حقوق همسایه از منظر اسلام

حقوق همسایه از منظر اسلام

سید جعفر صادقی فدکی

چکیده :

اسلام به رعایت حقوق همسایگان و احسان به آنان اهمیت زیادی قائل شده و به پیروان خود توصیه نموده تا آن‌جا که توان دارند به همسایگان خود نیکی و محبت کنند و از آزار و اذیت آنان خودداری نمایند.

متن مقاله :

محدوده همسایه در اسلام

یکی از اوصاف و ویژگی های دیگری که اهل بیت (علیهم السلام) برای شیعیان خود بر شمرده‌اند، مدارا با همسایگان به معنای خاص و نیز عام آن است. همسایه به معنای خاص آن کسی است که خانه او نزدیک خانه انسان باشد؛ اما همسایه به معنای عام آن تمام افرادی را که به نوعی نزدیک انسان و همنشین با انسان هستند، شامل می‌شود تا بتوانیم دو خانه کنار یکدیگر را همسایه بدانیم؛ دو دوستی که در کلاس درس در کنار یکدیگر می‌نشینند را همسایه بدانیم و یا دو انسانی که در محیط کار یا محل کسب و کار پهلوی هم هستند را همسایه بدانیم و حتی دو کشور همجوار با مرزهای قراردادی همسایه هم هستند. اما در مورد اینکه چند منزل اطراف انسان، همسایه او محسوب می‌شود، امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود:
«حَریمُ المَسجِدِ اَربَعُونَ ذِراعا والجِوارُ اَربَعُونَ دارا مِن اَربَعَهِ جوانب‌ها»؛
«حریم مسجد، بیست متر است و همسایگی تا چهل خانه از چهار طرف».[3] امام صادق علیه السلام نیز فرموده است:
«کلُّ أَربَعینَ دارا جیرانٌ مِن بَینِ یدَیهِ و مِن خَلفِهِ و عَن یمینِهِ و عَن شمالِهِ»؛
«چهل خانه از چهار طرف، رو به رو، پشت سر، سمت راست و سمت چپ، همسایه محسوب می‌شوند».[4] با توجه به این روایات، نباید محدوده مجاورت و همسایگی را به یکی دو خانه در سمت چپ و راست منحصر نمود؛ بلکه محدوده همسایه بسیار بیشتر از این مقدار است. البته با توجّه به شرایط حاکم در این زمان، از جمله گسترش بیش از حد شهرها، عدم اتصال منازل از چهار سو و مانند آن شاید نتوان همه منازلی را که در محدوده مذکور قرار دارد همسایه دانست، ولی منازل موجود این محدوده در مناطق کوچک و نیز تا حدود خاصی در شهرهای بزرگ، همسایه انسان محسوب می‌شوند و مؤمنان وظیفه دارند حق همسایگی را رعایت نمایند.
همچنین از نظر اسلام همسایه منحصر در مذهب و یا حتی مسلمان بودن نیست، بلکه اگر غیر شیعه و یا حتی کافری در کنار خانه انسان سکونت دارد همسایه فرد محسوب می‌شود و از حقوق همسایگی برخوردار است.
پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در این‌باره می‌فرماید:
«الجِیرانُ ثَلاثَهٌ: جارٌ لَهُ حَقٌّ واحِدٌ، و جارٌ لَهُ ثَلاثَهُ حُقُوقٍ و جارٌ لَهُ حَقّانِ، فَالجارُ الَّذی لَهُ ثَلاثَهُ حُقوقٍ؛ الجارُ المُسلِمُ ذُو الرَّحِمِ، فَلَهُ حَقُّ الجَوارِ و حَقَّ الاِسلامِ و حَقُّ الرَّحِمِ، و أَمّا الَّذی لَهُ حَقّانِ، فَالجارُ المُسلِمُ، لَهُ حَقُّ الجَوارِ و حَقُّ الاِسلام و أمّا الَّذی لَهُ حَقٌّ واحِدٌ فَالجارُ المُشرِک»؛
«همسایه‌ها سه دسته‌اند: یک دسته همسایگانی هستند که یک حق بر همسایه دارند.
طایفه دیگر همسایگانی هستند که سه حق بر همسایه دارند و عده‌ای دیگر دو حق بر همسایه دارند.

اما آن همسایه‌ای که سه حق دارد؛ همسایه مسلمان و خویشاوند است که هم حق همسایگی و هم حق خویشاوندی و هم حق مسلمانی دارد، اما همسایه‌ای که دو حق دارد؛ همسایه مسلمان است که حق همسایگی و حق مسلمانی دارد و همسایه‌ای که یک حق دارد؛ همسایه کافر است که تنها حق همسایگی دارد».[5]

اهتمام اسلام به همسایه
اسلام به رعایت حقوق همسایگان و احسان به آنان اهمیت زیادی قائل شده و به پیروان خود توصیه نموده تا آن‌جا که توان دارند به همسایگان خود نیکی و محبت کنند و از آزار و اذیت آنان خودداری نمایند.
قرآن کریم در سوره مبارکه نساء می‌فرماید:
«واعبُدوا اللّهَ ولا تُشرِکوا بِهِ شیـئًا وبِالولِدَینِ اِحسـنـًا وبِذِی القُربی والیتـمی والمَسـکینِ والجارِ ذِی القُربی والجارِ الجُنُبِ والصّاحِبِ بِالجَنـبِ»؛
«و خداوند را بپرستید و هیچ چیز را همتای او قرار ندهید و به پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و همسایه نزدیک و همسایه دورنیکی کنید».[6] معمولاً قرآن کریم به بسیاری از معارف دینی و مسائل مورد نیاز جامعه به صورت کلی اشاره می‌نماید و کمتر به جزئیات مسائل می‌پردازد؛ لذا آنجا که دستوری در قرآن به صورت جزئی بیان گردیده و از آن مورد به خصوص نام می‌برد و نسبت به حقوق آن سفارش می‌کند نشانگر اهمیت آن موضوع و جایگاه ویژه آن در اسلام است و یکی از این موارد، احسان و نیکی به همسایه است. افزون بر این، قرآن کریم در آیه فوق، سفارش به همسایگان را در کنار توحید و نفی شرک ـ که بزرگ‌ترین و بالاترین معارف دین و اوّلین توصیه پیامبران الهی است ـ ذکر نموده که این نیز از توجه ویژه اسلام نسبت به همسایه و رعایت حقوق آنان حکایت دارد. پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله وسلم)  نیز فرمود:
«مازالَ جِبرِئیلُ یوصینی بِالجارِ حَتّی ظَنَنتُ أَنَّهُ سَیوَرِّثُهُ»؛ «جبرئیل آن‌قدر درباره همسایه سفارش نمود که من تصور کردم همسایه از انسان ارث می‌برد».[7] در روایتی آن حضرت احسان به همسایه را شرط مسلمانی دانسته و می‌فرماید:
«أَحسِن مُجاوَرَهَ مَن جَاوَرَک تَکن مسلماً»؛ «همنشین خوبی برای همسایه‌ات باش تا مسلمان باشی».[8] امام باقر علیه السلام نیز در روایتی فرمود:
«قَرَأتُ فِی کتابِ عَلی علیه السلام: أَنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله وسلم)  کتَبَ بَینَ المُهاجِرینَ والأنصارِ و مَن لَحِقَ بِهِم مِن اَهلِ یثرِبَ أَنَّ الجارَ کالنَّفسِ غَیرُ مُضارٍ و لا آثِمٍ و حُرمَهُ الجارِ عَلی الجارِ کحُرمَهِ أُمِّهِ»؛
«من در کتاب علی علیه السلام خواندم که پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) دستور العملی را بین مهاجران و انصار و کسانی که بعداً به آنان ملحق می‌شوند نوشته بود، و آن دستور این بود که همسایه مثل خود شخص است؛ نه شخص باید ضرر به او رساند و نه گناهی نسبت به او مرتکب شود. حرمت همسایه بر همسایه مثل حرمت مادر است».[9] در این روایت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)  حرمت همسایه را همانند حرمت خود انسان و حرمت مادر وی دانسته است و معنای چنین تشبیهی این است که همان‌گونه که انسان دوست دارد با خود و مادرش رفتار شود او نیز باید با همسایه خویش همان رفتار را داشته باشد! و این نهایت عنایت و توجه اسلام نسبت به همسایه است که در هیچ مکتبی مانند آن یافت نمی‌شود.

مدارا با همسایگان
حضرت امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: «و مِن عَلامَهِ أَحَدِهِم … آمِنا مِنهُ جارُهُ … لایضارُّ بِالجارِّ»؛ «و یکی از علامت‌های شیعه این است که همسایه‌اش از [دست و زبان] او در امان است و ضرری به همسایه نمی‌رساند».[1] امام جواد علیه السلام نیز در روایتی فرمود: «إِنَّما شیعَهُ عَلی… بَرکهٌ لِمَن جاوَروُا و سِلمٌ لِمَن خالَطُوا»؛ «همانا شیعیان علی علیه السلام مایه برکت هستند برای همسایگانشان و اهل صلح و دوستی هستند با کسانی که با آنان رفت و آمد دارند».[2]

حقوق همسایه از نگاه امام زین‌العابدین علیه السلام
امام زین‌العابدین علیه السلام در رساله حقوق خود، حقوقی را که همسایه بر همسایه دارد برشمرده‌اند که ما در این بخش به نقل سخنان آن حضرت در این باره و تشریح و توضیح آن می‌پردازیم.
حقوقی که آن حضرت برای همسایه بر شمرده‌اند به شرح ذیل است:

1. حفظ همسایه در غیاب:
«و أَمّا حَقُّ الجارِ فَحِفظُهُ غائِبا»؛ «و امّا حق همسایه این است که در غیابش او را حفظ نمایی».
مقصود از حفظ همسایه در غیاب وی آن است که خانه و مال او را از تجاوز و تعرض دیگران حفظ نمایی. علاوه بر این، انسان موظف است در فقدان و غیبت همسایه از جان و آبروی او نیز محافظت نماید و اگر کسی قصد تعرض به جان او را داشت به او خبر دهد و یا اگر کسی سخنان و اعمال ناروایی را به او نسبت دهد از او دفاع کرده، این نسبت‌های ناروا را مردود شمارد و خود نیز از دادن نسبت‌های ناروا یا غیبت کردن از او خودداری کند و همان‌گونه که در حضور او رفتار می‌نماید در غیبت او نیز همان رفتار را داشته باشد.

2. بزرگداشت همسایه در حضورش:
امام می‌فرماید:
«و کرامَتُهُ شاهِدا»؛ «هنگام حضور او تکریمش نمایی».
تکریم همسایه هنگام حضورش به این است که انسان به او احترام گذاشته، و با زبانی نرم و محترمانه با او سخن بگوید و از بد زبانی و فحش و دادن القاب و نسبت‌های ناروا به او پرهیز نماید؛ با اخلاق نیکو با او برخورد کند و همان‌گونه که دوست دارد دیگران با او رفتار نمایند او نیز با همسایه‌اش همان رفتار را داشته باشد.

3. یاری همسایه در حضور و غیاب او:
در ادامه آن حضرت می‌فرماید:
«و نُصرَتُهُ و مَعُونَتُهُ فِی الحالَینِ جمیعاً»؛ «در حضور و غیابش او را کمک و یاری نمایی».
در این عبارت، هم از کلمه «نصرت» استفاده شده است و هم از کلمه «اعانت» و شاید این دو لفظ اشاره به کمک مادی و معنوی داشته باشد؛ یعنی اگر همسایه به کمک‌های مادی یا معنوی احتیاج داشته باشد، همسایه او موظف است او را از هر دو جهت یاری نماید.

4. پنهان کردن بدی‌ها و عیب‌ها:
حق چهارمی که امام علیه السلام برای همسایه ذکر می‌فرماید این است:
«لا تَتَّبِع لَهُ عَورَهً و لا تَبحَث لَهُ عَن سَوْأَهٍ لِتَعرِفَها فَاِن عَرَفتَها مِنهُ مِن غَیرِ اِرادَهٍ مِنک و لا تَکلُّفٍ، کنتَ لِما عَلِمتَ حِصنا حَصینا و سِترا سَتیرا»؛
«عیب‌های او را دنبال نکن و بدی‌های او را جستجو ننما و اگر ناخواسته بر بدی و عیبی از او آگاه شدی، مانند دژی نفوذناپذیر و پرده‌ای ضخیم از آن‌ها محافظت کن».
چون انسان با همسایه شبانه‌روز و سالهای متمادی زندگی می‌کند، به طور طبیعی از اسرار و گاه از عیب‌های یکدیگر اطلاع پیدا می‌کنند. حضرت در این بخش از کلام خود می‌فرماید:
اولاً: انسان حق ندارد با اراده و خواست خود دنبال عیب همسایه‌اش باشد و در زندگی او تجسس کند.
ثانیاً: اگر ناخودآگاه بر اسرار او دست یافت باید چشم خود را بر عیب او ببندد؛ عیب او را پنهان نماید و پرده ضخیمی بر آن بکشد آن چنان‌که اگر کسی خواست بر عیب همسایه او دست یابد، قادر به این کار نباشد.

5. عدم استراق سمع:
«لا تَسمَّع عَلَیه مِن حَیثُ لا یعلَمَ»؛ «از جایی که او خبر ندارد سخنان او را استماع نکن».
انسان حق ندارد به هیچ وجه از همسایه خود استراق سمع نماید و در امور او جستجو نماید. امام صادق علیه السلام نیز می‌فرماید:
«أَنَّهُ نَهی أَن یتَطَلَّعَ الرَّجُلُ فِی بَیتِ جارِهِ و قالَ: مَن نَظَرَ إِلی عَورَهِ أَخیهِ المُسلِمِ اَو عَورَهِ غَیرِ اَهلِهِ مُتِعَمِّدا اَدخَلَهُ اللّهُ مَعَ المُنافِقینَ الَّذینَ کانُوا یبحَثُونَ عَن عَوراتِ النّاسِ و لَم یخرُج مِن الدُّنیا حَتّی یفضَحَهُ اللّهُ إلاّ أَن یتُوبَ»؛
«خداوند نهی فرموده است از این که انسان بر خانه همسایه سرکشی کند و فرموده کسی که به دنبال اسرار برادر مسلمانش یا دیگران باشد، خداوند او را همراه منافقانی که به دنبال یافتن بدی‌های مردم بودند وارد جهنم می‌کند و از دنیا بیرون نخواهد رفت تا خداوند او را مفتضح و رسوا نماید؛ مگر اینکه توبه نماید».[10]

6. یاری نمودن همسایه در گرفتاری‌ها:

«لا تُسلِمهُ عِندَ شَدیدَهٍ»؛ «به هنگام سختی‌ها و گرفتاری‌ها او را رها نکن».
همسایه واقعی آن است که به هنگام سختی و گرفتاری یار و کمک همسایه‌اش باشد؛ نه فقط در مواقع آسایش و رفاه؛ زیرا تا انسان در آسایش و رفاه است همه افراد به انسان نزدیک می‌شوند و خود را یار و دوست او معرفی می‌نمایند؛ اما همین که مشکلی برای انسان پیش آید دوستانی که ادعای دوستی دارند او را رها می‌کنند، گویا هرگز او را نمی‌شناسند. این شیوه برخورد برخلاف تعالیم اسلامی است.

7. حسادت نکردن بر دارایی همسایه:
امام علیه السلام می‌فرماید:
«و لا تَحسُدهُ عِندَ نِعمَهٍ»؛ «به نعمتی که خداوند به او عطا کرده حسادت نورز».
گاه ممکن است وی از نظر امکانات مادی و معنوی از دیگری بهتر باشد. خدا به او مال و ثروتی داده که به همسایه‌اش نداده و یا فرزندان درس‌خوان و خوبی به او داده که همسایه‌اش از آن محروم است، در اینجا حق همسایگی اقتضا می‌کند که به او حسادت نورزد و از خداوند، زایل شدن آن نعمت‌ها را تقاضا نکند و یا خودش از روی حسادت در صدد ضربه زدن به او و از بین بردن آن نعمت‌ها نباشد.

8. نادیده گرفتن خطای همسایه:
«تُقیلُ عَثرَتَهُ و تَغفِرُ زَلَّتَهُ و لا تَدَّخِر حِلمَک عَنهُ إِذا جَهِلَ عَلَیک»؛
«از خطای او درگذری و گناهش را ببخشایی و اگر کاری از روی نادانی از او سر زد، حلم و بردباری نمایی».
گاهی ممکن است از همسایه گناهی سر زند و مرتکب خطایی شود. در اینجا انسان حق ندارد گناه و بدی او را با بدی پاسخ بگوید و مقابله به مثل نماید؛ بلکه باید با حلم و بردباری با او برخورد نماید و از خطای او درگذرد؛ چه اینکه این عمل علاوه بر اینکه از کدورت‌ها و درگیری‌های بزرگ‌تر جلوگیری می‌نماید، موجب ایجاد صلح و آشتی و دوستی بیشتر بین همدیگر خواهد شد. شخصی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)  آمد و به آن حضرت عرض کرد:
«إِنَّ لِی جارا یؤذِینِی و یشتِمُنی عَلَی، فَقال لَهُ: إِذهَب فَإن هُوَ عَصَی اللّهَ فیک فَأَطِعِ اللّهَ فیهِ؛
من همسایه‌ای دارم که آزارم می‌دهد و دشنامم داده و مرا در سختی قرار می‌دهد. حضرت به او فرمود: برو، اگر او خدا را در مورد تو معصیت کرد، تو خدا را در مورد او اطاعت کن».[11]

9. نرم‌خویی و پرهیز از بدگویی:
«و لا تَخرُج أَن تَکونَ سِلما لَهُ»؛ «از راه مسالمت‌آمیز نسبت به او خارج نگردی و از او بدگویی نکنی».
توصیه دیگر امام علیه السلام نسبت به همسایه این است که در هنگام خطای همسایه و گناه او، انسان باید با گذشت و نرم‌خویی با او برخورد کند و از عصبانیت و فحش نسبت به او پرهیز نماید؛ زیرا اگر در آن هنگام فرد بر خود مسلط نباشد و نسبت به همسایه خود زبان فحش و بدگویی را بگشاید عواقب ناگواری برای او و همسایه در پی خواهد داشت؛ تا آنجا که طبق برخی روایات ممکن است انسان مرتکب قتل نفس محترم گردد.[12]

10. دفع دشنام دهندگان به همسایه:
«و تَرُدَ عَنهُ لِسانَ الشَّتیمَهِ»؛ «و زبان فحش دهندگان را از او دفع نمایی».
انسان ـ همان‌گونه که نسبت به تعرض و دشنام به خود حساسیت دارد و از خود واکنش نشان می‌دهد ـ موظف است نسبت به همسایه خود نیز احساس مسئولیت کند و اگر کسی در حضور یا غیابش او را دشنام دهد، از او دفاع نماید و دشنام به همسایه‌اش را دفع کند.

11. آگاه نمودن همسایه از خیانت دیگران:
«و تُبطِلَ فیه کیدَ حامِلِ النَّصیحَهِ»؛ «و باطل نمایی درباره همسایه، حیله کسی که در لباس نصیحت‌کننده به او مکر می‌ورزد».
در این بخش از کلام، امام علیه السلاممی‌فرماید؛ نه تنها فرد نباید به همسایه آزار رساند و نسبت به او حیله و مکری در پیش گیرد، بلکه گامی جلوتر رود و اگر کسی در لباس ناصح و خیرخواه قصد مکر و حیله به همسایه‌اش را داشته باشد، باید او را از مکر وی آگاه سازد و نگذارد با فریب و حیله حق او را ضایع نماید.

12. معاشرت نیکو با همسایه:
در آخرین جمله، امام علیه السلام می‌فرماید:
«و تُعاشِرُهُ مُعاشِرهً کریمَهً»؛ «و باید با او معاشرتی نیکو و کریمانه داشته باشی».[13]

جمله یاد شده هر آنچه را اسلام درباره رفتار نیکو با برادران دینی بیان کرده و هر آنچه را از آن نهی کرده شامل می‌شود و همسایه موظف است به تمام این سفارش‌ها درباره همسایه‌اش عمل نماید.

غفلت از همسایه گرسنه
آورده‌اند: مرحوم آیت اللّه سید جواد عاملی ـ فقیه معروف و صاحب کتاب گرانسنگ «مفتاح الکرامه» ـ شبی مشغول صرف شام بود که پیشخدمت استادش سید مهدی بحرالعلوم درب منزل او را به صدا در آورد و پیغام استاد را مبنی بر احضار وی به اطلاع او رساند. سید جواد بدون آنکه غذا را به آخر برساند با شتاب تمام به خانه سید بحرالعلوم رفت. تا چشم استاد به وی افتاد با خشم و تغیری بی‌سابقه گفت: سید جواد! از خدا نمی‌ترسی؟! از خدا شرم نداری؟! سید جواد از این سخن استاد، غرق در حیرت شد که چه شده و چه حادثه‌ای رخ داده است. تاکنون سابقه نداشته استادش این چنین او را عتاب کند. هر چه به مغز خود فشار آورد تا علت را بفهمد ممکن نشد. ناچار پرسید: حضرت استاد ممکن است بفرمایید تقصیر این جانب چه بوده است؟ استاد فرمود: هفت شبانه روز است فلان همسایه‌ات و عائله‌اش گندم و برنج گیرشان نیامده است. در این مدت از بقال سر کوچه خرمای زاهدی نسیه کرده و با آن به سر برده‌اند. امروز که رفته تا باز خرما بگیرد قبل از آنکه اظهار کند بقال گفته نسیه شما زیاد شده است. او هم بعد از شنیدن این جمله خجالت کشیده تقاضای نسیه کند، دست خالی به خانه برگشته است و امشب خودش و عائله‌اش بی شام مانده‌اند. سید جواد گفت: به خدا قسم از این جریان بی‌خبر بودم! اگر می‌دانستم به احوالش رسیدگی می‌کردم. استاد فرمود: همه داد و فریادهای من برای این است که تو چرا از احوال همسایه‌ات بی خبری؟ چرا هفت شبانه روز آن‌ها به این وضع بگذرانند و تو نفهمی؟ اگر با خبر بودی و اقدام نمی‌کردی که تو اصلاً مسلمان نبودی؛ یهودی بودی! گفت: می‌فرمایید چه کنم؟ استاد گفت: پیشخدمت من این سینی بزرگ غذا را بر می‌دارد. همراه هم تا نزدیک منزل آن مرد بروید. تو در بزن و از او خواهش کن که امشب با هم شام را صرف کنید. این پول را هم بگیر و زیر فرش یا بوریای خانه‌اش بگذار و از اینکه درباره او ـ که همسایه توست ـ کوتاهی کرده‌ای معذرت بخواه. مجمعه را همان‌جا بگذار و برگرد. من اینجا نشسته‌ام و شام نخواهم خورد تا تو برگردی و خبر آن مرد مؤمن را برایم بیاوری. پیشخدمت سینی بزرگ غذا را ـ که انواع غذاهای مطبوع در آن بود ـ برداشت و همراه سید جواد روانه شد. پیشخدمت از جلوی درب خانه برگشت و سید جواد پس از کسب اجازه وارد شد. صاحبخانه پس از شنیدن معذرت خواهی سید جواد، دست به سفره برد. لقمه‌ای خورد. حس کرد که این غذا دست پخت عرب نیست. فوراً دست کشید و گفت: این غذا دست پخت عرب نیست؛ بنابراین از خانه شما نیامده و تا نگویی از کجاست من دست به غذا دراز نخواهم کرد. سید جواد هر چه اصرار کرد که کاری نداشته باشد، اثر نکرد؛ لذا چاره‌ای ندید و ماجرا را از اوّل تا آخر نقل کرد. آن مرد بعد از شنیدن ماجرا غذا را تناول کرد؛ اما سخت در شگفت مانده بود و می‌گفت: من راز خودم را به احدی نگفتم. از نزدیک‌ترین همسایگانم نیز پنهان داشته‌ام. نمی‌دانم سید از کجا مطلع شده است!
سرّ خدا که عارف سالک به کس نگفت      در حیرتم که باده فروش از کجا شنید[14] رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم)  در روایتی می‌فرماید:
«ما آمَنَ بِی مَن باتَ شَبعانَ و جارُهُ جائِعٌ»؛ «ایمان به من نیاورده است کسی که سیر بخوابد و همسایه‌اش گرسنه باشد».[15]

منابع

[1]. الخصال، ص 544؛ وسائل الشیعه، ج 5، ص 202؛ بحارالانوار، ج 74، ص 150.

[2]. الکافی، ج 2، ص 669؛ وسائل الشیعه، ج 12، ص 132.

[3]. محجه البیضاء، ج 3، ص 422؛ بحارالانوار، ج 71، ص 155.

[4]. نساء 4 36.

[5]. محجه البیضاء، ج 3، ص 422.

[6]. الکافی، ج 2، ص 667؛ محجه البیضاء، ج 3، ص 426.

[7]. الکافی، ج 2، ص 666؛ وسائل الشیعه، ج 12، ص 126.

[8]. نهج السعاده، ج 1، ص 461؛ بحار الانوار، ج 65، ص 194.

[9]. صفات الشیعه، ص 13.

[10]. من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 13؛ الامالی، صدوق، ص 514؛ وسائل‌الشیعه، ج 29، ص 67 .

[11]. محجه البیضاء، ج 3، ص 423.

[12]. الکافی، ج 2، ص 303.

[13]. الخصال، ص 569؛ الامالی، صدوق، ص 455.

[14]. سیمای فرزانگان، ص 351 ـ 353.

[15]. الکافی، ج 2، ص 668 .

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید