امام صادق ـ علیه السلام ـ در حدیثی که به توحید مفضل معروف و مشهور است، خطاب به یکی از یاران خود به نام “مفضل بن عمر” شگفتیهای فراوانی از عالم خلقت را که برشمرده است. از جمله این عجایب و شگفتیها به پدیده خورشید و تأثیر آن بر زندگی انسانها بر روی زمین اشاره میکند. “ای مفضّل! در طلوع و غروب خورشید، برای به وجود آوردن شب و روز تفکر کن! اگر طلوع آفتاب نمیبود، جمیع امور دنیا باطل میشد و مردم نمیتوانستند در امور زندگی خود سعی و تلاش و تصرف کنند و دنیا همیشه برایشان تیره و تار بود و… مصالح و منافع طلوع خورشید از خود آن واضحتر و روشنتر است و احتیاج به بیان ندارد. ای مفضل! در منافع غروب آفتاب تأمل کن که اگر آن نبود مردم قرار و سکون نداشتند؛ زیرا آنها به شدّت به خواب و استراحت احتیاج دارند تا آن که خستگی از جسمشان برآید و قوای بدنشان تجدید شود و دستگاه هاضمه مهیا شود برای هضم غذا و رساندن مواد غذائی به اعضای بدن. اگر همیشه روز و روشن بود، حرص و طمع، مردم را مجبور میکرد تا پیوسته کار کنند و بدنهای خود را فرسوده کنند. به درستی که بسیاری از مردم این قدر حرص بر جمعآوری و ذخیره کردن اموال دارند که اگر تاریکی شب مانعشان نمیشد، آرام نمیگرفتند و آن قدر کار میکردند تا از پا بیفتند و… پس خداوند قادر و آگاه، از روی حکمت خود چنین مقدّر کرده که آفتاب گاهی طلوع و گاهی غروب کند؛ درست مثل چراغی که موقع نیاز، در خانه روشن میکنند و موقع استراحت، خاموش میکنند. پس (خداوند) نور و ظلمت که ضد یکدیگرند را برای نظام عالم و نظم احوال انسانها آفریده است”.
امام صادق ـ علیه السلام ـ در ادامه به نحوه پیدایش فصلهای چهارگانه سال اشاره نموده و میفرمایند:
ای مفضل! در بلند و پست شدن آفتاب تفکر کن! این طلوع و غروب برای این است که در هر سال چهار فصل مختلف پدید آید و مدبر بودن خداوند حکیم و قادر در تأمین مصالح مردم مشخص شود، و… به درستی که با این یک دور، سال تمام می شود و فصول چهارگانه به وجود میآید یعنی بهار و تابستان و پائیز و زمستان و با این مقدار از حرکت خورشید، غلّهها و میوهها میرسند و به ثمر مینشینند و باز در سال دیگر رشد و نمو از سر میگیرند. آیا نمیبینی که سال شمسی، مقدارش حرکت آفتاب است از اول حمل تا اول حمل؟… و با همین حرکت مردم عمرها و موعد قرضها و اجارات و معاملات و سایر امور خود را محاسبه میکنند و با یک دوره آفتاب، یک سال تمام می شود و با همین حساب ضبط میگردد”.1
برای دقت در کلام امام علیه السلام بخشی از متن اصلی روایت که مربوط به موضوع بحث است را میآوریم:
“… أَ لَا تَرَی أَنَّ السَّنَهَ مِقْدَارُ مَسِیرِ الشَّمْسِ مِنَ الْحَمَلِ إِلَی الْحَمَلِ فَبِالسَّنَهِ وَ أَخَوَاتِهَا یُکالُ الزَّمَانُ مِنْ لَدُنْ خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَی الْعَالَمَ إِلَی کلِّ وَقْتٍ وَ عَصْرٍ مِنْ غَابِرِ الْأَیَّامِ وَ بِهَا یَحْسُبُ النَّاسُ الْأَعْمَارَ وَ الْأَوْقَاتَ الْمُوَقَّتَهَ لِلدُّیُونِ وَ الْإِجَارَاتِ وَ الْمُعَامَلَاتِ وَ غَیْرِ ذَلِک مِنْ أُمُورِهِمْ وَ بِمَسِیرِ الشَّمْسِ تَکمُلُ السَّنَهُ وَ یَقُومُ حِسَابُ الزَّمَانِ عَلَی الصِّحَّهِ…”.2
توضیح کلام امام
قبل از پرداختن به مقصود امام علیه السلام خوب است به این نکته اشاره کنیم که در قرآن کریم نیز در برخی آیات به حرکت و جریان خورشید اشاره شده و همین شبهه به شکلی دیگر در آنجا هم مطرح می گردد
1. وَآیَهُ لَهُمْ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَاهُمْ مُظْلِمُونَ وَالشَّمْسَ تَجْرِی لِمُسْتَقَرِّ لَهَا ذَلِک تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلیِمِ؛ و نشانه ای (دیگر) برای آنها شب است که روز را (مانند پوست) از آن بر میکنیم و به ناگاه آنان در تاریکی فرو می روند و خورشید به (سوی) قرارگاه ویژه خود روان است. تقدیر آن عزیز دانا این است”.3
2. لَا الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَهَا أَنْ تُدْرِک الْقَمَرَ وَ لَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَکلُّ فِی فَلَک یَسْبَحُونَ؛ نه خورشید را سزد که به ماه رسد و نه شب به از روز پیشی جوید و هر کدام در سپهری شناورند”.4
3. وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کلُّ یَجْرِی لِاَجَلِ مُسَمّیً؛ و خورشید و ماه را رام گردانید؛ هر کدام برای مدتی معین به سیر خود ادامه می دهند”.5
همان گونه که ملاحظه میشود ، این آیات حرکت خورشید به طرف قرارگاهش و چرخش ماه و خورشید در مدار و فلک خودشان را بیان میکند که در نگاه اولیه، محور بودن زمین را تأیید میکند. اما لازم است برای روشن شدن مطلب، نظریه های علمی پیرامون خورشید و حرکات آن را در طول تاریخ علم مورد بررسی قرار دهیم:
خورشید ستاره ای است که هر انسانی میتواند هر روز آن را ببیند و حرکت کاذب روزانه آن (از طرف مشرق به مغرب)6 همیشه توجه انسان را به خود جلب کرده است.
انسانها تا قرنها فکر میکردند که خورشید به دور زمین میچرخد و هیئت پیچیده بطلمیوسی نیز بر همین اساس پایهگذاری شده بود که زمین، مرکز جهان است.7 این نظریه، کره زمین را ساکن و مرکز کلیه کرات میپنداشت.8 هیئت بطلمیوسی هفده قرن بر فکر بشر حکومت کرد و پس از آن کپرنیک (1544م) هیئت جدید (هیئت کپرنیکی) را ارائه داد که بر اساس آن زمین به دور خورشید میچرخید؛ ولی شکل چرخش را دایرهای می دانست. پس از آن کپلر (1650م) شکل بیضوی گردش زمین به دور خورشید را کشف کرد. سپس عقیده این دو نفر، توسط گالیله ایتالیایی مدلل گردید9 و از آن پس نظام منظومه شمسی به صورت نوین پایه گذاری شد. در این نظام مبنا این است که سیارات به دور خورشید می چرخند (عطارد ـ زهره ـ زمین ـ مریخ ـ مشتری ـ زحل ـ اورانوس ـ نپتون ـ پلوتون
این در حالی است که تا آن زمان هنوز عقیده اخترشناسان (حتی کپرنیک، کپلر و گالیله) بر آن بود که خورشید ثابت ایستاده است.10 حتی در ادعانامهای که علیه گالیله در دادگاه خوانده شد، او را به اعتقاد به سکون خورشید (برخلاف گفته کتاب مقدس که خورشید را که متحرک می دانست)11 متهم کردند و او حاضر نشد حرکت خورشید را بپذیرد.12
در تحقیقات جدید کیهان شناسی روشن شد که خورشید، دارای چند حرکت است:
اول: حرکت وضعی، که هر 5/25 روز یک بار به دور خود می چرخد.
دوم: حرکت انتقالی از جنوب آسمان به سوی شمال آن، که هر ثانیه 5/19 کیلومتر همراه با منظومه شمسی حرکت میکند.
سوم: حرکت انتقالی، که با سرعت 225 کیلومتر در ثانیه به دور مرکز کهکشان میگردد؛ در این حرکت، خورشید منظومه شمسی را به همراه خود میبرد.13
برای خورشید حرکتهای دیگری نیز گفته شده است که پرداختن به آن مجال دیگری را طلب میکند.
در مورد این روایت و آیات مربوط به حرکت خورشید، چند نکته بیان میشود:
1. مقصود امام صادق ـ علیه السلام ـ و ظاهر برخی آیات مثل آیه 40 سوره یس، حرکت ظاهری خورشید است.
توضیح: هر چند میدانیم و با ادله علمی و عکسبرداریهای خارج از جو زمین، به اثبات رسیده است که زمین به دور خورشید در حرکت است و جالب این است که قرآن کریم هم در همان زمان که نظر حاکم بر جامعه علمی دنیا، که نظریه ثابت بودن و تخت بودن زمین بود، با اعجاز علمی، به حرکت زمین و کروی بودن آن اشاره میکند، اما با همه این اوصاف آنچه که چشم انسان (با خطای حس) آن را درک میکند، حرکت خورشید است و به همین جهت در تعبیرات عادی و روز مره خود، حرکت را به خورشید نسبت میدهیم. مثلا میگوئیم “خورشید بالای سرمان رسید” یا ” خورشید از مشرق طلوع میکند و به طرف مغرب حرکت میکند و در آن جا غروب میکند و یا اینکه ” خورشید در تابستان عمود میتابد و در زمستان مایل است” و… و اتفاقا در سایر علوم نیز اینگونه تعابیر مرسوم است. مثلا در علم فیزیک، با اینکه ثابت شده است که اشیاء در خارج، واقعا رنگ ندارند، بلکه متناسب با بازتاب خاصی که دارند، نور به چشم ما رنگی به نظر میرسند، ولی از آن جا که در سخن گفتن و گفتارهای عادی نمیتوان این گونه بیان کرد، ما رنگها را به خود اشیاء نسبت میدهیم و لذا مانعی ندارد خداوند متعال و امام معصوم ـ علیه السلام ـ در جائی که سخن از دیدن طبیعت و عبرتآموزی است از همین اشیاء محسوس اطراف ما به زبان عادی خود مردم سخن گویند.
اتفاقا شاهد همین مطلب در کلام امام صادق ـ علیه السلام ـ هم هست، آن جائی که حضرت خطاب به مفضل میفرماید “… الا تری ان السنه…” یعنی آیا این گونه نمیبینی که … و در ادامه فرمود: “… وَ بِهَا یَحْسُبُ النَّاسُ الْأَعْمَارَ وَ الْأَوْقَاتَ الْمُوَقَّتَهَ…” یعنی مردم با دیدن همین حرکت منظم خورشید کارهای خود را تنظیم میکنند و عمرها و سایر معاملات و تجارتهاشان را تنظیم میکنند. این گونه تعبیر کردن حاکی از این است که امام علیه السلام طبق همان شیوه مورد فهم مخاطب سخن میگوید.
صاحب تفسیر نمونه نیز در تفسیر آیه “کلُّ فِی فَلَک یَسْبَحُونَ”14 همین احتمال را میدهد که مقصود همین حرکت خورشید بر حسب حس ما یا حرکت ظاهری (کاذب و خطای دید) باشد و آن احتمال را در کنار احتمالات دیگر میآورد.15
2. نکته ای که نباید از آن غافل بود این است که نسبت دادن حرکت و طلوع و غروب به خورشید به معنی ثابت بودن زمین نیست و لذا نمیتوان از کلام امام صادق ـ علیه السلام ـ چنین برداشتی کرد و به حضرت چنین نسبتی داد.
3. کتاب توحید مفضل خود یک سند و دلیل روشن بر اعجاز و عصمت امام صادق ـ علیه السلام ـ است، زیرا فرازهای شگفتانگیز این روایت، حاکی از آن است که در آن برهه از زمان که شناخت و معرفت بشری چون کودکی خردسال هنوز قامت ایستادن نداشت، حضرت با علم الهی به فلسفه و اسرار آفرینش کاملا احاطه داشته و در القای این درسها به صورت فیلسوفی الهی، دانشمندی کلامی، پزشکی حاذق، تحلیلگری شیمیدان، تشریح کنندهای متخصص، کارشناس کشاورزی و درختکاری و در یک کلام، “عالم و آگاه از همه پدیدههای میان آسمان و زمین” جلوهگر شده است. به راستی چه اعجازی از این بالاتر؟! ناگفته نماند، که درک اعجاز در این کلمات به تدبر و اندیشه زیاد نیاز ندارد.16
پینوشتها:
1. توحید مفضل، ترجمه علامه مجلسی، ص162 با اندکی تلخیص.
2. توحید المفضل، ص130.
3. یس / 37 و 38.
4. یس / 40.
5. رعد / 2.
6. حرکت روزانه خورشید از مشرق به مغرب، در حقیقت، کاذب است و حقیقی نیست، چون در اثر حرکت زمین از مغرب به مشرق برای انسان خطای دید حاصل میشود و گمان میکند که خورشید حرکت میکند.
7. در تاریخ حکما آمده است که چند دانشمند یونانی به نام بطلمیوس خوانده میشدند که عبارتاند از: بطلمیوس غریب، بطلمیوس دلس و بطلمیوس قلوذی که این سومی همان است که هیئت بطلمیوسی به نام اوست و 140 سال قبل از میلاد میزیسته است. ر. ک: اسلام و هیئت، گفتار سوم (کج) و ص5.
8. سید هبه الدین شیرازی، همان، ص5ـ7.
9. همان، ص9ـ10.
10. همان، ص179. ایشان پس از نقل کلام کپرنیک در این که خورشید را مرکز و ساکن میداند توجیه میکند که او خورشید را نسبت به زمین (داخل منظومه شمسی) ساکن میدانست نه نسبت به خارج.
11. کتاب مقدس، مزامیر، زبور داود، مزمور 19، آیه 5: و (خورشید) مثل پهلوان از دویدن در میدان شادی میکند.
12. ر.ک: آرتور کوستلر، خوابگردها، ترجمه منوچهر روحانی، ص59.
13. سید هبه الدین شهرستانی، همان، ص180.
14. یس / 40.
15. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، همان، ج18، ص386ـ389.
16. شگفتیهای آفرینش، ترجمه توحید مفضل، ص32.