اوصاف قرآن در نگاه معصومین علیه السلام

اوصاف قرآن در نگاه معصومین علیه السلام

در روایات معصومین ـ علیهم السلام ـ اوصاف فراوانی برای قرآن ذکر شده است که به برخی از آنها اشاره می‌شود:
1ـ اوّلین مهمان خدای سبحان
پیامبر اکرم ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ـ می‌فرماید: «أنا أوّلُ وافدٍ علی العزیز الجبّار یوم القیامه و کتابُه و أهلُ بیتی»[1]. در قیامت که همه مخلوقها به خالق باز می‌گردند: «أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ»[2]، اولین مهمانی که بر خدای سبحان وارد می‌شود، پیامبر اکرم ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ـ و قرآن کریم و اهل بیت پیامبر است و چون چنین کثرت نوری با وحدت حقیقی هماهنگ است، می‌توان از مجموع انوار سه گانه به نور واحد و مهمان یگانه یاد کرد و گفت: اولین مهمان.
2ـ برترین مخلوق خداوند
همچنین آن حضرت می‌فرماید: «القرآن أفضل کل شیء دون الله فمن وَقَّر القرآن فقد وَقَّرَ اللهُ و مَن لم یُوَقِّرِ القرآن فقد استخفّ بحرمه الله»[3]. قرآن کریم پس از خدای سبحان از هر چیزی برتر است. پس هر کس قرآن را بزرگ شمارد خدا را بزرگ شمرده و هر کس آن را بزرگ نشمارد، حریم خدای سبحان را سبک شمرده است. قرآن کریم مراحل مختلفی دارد: در مرحله نازله، «عربی مبین» است و در مرحله برتر، «علیّ حکیم»: «إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ»[4] و بین این دو مرحله نیز مراتب متوسط است. قرآن ریسمان پیوسته و مستحکمی است که یک سوی آن به دست خدای سبحان و سوی دیگر آن در دست انسانهاست و تمسک و اتصال به ریسمان خدا مایه سعادت و آقایی دنیا و آخرت است.
خدای سبحان به حاملان قرآن دستور بزرگداشت قرآن می‌دهد و ثمره آن را محبوبیّت خدا و خلق ذکر می‌کند. پیامبر اکرم ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ـ می‌فرماید: «یقول الله عزّ و جلّ: یا حمله‌ القرآن تحبّبوا إلی الله تعالی بتوقیر کتابه یَزدکم حباً و یُحببکم إلی خلقه»[5]؛ خدا می‌فرماید ای حاملان قرآن به واسطه‌ی بزرگ شمردن کتاب خدا محبوب خدا شوید تا دوستی شما را زیاد کند و شما را محبوب خلق خود نماید.
شایان ذکر است که، قرآن مرتبه‌هایی دارد؛ چنانکه ولایت رسول گرامی و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ نیز دارای مراتب است. مرتبه والای قرآن و ولایت نور واحد است و از این رو در آن جا سخن از برتری دارنده و برتری داشته شده نیست. اگر کثرت مرتبه‌ها ملاحظه شود، مرتبه‌ی والای قرآن از مرتبه نازل ولایت افضل است و تفصیل آن را در نوشتار دیگر نویسنده به نام (علیّ بن موسی الرضا و القرآن الحکیم) می‌توان یافت.
3ـ کتاب نجات بخش
معاد بن جبل می‌گوید: کنّا مع رسول الله ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ـ فی سفر فقلت یا رسول الله: حدّثنا بما لنا فیه نفع. فقال: «إن أردتم عیشَ السّعداء و موتَ الشهداء‌و النّجاهُ یومَ الحشر و الظّلَ یومُ الحرور و الهُدی یوم الضلاله فادرسوا القرآن فإنّه کلامُ الرّحمن و حرزٌ من الشیطان و رجحانٌ فی المیزان»[6]؛ در سفری همراه پیامبر ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ـ بودیم. به آن حضرت عرض کردم برای ما سخن سودمندی بگویید. آن حضرت فرمودند: اگر زندگی سعادتمندانه، مرگ شهیدانه، نجات روز حشر، سایه روز سوزندگی (قیامت) و هدایت روز گمراهی می‌طلبید، به درس قرآن بپردازید که آن، سخن خدای رحمان و سپری در برابر شیطان و مایه سنگینی کفّه عمل در میزان عدل است.
4ـ راهنمای بهشت
پیامبر اکرم ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ـ می‌فرماید: «تَعلّموا القرآن و اقرؤوه و اعلموا أنّه کائنٌ لکم ذکراً و ذُخراً و کائن علیکم وزراً فاتّبعوا القرآن و لا یَتبِعُنَّکم فإنّه مَن تَبِعَ القرآن تَهجُمَ به علی ریاض الجنإ و من تبعه القرآن زَجّ فی قفاهُ حتی یَقْذِفَهُ فی جهنّم»[7]؛ قرآن را فرا گیرید و آن را قرائت کنید و بدانید که قرآن نام شما را بلند می‌کند ووسیله‌ای برای یاد خداست. قرآن هم ذُخْر (ذخیره) است و هم وِْزر؛ اگر امام و پیشوای انسان بود برای او ذخیره نیکویی است و اگر کسی خود را امام و پیشوای قرآن قرار داد، قرآن بار سنگینی بر دوش او خواهد بود و او را از پشت به دوزخ می‌افکند. حضرت امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ نیز درباره‌قرآن می‌فرماید: هر کس قرآن را در پیش روی خود قرار داد، «جلودار» او به سوی بهشت خواهد بود و هر کس آن را به پشت سر افکند، «کشاننده‌ی» او به سوی دوزخ خواهد بود: «من جعله أمامه، قاده إلی الجنّه و من جعله خلفه، ساقه إلی النار»[8].
5ـ راه ربّانی شدن انسان
پیامبر اکرم ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ـ می‌فرماید: «ما مِن مؤمنٍ، ذَکر أو أنثی، حُرٍّ أو مملوک إلّا و لله علیه حقٌ واجب: أن یَتَعَلّم من القرآن و یتفقّه فیه. ثمّ قرء هذه الآیه: «وَ لکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ»[9]؛ حق خدای سبحان بر همگان این است که قرآن را فقیهانه فراگیرند؛ زیرا قرآن کریم انسانها را به ربّانی شدن فرا می‌خواند و راه آن را نیز فراگیری قرآن می‌داند.
عالم ربّانی کسی است که هم پیوندی محکم با ربّ العالمین داشته باشد و هم انسانها را به خوبی بپروراند و گفتار امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ: «فنحن العلماء‌و شیعتنا المتعلمون»؛[10] (علما ما هستیم و شیعیان ما شاگردانند) نیز برای بیان مصداق کامل عالم ربانی است، نه حصر آن در اهل بیت ـ علیهم السلام ـ. البته کاملترین مصادیق عالم ربّانی امامان ـ علیهم السلام ـ هستند؛ اما راه ربّانی شدن برای شاگردان آنان نیز باز است.
6ـ عامل صعود بهشتیان
مردی از حضرت سجّاد ـ علیه السّلام ـ سؤالاتی کرد و آن حضرت به آنها پاسخ داد. آن مرد به فکر طرح پرسش جدید افتاد، امام سجاد ـ علیه السّلام ـ فرمودند: «مکتوبٌ فی الإنجیل: لا تطلبوا علمَ ما لا تعلمون و لمّا عَمِلْتم بما عَلِمْتُم فإنَّ العالمَ إذا لم یَعمل به لم یزدهُ من الله إلّا بُعداً» ثم قال: «علیک بالقرآن فإنّ الله خَلَقَ الجنه بیده لِبَنَهً مِن ذهبٍ و لِبنهً من فضّه و جعل مَلاطَهَا الِمسک و ترابَهَا الزعفران و حَصاهَا اللؤلؤ و جعل درجاتَها علی قدر آیات القرآن فمَن قرء القرآن قال له اِقرء و ارقَ و من دخل منهم الجنّه لم یکن أحدٌ فی الجنّه أعلی درجهً منه ما خلَا النبیین و الصدیقین»[11]؛ در انجیل آمده است: تا به آموخته‌های پیشین خود عمل نکرده‌اید، دانش جدید مطلبید (زیرا معلوم می‌شود علم را برای عمل نمی‌خواهید و) علمی که برای عمل نباشد عامل دوری از خداست. آنگاه فرمود: خداوند بهشت را با دست خود، خشتی از طلا و خشتی از نقره آفرید و ملات آن را مِشک و خاک آن را زعفران و ریگ آن را لؤلؤ قرار داد و درجات بهشت را به اندازه آیات قرآن قرار داد. پس کسی که (در دنیا) قرآن خواند، خداوند به او می‌فرماید: بخوان و بالا برو و کسی که از آنان (اهل قرآن) وارد بهشت شد، هیچ کس در درجه بهشت از او برتر نخواهد بود، مگر پیامبران و صدّیقان.
حفص می‌گوید: حضرت موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ به مردی فرمودند: «أتحبّ البقاء فی الدّنیا»؛ آیا بقای در دنیا را دوست داری؟ آن شخص که از تربیت شدگان مکتب امامت بود، عرض کرد: آری آن حضرت پرسیدند: چرا؟ عرض کرد: برای آن که به قرائت سوره محبوب خود، «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» بپردازم[12]. امام کاظم ـ علیه السّلام ـ پس از لحظه‌ای سکوت فرمودند: «یا حفص! مَن مات مِن أولیائِنا و شیعتنا و لم یُحسنِ القرآنَ عُلّمَ فی قبره لیرفع اللهَ به مِن درجته فإنّ درجاتَ الجنه علی قدر آیات القرآن یقالُ له: اقرأ وارقَ. فیقرأُ ثم یرقی»؛ اگر از شیعیان ما، کسی قرآن را به خوبی فرا نگرفته باشد (چون به حقیقت آن ایمان دارد) در جهان برزخ، قرآن به او تعلیم داده می‌شود تا خدای سبحان با معرفت قرآن بر درجات او بیفزاید؛ زیرا درجات قرآن به اندازه آیات قرآن است. به قاری گفته می‌شود: بخوان و بالا برو. او نیز می‌خواند و بالا می‌رود.
در جهان برزخ زمینه‌ای برای تکامل عملی نیست، تا انسان با انجام کاری واجب یا مستحب به کمال برتر عملی برسد، ولی راه تکامل علمی باز است؛ نظیر آنچه در خواب برای روح معلوم می‌شود و برای آگاهی به آنْ حرکت فراگیری از قبیل کوششهای بدنی در زمان بیداری راه ندارد و بسیاری از علوم و معارف دین در آن جا برای انسانها روشن و مشهود خواهد شد و چون عدد درجات بهشت به عدد آیات نورانی قرآن کریم است، برای امضاء و نشانه‌گذاری درجات شیعیان، ابتدا از تعلیم قرآن بهره‌مند خواهند شد و سپس با فرمان «اقرأ وارق» می‌خوانند و در درجات بهشت صعود می‌کنند.
صعود در درجات بهشت پاداش قرائت در عالم آخرت نیست؛ زیرا در عالم برزخ، تکلیف و عمل مکلفانه که جزا را به همراه داشته باشد نیست؛ بلکه صعود بهشتیان در درجات بهشت، همان ظهور انس با قرآن در دنیاست.
حفص می‌گوید: «فما رأیت أحداً أشدً خوفاًَ علی نفسه من موسی بن جعفر ـ علیهما السلام ـ و لا ارجأ النّاس منه و کانت قرائته حزناً فإذا قرء فکانه یخاطب انساناً»[13]؛ در خوف و رجا کسی را مانند موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ نیافتم و قرائت او با حزن آمیخته بود هنگامی که قرآن را قرائت می‌کرد گویا با کسی سخن می‌گفت و این ویژگی تلاوت با تدبّر و تفکّر است که قاری متدبّر خود را گاهی «مخاطِب» و گاهی «مخاطَب» خداوند می‌یابد.


[1] . جامع الأحادیث الشیعه، ج 15، ص 6.
[2] . سوره شوری، آیه 53.
[3] . جامع احادیث الشیعه، ج 15، ص 7.
[4] . سوره زخرف، آیات 3ـ 4؛ قرآن را عربی گردانیدیم تا تعقّل و تفکّر و اندیشه کنید و براستی که قرآن در اصل کتاب نزد ما بلند مرتبه و باحکم است.
[5] . جامع احادیث الشیعه، ج 15، ص 7.
[6] . جامع أحادیث الشیعه، ج 15، ص 9.
[7] . همان، ص 10.
[8] . بحار، ج 89، ص 17.
[9] . جامع احادیث الشیعه، ج 15، ص 9 «سوره آل عمران، آیه 79».
[10] . اصول کافی، ج 1، ص 34.
[11] . جامع احادیث الشیعه، ج 15، ص 15.
[12] . در یکی از جنگهای صدر اسلام که امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ از سوی رسول اکرم ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ـ فرماندهی لشکر را برعهده داشت، پیامبر ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ـ پس از بازگشت لشکر، از برخی سپاهیان گزارش سفر خواست و پرسید فرمانده لشکر خود را چگونه یافتید؟ آنان از مداومت حضرت امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ بر قرائت سوره توحید در نمازها، نزد پیامبر ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ـ گلایه کردند. رسول اکرم ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ـ از امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ پرسیدند: درباره این گزارش چه می‌گویید؟ حضرت امیر المؤمنین در پاسخ عرض کرد: من تلاوت «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» را دوست دارم (بحار، ج 89، ص 348).
[13] . جامع أحادیث الشیعه، ج 15، ص 15.
@#@
نحوه فراگیری قرآن در میان اصحاب پیامبر اکرم ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ـ بدین گونه بیان شده است: «کانوا یأخذون من رسول الله ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ـ عشر آیات. فلا یأخذون فی العشر الأخری حتی یعلموا ما فی هذه من العلم و العمل»[1]؛ آنان ده آیه از پیامبر اکرم ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ـ فرا می‌گرفتند و تا بر علم و عمل به آن آگاه نمی‌گشتند، آیات بعدی را فرا نمی‌گرفتند.
7ـ درجه‌ای از نبوّت
امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «من قرء القرآن فکأنما أدرجت النبوه بین جنبیه إلّا أنه لا یُوحی إلیه»[2]؛ آن کس که قرآن را قرائت کند، گویا نبوّت در جان او داخل شده است، گر چه او وحیی دریافت نمی‌کند. قرائت قرآن شرایط خاصی دارد که با رعایت آنها چنین آثاری را همراه دارد، چنانکه قرائت در آیاتی مانند «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقْ» و« اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ»[3] نیز خواندن صِرْف نیست.
پیامبر اکرم ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ـ نیز می‌فرماید: «من قرء ثلث القرآن فکأنّما أوتی ثلث النبوه و من قرء ثلثی القرآن فکأنّما أوتی ثلثی النبوه و من قرء القرآن کلّه فکأنّما أوتی تمام النبوه ثم یقال له: إقرء وارق بکل آیه درجه. فَیرقی فی الجنه بکل آیه درجه حتی یبلغ ما معه من القرآن ثم یقال له: اقبض فیقبض… فاذاً فی یده الیمنی الخلد و فی الأخری النعیم»[4].
پس از صعود مؤمن در درجات بهشت حکم جاودانگی در بهشت را در دست راست خود و نعم الهی را در دست چپ خود می‌یابد و از این رو در دعای وضو می‌گوییم: «اللّهم أعطنی کتابی بیمینی و الخلد فی الجنان بیساری…»؛[5] خدایا نامه‌ی عملم را به دست راست من بده و جاودانی در بهشت را (نصیبم کن).
8ـ عامل نورانیت
ابوذر ـ رضوان الله علیه ـ از رسول اکرم ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ـ درخواست نصیحت کرد. آن حضرت فرمودند: تو را به تقوای الهی که سرآمد همه امور است سفارش می‌کنم. ابوذر گفت: بیش از این مرا نصیحت کنید. آن حضرت فرمودند: بر تو باد به تلاوت قرآن و کثرت یاد خدا؛ زیرا تلاوت قرآن، عامل یاد تو در ملکوت و مایه نورانی شدن تو در زمین است: «أوصیک بتقوی الله فإنّه رأس الأمر کلّه». قلت: زدنی. قال: «علیک بتلاوه القرآن و ذکر الله کثیراً فإنّه ذکر لک فی السماء و نور لک فی الأرض»[6]. قرآن که خود ذکر خداست و یکی از لقب‌های آن نیز «ذکر» است پیروان خود را در ملکوت بلند آوازه و در زمین نورانی می‌کند.
مطلوبیت تلاوت قرآن محدود به پنجاه آیه در روز نیست و آنچه در برخی روایات آمده که در هر روز پنجاه آیه تلاوت کنید بیان حدّ نهایی نیست؛ زیرا دست کم قرائت پنجاه آیه‌پس از نماز صبح مطلوب است؛ چنانکه حضرت امام رضا ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «ینبغی للرجل إذا أصبح أن یقرأ بعد التعقیب خمسین آیه»؛[7] سزاوار است برای انسان بعد از تعقیب نماز صبح پنجاه آیه از قرآن را تلاوت کند.
9ـ راه دستیابی به ثواب شاکران
پیامبر اکرم ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ـ می‌فرماید: «قال الله تبارک و تعالی: من شغله قرائه القرآن عن دعائی و مسئلتی، أعطیته أفضل ثواب الشاکرین»[8]؛ اگر اشتغال به قرائت قرآن، بنده مؤمن را از بازگویی خواسته‌هایش در پیشگاه الهی باز دارد، خدای سبحان، بدون در خواست، بهترین ثواب شاکران را به چنین بنده‌ای عطا می‌کند؛ همان گونه که خلیل حق، حضرت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ در هنگام شنیدن «حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ»؛[9] بسوزانید او را و خدایان خود را یاری کنید، یا «فَأَلْقُوهُ فِی الْجَحِیمِ»؛[10] پس او را در آتش بیاندازید، از خدا چیزی طلب نکرد؛ چون می‌دانست که برآمدن حاجت او در نخواستن است: «حسبی من سؤالی علمه بحالی»؛[11] همین که از احوالم خبردارد نیاز به درخواست نیست.
10ـ عامل حشر با پیامبران
پیامبر اکرم ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ـ می‌فرماید: «إن أکرم العباد إلی الله بعد الأنبیاء العلماء ثم حمله القرآن یخرجون من الدّنیا کما یخرج الأنبیاء و یحشرون من قبورهم مع الأنبیاء و یمرّون علی الصراط مع الأنبیاء و یأخذون ثواب الأنبیاء. فطوبی لطالب العلم و حامل القرآن ممّا لهم عند الله من الکرامه و الشرف»[12]؛ گرامی‌ترین بندگان خدا پس از پیامبران دانشمندان هستند و سپس حاملان قرآن. عالمان و حاملان علم و عمل قرآن به گونه پیامبران از دنیا رخت برمی‌بندند و حشر آنان و عبورشان از صراط همراه پیامبران خواهد بود و از ثواب انبیا بهره‌مند می‌شوند. پس خوشا به حال جویندگان علم و حاملان قرآن که از کرامت و شرف الهی برخوردارند.
کسی که قرآن را فرا گیرد تا فقط در خطابه‌ها یا نگارش کتابها از آن بهره گیرد، معلوم می‌شود قرآن را برای تدبّر در آن و عمل به آن نخواسته است و این دانش تجاری، حرفه‌ای بیش نیست و چنین علمی در اواخر عمر آدمی نیز به فراموشی سپرده می‌شود. گر چه این فراگیری نیز ثواب آشنایی با ظاهر قرآن را دارد؛ اما آن که قرآن را برای تدبّر و عمل فرا گیرد جایگاه دیگری دارد.
11ـ مایه خرّمی و خوشحالی دلها
امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «و تعلموا القرآن فإنّه أحسن الحدیث و تفقّهوا فیه فإنّه ربیع القلوب و استشفوا بنوره فإنّه شفاء الصدور و أحسنوا تلاوته فإنّه أنفع القصص و إن العالم العامل بغیر علمه کالجاهل الحائر الذی لا یستفیق من جهله بل الحجه علیه أعظم و الحسره علیه ألزم و هو عند الله ألوم»[13]؛ قرآن را فرا گیرید که آن نیکوترین سخن است و به فهم عمیق آن دست یابید که آن مایه خرّمی و خوشی دلهاست و از نور آن شفا بجویید که آن شفای بیماریهای روحی است و آن را نیکو تلاوت کنید که سودمندترین قصه‌هاست و کسی که به علم خویش عمل نکند، همانند نادان سرگردانی است که به هوش نمی‌گراید و چون عالم است، حجت بر او گرانتر وحسرت او بیش‌تر و ملامت و سرزنش او در پیشگاه خدای سبحان بیشتر است.
مراد از تفقّه (تفقّهوا) در قرآن کریم و روایات اهل بیت طهارت ـ علیهم السلام ـ، آشنایی با فقه معروف که در مقابل کلام و فلسفه قرار دارد، نیست؛ همان گونه که واژه «حکمت» در قرآن و روایات، حکمت معروف، یعنی فلسفه نیست، بلکه بر فراگیری معارف اصول دین و معارف عقلی نیز «فقه» اطلاق می‌گردد و فهمیدن احکام حرام وحلال الهی نیز «حکمت» نامیده می‌شود. پس فقه که عبارت از فراگیری عمیق است به معنایِ مطلق آگاهی به معارف دین است و به معنای اصطلاحی آن نیست و گرنه لازم می‌آید که تنها یک سیزدهم قرآن که آیات الأحکام و مربوط به فروع فقه مصطلح و معروف است، دارای فقه باشد و مراد از تفقّه در قرآن معرفت خصوص همان مقدار اندک باشد؛ در حالی که تمامی قرآن فقه است. البته اگر مسائل حقوقی، سیاسی، اجتماعی و مدنی را جزو فقه بدانیم، آیات فقهی رقم بیشتری پیدا می‌کند.
از قرار گرفتن شفا در نور قرآن (و استشفوا بنوره) بر می‌آید که جهل به قرآن نیز مانند به کار نبستن آن، بیماری است؛ جهل مانند رذایل اخلاقی دیگر، از بیماریهای قلبی است و قرآن کریم شفای این دردهاست: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ»[14]، «شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ»[15].
مراد از قلب در قرآن، همان لطیفه الهی، یعنی روح است، نه عضو گرداننده خون در بدن. سلامت و بیماری قلب جسمانی انسان، در محدوده دانش پزشکی است و ارتباطی با سلامت و بیماری قلب روحانی ندارد؛ ممکن است انسانی از سلامت کامل قلب جسمانی برخوردار باشد، اما نتواند نگاه خود را در برابر نامحرم مهار کند و در نتیجه قلب روحانی او بیمار باشد: «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ»[16]. همچنین کسی که گرایشهای ناروای سیاسی دارد بیمار دل است، گر چه از نظر طب مادی، قلبی سالم داشته باشد: «فَتَرَى الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فِیهِمْ…»[17].
قرآن کریم در کلام حضرت امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ به عنوان «أحسن الحدیث» و «أنفع القصص» معرفی و به نیکو تلاوت کردن آن، سفارش شده است. مراد از تلاوت نیکو، تنها آهنگ خوب نیست. فهم درست قرآن و عمل به آن نیز از درجات تلاوت نیکوست؛ زیرا امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ در ادامه سخن خود می‌فرماید: عالم بی عمل همانند جاهل سرگردانی است که از جهل خود به هوش نمی‌گراید و علم حجّتی علیه عالم بی‌عمل و مایه حسرت و ملامت او نزد خدای سبحان خواهد بود. البته ترتیل و شمرده و با تأنّی تلاوت کردن و حدود تجوید را رعایت کردن، فیض خاص تلاوت نیک را به همراه دارد.
12ـ دریای بی‌کران معرفت
همچنین امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «‌ثمّ أنزل علیه الکتاب نوراً لا تُطفأ و سراجاً لا یخبو توقّده و بحراً لا یُدْرَک قعره و منهاجا لا یُضِلّ نهجُه و شعاعاً لا یُظْلِم ضوئُه… جعله الله ریّاً لعطش العلماء و ربیعاً لقلوب الفقهاء و محاجَّ لطرق الصلحاء و دواءً لیس بعده داء و نوراًَ لیس معه ظلمه و حبلاً وثیقاً عروته و معقِلاً منیعاً ذِروته…»[18]؛ خدای سبحان کتابی آسمانی بر پیامبر اکرم ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ـ فرو فرستاد و آن، نوری است که خاموشی ندارد و چراغی است که روشنایی آن زوال ناپذیر است و دریایی ژرف است که قعر آن به چنگ ادراک آدمی (بشر عادی) نمی‌افتد و راهی است که در آن گمراهی نیست و شعاعی است که روشنی آن تیرگی نگیرد.


[1] . همان، ص 27.
[2] . همان، ص 17.
[3] . سوره علق، آیات 1 و 3.
[4] . جامع أحادیث الشیعه، ج 15، ص 17؛ کسی که یک سوم قرآن را بخواند مثل اینکه یک سوم نبوت به او داده شده و کسی که دو سوم قرآن را بخواند مثل اینکه دو سوم نبوت به او داده شده و کسی که تمام قرآن را بخواند مثل این که تمام نبوت به او داده شد، و سپس به او گفته می‌شود بخوان و با هر آیه یک درجه بالا برو، پس به واسطه‌ی هر آیه در بهشت بالا می‌رود تا آیات تمام شوند و به او گفته می‌شود بگیر و می‌گیرد… و در دست راستش خُلد است و در دست چپش برین.
[5] . بحار، ج 77، ص 319.
[6] . جامع أحادیث الشیعه، ج 15، 19.
[7] . جامع أحادیث الشیه، ج 15، ص 20.
[8] . همان، ص 21.
[9] . سوره انبیاء، آیه 68.
[10] . سوره صافات، آیه 97.
[11] . بحار، ج 68، ص 156.
[12] . جامع أحادیث الشیعه، ج 15، ص 24.
[13] . نهج البلاغه، خطبه 110، بند 6.
[14] . سوره إسراء، آیه 82؛ از قرآن آنچه که شفا هست می‌فرستیم.
[15] . سوره یونس، آیه 57؛ شفای دردهای سینه‌ها.
[16] . سوره احزاب، آیه 32؛ خطاب به زنان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ صدا را نازک نکنند و با ناز و کرشمه صحبت نکنند تا کسی که در قلبش مرضی هست طمع کند.
[17] . سوره مائده، آیه 52؛ کسانی را که در قلبشان مرضی هست می‌بینی که می‌شتابند
[18] . نهج البلاغه، خطبه 198، بند 25.
@#@.. خداوند آن را فرو نشاننده تشنگی علمی دانشمندان وخرّمی دلهای فقیهان و راه روشن سالکان صالح قرار داد. قرآن کریم دارویی است که پس از آن، بیماری نمی‌ماند و نوری است که هیچ گونه تیرگی در آن نیست و ریسمانی است که دستگیره آن مطمئن و پناهگاهی است که قله بلند آن مانع دشمن است.
13ـ یگانه عامل توانگری
پیامبر اکرم ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ـ می‌فرماید: «القرآن غنی لا غنی دونه و لا فقر بعده»[1]؛ قرآن مایه توانگری است که جز در آن توانگری یافت نشود و هیچ فقری نیز پس از آن نیست. همچنین آن حضرت می‌فرماید: «من قرأ القرآن فرأی أنّ أحداً أعطی أفضل مما أعطی فقد حقّر ما عظّمه الله و عظّم ما حقّره الله»[2]؛ کسی که قرآن تلاوت کند و آنگاه بپندارد بهره دیگران از او بیشتر است، او آنچه را خدا بزرگ شمرده (قرآن) حقیر پنداشته و آنچه را خدا حقیر دانسته (دنیا) او بزرگ پنداشته است.
نیز می‌فرماید: «لا ینبغی لحامل القرآن أن یظن أحداً أعطی أفضل مما أعطی لانه لو ملک الدنیا بأسرها لکان القرآن أفضل مما ملکه»[3]؛ برای حاملان قرآن سزاوار نیست که بهره دیگران را برتر از بهره قرآنی بدانند؛ زیرا اگر آدمی مالک سراسر گیتی نیز باشد، قرآن بر هر چه دارد برتر است.


[1] . جامع أحادیث الشیعه، ج 15، ص 7.
[2] . همان، ص 16.
[3] . جامع أحادیث الشیعه، ج 15، ص 26.
تسنیم ـ آیت الله جوادی آملی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید