مفاد آیه‏ ى (لا اکراه فى الدین) با احکام وجوبى و تحریمى و اجراى حدود و تعزیرات اسلامی سازگار نیست؟

مفاد آیه‏ ى (لا اکراه فى الدین) با احکام وجوبى و تحریمى و اجراى حدود و تعزیرات اسلامی سازگار نیست؟

نخست باید به این حقیقت آشکار و بدیهى اشاره کرد که در هر نظام و جامعه‏اى، براى جلوگیرى از اخلال  و اختلال نظام زندگی از یک طرف و بسترسازى براى رشد و توسعه‏ى جامعه از طرف دیگر، وجود قوانین حقوقی و اجتماعی لازم و ضرورى است و بدون آن، جامعه قابل اداره و کنترل نیست. همه‏ى افرادى که ورود به این جامعه را پذیرفتند، ملزم – و به عبارتى مجبور – به رعایت آن قوانین مى‏باشند تا طبق برنامه و اهداف تعیین شده، امور زندگى به پیش رود و رشد و توسعه‏ى موردنظر قابل دست‏یابى باشد و در صورتى که برخى به مخالفت و خلاف‏کارى برخیزند، باید منتظر مجازات و جریمه باشند.
شریعت اسلام و نظام اسلامى نیز از این قاعده‏ى کلى مستثنا نیست و براى این که افراد تحت‌پوشش خود را به رشد و تعالى و هدف غایى برساند، درباره‏ى چگونگى عبادت و شیوه‏ى کار و درآمد و نحوه‏ى ارتباط با هم‏دیگر، داراى احکام و قوانین مى‏باشد. براى خطاکاران و مخالفت‌ورزان، مجازات‏هایى در نظر گرفته است؛ با این تفاوت که اگر مخالفت و خلاف‏کارى افراد، در حیطه‏ى امور فردى خلاصه شود و آثار سوء آن دامن‏گیر جامعه و ظهور در اجتماع نشود، تنها مرتکب “گناه” شده است و در آخرت حساب‏رسى مى‏شود؛ ولى اگر خطاکارى او، آثار نامطلوب در جامعه بگذارد، علاوه بر گناه، “جُرم” نیز محسوب می‌شود و مستحق مجازات و جریمه در دنیا نیز مى‏گردد.
بنابر آن چه گفته شد، علاوه بر این که در پذیرش شریعت اسلام اجبارى نیست، پس از پذیرش اسلام نیز درباره‏ى نماز و روزه و دیگر احکام و دستورات شرعى، تا آن جا که به امور شخصى افراد مربوط مى‏شود، آنان در انجام و ترک آن آزاد و مختاراند و کسى حق تفتیش عقاید و تجسس در امور شخصى افراد را ندارد و تنها به گناه آنان در آخرت رسیدگى مى‏شود. درباره‏ى اعتقاد و گرایش به دین مى‏خوانیم: (فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر)(1) و درباره‏ى امور شخصى مى‏خوانیم: (و لا تجسسوا )(2)
ممکن است به ذهن آید که چگونه مفاد آیه‏ى (لا اکراه فى الدین) با عبادت و اعمال خیر در حال خستگى و بدون میل و رغبت سازگار است؟ براى برخى این گونه تداعى شده که هرگاه میل و رغبت داشتیم عبادت مى‏کنیم و هرگاه خسته بودیم و اکراه داشتیم، نیازى به عبادت نیست. آن چه مهم است دل پاک و ارتباط قلبى با خداست!
در پاسخ باید گفت، اگر چه دین اسلام، دین سهله و سمحه (آسانى و چشم‏پوشى) است، امّا دین نظم و انضباط و هدف‏مندى نیز هست. منظور از “آسانى” آن است که وظیفه‏اى خارج از طاقت بشر و یا سخت و غیرقابل تحمل، براى آدمى تعیین نکرده است. در قرآن مجید مى‏خوانیم: (لا یکلف الله نفساً الا وسعها(3))؛ “خداوند هیچ‏کس را جز به قدر توانایى‏اش تکلیف نمى‏کند”.
و در آیه‏ى دیگر مى‏خوانیم: )وَ مَا جَعَل علیکم فى الدین مِن حرج(4))؛ “و در دین بر شما سختى قرار نداده است”.
و منظور از سمحه و چشم‏پوشى آن است که خداوند، غفلت‏هاى ناخواسته و لغزش‏هاى کوچک آدمى را نادیده مى‏گیرد، نه گناهان بزرگ و زشتى‏هاى آشکار او را. در قرآن مجید مى‏خوانیم: (الذین یجتنبونَ کبائرَ الاثم و الفواحش اِلاَّ اللمم ان ربک واسع المغفره )(5)؛ “آنان که از گناهان بزرگ و زشت‏کارى‏ها – جز لغزش‏هاى کوچک – خوددارى مى‏ورزند، پروردگارت نسبت به آن‏ها بسیار آمرزنده است”.
بنابراین، عمل به واجبات و ترک محرمات، حداقل وظایفى است که براى همگان قابل تحمل و لازم الاجراء است؛ اگر چه گاهى با خستگى و سختى توأم باشد.
البته نکته‏ى مهم در پاسخ به شبهه فوق آن است که براى کسى که به آثار عبادت براى رشد در دنیا و ثواب در آخرت، آگاهى یافته، اکراه حقیقى و عدم میل کامل، مصداق ندارد. در آیه‏ى شریفه‏ى مورد بحث، علت اساسى عدم اکراه و اجبار در دین را، آشکار شدن راه حق و هدایت از راه باطل و گم‏راهى براى آدمى دانسته است.(6) )قد تبین الرشدُ من الغى ((7)؛ “همانا راه از بى‏راهه به خوبى آشکار شده است”.
البته عبادت در حال خستگى و بدون نشاط، آثار و فواید کامل را ندارد؛ امّا ترک آن، آدمى را به رهایى از دین و بى برنامگى در زندگى گرفتار مى‏سازد.

پی‌نوشت‌ها:
1) سوره‏ى کهف (18)، آیه‏ى 29 – ر.ک: هادى معرفت، التهمید، ج 2، صص 325 – 6؛ و تفسیر شّبر، ذیل آیه‏ى 256 بقره.
2) سوره‏ى حجرات (49)، آیه‏ى 12.
3) سوره‏ى بقره (2)، آیه‏ى 286.
4) سوره‏ى حج (22)، آیه‏ى 78.
5) سوره‏ى نجم (53)، آیه‏ى 32.
6) ر.ک: المیزان، ذیل آیه‏ى 256 بقره؛ و تفسیر روح المعانى، ذیل آیه.
7) سوره‏ى بقره (2)، آیه‏ى 256.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید