بررسی اهمیت نماز و عفاف از دیدگاه قرآن و روایات

بررسی اهمیت نماز و عفاف از دیدگاه قرآن و روایات

*نویسنده: روح اله صمدی

چکیده:
قرآن فلسفه نماز را یاد خدا می داند و ذکر خدا را مایه آرامش دلها و نتیجه آرامش دل را پرواز به ملکوت معرفی می کند. در اسلام از نماز هیچ فریضه ای بالاتر نیست. نماز پشتوانه ملت است. عفاف نیز یک فضیلت اخلاقی مهم بوده که در قرآن کریم،‌ قرین نماز قرار گرفته و این امر نشانگر ارتباط مستقیم این دو اصل بوده که اگر در جامعه پیوسته با هم عجین شوند دیگر به جامعه آسیبی نخواهد رسید. بررسی فلسفه و اهمیت نماز و عفاف موضوع این مقاله بوده ابتدا به معانی واژه ها پرداخته و سپس اهمیت و فلسفه نماز در آیات و روایات اسلامی،‌ روح حقیقت نماز، عفت در آیات و روایات اسلامی و راههای پیشگیری از بی عفتی بررسی شده و در پایان نتیجه گیری و منابع تحقیق ذکر گردیده است.

مقدمه:
نماز،‌ یک کارخانه انسان سازی و پرواز در بی نهایت و رسیدن به خوبیهاست. نماز، روح وحدت و یگانگی و قوه محرکه پایان ناپذیر. نماز، سنبل عبادت و بندگی و آهنگ آسمانی و دعوت انسان از فراز هزاران مجد، ‌و سفر به دیار خوبان. نماز، عصاره همه عبادات و گنج اهل دل‌، راز و نیاز بر آستان جانان. ‌نماز، ‌سجاده سرخ مشتاقان ملاقات حق، ‌و آئین ره یافتگان. نماز، پیوند با پاکان و قرار در لحظه های سبز.
نماز، شمع جمع مردان حق و تمرین برای خوب شدن و نماز شدن انسان. نماز، فیض عظیم و حدیث پایداری و نسیم رحمت حق. نماز، ‌رازها و نیازها در دل شب و در حریم یار و خضوع بر آستان جانان و بانگ خود آگاهی انسان. نماز، رهنمودهای آسمانی و آیه رحمت و نزول برکات حق و آوای ملکوتی ساکنان حرم سرّ. نماز، ره عشق و حدیث دلبران و شکوفائی اندیشه های زلال. نماز، آهنگ رستگاری و انوار تابان و تندیس عبودیت. نماز،‌ هجرت و تلاش و راه یابی و آشتی با خدا و حدیث پایداری،. نماز،‌ طلوع روشنائی و شروع لحظه های ناب و غروب تاریکیها و ناامیدیها و نماز… جالب این است که،‌ قرآن در بیان صفات برجسته مؤمنان، ‌عفت را بعد از نماز و زکات و پرهیز از لغو مطرح کرده و حتی آن را بر مسأله امانت و پایبندی به عهد و پیمان نیز مقدم داشته است.
قرآن در عبارت های کوتاه و بسیار پرمعنی، ضمن بیان بخش مهمی از صفات مؤمنان،‌ پاکدامنی و عفت را یکی از خصلت های برجسته آنها دانسته و می گوید: «آنها کسانی هستند که دامان خود را (از آلودگی به بی عفتی) حفظ می کنند و تنها آمیزش جنسی با همسران و کنیزانشان دارند که در بهره گیری از آنان، ‌ملامت نمی شوند و کسانی که غیر از این راهی راطلب کنند،‌ تجاوزگرند «والذین هم لفروجهم حافظون* الا علی ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم غیر ملومین* فمن ابتغی وراء ذلک فاولئک هم العادون»(1)
حقیقت نماز اعم از معنای ظاهر و باطن است و محدود و محصور نمودن آن به ظاهر، چون محدود نمودن حقیقت انسان و انسانیت او به جسم مادی است. همانطور که حقیقت انسان در این جسم خاکی و هیکل مادی قالب گیری شده و به اطوار مختلف و گوناگون در آمده و به این شکل ظاهری وجود یافته است چنانچه خداوند فرماید: و قد خلقتکم اطواراً‌ «و به تحقیقت شما را به صورت گوناگون آفرید.»(2). در حقیقت نماز هم چون سایر امور در باطن و روح او نهفته شده که این قالب و صورت را پذیرا شده است هر گاه آن حقیقت بخواهد در عالم خارج تحقق یابد قطعاً باید در همین طور و قالب خاص باشد و در غیر این صورت نماز نبوده بلکه پدیده دیگری است. هر گاه این قالب خاص و صورت ظاهری نماز با روح و باطن آن آمیخته و قرین گردد نماز حقیقت خود را یافته و تأثیر خود را می گذارد.(3) نماز حقیقتی است که ظاهر و باطن انسان رادر گردونه ی طهارت و پاکی مادی و معنوی قرار می دهد،‌ و درون و برون را زینت می بخشد، و برای نمازگزار نورانیتی خاص ایجاد می کند.(4)

یاد و ذکر خدا مایه آرامش دلها:
انسان موجودی است که در زندگی خود خواه ناخواه با اضطرابات و نگرانی هایی روبروست. گاهی این نگرانی ها برای برخی محدود به مسائل مادی است و گاهی از این حد گذشته و جنبه غیر مادی و معنوی هم پیدا می کند. این حالت گاهی برخی از انسانها را چنان به خود مشغول می دارد که تمام عمرشان را در بر می گیرد و با همان حالت از دنیا می روند و در برخی دیگر، ‌مدتی از حیاتشان را اشغال و زمانی سربلند می کنند که مدت زیادی از عمرشان سپری شده است. اما عده ای از افراد آگاه با تدبیر خاص جلوی این حالات درونی خود را گرفته و ناآرامی درونی خود را آرامش می بخشند. برای همه ما این نکته حائز اهمیت بسیاری است که بدانیم عامل این آرامش چیست و چگونه آن اضطراب به طمأنینه تبدیل شده و آرامش تضمین و تأمین می گردد. آری خداوند با یک جمله کوتاه و مختصر پاسخ این سؤال را داده اند که «بدانید با یاد خدا دلها آرام می گیرد». علامه طباطبائی صاحب تفسیر ارزشمند المیزان در تبیین و تفسیر این آیه می فرمایند: «در این آیه و کلام الهی تذکر و توجهی برای مردم است که قلبها را متوجه و متمایل به یاد و ذکر او سازند. زیرا هیچ تلاش و همتی برای انسان در زندگیش نیست مگر برای رسیدن به سعادت و نعمت و هیچ ترسی ندارد مگر ترس از افتادن در بدبختی و سختی و شقاوت و خداوند تنها سبب و یگانه عاملی است که امور خیر در دست اوست و نیز همه خوبی ها به او بر می گردد.
و او قادر بر بندگان و ضامن سعادت ایشان است. پس توجه و اعتماد و اتصال به او موجب نشاط و شادابی و کمال مطلوب است. پس قلبها به یاد او از نگرانی ها و اضطرابات مطمئن می شوند و تسکین می یابند»(5) در روایات وارد شده است که وقتی این آیه (آیه 28 سوره رعد) نازل شد پیامبر (ص) به اصحابش فرمود ایا می دانید معنی این آیه چیست؟ اصحاب گفتند خدا و رسولش بهتر می دانند. فرمود: «کسی که خدا و رسول او و اصحاب پیامبر را دوست بدارد». و در روایت دیگر دارد که خدا و رسول و اهل بیت و پیروان و شیعیان ما را دوست داشته باشد.»(6).

معناو مفهوم عفت:
«عفت» نقطه مقابل «شکم پرستی و شهوت پرستی» است که از مهمترین فضایل انسانی محسوب می شود. «عفت» به گفته راغب اصفهانی در کتاب «المفردات»،‌ به معنی پدید آمدن حالتی در نفس است که آدمی را از غلبه شهوت باز می دارد و «عفیف» به کسی گفته می شود که دارای این وصف و حالت باشد.(7) صاحب (مقاییس اللغه) می نویسد: «عفت در اصل به دو معنی آمده است: نخست،‌ خودداری از انجام کارهای زشت و دیگر،‌ کم بودن چیزی. لذا عرب به باقی مانده شیر در پستان مادر «عفه» (بر وزن مدت) می گوید. ولی از کلام راغب اصفهانی در مفردات،‌ استفاده می شود که هر دو معنی به یک چیز باز می گردد. (زیرا افراد عفیف به چیز کم قانع هستند.) مؤلف التحقیق می نویسد: «این ماده در اصل،‌ به معنی حفظ نفس از تمایلات و شهوات نفسانی است، همان گونه که تقوا به معنی حفظ نفس از انجام گناهان می باشد، بنابراین عفت یک صفت درونی است، در حالی که تقوا ناظر به اعمال خارجی است».
عفّت بمعنی مناعت است در شرح آن گفته اند: حالت نفسانی است که از غلبه شهوت باز دارد پس باید عفیف بمعنی خود نگه دار و با مناعت باشد «یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف»(بقره: 273). بی خبر آنها را از مناعتشان غنی می پندارد. «و لیستعفف الذین لا یجدون نکاحا حتی یغنیهم الله من فضله نور»: 33 آنانکه قدرت تزویج ندارند خود نگه داری و عفّت پیش گیرند تا از خدا از کرم خویش آنها را بی نیاز گرداند. در نهج البلاغه حکمت 68 آمده: «و العفاف زینه الفقر» تملک نفس و مناعت زینت فقر است.(8) در معنی عفت گفته اند: حالتی است که از غلبه شهوت باز می دارد، ‌منظور از آن در آیه خود نگهداری از زنا و مانند آنست.(9) علمای اخلاق نیز در تعریف (عفت)،‌ آن را صفتی حد وسط در میان شهوت پرستی و خمودی دانسته اند. «عفت» نیز دارای مفهوم عام و خاص است. مفهوم عام آن، ‌خویشتن داری در برابر هر گونه تمایل افراطی نفسانی است و مفهوم خاص آن، ‌خویشتن داری در برابر تمایلات بی بند و بار جنسی است. «عفت» یکی از فضایل مهم اخلاقی در رشد و پیشرفت و تکامل جوامع انسانی است؛ اما شهوت که مقابل عفت قرار دارد، موجب سقوط فرد و جامعه می شود. مطالعات تاریخی نشان می دهد که اشخاص یا جوامعی که بهره کافی از عفت داشته اند،‌ از نیروهای خداداد خود،‌بالاترین استفاده را در راه پیشرفت خود و جامعه خویش برده و در سطح بالایی از آرامش و امنیت زیسته اند،‌ اما افراد یا جوامعی که در «شهوت پرستی» غرق شده اند،‌ نیروهای خود را از دست داده و در معرض سقوط قرار گرفته اند.

عفت، فضیلت بزرگ اخلاقی:
از آیات قرآن مجید و روایات اسلامی استفاده می شود که «عفت» از بزرگترین فضایل انسانی است و هیچ کس در سیر الی الله،‌ بدون داشتن «عفت» به جایی نمی رسد. در زندگی دنیا نیز آبرو و حیثیت و شخصیت انسان در گرو عفت است.
1 ـ «للفقراء الذین احصروا فی سبیل الله لا یستطیعون ضربا فی الارض یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف تعرفهم بسیماهم لایسئلون الناس الحافا و ما تنفقوا من خیر فان الله به علیم» (سوره بقره، ‌آیه 273). (انفاق شما مخصوصاً‌ باید) برای نیازمندانی باشد که در راه خدا،‌ در تنگنا قرار گرفته اند. (و توجه به آیین خدا، ‌آنها را از وطن های خویش آواره ساخته و شرکت در میدان جهاد به آنها اجازه نمی دهد تا برای تأمین هزینه زندگی، دست به کسب و تجارب بزنند)، ‌نمی توانند مسافرتی کنند (و سرمایه ای به دست آورند) و از شدت خویشتن داری،‌ افراد ناآگاه آنها را بی نیاز می پندارند، ‌اما آنها را از چهره هایشان می شناسی و هرگز بااصرار چیزی از مردم نمی خواهند (این است مشخصات آنها) و هر چیز خوبی در راه خدا انفاق کنید،‌ خداوند از آن آگاه است.
2ـ «و راودته التی هو فی بیتها عن نفسه و غلقت الابواب و قالت هیت لک قال معاذ الله انه ربی احسن مثوای انه لا یفلح الظالمون» (سوره یوسف،‌آیه 23). و آن زن که یوسف در خانه او بود،‌ از او تمنای کامجویی کرد،درها را بست و گفت: «بیا (به سوی آنچه برای تو مهیاست)».(یوسف) گفت: «پناه می برم به خدا و [عزیز مصر] صاحب نعمت من است، مقام مرا گرامی داشته (آیا ممکن است به او ظلم و خیانت کنم؟) مسلماً ظالمان رستگار نمی شوند!».
3ـ«و لقد همت به و هم بها لو لا ان رءا برهان ربه کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء انه من عبادنا المخلصین» (سوره یوسف، ‌آیه 24). آن زن قصد او کرد و او نیز قصد وی می نمود! این چنین کردیم تا بدی و فحشاء را از او دور سازیم. زیرا او از بندگان مخلص ما بود.
4 ـ «قالت فذالکن الذین لمتننی فیه و لقد راودته عن نفسه فاستعصم و لئن لم یفعل ماء امره لیسجنن و لیکونا من الصاغرین ـ قال رب السجن احب الی مما یدعوننی الیه و الا تصرف عنی کیدهن اصب الیهن و اکن من الجاهلین ـ فاستجاب له ربه فصرف عنه کیدهن انه هو السمیع العلیم»(سوره یوسف،‌ آیات 32 ـ 34). (همسر عزیز مصر) گفت: «این همان کسی است که به خاطر (عشق) او مرا سرزنش کردید! (آری!) من او را به خویشتن دعوت کردم و او خودداری کرد و اگر آنچه را دستور می دهم،‌انجام ندهد،‌ به زندان خواهد افتاد و مسلماً خوار و ذلیل خواهد شد».(یوسف)
گفت: «پروردگارا! زندان، نزد من محبوبتر است از آنچه اینها مرا به سوی آن می خوانند! و اگر مکر و نیرنگ آنها را از من باز نگردانی، به سوی آنان متمایل خواهم شد از جاهلان خواهم بود!» پروردگارش دعای او را اجابت کرد و مکر آنان را از او گردانید، ‌زیرا او شنوا و داناست.
5 ـ «والذین هم لفروجهم حافظون* الا علی ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم غیر ملومین*فمن ابتغی وراء ذلک فاولئک هم العادون» (سوره مؤمنون،‌ آیات 5 ـ 7). و آنها که دامان خود را (از آلوده شدن به بی عفتی) حفظ می کنند. تنها آمیزش جنسی با همسران و کنیزانشان دارند که در بهره گیری از آنان ملامت نمی شوند و کسانی که غیر از این راه را طلب کنند،‌ تجاوزگرند!
6 ـ «… و الحافظین فروجهم و الحافظات…»(سوره احزاب، آیه 35). مردان پاکدامن و زنان پاکدامن.

تفسیر آیات فوق:
بدیهی است که در آیه نخست،‌ «عفت» به معنی خویشتن داری در مسائل مالی است،‌ نه امور جنسی. جمعی از مفسران،‌ شأن نزول آن را «اصحاب صفه» دانسته اند. آنها یک گروه چهار صد نفری از مسلمانان مکه و اطراف مدینه بودند که نه خانه ای در مدینه داشتند و نه خویشاوندانی که به منزل آنها بروند و نه کسب و کار‌، ولی در عین حال در نهایت تعفف در محلی که به صورت سکوی بزرگ در کنار مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود،‌ زندگی می کردند. آنها مجاهدانی بودند که به فرمان رسول الله (صلی الله علیه و آله) به میدان های جنگ حرکت می کردند و در عین گرسنگی و نیازمندی شدید، عزت نفس و خویشتن داری و عفت خویش را حفظ می کردند.
به هر حال، قرآن مجید این گروه از عفیفان را در آیه فوق با تعبیرات مختلف ستوده است و آنها را به عنوان الگو برای سایر مسلمانان معرفی نموده است.
در آیه دوم و سوم سخن از «عفت» و پاکدامنی یوسف (علیه السلام) است که در سخت ترین شرایطی که تمام اسباب گناه در آن آماده بود، خود را حفظ کرد. به خداوند خویش پناهنده شد و از کوره یک امتحان بزرگ الهی،‌ آبرومندانه بیرون آمد.
همسر فریبای جوان و زیبای عزیز مصر، از تمام وسایل و روشها،‌ برای رسیدن به مقصد خود استفاده کرد،‌ وسایلی که تنها بخشی از آنها برای تحریک یک جوان مجرد هم سن و سال حضرت یوسف (علیه السلام) کافی بود، ولی حضرت یوسف (علیه السلام) در برابر امواج شدید شهوت ایستادگی نمود و خود را به کشتی لطف پروردگار سپرد که اگر نمی سپرد، ‌غرق شده بود. همان گونه که آیه بعد می فرماید: «آن زن قصد کامجویی را از او حضرت یوسف (علیه لاسلام) کرد و او نیز ـ اگر برهان پروردگار را نمی دید قصد وی می نمود، ‌این چنین کردیم. (و یوسف را در برابر این طوفان شدید تنها نگذاشتیم) تا بدی و فحشاء را از او دور سازیم،‌ زیرا او از بندگان مخلص ما بود، ‌«و لقد همت به و هم بها لو لا ان رءا برهان ربه کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء انه من عبادنا المخلصین»(10). «من عبادنا» (از بندگان ما) و «مخلصین» (خالص شدگان)، ‌تعبیرات بسیار پر معنایی است که در این آیه به عنوان نشان افتخار بر سینه حضرت یوسف (علیه السلام) نصب شده است.
گرچه حضرت یوسف (ع) با وجود عفت و پاکدامنی از سوی همسر عزیز مصر متهم به خیانتی شد که ممکن بود به قیمت جان او تمام شود،‌ ولی خداوندی که وعده حمایت از مؤمنان پاکدامن را داده است توسط گواهی کودک شیرخواری که در گهواره بود، به صورت معجزه آسایی، ‌او را نجات داد. آنچه بعضی از افراد نادان و بی خبر، در شرح این آیات نوشته اند که منظور از «هم بها» این است که حضرت یوسف (علیه اسلام) نیز آماده کامجویی از زلیخا شد، نه با مقام عصمت انبیاء سازگار است و نه با لحن آیات فوق،‌ بلکه قرآن می گوید: «برهان پروردگار به یاری حضرت یوسف آمد که اگر نیامده بود، آماده می شد، ‌ولی چون به سراغش آمد،‌ قصد گناه نکرد.» فخر رازی در تفسیر این آیه، ‌تعبیر جالبی دارد. او می نویسد: «همه، ‌حتی شیطان شهادت به پاکی حضرت یوسف (علیه السلام) دادند،‌ زیرا شیطان در همان زمانی که رانده درگاه خدا شد، گفت: من برای گمراه ساختن همه فرزندان آدم تلاش می کنم،‌ جز بندگان مخلص تو، «قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین* الا عبادک منهم المخلصین»(11)
سپس فخر رازی می افزاید: «اگر گویندگان این سخنان بی اساس و خرافی، ‌تابع خداوند هستند، خداوند شهادت به پاکی حضرت یوسف (علیه السلام) داد و اگر پیرو شیطانند،‌ شیطان نیز شهادت به پاکی او داده است.(12)
در چهارمین آیه که ادامه شرح زندگی پرماجرای حضرت یوسف (علیه السلام) و بیان مقام والای عفت و پارسایی اوست، ضمن اشاره به آزمون دیگری که مانند طوفانی سخت در برابر او پدیدار شده بود، ‌می فرماید: «هنگامی که آوازه عشق سوزان عزیز مصر به غلام کنعانیش حضرت یوسف (علیه السلام)، در شهر پیچید و زنان مصر،‌ زبان به ملامت و سرزنش او گشودند، ‌او برای اثبات بی گناهی خود، مجلس میهمانی عظیمی ترتیب داد و از زنان سرشناس مصر دعوت کرد و در یک لحظه حساس، حضرت یوسف (علیه السلام) را وادار کرد که وارد آن مجلس شود. هنگامی که آنها چشمشان به جمال دل آرای حضرت یوسف (علیه السلام) افتاد،‌ زمام اختیار را از دست دادند و با کاردهایی که برای خوردن میوه در دست داشتند، ‌بی اختیار دستهایشان را بریدند و همگی گفتند: این جوان،‌ یک انسان نیست که یک فرشته زیبا و عجیب است» در آن هنگام که همسر عزیز مصر خودش را پیروز می دید،‌ رو به آنها کرد و گفت: «این همان کسی است که مرا به خاطر (عشق) به او سرزنش کردید. (آری) من او را به خویشتن دعوت کردم و او خودداری کرد. اگر آنچه را که من دستور می دهم، ‌انجام ندهد، ‌به زندان خواهد افتاد و به یقین خوار و ذلیل خواهد شد،‌ «قالت فذالکن الذی لمتننی فیه و لقدراودته عن نفسه فاستعصم و لئن لم یفعل ما آمره لیسجنن و لیکونا من الصاغرین»(12) این دومین امتحان سخت و سنگین حضرت یوسف (علیه السلام) بود. او بر سر دو راهی قرار داشت،‌ یکی، تسلیم شدن در برابر درخواست همسر عزیز مصر و به کام دل رسیدن و از هر گونه ناز و نعمت و محبت برخوردار شدن و دیگری مقاومت کردن و به زندان افتادن و اعمال سخت آن را تحمل نمودن. در پنجمین آیه مورد بحث،‌ عفت به عنوان یکی از صفات برجسته مؤمنان معرفی شده است. در آخرین آیه مورد بحث، قرآن بیان می کند که خداوند،‌ ده گروه از مردان و زنان برجسته را مورد مغفرت و اجر عظیم قرار می دهد که نهمین آنها مردان و زنانی است که دامان خود را از آلودگی به بی عفتی،‌ نگه داشته و پاکدامن و عفیفند. در بیان اوصاف دهمین گروه اشاره می کند که آنها بسیار یاد خدا می کنند و بعید نیست که بیان این مطلب، ‌دلیل رابطه نزدیکی میان عفت و یاد خدا بودن، ‌باشد که نتیجه همه اینها،‌ آمرزش الهی و اجر عظیمی است که عظمتش را تنها خودش می داند. در جای دیگر اشاره شده است که روزه نیز یکی از راه های مهار طغیان «شهوت جنسی» است،‌ بنابراین میان عفت و روزه،‌ رابطه مستقیم وجود دارد.(14)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «یا معشر الشباب ان استطاع منکم الباءه فلیتزوج فانه اغض للبصر و احصن للفرج و من لم یستطع فعلیه بالصوم(15)، ای گروه جوانان! کسی که از شما توانایی بر ازدواج داشته باشد، ‌ازدواج کند،‌زیرا ازدواج سبب می شود که از نوامیس مردمم چشم فرو بندد و دامان خویش را از آلودگی به بی عفتی حفظ کند و کسی که توانایی بر ازدواج ندارد، ‌روزه بگیرد.»

عفت درروایات اسلامی:
در منابع حدیثی، اهمیت فوق العاده ای به «عفت» داده شده است که به بعضی از آنها اشاره می کنیم: امام امیرالمؤمنین (علیه السلام)، ‌عفت را برترین عبادت شمرده است: «افضل العباده العفاف» تعبیر به عفت در این جا، ممکن است به معنی وسیع آن استعمال شده و یا ممکن است در مقابل شکم پرستی و شهوت جنسی به کار رفته باشد. امام باقر (علیه السلام) می فرمایند: «ما عبدالله بشیء افضل من عفه بطن و فرج،‌ هیچ عبادتی در پیشگاه خداوند،‌ برتر از عفت در برابر شکم و مسایل جنسی نیست»(16).
نیز می فرمایند: «اذا اراد الله بعبد خیرا اعف بطنه و فرجه» هنگامی که خداوند خیر و خوبی برای بنده اش بخواهد،‌ به او توفیق می دهد که در برابر شکم و شهوت پرستی عفت پیدا کند.(17) در حدیث دیگری که مفضل از امام صادق (علیه السلام)،‌ در توصیف شیعیان واقعی نقل شده،‌ آن حضرت چنین می فرمایند: «انما شیعه جعفر من عف بطنه و فرجه و اشتد جهاده و عمله لخالقه و رجاء ثوابه و خاف عقابه فاذا رایت اولئک فاولئک شیعه جعفر» پیروان حقیقی جعفر بن محمد، ‌کسانی هستند که در برابر شکم پرستی و بی بند و باری جنسی،‌ عفت و (در راه بندگی خدا) تلاش و کوشش فراوان دارند،‌ به ثواب او امیدوارند و از عقاب او بیمناک. (به همین دلیل، ‌پیوسته، در راه حق حرکت می کنند. هر گاه کسی را با این صفات ببینی، ‌آنها پیروان و شیعیان جعفر بن محمد (علیه السلام) می باشند.»(18) امیر مؤمنان علی (علیه السلام) می فرمایند: «قدر الرجل علی قدر همته و صدقه علی قدر مروته، ‌و شجاعته علی قدر انفته و عفته علی قدر غیرته، ‌ارزش هر کس به اندازه همت او و صداقت هر کس به اندازه شخصیت او و شجاعت هر کس به اندازه زهد و بی اعتنایی او به ارزشهای مادی و عفت هر کس به اندازه غیرت اوست.»(19) بدیهی است، ‌افراد غیرتمند راضی نمی شوند که کسی نگاه آلوده به نوامیس آنها کند، به همین دلیل، ‌نسبت به نوامیس دیگران نیز حساسند و متعرض آنها نمی شوند.
آنچه از آیات و روایات فوق حاصل می شود این است که اسلام اهتمام فوق العاده به مسأله پرهیزکاری در برابر شهوت شکم و بی بند و باری جنسی دارد تا جایی که آن را نشانه شخصیت، غیرت،‌ ایمان، ‌و پیروی از مکتب اهلبیت (علیهم السلام) معرفی می کند. تاریخ نیز سرچشمه بسیاری از گرفتاری های انسان را از همین دو امر (شهوت شکم و شهوت جنسی)می داند، ‌زیرا شهوت شکم،‌ به انسان اجازه تفکر مشروع را نمی دهد تا به وسیله آن، ‌حقوق انسان ها را رعایت کند و در مسیر عدالت گام بردارد. به همین علت، انسان را به ارتکاب انواع گناهان وا می دارد. علاوه بر اینها، ‌شهوت شکم، سرچشمه ی بسیاری از بیماری های جسمانی و اخلاقی است تا آنجا که گاهی، شکم به بت خطرناکی مبدّل شده و انسان را به پرستش و اطاعت خویش در همه زمینه ها وادار می سازد.
پیامبر اکرم(ص) نیز،‌ در این رابطه، ‌درباره مردم آخر الزمان فرموده است «یاتی علی الناس زمان بطونهم الهتهم و نسائهم قبلتهم و دنانیرهم دینهم،‌ و شرفهم متاعهم، لا بیغی من الایمان الا اسمه و لا من الاسلام الا رسمه و لا من القرآن الا درسه،‌ مساجدهم معموره من البناء و قلوبهم خراب علی الهدی»(20). زمانی بر مردم فرا می رسد که شکم های آنها بت های آنهاست و زن های آنها قبله آنهاست و دینارهایشان دینشان و شرفشان متاعشان است،‌ در آن زمان از ایمان جز نامی و از اسلام جز رسمی و از قرآن جز درسی باقی نمی ماند، مساجدشان از نظر ساختمان آباد و دل هایشان از نظر هدایت خراب است…»

راه های پیشگیری از بی عفتی:
می توان امور زیر را به عنوان عمده ترین راه کنترل در این خصوص ذکر کرد:(21)
1ـ حجاب و ترک خودارایی در انظار عموم بی شک،‌ یکی از اموری که به شهوت جنسی دامن می زند، ‌«برهنگی و خودآرایی زنان و مردان» برای یکدیگر است که تأثیر آن، ‌به خصوص در میان جوانان مجرد، ‌قابل انکار نیست، به گونه ای که می توان گفت: آلودگی به بی عفتی رابطه مستقیمی با بی حجابی، ‌برهنگی و خودآرایی در انظار عموم دارد. به همین دلیل،‌دستور حجاب یکی از مؤکدترین دستورهای اسلام است. قرآن مجید در آیات متعددی از جمله: آیات 31 و 60 سوره نور و آیات 33 و 59 احزاب،‌ بر مسأله حجاب تأکید کرده است که گاهی زنان با ایمان را مخاطب قرار می دهد و گاهی همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) را و گاهی نیز استثنا کردن زنان پیر و از کارافتاده، ‌تکلیف بقیه را روشن می سازد، به این ترتیب با عبارات مختلف،‌ اهمیت این وظیفه اسلامی را بازگو می کند. بدیهی است که برداشتن حجاب، مقدمه برهنگی،‌ آزادی جنسی و بی بند و باری است که مشکلات و مفاسد ناشی از آن،‌ در عصر و زمان ما بر کسی پوشیده نیست. بی حجابی، علاوه بر این که از نظر اخلاقی سبب ناامنی خانواده ها و بروز جنایات می شود، ‌ضمناً‌ سبب ایجاد هیجان های مستمر عصبی و حتی بیماری های روانی نیز می گردد که ثمره آن سستی پیوند خانواده ها و کاهش ارزش شخصیت زن در جامعه است.
2 ـ عدم اختلاط زن و مرد: بی شک در جامعه مخصوصاً در جامعه فعلی نمی توان زندگی زن و مرد نامحرم را به طور کامل از هم جدا کرد، ‌ولی در مواردی که ضرورتی نداشته باشد،‌ چنان که از اختلاط پرهیز شود،‌ به یقین، اصول عفت و پارسایی،‌ بهتر حفظ خواهد شد، دلیل آن هم مفاسد بسیار وحشتناک و شرم آوری است که از اختلاط پسران و دختران در کشورهای غربی دیده می شود.
3 ـ مطبوعات و رسانه های تصویری: مطبوعات و رسانه های تصویری نقش بسیار مؤثری در تحریک مسایل جنسی،‌ مخصوصاً‌ در میان قشر جوان دارد. افراد سودجو و گروه هایی که از این راه به درآمدهای هنگفت نامشروعی می رسند،‌ دست به انتشار مفتضح ترین فیلم ها، عکس ها،‌رمان ها و داستان های عشقی کثیف می زنند و در شرایطی که امواج رسانه ها به آسانی از یک گوشه جهان به گوشه دیگر منتقل می شود، کنترل آنها کار آسانی نیست،‌ ولی به هر حال اگر این امر به طول کامل، امکان پذیر نباشد، ‌به طور ناقص امکان پذیر است که غفلت از آن، ‌موجب گرفتاری های فراوان اخلاقی و اجتماعی است.

نتیجه گیری:
با به مطالب ذکر شده می توان گفت نماز حقیقتی است که ظاهر و باطن انسان را در گردونه ی طهارت و پاکی مادی و معنوی قرار می دهد، و درون و برون را زینت می بخشد،‌ و برای نمازگزار نورانیتی خاص ایجاد می کند. همچنین یاد خدا که یکی از اسرار نماز می باشد بسیاری از فضائل را در انسان زنده می کند، ریشه واقعی خیلی از روشهای اخلاقی و تربیتی،‌ یاد خداست،‌ بلکه می توان گفت ضامن اجراء واقعی برای بسط عدالت، و گسترش حق وحقیقت و اجتناب از هر گونه تجاوز به حقوق فرد و اجتماع، همان ایمان به خدا و یاد خدا است. یاد خدا بسان زنجیری است که انسان را از بسیاری از کارهای ناشایست که موجب خشم و ناخشنودی اوست،‌ باز می دارد، انسانی که با انواع وسائل هوسرانی مجهز است، پایه های حکومت غرائز طغیانگر در کانون وجود او مستحکم و پا برجا است،‌ و برای تمایلات جنسی و هوسهای نفسانی خود مرزی نمی شناسد،‌یگانه وسیله برای کنترل کردن او همان یاد خدا و تذکر آفریدگار جهان است. لذا انسانی که نماز می خواند عفت را نیز رعایت می کند چون ارزش و اهمیت عفت آنقدر زیاد می باشد که خداوند متعال در قرآن کریم عفاف و پاکدامنی را بعد نماز و زکات مطرح نموده است. نیز در صورت رعایت عفاف در جامعه، بزهکاری و فحشا کاهش یافته و دیگر هیچگونه مشکلی گریبانگیر افراد جامعه اتفاق نخواهد شد لذا با انجام این اصل می توانیم جامعه ی سالمی داشته باشیم.

پی‌نوشت‌ها:

* کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث
1. سوره مؤمنون،‌ آیات 5 ـ 7.
2. سوره جن، ‌آیه ی 14.
3. احمد پور ترکمانی، ‌علی‌، نماز خوبان (حکایات و داستانهایی از دانشمندان و فرزانگان) ناشر: مؤسسه فرهنگی انتشاراتی مشهور،‌ تهران،‌ ص38.
4. انصاریان،‌ حسین،‌ توبه آغوش رحمت،‌ قم،‌ دارالعرفان،‌ 1382،‌ ص 21.
5. المیزان فی تفسیر القرآن،‌ ج11، ص 358.
6. همان، ‌ص 370.
7. راغب اصفهانی، المفردات، ‌ذیل واژه عفت.
8. قاموس قرآن،‌ ج5،‌ ص 18.
9. تفسیر أحسن الحدیث،‌ ج7،‌ ص 207.
10. سوره یوسف، ‌آیه 24.
11. مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن 2،‌ ص 82.
12. فخر رازی،‌ تفسیر کبیر، ج18،‌ ص 117.
13. سوره یوسف،‌ آیه 33.
14. مکارم شیرازی،‌ ناصر،‌ اخلاق در قرآن‌2،‌ ص 83.
15. تفسیر مراغی،‌ ج22،‌ ص 10.
16. اصول کافی، ‌ج2،‌ ص 79.
17. غرر الحکم، ‌شماره 4114.
18. وسایل الشیعه، ‌ج 11، ‌ص 199.
19. نهج البلاغه، کلمات قصار، ‌کلمه 47.
20. بحارالانوار، ج22، ‌ص453.
21. مکارم شیرازی،‌ ناصر،‌ اخلاق در قرآن 2،‌ ص83.
منابع و مآخذ:
1ـ قرآن کریم.
2ـ نهج البلاغه.
3ـ ابن فارس،‌ احمد، ‌معجم مقاییس اللغه،‌ مکتب الاعلام الاسلام،‌ قم،‌ چاپ اول،‌ 1404 ه.ق.
4ـ ابن فارس،‌ احمد،‌ معجم مقاییس اللغه، ‌مکتب الاعلام الاسلام، قم ،‌چاپ اول 1404 ه.ق.
5 ـ احمد پور ترکمانی، علی‌، نماز خوبان (حکایات و داستانهایی از دانشمندان و فرزانگان)،‌ ناشر: مؤسسه فرهنگی انتشاراتی مشهور، تهران.
6ـ انصاریان، حسین، ‌توبه آغوش رحمت، ‌قم، ‌دار العرفان، ‌1382.
7ـ جعفری،‌ یعقوب، ‌تفسیر کوثر، انتشارات هجرت،‌ قم، ‌چاپ اول،‌ 1376ق.
8-حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، آل بیت، قم، چاپ اول، 1409 ق.
9 ـ راغب اصفهانی،‌ حسین بن محمد، ‌المفردات فی غریب القرآن،‌ دارالعلم دار الشامیه، ‌بیروت، ‌چاپ اول، ‌1412ق .
10ـ طباطبایی، ‌سید محمد حسین، ‌المیزان فی تفسیر القرآن، ‌ترجمه: ‌سید محمد باقر موسوی همدانی،‌ انتشارات اسلامی جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه قم، ‌قم، ‌چاپ پنجم، ‌1374 ش.
11 ـ فخر الدین رازی، ‌محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ‌دار احیاء التراث العربی،‌ بیروت،‌ چاپ سوم،‌1420 ش.
12 ـ فیض کاشانی،‌ محمد بن مرتضی، ‌محجه البیضاء،‌ دفتر انتشارات اسلامی،‌ قم، ‌چاپ دوم، ‌بی تا.
13ـ قرشی، ‌سیدعلی اکبر، ‌تفسیر أحسن الحدیث، بنیاد بعثت،‌ تهران، ‌چاپ سوم، ‌1377ش .
14ـ همو، قاموس قرآن،‌ دارالکتب الاسلامیه، ‌تهران،‌ چاپ ششم، 1371 ش.
15 ـ قمی، ‌ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه (شیخ صدوق)،‌ من لا یحضره الفقیه، ‌جامعه مدرسین، ‌قم،‌ چاپ دوم، ‌1404 ق.
16 ـ مجلسی،‌ محمد باقر، ‌بحارالانوار، مؤسسه الوفاء،‌ بیروت،‌ چاپ دوم، 1404ق.
17 ـ مصطفوی، حسن، التحقیق لکلمات القرآن الکریم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران،‌ بی چا، ‌1360 ش.
18 ـ مکارم شیرازی، ‌ناصر و دیگران، ‌اخلاق در قرآن، ‌دارالکتب الاسلامیه، ‌تهران، ‌چاپ اول، ‌1374 ش.
فصلنامه قرآنی کوثر- ش37

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید