در سایت آقای علی طهماسبی مقاله ای درج شده است (تاریخ 6 فروردین 1384) تحت عنوان «کندوکاوی در مسئله حجاب» و سپس در تاریخ 3/ 7 / 84 تکمله ای بر نوشته قبلی اضافه کرده اند. درباره مطالب ایشان نکات و اشاراتی به ذهن می رسد که برخی از آنها از این قرار است:
1. ایشان می گوید سخن من نه حکمی شرعی است و نه استنباطی فقهی، و سپس می خواهد کارشناسانه معنای دقیق حکم حجاب را بفهمد. در مقام عمل، هر شخصی یا صاحب نظر است که طبق نظر خود عمل می کند و یا مقلد است و باید طبق نظر کارشناس و خبره عمل کند. البته این اصل و حکم عقلی و شرعی به معنای این نیست که شخصی در معنای احکام و آیات قرآن تأمل نکند؛ بلکه هر مسلمان صاحب فکری لازم است که در فهم قرآن، اندیشه و تلاش کند.[1] اما باید توجه داشت فهم ابتدایی و ساده ای که با اطلاعات ناقص خود از آیات پیدا می کنیم، سخن آخر نیست و ممکن است خطا باشد. بنابراین برداشت های اولیه و غیر کارشناس نمی تواند مبنای قضاوت نهایی باشد.
2. در ادامه مقاله می خوانیم: «نقطه کانونی در شکل گیری مضامین فقهی دورانی بوده است که با روزگار صدر اسلام فاصله ای جدی و تفاوتی بنیادی داشته است.» اما افرادی که با تاریخ تفسیر و فقه و حدیث، آشنایی مختصری داشته باشند، می دانند که این دوران با صدر اسلام و تاریخ پیامبر و جمع آوری قرآن گره خورده است. روایات احکام و فقه از راویان حدیث و منبع علم امامان معصوم ـ علیهم السّلام ـ صادر شده و در دوران غیبت هم به عالمانی مثل مرحوم شیخ صدوق، مفید، کلینی،طوسی (ره) و مانند آنها می رسد.
سپس می گوید: «به جز متن قرآن هیچ اثرمکتوب و مستندی که تدوین آن به پیش از دوره بنی عباس مربوط باشد، در دست نداریم…»در حالی که ما کتب حدیثی و رجالی و تاریخی ای داریم که حاصل اصول مکتوب در زمان ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ و قرن اول و دوم هجری است. گرچه در میان احادیث و تواریخ،روایات جعلی نیز مشاهده می شود، اما مطالب مسلم و روشن هم فراوان یافت می شود که بسیاری از آنها مورد قبول شیعه و سنی است. و راه بازشناسی حدیث صحیح از باطل در علم حدیث و رجال آمده است. حکم و محدوده حجاب و مفاد آیات مورد بحث از موارد مورد وفاق است.
3. وی در نکته دومی می گوید: «متن قرآن را به درستی نمی توان فهمید؛ چرا که بسیاری از واژگان رد طول تاریخ، معانی و مصادیق متفاوتی با اصل خود پیدا کرده اند.» اما برخلاف گفته ایشان باید گفت غالب واژگان همان معانی گذشته خود را دارند. آری! برخی کلمات ممکن است معانی دیگری پیدا کرده باشند که با رجوع به منابع معتبر لغت، خصوصاً لغت های قدیمی تر و تخصصی تر، می توان به معانی دقیق سابق آنها رسید، علاوه بر روایات و تفاسیر معتبر دست اول که شاهد خوبی برای معانی قبلی واژه ها هستند؛ اما مصادیث مختلف یک معنا، دخالتی در حقیقت یک معنا ندارد. در ضمن توجه داریم که قرآن، معججزه و کتاب راهنمای جاوید برای همه اعصار است و این میسر نیست مگر با امکان فهم دقیق آیات آن.
4. در نکته سوم آمده: «در هیچ کجای قرآن نیامده است که زنان باید موی سر خودر را بپوشانند» در حالی که همه مفسرین بزرگ قرآن و فقها و نیز مردان و زنان با ایمان بر اساس قرآن و روایات در طول تاریخ بر این باورند که پوشاندن سر زن در برابر نامحرم لازم است و این از ضروریات اسلام است. بلکه در میان سایر ملل و مذاهب و فرهنگ ها هم تا دوران اخیر مشاهده می کنیم که پوشاندن سر زنان و حتی مردان، امری رایج و غالب بوده است.
5. ایشان بر این باور است که پوشش زنان امری نسبی است، در این باره باید پرسید مراد از نسبی بودن حجاب چیست. اگر مراد این باشد که میزان پوشش زن واظهار زیبایی های خود نسبت به همسر و محارم و بیگانگان متفاوت است، این سخن صحیحی است و روایات ناظر بر قرآن هم بیان کرده اند که زینت ظاهر برای نامحرم، فقط صورت و دو دست است و در مقابل محارم، محدودهبازتر و سپس در برابر شوهر که هیچ حدی برای پوشش لازم نیست. اما اگر مراد این است ـ چنانکه از متن و پاورقی به دست می آید ـ که زن در برابر بیگانه، اگر احساس کرد که باید خود را کامل بپوشاند، چنین می کند و اگر لازم ندید می تواند پوشش کمتری داشته باشد و مثلاً موی خود را آشکار کند،این سخن غلطی است. از نظر قرآن و روایات، نامحرم، نامحرم است، حتی اگر برادر شوهر و پسر عمو باشد، چه در شهر و کشور خودی و چه در اروپا و سرزمین های کفر،بین این موارد تفاوتی وجود ندارد. اساساً حجاب یک امر شخصی محض نیست و در درجه اول، حق الله است و در هر شرایطی و نسبت به همه افراد نامحرم باید مراعات شود.
6. اما راجع به اختیاری بودن حجاب که در ابتدا و انتهای مقاله آمده،نیمی از سخن ایشان صحیح است. بله! افراد مؤمن و آگاه برای رسیدن به کمال خود، حجاب را با اختیار انتخاب می کنند و خود را حفظ می کنند. اما اینکه افرادی که حجاب را قبول ندارند یا حتی مؤمن و مسلمان نیستن، مجازند در یک جامعه دینی هر نوع پوششی داشته باشند، مخدوش است؛ چرا که حجاب و پوشش افراد، چه مرد و چه زن، علاوه بر حیثیت فردی،حیثیت اجتماعی و تأثیر روحی و روانی بر ناظران دارد و زمانی که حدود قرآنی حجاب مراعات نگردد، سلامت و سعادت جامعه لطمه می بیند. علاوه بر ضررهای جسمی، مادی، خانوادگی و دیگری که این بی مبالاتی به دنبال دارد،تجاوز به حریم ایمان دیگران نیز هست.
7. ایشان از آیه شریفه «و اذا سألتموهنّ متعاً فسئلوهنّ من وراء حجابٍ»[2] استفاده می کنند که حجاب پوششی برای زنان نیست؛ بلکه بیرون از وجود آنها مانند یک پرده است. در حالی که این برداشتی منحصر به فرد و عجیب است. این آیه علاوه بر حد حجاب که آیات و روایات فراوان بر آن دلالت دارد، حریم بیشتری برای سلامت رابطه زن و مرد قائل می شود و می گوید در هنگام مطالبهیک شیء، لازم نیست با نامحرم و زنان رودرو شوید؛بلکه یک ظرف یا لباس را مثلاً، از پس پرده هم می توانید بگیرید.
8. اما سخن ایشان در مورد خِمار، مناقشات متعددی دارد. وقتی سخن بدون مراجعه حتی به کتب معتبر لغت یا تفسیر و کلمات اصولی و بنیانی علم باشد،چنین بیراهه خواهد رفت. در این باره به چند نکته باید توجه کرد اول، ایشان هیچ منبع و مدرکی در مورد برداشت لغوی و استفاده تاریخ خود ارائه نمی دهد. دوم، خُمُر جمع خِمار است. ریشه این کلمه با خَمر یعنی شراب یکی است. خمر، ویژگی سیاهی و تیرگی عقل را به دنبال می آورد و شاید خِمار چون به رنگ سیاه و تیره دارد، به این نام خوانده شده است.[3] در مورد معنای خِمار در المصباح المنیر آمده: لباسی است که زن به وسیلهآن سر خود را می پوشاند؛مجمع البحرین طریحی، خِمار را به مقنعه معنا کرده است؛ چنان که شیخ طوسی[4] هم همین گونه معنا کرده است و در برخی روایات، تعبیر «قناع» آمده است. سوم، شیعه و سنی نقل کرده اند که به دنبال نزول این آیه، زنان انصار هر یک مقنعه ای مشکی به سر کردند؛ گویا بالای سر آنها کلاغ نشسته است.[5] چنان که گفته شد، فهم مفسرین و راویان و متشرعه در طول تاریخ، پوشاندن سر توسط خِمار یا مقنعه تا روی گردن و سینه است.
در مورد نام های لباس و مطلب نویسنده، در تفسیر مجمع البیان از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ روایتی نقل شده که پوشش زن را در برابر نامحرم، مرکب از چهار نوع لباس ذکر می کند: [6] «دِرع و خِمار و جلباب و ازار»؛ یعنی پیراهن، مقنعه، چادر و ازار که لباسی مانند دامن یا لنگ یا مقداری بلندتر از اینهاست.
چهارم، راجع به اینکه حرف «علی» در آیه آمده نه «الی» می گوییم در تعابیر مشابه آیه کلماتی است که روی سر بودن خِمار را نشان می دهد. برای مثال در روایتی، حجاب حضرت فاطمه چنین نقل شده: «لاثت خِمارَها علی رأسها و اشتملت بجلبابها؛ مقنعه را بر سر پیچید و چادر را به خود پیچیدند».[7] تمام بدن و هیکل و سرت را بپوشان.[8] در روایت دیگری پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به حضرت زهرا، هنگامی که شخصی نامحرم می خواهد وارد منزل شود،می فرمایند: «زیادی ملافه ات را بگیر.» پنجم، نویسنده محترم و خوانندگان منصف داوری کنند که موی سر چه میزان در زیبایی و مطلوبیت یک زن مؤثر است و چقدر زنان به آرایش مو و مدل و رنگ آن اهمیت می دهند و دیه آن در احکام شرعی چقدر است و اموری از این قبیل،همه اینها حاکی از تأثیر زیاد موی زن در جذابیت او دارد و به همان ملاکی که ایشان در مقاله قبول کرده اند، یعنی حفظ زنان از نگاه آلوده مردان بیگانه و فراهم آوردن راه تعالی و سعادت،باید پوشاندن مو را هم در محدوده حجاب بانوان قرار داد.
9. اما راجع به «جلباب» و اصرار نویسنده بر معلوم نبودن معنای آن و اینکه دلالتی بر پوشاندن سر و مو وجود ندارد، نکاتی مغفول مانده است.
الف)«جلابیب» جمع «جلباب»است که در کتاب های معتبر لغت مثل لسان العرب، صحاح اللغه و معجم الوسیط به «ملحفه» معنا شده است. فیّومی در المصباح المنیر می نویسد: «ملحفه پوشش گسترده ای است که زن خود را در آن می پیچد». مفسران بسیاری مثل شیخ طوسی در تفسیر تبیان،بیضاوی در تفسیر انوار التنزیل و اسرار التأویل و علامه طباطبایی در تفسیر المیزان،بر فراگیر بودن جلباب نسبت به کل سر و بدن تصریح می کنند.
درباره جلباب دو نظر دیگر هم آمده که گرچه صحیح نیستند، اما این دو نظر هم در اینکه جلباب سر را می پوشاند مشترک اند. فیّومی در المصباح المنیر می گوید:«جلباب لباسی است که از خمار یا مقنعه بزرگ تر و از رداء کوچک تر است؛یعنی از سر تا بخشی از پا را می پوشاند.»راغب اصفهانی هم در مفردات، جلباب را همان خمار و مقنعه تعریف میکند که باز هم پوشاندن سر، حداقل آن است. عبارتی هم که در مورد حضرت زهرا گذشت سرتاسری بودن جلباب را تأیید می کند؛ چرا که واژه «اشتمال» در بر گرفتن کامل یک چیز است. روایت راجع به چهار نوع لباس زن هم نشان می دهد که خمار و جلباب دو لباس متفاوت هستند.
ب) در آیه آمده «یدنین علیهنّ من جلابیبهن»[9] در تفاسیری مانند آلوسی و کشاف راجع به واژه «ادناء» آمده است: «مراد قرار دادن جلباب در بالای ابرو و جمع و جور کردن و قرار دادن گوشه های جمع شده آن در بالای بینی است.» بنابراین پوشاندن سر امری مسلم است.
ج) در کتاب های واژه های قرآنی و تفاسیر فارسی گذشته هم جلباب به چادر معنا شده است. مناسب بود نویسنده سری به برخی از این کتب می زد،از جمله لسان التنزیل تألیف قرن 4 و 5 هجری، ص 103 به اهتمام مهدی محقق؛ تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 8، صفحه 191،ذیل آیه 59 سوره احزاب و کتاب نثر طوبی از میرزا ابوالحسن شعرانی.
د) جلباب از ریشه جُلب به ضم است ـ نه جَلب ـ به معنای تیرگی و سیاهی چون جلباب پوشش تیره و سیاه بوده است، به این نام خوانده شده است.[10]
10 ختام سخن ما توصیه به صاحبان قلم و سایت و وبلاگ و مانند اینها، این است که در طرح مطالب و انظار خود دقت و تتبع و مطالعه بیشتری کنند تا به خطا نروند و نبرند. خصوصاً در مسائلی که مربوط به حوزهدین و معنویت انسان هاست. انسان عالم و فهیم امروز برای پیش بردن کاروان علم و تحقیق،نمی تواند خود را بی نیاز از میراث عظیم و غنی گذشتگان ببیند و از صفر آغاز کند.
درباره تکلمه ای که ایشان به محب خود اضافه کرده اند می توان گفت مطلب جدیدی نیفزوده اند، الا اینکه در آخر بحث اظهارنظر کرده اند که تقسیم زنان به کنیز و آزاد بیشتر به لحاظ روابط جنسی بوده است و مطلبی را ذکر کرده اند که هیچ اساس صحیحی ندارد. تقسیم افراد به حر و عبد یا کنیز مربوط به جنگ با کفار و اسارت در جنگ است. اسیر جنگی یا فرزندان آنها، حکم غلام و کنیز داشته اند که خرید و فروش می شده اند و دارای احکام خاصی از جهت ازدواج، دیه و غیره هستند و چون در زمان ما مورد ابتلا نیستند، محتاج به بحث درباره آنها نیستیم. والسلام.
[1] . نساء / 82، محمد / 24.
[2] . احزاب، 53.
[3] . العین، از خلیل و اقرب الموارد،ذیل عنوان خمر.
[4] . تفسیر تبیان، ج 7، ص 43.
[5] . زمخشری، تفسیر کشاف، ج 3، ص 231؛ صحیح البخاری، شرخ العسقلانی، ج 8، ص 49؛ تفسیر ابن کثیر، ج 3،ص 284 به نقل از حسین مهدی زاده، حجاب شناسی، چاپ دوم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، قم، 1382، ص 67 و 68.
[6] . شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج 7، ص 155.
[7] . شیخ طبرسی، الاحتجاج، ج 1، ص 98.
[8] . حر عاملی، وسائلا لشیعه، ابواب مقدمات نکاح، باب 120، حدیث 3.
[9] . الاحزاب، 59.
[10] . برای توضیح و تفصیل بیشتر مطالب بنگرید ب «حجاب شناسی»، حسین مهدی زاده، ص 68 ـ 77 و 53 ـ 62.
حمید کریمی