خداوند با آنان سخن نخواهد گفت و روز قیامت به ایشان نظر نخواهد کردو تزکیه شان نخواهد فرمود و عذابی دردناک برای ایشان فراهم است.
انّ الذین یکتمون ما انزل الله من الکتاب و یشترون به ثمناً قلیلاً اولئک ما یأکلون فی بطونهم الّا النار و لایکلّمهم الله یوم القیمه و لایزکّیهم و لهم عذاب الیم[21]
کسانی که کتاب نازل از سوی خداوند را کتمان می کنند و آن را به بهایی اندک می فروشند اینان، جز آتش در شکم های شان نمی ریزند و خداوند در روز قیامت با ایشان سخن نخواهد گفت و تزکیه شان نخواهد فرمود و برای ایشان عذابی دردناک فراهم است.


[1] . روم/30
[2] . همان، /429.
[3] . نور /21.
[4] . تبیان، 7/421.
[5] . نساء /49.
[6] . نجم/32.
[7] . اعلی/14.
[8] . نجم/32.
[9] . توبه/103.
[10] . لیل/17، 18.
[11] . همان، 9/398.
[12] . تبیان، 5/291 و 10/361.
[13] . بقره/ 232.
[14] . نور/30.
[15] . المیزان،2/239 .
[16] . الکاشف، 5/414.
[17] . نور/28.
[18] . مجمع البیان، 7 و 8/136.
[19] . ر.ک: فی ظلال القرآن، 4/2507، روح البیان، 6/138، کشف الاسرار، 6/498 و 510.
[20] . آل عمران/77.
[21] . بقره/174.
@#@
مضمون این آیه ها، قریب بهم است و در هر دو آیه، سخن از کتمان حق و حقیقت، و معامله و فروش آن به بهای اندک و نتیجه بی بهره گی در حیات اخروی و مورد قهر و خشم الهی قرار گرفتن و تزکیه نشدن و گرفتار عذاب دردناک گشتن است.
12. نتیجه و پاداش تزکیه
و من یأته مومناً قد عمل الصالحات فاولئک لهم الدرجات العلی. جنّات عدن تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و ذلک جزاء من تزکّی[1] هر کس در حالی که مومن است و کارهای شایسته کرده، نزد خدا آید، برای ایشان مرتبه های والایی وجود دارد. بهشت هایی اقامتکده که جویها در زیر درختان آن جاری است و ایشان در آن، جاویدانند و این، پاداش کسی است که پاک و از گناهان مبرّا باشد.
انّما تنذر الذین یخشون ربّهم بالغیب و اقاموا الصلوه و من تزکّی فانّ,اصلاحات یتزکی لنفسه و لی الله المصیر[2]
جز این نیست که تو کسانی را انذار می کنی که از پروردگارشان خشیت دارند و نماز بپا می دارند و هر که پاک گردد. برای خود و به نفع خویشتن، پاک گشته است و شدنها بسوی خداست.
در این آیات، به پاداش تزکیه و پاکی اشاره شده ضمن آنکه نتیجه و ثمره چنان کاری به خود انسان بر می گردد و ابداً سود و زیانی از این عمل، به خدا عاید نمی شود.
علامه طباطبایی می گوید:
«و ذلک جزاء من تزکّی بالایمان و العمل الصالح» یعنی این درجات علیه و باغ های بهشتی که جاودانه هم هستند، پاداش و نتیجه عمل کسانی است که در پرتو ایمان و عمل صالح و شایسته زیستند و مردند.
درباره آیه دوم می نوسند:
در بخش نخست سخن از این است که هیچ کس بار دیگری را به دوش نمی گیرد، او هر که می خواهد باشد و هشدار پیامبران برای کسانی مفید است که از ته دل نسبت به پروردگارشان خشیت دارند و نماز بپا می دارند. و در بخش دوم سخن از تزکی و وارستگی است و نتایج آن. و خلاصه مطلب آنست که پاکی و پاکیزگی نتیجه انذار پیامبر اکرم و حصول خشی الهی است و فایده و نتیجه آن، که کمال انسانی است به خود انسان عاید می شود و بس.[3]
خاتمه و نتیجه
1. تمام ریاضت های رسول خدا و همه سلوکها و رفتار های فردی و جمعی او، در چارچوب آموزش و تربیت قرآن بوده و شخصیّت آن انسان بزرگ و اسوه بشر، بر پایه حقایق قرآنی تکوّن و شکل یافته است و این چنین خودسازی، وظیفه همگان است و در این باره، رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و امّت او فرقی ندارند و هر چه مقام اجتماعی و خطیرتر، مسئولیت و وظیفه تهذیب و تهذّب، سنگین تر می باشد.
2. به اتّفاق آراء مفسرّان شیعی و سنّی، مراد از تعلم کتاب، آموزش قرآن است و مقصود از حکمت، فی الجمله سنّت، صورت می گیرد.
3. اصل در انسان، پاکی و طهارت است. «کل مولود یولد علی الفطره»[4]هر نوزادی بر فطرت توحید سرشت سالم و پاک، زاده می شود. و سعادت و شقاوت هر فردی، هر چند معلول عوامل و معدّات گوناگون ژنتیکی، تغذیه ای، آموزشی، تربیتی، خانوادگی، محیطی و معاشرتی و غیر آنها است ولی آن عوامل فقط منشأ تفاوت های فردی اند و انسان فقط درباره رفتار و عملکردش مودر بازخواست قرار می گیردو صدور عمل از انسان، معلول اراده و مشیّت و خواست خود او است.
4. اگر شرّ و فجور به نفس آدمی، نسبت داده شده به همان میزان، خیر و تقوی به آن، منسوب گشته است و شرّ بالذات وجود ندارد. روایات سرشت و طینت یابی دیگر اند و به عوامل و معدّات خیر و شرّ عنایت دارند که جملگی برای آحاد انسان مطرح اند، و نقش خود انسان در نیک و بد امور قابل انکار نیست بنابراین، به اراده و مشیت الهی، تهذیب کننده و آلوده کننده نفس، خود آدمی است و این، به معنای نادیده گرفتن فاعلیّت مطلق خداوند و مستقل انگاشتن انسان در خلق افعال، نیست.
5. در مجموعه آیات مورد بحث، گاهی پیامبر مذکّی شناخته شده و دیگر گاه، تزکیه کننده فقط خدا دانسته شده و بار سوم امر تزکیه، کار خود انسان معرفی شده است و در آیه ای امر به تزکیه شده و در دیگر آیه ای از آن، منع و نهی به عمل آمده است و همه آن ها با ملاحظه معنی درست آنها و با در نظر گرفتن نظرات محققان در تفسیر آن آیات، درست و معقول می باشد.
6. تعلیم، تربیت، تزکیه و تهذیب، اصلی ترین و یا یگانه برنامه انسان ساز ادیان و پیامبران است و علاوه بر آیات یاد شده در این مقال، که به نوعی از تزکیه و زکاء آدمی در شئون زندگانی، سهم به میان آورده، آیات دیگری نیز با اشاره، رشد و شایستگی و نیکویی و بالندگی را مطرح ساخته اند.


[1] . طه/75 ، 76.
[2] . فاطر/18.
[3] . المیزان، 14/198، و ر.ک: تبیان، 7/192.
[4] . بحار الانوار، 3/279 و 281، موسسه الوفاء، بیروت.
سید ابراهیم سید علوی- مجله بینات، ش31، ص159

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید