اگر جهان را حادث فرض کنیم، انقطاع فیض فیاض پیش می‌آید، قبل از حدوث آن و اگر جهان را قدیم فرض کنیم، تعدد واجب یا تعدد قدیم پیش می‌آید! این تناقض را چگونه حل کنیم؟

اگر جهان را حادث فرض کنیم، انقطاع فیض فیاض پیش می‌آید، قبل از حدوث آن و اگر جهان را قدیم فرض کنیم، تعدد واجب یا تعدد قدیم پیش می‌آید! این تناقض را چگونه حل کنیم؟

مسئله حادث یا قدیم بودن عالم مبحثی است کهن که به تعبیری از قرن‌ها پیش تاکنون فیلسوفان و متکلمان اعصار مختلف بر سر آن بحث‌ها کرده‌اند . این مبحث، ارتباط وثیقی با بسیاری از مباحث کلامی دارد، چنان‌که مباحثی مانند جسم، جوهر و عرض، وجوب و امکان، حرکت و سکون، مکان و زمان و نیز پاره‌ای از دیگر مسائل در طبیعیات، یا مقدمه این مبحث‌اند یا تحت تأثیر آن. مباحث حوزه الهیات به معنای اخص نیز اساسآ با این مبحث آغاز می‌شود و تقریباً هیچ‌یک از مباحث آن نیست که، هر چند‌ به‌طور ضمنی، موضع‌گیری در این بحث مقدمه آن نباشد، تا آن‌جا که بیش‌تر متکلمان اعتقاد به حدوث عالم را از زمره ضروریات دین شمرده‌اند. اهتمام متکلمان به این مبحث باعث شده که اثبات حدوث عالم، که در صدر ادله اثبات وجود خدا بوده است، نهایتآ شکلی مستقل پیدا کند و نیز نقطه آغازی برای انتقال ذهنیت متکلمان از طبیعیات به مباحث مابعدالطبیعه شود.

مفهوم‌شناسی حدوث و قدم
لغت حدوث، از ریشه حَدَث، به معنای هست شدن چیزی است پس از نیست بودنش و قدیم، از ریشه قدَمَ، در معنایی خلاف حدوث به‌ کار می‌رود. همچنین اشتقاق‌های مختلف حدث، بر تازگی دلالت دارد و قدیم بر امری که مربوط به گذشته باشد و مدت زمان زیادی بر آن گذشته باشد، چنان‌که در قرآن تعبیر “کَالْعُرجُونِ الْقَدیم”  و “اِفْکٌ قَدیم” نیز به همین معنی به‌کار رفته است و در فارسی معادل «قِدَم» «دیرینه‌شدن» است که دلالت بر همین معنا دارد.
خصوصیات موجود قدیم ذاتی: ثبات و عدم زوال، عدم تغیّر، بساطت، عدم ترکّب …
خصوصیات موجود حادث ذاتی: زوال، تغیّر، ترکب و …1
با نگاهی به جهان پیرامون، این گزاره نزدیک به بدیهی در ذهن نقش می‌بندد که جهان مادی، جهانی پر از دگرگونی و در معرض زوال و تغییرات است و در صفحه هستی جهان ماده، ترکیب به طور بسیار روشن قابل مشاهده است. پس می‌توان مقدمهٔ زیر را بیان کرد:
ـ جهان متغیّر و متبدل است (صغری)
ـ هر متغیری حادث است (کبری)
ـ پس جهان حادث است (نتیجه)2
پس جهان مادی، جهانی حادث است. مسئله‌ای که در اصل پرسش به آن اشاره شده است، مسئله‌ای است که از قدیم‌الایام مورد اختلاف فلاسفه و متکلمین بوده است و آن را با عنوان مسأله حدوث و یا قدم زمانی عالم، می‌شناسیم. معمولاً از طرف متکلمین بر حدوث زمانی و از طرف فلاسفه بر قدم زمانی استدلال می‌شود.

سخن متکلمان
متکلمین مدعی هستند که قدم، منحصر به ذات واجب می‌باشد و غیر ذات واجب، هر چه هست، حادث زمانی است، بلکه مدّعی هستند که قدم، مساوی وجوب است و حدوث مادی، مساوی با امکان؛ یعنی اینکه موجود از آن جهت، نیازمند به علت و فاعل است که حادث است و اگر حادث نباشد، بی نیاز از علّت است، یعنی واجب الوجود است. متکلمان علاوه بر این، ادعا می‌کنند که همهٔ ادیان و مذاهب بر حدوث زمانی عالم، اجماع و اتفاق دارند و مدعی هستند که عقیده بر قدم زمانی عالم بر خلاف متفق علیه همهٔ ادیان است.

سخن فلاسفه
از طرف دیگر فلاسفه مدعی هستند که حدوث زمانی عالم ـ یعنی اینکه رشتهٔ زمان که از گذشته به آینده کشیده شده است از نظر گذشته، محدود و متناهی باشد و نقطهٔ شروع داشته باشد و ماقبل آن نقطه، عدم محض باشد ـ نامعقول است، زیرا مستلزم انفکاک معلول از علت تامه است؛ (که مراد همان انقطاع فیض فیاض است) و لازمهٔ قدم ذات باری، قدم عالم است که فعل باری است. البته از نظر فلاسفه اصول و کلیات عالم قدیم است و افراد و جزئیات آن حادث‌اند. فلاسفه مدعی هستند که آنچه منحصر است به ذات واجب‌الوجود، قدم ذاتی است، نه قدم زمانی و اجماع اهل ادیان جز بر حدوث‌ ذاتی عالم نیست؛ زیرا آنچه را که ادیان تعلیم می‌دهند مخلوقیت عالم و خالقیت ذات باری است. آنچه که مخلوقیت عالم ایجاب می‌کند، حدوث ذاتی است نه حدوث زمانی؛ آنچه به واسطهٔ تعلیمات ادیان آمده است این است که جهان به واسطهٔ ذات باری از کتم عدم به عرصهٔ ظهور رسیده است، یعنی جهان از ناحیهٔ ذات خود عدم است و از ناحیهٔ ذات حق، لباس وجود می‌پوشد.
فلاسفه می‌گویند: موجود ممکن بر دو قسم است: قدیم زمانی و حادث زمانی. آن چیزی که مناط احتیاج شئ، به علت است، امکان ذاتی است نه حدوث زمانی؛ یعنی شیء، در آن جهت که در مرتبهٔ ذات خود اقتضای وجود ندارد، نیازمند به علت است نه از آن جهت که در زمانی نبوده و بعد پیدا شده است. پس حدوث، مناط احتیاج به علت نیست، بلکه امکان ذاتی شیء،1 مناط احتیاج به علت است.
خلاصه: مجموع جهان که شامل زمان هم هست، پیش و پس زمانی ندارد تا گفته شود که در آن زمان بوده یا نبوده است. زیرا حدوث زمانی عالم، مستلزم انفکاک معلول از علت تامه است که همان انقطاع فیض فیاض می‌باشد، امّا اگر حدوث، حدوث ذاتی باشد در اینجا اصلاً مناط احتیاج، امکان عالم است نه حدوث آن، در نتیجه انقطاع فعل از فاعل لازم نمی‌آید.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. القول السدید فی شرح التجرید، سید محمد حسینی شیرازی، قم، دار الایمان للطباعه و النشر، چاپ اول، سال 1368.
2. سرمایه ی ایمان، عبد الرزاق لاهیجی، قم، انتشارات زهرا ـ سلام الله علیها ـ ، 1362.

پی‌نوشت‌ها:
1. نهایه الحکمه، علامه طباطبایی، تصحیح غلامرضا فیاضی، مرکز انتشارات مؤسسه امام خمینی ـ رحمه الله علیه ـ ، چاپ دوم، 1382، ج 3، مرحله ی دهم، حدوث و قدم، ص 891.
2. تلخیص الهیات، استاد سبحانی، علی ربانی گلپایگانی، قم، مؤسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ ، 1418 ق، بحث برهان امکان و حدوث، و نیز ایضاح المراد فی شرح کشف المراد، علی ربانی گلپایگانی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه ی علمیه قم، پائیز 82، ص 11 – 5.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید