کشتی نجات و لجاجت برای غرق شدن

کشتی نجات و لجاجت برای غرق شدن

قرآن کریم کتابی است که سرگذشت پیشینیان را همان گونه که بوده، شرح می‎دهد[1] و از راه بیان ماجرای زندگی آنان به بیداری و هشیاری مردم و عبرت گرفتن از سرنوشت آنان کمک می‎کند، چنانچه امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: «بر شما باد به آشنایی و خواندن قرآن، وقتی به آیه‎ای می‎رسید که گذشته‎گان در اثر انجام کاری به نجات و سعادت رسیده‎اند به آن عمل کنید و وقتی به آیه‎ای رسیدید که افرادی به واسطه انجام کاری به هلاکت رسیده‎اند از آن کار دور باشید.»[2] اما با کمال تأسف عدّه‎ای هم هستند که نه تنها از این سرگذشت‎ها درس و عبرت نمی‎گیرند، بلکه بدون در نظر گرفتن شرائط و آداب درک و فهم قرآن، سراغ آیاتی می‎روند که به پندار خویش آن آیات با هم تناقض دارند و آن وقت بر علیه قرآن موضع‎گیری می‎کنند و بر این اساس است که در سایت افشا در مورد داستان حضرت نوح اشکال‎تراشی شده و می‎نویسد: قرآن در سوره هود در آیات 38 ـ 37 می‎گوید: «ما به نوح گفتیم: دیگر به تو ایمان نمی‎آورند و با ساختن کشتی به فکر نجات مؤمنان از عذاب ما باش. او مشغول ساختن کشتی بود و هر گروهی از اشراف و قوم نوح بر او می‎گذشتند او را مسخره می‎کردند.» در حالی که در سوره قمر / 9 در تناقضی آشکار می‎گوید: «آنها نوح را تکذیب کرده و گفتند: او دیوانه است و مانع رسالتش شده و او را راندند.» چگونه ممکن است که نوح رانده شده را باز می‎بینند و مسخره‎اش می‎کنند؟ او که دیگر در بین قوم خود نبود؟!
آنچه باعث این توهم شده است کلمه «ازدجر» است که به رانده شد، ترجمه کردند و نتیجه گرفتند که نوح از بین قومش رفته ولی باید دید معنای واقعی این کلمه چیست؟ این کلمه در اصل «ازتجر» بود که «تا» مبدل به «دال» شده است و از ریشه‎اش «زجر» می‎باشد، «زجر» در لغت دو معنی دارد: اول: صدای بلند و فریاد زدن. دوم: منع و نهی و جلوگیری کردن.[3] در تفسیر این آیه نیز سه قول وجود دارد که در هیچ کدام همانند معانی لغوی،‌تبعید شدن نیامده است:
1. ازدجر یعنی حضرت نوح آزار داده شد چرا که حضرت نوح را خیلی آزار می‎دادند تا دست از تبلیغ خود بردارد[4] و در روایت نیز آمده که «ازدجر» یعنی او را دشنام دادند وبرخی نیز گفته‎اند که نوح را تهدید به مرگ کردند.[5] شیخ طوسی نیز گفته است «ازدجر» یعنی او را دشنام داده و گاهی تهدید به مرگ می‎کردند.[6] و در سوره شعراء / 116 آمده که به نوح گفتند:‌اگر دست از تبلیغ خدایت بر نداری سنگ‎سارت می‎کنیم، علاوه بر این تفاسیر در تفسیرهای مجمع البیان طبرسی،‌روض الجنان، شریف لاهیجی، هدایت، من هدی القرآن و… هم در ذیل تفسیر این آیه، کلمه «ازدجر» را به آزار دادن با دشنام، کتک و تهدید به کشتن معنی کرده‎اند.
2. یعنی حضرت نوح را با صدای بلند و فریادها طرد و رد می‎کردند و نه تنها با فریاد و هیاهو، بلکه با هر عملی مانع می‎شدند تا نوح دست از تبلیغ یکتاپرستی بردارد.[7] 3. علامه طباطبایی و برخی از دیگر مفسران احتمال سومی نیز داده‎اند که «ازدجر» توضیح کلمه «مجنون»‌است یعنی می‎گفتند: نوح را جن آزار رسانده و عقل او را ربوده است و در نتیجه هرسخنی که می‎گوید، جن در آن مؤثر است و آثار جن زدگی از سخنانش مشهود است، چه برسد به این که نوح بخواهد وحی الهی را به مردم برساند.[8] با توجه به معنی لغوی «ازدجر» و نیز تفسیرها و روایات اسلامی، از این آیات تبعید شدن حضرت نوح استفاده نمی‎شود و گویا نویسنده و مدعی تناقض پنداشته است که رانده شدن یعنی تبعید کردن، ولی در عرف نیز از رانده شدن این مفهوم فهمیده نمی‎شود و اگر گفته شود فلانی را از سیاست راندند یا از جامعه راندند به این معنی نیست که او را از کشور اخراج کردند،‌بلکه مراد این است که دیگر فلانی نفوذ سیاسی و اجتماعی ندارد. بنابراین هیچ تناقضی در داستان حضرت نوح وجود ندارد، حتی اگر «ازدجر» در لغت و تفسیر هم معنی نمی‎شد باز باید به تبعید کردن استعمال نشود چرا که خود آیه 38 سوره هود می‎گوید: «قوم نوح وقتی از کنار کشتی نوح می‎گذشتند، او را مسخره می‎کردند» و هیچ وقت نباید صراحت آیات قرآنی را با پندارهای ذهنی در تناقض دید و همه این سرگذشت‎ها برای عبرت‎گیری است که خداوند می‎فرماید: «این از اخبار غیبی است که قبل از این تو و قومت بی‎خبر بودید و با وحی آگاهی یافتید، پس (ای رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ ) شکیبایی پیشه کن که عاقبت کار با اهل تقوا است.»[9]


[1] . طه / 99.
[2] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت،‌مؤسسه الوفاء، 1404 هـ. ق، ج 89، ص 94، باب 8، وحی 43.
[3] . مجمع البحرین، ج 3،‌ص 315 و العین، ج 6، ص 61 و لسان العرب، ج 4، ص 318.
[4] . طیب،‌عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، اسلام، 1378 هـ ش، ج 12، ص 351.
[5] . بحرانی،‌هاشم؛ البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، مؤسسه البعثه، 1415، هـ. ق، ج 5،‌ص 219 و کاشانی، فتح الله؛ منهج الصادقین،‌تهران، کتابفروشی محمد حسن علمی، 1336 هـ. ش، ج 9، ص 97.
[6] . طوسی، محمد ، التبیان فی تفسیر القرآن،‌ بیروت، احیاء‌التراث العربی،‌بی تا، ج 9، ص 446.
[7] . مکارم شیرازی، ناصر؛ نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374 هـ. ش، ج 23،‌ص 30.
[8] . طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ترجمه:‌محمد باقر موسوی، قم، اسلامی، 1374 هـ. ش، ج 19، ص 110 و ر. ک: صادقی تهرانی، محمد؛ الفرقان، قم، فرهنگ اسلامی، 1365 هـ. ش، ج 27، ص 483 و قرشی،‌علی اکبر؛ احسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت، 1377 هـ. ش، ج 10، ص 443.
[9] . هود / 49.
فرج الله عباسی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید