در سایت اینترنتی روز نوشتهای از خانم شیرین عبادی درج شده بود که در این نوشتار مانند بسیاری دیگر از سخنان ایشان و نوشتههای همفکران وی، در ضمن چند جمله بدون ذکر استدلال و تحلیل، همه احکام شرعی متفاوت بین زن و مرد مورد حمله قرار گرفته است و غیر منصفانه احکام الهی را تبعیض آمیز و ظالمانه میداند.
از نظر نگارنده این گونه نوشته جات، ارزش نقد و بررسی عالمانه ندارد چرا که مستدل و علمی به بحث ننشسته است. اما از آنجایی که متأسفانه در دنیای کامپیوتر و اینترنت هر چیزی را میتوان در معرض نمایش و دید میلیونها چشم قرار داد و افراد زیادی ممکن است با خواندن این خطوط به اشتباه دچار شوند، به طور مختصر نکاتی را متعرض میشوم و بحث تفصیلی آن را به کتب مربوطه میسپارم.
در بخش اول نوشتار آمده است که دنیای غرب سعی دارد تصویر سیاهی از جامعه ایران ارائه نماید و برخی حوادث جامعه و برخی قوانین جزایی، مستند آنهاست، اما باید توجه کرد که اولاً حوادث فجیع و رفتار وحشیانه نسبت به زنان یا کودکان یا حتی مردان دیگر در کشورهای غربی و آمریکایی، کم رخ نمیدهد، قتلهای مکرر، خوردن گوشت انسان، تجاوزات فراوان در خانه، اداره و خیابان و موارد فراوان دیگری که مرتباً به گوش میرسد. ثانیاً: هم در ایران و هم در کشورهای دیگر، راه حل اساسی، تربیت انسانها و بازگشت آنان به اخلاق، انسانیت و معنویت دینی است و الا هیچگاه این امور از بین نخواهد رفت.
ثالثاً: برخلاف دیدگاه شما، مجازات زن و مرد زناکار یا هم جنس باز یا قاتل و جنایتکار طبق دستور اسلام، امری سیاه و تاریک و مایه خجالت نیست. بلکه این کیفرها دستور الهی و آسمانی است، به صلاح و خیر بندگان است و بر اساس بینش دو بعد بودن انسان و اعتقاد بر معاد و بهشت و دوزخ و لزوم تزکیه و طهارت نفس است. البته قانون و رفتار ما برای کسانی که این نگرش و عمل را قبول ندارند، نامأنوس و گاهی غیر معقول مینماید، اما رد و انکار آنها مستلزم ارایه دلیل عقل پسند است.
در اوایل حرفها، آمده است «یکی از غرور آفرین ترین جنبههای حیات اجتماعی در ایران، آن است که بیش از 65 درصد دانشجویان دانشگاههای آن دختر هستند.»
اما با توجه به باورها و فرهنگ دینی و ملی مردم ایران، تناسب اکثر مشاغل و فعالیتها با جسم و روح مردان بیش از زنان، انتظار جامعه و زنان از کار و نان آوری مردان، عدم تبعیت بسیاری از زنان تحصیلکرده از شوهران خود در صورت احساس برتری، تن ندادن بسیاری از دختران تحصیلکرده و شاغل به ازدواج یا درخواست جدایی از همسر با کوچکترین مشکل پس از ازدواج و خیلی معضلات دیگر، این روند به دگرگونی ساختار اجتماعی و مشکلات اساسی منجر خواهد شد که بخشی از آن را اینک شاهدیم. بنابراین واقعیت موجود، نه تنها غرورآفرین نیست، بلکه نگران کننده و مشکل آفرین است و باید به نحوی چارهجویی شود.
در دنباله سخن، ایشان با یک ترفند و عوامفریبی یکی از احکام شرعی درباره شهادت بر زنا را مورد حمله قرار میدهد. توضیح مطلب این است که در قوانین مربوط به شهادت در فقه و در قانون مجازات اسلامی ایران آمده است که جرم زنا با شهادت چهار مرد یا سه مرد و دو زن یا دو مرد و چهار زن ثابت میشود. این در صورتی است که جمع این افراد، اعم از زن و مرد حاضر شوند. جرم و حدّ زنا با مجموعه شواهد اثبات میشود اما اگر به این حد نصاب نرسیدند، برای اهمیت دادن به آبروی افراد و دفع کردن حکم با کمترین شک و تردید و نیز جلوگیری از تبانی در متهم ساختن افراد، حکم ثابت نمیشود بلکه شاهدان، اعم از مرد و زن، حد قذف خواهند خورد. نکته اساسی در مسئله این است که در حد قذف برای شاهدان اگر به حد لازم نرسند، فرقی بین مرد و زن نیست؛ اما ایشان برای اثبات مدعای بدون دلیل خود یعنی تبعیض بر علیه زنان، فقط اسم از زن بردهاند. ایشان نوشتهاند: «میتوان زنها را در مواردی که مردی حاضر به دادن شهادت نشده است، فقط به جرم شهادت دادن تنبیه کرده و شلاق زَد؟»
در حالی که ماده 76 قانون مجازات اسلامی را که خود ایشان نیز درج کردهاند میگوید: «شهادت زنان به تنهایی یا به انضمام شهادت یک مرد عادل زنا را ثابت نمیکند، بلکه در مورد شهود مذکور حد قذف طبق احکام قذف جاری میشود.» همانطور که خوانندگان ملاحظه میکنند در قانون «شهود مذکور» آمده است و فرقی بین زن و مرد در این مورد نیست. اما ایشان با عینک مخصوص زنانه و متهم کردن دین به ظلم و تبعیض، فقط به ادعای خود میاندیشند.
درباره اصل حکم شهادت باید بگویم اولاً شهادت دادن با توجه به تعریف حق و تکلیف، احکام و آثار آنها، یک تکلیف و وظیفه است نه یک امتیاز و حق؛ چرا که گواهی دادن قابل نقل و انتقال یا اسقاط نیست؛ به ارث نمیرسد؛ در مورد آن نفع مادی مقصود نیست، شاهد قابل احضار است و کتمان شهادت ممنوع و حرام، شهادت دروغ کیفر دارد، شهادت غلط و اشتباه مسئولیت مدنی و مالی دارد، شهادت راست و درست نیز تهدیدهایی احتمالاًبه دنبال دارد. از همه این موارد استفاده میشود که شهادت یک تکلیف است نه حق. پس نپذیرفتن گواهی در برخی موارد، به معنای تضییع حق و توهین به زن نیست.
ثانیاً: برتری احساسات در زن و ضعف نسبی حفظ و ضبط جرایم موجب میشود که شهادت زن با مرد برابر نباشد. زن با یک گریه و یا تَشر و تهدید، تحت تأثیر قرار میگیرد و از سوی دیگر حضور کمتری در جامعه دارد، در نتیجه دقت کمتری در ضبط نکات و حوادث دارد. ثالثاً شهادت زن در حق الناس با اینکه مهمتر از حق الله شمرده میشود، پذیرفته است و این نشان میدهد که عدم پذیرش در موارد دیگر نشانه بیاعتمادی و توهین به زنان نیست. در باب حدود (و نیز قصاص طبق نظر برخی علما) نیز سیاست دین بر دشواری شرایط اثبات جرم و دفع حدود (از جمله سنگسار که ایشان خیلی مورد حمله قرار میدهند) با کمترین تردید است. حضور زنان در عرصههای ختلف جامعه و درگیریها و قهرا ارتکاب جرایم مطلوب شارع نیست. به علاوه احساسات و رأی زنان توسط دوست یا دشمن با وسایل مختلف، قابل تأثیرگذاری است و این جهت در مردان کمتر است.
با توجه به نکات ذکر شده، پرواضح است که نپذیرفتن شهادت زنان در برخی دعاوی یا احتساب شهادت دو زن معادل با یک مرد در برخی دعاوی دیگر به هیچ وجه ناشی از نگاه تبعیض آمیز و غیر انسانی به گروه زنان نیست بلکه بر اساس مراعات ویژگیهای جسمی و روحی و نیز جایگاه زنان در جامعه است. به علاوه تحمل و ادای شهادت یک مسئولیت و تکلیف سنگین و گاهی پرمخاطره است نه امتیاز و حقی فوق العاده و ناشی از اصل انسانیت که به فراموشی سپرده شده است.
یکی دیگر از تفاوتهای حکمی زن و مرد که مورد حمله خانم شیرین عبادی قرار گرفته است، مسئله دیه است. ایشان دیه را به معنای خونبها و ارزش جان انسان گرفتهاند و از نصف بودن دیه زن نسبت به مرد استنتاج کردهاند که پس احکام قضایی اسلام ظالمانه و ناروا است با اینکه پاسخ این شبهات مکرراً از سوی نویسندگان مختلف به صورت مستند داده شده است اما متأسفانه توجه به آنها نشده و به صورت غیر منطقی بر یک رأی غلط پافشاری میشود. اما این دیدگاه باطل است و دیه قیمت عضو یا جان افراد نیست تا از میزان آن ارزش انسان شناخته شود. چرا که انسان، چه مرد و چه زن ارزشش به تقوا و قرب الهی است و قتل یک انسان بدون مجوز شرعی به منزله قتل همه انسانها است و اساساً نفس انسانی قابل ارزشگذاری مثل سایر اجناس نیست. برابری دیه برخی از اعضای بدن مثل بینی با کل بدن و جان انسان، اضافه شدن دیه در ماههای حرام، برابری دیه اعضای زن و مرد تا میزان یک سوم کل دیه، تفاوت ارزش حقیقی انسانها به عدد آدمیان، برابری دیه جنین و نوزاد با بهترین و کاملترین انسانها، همگی شواهد گویایی هستند بر اینکه دیه، قیمت افراد نیست. دیه یک نوع جریمه و عامل بازدارنده و نیز تا حدودی جبران خسارت مالی ایجاد شده است و چون خسارت ناشی از فقدان مردان در جامعه و خانواده بیش از فقدان زنان است، خسارت بیشتری به بازماندگان مقتول پرداخت میشود که البته بازماندگان مرد، زن و بچه او هستند و بازماندگان زن، شوهر و فرزندان او.
لازم به ذکر است که حکمتها و اسرار دیگر این حکم همچون سایر احکام آسمانی بر ما مخفی است و فهم دقیق و کامل همه دستورات نه برای ما میسور است و نه وظیفه ماست. آنچه برای ما ممکن است و قطعاً میدانیم این است که هرگز خداوند عادل به بندگان خود، ظلم نخواهد کرد و بیش از انسانهای محدود، به فکر خیر و صلاح زنان و مردان عالم است.
ایشان به طور کلی و اجمال سایر موارد اختلاف در حکم بین زن و مرد را هم مورد انکار قرار میدهند. لکن مردان و زنان فهیم و با انصاف میدانند که در سایر موارد نیز به هیچ وجه ظلمی بر انسانها روا داشته نشده است. اگر سهم الارث زنان و دختران در مواردی کمتر از مردان است برای این است که وظیفه کار کردن و فعالیت اقتصادی و پرداخت هزینه زندگی زن و فرزند بر دوش مرد است و در حقیقت این مال به زنان برمیگردد و صرف مخارج زندگی میشود. اگر در ازدواج تفاوتی هست برای این است که میل جنسی مرد بیشتر و در سالیان طولانیتری باقی است اما زن اینگونه نیست بلکه برعکس در ایام عادت، حمل و زایمان و یائسگی، میل کمتری دارد و به دلیل اشتباه در نسل و نیز وجود غیرت در مردان، امکان ازدواج با دو شوهر را ندارد. اگر در حکم پوشش تفاوت هست به جهت تأثیر زیاد ظاهر افراد بر جنس مخالف است و اختلاف مرد و زن از نظر میل جنسی و تحریک توسط بینایی و میل به خودآرایی و خودنمایی در زنان و نکات مهم و دقیق فراوانی که در همه این امور لحاظ شده است.
آنچه مسلم است هیچ یک از این تفاوتها بر اساس تبعیض بر علیه زنان نیست. کما اینکه احکامی مانند وجوب مهریه و نفقه بر مردان، تکلیف جبهه و جهاد برایشان، حرمت پوشیدن طلا و حریر و ابریشم بر مردان، ظلم به مردان نیست. جالب اینکه ایشان و هم قطاران وی هیچگاه به احکام حمایت کننده و به سود زنان (به زعم آنان) اشاره نمیکنند تا فرضیه غلط و موهومشان مخدوش نگردد.
نکته دیگر اینکه ایشان دائماً شاه بیتی را تکرار میکنند و آن اینکه «هدف امری بزرگتر یعنی تساوی و برابری است.» یا «ما خواهان برابری کامل حقوق زن و مرد هستیم.»
اشکال اساسی این تکفر این است که مبنای غلطی را برای مطالبات خود انتخاب کرده است. مراد امثال ایشان شباهت و یکسان بودن قوانین مربوط به زنان و مردان است. اما ایشان باید پاسخ دهند، تفاوتهای فراوان جسمی و روحی زن و مرد را چگونه توجیه میکنند؟ شما اگر دو نفر نیاز به غذای متفاوت و هیکل بزرگ و کوچک دارند، آیا یک اندازه و برابر غذا میدهید؟
اگر دو نفر قدرت متفاوت دارند، آیا بار مساوی بر دوش آنان میگذارید؟ مگر نه این است که «تبعیض» زمانی معنا پیدا میکند که در شرایط مساوی، تکلیف یا حق نابرابر برای افراد قائل میشویم؟ وقتی شرایط زن و مرد در برخی امور تفاوت دارد (مانند امور مربوط به حجاب و ازدواج) اگر شما وظیفه یا حق مساوی برای آنان فرض کنید، این برابری عین ظلم است نه عدل.
بنابراین خواستن برابری و تشابه کامل حقوق زن و مرد، مطالبه ظلم است نه عدالت خواهی.
ایشان و دوستان فمینیست وی مشخص نکردهاند و نمیکنند که این مطالبات را از موضع یک زن مسلمان و معتقد به دین و خدای یگانه ذکر میکنند یا از موضع انکار و نفی دین اسلام؟! و صد البته که مواجهه با این قضایا از این دو منظر کاملاً متفاوت میشود. اگر چه به نظر ما حتی از موضع برون دینی و انکار دین و تعبد نسبت به خداوند، باز هم احکام متعالی دین، عادلانه، عاقلانه و انسانی است.
سخن پایانی این است که بد نیست همفکران ایشان و شخص برنده جایزه صلح جهانی نگاهی به تاریکیها و یا سیاهیها و ظلمها و تبعیضهای موجود در دنیای غرب و مهد تمدن یعنی آمریکا بیندازند تا شاهد روسفیدی ایرانیان و قوانین جمهوری اسلامی باشند و منفعلانه در صدد تخریب قوانین اسلامی برنیایند. این همه خشونت علیه زنان، کودک آزاری، سقط جنین، فساد و فحشا و قمار، تجاوز و جنایت، زندانی و شکنجه، بردگی انسانها و خرید و فروش زنان و کودکان، استثمار مردم و کشورهای ضعیف و امثال اینها ناشی از چیست؟!
حمید کریمی