یمانی و واقعه ی ظهور کبرا

یمانی و واقعه ی ظهور کبرا

1ـ یمانی و نشانه های ظهور
نشانه ها و علامات ظهور، اهمیّت خاصی در فرهنگ مهدویّت دارند؛ به ویژه اینکه این نشانه ها، شخصیت های دوران ظهور را به ما می شناسانند. این نشانه ها در حقیقت یک لطف بزرگ الهی است که جهان به وسیله ی آن خود را برای استقبال از آن رویداد سرنوشت ساز و بسیار مهم آماده می کند. نشانه هایی که روی داده یا در آینده رخ خواهد داد، خود اشاره به این امر دارد که انسان می تواند در زمان های مختلف، گرایش ها و تفکرات و وابستگی های خود را به جریان های مختلف مشخص کند و بداند چه در انتظار اوست. یکی از این نشانه های حتمی، یمانی است.

2ـ یمانی، از نشانه های حتمی ظهور
یمانی یکی از اشخاص مهم در واقعه ی شریف ظهور است که روایات دوران ظهور، او را ستایش کرده اند. در این روایات، پیوسته همراه با نام یمانی، نام شخصیت دیگری ذکر می شود که دشمن سرسخت امام مهدی (عج) است. او دست به جنایت های زیادی می زند و دشمنی زیادی، به ویژه با اهل بیت (علیه السلام) و شیعیان دارد و گفته شده او در پی نبش قبر حضرت فاطمه (س) است. نام او سفیانی است و این اقدامات سفیانی باعث برانگیخته شدن حسّ نفرت مردم از او می شود تا آنجا که مردم هر جنبش و حرکتی را که ضدّ سفیانی باشد، یاری می کنند.
پژوهشگران در مورد شخصیّت یمانی با دو مشکل اصلی رو به رو هستند: 1. کم بودن روایات مربوط به این شخص؛ 2. رمزگونه بودن روایات.
در مورد رمز گونه بودن این روایات، باید گفت که این مسئله در مبحث ملاحم و فتن امری شایع است و این خود علل مختلفی دارد؛ از جمله مسئله ی تقیّه و پوشیده نگاه داشتن حقایق. اهل بیت (علیه السلام) به دلیل حفظ جان و دور ساختن خطرها از یمانی با عدم ذکر نام و صفات متمایز کننده اش، به این نکته توجه داشته اند که مبادا دشمنان با استفاده از آن نشانه ها او را شناسایی و نابود کنند. نام های مختلفی برای یمانی در روایات مختلفی ذکر شده است؛ از جمله قحطانی، المنصور، خلیفه ی یمانی، پادشاه یمانی (الملک الیمانی)، حارث خراسانی، حسنی، هاشمی و صاحب پرچم های سیاه.
اما در مقابل شخصیّت هایی که نقش منفی در ظهور دارند، به عنوان خطری که حقیقت را تهدید می کنند، دقیقاً معرفی شده اند تا مردم آنها را به خوبی بشناسند و در جرگه ی یاران آنها در نیایند. به عنوان مثال، در مورد سفیانی در روایات آمده است:

«نام او عثمان بن عنبسه است، او اموی است و نسبت او به خالد بن یزید بن معاویه می رسد.»

برخی از روایات هم می گویند: او حرب بن عنبسه بن مرّه بن کلب بن سلمه بن یزید بن خالد بن یزید بن معاویه بن ابی سفیان بن صخر بن امیه بن عبدالشّمس است. (1) برخی روایات نیز قائل به وجود دو سفیانی هستند. با دقّت در روایات مربوط به سفیانی متوجّه می شویم که ائمه و بزرگان دین (علیه السلام)، تمایل زیادی به شناساندن این شخص داشته اند.

3ـ یمانی و جنبش اصلاح گری
در سایه ی شرایط و اوضاع بحرانی و آشفته ای سفیانی دست به حمله می زند، شهرهای زیادی را به اشغال خود در می آورد و در شرایطی که گروه ها و حزب های مختلف به رقابت سیاسی و به جنگ برای به دست آوردن قدرت می پردازند و در کنار حملات گسترده، ضدّ مذهب اهل بیت (علیه السلام)، تحرکاتی اصلاح گرانه و حقیقی نیز پا به عرصه ی وجود خواهد گذاشت و به مقابله با این حملات خواهد پرداخت و شعار اصلاح گرایی واقعی سر خواهند داد، در این شرایط یک انقلابی قحطانی از اهالی «یمن» به حرکت در می آید و تلاش می کند رهبر نیروهای مخالف ستمگران باشد و در مقابل آنها بایستد. او شعار اصلاح جامعه و تلاش برای بهبود بخشیدن اوضاع مردم و نجات آنها از بدی ها و مصیبت های مختلف سر می دهد. در این زمان، یمن عرصه ی نبرد دو جریان اصلاح گرایان و ستمگران می شود. یمانی که دارای گرایش های اصلاح گرایانه است، تصمیم می گیرد برای مقابله با ضدّ ارزش ها به پا خیزد و قیام کند. یمانی همانند دیگر مؤمنان، تحرکات جهانی و اوضاع داخلی یمن را مورد مطالعه قرار می دهد. او کم کم رهبر جریان اصلاح طلبی می شود که خواهان نابودی ستم و ستمکاران است. دعوت او در آغاز، یک دعوت فرهنگی برای بازگشت به اصول اسلام ناب محمدی بوده و خواهان کنار گذاشتن خشونت است. در مقابل، یاران سفیانی آشکارا خواهان براندازی مذهب اهل بیت (علیه السلام) هستند.

4ـ دلیل خروج یمانی از یمن
نباید فراموش کرد که جبهه های درگیری میان سفیانی و یمانی، «شام» و یمن بوده و هر یک از این دو منطقه دارای موقعیت جغرافیایی و لجستیکی خاصّی هستند. شام، محلّ تجمّع گروه های تندرو و ضدّ اهل بیت (علیه السلام) است. جدا از این، یهودیان نیز نزدیک آنجا بوده و در تحرّکات سفیانی بی تأثیر نیستند. از سوی دیگر، یمن محلّ مناسبی برای جنبش اصلاح گری است که یمانی آن را رهبری خواهد کرد. یمن در گذشته از درگیری جنبش های تندرو، بسیار رنج برده و نیازمند به رهایی از این درگیری ها و نزاع های افراطی است. جدا از این، زیدی ها در «یمن» ریشه دوانده اند و زیدیّه ی واقعی می تواند پلی برای رسیدن به سواحل مذهب اهل بیت (علیه السلام) باشد. هر چند زیدیّه ی سیاسی از اصالت مذهبی خود تهی و پناهگاه جریان های ضدّ اهل بیت (علیه السلام) شده است. در این میان یک جریان در یمن، یمنی ها را به گذشته شان باز می گرداند تا آنجا که از نو به بررسی و مطالعه ی حوادث می پردازند و خواهان بازگشت به اصالت و حقیقت انسان می شوند. این جریان دعوت به بازگشت به زیدیّه، بدون انحراف می کند و این خود گذرگاهی برای ورود به مذهب اهل بیت (علیه السلام) است، به همین دلیل این جریان از هر جریان دیگری بیشتر مورد پذیرش قرار می گیرد.
جدا از این، یمن هم مرز با دو کشور است که شیعیان زیادی در خود جای داده اند:
1. «عربستان» که شیعیان در جنوب آن سکونت دارند؛
2. «عمّان».
همچنین یمن هم مرز سواحل «آفریقا»، یعنی کشورهای «اتیوپی»، «سومالی» و «جیبوتی» است. در این مناطق، مستضعفان زیادی زندگی می کنند که با وجود داشتن منابع بسیار زیاد ثروت، در محرومیّت، به سر می برند و این خود باعث می شود آن دعوت اصلاح گرایانه را با آغوش بازتری بپذیرند.

5ـ نام و نسب یمانی
در نشانه های ظهور، ویژگی های پیچیده ای درباره ی شخصیّت رهبر قیام یمن بیان شده و روایات، درباره ی نام او گوناگون است. در یک سخن، نام او مردّد بین حسن یا حسین آمده (1) و در دیگری سعید نامیده شده و او را نصر نیز خوانده اند. (2) درباره ی دلیل نامیدن وی به نصر، از رسول اکرم (ص) نقل شده که «او خداوند را یاری می رساند،» (3) از همین رو نصر نامیده شده است. چنان که در روایات نخستین این نوشتار، عنوان منصور برای او انتخاب شده که به سبب یاری رسانی اش نسبت به قیام امام عصر (عج) بوده است. (4) همچنین در روایاتی دیگر به نقل از عبدالله بن عمرو بن عاص از رسول خدا (ص) آمده است که پدر وی قریشی است. در کتاب «فتن» ابن حماد آمده است:
ای اهل یمن، می گویند که منصور از شماست. سوگند به کسی که جانم در دست اوست، پدرش قریشی است و اگر بخواهم (قصد کنم) که نسبت او را تا دورترین جدّش نام ببرم، چنین کنم. (5)
از این روایت برمی آید که منصور صرفاً کنیه ی یمانی است، نه نام او. به گفته ی نویسنده ی کتاب «رایات الهدی و الضّلال فی عصر الظّهور» دلایلی قطعی در دست است که ثابت می کند: یمانی از اهل بیت (علیه السلام) و خصوصاً از نسل امام حسین (علیه السلام) است. (6)

6ـ وطن یمانی
یمانی منسوب به «یمن» است. برخی اخبار نیز یادآور شده اند که او از «عمّان» است. و البتّه کسی که «روم» را فتح می کند، یمانی است:

«ثُمَّ یلی المضریّ العَمانِی القَحْطانِی، یَسیرِ بِسیرَهِ أخِیهِ المَهْدِی و عَلی یَدَیْهِ تُفَتِّحُ مَدینَهِ الرُّومْ؛
سپس بعد از او مصری عمّانی قحطانی می آید و به سیره و روش زندگی برادرش مهدی زندگی می کند و به دست او روم فتح می شود. (7)»
از آنجا که به عمّان، یمن نیز اطلاق می شود، بنابراین انتساب او به عمّان، در حقیقت انتساب او به یمن است. حموی در «معجم البلدان»، عمّان را نیز جزو یمن به شمار آورده است. (8)
نعیم بن حماد در «الفتن» می گوید:

«یخرج من قریه یقال لها یکْلی خلف صنعا؛ او از روستایی به نام بکلی که در یک منزلی پشت صنعاء است، خروج می کند.» (9)
به طور کلّی یمانی یا منسوب به «یمن» است یا اهل آنجاست یا شخصی است که از آنجا خروج می کند.

7ـ سیاست های کلّی یمانی
یمانی یک جنبش اصلاح گرا را رهبری می کند و در گرایش های منطقه ای و بین المللی تأثیرگذار خواهد بود. تشنّجات سیاسی باعث به وجود آمدن یک مجموعه نزاع و درگیری های بین المللی خواهد شد که یک طرف این درگیری ها یمانی و طرف دیگر، کشورهای غربی هستند که با هم، پیمان های سیاسی و امنیتی امضا می کنند. پس از قدرت گرفتن یمانی، آن کشورها تلاش می کنند امنیت و آینده ی خود را تضمین کنند و همین باعث وقوع اموری می شود که موجودیّت و امنیّت یمانی را به خطر می اندازد. روایات در این مورد تنها به «جنگ روم» اشاره کرده اند. روم عموماً به کشورهای غیر عربی و غیر اسلامی اطلاق می شود. أرطاه نقل کرده، در زمان آن خلیفه ی یمانی و به دست او، روم فتح می شود. (10)
این گونه به نظر می رسد که انگیزه های سیاسی و امنیّتی خاصّی وجود داشته باشد که باعث می شود یمانی برای جلوگیری از حملات کشورهای غربی به پا خیزد. شاید منظور از فتح روم، غلبه و سیطره بر آنها برای در امان بودن کشورهای منطقه و یمن از خطر آنها باشد به این معنا که یمانی توانایی ایستادگی در مقابل آنها را دارد و الزاماً به معنای این نیست که تسلّط نظامی بر آنها پیدا می کند یا آنجا را به اشغال خود در می آورد. جدا از این، یمانی با مخالفت شدیدی از طرف گروه های سیاسی و جنبش های دیگر در منطقه رو به رو می شود.
حرکت مغربی در «مصر»، درگیری های سیاسی در «شام» میان أصهَبْ و سفیانی و غلبه ی سفیانی بر او، باعث تزلزل در آرامش و استقرار سیاسی می شود. یمانی علاوه بر موارد گفته شده با خطر سفیانی نیز رو به رو است. از این روی تصمیم می گیرد به رویارویی و مقابله با سفیانی بپردازد.
این رویارویی هنگامی که سفیانی به «کوفه» می رسد تا ویرانی و کشتار در آنجا به راه اندازی و به شدّت پی قتل و آزار شیعیان است، حتمی می شود و به همین دلیل یمانی به سوی او حرکت کرده و از پیروان اهل بیت (علیه السلام) دفاع می کند و آنجاست که جنگ های خونینی میان این دو، روی می دهد.
ممکن است برخی گروه های سیاسی و سازمان های خاص در این بحران سیاسی که منطقه را فرا گرفته، غرق شده باشند. از سویی ممکن است برخی (بعضی) سازمان ها و گروه های بسته و خشک مغز، مخالف هر گونه جنبش اصلاح گرایانه باشند و از سوی دیگر نیز ممکن است سازمان هایی که «فلسطین» را مقرّ خود قرار می دهند، باعث به خطر افتادن امنیّت و ایجاد مشکلاتی برای یمانی شوند که ممکن است او را از مأموریت اصلی اش باز دارند. شاید سرنوشت این سازمان ها با سرنوشت سفیانی که بر سرزمین شام تسلّط می یابد، گره خورده باشد.
در آن زمان این سازمان ها، در ساحل «دریای مدیترانه» تمرکز دارند و شهر «عکّا» را مرکز خود قرار می دهند و شاید آنها با کشورهای غربی هم پیمانی هایی داشته باشند.
حکیم بن عمیر از کعب نقل کرده است:

«عَلی یَدَی ذلِکَ الیَمانِی تَکُونُ مَلْحَمَهِ عَکّا الصُغری و ذلِکَ إذا مَلَکُ الخامِسُ مِنْ أهْلِ هَرْقُل؛ در زمان آن یمانی، جنگ کوچک عکّا روی خواهد داد و آن زمانی است که پنجمین خاندان هرکول پادشاه شود.» (11)
برخی از گروه ها و سازمان ها پس از اینکه متوجه می شوند یمانی نفوذ و قدرت فکری و سیاسی قابل توجهی به دست آورده و پذیرای اندیشه های باز و روشن شده است، به مقابله با جریان اصلاح گرایانه ی او می پردازند و همین باعث ایجاد مجموعه درگیری هایی می شود و یمانی ناچار می شود به آنها حمله و آینده ی سیاسی خود را تضمین کند.

یزید بن سعید از یَزیدِ بنِ اَبُوعَطاء از کَعْبْ نقل کرده: «فیظهر الیمانی و یقتل قریش ببیت المقدّس؛ پس یمانی ظاهر می شود و قریش به دست او کشته می شوند. (12)»
قریش اصطلاحی است که بر جریان های مخالف اهل بیت (علیه السلام) و پیروان ایشان اطلاق می شود.

8ـ آیا یمانی رئیس یک حکومت است؟
باید گفت: یمانی که صاحب یک جنبش اصلاح گرایانه است؛ در عین حال ممکن است یک سیاست مدار هم باشد و شاید او وارد معادلات سیاسی منطقه ای یا بین المللی هم بشود تا یک مقام و منصب سیاسی به دست آورده و بتواند دست به تحرّکاتی بزند و انقلابی ها را سازمان دهی کند.
هیجانات سیاسی که منطقه را فرا می گیرد، همچنین درگیری جریان ها و جناح های سیاسی و اصلاح گرا، شرایطی را برای این مصلح فراهم می سازد که بتواند یک مقام و منصب سیاسی مهم به دست آورد. او می تواند از خشونت های موجود در منطقه استفاده کرده و آنها را تبدیل به یک جنبش اصلاح گرایانه نماید یا از فرصت ها استفاده کند و وارد معادلات سیاسی شود. در روایت گفته شده:

«ثُمَّ یَخْرُجُ مُلْکَ مِنْ صَنْعاء الیَمَن أبْیَضُ کَالْقَطنِ اِسْمُهُ حُسَیْن أوْ حَسَنُ فَیَذْهَبُ بِخُرُوجِهِ غَمْرِ الفَتَنِ فَهُناکَ یَظْهَرُ مُبارَکَاً زَکِّیَاً و هادِیَّاً مَهْدِیاً و سَیِّداً عَلَوِیَاً فَیَفْرِجُ النّاسُ إذا أتاهُمْ بِمَنْ اللهُ الَّذِی هَداهُمْ فَیَکْشِفُ بِنُورِهِ الظُّلَمَاءُ وَ یَظْهِرُ بِهِ الحَقُّ بَعْدُ الخَفاءْ؛
سپس پادشاهی از صنعا خروج می کند. سفید همانند پنبه. نام او حسین یا حسن است. او با خروجش وارد قلب حوادث می شود. آنجا یک مبارک و پاک و هادی و مهدی و سیّدی علوی ظهور می کند. پس مردم به خاطر منّتی که خداوند بر آنها گذاشته و آنها را هدایت کرده، شادمان می شوند. پس او با نور خود تاریکی را کنار می زند و به وسیله ی او، حق پس از پنهان بودن آشکار می شود. (13)»
واژه ی پادشاه در این روایت، اشاره به مقام و منصب سیاسی ای دارد که یمانی در اختیار دارد تا بتواند دست به تحرّکاتی زده و هرگونه جریان مخالف امام مهدی (عج) را نابود سازد. شاید امام، خود بر جنبش یمانی، به صورت میدانی تکیه می کند تا شرایط تحرّک با آزادی تمام برای آن واقعه ی بزرگ فراهم آید که پس از تلاش یمانی برای جلوگیری از گسترش حرکت سفیانی و حداقل متوقف کردن آن، صورت می گیرد.
سفیانی نقش سیاسی در تسلّط بر منطقه ی «شام» خواهد داشت؛ یعنی او رئیس حکومت یکی از این سرزمین ها خواهد بود و تحرّکات او در پرتو داشتن مقام سیاسی می باشد. سفیانی، حکومت های کشورهای همسایه را از بین می برد تا به سمت «کوفه» حرکت کند. بنابر روایات، او در کوفه شیعیان حضرت علی (علیه السلام) را به قتل می رساند. شاید علّت تمرکز سفیانی بر کوفه این باشد که کوفه در آن زمان، پایگاه مهمی برای شیعیان امیرالمؤمنین (علیه السلام) می شود و شاید هم آنجا پایگاه آینده ی شیعیان از بُعد سیاسی، اقتصادی و علمی باشد. به هر حال، آنجا، خطری بزرگ برای آینده ی سفیانی به شمار می آید که با تسلّط بر آنجا، سفیانی می تواند برای مدّتی امنیّت و استقرار خود را تضمین کند. شاید تحرّکات نظامی سفیانی ضدّ کوفه و شیعیان، خود دلیلی مبنی بر درخشان بودن آینده ی شیعه در آنجا باشد. بنابراین ممکن است، یمانی دارای مقامی سیاسی بوده و سفیانی هم رقیب او باشد و شاید تحرّک یمانی ضدّ سفیانی، بر اساس معادلات سیاسی در منطقه باشد.

9ـ سه پرچم
آشفتگی های سیاسی در آن زمان، باعث پیدایش جنبش هایی در منطقه می شود که هر یک تلاش می کنند حقّانیت خود را اثبات کرده یا فرصت های مختلف را برای استفاده از شرایط متشنّج سیاسی حاکم برای خود فراهم آورند تا راهی برای گسترش طرح ها و برنامه های فکری و سیاسی خود بیابند.
در آن زمان مجموعه ای از هرج و مرج ها و آشفتگی های سیاسی، جهان اسلام را فرا می گیرد و این، باعث ایجاد کشمکش ها و درگیری های سیاسی دیگر و به اوج رسیدن رقابت میان کشورها در سطح جهانی و میان جناح ها و گروه های داخلی می شود و اینها همه باعث برافروخته شدن آتش درگیری های واقعی شده و این خود می تواند امنیّت و آرامش منطقه را دچار آسیب های جدّی کند. روایات نقل شده از بزرگان دین، حاکی از آن است که مجموعه ای از درگیری های بین المللی در جاهای مختلف جهان اسلام در می گیرد. علاوه بر این، انقلاب ها، کودتاها و شورش هایی در ضمن جریان های سیاسی داخلی روی می دهد. این درگیری ها و کشمکش ها به طور خلاصه عبارتند از:
1. جنبشی مسلّحانه از جانب «خراسان» که به پرچم های سیاه خراسان تعبیر شده است؛
2. جنبش اصلاح طلبانه و انقلابی از طرف «یمن» و به رهبری یمانی که از یمن می آید (خروج یمانی)؛
3. حرکتی انقلابی در «مصر» از جانب مردی مغربی که بر مصر تسلّط می یابد و سرزمین «شام» به آن می پیوندد (ظهور مغربی در مصر و به تملّک در آوردن «شامات»)؛
4. گرایش و تمایل ترک ها برای غلبه بر کشورهای عربی منطقه (فرود آمدن ترک ها در «جزیره»)؛
5. طمع ورزی های غربی ها در منطقه و به اشغال درآوردن سرزمین شام و به ویژه «فلسطین» (فرود آمدن رومیان در «رمله»)؛
6. قیام های مردمی در کشورهای عربی و شورش هایی ضدّ حکومت های آنان (زمام گسیختگی عرب ها، در اختیار گرفتن مناطق مختلف و خارج شدن از تسلّط غیر عرب ها)؛
7. تشنّجات و کشمکش های سیاسی در «مصر» و ترور رئیسشان (کشته شدن امیر مصر به دست مصریان)؛
8. آشفتگی های داخلی در سرزمین «شام» و پیدایش سه جبهه ی سیاسی رقیب (ویرانی شام، اختلاف سه پرچم در شام)؛
9. درگیری های سیاسی در مصر که طیّ آن هر جریان تلاش می کند بر مصر تسلّط یابد (ورود پرچم های قیس و عرب به مصر)؛
10. هیجانات سیاسی در «ایران» (ورود پرچم های کنده به خراسان)؛
11. بحران ها و آشفتگی ها و نابه سامانی ها در «عراق» (ورود اسبانی از جانب عرب ها تا آنکه در «حیره» بسته شوند)؛
12. نابه سامانی های سیاسی و اختلاف نیروهایی در «ایران» (اختلاف دو گروه از غیر عرب ها، خونریزی بسیار زیاد در میان خود). (14)
به طور کلی، موارد گفته شده مهم ترین نابه سامانی ها و درگیری هایی است که رقابت های سیاسی، آنها را به وجود می آورند و تقریباً منطقه ای از مناطق اسلامی نیست که از این نابه سامانی ها و درگیری های سیاسی که امنیّت و آرامش آن را به خطر می اندازد، در امان باشد. روایات، تأکید می کنند سه پرچم در یک روز خروج می کنند و برای زودتر رسیدن به «کوفه» با هم به رقابت می پردازند. این پرچم ها بر روز ظهور و حرکت امام مهدی (علیه السلام) نیز تأثیر مستقیم خواهند گذاشت.
این سه پرچم، خاتمه ی حوادثی است که پیش از ظهور روی می دهد و بر اساس تحرّکات این سه پرچم و نتایج آنها، امام (علیه السلام) سایر مراحل قیام را سامان می دهند. یکی از این سه پرچم از «یمن»، دیگری از «خراسان» و سومی از شام خروج می کند. پرچم یمنی، پرچم یمانی است و پرچم خراسانی، همان پرچم «خراسان» و سومی پرچم سفیانی است و این سه پرچم در مقدّمه سازی برای ظهور نقش خواهند داشت.

1ـ9. کدام یک از این سه پرچم هدایتگرتر است؟
حال که این سه پرچم در تعیین سرنوشت حوادث ظهور نقش دارند، کدام یک هدایتگرتر است؟ کدام یک شایسته تر است که از آن پیروی شود و کدام یک باید کنار گذاشته شود؟
اگر جوّی را که در آن، این پرچم ها پدیدار می شوند بررسی کنیم، متوجّه می شویم که این پرچم ها در شرایطی پدیدار می شوند که هیجانات سیاسی همه جا را فراگرفته است و آنها پیشرو در این مسئله اند.
در آن زمان، مذهب اهل بیت (علیه السلام) با اصول علمی و منطقی اش، درخشان شده و مکاتب فکری دیگر در مقابل این مذهب در موضع ضعف قرار دارند و همین باعث می شود طبقات مختلف روشنفکران به این مذهب درآیند. در مقابل، مکاتب دیگر می خواهند مانع گرایش مردم به این مذهب شده و مانع گسترش جریان شیعی شوند. به این ترتیب سفیانی برای از میان بردن شیعیان، راهی «کوفه» شده و در مقابل، یمانی و خراسانی به مقابله با او می پردازند.
اما میان این دو پرچم (یمانی و خراسانی) تفاوت هایی وجود دارد. یمانی جنبشی اصلاح گرایانه است که به دور از هر گونه شائبه ی سیاسی، دعوت به حق می کند. پرچم یمانی، پرچم هدایت و اصلاح است؛ زیرا مردم را مستقیماً به پیوستن به امام مهدی (علیه السلام) براساس اصلاح در امور و روش های فکری و عقیدتی دعوت می کند؛ اما پرچم جوان خراسانی که آن نیز دعوت به مذهب اهل بیت (علیهم السلام) می نماید، گرایش های سیاسی و رقابتی دارد. شاید خراسانی مردم را دعوت می کند که به او بگروند؛ زیرا دعوت خود را دعوت اهل بیت (علیهم السلام) و پیروزی خود را پیروزی اهل بیت (علیهم السلام) می داند؛ در حالی که یمانی تنها دعوت به پیوستن به امام (علیه السلام) می کند و منیّت و خودمحوری ندارد یا اینکه تمام همّ و غمّ یمانی، پیروزی امام (علیه السلام) است. اینها همه باعث شده روایات بر یاری رساندن به یمانی تأکید و یاری به آن را واجب دانسته و تنها گذاشتن او را حرام بدانند؛ حتی در مواردی در روایات خرید و فروش اسلحه در زمان قیام یمانی بر مردم و بر هر مسلمانی حرام شده است تا راه دیگر گرایش ها و جریان ها را ببندند و مانع قیام آنها ضدّ جنبش یمانی شوند.
در روایت ابوبصیر به نقل از امام باقر (علیه السلام) آمده است:

«خُرُوجُ السُّفْیَانِیِّ و الخُرَاسَانِیِّ فِی سَنَهٍ وَاحِدَهٍ فِی شَهْرٍ وَاحِدٍ فی یَوْمٍ وَاحِدٍ نِظامٌ کَنِظَامِ الخَرَز یَتْبَعُ بَعْضُهُ بَعْضاً فَیَکُونُ البَأسُ مِنْ کُلِّ وَجْهٍ وَیْلٌ لِمَنْ نَاوَاهُمْ وَ لَیْسَ فِی الرَّایَاتٍ رَایَهٌ أهْدَی مِنْ رَایَهِ الیَمَانِیِّ هِیَ رَایَهُ هُدًی لِأنَّهُ یَدْعُو إلَی صَاحِبِکُمْ فَإذَا خَرَجَ الیَمَانِیُّ حَرَّمَ بَیْعَ السِّلاح عَلَی النَّاسِ وَ کُلِّ مُسْلِمٍ و إذَا خَرَجَ الیَمَانِیُّ فَانْهَضْ إلَیْهِ فَإنَّ رَایَتَهُ رَایَهُ هُدًی وَ لَا یَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أنْ یَلْتَوِیَ عَلَیْهِ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِکَ فَهُوَ مِنْ أهْلِ النَّارِ لِأنَّهُ یَدْعُو إلَی الحَقَّ وَ إلی طَرِیقٍ مُسْتَقیم؛ (15) خروج سفیانی و یمانی و خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز خواهد بود با نظامی که گویی به رشته کشیده شده است، به دنبال هم شود و از هر سو هیبت فراگیر شود. وای بر کسی که با آنان ستیزد (16) و در میان پرچم ها، هدایتگر از پرچم یمانی نباشد. تنها او پرچم هدایت خواهد بود؛ زیرا به [سوی] صاحب شما دعوت خواهد کرد، پس هنگامی که یمانی خروج کرد خرید و فروش اسلحه بر مردم و بر هر مسلمانی حرام خواهد بود و چون یمانی خروج کرد باید به سوی او بروی که پرچمش، پرچم هدایت است و بر هیچ مسلمانی روا نباشد که از آن پرچم روی بگرداند و هر کس که چنین کند، از اهل آتش است؛ زیرا او به حق و به راه راست دعوت خواهد کرد.»
ویژگی اصلاح فکری، اندیشه ای و عقیدتی در جنبش یمانی بسیار آشکار و روشن است؛ در مقابل سفیانی تلاش می کند مذهب اهل بیت (علیهم السلام) و شیعیان را ریشه کن کند.

10ـ یمانی و خراسانی
دو جنبش یمانی و خراسانی در زمان ظهور، فعالیّت های همراه با پشتکار زیاد دارند، جریان های بین المللی منطقه تلاش می کنند این دو را از میان بردارند. این دو جنبش با هم همکاری و فعالیّت خواهند کرد؛ زیرا تک روی، باعث نابود شدن هر یک توسط سپاه سفیانی می شود.

11ـ یمانی و بحران های پیش رو
یمانی در ابتدای دعوت خویش، با مشکلات زیادی رو به رو می شود. موقعیّت استراتژیک «یمن» و اهمیت تاریخی آن، باعث می شود کشورهای منطقه، موضع گیری سختی در مقابل یمانی و فعالیت های او که به سوی اهل بیت (علیهم السلام) دعوت می کند، داشته باشند. دعوت یمانی با استقبال جنبش های اسلامی دیگر همراه می شود و برخی تلاش می کنند او و جنبشش را از بین ببرند، یمانی در دعوت خود براساس نگرش های اصلاح گرایانه ی اهل بیت (علیهم السلام) که نماینده ی اسلام ناب محمدی هستند، فعالیّت می کند؛ در حالی که افراد دیگری که شعار اصلاح گری سر می دهند، موضع گیری ضدّ اهل بیت (علیهم السلام) دارند.
اخبار و روایات، اشاره به این دارد که جبهه ای مخالف یمانی تشکیل می شود؛ اما نمی تواند مانع فعالیّت های او گردد. «مصر» پایگاه جنبش های فکری به شمار می آید و خود را در این زمینه پیشرو دانسته و نمی خواهد در این کار، رقیبی داشته باشد؛ این گونه است که جنبش های دیگر، خطر رشد و گسترش جنبش یمانی را درک کرده و سعی می کنند آن را ضعیف و فلج کنند و به همین دلیل مصر، پیشرو کار مقابله با یمانی می شود.
رقابت های اندیشه ای، فکری و سیاسی در زمان نزدیک به ظهور به اوج خود می رسد و اندیشه های شیعی، مورد توجه محافل علمی قرار می گیرند و بسیاری از اندیشمندان و اهل معرفت به این مذهب درمی آیند. در مقابل برخی از این جریان، بسیار ناراحت و خشمگین می شوند و تلاش خواهند کرد پیروان اهل بیت (علیهم السلام) را نابود کنند. «یمن» در آن زمان، پناه گاه خوبی برای دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) خواهد بود. سیّد بن طاووس روایتی نقل کرده که در آن آمده است:

«مُهاجِرُ الوِصولِی یَقُولُ: اِذا کانَتْ فِتْنَهُ المَغْرِبُ فَشَّدُوا قَبْلُ نُعالِکُمْ إلِی الیَمَنِ فَإنَّهُ لا یُنْجِیکُمْ مِنْها أرْضُ غَیْرَها؛ (17)
مهاجر وصولی گوید: موقعی که فتنه ی مغرب به پا شد به سوی یمن حرکت کنید، چه آنکه هیچ زمینی غیر از آن، شما را نجات نمی دهد.»
در نهایت، گروهی از هدایت یافتگان و اهل بصیرت در زیر پرچم یمانی گرد هم می آیند و یک نیروی قدرتمند به وجود آورده و مذهب اهل بیت (علیهم السلام) را یاری می رسانند.
——————————————————

پی نوشت ها :
1. بحارالأنوار، ج 52، ص 162.
2. کنز العمّال، ص 11، ح 31442 به نقل از ابن عساکر.
3. همان
4. الغیبه نعمانی، ص 39.
5. ابن حمّاد، الفتن، ص 237.
6. الفتلاوی، مهدی، رایات الهدی و الضلال فی عصر الظهور، ص 100.
7. ابن حمّاد، الفتن، ص 236.
8. یاقوت الحموی، معجم البلدان، ج 8، ص 509، یمن.
9. نعیم بن حماد، الفتن، ص 237.
10. همان، ص 301، ح 1155.
11. الفتن، ص 237.
12. همان.
13. بحارالأنوار، ج 51. ص 163، ب 11.
14. همان، ج 52، ص 219.
15. الغیبه نعمانی، ص 256؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 232.
16. این اشاره، به سختی حوادث دارد، نه نهی از مقابله با آنها.
17. سیّد بن طاووس، التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن، ص 110؛ الملاحم و الفتن فی ظهور الغائب المنتظر (عج)، ص 48.
منبع مقاله :
شفیعی سروستانی، اسماعیل؛ (1391)، دانشستان سرزمین های درگیر در واقعه ی شریف ظهور، جلد دوم (عراق، عربستان و یمن)، تهران: موعود عصر (عج)، چاپ دوم

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید