عواقب شهوت رانی

عواقب شهوت رانی

قَالَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْکُم مَّوْعِظَهٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًی و َرَحْمَهٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ.[1]

بحث ما در این جلسه در رابطه با آثار و نقش قرآن در درمان بیماری های روحی بوده است. قرآن نور بی ابهام، تبیان همه چیز، کتاب حق و در بردارندۀ همۀ نیازهای بشر است. تحریف در آن راه نیافته، «بِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ[2]؛ هم انزالش به حق بوده و هم نزولش. یعنی خدا به حق فرستاده و به حق هم حفظ شده تا به دست پیغمبر و امروز به دست ما رسیده است. کتابی که خودش می فرماید: فهمش نیاز به خرد و اندیشه دارد، خداوند می فرماید»: وَمَا یَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ[3]. تنها عالم و باسواد نمی تواند از این کتاب بهره ببرد عاقل باید باشد، اندیشمند هم باید باشد. اگر کسی علاوه بر فهم و علم، خرد و اندیشه اش را به کار گرفت این کتاب نازل شدۀ به حق را، این نور بی ابهام را، این دریای بی کران را، این شاهکار یگانۀ آفرینش خدا را می فهمد و می تواند بهره ببرد و دردهای خود را درمان کند.

شهوت رانی دلیل بر مریضی نفس و کم عقلی است

آنچه که امروز مورد بحث است و بحث مهم و گریبان گیری است، بیماری شهوت رانی و شهوت پرستی است. این بیماری خیلی خطرناک و به تعبیر احادیث کشنده است. حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: «الشَّهَوَاتُ سُمُومٌ قَاتِلات[4]؛ شهوات سم های کشنده است. بعضی سم ها بی هوش می کند. بعضی بی حال می کند، بعضی سم ها را می شود با آن مبارزه کرد. شهوت پرست فکرش و جانش واقعاً مریض است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود:«قَرِینُ الشَّهْوَهِ مَرِیضُ ُ النَّفْسِ مَعْلُولُ الْعَقْلِ»[5]؛ شهوت پرست هم معلول فکری است هم بیمار نفسی است. این بیماری خیلی خطرناک است که منشأ بسیاری از حوادث، جنگ ها، آدم کشی ها در طول تاریخ شده است. سر برصیصای عابد را بر دار برده است. پیرمردی که سال ها عبادت و بندگی خدا را کرده، آخرش بالای دار رفته است.

چرا نبرد ذی غار بین ایرانیان و اعراب اتفاق افتاد؟ چرا خسرو پرویز این جنگ را برپا کرد؟ نبرد ذی غار که سرانجام به شکست منتهی شد، به خاطر یک قضیۀ جنسی رخ داد. عشقی که شاه به دختر نعمان بن منذر ورزید. وقتی برایش تعریف کردند که دخترش چنین و چنان است، شاه هوسران برای رسیدن به این دختر پدرش را کشت، خاندانش را به زحمت و اسارت انداخت و آخر هم نرسید و منجر به درگیری با اعراب شد.

همین روزنامه های خودمان را بخوانید! اسیدپاشی ها، آدمکشی ها و دیگر پستی ها. مردی همسر و سه فرزندش را به قتل رسانده، سر بریده، چرا؟ چون نسبت به خانمی علاقه ورزیده و می خواسته با او ازدواج کند و به او برسد. این جاست که انسان کور می شود.

شهوت رانی، عامل فساد عقل

در حدیث دارد: «طَاعَهُ الشَّهْوَهِ تُفْسِدُ العَقل»؛ شهوت ران عقلش از بین رفته است. هیچ چیز حالیش نیست. ما چقدر آدم در زندان داریم؟ عرضم این جاست که چرا یک لحظه هیچ چیز را جلوی چشمش نمی بیند؟ می داند دستگیر می شود، می داند برخورد می شود.

«طَاعَهُ الشَّهْوَهِ تُفْسِدُ الدِّین[6] » «قَرِینُ الشَّهْوَهِ مَرِیضُ النَّفْسِ مَعْلُولُ الْعَقْلِ» .[7] این ها روایات ماست. از این دست روایات فراوان داریم. در این جلسه می خواهم قدری کارشناسانه تر وارد بحث شوم تا به راهکارها برسیم. اهمیتش برای شما روشن است، شهوت رانی بد خطری است. این مسأله مجردها، متأهل ها، پیرمردها، خانواده ها و نظام اجتماعی را تهدید می کند. من نخست دو سه آیه از قرآن برای شما بخوانم سپس وارد جزئیات بحث شوم.

سوره مبارکه مریم آیه 59 را نگاه کنید، قرآن کریم در پنجاه و نهمین آیه وضعیت یک نسل بی بند و بار را معرفی می کند. نسلی که پدرانشان این طور نبودند. چون نزدیک به انبیاء بودند، مؤمن و دیندار بودند. اول از آن ها تعریف می کند. شما می دانید نسلی که انقلاب می کند یا نسلی که با پیامبری محشور است، غالباً این نسل مشکلش کمتر است؛ مانند خودمان، افرادی که نسل اول انقلاب هستند، همه در جبهه بودند، در جهاد بودند، در مبارزه بودند، در مسجد بودند.

اکنون که سه دهه از انقلاب گذشته، جوان هایی داریم که جنگ، جهاد و امام را درک نکرده اند. نبی مکرم اسلام  صلی الله علیه و آله  تا زنده بود اصحاب با هم درگیری نداشتند. پس از پیغمبر می بینید کدورت پیش آمد و به جایی رسید که پسر پیغمبر  صلی الله علیه و آله  را کشتند و در کوفه سرش را بر سر نیزه کردند. آن هم کجا؟ آنجا که امیرالمؤمنین (علیه السلام) بیست سال قبل از این خلافت داشته است.

امام حسین (علیه السلام) آقازاده بود، مطرح بود. کوفی ها خیلی راحت انواع جنایات را به خاطر قدرت پرستی و ثروت پرستی و عوامل دیگر انجام دادند. برخی هم گریه کردند، مرثیه سر دادند و تمام شد. پیامبر  صلی الله علیه و آله  همین آیه ای را که می خواهم بخوانم و مربوط به بنی اسرائیل است این آیه را خواند و فرمود: بعد از من همین گونه می شود و شد. ببینید قرآن از کسانی تعریف می کند که پیرو انبیاء بودند. بعد می فرماید: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ[8]»، یک نسل بعدی آمد.

خَلف به سکون لام؛ یعنی نسل ناصالح. به خلاف واژه خَلَفَ «به فتح لام» یعنی نسل صالح. خَلَفَ و خَلْف یک طور نوشته می شوند. اما خیلی فرق می کنند. می گویند فلانی فرزند خَلَف است؛ یعنی فرزند صالح است و خَلْف یعنی ناصالح.

قرآن کریم این طور می فرماید: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ»، یک نسلی سرکار آمد که دو کار انجام دادند: 1- «أَضاعُوا الصَّلاهَ» ؛ نماز را ضایع کردند؛ 2- «وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ»[9] شهوت ران شدند. عزیزان من! این دو کنار هم نکته دارد. چطور می فرماید: «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»[10]؛ یعنی نماز جلوی فحشاء را می گیرد. مفسرین بیان می کنند: «أَضاعوا الصَّلاه» نه به معنای این است که نماز را ترک کردند که در این صورت باید می شد: «تَرکوا الصَّلاه» نماز را نخواندند، می فرماید: «أَضاعواالصَّلاه» ؛ یعنی نماز به جای آوردند ولی در آن دقت و توجه نکردند.

در تاریخ است بنی اسرائیل نماز می خواندند «کَالمَوْتَی»؛ مثل میت نماز می خواندند. مثل مردۀ متحرک نماز می خواندند، توجه نبود و نماز صوری بود.

یکی از سوره هایی که گناه شهوت رانی را مشخص کرده سورۀ مبارکه مریم است. در جای دیگر در سوره مبارکه نساء آیه 27 به این موضوع اشاره می کند.

نظریۀ فروید سال ها پس از نزول قرآن مطرح شد، و فروید اعتقادش این بود که شما نه همچون کلیسا مانع ازدواج شوید – چون این منع، همجنس گرایی را در میان کشیش ها رواج داده بود تا آنجا که صدای پاپ هم درآمد – و نه مانند مسلمانان که حد و حدود گذاشته اند و مرزبندی کرده اند بلکه مسأله را باز بگذارید و بگذارید تا هر کس هر کاری می خواهد بکند، مسأله عادی می شود.

من اخیراً مشهد سخنرانی داشتم. جوانی آمد و پرسید: شما چرا این قدر روی حجاب و عفاف تأکید می کنید؟ قضیه را باز و آزاد بگذارید. در کشورهای غربی وقتی یک زن بدحجاب رد می شود کسی نگاه نمی کند چون این مسأله عادی شده است اگر در کشور ما هم این مسأله عادی شود دیگر کسی نگاه نمی کند. چادر و مانتو که پوشیده می شود تحریک بیشتری ایجاد می کند. در پاسخ این جوان گفتم: من یک سؤال از شما می کنم آیا این کار قبح این مسأله را هم از بین می برد؟ اگر در بازاری همه دروغ گفتند، درست است که دروغ گفتن عادی می شود ولی آیا قبحش هم از بین می رود؟

اگر خلافی عمومی شد مثلاً نمرۀ صفر آوردن در کلاسی عمومی شد، دیگر کسی خجالت نمی کشد؛ چون نفر جلویی هم صفر آورده، بغل دستی و پشت سری هم صفر آورده است؟ اگر در یک کلاس چهل نفر مردود شدند، کسی غصه نمی خورد می گوید همه مثل هم هستیم اما آیا صفر مثبت می شود؟ آیا امروز غرب با باز گذاشتن مسایل جنسی به موفقیت رسیده است! بلکه اگر عادی شد به سراغ شیوه های برتر مسایل جنسی می روند.

ضدیت نظریه فروید با قرآن کریم

الان در برخی کشورهای اروپایی مراکزی هست به نام همخانه (ترجمۀ واژۀ انگلیسی است) آقا می رود آنجا می نشیند و خانم هم می آید می نشیند. آقا چند روز حاضری خانۀ ما بیایی؟ پنج روز، ده روز. از شخصی پرسیدم: برخی ایرانیان که آنجا هستند – حالا یا از نظام گریخته اند یا به هر دلیل دیگر که رفته اند – آیا در آن مجالس هستند؟ گفت: کم نه! گفتم: شاید ازدواج باشد و خطبه بخوانند. گفت: نود درصدش ازدواج شرعی نیست، اسمش همخانه است. مراکزی باز کرده اند. یک وقت یک همخانه یک سال است، پنج سال است، یک وقت هم ده روز است.]

شما را به خدا، آیا این دیگر پایداری و پایبندی به خانواده می آورد؟ آیا این نسل صالح می آورد؟ استمرار در جامعه می آورد؟ این نظریۀ فروید غرب را از هم پاشیده است. صدای خودشان هم درآمده است. این نظریه را قرآن در سوره مبارکه نساء آیه 27 مطرح کرده است، می فرماید: «یُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ»، آدم های شهوت ران، شهوت پرست «أَن تَمِیلُواْ مَیْلاً عَظِیمًا»[11] می گویند میل جنسی را باز بگذارید تا هر که هر کاری می خواهد بکند. آیا این نظریه درست است؟ ! قرآن رد می کند و می فرماید: این باعث پایداری جامعه نمی شود، بلکه آن را از هم می پاشد و باعث بی اعتمادی در خانواده ها می شود.

عزیزان! قرآن کریم در سوره عنکبوت می فرماید: قوم لوط کارشان به جایی رسیده بود که پارتی های منکر داشتند.

امروزه می گویند: پارتی. قرآن می فرماید: نادی. در کشورهای غربی، بالای باشگاه ها می نویسند «نادی»؛ یعنی باشگاه. این کلمه در قرآن آمده، می فرماید: «تَأْتُونَ فی نادیکُمُ الْمُنْکَر[12]َ» ، در نادی هایشان یعنی پارتی هایشان زن و مرد دور هم جمع می شوند و مرتکب منکر می شدند.

مرحوم شیخ عباس قمی در سفینه البحار می فرماید: یعنی عریان می شدند، می رقصیدند، به هم سنگ پرتاب می کردند و به هم فحش می دادند. همین امر امروزه تبدیل شده به شوها، موسیقی ها و جلسات مختلط دختر و پسر که در گوشه و کنار بر پا می شود و گاهی فاش می شود. همچنین شیطان پرستی و گروه های منحرف بی شمار از جمله رپ و…

این داستان در سوره عنکبوت آیه 29 است. می فرماید: این ها در نادی هایشان یعنی باشگاه هایشان جمع می شوند و مرتکب منکر می شوند (در عربی نادی به معنای جمع؛ اجتماعی که دور هم جمع می شوند و همدیگر را صدا می زنند). حاج شیخ عباس قمی در سفینه البحار این منکرها را شمرده، بعضی هایش را من شرمم می شود نام ببرم. این ها پدیده های تازه ای نیست. این اندیشۀ تازه ای نیست. قرآن این نظریه را معرفی می کند و فروید سال ها بعد این مسأله را مطرح کرد که عده ای دلشان می خواست «تَمِیلُواْ مَیْلاً عَظِیمًا» .

برادران، خواهران، جوانان عزیز! این بحث شهوت و شهوت رانی که باعث می شود عفاف عمومی دچار مشکل و خدشه شود، واقعاً یک بحث دقیق و کارشناسانه ای است. من دو نکته دربارۀ این بحث خدمتتان عرض می کنم. نکته اول اینکه آثار شهوت رانی در جامعه چیست؟ نکته دوم اینکه راهکار چیست؟ و چگونه با این امر مبارزه کنیم؟ حال با جامعه کار نداریم اگر خود فرد بخواهد گرفتار نشود چه باید بکند؟ من با توجه به روایات سه تا از این شهوت رانی ها برای شما می شمارم.

اولین اثر شهوت رانی؛ حزن و اندوه

روایت اول: «أَوَّلُ الشَّهَوَاتِ طَرَبٌ»، اول شهوت خوشی است. عجب فیلمی، عجب صحنه ای، «أَوَّلُ الشَّهَوَاتِ طَرَبٌ وَ آخِرُهَا عَطَبٌ»[13] آخرش حزن است، زحمت است، گرفتاری است. «حَلاوَهُ الشَّهْوَهِ یَنْقَضُها مَارَه» ؛ مرارت و تلخی که بعد از آن می آید حلاوت شهوت را نقض می کند و از بین می برد. کسی که پای این فیلم نشسته، فلان مکان بوده، این دیگر شب احیاء می تواند راحت «بِکَ یا الله» بگوید؟ اگر هم بگوید لقلقۀ زبان است. آیا می تواند شیرینی نماز را حس کند؟ می تواند «ایّاکَ نَعْبُد» را با حال بگوید؟ ! می تواند آن گونه ای که انبیاء، اولیاء و بزرگان ما از عبادت لذت می برند او نیز لذت ببرد. این ها ذائقه را خراب می کند. ذائقه ای که باید شیرینی را بچشد، «إلهی أذِقْنِی حَلاوَتَکَ» این ذائقه خراب می شود. ما در تاریخ نمونه های فراوانی می بینیم.

همان گونه که می دانید پیش از اسلام در مکه، مدینه و حجاز، قانون و حکومت چندانی نبود که جامعه را به صورت صحیح اداره کند. شب حمله می شد، سرقت می شد، زن ها را به اسارت می بردند، هرج و مرج و بی نظمی بود. در نتیجه یک عده ای جمع شدند و گفتند قانون درست کنیم. خودمان چند نفر که هستیم با همدیگر هم پیمان می شویم. چون در این جمع چند نفر نامشان فضل بود از این رو پیمان را «حلف الفضول» نام نهادند. با اینکه پیغمبر اسلام در جوانی اش زیاد در اجتماعات قریش نمی رفت – چون جلساتشان جلسات خوبی نبود و بیشتر به معصیت سپری می شد – اما در این جلسه حاضر شد و پیمانشان را امضا کرد؛ و بعدها هم که به نبوت مبعوث شد افتخار می کرد که من در این پیمان شرکت کردم.

این پیمان کارش این بود که اگر به کسی تعرض شد و او حق دفاع از خودش را نداشت. آن هایی که پیمان را بستند؛ مثل ناتوی امروز که اگر به کشوری که عضو ناتو است حمله بشود دیگران عکس العمل نشان می دهند، آن ها نیز می آمدند و دفاع می کردند. یک روز تاجری با دختر جوان و زیبایش وارد مکه شده بود، آن زمان حجاب نبود.

(عزیز من چه اصراری است که گاهی افراد در مجالس، در محافل و در بازار با همسر جوان آن هم بدحجاب حاضر شوند. حواس ها باید جمع باشد. تو که با همسر جوانت دست در دست قدم می زنی من نمی گویم اصل این کار حرام است، زن شرعی ات است، اما جوان هیجده ساله در اوج شهوت تو را می بیند او تحریک شود تو مقصری. حیا کجا رفته! این زن مال توست اما در خانه، نه در پارک و خیابان. بعضی ها بنگاه می آیند ماشین بخرند خانمشان را همراه خود می آورند، آمده شهرداری مالیات بپردازد، خانمش را همراهش آورده است.)

آقای تاجر دختر جوانش را گذاشته کنار دستش آمده مکه، تا حواسش رفت مردی به نیروهایش گفت: دختر را به منزل ببرید. (این سرقت ها واقع می شود. بعدها فیلم دختر را در موبایل ها می گیرند و تهدید می کنند بعد هم می ترسد آبروش برود، به خانۀ فساد و مراکز فساد کشیده می شود و کانون زندگی اش از هم می پاشد.)

خلاصه وقتی دختر را سرقت کردند. تاجر آمد کنار کعبه در مسجدالحرام و با صدای بلند گفت: کجایند هم پیمانان! کجایند حلف الفضولیان! بی درنگ آن هایی که این قرارداد را امضا کرده بودند شمشیر به دست گرفتند و گفتند: چه شده؟ گفت: دخترم را فلانی برده است. ریختند خانه را محاصره کردند. سارق بیرون آمد و گفت: من این دختر را نمی دهم، حداقل باید یک شب پیش من بماند. گفتند این امکان ندارد، ما هم پیمان شدیم که از مظلوم دفاع کنیم لذا درگیری صورت گرفت. سرانجام دخترش را آزاد کردند و تاجر دخترش را با خودش برد.

عرضم این است که چرا این زمینه باید فراهم شود؟ در نهایت آن شخص آبرویش رفت، جنگ درگرفت وعده ای به زحمت افتادند. حال وقتی این مسایل پیش می آید طبیعتاً زحمت ایجاد می کند و پشیمانی در پی دارد.

دومین اثر شهوت رانی؛ محرومیت از حکمت

در روایت داریم علی (علیه السلام) می فرمایند: «لاَ تَسْکُنُ الْحِکْمَهُ قَلْباً مَعَ شَهْوَه[14]؛ حکمت و علم و درایت در قلب شهوت ران جا نمی گیرد. شهوت ران فهم ندارد، شهوت ران قدرت تشخیص را از دست داده است. حکمتی که خداوند به داوود و لقمان داد. حکمتی که خداوند می فرماید: به هر که بدهیم خیلی چیزها به او داده ایم؛» خَیْراً کَثیراً[15] حکمتی که گمشدۀ مؤمن است. علی (علیه السلام) می فرماید: «الْحِکْمَهُ ضَالَّهُ شهوت با حکمت در تعارض است، و یک جا جمع نمی شود. حکمت و علم و موعظه بر انسان شهوت ران و چشم چران اثر نمی کند. می خواهی قرآن بر او تأثیر بگذار؟ می خواهی دانشجو درس بخواند؟ معلوم است که افت تحصیلی، افت دانش و مرتب در جا زدن گریبان گیرش می شود. هم به خودش لطمه می زند و هم به دیگری. بیشتر این رفاقت ها که خیلی از این ها منجر به ازدواج نمی شود، این تفریحات قبل از ازدواج لطمه های جبران ناپذیری می زند. برخی دانشجوها صریحاً به خودم گفتند که این ها تفریح قبل از ازدواج است. می خواهیم پیش از ازدواج مشغول باشیم. آیا این گونه دوستی ها، این رفاقت ها درست است. آیا این دانشجو حکمت را می گیرد؟ مخترع می شود؟

جوان دانشجو! بیشتر متفکرین و مخترعین و همۀ کسانی که در المپیاد مطرح هستند، کسانی که رتبه های بالا دارند، جوان های عفیفی هستند. کسانی هستند که فکرشان را به این مسایل آلوده نکرده اند. این مسایل نمی گذارد درس بخوانی، نمی گذارد فقه، اصول، شیمی و فیزیک را بفهمی.

این هم اثر دوم که در روایات نبی مکرم اسلام محمد  صلی الله علیه و آله  و ائمه معصومین (علیه السلام) آمده است.

سومین اثر شهوت رانی؛ ناجوانمردی و بی مروّتی

اما اثر سوم: در حدیث داریم علی (علیه السلام) می فرماید: «مَنْ زَادَتْ شَهْوَتُهُ قَلَّتْ مُرُوَّتُه[16]» هر کس شهوت ران شد بی مروت می شود. یک چنین شخصی ممکن است آدم بکشد، مادرش را به قتل برساند. روزنامه ها را ببینید! یکی برادرش را کشته، فرزندش را کشته، همسر قانونی کسی را به قتل رسانده که بتواند با او ازدواج کند. آدم کشی کار بسیار مشکلی است خیلی شقاوت می خواهد، خیلی قساوت می خواهد. چه می شود که یک زن حاضر می شود همسر اول یک مرد را به قتل برسان؟ سال هاست پرونده اش در دادگاه مطرح است، نه دادگاه نتیجه می گیرد و نه او. کسی که مروتش از میان برود، احترام پدر و مادر را نگه نمی دارد. رو در روی پدر و مادر می ایستد. «قَلَّتْ مُرُوَّتُ» ،، زحمات مادر را نادیده می گیرد، زحمات همسر را نادیده می گیرد. همۀ این زندگی را با این همسر داشتی. ندار بودی دارا شدی، بی شغل بودی شاغل شدی. ماشین دار شدی. خانه دار شدی. حالا دیگر این همسر برایت تکراری شده. نگاهت به جاهای دیگر است؟ ! همسر را رها می کنی، بیرون می کنی و بدخلقی می کنی.

قرآن کریم می فرماید: وقتی بهشتی ها دور هم جمع می شوند با هم سخن می گویند، می گویند: در دنیا چه کردیم که بهشتی شدیم؟ هر یک چیزی می گوید. قرآن می فرماید: بهشتی ها می گویند: «کُنَّا قَبْلُ فِی أَهْلِنَا مُشْفِقِینَ» ،[17] ما در بین خانواده نگران بودیم نسبت به آن ها بی توجه نبودیم.

از این بهتر می خواهید؟ چرا محیط خانواده ات را به جهنم تبدیل کرده ای؟ این خانم روزی که وارد زندگی ات شد همه هستی ات بود، حالا که پیر و فرتوت شده برایت بد جلوه می کند؟ حالا نگاهت دنبال افراد دیگر و همسران دیگر است؟ فرمود: شهوت که بیاید اول مروت از بین می رود؛ دوم اینکه سختی می آید، حزن و اندوه می آید؛ «کَمْ مِنْ شَهْوَهِ سَاعَهٍ أَوْرَثَتْ حُزْناً طَوِیلا» .[18] و سوم اینکه حکمت و علم از تو سلب می شود. همۀ این ها که بیان شد درد بود. حال درمانش چیست؟

راه های درمان شهوت رانی

درمانش این است که نگذارید شهوت تحریک شود، جلوی تحریکش را بگیرید. چگونه؟ با نگاه نکردن به فیلم، با نگاه نکردن به عکس و با نگاه نکردن به دیگران. چرا این قدر اسلام می گوید چشمتان را فرو ببندید و نگاه نکنید. به شنیدنی های تحریک آمیز گوش نکنید. جلسۀ گذشته هم عرض کردم، می فرماید: به پشت زن ها نگاه نکنید، به صحنه های حرام، به موسیقی نگذارید تحریک شوید. این یکی از راه های مؤثر است.

زنان مشرکان، زنان کافران و کنیزهای پیش از اسلام سینه هایشان نمایان بود، گردن هایشان نمایان بود، گاهی روسری هم نمی انداختند و با این وضع بیرون می آمدند. خداوند به پیامبر اکرم  صلی الله علیه و آله  فرمود: تو به زنانت بگو، به دخترانت بگو، به زنان مؤمنین بگو شما مثل این ها راه نروید، شما لباس بلند بپوشید، جلباب (روسری بلند) بیندازید. «ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ» ، این باعث می شود شناخته شوید. یعنی از فردا هر که ببیند می فهمد او مسلمان است. چون روسری دارد، مانتو دارد، چادر دارد. شما را با زن های مشرکان اشتباه نگیرند، با زن های آلوده و با زن های خیابانی اشتباه نگیرند.

ای خانمی که شال کوتاه سرت است، موهایت از جلو و پشت سر نمایان است، مانتوی کوتاه تنت است، پاهایت لخت است! من نمی گویم تو آدم فاسدی هستی، خیلی از این افراد نماز می خوانند، روزه می گیرند، خانواده دارند اما چون این پوشش نشانۀ آدم های هوس باز و اهل فساد است و بیشتر پوشش آن ها هم نادرست است باعث می شود با آن ها قاطی بشوی، آن وقت تو را هم سوار ماشین می کنند و سرانجام چند روز بعد جنازه ات را در یکی از مناطق شمال پیدا می کنند. تو تقصیر نداری ولی تو را هم به اسم آن ها سوار می کنند.

«ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْن[19]» معنایش این است که ای پیغمبر! زن های مسلمان باید شناخته شوند. اما به چه چیزی؟ مسلمان به حجاب اسلامی شناخته می شود.

یک راهش این است که نگذاری شهوتت تحریک بشود، یعنی بهداشت و پیش دستی از تحریک شهوت.

ببیندیشیم آخرش چه اتفاقی می افتد؟ ماهیت همه زن ها یکی است، ماهیت همه مردها یکی است. تفاوت در چهره هاست. یکی زیباتر، یکی کوتاه تر، یکی سفیدتر، قدری اندیشه کن!

اینکه گفته اند روزه شهوت را کاهش می دهد، قرآن می فرماید: ای کسانی که زن پیدا نمی کنید عفت داشته باشید؛ «وَ لْیَسْتَعْفِف[20]» جوان! جایز نیست وقتی همسر پیدا نمی کنی مرتکب حرام شوی.

می خواهم عرض کنم که انسان باید به اندیشه و تفکر رو بیاورد.

باید روی مسألۀ ازدواج، عفاف و عوامل تحریک، کار فرهنگی کرد. باید دقت کرد که امروز شبکه های متعددی در دنیا به آسانی شهوت جوان و خانواده ها را تحریک می کنند. این ها در واقع دست روی نقطه حساس گذاشته اند؛ و روز به روز هم از این بدتر می شود که بهتر نخواهد شد.

در شهرهای مرزی الان این طور است. چه باید کرد؟ مگر حزب الله لبنان چه می کند که این گونه جوانان در برابر صهیونیست در برابر دشمن ایستاده اند. در مسجدالحرام مکرر این جوان ها را دیده ایم که می آیند، طوافشان، نمازشان، عبادتشان و تدینشان بسیار عالی است. حال در کجا زندگی می کنند؟ در کشوری که عریان است، در کشوری که کنار دریا و مراکز دیگر فرقه های مختلف مسیحی و یهودی با بدترین وضعیت ظاهر می شوند. در کشوری زندگی می کنند که با یک کنترل، صدها شبکه پیش روی آن هاست. این مهم است که انسان از محیط بیمار فرار کند ولی این همیشه راه حل نیست.

باید معنویت را در جامعه گسترش بدهیم، مثلاً در اعتکاف سالی حدود پنجاه هزار – حالا من آمار دقیقی ندارم – جوان معتکف می شود. فرهنگ اعتکاف، فرهنگ روزه، فرهنگ تقوا، باید در جامعه نهادینه شود. فیلم ها و سریال هایی که تلویزیون می سازد باید به سمت گسترش معنویت برود. هر چه معنویت بیشتر شد این میل کمتر می شود. شهوت که از بین نمی رود شهوت میلی است که خداوند داده و باید در مسیر خودش قرار بگیرد.

اگر کسی با خدا شد شیرینی های زندگی از این شیرین های زودگذر با حلاوت تر و شیرین تر می شود.

آن جوانی که (حنظله) عروس یک شبه اش را رها می کند و می آید میدان، این هم شهوت دارد، خانواده دارد، دوست دارد و برایش سخت است اما این طور خودش را جدا می کند و می آید به میدان احد و به شهادت می رسد. او فضای برتر و بالاتر را می بیند.

اگر لذت ترک لذت بدانی      دگر لذت جسم، لذت نخواهی

ذکر مصیبت

السَّلامُ عَلَیْکَ یَا اَبَاعَبْدِالله وَ عَلَی الْاَرْواحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنائِکَ

شب عاشورا اباعبدالله (علیه السلام) نگاهی به چهرۀ یتیم برادر، قاسم بن الحسن (علیه السلام) کرد. نوجوان است آن هم غریزه دارد، میل به شهوت دارد، آن هم دلش می خواهد بماند.

فرمود: مرگ نزد تو چگونه است؟ عرضه داشت: «أحْلی مِنَ الْعَسَل». تعارف که نمی کند شیرین تر از عسل است.[21] این چیست که شهوت، غریزه و میل او را کاهش داده و مرگ در راه خدا را أحْلی مِنَ الْعَسَل کرده است؟ !

ما جوان هایی داریم که از این مکتب درس گرفته اند. حسین فهمیده که خودش را با انفجار تانک آن گونه به شهادت رساند و دشمنان را نابود کرد شاگرد همین مکتب است. امروز متوسل شویم به این نوجوان امام حسن (علیه السلام) و برای جوان هایمان ایشان را واسطۀ دعا قرار دهیم.

امروز می خواهم ثواب روضه را بگذارم برای اولاد و جوان هایمان. می خواهم عرض کنم آقا جان، قاسم بن الحسن (علیه السلام) ، شمایی که عمو آن قدر در بغلتان گرفت و گریه کرد «حَتَّی غُشِیَ عَلَیِه» تا روی زمین افتاد. شمایی که حضرت نگاهتان می کرد، اما زبانش نمی چرخید بگوید برو، شما که دست عمو را بوسیدی، پای عمو را بوسیدی، التماس کردی.

عمو جان!

جان زهرا کربلایی کن مرا     در ره قرآن فدایی کن مرا

جوان دارها، اولاد دارها، آن کسانی که نگران جوان هایتان هستید! امروز دامان این نازدانه را رها نکنید. آن قدر التماس کرد «لمْ یَزَلْ یَقْبَلُ یَتَقَبَّل رِجْلَیْهِ وَ یَدَیْهِ». یعنی دائماً دست و پای عمو را می بوسید.[22]

حضرت فرمود: پاشو عزیزم. نتوانست با زبان اجازه بدهد. بالاخره رضایت عمو را از حالت عمو گرفت. آمد به میدان خودش را معرفی کرد. حمید بن مسلم گزارش کرده است، در تاریخ است: این نوجوان می جنگید، یک تنه مبارزه می کرد اما یک وقت احساس کرد دیگر نمی تواند. صدا زد: عمو جان! بیا کمکم. ابا عبدالله (علیه السلام) خودش را مثل باز شکاری رساند. حمید بن مسلم می گوید: گرد و غبار جنگ میدان را گرفته بود چیزی پیدا نبود، فقط صدای برخورد شمشیر می آمد. یک وقت غبار جنگ نشست و میدان آرام شد، دیدند قاسم پایش را بر زمین می کشد، دارد جان می دهد. خون از تمام بدنش جاری است.

«فَإذا الحُسَینَ قَائِمٌ عَلی رَأسِهِ» اباعبدالله بالای سرش ایستاده و اشک می ریزد. عزیز برادر! «عَزَّ وَاللهِ عَلی عَمِّکَ» به خدا سخت است صدایم بزنی نتوانم کاری برایت بکنم.

این ها از برادرم کینه داشتند، از بابایت کینه داشتند، یک روز بدنش را تیرباران کردند.

عزیز برادر!

مزد حسن را به تو پرداختند     اسب به گلگون بدنت تاختند

این دو وسط میدان، زن ها از خیمه ها بیرون آمده اند و دارند این صحنه را تماشا می کنند. مادرش هم کربلا بوده، دارد این صحنه را تماشا می کند، دشمن دارد تماشا می کند. حمید بن مسلم می گوید: برایم سؤال بود آیا مثل علی اکبر جوان ها را صدا می زند، اما یک وقت دیدم خم شد دو دستش را زیر بدن قاسم برد، هر طرف بدن را می گیرد یک طرف بدن روی زمین می ماند، می دانید چه کرد؟ جوان دارها! «وَضَعَ صَدْرَهُ عَلی صَدْرِهِ».[23]

صَلَّی اللهُ عَلَیکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّه.

حجه الاسلام دکتر رفیعی

[1]. یونس، 57.

[2]. اسراء، 105.

[3]. عنکبوت، 43.

[4]. غررالحکم، ح 6939.

[5]. غررالحکم، ح 6985.

[6]. غررالحکم، ح 6957.

[7]. همان، ح 6985.

[8](19) مریم : 59

[9]. مریم، 59.

[10]. قال رسول الله (ص): إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهیعَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللهِ أَکْبَرُ (کافی، ج2، ص 598).

[11]. نساء، 27.

[12] العنکبوت : 29

[13]. مستدرک الوسائل، ج 11، ص 434؛ قال علی (ع).

[14]. غررالحکم، ح 609.

[15]. بقره، 269.

[16]. غررالحکم، ح 6987.

[17]. طور، 26.

[18]. کافی، ج2، ص 451 (قال علی (ع)).

[19]. احزاب، 59.

[20]. نور، 33.

[21]. سوگنامه آل محمد، ص 284 و 283.

[22]. منتهی الآمال، ص 521، مقتل آیه الله شوشتری، ص 163 و 153.

[23]. منتهی الآمال، ص 522 و 521، در کربلا چه گذشت، ص 289 و 287، سوگنامه آل محمد، ص 286 و 284، اللهوف، ص 157

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید