امام علی (ع) و تفسیر قرآن کریم (3)

امام علی (ع) و تفسیر قرآن کریم (3)

نویسنده : محمد علی مهدوی راد

8ـ نمونه هایی از تفسیر علی (علیه السّلام)
پیشتر آوردیم که سیوطی در چندی و چونی تفاسیر صحابیان نوشته بود “در میان خلفا تفسیر روایت شده از علیبن ابیطالب بیشتر از همه است” آنچه اکنون در منابع تفسیری و حدیثی و متون از علی (علیه السّلام) در اختیار داریم بیگمان تمام آن چیزی نیست که علی (علیه السّلام) در تفسیر آیات الهی بیان کرده است. اکنون لازم است صاحب همتی آگاه از مسایل تفسیری و حدیثی دامن همت بر کمر ارادت زند و روایات پراکنده در منابع گونهگون تفسیر علی (علیه السّلام) را، همان اندازه که بر جای مانده است،(76) تدوین کند و بدین سان در آستانه معارف قرآن، گامی شایسته برگیرد و جستجوگران معارف قرآنی و علوی را یاری رساند. آن چه اینک میآوریم نمونههایی است اندک از معارف تفسیری علی (علیه السّلام):
مردی در محضر علی (علیه السّلام) قرائت کردا “انالله و انا الیه راجعون” (بقره / 156) “ما همه از خدائیم و بازگشتمان به سوی اوست”. امام علی (علیه السّلام) فرمودند: گفته “ما از آن خدائیم” اقرار ماست به بندگی و گفته ما که “به سوی او باز میگردیم” اقرار است به تباهی و ناپایندگی.(77)
در فرمانی به فرماندارش در مکه فرمود:
از مردم مکه بخواه که از هیچ زایری که ساکن آن دیار است چیزی نستانند، که خداوند فرمود:
“سواء العاکف فیه و البادی” (حج / 25) “مسجدالحرام را برای همه مردم برابر قرار دادیم و مقیم و مسافر در آن یکساناند.”
مراد از “عاکف” شهروندان مکه اند و مراد از “بادی” کسانی هستند که برای حج بدان جا آمده اند(78) علی (علیه السّلام) در بیانی ارجمند زهد را مصداق عینی دو سوی یک آیه از آیات الهی میداند و بدین سان از یکسو زهد راستین را معنا میکند و از سوی دیگر برای آیات الهی تفسیری عینی به دست میدهد، امام فرمودند:
الزهد کله بین کلمتین من القران قال الله تعالی (لکیلا تاسوا علی ما فاتکم و لاتفرحوا علی ما آتاکم) (حدید / 23) و من لم یاس علی الماضی و لم یفرح بالاتی فقد اخذ الزهد بطرفیه.
“همه زهد در دو کلمه از قرآن فراهم آمده است خدای سبحان فرماید: تا بر آنچه از دستتان رفته دریخ نخورید و بدانچه به شما رسیده شادمان مباشید و آن که برگذشته دریغ نخورد و به آینده شادمان نباشد از دو سوی زهد گرفته است.”(79)
استاد شهید مرتضی مطهری در توضیح این روایت نوشته اند:
بدیهی است وقتی که چیزی کمال مطلوب نبود و یا اساساً مطلوب اصلی نبود، بلکه وسیله بود، مرغ آرزو در اطرافش پروبال نمیزند و پرنمیگشاید و آمدن و رفتنش شادمانی یا اندوه ایجاد نمیکند.(80)
امام باقر (علیه السّلام) نقل میکند که علی (علیه السّلام) فرمود:
دو چیز در زمین مایه امان از عذاب خدا بود، یکی از آن دو برداشته شد پس دیگری را بگیرید و بدان چنگ زنید، اما امانی که برداشته شد رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود، و اما امانی که مانده است آمرزش خواستن است. خداوند متعال میفرماید: (و ما کان الله لیعذبهم و انت فیهم، و ما کان الله معذبهم و هم یستغفرون) (انفال / 33) و خدا آنان را عذاب نمیکند حالی که تو در میان آنانی و خدا عذابشان نمیکند حالی که آمرزش میخواهند.(81)
سید رضی (ره) میگوید: این تفسیر یکی از نیکوترین بهرهگیریها از قرآن است و از لطایف استنباط از آیات. از علی (علیه السّلام) درباره این آیت الهی (ان الله یامر بالعدل و الاحسان) (نحل / 90) “همانا خداوند هماره به داد و نیکی فرمان میدهد” پرسیدند، آن حضرت فرمود:
العدل الانصاف، و الاحسان التفضل.
“عدل انصاف است و احسان نیکویی کردن.”(82)
علی فرمود: قناعت دولتمندی را بس و خوی نیکو نعمتی بود در دسترس. از امام (علیه السّلام) از معنی فلنحیینه حیاه طیبه پرسیدند، فرمود: آن قناعت است.(83)
راستی را مگر زندگی پاک و پاکیزه جز در سایه قناعت فراچنگ می آید، و مگرنه این است که بسیاری از زندگیهای پلشت و عزت سوزیهای شخصیت خردکن، از آزمندیها و فزونخواهی و فراخ جوییها برمیخیزد و زندگی را از ذلت میآکند.
از کهنترین روزگاران، مفسران بسیاری مصداقی از “حیاه طیبه” را قناعت دانسته اند.(84) واحدی نوشته است:
آن که “حیاه طیبه” را قناعت دانسته است، گزینشی نیکو کرده است، چرا که زندگی جز با قناعت پاکیزه نمیشود، و آزمند هماره در رنج است و دردسر.(85)
قرآن کریم به صراحت آیات الهی را به محکم و متشابه تقسیم نموده(86) و تأکید میکند که معانی آیات متشابه و تأویل آنها را جز راسخان در علم ندانند، پیشوایان الهی در روشن ساختن مصداق راسخان در علم فراوان سخن گفته و در روزگاران مسفرآفرینی و چهرهسازی بسیار تأکید کرده اند که ژرفاندیشان در قرآن و راسخان در علم، امامان (علیه السّلام) و پیشوایان راستین هستند. علی (علیه السّلام) در ضمن خطبه ای فرموده اند:
این الذین زعموا انهم الراسخون فی العلم دوننا، کذباً و بغیاً علینا، ان رفعنا الله و وضعهم و اعطانا و حرمهم و ادخلنا و اخرجهم، بنا یستعلی الهدی و یستجلی العمی…
“کجایند کسانی که پنداشتند آنان ـ نه ما ـ دانایان علم قرآناند؟ به دروغ و ستمی که بر ما رانند. خدا ما را بالا برده و آنان را فروگذاشته؛ به ما عطا کرده و آ نان را محروم داشته. ما را در حوزه عنایت خود در آورد، و آنان را از آن بیرون کرد. راه هدایت را با راهنمایی ما میپویند. و روشنی دلهای کور را از ما میجویند.”(87) علی (علیه السّلام) از یک سو تفسیر دقیق آیه و مصداق والا و روشن آن را به دست میداد و از سوی دیگر از جریانهای گونهگونی که در جهت ستیز با علی (علیه السّلام) و آل علی در پی چهرهنمایی و چهرهسازی بودند و برای آیات الهی تفسیر باژگونه و مصداق وارونه میساختند پرده برمیگرفت.(88)
یکی از جلوههای والای کلام علوی، آمیخته ساختن سخنش با کلام الهی و تفسیر آیات قرآن در جاریهای زمان و با جاریهای زمان است. علی (علیه السّلام) در این گفتارها از یک سو چهره ناپاکان و پلیدان را مینمایاند و از سوی دیگر پاکیزه خویان و نیک سیرتان را میشناساند و در همه این موارد سخن را به گونهای بس دلپذیر و تنبه آفرین با کلام الهی آذین میبندد. علی (علیه السّلام) در ضمن نامهای بلند که سیدرضی (ره) آن را از نیکوترین نامههای امام (علیه السّلام) تلقی کرده، مینویسد:
… و گفتی که من و یارانم را پاسخی جز بر شمشیر نیست، راستی که خنداندی از پس آنکه اشک ریزاندی. کی پسران عبدالمطلب را دیدی که از پیش دشمنان پس روند، و از شمشیر ترسانده شوند “لختی بپای! حمل به جنگ میپیوندد”(89) زودا کسی را که میجویی تو را میجوید، و آن را که دور پنداری به نزد تو راه پوید. من با لشکری از مهاجران و انصار و تابعیان، آنان که راهشان به نیکویی پیمودند به سوی تو میآیم لشکری بسیار ـ و آراسته ـ و گرد آن بر آسمان برخاسته. جامههای مرگ بر تن ایشان، و خوشترین دیدار برای آنان دیدار پروردگارشان، همراهشان فرزندان “بدریان”اند و شمشیرهای “هاشمیان”؛ که میدانی در آن نبرد تیغ آن رزمآوران، با برادر(90) و دایی (91) و جد (92) تو چه کرد ـ و ضرب دست آنان ـ از ستمکاران دور نیست، (و ما هی من الظالمین ببعید) (هود / 83)(93)
بدین سان علی (علیه السّلام) حماسه پایداری و استواری را در برابر دشمن میسراید، و آنان را مصداق روشن ستمپیشگان معرفی میکند و تفسیر عینی قرآن کریم را رقم میزند. ادیب بلندآوازه قرن هفتم ابن ابیالاصبح مصری این بخش از نامه را آورده و آن را مصداقی روشن برای حسن ختام دانسته است.(94)
قرآن کریم کتاب هدایت و مجموعهای از آموزههای رحمانی است در جهت راهبری انسان در جاریهای زمان. به گفته مفسری هوشمند،(95) قرآن آییننامه زندگی اجتماعی، سیاسی و فکری مسلمانان است و ابعاد قرآن را جز آنان که در کورانهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی درگیرند نخواهند فهمید. علی (علیه السّلام) قرآن را فرانموده و با تکیه به آیات وحی صفهای گوناگون را بازشناسانده است. آن بزرگوار نیروهای لشکرش را برای نبرد با معاویه بسیج کرد و در ضمن خطبهای بلند فرمود “هان مسلمانان، در جهاد با معاویه ستمپیشه و بیعت شکن و یاران ستم گسترش بکوشید و به آنچه از کتاب الهی میخوانم گوش فرا دهید و پندگیرید. از مواعظ الهی سود جوییدو از گناهان دور باشید. خداوند با گزارش چگونگی زندگانی امتهای دیگر شمایان را پند داده است.
آنگاه قرائت فرمود: “الم ترالی الملا من بنی اسرائیل من بعد موسی اذقالوا لنبی لهم ابعث لنا ملکا نقاتل فی سبیلالله قال هل عسیتم ان کتب علیکم القتال الا تقاتلوا قالوا و ما لنا الا نقاتل فی سبیلالله و قد اخرجنا من دیارنا و ابنائنا فلما کتب علیهم القتال تولوا الا قلیلا منهم و الله علیم بالظالمین و قال لهم نبیهم ان الله قد بعث لکم طالوت ملکا قالوا انی یکون له الملک علینا و نحن احق بالملک منه و لم یوت سعه من المال قال ان الله اصطفاه علیکم و زاده بسطه فیالعالم و الجسم و الله یوءتی ملکه من یشاء و الله واسع علیم.” (بقره / 246ـ247)
“آیا آن گروه از بنیاسرائیل را پس از موسی ندیدی که به یکی از پیامبران خود گفتند: برای ما پادشاهی نصب کن تا در راه خدا بجنگیم. گفت: نپندارید که اگر قتال بر شما مقرر شود از آن سرباز خواهید زد؟ گفتند: چرا در راه خدا نجنگیم در حالی که ما از سرزمینمان بیرون رانده شدهایم و از فرزندانمان جدا افتادهایم؟ و چون قتال بر آنها مقرر شد، جز اندکی، از آن روی برتافتند. خدا به ستمکاران آگاه است.
پیغمبرشان به آنها گفت: خدا طالوت را پادشاه شما کرد. گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی باشد؟ ما سزاوارتر از او به پادشاهی هستیم و او را دارایی چندانی نداده اند. گفت: خدا او را بر شما برگزیده است و به دانش و توان او بیفزوده است، و خدا پادشاهیش را به هرکه خواهد دهد که خدا دربرگیرنده و داناست.”
هان مردم دراین آیات شما را عبرت است تا بدانید که خداوند خلافت و حکومت را پس از پیامبران در خاندان آنها نهاده و طالوت را با افزودنی در توان و علمش زبدهگزینی کرده و بر دیگران برتری بخشیده است. اکنون نیک بنگرید آیا خداوند بنی امیه را بر بنیهاشم برگزیده و معاویه را در دانش و توان بر من برتری داده است؟ بندگان خدا، تقوی پیشه کنید و در راه خداوند، پیشتر از آنکه به خشم خداوند گرفتار آیید، جهاد کنید.(96)
علی (علیه السّلام) با این بیان، جایگاه امامت را نشان داده و آیات الهی را در گستره زمان تفسیر میکند و از آنچه درباره امتهای پیشین است، بهره میگیرد و ویژگیهای رهبری را براساس آیات الهی رقم میزند.(97) این گونه روشنگریها در حقیقت تطبیق دقیق مفاهیم قرآنی بر جاریهای زمان و به دیگر سخن تأویل راستین قرآن کریم است که در کلام معجز شمیم رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) درباره علی (علیه السّلام) آمده بود که “علی بر تأویل قرآن میجنگد بدانسان که من بر تنزیل قرآن نبرد کردم.”
یکی از آموزههای عظیم و تنبهآفرین قرآن کریم، شناسایی و شناساندن دشمن است و چگونگی درگیری آن با انسان و بازداری او از راه حق. قرآن کریم در آیات بسیاری از شیطان سخن گفته و چگونگی تلاش او را برای گمراهی انسان نیز عرضه کرده و به انسان هشدار داده است که بیدار باشد و در چنگ شیطان و حزب او گرفتار نیاید. قرآن در آیاتی چند حزب شیطان را معرفی کرده و فرجام آن را بازگفته است. علی (علیه السّلام) در جایگاه مفسری راستین و رهبری بیدار که باید لحظه به لحظه امت را رهبری کند و از اینکه در تور نامرئی حزب شیطان گرفتار آیند هشدار دهد، به چهرهنمایی از منافقان میپردازد و در قالب جملات بس گویا و روشنگر، خلق و خوی و سلوک فردی و اجتماعی آنان را مینمایاند و در واپسین گفتار، این آیت الهی را تلاوت میکند که:
“اولئک حزب الشیطان، الا ان حزب الشیطان هم الخاسرون” (مجادله / 19)
“آنان حزب شیطاناند، آگاه باش که حزب شیطان زیان کنندگاناند.”(98)
علی (علیه السّلام) گاه با تکیه بر فضای فرهنگی و اجتماعی نزول قرآن کریم و با اشاره بر معیار و ارزشهای حاکم بر زندگانی جاهلیان به تفسیر آیات الهی پرداخته و نشان میدهد که قرآن کریم واقع نگرانه، بنیادهای جهلآلود ناشایسته با شخصیت انسان را درهم کوبیده و بر ویرانههای آن بنای رفیع ارزشهای والای الهی فراز میآورد.
قرآن کریم در جهت برنمودن بخشی از خلق و خوی جاهلیان و نشان دادن معیارها و ارزشهای حاکم بر آنها، خطاب بدانها میفرماید:
“الهکم التکاثر حتی زرتم المقابر”
“مشغول گردانید شما را بیشتری جستن تا زیارت کردید گورها را.”(99)
میبدی در ترجمه این آیات نوشته است: مشغول داشت شما را نبرد کردن با یکدیگر به انبوهی، تا آنگه که مردگان در گور بشمردید.(100)
مفسران در تفسیر این آیه دو گونه سخن آورده اند:
1) فزونخواهی در مال و بیشتر جستن از تمتعات و لذایذ زندگی شما را از خدا بازگردانید، و این دلمشغولی همچنان با شما بود تا مرگ فرا رسید و به زیارت گورها رفتید.
2) فزونخواهی و بزرگنمایی نیا و تبار برای نشان دادن قدرت و اعتبار شما را به شمارش واداشت و این شمارش قبیله و تیره، شما را به خود مشغول داشت تا بدان جا که به دیدار گورها رفتید و برای اثبات افزونی تعداد قبیلههایتان گورهای نیاکان خود را نیز شمردید.(101)
قدرت که قبیله و فرزندان نمادی از آن بود و ثروت و داشتهها، معیار برتری و ارزش قبیلهها شمرده میشد و جاهلیان در مفاخرهها و بزرگداریهای خود بدان مینازیدند، و گاه این نازیدنها آنان را به چنین کنشهای ابلهانهای وا میداشت. علی (علیه السّلام) گویا آیات آغازین این سوره را اشاره به این نکته میداند و و محتوای آیات را اشارهای به این بخش از فرهنگ جاهلی میانگارد که پس از قرائت این دو آیه میفرماید:
یا له مراماً ما ابعده، و زورا ما اغفله و خطرا ما افظعه. لقد استخلوا منهم ای مدکر، و تناوشوهم من مکان بعید افبمصارع ابائهم یفخرون؟ ام بعدید الهلکی یتکاثرون؟ یرتجعون منهم اجساداً خوت، و حرکات سکنت. ولان یکونوا عبراً احق من ان یکونوا مفتخراً. و لان یهبطوا بهم جناب ذله احجی من ان یقوموا بهم مقام عزه. لقد نظروا الیهم بابصار العشوه. و ضربوا منهم فی غمره جهاله. ولو استنطقوا عنهم عرصات تلک الدیار الخاویه لقالت ذهبوا فیالارض ضلالا؛ و ذهبتم فی اعقابهم جهالا. تطاون فی هامهم، تستنبتون فی اجسادهم، و ترتعون فیما لفظوا، و تسکنون فیما خربوا، و…
“وه! که چه مقصد بسیار دور و چه زیارت کنندگان بیخبر ـ و در خواب غرور ـ و چه کاری دشوار و مرگبار. پنداشتند که جای مردگان تهی است، حالی که سخت مایه عبرتاند ـ لیکن عبرت گیرنده کیست؟ – از دور دست به مردگان یازیدند و به آنان نازیدند ـ آیا بدان جا مینازند که پدرانشان خفته اند یا به کسان بسیاری که در کام مرگ فرورفته اند؟ خواهند کالبدهای خفته بیدار شود و جنبشهای آسوده در کار. حالی که مایه پند باشند بهتر است تا وسیله فخر و بزرگواری، و در آستانه خواریشان فرود آرند خردمندانهتر، تا نشاندن در سریر بزرگواری. با دیده تار بدانهانگریستند که چیستند و اگر از فراخنای خانههای ویران و سرزمینهای تهی از باشندگان میپرسیدند، میگفتند: آنان به زمین درشدند و گمراه و شما که به جای آناناید، مردمی هستید نا آگاه. سرهاشان را به پا میسپرید و بر روی پیکرهاشان میکارید و در آنچه به دور افکنده اند میچرید و در خانهها که ویران کردند، هستید.(102)
خطبهای است بس شکننده و کوبنده در تفسیر و تصویر علی (علیه السّلام) از آن فرهنگ و نشان دادن ابعاد آیت الهی و بیدارگریها و تنبه آفرینیهای آن بزرگوار، در قالب این جملهها و در اوج بلاغت و ستیغ فصاحت و بسی رشک برانگیز و اشکانگیز. ابن ابیالحدید میگوید:
اگر تمام فصیحان در مجلسی گردآیند و این خطبه بدآنهاخوانده شود، شایسته است به آن سجده کنند… به آنچه تمام امتها سوگند یاد می کنند، سوگند یاد می کنم که از پنجاه سال تاکنون بیش از هزار بار این خطبه را خوانده ام و هرگاه خواندم قلبم تپید، اعضای بدنم لرزید و لرزش و ترس وجودم را فراگرفت و از آن پند گرفتم. هرگاه در آن تأمل کردم مردگان ازخویشان و نزدیکان و دوستانم را به یاد آوردم و یقین کردم که آن کس که در این جمله ها وصف می شود من هستم. واعظان و فصیحان از این سخنان بسیار گفته اند و من بر اینگونه سخن از آنان فراوان دست یافتهام، اما هرگز این تأثیر را بر دل در آنها ندیدهام.(103)

9- در آستانه خورشید
آرمان نجات انسان در فرجام تاریخ، آرمانی است بلند که تمام مکاتب به گونههای مختلف از آن یاد کرده اند. در آموزههای اسلام بن مایههای این آرمان را در قرآن مجید میتوان یافت. در قرآن مجید درباره مسائل مرتبط با آینده روزگار و حوادث آخرالزمان، چیرگی نیکی و پاکیزهخویان بر جهان، و حاکمیت صالحان، به اشاره و صراحت، سخن رفته است. این گونه آیات را مفسران اسلامی برپایه احادیث معتمد و نقلهای موثق و روایات غیرقابل تردید درباره امام زمان (عج) و حکومت و حاکمیت آن بزرگوار دانسته اند.(104) در روایات اهل بیت (علیه السّلام) این حقیقت به گونهای شورانگیز، هیجان بار و امید آفرین در صدها روایت با ابعاد مختلف پرداخته شده و جانهای شیفته به این آرمان مطلوب توجه داده شده است.(105) از جمله آیاتی که براساس نقلهای بسیار این آرمان والا را رقم میزند، آیه ذیل است:
“و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین” (قصص / 5)
“و ما بر آن هستیم که بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین گردانیم.”(106)
علی (علیه السّلام) در کلامی امید آفرین فرمودند:
لتعطفن الدنیا علینا بعد شماسها عطف الضروس علی ولدها و تلاعقیب ذلک “و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فیالارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین.”
دنیا پس از سرکشی روی به ما نهد، چون ماده شتر بدخو که به بچه خود مهربان بود. سپس این آیه را خواند: “و میخواهیم…”.
شارحان نهج البلاغه این جمله علی (علیه السّلام) را اشاره به دولت یار، “روزگار رهایی” و طلوع “خورشید مغرب” که انسان با آن حاکمیت سپیده گشا بر “فجر ساحل” خواهد ایستاد و امواج خروشان حق را در تحقیق عینی حاکمیت “آخرین امید” خواهد دید، دانسته اند.
ابن ابی الحدید می گوید:
به پندار شیعه این آیه وعدهای است برای پیشوای پنهان آنان که خواهد آمد و در آخرالزمان به حاکمیت زمین خواهد رسید. اما اصحاب ما (معتزله) میگویند وعده است برای پیشوایی که بر زمین حاکمیت خواهد یافت و بر حکومتها چیره خواهد گشت.(107)
مولی فتحالله کاشانی پس از آنکه روایت را ترجمه کرده، نوشته اند:
والحمدلله و المنه که در آخرالزمان دولت آل محمد علیهم صلوات الله الملک المنان به ظهور خواهد رسید و حق از باطل امتیاز خواهد یافت، در زیر چرخ برین علیرغم دشمنان بدسگال بیدین و از صادق صلوات الله علیه و علی آبائه و اولاده الکرام این بیت منقول است:
لکل اناس دوله یرقبونها
و دولتنا فی آخرالدهر تظهر
هرکسی را دولتی از آسمان آمد پدید
دولت آل علی آخر زمان آید پدید(108)
آنچه تا اینجا آوردیم اندکی بود از بسیار، این گلگشت در بوستان علی (علیه السّلام) و در فضای جاننواز سخنان علیبن ابیالطالب (علیه السّلام) در تفسیر و تأویل آیات قرآن را با یاد یار به فرجام آوردم. یاد و نام امام مهدی (عج) که دل را از عشق به زیبایی، والایی، عدالت و نیکی می آکند و اندیشیدن به آرمانهای والای آن “خورشید مغرب” چشمانداز سراسر نور و هیجان و ایمان را در پیشدید میگشاید و زمزمه “نغمه های پیروزی” آن “دادگستر جهان” “شوق دیدار” آن فرجام بخش آرمان رهایی آفرین پیامبران و بنیانگذار والای “روزگار رهایی” را در جان فرو می ریزد.

پی نوشت :

76ـ پژوهشگر سختکوش حضرت شیخ عزیزالله عطاردی در مجموعه عظیم مسانیدالائمه، در ضمن مسندالامام علی (علیه السّلام) و در بخش “کتاب التفسیر” نقلهای تفسیری از علی (علیه السّلام) را به تفکیک از منابع عامه، زیدی و شیعی گرد آورده است که امیدواریم به زودی منتشر شود.
77ـ محاضرات الادباء، ج 2، ص 226؛ تحفالعقول، ص 209؛ مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 92.
78ـ نهج البلاغه، نامه 67، مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 462.
79ـ ربیعالابرار، ج 1، ص 826؛ نهج البلاغه، خ 439.
80ـ سیری در نهج البلاغه، ص 212.
81ـ نهج البلاغه، خ 88؛ مجمعالبیان، ج 4، ص 539؛ مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 85.
82ـ عیون الاخبار، ج 3، ص 19؛ معانی الاخبار؛ نهج البلاغه، خ 231.
83ـ نهج البلاغه، خ 229؛ مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 183.
84ـ جامع البیان، ج 14، ص 172؛ الجامع لاحکام القرآن، ج 10، ص 114؛ الوسیط فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 81.
93ـ نهج البلاغه، نامه 28، ترجمه شهیدی، ص 293. امام (علیه السّلام) این نامه را در جواب نامهای از معاویه نگاشته است. رک: وقعه صفین، ص 86 و منابع دیگر هر دو نامه، مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 265.
85ـ التفسیر الکبیر، ج 20، ص 112 و نیز رک: جامع البیان، ج 14، ص 172 که طبری این قول را برگزیده و به تفصیل بر استواری آن استدلال کرده است.
86ـ آل عمران: 7.
87ـ نهج البلاغه، خ 144، ترجمه شهیدی، ص 140.
88ـ برای تفسیر خطبه رک: منهاج البراعه، ج 9، ص 21؛ شرح ابن میثم بحرانی، ج 3، ص 187؛ ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج24، ص 153؛ شرح ابن ابی الحدید، ج 9، ص 86 و نیز رک: کتاب سلیمبن قیس، ج 2، ص 771؛ بحارالانوار، ج 33، ص 155 که امام (علیه السّلام) در نامهای بیدارگر به تفسیر و تأویل دقیق “راسخان درعلم” پرداخته است.
89ـ حماسه ای است که در روزگار جاهلیت به هنگام عزیمت به رزم میگفتند و آن را به صورتهای دیگری نیز نقل کرده اند. رک:
بهج الصباغه، ج 6، ص 187.
90 و 91 و 92 به ترتیب حنظله بن ابیسفیان، ولید بن عتبه و عتبه بن ربیعه.
94ـ بدیع القرآن، ص 343.
95ـ متفکر ارجمند سیدمحمدحسین فضلالله در گفتگویی با آینه پژوهش، شماره 7، ص 79ـ80.
96ـ الارشاد، ج 1، ص 262؛ الاحتجاج، ج 1، ص 407، بحارالانوار، ج 8، ص 644 (چاپ قدیم).
97ـ رک: المیزان، ج 2، ص 287، دراسات فی ولایه الفقیه، ج 1، ص 321.
98ـ نهج البلاغه، خ 194.
99ـ ترجمه تفسیر طبری (= منسوب)، ج 7، ص 2047.
100ـ کشفالاسرار، ج 10، ص 596.
101ـ جامعالبیان، ج 30، ص 283، البیان، ج 10، ص 402؛ مجمعالبیان، ج 10، ص 534؛ الجامع لاحکام القرآن، ج 20، ص 168.
102ـ نهج البلاغه، خ 221، ترجمه شهیدی، ص 252.
103ـ شرح ابن ابیالحدید، ج 11، ص 153.
104ـ رک: سید هاشم بحرانی، المحجه فی ما نزل فی القائم الحجه؛ سیدصادق شیرازی، المهدی فی القرآن؛ خورشید مغرب ص 113ـ123؛ معجم احادیث الامام المهدی (عج)، ج 5 (الآیات المفسره).
105ـ دلائل الامامه، ص 450؛ معجم احادیث الامام المهدی (عج)، ج 5، ص 222 و 321 و منابع بسیار دیگر؛ الغیبه، شیخ طوسی
(ره)؛ شواهد التنزیل، ج 1، ص 555.
106ـ تفسیر العیاشی، ج 1، ص 432، تأویل الآیات، ج 1، ص 413؛ نهج البلاغه، خ 209؛ شواهدالتنزیل، ج 1و ص 556.
107ـ شرح نهج البلاغه ابن ابیالحدید، ج 19، ص 29.
108ـ ترجمه و شرح فارسی نهج البلاغه، ج 3، ص 389.
برگرفته از : ماه نامه گلستان قرآن – شماره 137
منبع: سایت باشگاه اندیشه

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید