مقدمه: در سایت «کانون زنان» مقاله ای گفتگو گونه ای تحت عنوان «معنای فضیلت مردان و حقوق اقتصادی زنان در قرآن» از خانم هاله سحابی وارد شده است که از جهات گوناگون قابل تأمل است. در این مقاله گفتگو گونه، تلاش شده است تا نگاه قرآن و کارشناسان قرآنی را نسبت به زنان، نگاه ناموفق و نامیمون جلوه دهد. از این روی شبهاتی را در این راستا طرح نموده است و خود به جواب آن پرداخته است.
هر چند چنین دغدغه ای از یک خانم قرآن پژوه شایسته تقدیر و تعریف است ولی بی دقتی ها و حرف های غیر کارشناسانه هم همیشه در ترازوی نقد و بررسی قیمت گذاری و کد گذاری می شود. متن مورد نظر نیز چنین است و از این روی پاره ای از آن مورد مداقه و نقد و بررسی قرار می گیرد.
شبهه:
بخشی از شبهاتی که در این متن گفت و گو گونه، مطرح گشته است این است که: «احکام قرآنی نسبت به زن قیمومیتی و سرپرست واره نگریسته شده است. گویی مردان مسئول احقاق حقوق زن هستند چه در مقام همسر و چه در مقام پدر». هم چنین آمده است: «هر جا در قرآن سخن از برتری و فضیلت کسی بر دیگری است، دلیلش غالباً همان برتری ها در امکانات و توانایی های دنیایی بوده است. هر جا در قرآن از فضیلت صحبت شده است، مراد روزی، قدرت، علم، دانش و مهارت است… بنابراین اگر در آن روزگاری مرد خطاب آیات قرآن است به این دلیل بوده که در آن دوره امکانات بیشتر از زن داشته است. اما این روزها دیگر فضیلت به معنایی که در قرآن آمده است صرفاً به مرد محدود نمی شود و زنان نیز در جامعه از سطوح مختلف فضیلت برخوردار شده اند».
همچنین آمده است: «قوّام بودن مرد بر زن و این که رجال قوّامون علی النساء معرفی شده اند از جمله خطاب های توصیفی است و نه دستوری…».
جوابی روشمندانه و واقع بینانه با نگاه جوان مردانه
قبل از آنکه نگاه به قرآن، زنانه و یا مردانه باشد، باید نگاه جوان مردانه و همه جانبه باشد تا با جهانی بودن قرآن و جاودانگی آن تنافی پیدا نکند. از این روی هرگاه بحث قیمومیّت مرد بر زن مطرح می شود باید دقیق و عمیق مطرح شود تا حق قرآن درست ادا شود. طرح این بحث به صورت فصلی و موسمی که مرد زمانی به علت مشکلات اقتصادی زن، به او قیمومیّت و سرپرست وارگی می داشته هم اکنون که زن از نظر اقتصادی به استقلال دست یافته است، دیگر به قیمومیت و سرپرست وارگی مرد نیاز ندارد و به آن رضایت هم نمی دهد، بحث درستی به نظر نمی رسد و با جهانی بودن قرآن و جاودانگی آن همخوانی ندارد. چون قرآن، این کتاب آسمانی درباره زن و مرد بی هیچ اغراق و سیاست بازی، اندیشه به حق خود را باز گفته و موقعیت حقیقی هر یک را به طور روشن بیان کرده است و تمامیت در خلقت و هدایت را به طور مشترک به زن و مرد عطا فرموده است.
اگر خداوند در آفرینش انسان از زیبایی و حسن و کمال، سخن رانده و به خود مباهات کرده، هم نسبت به زن و هم نسبت به مرد فرموده است: «و تبارک الله احسن الخالقین؛ آفرین بر خدا که بهترین خلق کنندگان است».[1]
اسلام برای هر یک از زن و مرد وظایف روشن و مشخصی قرار داده است تا در مقابل یک دیگر مسئول باشند. شریعت همنوا با عقل، حاکمیت محدود را در جهات مدیریت برای مرد قرار داده و زن را به منظور ایجاد و حرکت حقیقی، در این جهات، تابع مرد شمرده است، ولی زور، ظلم، ستم و مردسالاری استبدادی و فرعون مآبانه را در امور زندگی نفی و ردّ کرده و موقعیت های برجسته و زمینه های خاصّ ارزشی زن را به طور شفّاف بیان نموده است.
تنها چیزی که باید در رفتارهای اجتماعی و تمام شئوون زندگی زناشویی حاکم باشد، عقل و شریعت است، در واقع زن و مرد باید در رفتارشان تابع حق و عقل باشند. حق تعالی زن را در جهات خاص و معدودی تابع مرد قرار داده است؛ همان طوری که در دسته ای از امور زن را موقعیت ممتاز بخشیده است، بنابراین، مرد نمی تواند ظالمانه حکم کند و زن نیز نباید از شوهر خود در معصیت الهی تبعیت کند.[2]
در واقع یک تقسیم های زیبایی برای زن و مرد ترسیم شده است و از حدود آن نباید تجاوز کرد. این غیر از این است که ما احکام قرآنی و دین را فصلی و موسمی و برای یک زمان و مکان خاص بدانیم.
وقتی از قیمومیت مرد سخن به میان می آید یک سلسله مزایایی اجرایی و مدیریتی برای مرد مطرح است و آن هم مدیریت شرعی یعنی تا زمانی که به دستور شرع مقدس اسلام عمل کند و از حد و مرز آن خارج نشود، مدیریت دارد و کارهای اجرایی خانه و خانواده را بر دوش دارد. هرگاه از حدود شرع تجاوز کند و نتواند درست انجام وظیفه کند، این حق از او سلب می شود و به دیگری واگذار می شود. در مورد زن نیز مساله این گونه است… ولی در اصول بنیادی تقرّب و تکامل، بین زن و مرد فرقی نیست، به عنوان نمونه وقتی زن در مقابل مرد و مرد در مقابل زن به عنوان دو صنف مطرح است هرگز مرد قوّام و قیّم زن نیست و زن هم در تحت قیمومیت مرد نیست. «الرجال قوامون علی النساء»[3] مربوط به آنجایی است که زن در مقابل شوهر و شوهر در مقابل زن باشد که در آن صورت سخن از قوّام بودن به میان می آید، به اضافه آن که قوام بودن نشانه کمال و تقرب به سوی حق تعالی نیست، هم چنان که در تمامی وزارت خانه ها، و جامعه های بشری و مراکز گوناگون افرادی هستند که قوّام دیگری هستند و این مدیریت فخر معنویت نیست بلکه یک کار اجرایی است و فقط یک مسئولیت اجرایی و مدیریتی.
مسایل اجتماعی و شمّ اقتصادی و تلاش و کوشش برای تحصیل مال و تأمین نیازمندی های منزل و اداره زندگی را مرد بهتر به عهده می گیرد و چون مسئول تأمین هزینه، مرد است و مرد هفتاد سال، صد سال، بلکه مادام العمر واجب النفقه است و این خود بار مسئولیتی بسیار سنگینی را بر دوش مرد می گذارد و در صورت تعدّی و تخطّی از دستور شرع مقدس، مرد را محکوم و مجازات می نماید… از این روی سرپرستی و حفاظت داخلی منزل هم با مرد است و این یک وظیفه است نه فضیلت، دوم قوّام بودن که قرآن شریف بدان پرداخته است، وظیفه و انجام وظیفه است.[4]
گرچه «الرجال قوّامون علی النساء» جمله خبریّه است ولی روحش انشاء است یعنی ای مردها شما قوّام منزل باشید، سرپرست منزل باشید، کارهای بیرون منزل را انجام دهید، اداره زندگی را در منزل به عهده بگیرید و آسایش و آرامش خود و خانواده را در منزل تأمین و فراهم سازید، چه زن صاحب ثروت کلان باشد و چه فقیر.
برخی قیمومیت را به معنای اسیر بودن زن معنا می کنند که بسیار ناصواب است و معنایی است که روح قرآنی ندارد. چون قیمومیت از منظر قرآن انجام وظیفه است نه حاکمیت شاهانه، قیّم بودن زن و مرد در محور اصول خانواده است، گاهی زن قیّم مرد می شود و گاهی مرد قیّم زن. در اصول خانوادگی بسیاری از مسایل عوض می شود. اطاعت فرزند چه پسر و چه دختر از ساحت مقدس پدر و مادر واجب است. اگر مادر فرزند را از کاری نهی کرد، اطاعت از مادر واجب است پس نمی تواند بگوید: چون من به درجه اجتهاد رسیده ام و یا مهندس و طبیب شده ام دیگر تحت فرمان مادر نیستم. در حقیقت در چنین مواردی مادر قیّم پسر است و لو آن که پسر مجتهد و متخصص طراز اول باشد. در امور داخلی خانه و خانواده زن و شوهر، مادر و فرزند و پدر و فرزند یک سلسله حقوق متقابلی و رفت و برگشتی نسبت به هم دارند.[5]
افرادی که از قیمومیت برداشت آزاد دارند و پیش فرض های ذهنی خویش را بر آن تحمیل می کنند به نوعی مرتکب تحریف معنوی می شوند از این روی می گویند: دیگر زن اسیر و برده دست مرد نیست و دوران برده داری و اسارت به پایان رسیده است و زن هم می تواند صاحب فضیلت باشد. حال آن که این برداشت، نوعی پیش داوری در مورد نظرات قرآن و تحمیل پیش فرض ها به قرآن است. وگرنه قیمومیت از منظر قرآن هیچ بار منفی ای ندارد تا گفته شود اِمد آن به سر آمده است.
قرآن شریف از اول فضیلت را نه اختصاصی برای مرد دانسته است و نه اختصاصی برای زن. مرد و زن هر دو صاحب فضیلت هستند و در عرصه های گوناگون زندگی بر اساس توانمندی های جسمی و روحی از آن بهره می جویند.
قرآن عزیز مرد و زن را سه گونه مورد خطاب قرار می دهد. بخشی از خطابات مخصوص مردان است و بخشی از خطابات ویژه زنان و بخش دیگر از خطابات مشترک برای زنان و مردان. اگر در قرآن شریف سوره یونس، سوره یوسف و… آمده است، سوره مریم و سوره کوثر و سوره نساء نیز آمده است و در سوره نساء تمام حقوق بنیادین زن را برشمرده است و از حقوق همه جانبه زن دفاع کرده است و زن را هم چون مرد صاحب فضیلت و شرافت و عفت دانسته است. اگر قرآن عزیز برخی از مردان را الگوی مردان و زنان جهان قرار داده است برخی از زنان را الگوی زنان و مردان جهان قرار داده است. مگر حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ و حضرت مریم الگوی تمام مردان و زنان جهان نیستند؟ مگر حضرت خدیجه به عنوان یک زن ثروتمند صاحب فضیلت نبود و بر بسیاری از بزرگان قریش فضیلت و برتری نداشت؟ مگر مردان نسبت به هم فضیلت و برتری ندارند؟ مگر زنان برخی نسبت به برخی دیگر برتری و فضیلت بیشتری ندارند؟ مگر قرآن شریف نمی گوید: برخی از پیامبران بر برخی دیگر از فضیلت بیشتری برخوردارند؟[6]… وقتی پای مراتب مرد و زن و فضیلت معنوی مرد و زن به میان آید، بحث بسیار ظریف و ارزشمند نیز می شود و فکر همگان بدان قله قد نمی دهد.
در برد متوسط و برد بلند خطابات قرآن نسبت به زنان و مردان به صورت «هُنّ لباسٌ لکم و انتم لباسٌ لهنّ»[7] و «ان اکرمکم عند الله اتقیکم»[8] است. یعنی زنان مایه آرامش مردان هستند و مردان مایه راحتی زنان و گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست.
زن سکینت آفرین است و مرد آسایش آفرین
با این بیان، قیمومیت را نمی توان از مرد سلب کرد، همان طوری که مادری کردن را نمی توان از زن سلب کرد. واجب النفقه بودن را نمی توان از دوش مرد برداشت، همان طوری که زن را نمی توان واجب النفقه شوهر دانست و مهریه را نمی توان از دوش مرد برداشت همان طوری که مهر و محبت را نمی توان از دوش زن برداشت. مرد را نمی توان به زیور آلات و زینت آلات آرایش کرد، همان طوری که زیور آلات و زینت آلات را نمی توان از زن سلب کرد… پس هر سخن جایی و هر نقطه مکانی دارد.
تفاوت های بین مرد و زن طبیعی است همان طوری که تفاوت های بین مردان و تفاوت های بین زنان نیز طبیعی است. هیچ دو شیءای در جهان هستی عین همدیگر نیستند. قطرات باران و برف یکی نسبت به دیگری متفاوت است. پس این ها هیچ منافاتی به فضیلت ها و تکامل و تعامل ندارد. معیار واقعی در برد بلند فضیلت شناسی، تقوا و پرهیزگاری است، نه زن بودن و یا مرد بودن و… .
بنابراین وقتی مسایل درست از هم تفکیک شوند، هیچ منافاتی نسبت به هم پیدا نمی کنند و هیچ شبهه ای را به ذهن نمی آورد. وقتی نقش زن با نقش مرد به هم آمیخته شود و خلط مبحث صورت گیرد، این همه شبهات و سئوالات به انسان رو می کند و گاهی برخی ها در باتلاق های عمیق شبهات فرو می روند که اگر به جواب درست دست نیابند، هلاک می شوند.
قیمومیت مرد بر زن را این گونه می توان مثال زد که: اگر فردی تختی ساخته و دیگری را بر روی آن نشانده و خود به خدمت او کمر بسته باشد و نام خود را قوّام گذارده باشد، آیا در این صورت از احترامات و رعایت آن که بر تخت نشسته است چیزی کم کرده اند؟ هرگز.
حال آیا زن آن بر تخت نشسته صاحب احترام و عزت و صاحب رعایت و عفت و مرد آن خدمتگزار وظیفه شناس رعایت کننده نیست؟ البته که هست و قیمومیت مورد نظر قرآن این گونه است. فضیلت مرد بر زن همانند فضیلت عضوی بر عضو دیگر است، و چون هر عضوی خاصیت و جایگاه خاص خودش را دارد و وظیفه هر کدام متفاوت و گوناگون است، بنا بر این فضیلت به معنای نابرابری و بی عدالتی و برتری طلبی نیست. مرد هم که بر اساس امتیاز متناسب با خلقت خود دارای فضیلت است و زن هم بر اساس امتیازات متناسب با ترکیب وجودی خود صاحب فضیلت است.[9]
آیا اگر خداوند در قرآن می فرمود: «النّساء قوّامون علی الرجال» تمام مشکلات زنان جهان حلّ می شد و همه مشکلات موجود بر سر راه زنان جهان برداشته می شد؟ آیا اگر این عبارت قرآنی به عکس می شد، حقوق زنان جهان حفظ می شد و دیگر زنان در آگهی های اقتصادی کشورهای غربی به بازی گرفته نمی شدند؟ آیا فحشای اینترنتی و هزاران مشکل اخلاقی ـ انسانی زنان جهان بر چیده می شد…؟
یک قرآن پژوه با هر نگاهی به قرآن نگاه کند، بوی پایمال کردن حقوق زنان را لمس نمی کند؛ اگر با نگاه زنانه به قرآن نگریسته شود، قرآن در برد بلند و دستیابی به بهشت لقاء فضیلت های معنوی را به طور مساوی بین مرد و زن تقسیم می کند و اگر با نگاه مردانه نیز به قرآن نگریسته شود باز هم چنین به دست می آید و اگر با نگاه جوان مردانه و هوشمندانه نیز به قرآن نگاه شود به طور قطع و یقین به این حقایق قرانی دست می یابد که در هیچ جای هستی هیچ کس و هیچ کتابی به اندازه قرآن عزیز از زن دفاع نکرده است و به زن کرامت و بزرگواری عطا نکرده است.
نگاه بسیار دقیق و عمیقی که قرآن به انسان داشته است این است که واژه زوج را هم برای مرد به کار برده است و هم برای زن.
در فرهنگ قرآن واژه زوجه و یا زوجات به کار گرفته نشده است. واژه زوج و زوجه در تعبیرات عرفی و محاوره ای به کارگرفته می شود. و گرنه در فرهنگ قرآن فقط واژه زوج به کار آمد. بار معنایی این نکته بسیار بلند است و آن این که در برد بلند، انسانیت فضیلت کرامت و … نه زن بردار است و نه مرد بردار.[10]
در فرهنگ قرآن مرد اصل و زن فرع نیست
زن و مرد هر دو از «نفس واحده»[11] خلق شده اند. از نظر قرآن زنان تولیدی مردان نیستند… .
حرف و حدیث در این راستا بسیار است. آن چه به اختصار قابل بیان است این است که:
1. قیمومیت به معنای مدیریت شرعی است و انجام وظیفه، از این روی هیچ بار منفی در آن لحاظ نشده است.
2. قیمومیت مورد نظر قرآن در محدوده خانه و خانواده و زن و شوهر خلاصه می شود. با این بیان، همان طوری که زن بیگانه واجب النفقه مرد بیگانه نیست، مرد بیگانه هم بر زن بیگانه قیمومیت و سرپرست وارگی ندارد.
3. این حکم قرآن جهانی و جاودانی است و تمام خانواده ها و زن و شوهر را شامل می شود. از این روی چه زن صاحب سرمایه و ثروت باشد و چه زن صاحب ثروت و سرمایه نباشد، قیمومیت و تأمین هزینه های اقتصادی زن و خانواده با شوهر است.
4. در برد بلند و دستیابی به کمالات، میدان به طور مساوی برای مرد و زن باز است و هر کس بر اساس توان مندی جسمی و روحی می تواند این مسیر را پشت سر بگذارد. و معیار نهایی و پایانی در شناسایی فضیلت ها تقوا و پرهیزگاری است، نه زن بودن و نه مرد بودن.
5. زن و مرد نسبت به یکدیگر نقش لباس و پوشش را به عهده دارند.
6. پس با هر نگاهی به قرآن نگاه کنیم، به طور مساوی از حق مرد و زن دفاع کرده است و در عرصه حقوق خانواده زن را کرسی نشین و صاحب احترام و عزت و صاحب جلال و جمال قرار داده و از شوهر او به طور جدّی خواسته است مسئولیت مصونیت شرعی و اقتصادی او را به دوش کشد و از این کرسی نشینی و تخت نشینی نگهبانی و پاسداری نماید.
7. زن واجب النفقه مادام العمر شوهر است، صاحب حق مَهر است. می تواند خود را با انبوهی از زیور آلات و زینت آلات بیاراید. می تواند صاحب اقتصاد و سرمایه و پس انداز باشد، صاحب حق ارث و… است، در برخی موارد ارث هم، ارث مرد بیشتر از ارث زن است.
آیا این به معنای این است که حقوق زن در اسلام پایمال می شود؟!
این بود بیان مختصر از یک مطوّل تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
[1] . مؤمنون / 14.
[2] . نکونام، محمد رضا، زن مظلوم همیشه تاریخ، قم، ظهور شفق، چاپ اول، 1384ش، ج3، ص125ـ126.
[3] . نساء / 34.
[4] . جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جلال و جمال، قم، مرکز فرهنگی رجا، چاپ دوم، 1371ش، ص365ـ368.
[5] . همان.
[6] . بقره / 253.
[7] . بقره / 187.
[8] . حجرات / 13.
[9] . کمالی، سید علی، قرآن و مقام زن، تهران، نشر اسوه، چاپ پنجم، 1378ش، ص260ـ261.
[10] . جوادی آملی، عبدالله، همان، ص99.
[11] . نساء / 1.
علی اصغر بابایی ساخمری