معنای آزادی و پرستش
آزادی در لغت به معنی قدرت انجام دادن یا انجام ندادن کاری است. به عبارت دیگر، آزادی به معنای تصمیمگیرنده بودن فرد، در محدوده مورد اختیار اوست.1 پرستش یا عبودیت، به معنی تسلیم در برابر خداوند و اطاعت از اوامر و نواهی او است.
انواع آزادی
آزادی در یک تقسیمبندی، به آزادی فردی و آزادی اجتماعی تقسیم میشود. منظور از “آزادی فردی” همان “آزادی طبیعی” است. یعنی انسان به عنوان یک موجود زنده و نه به عنوان موجود اجتماعی ـ دارای اختیارات و آزادی عمل است. مثلاً انسانی که به تنهایی در یک محیط طبیعی زندگی میکند. ظاهراً دارای اختیارات زیادی است؛ اما همین انسان نیز دارای محدودیتهایی است. از جمله این که نیاز او به غذا، مانع از این است که او بتواند تمام وقت خود را در امور دیگر صرف کند.2 منظور از “آزادی اجتماعی” (آزادی مدنی) این است که فرد به عنوان عضوی از جامعه، دارای اختیاراتی است. میزان این آزادی به میزان نفوذ قدرت شخص در جامعه بستگی دارد.3
در جامعه، انسان به خاطر ارتباط با سایر انسانها حقوق دیگران را رعایت میکند و این چنین انسانی قادر به انجام کارهایی میشود که در غیر این صورت برایش امکان ندارد. نیاز بشر در جامعه، به خصوص جامعه امروز، به حدی زیاد و پیچیده است که یک نفر به تنهایی نمیتواند همه این نیازها را برآورده کند. پس انسان در جامعه، دارای اختیارات بیشتری میشود. اما همین گستردگی اختیارات، محدودیتهایی را نیز برای شهروندان یک جامعه به وجود میآورد که این محدودیتها را “قانون” تعیین میکند. قانون از یک طرف، اختیارات افراد جامعه را حفظ میکند و از طرف دیگر، این اختیارات را محدود میکند .
ارتباط آزادی فردی با پرستش
همچنان که گفتیم، آزادی فردی، برای خود محدودیتهایی دارد. انسانهای ملحد و مادیگرا تنها، مانع و محدودیت را در این مسأله، محدودیتهای مادی، فیزیکی و جسمی میدانند. مثلاً آزادی در خوراک و پوشاک برای انسان ملحد به این بستگی دارد که وی چقدر از قدرت مالی برخوردار است. هر قدر از قدرت مالی بیشتری برخوردار باشد، به همان اندازه در انتخاب پوشاک و خوراک، آزادی عمل بیشتری دارد. در حالی که برای یک انسان مؤمن و متدین، محدودیتهای دیگری هم هست که باید رعایت کند. مثلاً در بحث تهیه پوشاک و خوراک، صرفاً به قدرت مالی خویش نگاه نمیکند بلکه به دستورهای الهی هم نظر میکند و حلال و حرام را در پوشاک و خوراک رعایت میکند و از اسراف پرهیز میکند و… از لحاظ شرع مقدس اسلام، انسان آزاد است؛ اما آزادی مؤمن، آزادی خاصی است که با آزادی غیرمؤمن منافات دارد. به عبارت دیگر از یک لحاظ، آزادی با پرستش منافات دارد و از یک لحاظ منافات ندارد. از نگاه دین آزادی دو گونه است؛ آزادی معنوی و آزادی مادی؛ آزادی معنوی آزادی انسان از قید و بند هوس ها، خرافهها جهلها و غفلتهاست که نه تنها با پرستش خدا منافات ندارد که عین پرستش اوست. آزادی مادی البته با پرستش و عبودیت خداوند محدود میشود و اساسا محدودیت چنین آزادیای است مه موجب و موجد آزادی معنوی است. از نظرگاه دین مقدس اسلام “آزادمرد” کسی است که بتواند اعتقادات، خلقیات ورفتارهای خویش را با دین هماهنگ کند. به عبارت دیگر، انسان مؤمن از لحاظ روحی، جسمی و فکری خدا را اطاعت میکند. در همین رابطه حضرت علی ـ علیه السّلام ـ پایبندی به عفت و حیا را نشانه آزادمردی میشمارد.4 حضرت امام جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ شکیبایی بر بلاها و مصیبتها را نشانه آزادگی و آزاد مردی میداند.5 در آموزههای دینی ما پیروی از هواهای نفسانی، غضب، شهوت، حرص، طمع و… نه تنها آزادی قلمداد نمیشود که برعکس، نشانه حیوان صفتی و ذلت نفس است. چنین افرادی از نظر ظاهری آزادند ولی در واقع بنده نفساند. امیرالمؤمنین حضرت علی ـ علیه السّلام ـ میفرماید: “العبد حرٌ ما قنع، الحرّعبدٌ ما طمع؛ بنده قانع آزاد است و آزاد طمعکار بنده.6
قرآن کریم نیز نتیجه پیروی کردن از پیامبر گرامی اسلام را برداشته شدن غل و زنجیرها از پای انسانیت انسان میداند.7 شهید مطهری در ضمن داستانی همین معنا را بیان میکند: روزی رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ به میان اصحاب صُفّه8 رفتند. یکی از آنها گفت: یا رسول الله من در نفس خودم این حالت را احساس میکنم که اصلاً تمام دنیا و ما فیها در نظر من بیقیمت است. الآن در نظر من طلا و سنگ یکی است. یعنی هیچ کدام از اینها نمیتواند مرا به سوی خودش بکشد. نمیخواهد بگوید که استفاده من از طلا و از سنگ یک جور است. بلکه قدرت طلا و قدرت سنگ در این که مرا به سوی خودش بکشاند یکی است. رسول اکرم نگاهی به او کرد و فرمود: “إذاً أنتَ صرتَ حُرّاً: حالا من به تو بگویم که مرد آزادی هستی.9
ارتباط بین آزادی اجتماعی و پرستش
آزادی اجتماعی یعنی آزادی افراد در جامعه. تردیدی نیست که آزادی شهروندان نمیتواند بیحد و حصر باشد و بالاخره باید محدود شود. آزادی بی حد و حصر، به هرج و مرج میانجامد. از این رو در طول تاریخ، همه جوامع از قوانین برخوردار بودهاند. همچنان که گفتیم قانون، محدوده اختیارات و آزادی افراد جامعه را معین میکند. سؤالی که در این جا پیش میآید این است که “قانون” در خدمت کدام آزادی است؟ آزادی الهی یا آزادی مادی؟ اگر قوانین با دین ناسازگار باشند، به گسترش هواهای نفسانی و اسارت افراد جامعه منجر خواهد شد و اگر قوانین برآمده از متن دین و هماهنگ با شرع باشند، در خدمت اهداف الهی خواهند بود و آزادی معنوی را ترویج و تقویت خواهد کرد. تنها نظامی که میتواند آزادی اجتماعی از نوع الهی را ترویج کند، “نظام الهی و اسلامی” است که به زعم ما حکومت ولایت فقیه چنین نظامی است.10 جامعهای که بنای حکومت و قوانینش اسلامی نباشد، در میدان عمل از عهده تأمین بعضی از آزادیهای اجتماعی مورد ادعای خویش نیز برنخواهد آمد. نمونه روشن این امر را ما در کشورهای مدعی لیبرالیسم به خوبی میبینیم. مثلاً فرانسه با این که “مهد دموکراسی” است و دم از آزادی لیبرالی میزند، عملاً میبینیم که تحمل حجاب دختران مسلمان را ندارد و آنها را از مدارس اخراج می کنند. باز در همین فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی، با آن که دم از “آزادی بیان” میزنند، آقای “روژه گارودی” را به خاطر انتشار کتاب “محاکمه صهیونیسم” به شدت کوبیدند و به زندان انداختند اما از “سلمان رشدی مرتد” به خاطر نوشتن “آیات شیطانی” حمایت کردند و حتی حاضر شدند که در دفاع از او سفرای خویش را از تهران فراخوانند. در آمریکا نیز به بهانه حادثه ساختگی و مرموز یازدهم سپتامبر، اخبار و گزارش کانالهای تلویزیونی مورد سانسور قرار میگیرد. مدیران رسانهها، دائم به کاخ سفید فراخوانده میشوند… آنچه عملاً جوامع لیبرال دموکراسی در زمینه آزادی اجتماعی به مردم اعطا کردهاند، آزادی جنسی است وگرنه دیگر آزادیهای اجتماعی را نه تنها گسترش ندادهاند که تضییق هم کردهاند. در این کشورها، آزادیهای سیاسی از نوع شرکت در انتخابات، تنها یک بازی سیاسی است. این رسانهها، کلان سرمایه داران، کارتلها و شرکتهای بزرگ هستند که عملاً نمایندگان مردم و رئیس جمهور را بر میگزینند.
پس میبینیم که پرستش خداوند با آزادی اجتماعی هم ارتباط دارد. یعنی حکومتی که اساس و قوانین آن بر اساس اسلام نباشد به گسترش هواهای نفسانی خواهند پرداخت و بسیاری از آزادیهای اجتماعی که در تضاد با منافع آن دولتمردان است، محدود میگردد. از طرف دیگر در نظام اسلامی، آزادیهای اجتماعی در جهت ترقی و رشد آزادی معنوی افراد است و اگر آزادی اجتماعی، وسیلهای برای هتک حرمت و زیر پا گذاشتن ارزشهای دینی شود، در این صورت، این نوع آزادی محدود میگردد.11
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. نظام معقول، دکتر علیرضا پیروزمند، انتشارات کیهان، چاپ اول، 1378، ص 238 ـ 221.
2. آزادی معنوی، استاد شهید مطهری، انتشارات صدرا، چاپ 28، 1378، ص 41 ـ 11.
3. مجله اندیشه حوزه، آزادی از نظر اسلام و غرب، مقام معظم رهبری، ص 41 ـ 13، سال چهارم، شماره دوم، پاییز 1377.
4. مجله رواق اندیشه، آزادی معنوی در اسلام، ص 44 ـ 26، سال سوم، شماره 27، اسفند 1382.
پینوشتها:
1 . ر. ک: نظام معقول، علیرضا پیروزمند، ص 225، انتشارات کیهان، چاپ اول، 1378.
2 . همان، صص 233 ـ 230.
3 . همان.
4 . الامام علی ـ علیه السّلام ـ : إنّ الحیاء والعفه من خلائق الایمان و انّهما لسجیّه الاحرار و شمیمه الابرار: حیا و عفت از خصلتهای ایمان است، این دو سرشت و خوی نیکان است. ر. ک: میزان الحکمه، محمدی ری شهری، واژه الحرّیه.
5 . حضرت امام جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ : آزاده در همه حال آزاده است. اگر بلا و سختی به او رسد شکیبایی ورزد و اگر مصیبتها بر سرش فرو ریزند او را نشکنند؛ هر چند به اسیری افتد و مقهور شود و آسایش را از دست نهاده به سختی و تنگدستی افتد؛ چنان که یوسف صدیق امین، صلوات الله علیه به بندگی گرفته شد و مقهور و اسیر گشت اما این همه به آزادگی او آسیب نرساند. ر. ک: همان.
6 . همان.
7 . و یضع عنهم إصرهم والاغلال التی کانت علیهم، اعراف: 157.
8 . اصحاب صُفّه عدّهای از فقرای اصحاب پیغمبر بودند که از اهل مدینه نبودند. از مهاجرین بودند و ثروت و زن و زندگی نداشتند. پیغمبر اسلام محل آنها را در یک سکویی پهلوی مسجد قرار داد.
9 . آزادی معنوی، استاد شهید مطهری، ص 35، انتشارات صدرا، چاپ بیست و هشتم، 1378.
10 . نظام معقول، دکتر علیرضا پیروزمند، ص 236 ـ235، انتشارات کیهان.
11 . نظریه سیاسی اسلام، قانونگذاری، ج اول، استاد محمد تقی مصباح یزدی، ص 94،انتشارات مؤسسه