زندگی بر وفق فطرت
چشمه ای فوران می کند و مقدار آبی از آن خارج می شود و در نهر بجریان می افتد، منازلی را می پیماید و پیچ و خم هایی را طی می کند تا به دریا می ریزد و از جریان می افتد. حیات طبیعی هر انسانی مانند آبی است که از چشمه زندگی در نهر عمر بجریان افتاده است، مراحل کودکی، جوانی، میان سالی و پیری را طی می کند، سرانجام به دریای ابدیت می پیوندد و از حرکت باز می ایستد.
در جهان حیوانات چگونگی گذران زندگی بر وفق قوانین خلقت و سنت های آفرینش است چه آنها محکوم غرائز و فطریات خویش هستند و نمی توانند از مرز مقررات تکوینی قدمی فراتر بگذارند، بطور طبیعی متولد می شوند و برطبق برنامه خلقت مسیر حیات را می پیمایند و اگر در نیمه راه زندگی با حادثه ای مواجه نشوند عمر طبیعی می کنند و به مرگ طبیعی ازدنیا می روند. ولی انسان بقضای الهی، مختار آفریده شده و در پیمودن مراحل عمر، آزادی عمل دارد، بهمین جهت مردم در چگونگی زندگی با یکدیگر متفاوتند.
مقررات خلقت
بعضی از افراد عملا از مقررات خلقت پیروی می نمایند و برنامه حیات طبیعی خویش را با سنن آفرینش هم آهنگ می سازند، از هوای آزاد، غذای سالم، و آب پاک استفاده می کنند، بقدر کافی حرکت و فعالیت دارند و به اندازه لازم خواب و استراحت، در ارضای غرائز و اعمال شهوات تند نمی روند، و از نوشابه های الکلی و مواد مخدر و هر قسم مأکول و مشروب زیانبخش پرهیز دارند.
اینان کسانی هستند که آب حیاتشان در نهر عمر با جریان طبیعی حرکت می کند. اگر پیش آمد غیر منتظره ای به حیاتشان خاتمه ندهد علی القاعده مراحل جوانی و میان سالی را در کمال سلامت و نشاط می گذرانند و سپس به سنین آخر عمر می رسند، رفته رفته فرسوده و پیر می شوند، و سرانجام بر اثر ناتوانی عمومی بمرگ طبیعی می میرند.
برنامه های پزشکی
بعضی از افراد ضمن مراعات شرائط زندگی طبیعی کوشش می کنند که از راه اعمال برنامه های طبی و استفاده از مواد نیرو بخش و مفید، قوای خود را محافظت نمایند و تا جایی که ممکن است از قله ضعف و ناتوانی جلوگیری کنند، به این امید که دیرتر پیر شوند و بیشتر زنده بمانند.
اینان گویی با تدبیر های علمی و پیشگیری های پزشکی، در نهر عمر، سد ها می بندند و با حفر حوضچه ها و کانال ها از سرعت جریان آب حیات می کاهند تا منازل عمر را آرام تر طی کنند و از زندگی طولانی تری برخوردار گردند.
فرسودگی
بعضی در مسیر زندگی از قوانین خلقت و مقررات آفرینش سرپیچی می نمایند، به اصول بهداشت عملا پشت پا می زنند و با افراط و زیاده روی های مضر و زیانبخش، قوای بدن خود را با سرعت فرسوده می کنند و در سنین جوانی شکسته و ناتوان می شوند و موجبات پیری خویشتن را قبل از موقع فراهم می آورند.
این گروه تندرو و بی باک گویی نمی خواهند عمرشان با وضع عادی بگذرد و بطور طبیعی پیر شوند. کارهای مضر و ضد بهداشت آنها به منزله تلمبه هایی است که آب حیاتشان را پمپاژ می کند و به سرعت بر سیر آن می افزاید؛ اینان خیلی زود به منزل پیری و شکستگی می رسند و در مدت کوتاهی عمرشان پایان می پذیرد و پرونده حیاتشان بسته می شود.
آری ممکن است پیری را به تعویق افکند یا تا اندازه ای از خود دور نمود؟ آری. شما قادرید که موعد پیری را به عقب ببرید و مدتی طولانی جوان بمانید وقتی هم سن و سال شما بالأخره بر شما پیروزی یافت از یک پیری روشن و شاداب لذت ببرید. آدمی نمی تواند از مرگ یا پیری بگریزد اما لا اقل می تواند به دنبال آنها چهار اسبه نشتابد.[1]
در این فصل، پیری طبیعی و پیشگیری از بروز آن مورد بحث نیست، زیرا پیری طبیعی یکی از دوران زندگی انسان است که به قضای حکیمانه الهی مقرر گردیده و با سپری شدن دوران قوت و نیرومندی آغاز می شود و تدریجا افزایش می یابد تا به نقطه نهایی خود برسد و به مرگ آدمی منجر گردد.
«اللهُ الّذی خَلَقَکُم مِن ضَعفٍ ثُم جَعَلَ مِن بعدِ ضعفٍ قوهً ثُم جعلَ مِن بعدِ قوهٍ ضعفاً و شَیبهً …»؛[2]
«پیری و فرسودگی طبیعی برای کسانی که از عمر طولانی برخوردار می شوند اجتناب ناپذیر است. اینان پس از گذراندن ایام جوانی و میان سالی به روزگار کهولت و شکستگی می رسند و خواه ناخواه با مصیبت ضعف و ناتوانی آن مواجه می گردند».
قال علیٌ ـ علیه السلام ـ : «ثمرهُ طولِ الحیاهِ السُّقُم و الهرمُ»؛[3]
علی ـ علیه السلام ـ فرموده: «نتیجه زندگی دراز مدت، رنجوری و پیری است».
موضوع بحث در این فصل پیری زودرس و فرسودگی های غیر طبیعی است و روی سخن با کسانی است که دوران شباب را می گذرانند و در بهترین عمر ایام خویش بسر می برند، چه آنانند که در معرض این خطر قرار دارند و می توانند با لاابالی گری وبی بند و باری، قوای خویش را فرسوده کنند و موجبات پیری قبل از موقع خود را فراهم آورند.
پیری سالخوردگان را اغلب با مقیاس عمرشان می سنجند ولی کسانی که دچار پیری زودرس می شوند و در سنین کم، نیروهای خود را از دست می دهند نمی توان پیری آنان را با سنین عمرشان اندازه گیری کرد، چه بسا افرادی که در 25 سالگی چهل ساله می نمایند و در چهل سالگی مانند شصت سالگی شکسته شده اند.
پیری زودرس
مسئله پیری زودرس از جمله عوارضی است که در گذشته و حال، بعضی از مردان و زنان، گرفتار آن بوده و هستند، اولیای گرامی اسلام در قرون پیشین به بعضی از علل آن اشاره نموده و پیران خود را از آنها بر حذر داشته اند، و در دنیای امروز نیز بررسی این موضوع مورد توجه دانشمندان قرار گرفته و در کتاب های خود موجبات پیری زودرس را که آفت بزرگ جوانی است توضیح داده اند.
قال الصادقُ ـ علیه السلام ـ : «أربعهٌ تُهرمُ قبل أوانِ الهَرمِ: أکلُ القدیدِ و القُعودُ عَلی النداوهِ و الصعُودُ علی الدَّرجِ و مجامعهُ العَجوزِ»؛[4]
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرموده: «چهار چیز است که باعث پیری قبل از موقع می شود: اول تغذیه کردن از گوشتی که بر اثر اشعه آفتاب خشک شده باشد، دوم مسکن گزیدن در جایی که مرطوب باشد. سوم کار روزانه، بالا رفتن از پله و نردبان باشد. چهارم آمیزش با زنهای کهن سال».
زندگی در تمدن صنعتی
تمدن صنعتی، زندگی انسان ها را از مسیر طبیعی خود خارج کرده و بسیاری از مردم، بیش و کم به آثار شوم آن مبتلا شده اند، گازهای سمی ماشین ها و کارخانه ها فضاهای شهرهای بزرگ را پرکرده و سلامت ساکنین آن بر اثار استنشاق هوای آلوده بخطر افتاه است، صداهای پرفشار و ناراحت کننده هواپیماها و موتور ها مانند چکشی پیوسته بر مغزهای مردم فرود می آید و اعصابشان را در هم می کوبد. زندگی ماشینی، افراد را از تلاش و حرکت باز داشته و بر اثر کاهش فعالیت های عضوی و عضلانی، سوخت و ساز بدن از وضع طبیعی خود خارج شده و مایه بروز پاره ای از عوارض و بیماری ها گردیده است. داروهای شیمیایی غذا های ناسالم و خلاصه زندگی غیر طبیعی، مردم بسیاری را به فرسودگی عضوی و عصبی دچار کرده و موجبات پیری زود رس آنان را فراهم آورده است.
افراط کاری
متأسفانه بعضی از جوانان تنها به آسیب هایی که از راه تمدن صنعتی دامن گیرشان می شود قانع نیستند و روی جهل و نادانی به زیاده روی و افراط می گرایند و با انجام یک سلسله اعمال غیر مشروع و ضد بهداشتی، قوای خود را به سرعت فرسوده می کنند و موجبات پیری زودرس خویش را فراهم می آورند. اینان گویی با جوانی و سلامت خود دشمنی دارند. و می خواهند هر چه زودتر نابودشان کنند و خویشتن را از قید آنها آزاد سازند. برای روشن شدن مطلب لازم است در این جا پیرامون بعضی از آن اعمال ناروا گفتگو شود.
فرسودگی جهاز هاضمه
1. از جمله علل پیری زودرس، فرسودگی و بیماری جهاز هاضمه است. آدمی تا در قید حیات است به غذا احتیاج دارد و دستگاه گوارش است که باید به تمام بدن غذا برساند و نیاز طبیعی انسان را برطرف سازد. کسی که می خواهد از زندگی سالم و عمر طبیعی برخوردار باشد باید این دستگاه حیاتی را سالم و فعال نگاه دارد، از افراط در غذا و همچنین از خوردنیها و نوشیدنی های مضر و زیان آور اجتناب نماید و با تندروی و لاابالی گری، نیروی هضم و جذب را فرسوده نکند و بدینوسیله موجبات رنجوری و بیماری تمام بدن را فراهم نیاورد.
قال موسی بن جعفرٍ ـ علیه السلام ـ : «الحَمیهُ رأسُ الدواءِ و المعدهُ بیت الداءِ»؛[5]
حضرت موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ فرموده: «پرهیز سر سلسله داروها است و معده لانه بیماری ها».
2. غریزه جنسی که وسیله بقای نسل و مایه لذت و کامیابی است باید مانند سایر غرائز با اندازه گیری و در حدود مصلحت ارضا گردد. افراط در آمیزش جنسی و تندروی در ارضای این غریزه، مایه ضعف اعصاب و فرسودگی قوا، یکی از عوامل پیری زودرس است. کسی که می خواهد بسلامت زندگی کند و از عمر طبیعی برخوردار باشد باید از زیاده روی در اعمال غریزه جنسی پرهیز نماید.
رسول گرامی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرموده است: «مَن أرادَ البقاءَ، و لا بقاءَ فلیباکر الغذاءَ ولیُجوّدِ الحذاءَ والیُخفّفِ الرداءَ و الیقلَّ مُجامعهَ النساءِ»؛[6]
«کسی که می خواهد در این جهان ناپایدار باقی بماند و با عمر طبیعی زیست کند چند نکته را مراعات نماید.[1]. جوان بمانید، ص5، بنقل از فلسفی، ج2، بزرگسالان، ص 285.
[2]. سوره روم، آیه 54.
[3]. غرر الحکم، ص 360.
[4]. بحار الانوار، ج17، ص 181.
[5]. سفینه، جلد1 «حمی»، ص 345.
[6]. وسائل،ابواب مقدمات النکاح، باب 107.
@#@ هر روز صبح بقدر کافی غذا بخورد و کفشی بپوشد که پا را نزند و با آن به راحتی راه برود، لباس سبک در برکند که خسته نشود و عمل جنسی را تقلیل دهد و کمتر با زنان بیامیزد».
تهییج شهوت
در تمدن صنعتی، وجود زنان نیمه عریان، فیلم های سکسی، عکس های مهیج، رمان های عشقی، و داستان های شهوت انگیز تمایل جنسی را بیش از نیاز طبیعی و حد مصلحت تحریک می کند، بعضی از جوانان با حرص و ولع شدید از پی مشاهده مناظره تهییج کننده با خواندن کتابهای محرک می روند و غریزه خفته و آرام را در وجود خود بیدار می کنند و سپس به فکر ارضای آن می افتند و آنان که همسر قانونی ندارند، یا خود را به دامن زنان آلوده ای می افکنند یا به انحرافهای جنسی می گرایند تا آتش درونی خویش را فرو نشانند و در هر صورت اینان با زیاده روی و افراط در اعمال در غریزه جنسی، خیلی زود قوای خود را فرسوده می کنند و در جوانی شکسته و پیر می شوند.
الکل و پیری
3. مسمومیت مزمنی که بر اثر اعتیاد به نوشابه های الکلی در وجود آدمی پدید می آید یکی از علل فرسودگی قوا و پیری زودرس است. سم الکل، کبد را ناتوان و بیمار می کند و از انجام وظیفه باز می دارد، بیماری کبد روی سایر اعضا اثر می گذارد و اختلالات اساسی در مجموع بدن بوجود می آورد و باعث مرگ قبل از موقع می گردد.
کبد و سم الکل
یکی از مهمترین قسمت های بدن کبد است که بی وجود آن حیات امکان پذیر نخواهد بود و خراب شدنش سبب خراب شدن زندگی و اختلال در امور سایر اعضا است. برای درک موقعیت و ارزش آن کافی است که بدانیم اعمالی شیمیایی که در کبد انجام می گیرد در مجهزترین و عملی ترین آزمایشگاه های کنونی جهانی مقدور نخواهد بود و شیمی سلول های کبد خیلی جلوتر از شیمی عالم متمدن ما است.
یکی از اعمال مهم کبد تجزیه و خنثی کردن سمومی است که به داخل بدن راه پیدا می کنند متأسفانه کبد روی الکل اثری ندارد و این ماده سمی قدرت تحریکی خود را روی کبد نیز اعمال می نماید کبد، برای مقابله با این تحریک و به منظور این که سم الکل نتواند بسلولهای اصلی آن که در واقع هر یک لابراتوار کوچکی است برسد بر ضخامت بافته ای که اطراف سلولهای مزبور قرار دارد می افزاید و اگر این وضع ادامه یابد، کبد سفت و سخت شده و سلول ها در حجرات مستحکم زندانی خواهند شد، در این هنگام است که می گویند کبد تشمع یافته است.
بر اثر سفت و سخت شدن بافته اطراف سلول های اصلی، کبد می خشکد و کوچک می شود و ممکن است علاوه بر آن که کبد سخت شود، چربی فراوان نیز از داخل و خارج، آن را فرا گیرد و بجای آن که کوچک شود بر حجمش اضافه شده و بزرگ گردد و در هر حال بر اثر عارضه تشمع، کبد بکلی از کار می افتد و از پی آن استسقا، یرقان، خون ریزی های شدید ازلثه ها، زیر پوست، بینی، روده و غیره بروز خواهد کرد و سرانجام باعث می خوار خواهد شد.[1]
قال الرضا ـ علیه السلام ـ : «إنَّ اللهَ تعالی حرّمَ الخمرَ لِما فیها مِن الفسادِ و بُطلانِ العقولِ فی الحقائقِ و ذَهاب الحیاء مِن الوجهِ … و هو یورثُ مع ذلک الداءَ الدَّفینِ»؛[2]
حضرت رضا ـ علیه السلام ـ فرموده: «خداوند شراب را حرام کرده برای آن که منشأ فساد اجتماعی است عقل را از درک حقایق باز می دارد، حیا را از روی شرابخوار می برد و در مواجهه با مردم، شرم نمی کند و با این همه باعث بیماری نهایی در اعضای داخلی بدن می شود».
زمان فیزیکی و زمان فیزیولوژیکی
می دانیم که زمان فیزیولوژیکی مانند زمان فیزیکی وجود مشخصی ندارد و زمان فیزیولوژیکی در حالت بافتها و هورمونهای بدن و روابط متقابله آنها ناشی می شود. طول عمر ما معلول بسیاری از کیفیات و اعمالی حیاتی است که بستگی با شرائط محیط خارج ندارد، بلکه با فعالیت اعضایی که داخلی ما را از مواد زائد تصفیه می کنند یعنی کبد، قلب، ریه ها و کلیه ها بستگی دارد.[3]
اثر الکل
این تنها کبد نیست که بر اثر سم الکل بعوارض سخت دچار می شود بلکه مغز و اعصاب قلب و کلیه، معده و روده، و دیگر اعضای حساس بدن نیز دچار اختلالات اساسی می شوند و به سبب فرسودگی و ناتوانی از انجام وظائف طبیعی و فعالیت های حیات بخش خود باز می مانند.
چه بسا افراد معتاد به الکل در سن سی سالگی سلامت و جوانی خود را از دست داده و مانند یک بیمار پنجاه ساله شکسته و ناتوان شده اند چهره زرد و بی طراوتشان چشم خسته و کم فروغشان، روح افسرده و بی نشاطشان، و خلاصه همه اوضاع و احوال ناموزونشان حاکی از فرسودگی عمومی و بهم ریختگی تمام قوای آنان است. اعتیاد به الکل آدمی را در سنین جوانی پیر می کند و قبل از گذراندن عمر طبیعی تسلیم مرگش می نماید.
می گساری و قماربازی
میگساری و قماربازی دو عمل تفریحی خطرناک و دو سرگرمی زیان آوری است که در طول قرنهای متمادی بین ملل و اقوام بشری معمول بوده و مفاسد بی شماری ببار آورده است. در دنیای امروز نیز نوشابه های الکلی و قمار با مقیاس وسیعتری برای بسیاری از مردم جهان وسیله تفریح و سرگرمی است و جوامع بشری بیش از پیش گرفتار عوارض خانمان سوز این دو عامل بدبختی و فساد هستند.
این نکته قابل انکار نیست که مشروبات الکلی از نظر اقتصادی برای کشورهایی که به کار تولید یا تجارت آن اشتغال دارند حائز اهمیت است، خانواده های زیادی بدینوسیله ارتزاق می کنند و مالیات های سرشاری عاید خزانه دولت ها می شود و خلاصه در آمدی که از این راه بدست می آید رقم قابل ملاحظه ای را تشکیل می دهد.
درآمد مشروب و قمار
از نظر اقتصادی تا سال 1949 بیش از چهار میلیون نفر فرانسوی قسمت اعظم یا تمام درآمد خود را از راه تولید یا تجارت نوشابه های الکلی بدست می آوردند و به طور قطع اکنون آمار تولید کنندگان و بازرگانان الکل از این رقم تجاوز کرده است.
در رأس همه باید توده کشاورزان فرانسه را که به کشت انگور اشتغال دارند در نظر داشت سطحی که زیر کشت درخت مو می باشد از یک میلیون و پانصد هزار هکتار تجاوز می کند و در قسمت شمال غرب فرانسه سطح وسیعی به کشت سیب اختصاص یافته و گروه کثیری به تولید شراب سیب اشتغال دارند که در این آمار منظور نشده است.[4]
قمار نیز مانند مشروبات الکلی منبع درآمد مالی و دارای ارزش اقتصادی است. در بعضی از کشورها برای قمار موسسات بزرگی ساخته شده و ثروتمندان جهان را برای قمار بازی بخود جلب می کنند و از این راه در آمدهای زیادی عاید می گردد که قسمتی به عنوان مالیات به خزانه دولت می رود و قسمت دیگر نصیب صاحبان موسسات و کارکنان آنها می شود.
زیان بیش از سود
جنبه اقتصادی و منافع مالی نوشابه های الکلی و قمار در چهارده قرن قبل مورد توجه رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بوده و در قرآن شریف از آن گفتگو شده است. ولی به این جهت که زیان و ضرر این دو عامل فساد از سودشان بیشتر بوده آیین اسلام شراب و قمار را بر مسلمین تحریم کرده تا در مقابل دست یافتن به منابع اقتصادی دچار ضرر های بزرگتر مادی و معنوی نشوند.
«یَسألونَکَ عَن الخمرِ و المَیسرِ قُل فیهما إثمٌ کبیرٌ و منافعُ للناسِ و إِثمهُما اَکبرُ مِن نَفعهما»؛[5]
خداوند به پیغمبر فرموده: «درباره شراب و قمار از تو پرسش می کنند در جواب بگو این دو کار حاوی گناه بزرگ و منافعی برای مردم است ولی گناهش از سودش زیادتر است»،
که بدبختانه سودجویی چنان حجاب عقل حکومت ها و ملت ها است که منافع نقد شراب و قمار را می بینند و بدان اهمیت می دهند ولی به زیان هایی که از این راه دامن گیر جامعه می شود توجه نمی کنند و به فرض توجه اهمیت نمی دهند.
دشمنی بر اثر مشروب و قمار
یکی از زیانهای مشترک شراب و قمار که از نظر روانی و اجتماعی مهم و قابل ملاحظه است و می تواند مفاسد بسیاری ببار بیاورد، دشمنی و خصومتی است که بر اثر این دو عامل فساد بین افراد ایجاد می شود. مشروب و قمار حس بدبینی و کینه توزی را در نهاد آدمی بیدار می کند، محبت و دوستی را تیره و تار می سازد و زمینه انتقامجویی و اعمال خشم را مهیا می نماید.
«إنَّما یُرید الشیطانُ أن یوقعَ بینَکُم العداوهَ و البغضاءَ فی الخمرِ و المیسرِ»؛[6]
شیطان قصد دارد به وسیله شراب و قمار روابط شما را با یکدیگر تیره کند و بین شماها دشمنی و کینه برانگیزد.
پرده شرم و حیا
یکی دیگر از زیان های مشترک شراب و قمار که می تواند آدمی را به راه گناه و ناپاکی سوق دهد و بی پروا به جرائم و جنایات وادارش سازد دریدن پرده شرم و آزرم است بعضی از افراد که پابند اخلاق و ایمان نیستند و به مقررات قانونی اعتنا ندارند تنها به سبب حیای از مردم به پاره ای از گناهان دست نمی زنند و از ترس نفرت عمومی قسمتی از خواهشهای غیر مشروع خویش را سرکوب می کنند و در واقع شرم و حیای اجتماعی برای این گروه ضامن اجرای قوانین اخلاقی و اجتماعی است.
قال الصادقُ ـ علیه السلام ـ : «فإنَّ مِن الناسِ مَن لولا الحیاءَ لَم یرع حقَّ والدیهِ و لَم یَصِل ذا رحمٍ و لم یؤدِّ أمانهً و لم یَعِفَّ عن فاحشهٍ».[7]
امام صادق ـ علیه السلام ـ به مفضل فرموده است: «بعضی از مردمند که اگر حیا نمی بود حق پدر و مادر و همچنین حق ارحام و بستگان را مراعات نمی نمودند. اگر حیا و ترس از ملامت مردم نمی بود، هیچ امانتی را بر نمی گرداندند، و از هیچ فحشا وبی عفتی چشم پوشی نمی کردند».[1]. علوم جنایی، ج2، ص 849.
[2]. مستدرک، ج3، ص 137 رحلی.
[3]. انسان موجود ناشناخته، ص 165.
[4]. علوم جنایی دکتر کی نیا، ج2، ص 970.
[5]. سوره بقره، آیه 219.
[6]. سوره مائده، آیه 91.
[7]. بحار، ج2، ص 25.
@#@
بدبختانه مشروب و قمار دو عامل خطرناکی هستند که می توانند پرده حیا را پاره کنند و احساس شرم را از صفحه خاطر بزدایند و افراد را چنان در گناه جسور و بی باک سازند که از هیچ کس و در هیچ شرائطی اظهار انفعال نکنند و بی پروا بهر ناپاکی و جنایتی دست بزنند.
قال علی بن الحسین ـ علیه السلام ـ : «و الذُنوبُ التی تَهتِکَ العِصَم شُربُ الخمرِ و اللَعبُ بالقمارِ»؛[1]
حضرت سجاد ـ علیه السلام ـ فرموده است: «شرابخواری و قمار بازی از گناهانی است که پرده ها را پاره می کند و شرم و حیا را از میان بر می دارد.»
قمار و خصومت
کسی که در قمار می بازد و از رقیب خود شکست می خورد، عقلش تیره و تار می گردد، پرده شرم و حیائش پاره می شود، غریزه تخریب و خصومتش به هیجان می آید و ممکن است در آن موقع به جرایم بزرگ و جنایات غیر قابل جبرانی دست بزند.
کارگر 39 ساله ای در کافه ای ضمن قمار تمام دستمزد هفته خود را باخت، در نتیجه به هیجان آمد و چاقوی خود را بیرون آورد. شخصی که جزء بازیکنان نبود گفت: «ژان» چاقو را کنار بگذار، اما این کارگر بیدرنگ چاقو را در قلب او فرو کرد.[2]
تیرگی عقل
یکی از زیانهای اختصاصی نوشابه های الکلی که در روایات اسلامی بدان اشاره شده و در ردیف علل تحریم شراب به حساب آمده است اثر سوئی است که روی عقل بشر می گذارد.
می گساری خرد را تیره و تار می کند و عقل را از درک واقعیت ها عاجر و ناتوان می سازد.
قال الرضا ـ علیه السلام ـ : «إنَّ اللهَ تعالی حرمَ الخمرَ لِما فیها مِن الفسادِ و بُطلانِ العقولِ فی الحقائقِ و ذَهابِ الحیاءِ مِن الوجهِ»؛[3]
حضرت رضا ـ علیه السلام ـ فرموده: «خداوند شراب را حرام کرده است برای آن که شراب مایه فساد است. بعلاوه عقل را از درک حقایق ساقط می کند و آدمی را در مواجهه با مردم بی شرم و حیا می نماید».
شراب خواران بر اثر سم جانکاه الکلی همواره در معرض آسیب عقلی قرار دارند و دو قسم دیوانگی آنان را تهدید می کند اول جنون حاد و دوم جنون مزمن
جون حاد، دیوانگی کوتاه مدتی است که به نام مستی عارض شراب خوار می گردد و چند ساعتی عقلش را تیره و تار می کند و بر اثر ان گفتار و رفتارش از وجهه عقلانی خارج می شود و به کارهای جنون آمیز دست می زند و احیانا مرتکب جنایت می گردد.
الکل با زایل کردن عقل قدر و منزلتی برای آدمی باقی نمی گذارد با مستی همه مفاسد روحی و اجتماعی پدید می آید و همه موانع اخلاقی در هم می شکند. چون عنان نفس از کف بدر رفت آن چه که آدمی را جلو می گرفت و به خویشتن داری وا می داشت از میان بر می خیزد و عقلی نیست که به آدمی نهیب زند این کار را بکن و آن کار را منمای، این سخن را بگوی و لب از فلان گفتار فرو بند.[4]
قال رسولُ اللهِ ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ : «الخمرُ أُمُ الخبائثِ»؛
رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرموده است: «شراب مادر تمام پلیدی ها و منشأ همه ناپاکی ها است».
قیلَ لأمیرِ المؤمنین ـ علیه السلام ـ إنَّک تُزعُمُ أنَّ شُربَ الخمرِ أشدُّ من الزنا و السرقهِ، فقال: «نَعم … و إنَّ شاربَ الخمرِ إذا شَرِبَ زَنی و سَرَقَ و قَتَلَ النفَس التی حرَّم اللهُ عزوجل و ترک الصلاهَ»؛[5]
به علی ـ علیه السلام ـ عرض شد که شما عقیده دارید شرب خمر بدتر از زنا و دزدی است، فرمودند: «بلی» و سپس استدلال کرد که: «شارب الخمر وقتی مِی می خورد و مست می شود زنا می کند، بسرقت دست می زند، آدم می کشد و فریضه نماز را ترک می کند».
الکل بزرگترین عامل جرم است. علت 70 درصد قتلها و 38 درصد ضرب و جرح و 82 درصد حریقهای عمدی الکلیسم بوده است. 60 درصد اطفال و جوانان کمتر از 18 سال که در سال 1940 بدادگاه شهر نانت فرستاده شدند اقرار کردند که قبل از ارتکاب جرم مقدار قابل توجهی شراب نوشیده بودند. بطور خلاصه الکل پیوسته مشغول تهیه مشتری برای زندانیان می باشد.[6]
جنون مزمن عبارت از دیوانگی ثابت و مداومی است که الکلیست ها یا به لغت مذهبی مدمن الخمر بقدری عظیم است که آن را در ردیف بت پرستی و شرک به خداوند بزرگ شناخته اند.
قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ : «مُدمُن الخمرِ کعابدِ وثنٍ إذا ماتَ و هو مُدمنٌ علیه یَلقیَ اللهَ عزوجل حیَن یلقاهُ کعابدِ وثنٍ»؛[7]
رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرموده است: «کسی که بطور مدام شرب خمر می کند مانند کسی است که بت می پرستد و اگر با همان آلودگی و اصرار در می گساری بمیرد خداوند را مانند بت پرست ملاقات خواهد کرد».
سلول های مغز
بعضی تصور می کنند نوشابه های الکلی موقعی روی عقل و جسم اثر می گذارد و به آدمی ضرر می زند که در مصرف آن زیاده روی شود و گرنه کسی که به مقدار کم از آن استفاده کند نه تنها زیان نمی بیند بلکه ممکن است در مزاجش اثر مفید بگذارد.
چنین پندار غلطی از نظر تعالیم دینی و تحقیقات علمی مطرود شناخته شده است، اولیای گرامی اسلام در قرون گذشته نوشابه های الکلی را به مقدار کم یا زیاد صریحا تحریم کرده اند و دانشمندان امروز نیز عقیده دارند که نوشابه های الکلی و لو به مقدار کم سبب اختلال در کار سلول های مغز می شود.
قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ : «کلُ مسکرٍ حرامٌ فما اسکَرَ کثیرهُ فقلیلهُ حرامٌ»، قال: قلتُ: فقلیلُ الحرامِ یُحلهُ کثیرُ الماءِ؟ فَردَّ علیهِ بِکفهِ مرتینِ؛
رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرموده که: «هر چیز مست کننده حرام است و چیزی که زیادش مست می کند کمش نیز حرام است». راوی حدیث سؤال کرد: آیا حرام کم را آب زیاد حلال می کند؟ حضرت دو بار کف دست خود را حرکت داد که: نه، نه.
قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ : «کلُ مسکرٍ حرامٌ»، قال: قلتُ اصلحکَ اللهُ کلُهُ حرامٌ؟ فقال: «نَعم، الجرَعهُ منهُ حرامٌ»؛[8]
و نیز از رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نقل شده که فرمود: «هر ماده سکر آور حرام است». راوی می گوید: پرسیدم به هر مقدار باشد، حرام است؟ فرمود: «بلی، نوشیدن یک جرعه آن هم حرام است».
فرزندان الکلی ها
یکی دیگر از زیان های بزرگ مشروبات الکلی که از نظر دینی و علمی ثابت و محقق است عیوب و نقائص موروثی است که از افراد الکلیست به فرزندانشان منتقل می شود. فرزند شخص الکلی تنبل و کودن و عصبانی است و پیوسته در معرض بیماری های گوناگون قرار دارد و اگر نطفه در حین مستی والدین یا یکی از آنها منعقد شود عوارض عصبی و روانی سخت تری دامنگیر فرزند خواهد بود.
دکتر کارل می گوید: مستی زن یا شوهر در لحظه آمیزش جنایت واقعی است زیرا کودکانی که در این شرایط به وجود می آیند اغلب از عوارض عصبی یا روانی درمان ناپذیر رنج می برند.[9]
ازدواج با شراب خوار
اولیای گرامی اسلام برای آن که جامعه را از خطر موالید معلول و ناقص الخلقه مصون نگاهدارند به پیروان خود اکیدا توصیه کرده اند که با شارب الخمر ازدواج نکنند و دختران پاک خود را به همسری افراد الکلیست در نیاورند.
قال الصادق ـ علیه السلام ـ : «مَن زوَّج کریمتَهُ مِن شاربِ الخمِر فَقَد قَطَعَ رَحِمَها»؛[10]
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرموده: «هر کس دختر خود را به شرابخوار بدهد با این عمل رحمیت او را قطع کرده است».
قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ : «مَن زوجَ کریمتَهُ مِن شاربِ الخمِر فکأنَّما ساقَها إِلی الزنا»؛[11]
رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرموده است: «هر کس دختر خود را به همسری شارب الخمر در آورد مانند آن است که وی را به راه زنا و بی عفتی سوق داده باشد».
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: «أَیُّما امرأهٍ أطاعت زوجَها و هو شاربُ الخمِر کانَ لها من الخطایا بعددِ نُجومِ السماءِ و کل مولودٍ یَلدُ مِنهُ فهو نجسٌ»؛[12]
«هر زنی به آمیختن با شوهر شرابخوار خود تن دهد به عدد ستارگان آسمان خطا کرده و فرزندی که از آن آمیزش تولید می شود پلید و ناپاک است».
عوارض جسمانی
مشروبات الکلی منحصر به ضایعات سلولی مغزهای افراد الکلیست با عیوب و نقائص موروثی فرزندانشان نیست بلکه این سم خانمان سوز روی اندام افراد الکلی نیز اثر بد می گذارد و آنان را به عوارض جسمی خطرناکی مبتلا می سازد.
قال الرضا ـ علیه السلام ـ : «الخَمُر تورثُ انفسادَ القلب و یُسوِّدُ الأسنان و یُبخر الفمَ»؛[13]
حضرت رضا ـ علیه السلام ـ فرموده است: «شراب باعث عوارض قلبی است و در آن ضایعاتی بوجود می آورد. شراب دندان ها را سیاه و دهان را متعفن و بدبو می کند».
قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ : «لا ینالُ شفاعَتی مَن شرب المسکرَ و لا یردُ عَلَی الحوضَ لا واللهِ»؛[14]
رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرموده است: «به خدا قسم شرابخوار در قیامت به شفاعت من نائل نمی شود و در کنار کوثر بمن وارد نخواهد شد».
قال الصادق ـ علیه السلام ـ : «شاربُ المُسکِر لا عصمهَ بیننا و بینه»؛[15]
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرموده: «شارب الخمر از مصونیت های وابسته به ما بی بهره است و از وی بری و بیزاریم».
جوانان اگر خواهان سعادت مادی و معنوی هستند به سلامت و عقل و جسم خود علاقه دارند باید به پیروی از تعالیم اسلام از تفریح و سرگرمی خطرناک چشم پوشند و خویشتن را در ساعات فراغت با آن سم جانکاه مسموم ننمایند و برای جلب لذت و کامیابی زود گذر، جوانی خود را تباه نسازند.[1]. بحار، ج16، ص 162.
[2]. علوم جنایی، ج2، ص 846.
[3]. مستدرک، ج3، ص 137 رحلی.
[4]. علوم جنایی، ص 840.
[5]. کافی، ج6، ص 403.
[6]. علوم جنایی، ج2، ص 837، به نقل جوان فلسفی، ج2، ص 489.
[7]. کافی، ج6، ص 405.
[8]. کافی، ج6، ص 408.
[9]. راه و رسم زندگی، ص 91، به نقل ازجوان فلسفی، ج2، ص 492.
[10]. کافی، ج5، ص 347.
[11]. مستدرک، ج2، ص 538 رحلی.
[12]. لئالی الاخبار، ص 267.
[13]. مستدرک، ج3، ص 137.
[14]. کافی، ج6، ص 400.
[15]. کافی، ج6، ص 400.
@#@
شنیدم که ساقی به می خواره گفت
اگر راست خواهی فرح در شراب است
شنید این سخن مرد دهقان و گفت
غلط کرد ساقی، فرح در شباب است
مجلس شراب
لازم است جوانان بدانند که اسلام نه تنها شرب خمر را بر مسلمین تحریم نموده بلکه شرکت آنان را در مجالس شرابخواری دیگران نیز اجازه نداده است، زیرا مشاهده می گساری دیگران می تواند طبع متجاوز را تحریک کند و آدمی را به گناه شرب خمر وادار سازد.
زد دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد
یکی از افسران ارتش منصور دوانیقی به مناسبت ختنه فرزند خود مجلس مهمانی در حیره تشکیل داد و جمعی از رجال و معاریف را به آن مهمانی دعوت کرد و امام صادق ـ علیه السلام ـ نیز از مدعوین آن مجلس بود. موقعی که میهمان ها کنار سفره مشغول صرف غذا بودند: یکی از مدعوین آب طلبید پیش خدمت بجای آب کاسه شرابی آورد. همین که ظرف شراب را به دست میهمان داد امام صادق ـ علیه السلام ـ از جا برخاست و سفره را ترک گفت: صاحب منزل علت حرکت آن حضرت را پرسید، در جواب فرمود:
قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ : «ملعونٌ من جلسَ علی مائدهٍ یُشربُ علیها الخمرُ»؛[1]
رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرموده: «مطرود از رحمت خدا است کسی که در کنار سفره ای بنشیند که در آن شرب خمر می شود».
لَعنَ رسول اللهِ ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فی الخَمرِ عشرهَ: «غارسها و حارسها و عاصرها و شاربها و ساقیها و حاملها و المحمولهَ إلیه و بایِعها و مُشتریها و آکل ثَمنها»؛[2]
رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ درباره خمر ده نفر را لعن کرد: «آن کس که درختش را کاشته و آن که نگهبانیش را کرده و آنکسی که انگورش را فشرده و آن که او را نوشیده و آن کسی که در جام ریخته و آن که آن را حمل کرده و آنکه از باربر تحویل گرفته و آن که خریده و آن که فروخته و آن که پولش را دریافت داشته است».
سفره می گساری
طعام خوردن از سفره ای که در آن مسکر است و دیگری می آشامد حرام است، هر چند این شخص از خوردن مسکر پرهیز نماید بطور کلی غذا خوردن از چنین سفره ای حرام می باشد چنان چه از حضرت صادق ـ علیه السلام ـ روایت شده که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمود: لعنت کرده شده کسی که بر سفره ای که از آن شراب خورده می شود بنشیند.[3]
شاگرد فضیل
شاگرد فضیل بن عیاض هنگام مردنش فضیل بر او وارد شد و بالین سرش نشست و سوره یس خواند شاگرد گفت ای استاد قرآن نخوان فضیل ساکت شد سپس او را تلقین کرد و گفت بگو «لا اله الا الله» شاگرد گفت این کلمه را نمی گویم چون از آن بیزارم و بر همین حال مرد. فضیل سخت غمگین شد.
به خانه خود رفت و بیرون نشد سپس در خواب شاگرد را دید که در عذاب است از او بپرسید به چه سبب بی ایمان مردی و معرفت از تو گرفته شد با این که دانا ترین شاگردان من بودی گفت به سه چیز اولی آن ها نمیمه و سخن چینی زیرا به رفقای خود می گفتم خلاف آنچه را که تو گفته بودی، دوم حسد چون با اصحابم حسادت داشتم،سوم بیماری داشتم به طبیب مراجعه کردم. او دستور داد که در هر سال قدحی از شراب بخور و اگر نخوری آن مرض می ماند و من هر ساله قدحی از شراب می نوشیدم.[4]
قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ : «من زَوّجَ کریمتَهُ مِن شاربِ الخمرِ فکأنما ساقَها إلی الزِنا»؛[5]
پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمود: «کسی که دخترش را به شرابخواری تزویج کند مثل این است که دخترش را برای زنا دادن از خانه بیرون کرده است»
از دیر باز
این عقیده که می خوارگی عامل اصلی بی عفتی و فساد در جامعه است، مسئله تازه ای نیست. فلاسفه و دانشمندان یونان باستان معتقد بودند که خرد و نیروی معنوی انسان از مغز سرچشمه می گیرد و در کاسه سرش در بالاترین و ممتاز ترین محل بدنش قرار گرفته، از سوی دیگر خوی حیوانی و نفس اماره و شهوانی، مرکزش در قسمت های پایین بدن است و این به آن خاطر است که همیشه عقل بر خوی حیوانی و شهوانی غلبه داشته باشد.
اما نوشیدن شراب باعث می شود که مرکز غریزه و خوی حیوان یکباره تغییر جا دهد و به نزدیک مغز آید و زمام امور را از دست این عضو شریف برباید. آن وقت است که ابلیس در بدن انسان جای گرفته است و نخستین اقدام ابلیس زنا کاری و بی عفتی است که معمولا بعد از نوشیدن شراب و مشروب الکلی صورت می گیرد.
این تشریح حکما و فلاسفه یونان در قرن ها پیش از این بود، اکنون روانشناسان و پزشکان دوره تکنولوژی فضا نیز به همین نتیجه رسیده اند.
اثر الکل بر روی مغز
وقتی که آمی مقدار مختصری نوشابه الکلی می نوشد، ابتدا یک حالت نشاط آرامش و لذت به سراغش می آید که البته هنوز مقدار الکل نتوانسته بر روی قسمت های حساس مغز اثر بگذارد اما همین که گیلاس اول به گیلاس دوم و … منتهی شد، مقدار الکل که در خون است به سراغ سلول های بسیار حساس مغز می ورد و پس از غرق کردن آنها در الکل تمام قدرت کنترل نیرومند مغز را یا به کلی از کار می اندازد یا فوق العاده ضعیف می کند.
وقتی سانسور مغز ار میان برود. یعنی تمام قیود، منع از کارهای ناشایسته، پرهیز از مخاطره و خلاصه عقل سلیم با تمام ارزشهای معنوی که شخص طی سال ها آموزش و پرورش بدست آورده موقتاً تا زمانی که الکل در خون وجود دارد نابود می شوند. شخص خود را در دنیایی مشاهده می کند که اجرای هیچ کاری زشت و ناپسند نیست، یعنی واقعا همان طور که فلاسفه یونان باستان گفته اند، خوی حیوانی و شیطانی بر مسند و اریکه عقل و فرمانروایی می نشیند.
هنوز روان شناسان و پزشکان به طور دقیق نمی دانند که الکل چگونه بر مغز و بر کدام قسمت آن اثر می گذارد ولی این نکته را می دانند که قسمت سانسور مغز که حاوی مبانی اخلاقی و قیود اجتماعی است در پوسته مغز به نام کورتکس قرار دارد.
رسیدن الکل به کورتکس است که تمام مکانیسم آن را بر هم می زند و موقتا کاری می کند که گویی اصلا کورتکس یا مبانی اخلاقی ارزش های اجتماعی مسئولیت ها قضاوت ها، حس تشخیص و شعور کاملا از میان رفته است.
زمانی که نوشیدن الکل از حد یک گیلاس گذشت الکلی که وارد خون شده همان طور که به همه دستگاه های بدن می رود به مغز هم می رسد و از آنجا آهسته کورتکس را تحت تأثیر خود قرار می دهد.
وقتی کورتکس به میزان مختصری تحت تأثیر الکل قرار گرفت باز هم کم و بیش کار خود را از نظر سانسور و صدور فرمان می تواند انجام دهد ولی نکته مهم در این زمینه آن است که با ضعیف شدن سانسور و فرمانروایی میزان درک حواس پنجگانه نیز کاهش می یابد و بدین ترتیب مغز انسان از دو جهت تحت فشار قرار می گیرد. پس از آن هر چه بیشتر الکل وارد خون شود، از طرفی اراده و مکانیسم سانسور بیشتر تحت تأثیر قرار می گیرد و از طرف دیگر ادراک و تماس حواس انسانی نیز ضعیف می شود.
پس از آن سرعت انتقال که در هر شخص میزان معینی دارد، شروع به آهسته شدن می نماید و در نتیجه شخص مست برای این که چیزی درک کند و عکس العمل نشان دهد مدت زیادی وقت لازم دارد. قضاوت و قوه تشخیص هم ضعیف می شود و هم منحرف و بیمار گونه می گردد. مسئولیت های گوناگونی که اشخاص داشته مثلا به عنوان یک پدر و مادر یا همسر یا کارمند و یا هر چیز دیگر، در این مرحله مطلقا از میان می رود و شخص ظاهرا خود را کاملا آزاد مشاهده می کند.
چون ادراک حواس مختل می گردد بنابر این شخص مست (خواه مرد باشد خواه زن) صداها را خیلی آهسته و گویی از راه دور می شنود، به همین میزان هم چشمش خوب نمی بیند و اشیا در نظر وی کج و معوج و متحرک هستند همینطور سایر حواس هم مختل می شوند پوست بدن مثل سابق دیگر نمی تواند به صاحبش خبر دهد که هوا سرد است یا گرم وقتی به چیزی دست می زند نمی تواند تشخیص دهد زبر است یا نرم، تر است یا خشک.
در این مرحله یک مرد مست زشت ترین زنان را زیبا، جذاب و قابل معاشرت می داند و به همین ترتیب یک زن مست با شخصیت تحصیل کرده در این حالت از مستی، صحبت احمق ترین مردها را جالب و مطبوع تشخیص می دهد.
اگر یک زن و یک مرد در کنار هم به این مرحله از مستی برسند صحنه های عجیبی مشاهده خواهد شد، مرد در حالی که با کلمات نامفهوم و مقطع سعی می کند از زن ستایش کند، دست خود را دراز می کند تا این زن را نوازش نماید ولی به جای نوازش ممکن است به او مشت یا ضربه ای بزند.
چقدر جای تعجب است وقتی که مشاهده کنیم آن زن مست ضربه یا مشت مرد را به جای نوازش قبول کند چون ادراکش مختل گشته است.
این زن و مرد در این مرحله تحت تأثیر عوامل دنیای خارج قرار نمی گیرند چون مثل آن است که تا حدی داروی بی حسی به آن ها تزریق شده باشد و می دانیم که الکل هم این خاصیت بی حس کننده را دارد ودر قرنها پیش به جای داروی بیهوشی در اعمال جراحی به کار می رفت. در این مرحله مرد خود را نیرومند و مهم احساس می کند و زن به همان نسبت خود را جذاب و فریبنده و با شخصیت. مرد لاف می زند و زن وعده و وعید می دهد والبته تمام این ها حرف است.
چون ادراک شخص مختل و تقریبا از میان رفته استعداد و قابلیت درک لذت نیز از میان می رود و از همین مرحله آدم مست (خواه زن و خواه مرد) شروع می کند که آن حالت لذت و نشئه مستی را اندک اندک از دست بدهد.[1]. بحار، ج11، ص 115.
[2]. وسائل، ج6،ص 165، کتاب التجاره، باب 55.
[3]. وسائل الشیعه، کتاب الاشربه، باب 33، ج17، ص 299.
[4]. سفینه البحار، ج1، ص 428.
[5]. مستدرک الوسائل، ج14، ص 191.
@#@ به همین ترتیب توانایی شخص به حرکت و انجام کارهای گوناگون اندک اندک از بین می رود، همه منظره صحبت کردن، راه رفتن، حتی خندیدن آدم را دیده اند که تا چه میزانی زننده است.
زن و مرد مست که در کنار هم باشند، به زننده ترین حرکات دست می زنند حرکات و رفتار آنها آن قدر نامتعادل و بیمارگون است که شخصی که آنها را نظاره می کند عینا مثل آن که یک تصویر مغشوش و نامنظم را تماشا می کند. چند لحظه دیگر که از این مرحله بگذرد، سم الکل باعث ناتوانی کامل آنها شده و هر دو در کنار هم از پای در می آیند. مسلم اگر از اول این زن و مرد در کنار هم باشند وقتی که هنوز الکل قدرت حرکت و فعالیت را از آنها نگرفته همان جریان آتش و پنبه صورت پذیرفته و اگر هم نفس زناکاری در همان جلسه اول اجرا نشود، مقدمات بی عفتی آغاز شده و در جلسات بعدی کار یکسره خواهد شد.
بسیاری از مردم تصور می کنند که الکل یکی از داروهایی است که باعث تقویت و تحریک امور و فعالیت جنسی می گردد.
این تصور غلط از آنجا ناشی شده که نوشیدن الکل در کسانی که سخت خجالتی بوده و به اصطلاح روانشناسان ممنوعیت های روانی دارند (آدم های محجوب و بی دست و پا) مختصری باعث رفع قیود و بروز شجاعت می گردد.
چنین افرادی به طور کلی در زندگی متعارفی تحت تأثیر یک قیود و کمپلکس هایی هستند که یک آدم معمولی و طبیعی فاقد آنهاست. حرف زدن، معاشرت و فعالیت در اجتماع به طور کلی برای آن ها دشوار است، به همین میزان هم اجرای امور جنسی برای این دسته از افراد بسیار دشوار است.
در چنین موارد خاص و در افراد به خصوص ممکن است نوشیدن میزان قلیلی الکل تا اندازه ای سانسور شدید و سنگین مغز آنها سبک و به اصطلاح دست و پایشان را باز نماید.
اما فراموش نکنید حتی در این موارد هم اگر اندکی از حد تعیین شده تجاوز کرد دیگر الکل اثر دارویی خود را از دست داده و کار سم و زهر را خواهد کرد.
حقیقت امر آن است که نوشیدن الکل نیروی جنسی را در مرد ضعیف می کند و اگر زن الکلی شود سرد مزاج خواهد گردید مرد الکلی یا مست ممکن است در مورد امور جنسی خیلی لاف بزند ولی عملا ناتوان است. وقتی شخصی معتاد به الکل شد و هر روز در ساعت معین مجبور بود سینی مشروب را مقابل خود بچیند، آن وقت اندک اندک علاقه و اشتهایش نسبت به امور جنسی کاهش می یابد تا به آنجا می رسد که گاه فقط هوس به صورت شعله زود گذر در ذهنش نسبت به این مسائل پیدا می شود و بعد هم فورا این هوس خاموش می گردد.
دو اثر عجیب الکل
الکل در مسئله بی عفتی دو اثر مهم و عجیب دارد. اول آن که قید و ممنوعیت و مسئولیت و خلاصه مکانیسم سانسور و اراده را از بین می برد، در نتیجه زن و مرد متأهل، اجرای بی عفتی را خالی از اشکال تلقی می کنند، چون در آن لحظه هیچ نوع محدودیت و قیدی در وجودشان نیست.
دوم: آن که وقتی کار از کار گذشت چون هنوز الکل در خون و مغز وجود دارد بی درنگ خاطره جریان را از ذهن پاک می کند به طوری که بعد ها حتی برای خود شخص (هم مرد و هم زن) جریان واقعه به طرز مبهم و گنگ به خاطر می آید.
قضات دادگاه در موارد اختلافات زناشویی با این جمله آشنایی فراوان دارند. من مست بودم و درست نمی دانم بعد از آن دیگر چه واقعه ای رخ داد …[1]
[1]. مکتب اسلام،سال 17، شماره 9، ص 36.
علی محمد حیدری نراقی – گناهان کبیره، ص 327 .