نهج‌البلاغه و حقوق بشر (2)

نهج‌البلاغه و حقوق بشر (2)

2- حق کرامت انسانی(117)

کرامت، حقی است که وجود آن برای همه انسانها تضمین شده است. همه افراد بشر یک خانواده‌اند و بندگی خدا و فرزند بودن همه آنان به آدم(ع)، آنان را با یکدیگر متحد ساخته است(118).کرامت انسانی نه تنها یک حق مسلم است، بلکه مهم‌ترین پایه حقوقی برای بشر محسوب می‌شود(119)، و اصول حقوقی و اخلاقی بسیاری بر اساس آن تنظیم می‌گردد ؛ به همین جهت اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز روی این اصل اساسی انگشت تأکید گذاشته، و آن را حق مسلم هر انسانی می‌داند.(120)از نظر اسلام کرامت انسانی، یکی از موهبت‌های است که از طرف خداوند متعال برای انسانها عطا شده است. و آیات و روایات متعدد این خصیصه انسانی را برای تمام افراد بشر محفوظ می‌داند، (121)از بین آیات صریح تر از همه آن‌ها، این آیه است که می‌فرماید:« وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلاً(122)» ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آ نهارا در خشکی و دریا(بر مرکب‌ها)سوار کردیم، و از انواع روزیهای پاکیزه به آن‌ها روزی دادیم، و آنها را بر بسیاری از موجودات که خلق کرده ایم، برتری بخشیدیم. این آیه با کمال صراحت و روشنی، کرامت ذاتی را برای انسانها ثابت می‌کند، بنابراین همه افراد بشر باید این کرامت و حیثیت را برای همدیگر، به عنوان یک حق بشناسند و خود را در برابر آن مکلف بدانند. منشأ این کرامت ذاتی عبارت است از رابطه بسیار مهم و با ارزش خداوندی با انسان، که از آیه شریفه :« وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی(123)»و در او(انسان )از روح خود دمیدم‌، استفاده می‌شود، و با این تکریم بسیار با عظمت، او را شایسته سجده فرشتگان فرمود(124)، چنانکه در ادامه آیه خطاب به ملائکه ها می‌فرماید:« فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ» در برابر او به سجده بیفتید. همچنین آیه 8 سوره ممتحنه که می‌فرماید:«خداوند شما را از نیکوکاری و عدالت درباره کسانی که با شما نجنگیده اند، و شما را از وطن هایتان آواره نساخته اند، نهی نمی‌کند». بیانگر کرامت ذاتی برای انسانها می‌باشد.

کرامت انسانی در نهج البلاغه

از آنجا که نهج‌البلاغه، در بردارنده دریای از اقیانوس عقاید، معارف، حقوق، سیاست، اخلاق و موعظه اسلامی می‌باشد، که از وجود مبارک امیر مؤمنان علی (ع) به یادگار مانده است، در موارد متعدد به کرامت انسانی به عنوان یکی از حقوق مسلم انسانها اشاره دارد، که به ذکر نمونه های از آن می پردازیم:
1- در یکی ازفرازهای فرمان حکومتی که امام علی (ع) به مالک اشتر نوشته است، چنین می‌فرماید:«مهربانی با مردم را پوشش دل خود قرار ده، و با همه مهربان باش، همچون گرگ خون آشام نسبت به مردم مباش، که خوردن آنان را غنیمت دانی(125)». سپس حضرت به فلسفه محبت و مهربانی با مردم اشاره کرده می‌فرماید: «فَإِنّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّااَخٌ لَکَ فِی الدِّیْنِ وَإِمَّانَظِیْرٌلَکَ فِی الْخَلْقِ» زیرا مردم دو دسته اند، دسته ای برادر دینی تو (و مسلمانند) و دسته ای دیگر همانند تو درآفرینش ( و دارای حقوق انسانی )هستند(126). از این فرمان مبارک به خوبی برمی آید که انسانها علاوه برحق حیات، حق کرامت دارد، بدون در نظر گرفتن خصوصیات انسانها ازقبیل رنگ، نژاد، دین، جغرافیا، قوم، و….
2- امیر مؤمنان(ع)، در نامه که به محمدبن ابی بکر(وقت که حاکم مصر بود)مرقوم داشته است، او را دستور به تواضع و نرم خویی، مهربانی و گشاده رویی در برابر مردم داده(127)، و از او جداً می‌خواهد، که در برخورد با رعیت فروتنی و احترام متقابل حفظ گردد، شبیه به همین تعبیر را به یکی دیگر از کارگزاران خود نیز، دارد.(128) نکته قابل توجه این است، که در همین نامه و در بسیاری از خطبه ها و نامه های دیگر، کلمه «رعیت» بکار برده شده یعنی عموم انسان و افراد بشر، این نیست مگر به دلیل کرامتی که اسلام برای انسانها قائل، و احترام به کرامت انسانی هر فرد را از پیروانش خواستار است، تا ضمن نهادینه شدن احترام متقابل و روابط سالم در جامعه، بسیاری از ناهنجاری های اجتماعی زدوده شود.
3- امام علی (ع)نه تنها درسیره نظری و آموزه های حکیمانه خویش، از کرامت انسانی حمایت می‌کرد، بلکه سیره عملی آن حضرت نیز، بخوبی این واقعیت را باز گو می کند، او به هیچ عنوان اجازه نمی‌داد، که بی حرمتی به کرامت و شخصیت کسی صورت بگیرد، در مراجعت ازصفین وقت حضرت امیر(ع) در شهر انبار رسید، دهقانان آنجا تا ایشان را دیدند، از مرکب های شان پیاده شده و پیشاپیش آن حضرت می دویدند، امام علی (ع)فرمود چرا چنین می کنید؟درپاسخ گفتند : عادتی است که پادشاهان خود را احترام می کردیم، امام فرمود : به خدا سوگند که امیران شما از این کار سودی نبردند و شما در دنیا با آن خود را به زحمت می افکنید و درآخرت دچار رنج و زحمت می‌گردید(129).(خوشحال می گشتم اگربه جای وا داشتن اجسامتان به جست و خیز و پای کوبی، ارواح تان را به پرواز در می آوردید و رسالت( وکرامت )انسانی خود را به قرون و اعصارآینده به ارمغان می فرستادید)(130).
4 – در مسیر بازگشت از صفین وقت حضرت امیر(ع) به محله شبامیان رسید، بزرگ قبیله شبامیان خدمت امام (ع) آمد، در حالی که حضرت سوار بر اسب بود و او پیاده، امام (ع) اجازه نداد که رئیس قبیله ای پیاده همراه او حرکت کند، زیرا از نظرامام علی (ع)، این کار ذلت و زبونی برای مؤمن (و لطمه به کرامت انسانی او)محسوب می شد(131).سخنان امام علی‌(ع)خطاب به دهقانان شهر انبار و رئیس قبیله شبامیان، به خوبی حکایت از این دارد، که حضرت به کرامت انسانی تمام اقشار جامعه، احترام قائل است.
5 – یکی دیگر ازسیره عملی آن حضرت در حمایت از حق کرامت انسانی، در انفاق که می‌کند، متبلور می‌گردد، و آن اینکه، روزی می‌خواست به شخصی که هیچ گونه درخواست کمکی هم نداشت، (ولی شاید حضرت مستحق کمک می‌دانست) انفاقی نماید، شخصی دیگری که شاهد انفاق حضرت بود، گفت این شخص درخواست و سؤالی از شما نکرده بدون درخواست به او می‌بخشید؟ حضرت فرمود: اگر بعد از در خواست او چیزی به او بدهم، در این صورت نداده‌ام به او مگر قیمت چیزی را که از او گرفته‌ام، و آن آبروی است که در وقت درخواست از او می‌ریزد، رویی که در موقع عبادت به خاک می‌مالد برای پروردگار من و پروردگار خودش(132)آیا می‌توان برای اثبات کرامت و شرف انسانی، مطلبی بالاتر از این در نظر گرفت ؟! در هیچ جای جهان نمی‌توان این گونه ارج نهادن به شخصیت و کرامت انسانی را سراغ گرفت، مگر در اسلام و نهج البلاغه که بخشی ازکلمات حاکم اسلامی امیر مؤمنان‌ علی(ع) است.البته این نکته را باید یاد آور شد، که کرامت انسانی برای کسانی ثابت است که در اثر ارتکاب جرم و جنایت، و تجاوزبه حقوق دیگران این حق انسانی و عطیه ای الهی را از خود سلب نکرده باشد. نکته که از ذیل فرمایش امام علی (ع) در روایت مذکور بدست می‌آید، نیز مؤید این گفتار خواهد بود، و آن اینکه، حضرت درخواست و سؤال از مردم را موجب ریخته شدن آبروی شخص سؤال کننده بیان نمود، سپس فرمود:« رویی که در موقع عبادت به خاک می مالد برای پروردگار من و پروردگار خودش» از این تعبیر می‌توان استفاده کرد، کسی که هیچ گونه اهمیت به امر و نهی خدای سبحان قائل نیست، و دستورات دینی را مخالفت و نافرمانی می‌کند، و برای رسیدن به اهدافش مال وآبرو، و حتی جان انسان های دیگر را به مخاطره می اندازد، مسلماً آن آبرو وکرامت که دیگران دارند، نخواهد داشت.

کارگزاران اقتصادی و حفظ کرامت انسانی

امیرالمؤمنین(ع)، هر وقت به کارگزاران و عمال حکومتی خودش مأموریتی می‌داد، ضمن توصیه های که به آن‌ها می فرمود، اولین سفارش حضرت مسأله عبادی و تقوا، و یاد و ارتباط با خدا بود، 0133) در رتبه بعدی ازحسن رفتار با مردم و احترام گذاشتن به حقوق آنان سخن می گفت. در یکی از نامه های که به مأمور جمع آوری مالیات نوشته چنین می‌فرماید:«با ترس و تقوای خدای که یکتاست و همتایی ندارد حرکت کن، در سر راه هیچ مسلمانی را نترسان یا بازور از زمین او نگذر، و افزون از حقوق الهی از او مگیر… وقت در میان آن‌ها قرار گرفتی، به آن‌ها سلام کن و در محبت و مهربانی کوتاهی مکن، سپس می گوئی: ای بندگان خدا مرا ولی و جانشین او (خدا) بسوی شما فرستاده تا حق خدا را که در اموال شماست تحویل گیرم، آیا در اموال شما حقی است که به نماینده او بپردازید؟ اگر کسی گفت نه دیگر به او مراجعه نکن، و اگر کسی پاسخ داد آری، همراهش برو، بدون آنکه او را بترسانی یا تهدید کنی یا بکار مشکلی وادار سازی…(134) ». در نامه دیگری که به کارگزاران اقتصادی و مالیاتی خویش می نویسد، آنان را به شدت ازتند خویی و دروغ گوئی با مردم، بر حذر داشته، و از بی اعتنای نسبت به افراد جامعه و خدشه دارکردن کرامت انسانی آن‌ها، به جهت اینکه کارگزاران حکومت هستند، پرهیز می دهد؛ زیرا آنها را بعنوان برادران دینی و یاری دهندگان بر استخراج حقوق الهی معرفی می‌کند(135). به قدری امام علی (ع) به حیثیت و شرافت انسانی، اهمیت می‌داد و از بد رفتاری با مردم متنفر بود، که حتی نسبت به مشرکین اجازه نمی‌داد، که از سوی کارگزاران حضرت، با آنها بد رفتاری و خشونت صورت بگیرد(136). براستی این چه آموزه های عالی و چه اصول انسانی فراگیر است، که در نهج البلاغه علی (ع) وجود دارد، که حتی شامل دشمن و قاتل آن حضرت نیز می شود، چنانکه در لحظات آخر زندگی پربار خویش، ضمن وصایای حکیمانه که به فرزندانش دارد، در مورد قاتل خود، (ابن ملجم لعین، شقی ترین اشقیای تاریخ)فرمود: فرزندان من اگر ابن ملجم را قصاص کردید، پس از قصاص« از مثله کردن او بپرهیزید؛ زیرا از رسول خدا(ص)شنیدم که می فرمود: از مثله کردن بپرهیزید هر چند سگ دیوانه باشد»(137). از این وصیت امام علی(ع) بخوبی معلوم می‌شود که کرامت انسانی از دیدگاه اسلام حتی پس از مرگ و کشته شدن او، (که از روی قصاص انجام شده است) ثابت است و هیچ کس حق اهانت برکرامت ذاتی انسان را ندارد(138).
پاسخ به یک سؤال مهم
ممکن است این سؤال در ذهن بسیاری از خوانندگان محترم خلق شود، که آیا تمام انسانها با هرنوع تفکر و اندیشه و عمل و رفتار، دارای کرامت انسانی و مستحق احترام است؟ یا بین انسانها مراتب و درجات وجود دارد، اگر مراتب وجود دارد ملاک چیست؟پاسخ این شبهه را قبل از مراجعه به متون دینی و آیات و روایات، عقل هرانسانی سلیم الذهن و با وجدان، درک می‌کند. و آن اینکه ادعای تساوی تمام انسانها در برخورداری از کرامت انسانی به صورت یکسان، نا معقول نخواهد بود؛ زیرا معنایش این خواهدشد، که منادی عدالت و انسانیت علی بن ابی طالب(ع)، با ظالم ترین و جنایتکار بزرگ تاریخ ابن ملجم مرادی، در یک ردیف قرار بگیرد! کدام عقل این مطلب را می پذیرد؟! و کدامین نظام فکری موسی و عیسی و محمد(صلوات الله علیهم) را با فراعنه و طواغیت و مشرکان زرپرست و زور مدار وتزویر خوی، بدون تفاوت، از حق کرامت و شرف انسانی برخوردار می داند؟!(139).
بنابراین به حکم عقل، همه افراد بشر نمی توانند در برخورداری از کرامت انسانی دریک سطح قرار بگیرند.

دو نوع کرامت برای انسانها

با نظربه راهنمایی عقل و وجدان و منابع معتبر اسلامی کرامت انسانی بر دو نوع است(140). قرآن کریم نیز به این دو نوع اشاره دارد:
1 – کرامت ذاتی وطبیعی: یعنی خداوند متعال همه انسانها را بدون استثناء از آن نعمت بزرگ برخوردار فرموده، و زمینه رشد وتکامل و پیمودن مراحل عالی انسانیت را برای هرکسی قرارداده است.آیه 70 سوره مبارکه إسرا بطورصریح و قاطع بر این عنایت خداوندی دلالت دارد، چنانکه می‌فرماید :« وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ…(141) »ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم. از این آیه شریفه بخوبی استفاده می شود که افراد انسان علاوه بر حق حیات، دارای حق کرامت ذاتی هستند، مادامی که خودانسان آن کرامت و حیثیت را با جرم و جنایت به خویش یا بردیگران از خود سلب نکند، دیگران نمی توانند به این حق او آسیب برسانند، بلکه مکلف به رعایت این حق هستند، همان گونه که مکلف به مراعات حق حیات یکدیگرند
2- کرامت ارزشی- عالی : این نوع کرامت که به مراتب بالاتر و با اهمیت تراز کرامت ذاتی محسوب می‌شود، عبارتست از آن شرف و ارزشی که شخص با کوشش اختیاری در مسیر تزکیه نفس، تحصیل معرفت و تقرب به پروردگار متعال بدست بیاورد(142). ارزش و عظمت انسان مربوط به این کرامت است، این همان کرامت عظما است، که ملاکش تقوا و پرهیزگاری معرفی شده است«…إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ…(143) » گرامى‏ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست. بنابراین پاسخ سؤال فوق به طور خلاصه این شد: اولاً تمام انسانها در برخورداری از کرامت انسانی یکسان نیستند، به دلیل عقل و شرع، هرچند در اینکه خداوند سبحان زمینه ارزش، کرامت و شرافت را در انسان به وجود آورده است، همه افراد بشر مساوی هستند. ثانیاً ملاک در ارزشمندی و باکرامت تر بودن انسان، تقوا و ارتباط باخداست؛ زیرا کریم واقعی اوست، لذا هرکس رابطه‌اش باخدا مستحکم تر باشد، از کرامت بیشتری برخوردار خواهد شد.
3 – مساوات
یکی دیگر از حقوق اساسی بشر اصل مساوات است، یعنی تمام انسانها در مقابل شرع و قانون برابرند، در این تساوی، همه افراد و گروه‌ها و سازمان‌ها مشترک هستند(144). همچنین در برخورداری از حقوق که برای انسان بما هو انسان تعریف شده است، همه باید مساوی باشند.

پیش نیاز بحث مساوات

قبل از ورود به اصل بحث مساوات از دیدگاه نهج‌البلاغه، نیازمی بینم که اشاره‌ بسیار گذرا به وضعیت اصل مساوات در جوامع قبل از اسلام و عصر بعثت داشته باشیم، تا نقش و جایگاه آموزه های اسلام، ونهج البلاغه به عنوان بخش از معارف اسلامی، در راستای ترویج و حمایت همه جانبه از حقوق بشر ازجمله اصل مساوات، بهتر و بیشتر روشن شود.بدیهی است که عوامل مختلف طبیعی مانند آب و هوا، نحوه تغذیه، وراثت، شرایط زندگی و نظایر این‌ها جهاتی است که افراد بشر را از لحاظ رنگ، نژاد، زبان، ثروت، شغل و حتی عقاید سیاسی و مذهبی متفاوت می‌سازند. این مطلبی است که از نظر جامعه‌شناسان و روانشناسان مورد پذیرش است، اما موضوعی که به عنوان سؤال جدی می‌تواند مطرح باشد، و چالش برانگیز هم بوده، و همچنین در برخی جوامع جهان سوم بلکه در جوامع به ظاهر متمدن امروز هم جریان دارد، این است که : آیا این تفاوت‌های ظاهری(که در بالا ذکر شد)‌، می‌تواند ملاک یک تبعیض و تفاوت عمیق و ریشه دار شود، تا جای که افراد بشر را از لحاظ حقوق انسانی با هم متفاوت سازد؟! و شالوده نظام طبقاتی را پی ریزی نماید؟ پاسخ این سؤال را تاریخ بشر بخوبی بیان می‌کند، و آن این که: انسان ها همیشه در رابطه با موضوع نظام طبقاتی و تبعیضات نژادی در دو قطب مثبت و منفی قرار داشته‌اند، گروهی از آن طرف داری کرده و گروه دیگر سرسختانه با آن به مبارزه برخواسته اند. ما برای آنکه دورنمای از این واقعیت تلخ را که باعث انواع بی عدالتیها، ستمگریها، جنگ وکشتارها و… شده و می شود، نشان دهیم نگاهی کوتاه به برخی صفحات تاریخ ملت های که قربانی این موضوع منفور بوده می اندازیم(145)

مساوات دریونان

تاریخ یونان باستان نشان می‌دهد، که در میان ملت یونان اصل مساوات مثل بسیاری دیگر از حقوق انسانها پایمال و نایاب بود، زیرا نظام حیات ملی مردم یونان را نظام طبقاتی تشکیل می‌داد، یعنی مردم هر شهری به سه طبقه تقسیم می‌شدند که از نظر حقوقی در عرصه های مختلف کاملاً متفاوت بوده‌اند، به این شرح:1)طبقه غلامان – این طبقه جز کار کردن و فرمان بردن حق دیگری در امور سیاسی و قضائی نداشتند.
2 ) طبقه خارجیان – این طبقه مردم بودند که پدر و مادرشان از مردم آتن نبودند ولی برای تجارت و زندگی درآنجازیست می کردند. این طبقه نیزحق دخالت در امورسیاسی و قضائی را نداشتند.
3 )طبقه اتباع- این طبقه عبارت بودند از اتباع و اعضاء اصلی جامعه و حق داشتند که در تمام شؤن حیاتی جامعه شریک و دخیل باشند(146).

مساوات در میان رمیها

در کشور روم نیز نظام طبقاتی و تبعیضات نژادی بیداد می کرد، کسانی که ازنژاد پائین تر از نظرآنها و همچنین از طبقه فقیر و متوسط جامعه بودند، به هیچ وجه حق دخالت در امور سیاسی، قضائی، فرمانداری، مدیریت، و…را نداشتند، با وجود اینکه برخی آن‌ها از هرجهت شایستگی و لیاقت تصدی امور مذکور را دارا بودند. بطور کلی ملت روم به چهاردسته تقسیم می‌شدند: 1)دسته اشراف : این دسته دارای آب و خاک فراوان بودند و به اداره اموردولت و تصدی مناصب سناتوری و حکومت و قضاوت اشتغال داشتند. 2 ) شوالیه ها: این دسته تمول و دارای شان منحصر به پول نقد بود و به تجارت و بازرگانی و صرافی مشغول بودند. 3 ) بردگان : از آنجا که اعیان و اشراف آب و خاک فراوان در اختیار داشتند نمی توانستند به کارهای مزارع و باغات خود برسند، لذا افرادی زیادی را به عنوان برده و غلام زیر فرمان خود می گرفتند و برای آبادانی و رسیدگی به مزارع و زمینه سازی زندگی مرفه از وجود آنان بهره برداری می نمودند. 4) طبقه متوسط: این دسته مردم معمولی بودند که به کارهای آزاد از قبیل حمالی، عملگی، برزگری، و نظائراین ها اشتغال داشتند، زندگی برای این طبقه بسیارسخت بود؛ چون کسب وکار مفید مخصوص اشراف و شوالیه بود(147)

مساوات درهندوستان

در هندوستان نیز نه تنها ردپای از اصل مساوات دیده نمی‌شد، بلکه نظام طبقاتی و تبعیضات نژادی سایه شومشان را بر سرزمین هند گسترده بود. مردم هند به چهار دسته تقسیم می‌شدند به شرح زیر: 1)برهمنان: که به اعتقاد هندوها از قسمت علیای سر بر همای خالق آفریده شده‌اند و بالاترین طبقات اجتماعی هند را تشکیل می‌دهند. امورات مذهبی و راهنمای هندوها و حتی عزل و نصب برخی از خدایان بدست آن‌ها بود. 2 ) کشایرا یا حکام و جنگجویان و امراء لشکر. 3)ویسبا: یعنی کشاورزان و بازرگانان. 4) سودرا: صنعت گران، کارگران و سیاهان(148). مردم هند معتقد به سه خدای اصلی بودند به دین شرح : الف ) برهما یعنی خدای خلقت و آفریدگارکُل. ب )شیوا یعنی خدای مرگ و مهلک کُل. ج )ویشنو یعنی خدای زندگی و حافظ کل(149).

مساوات درایران

حکومت اشرافی ایران باستان نیز براساس نظام طبقاتی و تبعیضات نژادی پایه ریزی شده بود، و مردم به چند طبقه ممتاز ازهم تقسیم می‌شدند، وهیچ طبقه حق نداشت که از قلمرو ومحدوده خود خارج شده، وارد قلمرو طبقه دیگرشود. مثلادر نظام ساسانی مردم به پنج طبقه مهم تقسیم می‌شدند: 1-طبقه بزرگان.2 – مغان یا رهبران مذهبی. 3- برزگران.4 –طبقه بازرگان. 5-طبقه پیشه وران. نا برابری و تبعیض نژادی و نظام طبقاتی همه جا حاکم بود، حتی تحصیل علم مخصوص طبقه ممتازبود. داستان کفشگرزاده که در شاهنامه فردوسی آمده است، مؤید این گفتاراست(150).

مساوات درعربستان

سرزمین عربستان که خاستگاه اسلام شد نیز مانند بقیه کشورهای آن روز در اوج تبعیضات نژادی و قبیله‌ ای به سر می برد و نظام طبقاتی در آن سرزمین حاکم بود. هرقبیله و تیره خود را از دیگران برتر می‌دانست، و بازار تفاخر و امتیاز طلبی از رونق روز افزون برخوردار بود. برهمین اساس جنگ وجدال های خانمان سوز وطولانی در بین قبایل وجود داشت. غارت گری و تجاوز به حریم قبایل دیگر، جزءبرنامه های شان به حساب می آمد، تکبر و خود خواهی، جهل وگناه و خون ریزی و بت پرستی و تعصب های بی جا به اوج خود رسیده بود، چنانکه امیر مؤمنان علی(ع)درخطبه های متعدد نهج البلاغه به این موضوع اشاره دارد(151).

مساوات از دیدگاه اسلام

چنانکه اشاره شد در عصر که، نظام طبقاتی و تبعیضات نژادی اساس و بنیان زندگی بشر را فرسوده ساخته بود، و مردم مختلف کشورهای جهان با این مسأله ضد انسانی دست به گریبان بودند، سایه شوم جهل و نادانی، تعصبات و خون ریزی، انسانها را در تاریکی محض قرارداده بود، داشتن نژاد خاص، رنگ، زبان، قبیله و…ملاک برتری بردیگران دانسته می شد، و درپی آن بسیاری از حقوق مسلم بشری پایمال می‌گردید، در چنین برهه ظلمانیی از تاریخ، خورشید اسلام طلوع کرد و افق زندگی بشر را تا ابد روشن ساخت، و با آموزه های نجات بخش خود به پیکر نیمه جان بلکه مرده بشر(152)حیات تازه بخشید، و با آوردن پیام عدل و آزادی، و مساوات و برابری، بر نظامهای طبقاتی و تبعیضات نژادی، قومی، زبانی و… خط بطلان کشید. برخلاف آنهائیکه می پنداشتند، آفریدگار قبیله و خدای شهر و مملکت آن‌ها با خدای شهر و قبایل دیگر فرق دارد، به همین جهت خود را از دیگران بالاتر می دانستند(153)، اسلام معقتد است که آفریدگارتمام موجودات و افراد بشرخدای یگانه است(154). و آخرین فرستاده الهی پیامبراکرم(ص)، باکمال صراحت می‌فرماید: «ایها الناس إنّ ربّکم واحد وإنّ أباکم واحدکلّکم من آدم و آدم من تراب إن أکرمکم عندالله أتقاکم…»ای مردم همانا خدای شما یکی و پدرشما یکی است، همه ‌شما ازحضرت آدم(ع) و آدم (ع) ازخاک است، ارجمندترین شما نزدخدا پرهیزگارترین شماست(155). و همچنین برخلاف آنهای که اعتقاد داشتند، گروهی از قسمت علیای خداوند و گروهی دیگر مانند نجسها از قسمت سفلای خداوند آفریده شده‌اند، و درنتیجه نظام طبقاتی معلول این طرزتفکر بود، اسلام عقیده داردکه تمام افراد بشر، از هرنژاد و رنگ و قوم و قبیله ای که باشد، از یک پدر و مادرخلق شده‌اند(156). و هرگونه برتری طلبی بر اساس نژاد، رنگ، قبیله، سرزمین، و…را ملغا کرده و ملاک عزت و برتری وکرامت انسانی را تقوا و ایمان به خدابیان می‌کند(157). آورنده اسلام پیامبراکرم (ص)، می‌فرماید: «لافضل لعربیٍّ علی عجمی ولاعجمی علی عربیّ ولاأحمرعلی أسود ولاأسودعلی أحمرإلاباالتقوی» هیچ عرب را برعجم و هیچ عجم را برعرب و هیچ سفید را برسیاه و هیچ سیاه را برسفید برتری نیست مگر به تقوا(158).

مساوات درنهج البلاغه

نهج‌البلاغه که حاوی بخشی از خطبه ها، نامه ها و کلمات قصار امیرالمؤمنین علی(ع) است، در موارد متعدد و مختلف، از مساوات سخن گفته وروی این حق مسلم بشری تأکید ویژه دارد، ازجمله درفرمان حکومتی که امام علی (ع) برای فرماندارش مالک اشتر صادرکرده است، می بینیم که ساختار این فرمان براساس اصل مساوات و برابری تمام انسانها از نظر حقوقی وقانونی شکل گرفته، یعنی این فرمان مربوط به تمام انسانهای است، که در جامعه اسلامی زندگی می کنند و هیچ گونه تفاوتی در ملیت، نژاد، رنگ، صنف ( و حتی در مذهب چنانکه خواهد آمد)میان آن جامعه وجود ندارد. کلمات که دلالت دارد بر اینکه، همه مردم جامعه در برابر فرمان مبارک حضرت مساویند، قرار ذیل است: کلمه«ناس» که اسم جمع است به معنای عموم مردم در نه مورد.کلمه«رعیّت»: عموم مردمی که یک سیاست آنان را اداره می‌کند درسیزده مورد.«نظیرلک فی الخلق»:یعنی هم نوع تو درخلقت دریک مورد.«عامه»: درسه مورد.«کل امرء»:یعنی هرانسانی دردو مورد.«عبادالله»:دریک مورد(159). نه تنها این نامه ای حضرت امیر(ع)، (که اصول سیاسی و حقوقی اسلام را در حوزه سیاست و مدیریت در بر دارد) حاوی جملات است که دلالت بر تساوی تمام انسانها می‌کند، بلکه در دیگرخطبه ها و نامه های حضرت نیز این نکته به وضوح مشاهده می‌شود، مثلادر یکی از نامه های که به کار گزاران بیت ‌المال نوشته چنین می‌گوید: «فَأََنصِفُوا النَّاسَ مِن أَنفُسِکُم وَاصبِرُوا لِحَوائِجِهِمٌ فَإِنَّکُم خُزّانُ الَّرعِیَّه، وَوُکَلاءُ الأُمَّه»(160)، در روابط خود با مردم انصاف داشته باشید و در بر آوردن نیازهای شان شکیبا باشید، همانا شما خزانه داران مردم و نمایندگان ملت هستید. چنانکه معلوم است حضرت ازکلمات مانند:«ناس»، «رعیت»و«امت»استفاده می‌کند یعنی تمام انسانها اعم از هر قشر و صنف، رنگ و نژاد و حتی از هر دین و مذهبی که باشد در برخورداری از حقوق انسانی مساوی است، چنانکه در ادامه می‌فرماید:«ولاتَمَسُّنَّ مَالَ أَحَدٍمِنَ النَّاسِ مُصَلٍّّ وَلامُعَاهَدٍ(161)» به مال کسی نمازگذار باشد یا غیرمسلمانی که درپناه اسلام است، دست اندازی نکنید. مساوات درحقوق، برچهار پایه و اصل اساسی استوار است(162) که عبارتنداز:
1 – مساوات در حقوق وتکالیف.
2 – مساوات در اجرای قوانین.
3 – مساوات در بهرمندی ازبیت المال.
4 – مساوات درمراجعه به دادگاه صالح وداوری
اینک هریک ازاین اصول چهارگانه را درحد ظرفیت این مقاله به بررسی می گیریم :

1 ) مساوات درحقوق وتکالیف

ازآنجا که انسانهاازلحاظ انسانیت باهم برابروازجهت آفرینش باهم برادرند، اسلام آنان را درحقوق وتکالیف انسانی نیزبرابرویکسان می‌داند. گرچه افرادبشرازجهت حالات واستعدادوکمالات اکتسابی باهم تفاوت دارند وهمچنین ازنظربرخورداری ازاسباب رفاه وآسایش وشغل ومقام بایکدیگرفرق دارند، مثلایک دکترومهندس وتاجروسرمایه دارازلحاظ امکانات زندگی مادی ورفاه اقتصادی ازیک کارگرساده ومعمولی بسیاربهره مند تراست، اما ازنظروظایف وتکالیف هیچ تفاوتی بین این ها وجودندارد، مثلاً همان طوری که آدم کشی، دزدی، زنا، قمار، و… بریک فردمعمولی حرام است برآن ها نیزحرام است، همین طوراطاعت وبندگی خداوند، احترام به حقوق دیگران، پرداخت حقوق واجب مالی واحترام گذاشتن به قوانین ومقررات دینی واجتماعی وملی برهمه به صورت یکسان لازم است(163). بنابراین همه انسانها فارغ ازویژگیهای فردی، ملی، نژادی، مذهبی و…دارای حقوق وتکالیف یکسان می باشند.

حقوق متقابل یعنی تساوی در آن

امیرالمؤمنین علی (ع)درموردتساوی انسانهاازنظرحقوقی می‌فرماید:«فاالحق…لایجری لأحدإلاجری علیه ولایجری علیه إلاجری له…(164) » به نفع کسی علیه دیگری حقی قرارداده نشده مگراینکه علیه اووبه نفع دیگری نظیرهمان حق قرارداده شده است. این فرمایش حضرت امیر(ع)می‌تواند ناظربه این نکته باشد که همه انسانهانسبت به یکدیگرحقوق متقابل دارند، یعنی همان طوری که آقای الف مثلانسبت به آقای ب حق و حقوقی دارد، که باید مراعات شود همچنین آقای ب نسبت به آقای الف، حق و حقوقی دارد، و این همان تساوی انسانها در برخورداری از حقوق بشری و اجتماعی است. به عبارت دیگر، اگر کسی حقی بر دیگری دارد، متقابلاً می باید وظایف برخواسته از حق خود را کاملاً رعایت کند. اصولاً درحیات اجتماعی، حق یک طرفه وجود ندارد(165)؛ به ویژه درنظام حقوقی که براساس عدل وحکمت و جهان بینی توحیدی پایه ریزی شده باشد.
امام علی (ع) تنها درعرصه نظری به مساوات اهمیت قائل نبود، بلکه درعرصه عملی نیز با تمام توان برای فرهنگ سازی عدل و مساوات تلاش می‌کرد، به همین جهت عده از انسانهای امتیاز طلب خود خواه، رفتارعملی علی(ع) را بر نتابیدند، و از مدینه تحت حاکمیت دولت علوی فرارکرده و در شام به معاویه پیوستند، وقت حضرت امیر(ع) از فرار آنان اطلاع پیدا کرد طی نامه به سهل ابن حنیف انصاری، که از طرف امام (ع)فرماندار مدینه بود چنین فرمود:«پس ازیاد خدا و درود! به من خبر رسیده که گروهی از مردم مدینه به سوی معاویه گریختند…آنان از حق و هدایت گریختند و به سوی کور دلی و جهالت شتافتند، عدالت را شناختند و دیدند و شنیدند و به خاطرسپردند» سپس حضرت درادامه به علت فرار آنها اشاره کرده می‌فرماید:«وَعَلِمُوا أَنَّ النَّاسَ عِنْدنَا فِی الْحَقِّ أَسْوَه فََهَرَبُوا إِلَی الْأَثَرَه…(166) » آنان دانستند که همه مردم درنزد ما، در حق یکسانند، پس به سوی انحصار طلبی گریختند. با نظربه این نامه امام علی (ع) به خوبی معلوم می‌شود، که حضرت مساوات را به عنوان یک حق مسلم بشری، بدون کمترین تبعیض و تساهل و تسامح، به اجرا در آورده و از آن حمایت می‌کرد، بگونه که برخی ازکسانی که در حکومت های قبل ازامام علی(ع) به تبعیض و زیاده خواهی، خو گرفته بودند، و از این طریق حق هزاران انسان دیگر پایمال و قربانی شده بود، نتوانستند حکومت عدل علوی را، که بر مساوات بنا نهاده شده بود، تحمل کنند ؛ لذا به معاویه پیوستند. در نامه دیگرکه حضرت به فرمانده لشکرخود در شهر حلوان مرقوم داشته، نیز روی تساوی درحقوق تأکید دارد(167).

2 – مساوات دراجرای قانون

حاکمیت قانون و تساوی در اجرای آن، اندیشه ای مقدسی است که تمام نظام های سیاسی لااقل در تئوری به تمجید از آن می پردازند. بسیاری از کسانی که می خواهند خودشان را حامی و مدافع حقوق بشر قلمداد نمایند، داد از تساوی انسانها در برابر قانون را سر می دهند، گرچه در صحنه عمل این شعاربه ضد تساوی تبدیل می‌شود. دین مبین اسلام زیاده از چهارده قرن پیش، برقانون مداری و تطبیق قانون بر افراد جامعه بطور مساوی تأکید نموده، و تساوی انسان ها در برابرقانون و در محکمه های قضایی را‌، با صریح ترین بیان چنین اعلام می دارد:«هرگاه میان مردم حکم کردید باید به عدالت حکم کنید(168)» و نیزمی فرماید :«و هنگامی که سخنی می گویید، (درقضاوت باشدیا…)عدالت را رعایت نمایید حتی اگردر مورد نزدیکان (شما) بوده باشد…(169) ». عدل و مساوات که اسلام از آن سخن می‌گوید، شامل دوست و بیگانه می‌شود و تبعیضی در آن وجود ندارد، یعنی از نظر اسلام حتی دشمنی باکسی نباید مانع اجرای عدل و مساوات شود.(170) رسول خدا(ص) اصل مساوات و برابر بودن تمام مردم در قبال قانون را چنین بیان می دارد:«الخلق امام الحق سواء»مردم دربرابر قانون مساویند. و نیزفرمود:«مردم مانند دندانه های شانه (دربرابرقانون)با هم برابرند(171)». از نظر اسلام شاه ورعیت، فقیر وغنی، شریف و وضیع، سیاه و سفید، زن و مرد، همه وهمه در برابر قانون و اجرای آن یکسان هستند، نمونه های زیادی را که در این زمینه در سیره عملی و نظری رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین (ع) سراغ داریم شاهد این مدعا است(172).
1-2 مساوات دراجرای قانون ازمنظرنهج البلاغه
امام علی (ع) در چند سال حکومت و رهبریش، نه تنها در آموزه های نظری اصل«همه در برابر قانون مساوی هستند»نمونه بود، و با روشن ترین بیان می فرمود:«هیچ کس بردیگری امتیاز ندارد جز به تقوا و اطاعت خدا»(172)، بلکه در صحنه عمل و اجرای این اصل اساسی نیز گوی سبقت را از همگان ربوده، و آموزه های نظری و سیره عملی آن بزرگ مرد تاریخ بشریت، که نهج‌البلاغه بخشی از آنها را منعکس کرده است، دلیل روشن بر این مطلب خواهد بود، ما در اینجا به چند نمونه از آن اشاره می کنیم :
1- حضرت امیر(ع) در عهدنامه تاریخی که برای مالک اشتر نوشته است، در مورد اصل مساوات و رعایت عدالت چنین می‌فرماید:«(مالکا!) محبوب ترین امور در نزد تو معتدل ترین آن‌ها درحق، و فرا گیرترین آن‌ها در دادگری و برابری، و جامع ترین آنها درجلب رضای رعیت باشد»(174). در بخش های دیگر این فرمان مبارک نیز، امام علی (ع) به این نکته اشاره دارد که همه مردم باید مشمول عدالت و انصاف قرار بگیرند، و هیچ گونه تبعیضی میان نزدیکان و خویشاوندان زمامدار و دیگران نباشد، به تعبیر دیگر ضوابط حاکم باشد نه روابط و خویش و قوم بازی!(موضوعی که جامعه بشری امروزی به شدت با آن دست به گریبان است و از آن رنج می برد!!). سپس حضرت به اهمیت رعایت اصل مساوات دراجرای قانون اشاره کرده، می‌فرماید:«حق و قانون را در مورد هرکس باشد دور یا نزدیک، خویش یا بیگانه، اجرا کن و در این کار شکیبا باش، و این شکیبای را به حساب خدا بگذار، گرچه اجرای حق (وقانون) مشکلاتی برای نزدیکانت فراهم آورد»(175). همچنین امام علی(ع) در روایتی، خطاب به عمر، اقامه حدود برخویشاوند و غیرخویشاوند را از جمله اموری دانست که اگر به آن عمل شود، شخص را از دیگران بی نیاز می سازد(176). بنابراین از نظرحضرت امیر(ع) تمام انسانها دربرابر قانون و تطبیق آن یکسانند، و نباید در مقام داوری و اجرای قانون، تفاوتی بین خویشان و نزدیکان حاکم و سران کشوری و لشکری، باتوده مردم بوجود بیاید، بگونه ای که در مورد دسته اول قانون اجرا نگردد و اجرای قانون مخصوص دسته دوم باشد. تبعیض در اجرای قانون موضوعی است که در جوامع امروز بشری به شدت عملی می‌گردد.(177)
2- امام علی (ع) درخطاب به یکی ازفرماندارانش که به بیت‌المال مسلمین خیانت کرده بود، بعد از توبیخ و سرزنش او، و تأکید بر اینکه اموال بیت‌المال را باید برگردانی، در غیر این صورت طبق قانون و بدون هیچ گونه تبعیض و ملاحظات سیاسی، به پای میز محاکمه کشانده خواهی شد، چنین می‌فرماید:«به خدا سوگند! اگرحسن و حسین (ع) چنان می کردند، که تو انجام دادی (و به بیت‌المال خیانت کردی)از من روی خوش نمی دیدند، و به آرزو نمی رسیدند، تا آنکه حق را از آنان باز پس ستانم، و باطل را که به ستم بوجودآمده نابود سازم»(178).

مساوات درقانون نسبت به حاکم

در قاموس حکومت علوی، (به عنوان نمونه از حکومت اسلامی، )تبعیض در اجرای قانون وجود ندارد، حتی نسبت به زمامدار و کارگزاران حکومتی، قانون باید بطور مساوی اجرا گردد، این حقیقت را امیرالمؤمنین (ع)در نامه که به مالک اشترمرقوم داشته است، صراحتاً یادآور می شود، در یکی از فرازهای این نامه، مالک را از ریختن خون ناحق، به شدت بر حذر داشته و پیامد های منفی آن را بیان می‌کند، سپس خطاب به مالک می‌فرماید:«اگر به خطا خون کسی را ریختی، تازیانه یا شمشیر، یا دستت دچار تندروی شد، مبادا غرور قدرت ( و اینکه من فرمان روا و حاکم هستم)تو را از پرداخت خون بها، به بازماندگان مقتول باز دارد»(179). یعنی ای مالک در پرداخت خون بها، در صورت قتل غیر عمد، تو با دیگران هیچ تفاوتی نداری، و در برابر قانون پرداخت دیه حاکم و رعیت یکسانند. بر خلاف بعضی قانون دان ها که می‌گوید:«قانون برای خدمت به طبقه حاکمه وضع شده است»یعنی طبقه حاکمه مرز قانون را نباید مراعات کند!(180) پیام امام علی(ع) یکسان و برابر بودن تمام مردم در برابر قانون است(181).و خطاب به مالک اشتر(به عنوان حاکم مصر)می‌فرماید:«به پرهیز از برتری دادن خود (و هرشخصی که مورد تمایل تو باشد)بر دیگران در آنچه که مردم در برخورداری از آن مساویند(182)». مساوات درقانون از منظرنهج البلاغه، چنان از جایگاه والایی برخوردار است، که حتی دانشمندان و حقوق دان های غیراسلامی به برتری آن معترفند، به عنوان نمونه، به یکی از آن اعترافات اشاره می کنیم: جرج جرداق مسیحی در مقایسه بین اصول(حقوقی) امام علی(ع) و اصول اعلامیه حقوق بشر، می‌گوید:« این دوگفتارامام علی (ع) که می‌فرماید:«باید وضع مردم در مورد حق، در نزد تو برابر و یکسان باشد »و« بدانید که مردم در نزد ما یکسان و برابر هستند» چنان درمسأله مساوات همه مردم در برابر قانون صراحت دارد، که هیچ گونه احتمال تفسیر و تأویلی در آنها راه ندارد و هیچ نوع ابهامی هم بر آنها عارض نمی شود.(183)».

تساوی دراجرای قانون قصاص

یکی دیگر از نمونه های که اوج مساوات دراجرای قانون را به نمایش می گذارد، وصیت جامع وحکیمانه ای است، که امیر مؤمنان (ع)درواپسین روزهای زندگی پربرکتش فرموده، وقت که دربسترشهادت قرارداشت، وفرق مبارکش دراثراصابت شمشیرابن ملجم شکافته شده بود. این وصیت درمورداجرای قصاص، نسبت به شقی ترین اشقیا ابن ملجم، قاتل آن حضرت است، امام علی(ع)در این وصیت فرزندانش را خطاب قرارداده می‌فرماید:«درست بنگرید! اگرمن ازضربت اومُردم اورا تنها یک ضربت بزنید(زیرا اوبه من فقط یک ضربت زده است) ووی را مثله نکنید»(184).
این گونه قانون مداری ورعایت تساوی در آن، ازشاهکارهای اصول انسانی امام علی (ع)به شمارمی رود، که ازچهارده قرن قبل برای بشرارمغان فرستاده است. آری، علی(ع) برخلاف حاکمان حقه بازودروغ پرداز، (که درظاهربرای راضی نگه داشتن مردم، سخنان تندوتیزمی زنند وفرمان های شدید اللحن صادرمی کنند، ولی درواقع نه به آن سخنان معتقد وپای بندند، ونه عملی می سازند، )هرچه می گفت ومی نوشت، خودش بیشتروپیشترازدیگران، پای بندوعامل به آن‌ها بود، چنانکه می‌فرماید:« به خدا سوگند، به چیزی شمارا امر نمی کنم مگراینکه خودم درانجام آن از شما پیشی می گیرم، و از چیزی نهی نمی کنم، مگر این که خودم اول تر از همه آن را ترک می کنم(185). همچنین پیام امام علی(ع) این است که می‌فرماید:«کسی که خود را رهبر مردم قرارداد، باید پیش از آن که به تعلیم دیگران بپردازد، خود را بسازد، و پیش از آن که به گفتارتربیت کند، با کردار تعلیم دهد(186)».لذا درسیره عملی آن حضرت، به نمونه های زیادی از مساوات دراجرای قانون بر می خوریم، که یکی از آنها اجرای حد شرب خمر، بر دوست نزدیکش مردی بنام نجاشی است، وقت به حضرت خبر رسید که نجاشی در اثر وسوسه و همنشینی با شخص نابکاری درماه مبارک رمضان شرب خمرکرده، حضرت او را احضارکرد بعد از تحقیق و مسلم شدن قضیه دستور داد صد ضربه شلاق به او زدند(187). یکی از امتیازات منحصر به فرد که اصول حقوقی امام علی (ع) از آن برخورداراست، طرف دیگر قضیه است، بدین معنا که اگرشخص مجرم بیشتر ازمقداری که قانون معین کرده است، مجازات شود. در این زمینه هم امام علی(ع)طی خطبه ای فرمود:«إن الله حدّحدوداًفلاتعتدوها»خداوند، حدودی را مقرر فرموده است، پس، از آن ها تجاوز نکنید(188). بدین سبب، وقتی به قنبر امر کرد بر مردی حد جاری کند و قنبر به سبب شدت ناراحتی، سه ضربه بیشتر زد، به علت این تجاوز، سه شلاق برقنبر زد(189).بنابراین از نظرنهج البلاغه مساوات دراجرای قوانین، یکی از اصول مسلم است که همه انسانها نسبت به آن مساویند، و سیره عملی و نظری امام علی (ع) اجازه نمی‌داد که قانون در حق کسی اجرا نشود، یا به سبب احساسات مأمورین اجرا، به نام قانون، به کسی ستم شود.

3 – مساوات دربهره مندی ازبیت المال

استفاده ای مساوی از بیت المال، یکی دیگر از حقوقی است که برای تمام انسانها مسلم است و باید رعایت گردد. اما این موضوع بعد از رحلت رسول خدا(ص)تابه حکومت رسیدن امام علی(ع) ؛ قربانی تبعیضات شد، که از سوی خلیفه دوم و سوم اعمال می‌گردید، استفاده از بیت المال بر مبنای تبعیض نژادی، قومی، خویشاوندی و… شکل قانونی بخودگرفته بود، ابن ابی الحدید در این باره می‌نویسد :«وقت عمر خلافت را دردست گرفت، پیشی گیرندگان در اسلام را بر غیر آنها، مهاجران قریش را بر مهاجران غیر قریش، و تمام مهاجران را بر انصار برتری داد و عرب را بر عجم مزیت بخشید»(190). او درتقسیم بیت‌المال بین مهاجر و انصارنیز فرق می گذاشت(191). و در مورد سهمیه زنان پیامبر(ص) بین آنان که عرب بودند و آنها که عرب نبودند تفاوت قایل می شد(192). در زمان خلافت عثمان نیز تبعیض و قوم و خویش بازی در استفاده از بیت المال، به اوج خود رسیده بود. عثمان علاوه بر تبعیض که در واگذاری پست های حساس حکومتی اعمال می‌کرد، (193) در تقسیم بیت‌المال کمال بی عدالتی و عدم مساوات را به اجرا در آورد، در تاریخ بخششهای بی حد وحصر او به خاندان بنی امیه و یاران نزدیکش شگفت آور است(194). با توجه به این بی عدالتی و تبعیضی که درتقسیم بیت‌المال صورت می گرفت، و در زمان خلفاء قبل از امیرالمؤمنین (ع) فرهنگ عمومی جامعه شده بود، حالا که زمام امور به دست امام علی (ع)رسیده، و حضرت می خواهد سیره پیامبراکرم(ص)که مساوات در توزیع و تقسیم بیت‌المال بود را، پیروی و عملی نماید، چقدر سخت و دشوار است، و با مخالفت های بسیاری ازبزرگان و سران قبیله روبرو خواهد شد، وحتی شمشیر به روی عدالت و مساوات خواهندکشید!.با نظربه این مشکلات فراروی حکومت عدل علوی، و فضای تاریک جامعه آن روز بود، که حضرت امیر(ع) برای اتمام حجت خطاب به مردمی که، (بعدازقتل عثمان بدست شورشیان) در خانه امام علی (ع)هجوم آورده بودند تا با او بیعت کنند فرمود:«مرا وا گذارید و دیگری را بدست آرید زیرا ما به استقبال حوادث واموری می رویم که رنگارنگ وفتنه انگیزاست… چهره افق حقیقت را، (دردوران خلفاء سه گانه) ابرهای تیره فسادگرفته وراه مستقیم حق ناشناخته ماند». سپس حضرت روش کاری و عملی خویش را مطرح کرده می‌فرماید:«واعلموا أنی إن أجبتکم رکبت بکم ماأعلم وام أصغ إلی قول القائل وعتب العاتب». آگاه باشید، اگر دعوت شمارابپذیرم، براساس آنچه که می دانم باشما رفتارمی کنم و به گفتاراین و آن، و سرزنش، سرزنش کنندگان گوش فرانمی دهم(195). یعنی سیره عملی علی (ع)براساس قرآن کریم و سنت و سیره رسول خدا(ص)خواهد بود، بناءً نه به خواسته های نامشروع طمع کاران توجه می‌شود، و نه به افزون طلبی های سران قبیله پاسخ مثبت داده خواهدشد. لذا حضرت بعدازعهده دارشدن خلافت وحکومت اسلامی، اصلاحات جامعه منحرف اسلامی را آغازنموده وطبق دستورات قرآن کریم وسیره پیامبر(ص)، مساوات اسلامی را درعرصه های مختلف، بویژه درمسایل اقتصادی وتقسیم بیت‌المال عملیاتی نمود(196).
اهتمام به بیت‌المال ازمنظرنهج البلاغه
امام علی (ع)در رابطه بابیت المال مسلمین و توزیع عادلانه آن اهمیت زیادی قایل بود، به همین جهت در دومین روز خلافت، سیاست اقتصادی خویش و مدیریت بیت‌المال را چنین بیان نمود:«والله لووجدته قدتزوج به النساء وملک به الإماء لرددته…(197) » به خدا سوگند، بیت‌المال تاراج شده را هرکجا که بیابم به صاحبان اصلی آن بازمی گردانم، گرچه با آن ازدواج کرده، یا کنیزانی خریده باشند؛ زیرا در عدالت گشایش برای عموم است، و آن کس که عدالت بر اوگران آید، تحمل ستم برای او سخت تر است. امام علی (ع) برخلاف خلفاء سه گانه، نهایت احتیاط را در مصرف بیت‌المال بکار می گرفت، اگر کسی استحقاقی شرعی و قانونی استفاده از بیت المال را دارا نبود، حضرت بدون هیچ گونه ملاحظات سیاسی، دوستی، قومی و… او را از استفاده ای بیت‌المال بر حذر می داشت، چنانکه در پاسخ یکی از یاران خود بنام عبدالله بن زمعه، که درخواست کمک مالی ازبیت المال را داشت، فرمود: «این اموالی که می بینی نه مال من و نه از آن توست، (بلکه) غنیمتی گردآمده از مسلمانان است که باشمشیرهای خود بدست آوردند، اگر تو در جهاد همراه شان بودی سهمی مثل سهم آنان داشتی، و گرنه دسترنج آنان خوراک دیگران نخواهد بود(198)».به همین دلیل که حضرت امیر(ع)، اهمیت فوق العاده برای بیت‌المال و تقسیم عادلانه آن قائل بود، در دوران حکومت آن حضرت می بینیم، که برخی از کار گزارانش را که به بیت‌المال مسلمین خیانت می‌کرد، و از موقعیت خود سوء استفاده کرده، و بیت المال را به مصرف شخصی خود می رساند، به شدت مورد انتقاد قرارداده و او را تشبیه به درنده ای گرسنه می‌کند، که هر چه گیرش بیاید می رباید. همچنین او را از عذاب در دناک الهی که در روز قیامت متوجه خائنین به بیت‌المال خواهد شد، هشدار می دهد(199).

نظارت برکارگزاران بیت‌المال

امام علی (ع)بی عدالتی و تبعیض و تجاوز به حقوق انسانها را، در هیچ نقطه ای از سرزمین پهناور اسلامی بر نمی تابید، و در برابر هرگونه ظلم و تبعیض که در قلمرو حکومت ایشان بوقوع می پیوست قاطعانه موضع می گرفت، نظارت دقیق آن حضرت برکارگزاران حکومت و سرزنش کسانی که کوچکترین خیانت به اموال بیت‌المال را مرتکب می شد، بهترین دلیل این مدعا است، و همچنین ازتلاش بی وقفه او، در راستای نهادینه کردن مساوات اسلامی درجامعه، حکایت می‌کند. نهج‌البلاغه که بخشی ازسیره عملی و نظری امیر مؤمنان(ع) را بازگو می کند، نمونه های زیادی را در این باره فراروی ما قرارمی دهد، که به برخی از آنها اشاره می کنیم :
1- زیادبن امیه جانشین عبدالله بن عباس، زمامدار امام علی (ع) دربصره بود، حضرت طی نامهکه به او نوشت، به اهمیت حفظ و امانت داری نسبت به بیت‌المال اشاره کرده فرمود:«همانامن صادقانه به خدا قسم می خورم، اگر به من گزارش کنند که در اموال عمومی خیانت کرده ای کم یا زیاد، چنان بر تو سخت بگیرم، که کم بهره شده و در هزینه ای عیال درمانده و خوار و سرگردان شوی(200)».
2- در همین راستا حضرت به یکی دیگر از کار گزارانش، پس از دریافت گزارش از عمل کرد وی چنین نوشت :«پس از یاد خدا و درود!از تو خبری رسیده است که اگر چنین کرده باشی، پروردگار خود را به خشم آورده و امام خود را نافرمانی و درامانت خود خیانت کرده ای، بمن خبر رسیده که کشت زمینها را بر داشته و آنچه را که می توانستی گرفته و آنچه در اختیار داشته ای بخیانت خورده ای! پس هر چه زودتر حساب اموال را برای من بفرست و بدان که حساب رسی خداوند از حساب رسی مردم سخت تر است(201)».
3- شبیه به همین نامه حضرت به مصقله بن هبیره شیبانی که فرماندار اردشیرخُرّه(فیروزآباد) ازشهرهای فارس ایران بود نوشت، در این نامه نیز خیانت به بیت‌المال را موجب خشم و غضب خداوند، و نافرمانی امام دانسته و فرمود:«خبر رسیدکه تو غنیمت مسلمانان را که نیزه ها و اسب های شان گردآورده، و بار یخته شدن خون های شان بدست آمده، به اعرابی که خویشاوندان تو هستند و تو را برگزیده اند، می بخشی ! به خدای که دانه را شکافت و پدیده ها را آفرید، اگر این گزارش درست باشد در نزد من خوار شده ای و منزلت تو سبک گردیده است»(202). بدون شک بازرسی دقیق امام علی (ع)، از کار گزاران اقتصادی و دست اندرکاران بیت‌المال در حکومت علوی، حکایت از نهایت امانت داری و احترام گذاشتن او به حقوق مردم دارد، به گونه ای که کمترین خیانت به بیت‌المال و حیف و میل آن را برنمی تابد؛ زیرا از نظر امیرمؤمنان (ع) بیت‌المال، مال خدا، (203)و بعنوان امانت بدست حاکم و کار گزاران حکومت است، تا بصورت عادلانه و مساوی بدست مستحقین آن برسانند، همچنین خیانت به بیت‌المال را خیانت به مردم دانسته، و بزرگترین خیانت ها را، خیانت به ملت و مردم اعلام می دارد(204).

نهج‌البلاغه وبهرمندی مساوی ازبیت المال

امام علی(ع) علاوه بر اینکه نظارت دقیق برکار گزاران اقتصادی، و اهتمام به بیت‌المال داشت، مصمّم بود که تبعیض در بیت المال را، (که میراث خلفاءقبل از آن حضرت بود)ریشه کن و مساوات را نهادینه سازد؛ لذا اساس و بنیان حکومتش را برعدل و مساوات گذاشته، و در این زمینه اقدامات عملیی زیادی را انجام داد، که نمونه های از آن را نهج‌البلاغه بازگو می کند، از جمله: در زمان زمامداری امام علی (ع)، طلحه و زبیرکه از پیشگامان بیعت با حضرت بودند، و توقع داشتند که نسبت به دیگران از حقوق بیشتر برخوردار شوند، اما وقت حکومت عادلانه و با مساوات علوی را دیدند، که برای کسی بی جهت امتیاز قائل نیست، و همه را در استفاده از بیت المال مساوی می‌داند، به رفتار عادلانه امام علی (ع) و این که چرا از آنها کمک نمی گیرد، اعتراض کردند! حضرت درپاسخ اعتراض آنان قاطعانه فرمود:«وأما ماذکرتمامن أمرالأسوه فإن ذالک أمرلم أحکم أنافیه برأیی ولاولیته هوی منی، بل وجدت أناوأنتما ماجاءبه رسول الله (ص)…» اما اعتراض شما که چرا با همه با تساوی رفتار کردم : این روشی نبود که به رأیی خود و یا با خواسته دل خود انجام داده باشم، بلکه من و شما این گونه رفتار را از دستور العمل های پیامبرخدا(ص)آموختیم، که چه حکمی آورد؟و چگونه آن را اجراکرد؟پس به تقسیم که خدا به آن فرمان داد به شمانیازی نداشتم(تاازشماکمک بگیرم)(205).نکته ای حائز اهمیت در این خطبه امام علی(ع)این است، که مساوات در توزیع بیت‌المال، دستوری است ازجانب خدا و پیامبر(ص)؛ لذا تبعیض در بهره مندی از بیت المال، مخالفت با حکم خدا و سنت پیامبر(ص) خواهد بود.
ادامه دارد

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید