بی توجهی به واجبات

بی توجهی به واجبات

یکی از مهمترین نقاط آغاز، اداء فرایض و اهتمام به واجبات است به ویژه نماز، روزه، زکات، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر. مؤمن سالک باید نماز را در وقت بخواند، نه تنها در وقت که در اول وقت و همیشه باید پیش از وقت خود را آماده کند تا در اول وقت به نماز برخیزد، که امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود:
«أوَّل الْوقْتِ رِضْوانُ اللهِ و اخرُهُ عَفْوُاللهِ و الْعفْوُ لا یکونُ إلا منْ ذَنبٍ.»[1] نماز اول وقت سرشار از خشنودی خدا و در پایان وقت مشمول عفو و بخشش خداوند می شود. بدیهی است عفو و بخشش جز در مورد گناه صدق نمی کند.[2] اهتمام به فرایض، کاشف از روح انقیاد و موجب تقویت اساس تقوا و ایمان و اخلاق است.
رسول خدا ـ صل الله علیه و آله و سلم ـ فرمود:
«إعْمل بِفَرائِض اللهِ تَکُن اَتْقَی النّاسِ.»[3] به آنچه خدا واجب کرده عمل کن تا باتقواترین مردم باشی.
ابوحمزه ثمالی از امام سجّاد ـ علیه السّلام ـ نقل می کند که فرمود:
«مَن ْعمِلَ بمَا افْتَرَضَ الله عَلَیْهِ فَهُو مِنْ خیرِ النّاس.»[4] هر کس عمل کند به آنچه خدا بر او واجب کرده از بهترینِ مردم است.
و در حدیث دیگر فرمود:
«… فَهُو منْ أعْبَدِ النّاس.»[5] … هر کس بجای آورد آنچه را که خدا واجب کرده از عابدترینِ مردم است.
و در حدیث قدسی از امام صادق ـ علیه السّلام ـ آمده است:
«قال اللهُ تبارَکَ و تَعالی ما تَحبَّبَ إلیَّ عبْدی بِأحَبَّ ممَّا افْترضْتُ علیِه.»[6] هیچ عبادتی به اندازه ادای واجبات، بنده ام را نزد من محبوب نمی کند.
قطب راوندی می گوید روایت شده است که فرشته ای از کعبه ندا در می دهد: هر کس فرایض و واجبات خدا را ترک کند از امان خدا بیرون آمده است.[7] حضرت علی ـ علیه السّلام ـ فرمود:
«… وَ‌لا عبادهَ کَأداءِ الْفرائِض…»[8] … هیچ عبادتی مانند ادای فرایض و واجبات نیست….
و در بعضی از کتابها، حدیث قدسی را با این عبارت آورده اند:
«ما تَقَرَّبَ إلیَّ عَبْدی بِشَیْ ءٍ أحبَّ إلیَّ ممَّا افْترضْتُهُ علیْهِ و إنَّهً لیَتَقَرَّبُ إلیَّ بِالنّافِلهِ…»[9] بنده من تقرّب نجوید به سوی من به چیزی محبوب تر و بهتر از آنچه من بر او واجب کرده ام و به وسیله نوافل نیز به من نزدیک می شود… .
سالک الی الله پیش از شروع به هر کار باید آن را بشناسد و وظیفه و حکم شرع را درباره آن بداند و پس از علم، رفتار و کردار خویش را با موازین شریعت منطبق سازد. ادای وظیفه و تأدّب به آداب بدون علم به وظایف و مقررات شرعی امکان پذیر نیست. بنابراین، بر همه لازم است که احکام دینی خود را به اندازه ضرورت و نیاز (تقلیداً یا اجتهاداً) بدانند و حدّاقل گروهی می بایست در تفقّه در دین و یادگیری مسائل و معارف دینی پیشگام باشند تا بتوانند دیگران را نسبت به وظایف دینی آگاه سازند. خداوند متعال می فرماید:
«فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَه لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ»[10] … چرا از هر فرقه ای گروهی بسیج نمی شوند تا اینکه معارف دینی را خوب یاد بگیرند و آنگاه که به وطن خویش برگشتند قوم خود (: خویشاوندان و بستگان) را به وظایفشان آگاه سازند (و آنها را از بی تفاوتی در برابر مسئولیتها بر حذر دارند، باشد که آنان متنّبه شوند و از بیراهه بازگردند)؟
در حدیث آمده است:
«عَنِ الصّادق علیه السلام أنَّه سُئِل عن قوْلِهِ تعالی «فَللّهِ الْحُجَّهُ الْبالغهُ» فقال: إنَّ اللهَ تعالی یقولُ لِلْعبدِ یوْم القیمَهِ عبدی أکُنْتَ عالماً؟ فانْ قال نَعَمْ قال لَهُ أفلا عَمِلْتَ‌بما علِمتَ و إنَ کانَ جاهلاً قالَ لهُ افلا تَعَلَّمْتَ حتی تَعْمَلَ؟…[11] از امام صادق ـ علیه السّلام ـ درباره معنی این آیه که می فرماید «برای خدا دلیل رسا (و قاطع) است» سؤال شد، فرمود: خداوند در روز رستاخیز به بنده گنهکار خود می گوید: بنده من! چرا تکالیف خود را خوب انجام ندادی؟ آیا می‎دانستی و گناه کردی؟ اگر بگوید آری، می فرماید: چرا به آنچه می دانستی عمل نکردی؟ و اگر بگوید نمی دانستم، می‎گوید: چرا یاد نگرفتی تا عمل کنی؟ …
نتیجه آنکه بندگی و عبادت با دو شرط متحقّق می شود: محبّت و اطاعت، و اطاعت بدون علم و سپس عمل به خواست معبود و رضای محبوب امکان ندارد. آنها که از خود چیزی می تراشند و پیش خود مطالبی را سرهم می کنند و به عنوان عبادت و اطاعت انجام می دهند آنها بنده خویشند نه بنده خدا.
از گناهانی که به کبیره بودنش، تصریح شده، ترک کردن چیزی از واجبات الهی است. چنان که در صحیحه‌ی عبدالعظیم ـ علیه السّلام ـ از حضرت امام جواد، حضرت امام رضا، حضرت امام کاظم و حضرت امام صادق ـ علیهم السّلام ـ است که می‌فرمایند: «ترک کردن چیزی از آنچه خدا واجب فرموده گناه کبیره است.» زیرا رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ فرمود:
«هر کس نماز را عمداً ترک کند پس از ذمه و امان خدا و رسول او بیرون است.»
«او شیئاً مما فرض الله» لان رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ من ترک الصلوه متعمداً فقد بریء من ذمه الله و ذمه رسوله.
حضرت امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: «ترک کردن چیزی را که خداوند به آن امر فرموده، از کفر است». چنان که خداوند فرموده: (افتؤمنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض …[12]، آیا به بعضی از دستورات کتاب آسمانی و فرمان الهی می‌گروید و به بعضی دیگر کافر می‌شوید؟ چیست سزای هر که از شما این کار را می‌کند جز خواری در زندگی دنیا و در قیامت به سخت‌ترین عذاب دچار شود و خداوند از آنچه شما می‌کنید غافل نیست. امام ـ علیه السّلام ـ فرمود: خدا آن ها را کافر دانسته به واسطه‌ی ترک آنچه خدا به آن ها فرمان داده است و نسبت ایمان بدآن ها داده ولی از آن ها نپذیرفته و ایمان‌شان را سودمند برای آن در نزد خودش ندانسته و فرموده است: نیست جزای ایشان جز رسوایی در دنیا و عذاب سخت‌تر در آخرت نیست.[13] و خلاصه معنی حدیث شریف این است که: ترک کردن واجبی از واجبات الهی،‌مرتبه‌ای از مراتب کفر است چنان که در آیه‌ی مزبور می‌فرماید: «و به پاره‌ای از دستورهای، کفر می‌ورزید». از این حدیث معلوم می‌شود که ترک واجب از گناهانی است که در قرآن مجید بر آن وعده‌ی عذاب داده شده است. چنان که در آخر آیه می‌فرماید «و سزای چنین کسی چیزی، ‌جز رسوائی در دنیا و عذاب سخت‌تر در آخرت…».
و نیز آن حضرت می‌فرماید: «بنده‌ای که یکی از واجبات الهی را ترک کند یا یکی از گناهان کبیره را به جا آورد،‌خداوند به نظر رحمت به او نمی‌نگرد و او را پاک نمی‌فرماید. راوی تعجب کرده، گفت: آیا خدا به چنین کسی نظر رحمت نمی‌فرماید؟ امام ـ علیه السّلام ـ فرمود: بلی، زیرا چنین شخصی مشرک شده و برای خدا شریکی قرار داده است. باز تعجب می‌کند و می‌گوید: آیا مشرک شده؟ امام ـ علیه السّلام ـ فرمود: آری، زیرا خداوند امر به چیزی فرموده و شیطان هم او را به چیزی امر کرده (یعنی ترک آنچه خدا به او امر فرموده است)، پس آنچه را خدا امر فرموده بود، ترک کرده و به امر شیطان رو آورده (از ترک واجب و فعل حرام). پس چنین شخصی در اثر اطاعتش از شیطان در درکه‌ی هفتم دوزخ (که جای منافقین است) با شیطان خواهد بود».[14] از بیان امام ـ علیه السّلام ـ ظاهر می‌شود که مراد به شرک در اینجا، شرک در مقام اطاعت است.
فتنه و عذاب دردناک: از جمله آیاتی که در آن سخت تهدید شده و وعده‌ی عذاب بر مخالفت امر وجوبی خداوند شده، در سوره‌ی نور است که می‌فرماید: «باید بترسند کسانی که از اطاعت امر خدا مخالفت می‌وزند که به ایشان بلایی یا عذاب دردناکی برسد.»[15] بعضی از مفسران گفته‌اند: ممکن است مراد از فتنه، بلای دنیوی و عذاب الیم در آخرت باشد و ممکن است فتنه و عذاب هر دو اخروی باشد.
در باب اهمیت ادای واجبات، روایات بسیار رسیده، از آن جمله پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ می‌فرماید: «خداوند شب معراج به من فرمود: نزدیک نمی‌شود بنده‌ای از بندگانم به من به چیزی مانند عمل کردن به آنچه بر او واجب کرده‌ام.»[16] و نیز فرمود: «به واجبات عمل کن تا با تقواترین مردم باشی»[17] و در روایت دیگر فرموده: «بهترین مردم خواهی بود».
واجبات چیست؟: هر چیزی که خداوند به آن امر فرموده، به طوری که در به جا آوردنش ثواب و در ترکش وعده‌ی عذاب داده باشد، آن را فریضه و واجب می‌گویند. و فریضه‌های الهی بسیار است، ولی مهمترین آن ها که اساس و بنای دین اسلام بر آن ها است، پنچ چیز است: نماز، ‌روزه، حج، زکات، ولایت. در پاره‌ای از روایات، از این پنج چیز، به ارکان دین و شرایع اسلام تعبیر شده است. صاحب وسائل پس از نقل چندین روایت به این مضمون می‌فرماید: که امر به معروف و نهی از منکر یکی از اقسام جهاد است و جهاد هم از توابع ولایت است. چنان که در روایت به این مطلب اشاره شده است و چون خمس برای سادات بدل زکات است و تبری هم جزء مهم ولایت می‌باشد. پس فروع دین و ارکان آن ده تا است: نماز، روزه، حج، زکات، خمس، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر، تولی و تبری.[1] . من لا یحضره الفقیه، ج 1 / صفحه 140.
[2] . پس معلوم می شود که تأخیر نماز به آخر وقت گناه است و حتی المقدور باید سعی کرد که بدون عذر، نماز از اول وقت به تأخیر نیفتد.
[3] . اصول کافی، ج 2 / صفحه 82.
[4] . همان، صفحه 81.
[5] . جامع احادیث الشیعه، ج 14 / صفحه 98.
[6] . اصول کافی، ج 2 / صفحه 82.
[7] . جامع احادیث الشیعه، ج 14 / صفحه 99 از کتاب مستدرک الوسائل.
[8] . نهج البلاغه صبحی صالح، حکمت 113.
[9] . کتاب لقاء الله مرحوم حاج میرزا جواد ملکی رحمهالله، صفحه 29؛ جواهر السنیه، صفحه 99؛ جامع احادیث الشیعه, ج 7 / صفحه 99 با اندکی تفاوت در عبارت.
[10] . توبه / 122.
[11] . تفسیر صافی، چاپ اسلامیه، ج 1 / صفحه 555، ذیل آیه 149 انعام؛ تفسیر نورالثقلین، ج 1 / صفحه 776.
[12] . سوره بقره، آیه 84.
[13] . و الوجه الرابع من الکفر ترک ما امر الله عزوجل به هو قول الله عزوجل «و اذ اخذنا میثاقکم لاتسفکون دمائکم ولا تخرجون انفسکم من دیارکم ثم اقررتم و انتم تشهدون ثم انتم هؤلاء‌ تقتلون انفسکم و تخرجون فریقاً منکم من دیارهم تظاهرون علیهم بالاثم و العدوان و ان یأتوکم اساری تفادوهم و هو محرم علیکم اخراجهم افتؤمنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض فما جزاء من یفعل ذلک منکم» فکفر هم بترک ما امر الله عز و جل به و نسبهم الی الایمان و لم یقبله منهم و لم ینفعهم عنده فقال «فما جزاء‌من یفعل ذلک منکم الاخزی فی الحیوه الدنیا و یوم القیامه یردون الی اشد العذاب و ما الله بغافل عما تعملون» (اصول کافی باب وجوه الکفر، ج2، الوجه الرابع من وجوه الکفر).
[14] . ولا ینظر الله الی عبده ولا یزکیه لو ترک فریضه من فرائض الله او ارتکب کبیره من الکبائر قلت لاینظر الله الیه قال ـ علیه السّلام ـ نعم قد اشرک بالله قلت اشرک بالله قال ـ علیه السّلام ـ نعم ان الله امره بامرو امره ابلیس بامر فترک ما امر الله عزوجل و به صار الی ما امر به ابلیس فهذا مع ابلیس فی الدرک السابع من النار (وسائل الشیعه، ج1، ص25).
[15] . فلیحذر الذین یخالفون عن امره ان تصیبم فتنه او یصیبهم عذاب الیم. (سوره‌ی نور، آیه‌ی 63).
[16] . قال ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ قال الله تعالی لیله المعراج و ما یتقرب الی عبد من عبادی بشیء احب الی مما افترضت علیه (کافی، ج2، ص82).
[17] . قال ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ اعمل بفرائض الله تکن اتقی الناس (کافی، ج2، ص83).
@#@ و ترک نماز و حج و زکات و خمس، گناه کبیره است.
حضرت باقر ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «اساس اسلام، بر پنچ چیز بنا شده است: نماز، روزه، زکات، حج و ولایت و خوانده نشده به چیزی مانند خوانده شدن (و امر شدن) به ولایت.»[1] در حدیث دیگر می‌فرماید: «از اساس دین، دوستی با دوستان اهلبیت ـ علیهم السّلام ـ و دشمنی با دشمنان ایشان و پیروی و متابعت آن ها است.»[2] حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «پیغمبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ از اصحاب خود پرسید: محکم‌ترین رشته‌های ایمان (که صاحبش را نجات می‌دهد و به سعادت همیشگی می‌رساند) چیست؟ گفتند: خدا و رسولش بهتر می‌داند. و بعضی گفتند: نماز، ‌و برخی، روزه، و پاره‌ای زکات، و گروهی حج و عمره، و عده‌ای جهاد را گفتند. آن حضرت فرمود: برای آنچه گفتید، فضیلت است. لیکن محکم‌ترین وسائل، اینها نیست، بلکه آن دوستی در راه خدا و دشمنی در راه خدا و دوستی کردن با دوستان خدا و بیزاری جستن از دشمنان خدا است.»[3] در مکتوب حضرت رضا ـ علیه السّلام ـ در ضمن بیان شرایع اسلام می‌فرماید: «واجب است برائت و بیزاری از کسانی که به آل محمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ ظلم نمودند. و بیزاری با ناکثین و قاسطین و مارقین (اصحاب جمل و جنگ کنندگان در صفین در رکاب معاویه ملعون و خوارج نهروان) و بیزاری از کسانی که منکر ولایت امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ شدند اولشان و آخرشان.
و واجب است دوستی علی ـ علیه السّلام ـ و تابعین او مانند سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و ابو الهیثم و سهل بن حنیف و عباده بن الصامت و ابو ایوب الانصاری و خزیمه بن ثابت و ابو سعید خدری و نظایر ایشان از کسانی که مثل آن ها بودند.»[4] حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «کسی که می‌خواهد لقای خدا را با ایمان دریابد، باید خدا ور سول و مؤمنین را (که در رأس ایشان ائمه‌ی هدی هستند) دوست بدارد و باید از دشمنان ایشان بیزار باشد.»[5] حضرت باقر ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «به خدا اگر سنگی ما را دوست بدارد، خداوند آن را با ما محشور خواهد فرمود. و آیا حقیقت دین جز دوستی و دشمنی (به تفصیلی که گذشت) چیزی هست؟.»[6] انکار حق اهلبیت ـ علیهم السّلام ـ : در کتاب وسائل، در باب تعیین کبائر، ضمن حدیثی که در شماره‌ی کبائر از حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ روایت نموده می‌فرماید: «و انکار حقنا یعنی از جمله‌ی گناهان کبیره، منکر حق اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ شدن است.» و در حدیث دیگری می‌فرماید: «و انکار ما انزل الله یعنی از بزرگترین کبائر، منکر شدن چیزی است که خداوند در قرآن مجید نازل فرموده.»
و ظاهر این است که مراد از انکار حق اهلبیت ـ علیهم السّلام ـ ، همان ولایت است که ذکر شد. و همچنین مراد از انکار ما انزل الله؛ حقوق آل محمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و ولایت ایشان است.
بعضی از علماء احتمال داده‌اند که مراد از والمحاربه ‌لاولیاء الله که در روایت دیگر از کبائر شمرده شده، مخالفت با آل محمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و دشمنی کردن با آن ها است.
بنابراین، مراد از این سه عبارت که در سه حدیث است، ‌همان ولایت است.
لیکن تحقیق آن است که انکار حق اهلبیت ـ علیهم السّلام ـ مراد ولایت و ولایت (به کسر و فتح واو) هر دو است. اما حق ولایت و حکومت ایشان و اولوالامر دانستن آن ها، پس اقرار به آن نزد امامیه جزء اصول مذهب و منکر آن قطعاً از ایمان خارج است.
اما حق ولایت (به فتح واو) یعنی نصرت و محبت ایشان به تفصیلی که گذشت، فی الجمله از ضروریات دین اسلام، و منکرش مانند ناصبی‌ها، از دین اسلام قطعاً بیرون و از هر نجسی هم نجس‌تر می‌باشد.
و اما انکار ما انزل الله، پس ظاهر آن تمام آنچه خداوند نازل فرموده است، در موضوعات مختلفه می‌باشد. بنابراین، منکر شدن یکی از آنچه خداوند (یقیناً) نازل فرموده گناه کبیره، و در پاره‌ای موارد موجب کفر است. و چون مهمترین چیزی که خداوند با تأکید شدید نازل فرموده، موضوع ولایت است، پس انکار آن اشد مراتب این گناه کبیره، بلکه برخی از مراتب آن (مانند دشمنی با ایشان) موجب کفر قطعی است چنان که اشاره شد.
اما محاربه‌ی با اولیای خدا، ظاهر آن مطلق دوستان خدا است. یعنی هر کس در مقام دشمنی و ستیزه با یکی از دوستان خدا باشد، مرتکب کبیره شده است. و چون آل محمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ در رأس تمام دوستان خدایند، پس محاربه و دشمنی با ایشان، اشد مراتب کفر است.
حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «روز قیامت منادی ندا می‌کند: کجایند کسانی که متعرض و مزاحم دوستان من شدند؟ پس مردمی برخیزند که چهره‌ی ایشان گوشت ندارد. گفته می‌شود: ایشان کسانی هستند که مؤمنین را آزردند و در برابر ایشان ایستادند و با آن ها دشمنی ورزیدند و در دین‌شان سخت گرفتند. پس امر می‌شود که ایشان را به دوزخ برند.»[7] پیغمبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ فرمود: «در شب معراج، از جمله وحی‌های خداوند به من این بود که هر کس دوستی از دوستان مرا خوار کند، هر آینه به نبرد با من کمین گرفته است. و هر کس با من بجنگد، من با او می‌جنگم: گفتم پروردگارا، این دوست تو کیست؟ من دانستم که هر کس با تو بجنگد، با او می‌جنگم. فرمود: آن کسی است که از او پیمان گرفتم بر دوستی و پیروی از تو و از وصی تو (علی ـ علیه السّلام ـ ) و از ذریه و نژاد تو وصی تو (یعنی ائمه اثنی عشر ـ علیهم السّلام ـ ).[8] [1] . بنی الاسلام علی خمس: علی الصلوه و الزکوه و الصوم و الحج و الولایه‌ و لم یناد بشیء کما نودی بالولایه (کافی، ج2، ص18).
الولایه بالفتح المحبه و النصره‌ و بالکسر الاماره و السلطنه (مجمع البحرین).
[2] . و ولایه و لینا و عداوه عدونا و الدخول مع الصادقین (کافی، ج2، ص18).
[3] . عن ابی عبدالله ـ علیه السّلام ـ قال قال رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ لاصحابه ای عری الایمان اوثق فقالوا الله و رسوله اعلم و قال بعضهم الصلوه و قال بعضهم الزکوه و قال بعضهم الصیام و قال بعضهم الحج و العمره و قال بعضهم الجهاد فقال رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ لکل ما قلتم فضل و لیس به و لکن اوثق عری الایمان الحب فی الله و البغض فی الله و توالی اولیاء الله و التبری من اعداء الله (کافی، ج2، ص125).
[4] . عیون اخبار الرضا ـ علیه السّلام ـ ، ص268.
[5] . من سره ان یلقی الله و هو مؤمن فلیتول الله و رسوله و الذین آمنوا و لیبرء الی الله من عدوهم (روضه کافی).
[6] . و الله لو احبنا حجر حشره الله معنا و هل الدین الا الحب و البغض (بحار).
[7] . اذا کان یوم القیمه نادی مناد این الصدود لاولیائی فیقوم قوم لیس علی وجوههم لحم فیقال هؤلاء الذین آذوا المؤمنین و نصبوا لهم و عاندوهم و عنفوهم فی دینهم ثم یؤمر بهم الی جهنم (کافی، ج2، ص351).
[8] . عنه ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ فی حدیث المعراج قال الله تعالی یا محمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ من اذل لی ولیاً فقد ارصدنی بالمحاربه و من حاربنی حاربته قلت یا رب و من ولیک هذا فقد علمت ان من حاربک حاربته قال تعالی لی ذلک من اخذت میثاقه لک ولوصیک و لذریتکم بالولایه (کافی، ج2، ص353).
آیت الله دستغیب – اقتباس از کتاب گناهان کبیره، ص240 و آیت الله مهدوی کنی- نقطه های آغاز در اخلاق عملی، 325

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید