سوگندهای حکیمانه خداوند در قرآن

سوگندهای حکیمانه خداوند در قرآن

خدای متعال در کتاب خویش برای تبیین و تفهیم معارف قرآنی از شیوه ها و روشهای گوناگون استفاده کرده است. مثل این که یک مطلب را هم در قالب استدلال و برهان دقیق آورده و همان مطلب سنگین را در جای دیگر در شکل مثل و تمثیل آورده است.
سرّ استفاده از روشهای گوناگون در دعوت و تعلیم، آن است که انسان ها گرچه از فرهنگ مشترک فطری برخوردارند، لیکن در هوشمندی و مراتب فهم یکسان نیستند.[1] از این رو، لازم است کتاب جهان شمول الهی، معارف فطری را با روشهای متفاوت و در سطح گوناگون تبیین کند. چنانکه توحید را گاهی در چهره «برهان تمانع» عرضه می کند؛ برهانی که حکیمان و متکلمان، آن را به عنوان پیام وزین و سنگین تلقی می کنند و در فهم کیفیت تقریر تلازم مقدم و تالی و بطلان تالی آن قیاس اختلاف دارند و گاهی در لباس مثلی ساده که هر اُمّی درس ناخوانده ای توان فهم آن را دارد.[2] یکی از فنون بیان که مورد استفاده قرآن در تبیین معارف قرار گرفته است قسم و سوگند می باشد.
قسم و سوگند عبارت است از: ایجاد ربط خاصی بین خبر و یا انشاء و بین چیز دیگری که دارای شرافت و منزلت است، به طوری که بر حسب این قرارداد، بطلان و دروغ بودن انشاء یا خبر مستلزم بطلان آن چیز باشد، و چون آن چیز در نظر صاحب قرارداد و دارای مکانت و احترام ویژه ای است و هیچگاه راضی به اهانت به آن نیست از این جهت فهمیده می شود که در خبری که داده راستگو است، و در تصمیمی که گرفته پایدار است، پس قسم در اینگونه امور تأکید شدید می باشد.[3] در این مورد این شبهه وبلاگ چو آفتاب می از شرق پیاله برآید،‌مطالبی آمده است که مضمون و خلاصه آن به منظور پاسخگویی به صورت دو سؤال مجزا ذکر می گردد.
1. قسم را در جایی بکار می گیرند که شخص برای گفته خویش برهان و دلیل نداشته باشد، پس خدا آیا بر گفته های خویش دلیل ندارد که از قسم استفاده کرده است؟
2. قسم را همواره به چیزی که مورد احترام و قابل ارزش نزد دو طرف باشد می خورند، حالی آنکه آنچه خدا به آنها قسم خورده این طور نیست. چرا که به زیتون و انجیر و اسبانی که نفسشان به شماره در آمده است قسم یاد کرده است.
در این نوشتار سعی بر آن است که برای هر قسمت جواب کافی و مقتضی داده شود که ذیلاً‌ تقدیم می گردد.
1. علت قسم خوردن خدا
برای جواب در ابتدا بعضی کارکردهای قسم را می آوریم
الف)‌قسم برای تأکید شدید مضمون هر مطلبی است که به خاطر آن آمده است.[4] ب) از قسم عظمت و شرافت چیزی که به آن قسم یاد شده فهمیده می شود.[5] ج) قسم از شخص حکیم می تواند نشان دهنده استدلال و برهان ضمنی بر آن چه قسم برای آن یاد شده باشد.[6] که توضیح این قسمت بعداً به صورت مستدل خواهد آمد.
د) از آنجا که قسم یکی از فنون بیانی می باشد، هر جا اقتضای استفاده قسم را داشته باشد از قسم استفاده می شود. هر چند بر آن مطلب دلیل دیگر هم وجود داشته باشد. توجه به کارکردهای قسم به خوبی روشن می شود که قسم در مقابل استدلال و برهان و منطق نیست،‌بلکه شیوه ای برای بیان و رساندن مطلب است هر چند بر آن مطلب دلیل منطقی دیگری هم وجود داشته باشد.
اما در قرآن برای ارائه یک مطلب هم از شیوه استدلال و برهان استفاده شده است و هم از طریقه تمثیل و تشبیه و هم از مسلک و روش سوگند برای همان مطلب کمک گرفته شده است. به عنوان مثال خدای متعال در مورد معاد و عذاب و ثواب آخرت» از هر شیوه و روشی استفاده کرده است در سوره «مرسلات» بعد از پنج قسم می فرماید: «انا توعدون لواقع؛ به طور قطع آنچه وعده داده شده اید، قطعاً واقع شونده است.»
در سوره روم آیه 50، همین مطلب را در قالب تشبیه و تمثیل ارائه می کند، می فرماید:
پس به آثار رحمت الهی بنگر که چگونه زمین را بعد از مرگش زنده می کند. تحقیقاً‌ (همان زنده کننده زمین) زنده کننده‌مردگان (هم) هست و او بر هر چیزی تواناست.
منکرین معاد شبهاتی را مطرح می کنند که در قرآن به طور استدلالی این شبهات جواب داده می شود که موجب ثبوت مسئله معاد می شود. شبهات و جواب های قرآنی آنها، به علت طولانی بودن فقط آدرس آنها را بیان می کنیم.[7] کارکردهای قسم به عنوان شیوه ای برای رساندن مطلب از سو، و استفاده قرآن از قسم با وجود مستدل و برهانی بودن مطالب قسم از عرفی همگی به خوبی روشن می کنند که قسم های قرآنی نشانه‌بی منطقی نیست.
2. چرا خدا به امور بی اهمیت قسم یاد کرده است؟
برای جواب به این پرسش ابتدا تعریفی از قسم می آوریم. از تعریف قسم امور زیر روشن می شود.
الف) آنچه به آن قسم می خورند لازم است نزد قسم خورنده با اهمیت باشد.
یعنی مخاطب قسم از آنجا که می داند، قسم خورنده اهمیت و احترام ویژه ای بر آنچه به آن قسم خورده قائل است نتیجتاً به صدق گفتار او نسبت به مضمون خبر پی می برد.
مثل اینکه کسی به جان خودش یا به جان بچه اش قسم یاد می کند و هر چند که جان او یا بچه او نزد مخاطب از چندان اهمیتی برخوردار نباشد، منتهی همینکه مخاطب می داند این دو امر نزد آن شخص مورد احترام است قسم او را قبول می کند.
ب) از قسم حکیم پی به عظمت آنچه به آن قسم یاد می کند می بریم.
اگر قسم خورنده، حکیم باشد، خدایی که خالق همه اشیاء هست و در عمل به عهد و پیمان خود همیشه وفادار هست از این قسم دو نتیجه می گیریم.
1. عظمت و ارزش آن شیء بر ما روشن می شود هر چند به ارزش آن پی نبریم.
2. روشن می شود که حکمتی در آن شیء نهفته است که خدا در جای بخصوصی به آن قسم خورده نه به چیز ارزشمند دیگر.
حکمت قسم های خدا چیست؟
خدا در قسم های خود علاوه بر نشان دادن اهمیت آنها و علاوه بر تأکیدی که از این طریق بر وقوع خبر می شود قسم های خود را طوری انتخاب کرده و آورده است که خود آنها حجت و دلیل بر ثبوت خبر و جواب قسم نیز باشند.
برای توضیح مطلب فوق مثالی را از یکی از سوره ها می آوریم.
خدا در آیات ششگانه اول سوره مرسلات به فرشتگانی که مسئول تدبیر امور و آورنده حلال و حرام و… هستند قسم می خورد که، تدبیر اینگونه امور نشان تکلیف از جانب خدا است و تکلیف نیز جز با حتمی بودن روز جزاء و معاد معنی ندارد. یعنی وجود چنین فرشتگانی خود دلیل وقوع معاد است که، وقوع معاد در این آیات به عنوان جواب قسم آمده است.[8] تا اینجا روشن شد که قسم های خدا حکیمانه می باشد. اما در شبهه مطرح شده 3 قسم از قسم های قرآن به عنوان اشیاء‌بی اهیمت آمده است.
الف) انجیر و زیتون که در سوره تین واقع شده است.
ب) اسبانی که نفسهایشان به شماره در آمده است که در سوره عادیات واقع شده اند. که هر یک به طور جدا مورد بررسی قرار می گیرد.
الف) سوره تین
بنابر آنچه گفتیم: اولاً: قسم های واقع شده در این سوره برای تأکید مضمون خبر آمده اند.
ثانیاً: این قسم ها علت برای جواب و خبری که برای قسم آورده شده نیز می باشند.
توضیح اینکه^
منظور از تین و زیتون دو امر می تواند باشد.
1. انجیر و زیتون که دو میوه معروف می باشند.[9] 2. مظظور از «تین» کوهستانی است که دمشق بر بلندی آن قرار دارد،‌و منظور از زیتون کوهستانی است که بیت المقدس بر بالای یکی از کوه هایش بنا شده است. و اطلاق نام دو میوه بر این دو مکان شاید به این خاطر بوده که این دو میوه در این دو منطقه می روید، و سوگند به این دو منطقه هم شاید به خاطر این بوده که عده بسیاری از انبیاء در این دو منطقه مبعوث شده اند.[10] و خلاصه‌جواب قسم این است که انسان از دو کشش برخوردار است. نیرویی که او را به طرف خدا می برد و نیرویی که می تواند او را به پایین ترین درجات پستی بکشاند.»[11] با توجه به هر یک از دو معنی که برای «تین و زیتون» ارائه دادیم، در هر دو معنی این قسم علتی برای جواب در خود پنهان داشته است.
1. «تین و زیتون» طبق این معنی جزو خوراکی ها می باشند. که این دو نمونه ای از آنها به شمار می آیند. خلق خوردنی ها به خاطر نیازی است که در انسان ها وجود دارد و این نشان دهنده قوه حیوانی خوردن و آشامیدن در انسان ها به شمار می رود. پس روشن شد که وجود «تین و زیتون» خوردنی دلیل بر وجود قوه حیوانی در وجود انسان می باشد.
از طرفی قسم به «طور سینین» به عنوان کوهی که حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ در آنجا با خدا تکلم کرد و همچنین قسم به «هذا البلد الامین» که مکه معظمه می باشد، نشانی از وجود جنبه معنوی در انسان می باشد. چون تبلور معنویت و ارتباط معنوی انسان با خدا را در این دو مکان به نمایش می گذارد. که جز با وجود این جنبه در نهاد آدمی معنی دیگری نمی تواند داشته باشد.
این دو جنبه (حیوانی و معنوی و متعالی) در وجود انسان خود دلیل محکمی بر وجود دو کشش در نهاد انسان ها می باشد.
2. در صورت اینکه منظور از «تین و زیتون» دو مکان مذکور باشد،‌در این صورت با توجه به اینکه بسیاری از پیغمبران الهی در این دو مکان شریف مبعوث شده اند قسم های چهارگانه همگی به یاد اورنده بعثت انبیاء ـ علیهم السّلام ـ می باشند و بعثت و فرستادن فردی از طرف خدا برای هدایت انسان و جلوگیری او از افتادن در سیاه چال هلاکت و رساندن او به درجات بالای ملکوت جز با وجود دو جنبه‌روحی حیوانی ومتعالی سازگاری ندارد. و می رساند که در وجود این موجود خاکی دو جنبه و دو کشش می باشد که انبیاء ـ علیهم السّلام ـ برای تقویت کشش متعالی و رساندن او به درجات عالی از طرف خدای عالم به سوی عالمیان فرستاده شده اند.
ب) سوره عادیات
اول در سوره عادیات چندین قسم آمده است که همگی راجع به اسبان سربازان و همینطور به مجاهدین در جنگ علیه دشمنان دین است.[12] این قسم ها علاوه از تأکید مضمون خبر و رساندن ارزش والای مجاهدین راه خدا همانطور که قبلاً تقدیر شده است حجت و دلیلی بر مضمون جواب قسم و خبر نیز می باشند.
توضیح اینکه خلاصه و مضمون جواب قسم ها این است که: انسان دارای نفس اماره ای هستند که آنها را می کشاند به اینکه منافع را به طرف خود جلب کنند و او دلداده لذائذ دنیوی است و موجودی است که در مقابل دین خدا می ایستد.[13] این از یک طرف.
از طرفی مضمون قسم ها هم گفتیم که دلالت می کنند بر مدح مجاهدین در راه خدا که از دین حمایت می کنند و وجود و لزوم حامی دین و مجاهدی که به خاطر دین جنگ کند خود دلیل بر وجود جنبه‌سرکشی در انسان دلالت دارد و حجتی بر وجود آن است که در واقع حجت بر جواب قسم می شود.
1. قسم یاد کردن به خاطر نبود منطق نیست بلکه قسم جز فنون بیان است و در قرآن به آنچه قسم یاد شده هم در مضمون آنچه با آن قسم یاد شده و هم در دیگر آیات قرآن دلایل زیادی بر مضمون خبر و جواب قسم می باشد.
2. چیزهایی که خدا به آنها قسم یاد کرده نشان از ارزش واهمیت آنها دارد. و آنچه در قسم لازم است این است که نزد قسم خورنده ارزشمند باشد. هر چند بر ما معلوم نباشد. علاوه بر این آنچه خدا به آنها قسم خورده علاوه بر تأکید مضمون خبر و نشان دادن ارزش آنها، دلیل و برهانی بر مضمون خبر نیز هستند.


[1] . تفسیر تسنیم،‌آیت الله جوادی آملی، مؤسسه اسرا، چاپ سوم، اردیبهشت 81، ج 1، ص 39 الی 42.
[2] . همان.
[3] . ر. ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج 6، ص 301 و 302.
[4] . ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، (ره) ، مترجم:‌سید محمد باقر موسوی، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ 11، تابستان 78، ج 6، ص 302.
[5] . ترجمه تفسیر المیزان، همان، ج 20،‌ص 237.
[6] . ترجمه تفسیر المیزان، همان، ج 20، ص 237.
[7] . ر. ک: آموزش عقاید،‌آیت الله مصباح یزدی، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ 14، تابستان 75، ج 3، ص 151 الی 159.
[8] . ر. ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج 20، ص 237.
[9] . ر. ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج 20، ص 538 و ر. ک: الاقسام،‌آیت الله سبحانی، مؤسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ ، چاپ اول، ص 177 و 178.
[10] . همان.
[11] . ر. ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج 20، ص 540 الی 544 و ر. ک:‌الاقسام، آیت الله سبحانی، ص 182 و 181.
[12] . ر. ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج 20، ص 588 الی 590 و ر. ک:‌الاقسام، ص 185 و 186.
[13] . ر. ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج 20، ص 590 الی 592 و ر. ک: الاقسام، ص 185 الی 189.
رسول جوانی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید