بررسی آیات حجاب

بررسی آیات حجاب

نویسنده:سید میثم سعادتی نژاد

چکیده
قرآن کریم طی چند آیه حجاب وپوشش زنان را مورد بررسی قرار می دهد. ابتدا درسوره مبارکه نور که از آیه 27 تا31 در این باب مورد بحث واقع می شود. دراین آیات ابتدا بحث از اجازه گرفتن هنگام ورود به خانه دیگران واستیناس مطرح می شود که این امر نیزبه حجاب وپوشش اهل خانه مربوط می باشد. آیه30 و31 مومنان را به سبک کردن چشم هنگام نگاه به نامحرم وچشم چرانی نکردن دعوت می نمایدودر ادامه به حفظ فرج اشاره می نمایدکه منظور حفظ آن از نگاه نامحرم می باشد. آیه 31 زنان مومن را از آشکار کردن زینت مگر برای افرادی که محرم هستند، برحذر می دارد. همچنین استفاده از خمار، لباسی که با آن سر وگردن پوشیده می شود، به زنان توصیه شده است. آیه 59 این سوره پیرامون اجازه گرفتن اطفال از بزرگتر ها هنگام ورود برآن ها در مواقع خاص بحث می نماید. آیه 60نیز عدم داشتن حجاب را برای پیرزنانی که دیگر قادر به ازدواج نیستند اجازه می دهد.خداوند متعال در سوره مبارکه احزاب نیز پیرامون مسئله حجاب بحث می نماید ودر آیه 33 این سوره با خطاب به زنان پیامبر(ص) ، زنان را از تبرج نهی می نمایدوآنان را به تبعیت از خدا وپیامبرش فرا می خواند. آیه 53 این سوره به مومنان گوشزد می نماید که ازورای پرده با زنان پیامبر (ص) گفتگو کنند. در آیه 59 زنان به استفاده از جلباب که جامه ای سرتاسری است، امر می شوند تابه واسطه آن معلوم شود که زنان مومن اهل عفت وصلاح بوده و مورد آزار و اذیت قرار نگیرند.

مقدمه
حجاب زنان مسلمان از جمله مقولاتی است که همواره مورد بحث وگفتگو بین همه مرم، مسلمان وغیرمسلمان واقع شده است. هرچند حجاب یک حکم وتکلیف شرعی است اما نگاهی به زندگی بشر در طول تاریخ فطری بودن این امر را نشان می دهد. قرآن کریم درآیه “فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَهَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّهِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَکُمَا عَن تِلْکُمَا الشَّجَرَهِ وَأَقُل لَّکُمَا إِنَّ الشَّیْطَآنَ لَکُمَا عَدُوٌّ مُّبِینٌ” (اعراف 22) اشاره به این مطلب دارد وبیان می کند که پس از نمایان شدن زشتی آدم وحوا در پی استفاده از میوه ممنوعه،آنان سعی بر پوشاندن خود داشتند. ممکن است سختی ومشقت ظاهری حجاب که در اثر تبلیغات وسیع سخت تر نیز به نظر می آید، موجب موضع گیری عده ای از زنان برضد حجاب شود، اما آرامشی که زنان در پوشش وحجاب پیدا می کنند قابل انکار نیست. به علاوه ، وقار وابهت حاصل از حجاب مانع از آزار واذیت بیماردلان خواهد بود.لازم به ذکر است کاربرد کلمه حجاب در معنای متداول امروزی شاید کمتر از 100 سال قدمت داشته باشد، ومنظور از آیه حجاب در متون قدیمی تر آیه 53 سوره احزاب است که به مومنان امر می کند که از ورای پرده وحجاب با زنان پیامبر(ص) گفتگو کنند. حجاب در این آیه مختص زنان پیامبر است. آنچه مسلم است حجاب امری الهی وتکلیفی شرعی است که خداوند متعال طی چند آیه در سوره های مبارکه نور واحزاب به بیان آن می پردازد. در این تحقیق مختصر سعی بر بررسی آیات مربوطه، ابتدا آیات مبارکه سوره نور وسپس سوره مبارکه احزاب، می باشد. در ذیل آیات شریفه نظرات مفسرین مورد توجه قرار خواهد گرفت.

آیات 31- 27 سوره مبارکه نور
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى‏ أَهْلِها ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ (27) فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِیها أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها حَتَّى یُؤْذَنَ لَکُمْ وَ إِنْ قِیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْکى‏ لَکُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ (28) لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ مَسْکُونَهٍ فِیها مَتاعٌ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما تَکْتُمُونَ (29) قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُونَ (30) وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَهِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلى‏ عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (31)
ترجمه:
شما که ایمان دارید به خانه هیچ کس غیر از خانه‏هاى خود داخل نشوید تا آنکه آشنایى دهید و بر اهلش سلام کنید این براى شما بهتر است امید است که پند گیرید (27).و اگر کسى را در خانه نیافتید داخل نشوید تا شما را اجازه دهند، و اگر گفتند برگردید برگردید که این براى شما پاکیزه‏تر است و خدا به اعمالى که مى‏کنید دانا است (28).و اما در خانه‏هاى غیر مسکونى براى شما گناهى نیست که به خاطر کالایى که در آن دارید داخل شوید و خدا آنچه را که آشکار و یا پنهان کنید مى‏داند (29).به مردان مؤمن بگو دیدگان خویش را از نگاه به زنان اجنبى باز گیرند و فرجهاى خویش را نگهدارند این براى ایشان پاکیزه‏تر است که خدا از کارهایى که مى‏کنید آگاه است (30).و به زنان با ایمان بگو چشم از نگاه به مردان اجنبى فرو بندند و فرجهاى خویش را حفظ کنند و زینت خویش را جز آنچه آشکار است آشکار نسازند و باید که روپوش‏هایشان را به گریبان‏ها کنند و زینت خویش را نمایان نکنند مگر براى شوهرانشان، یا پدران و یا پدر شوهران یا پسران و یا پسر شوهران و یا برادران و یا خواهرزادگان و یا برادرزادگان و یا زنان و یا آنچه مالک آن شده‏اند یا افراد سفیه که تمایلى به زن ندارند و یا کودکانى که از اسرار زنان خبر ندارند، و مبادا پاى خویش را به زمین بکوبند تا آنچه از زینتشان که پنهان است ظاهر شود اى گروه مؤمنان همگى به سوى خدا توبه برید شاید رستگار شوید (31).” یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى‏ أَهْلِها …” انس به هر چیز و به سوى هر چیز” به معناى الفت گرفتن به آن و آرامش یافتن قلب به آن است، و کلمه” استیناس” به معناى عملى است که به این منظور انجام شود، مانند:استیناس براى داخل شدن خانه به وسیله نام خدا بردن، و یا، یا اللَّه گفتن، یا تنحنح کردن و امثال آن، تا صاحب خانه بفهمد که شخصى مى‏خواهد وارد شود، و خود را براى ورود او آماده کند، چه بسا مى‏شود که صاحب خانه در حالى قرار دارد که نمى‏خواهد کسى او را به آن حال ببیند، و یا از وضعى که دارد با خبر شود.از اینجا معلوم مى‏شود که مصلحت این حکم پوشاندن عورات مردم، و حفظ احترام ایمان است، پس وقتى شخص داخل شونده هنگام دخولش به خانه غیر، استیناس کند، و صاحب خانه را به استیناس خود آگاه سازد، و بعد داخل شده و سلام کند، در حقیقت او را در پوشاندن آنچه باید بپوشاند کمک کرده، و نسبت به خود ایمنى‏اش داده.و معلوم است که استمرار این شیوه پسندیده، مایه استحکام اخوت و الفت و تعاون عمومى بر اظهار جمیل و ستر قبیح است و جمله” ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ” هم اشاره به همین فواید است‏.( علامه طباطبایی،1374،15/153)شهید مطهری فلسفه حکم استیناس را در دوچیز می داند؛
1- موضوع ناموس یعنی پوشیده بودن زن واز همین جهت این دستور با آیات پوشش یک جا ذکر شده است.
2- این که هر کسی درمحل سکونت خود اسراری دارد ومایل نیست دیگران بفهمند. (مطهری،1376، ص130)
ذکر چند روایت پیرامون استیناس(علامه طباطبایی،1374،15/159)
در تفسیر قمى به سند خود از عبد الرحمن بن ابى عبد اللَّه از امام صادق(ع) روایت کرده که در ذیل آیه:” لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى‏ أَهْلِها” فرموده:” استیناس” عبارت است از صداى پا و سلام کردن.و در مجمع البیان از ابى ایوب انصارى روایت کرده که گفت: به رسول خدا(ص)عرض کردم: که استیناس به چه نحو صورت مى‏گیرد؟ فرمود به اینکه آدمى تسبیح و حمد و تکبیر گوید و تنحنح کند تا اهل خانه بفهمند.و از سهل بن سعد روایت شده که گفت مردى سر زده وارد یکى از اطاقهاى رسول خدا (ص) شد، رسول خدا (ص)داشت سر خود را شانه مى‏زد، و فرمود: اگر من بدانم که تو نگاه مى‏کردى همان شانه را به دو چشمت مى‏کوبیدم، اینطور استیذان کردن همان نگاه کردن و حرام است.و روایت شده که مردى از رسول خدا (ص) پرسید آیا از مادرم هم اذن دخول بخواهم؟ فرمود: آرى، گفت: آخر او غیر از من خادمى ندارد، باز هر وقت بر او وارد مى‏شوم استیذان کنم؟ فرمود آیا دوست دارى او را برهنه ببینى؟ آن مرد گفت نه فرمود: پس استیذان کن.و نیز روایت شده که مردى مى‏خواست به خانه رسول خدا (ص) در آید تنحنح کرد، حضرت از داخل خانه به زنى به نام روضه فرمود: بر خیز به این مرد یاد بده که به جاى تنحنح بگوید السلام علیکم آیا داخل شوم؟ آن مرد شنید و همین طور گفت. پس فرمود: داخل شو.” فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِیها أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها حَتَّى یُؤْذَنَ لَکُمْ …”یعنى اگر دانستید که احدى در خانه نیست- البته کسى که اختیار دار اجازه دخول است- پس داخل نشوید تا از ناحیه مالک اذن، به شما اجازه داده شود. و منظور این نیست که سر به داخل خانه مردم کند، اگر کسى را ندید داخل نشود، چون سیاق آیات شاهد بر این است که همه این جلوگیریها براى این است که کسى به عورات و اسرار داخلى مردم نظر نیندازد.این آیه شریفه حکم داخل شدن در خانه غیر را در صورتى که کسى که اجازه دهد در آن نباشد بیان کرده، و آیه قبلى حکم آن فرضى را بیان مى‏کرد که اجازه دهنده‏اى در خانه باشدو اما حکم این صورت که کسى در خانه باشد ولى اجازه ندهد، بلکه از دخول منع کند آیه” وَ إِنْ قِیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْکى‏ لَکُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ” آن را بیان کرده است.(المیزان15/154)” لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ مَسْکُونَهٍ فِیها مَتاعٌ لَکُمْ …”ظاهر سیاق این است که جمله” فِیها مَتاعٌ لَکُمْ” صفت بعد از صفت براى کلمه” بیوتا” است، نه اینکه جمله‏اى نو و ابتدایى باشد، و جمله” لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ” را تعلیل کند و ظاهرا کلمه” متاع” به معناى استمتاع و بهره‏گیرى باشد.بنا بر این آیه مورد بحث تجویز مى‏کند داخل شدن در خانه‏هایى را که براى استمتاع بنا شده و کسى در آن سکونت طبیعى ندارد، مانند کاروانسراها و حمامها و آسیابها و امثال آن، زیرا همین که براى عموم ساخته شده است خود اذن عام براى داخل شدن است. (علامه طباطبایی،1374،15/154)” قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُونَ”

شأن نزول
در کافى به سند خود از سعد الاسکاف از ابى جعفر(ع) روایت کرده که فرمود: جوانى از انصار در کوچه‏هاى مدینه به زنى برخورد که مى‏آمد- و در آن ایام زنان مقنعه خود را پشت گوش مى‏انداختند- وقتى زن از او گذشت او را تعقیب کرد، و از پشت او را مى‏نگریست، تا داخل کوچه تنگى که امام آن را زقه بنى فلان نامید، شد، و در آنجا استخوان و یا شیشه‏اى که در دیوار بود به صورت مرد گیر کرده آن را بشکافت، همین که زن از نظرش غایب شد متوجه گردید که خون به سینه و لباسش مى‏ریزد، با خود گفت: به خدا سوگند نزد رسول خدا (ص)مى‏شوم و جریان را به او خبر مى‏دهم.سپس فرمود: جوان نزد آن جناب شد و رسول خدا (ص)چون او را بدید پرسید چه شده؟ جوان جریان را گفت پس جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد.( علامه طباطبایی،1374،15/160)کلمه” غض” به معناى روى هم نهادن پلک‏هاى چشم است، و کلمه” ابصار”جمع بصر است که همان عضو بیننده باشد و از اینجا معلوم مى‏شود که کلمه” من” در جمله” مِنْ أَبْصارِهِمْ” براى ابتداى غایت است، و یا براى بیان جنس، و یا تبعیض باشد که هر یک را مفسرى گفته، و معنایش این است که مؤمنین چشم‏پوشى را از خود چشم شروع کنند.پس در جمله” قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ” از آنجایى که کلمه” یغضوا” مترتب بر” قل- بگو” مى‏باشد نظیر ترتبى که جواب شرط بر شرط دارد قهرا دلالت مى‏کند بر اینکه قول در اینجا به معناى امر است، و معناى جمله این است که به مؤمنین امر کن که چشم خود را بپوشند، و تقدیر آن این است که:” ایشان را امر به غض و چشم‏پوشى کن که اگر امر بکنى چشم خود را مى‏پوشند”، و این آیه به جاى اینکه نهى از چشم‏چرانى کند، امر به پوشیدن چشم کرده و فرقى ندارد، آن امر این نهى را هم افاده مى‏کند و چون مطلق است نگاه به زن اجنبى را بر مردان، و نگاه به مرد اجنبى را بر زنان تحریم فرموده.و جمله” وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ” نیز به معناى این است که به ایشان امر کن تا فرج خود را حفظ کنند و کلمه” فرجه” و” فرج” به معناى شکاف در میان دو چیز است که با آن از عورت کنایه آورده‏اند، و در قرآن کریم هم که سرشار از اخلاق و ادب است همیشه این کنایه را استعمال کرده، به طورى که راغب گفته در عرف هم به خاطر کثرت استعمال مانند نص و اسم صریح براى عورت شده است. و مقابله‏اى که میان جمله” یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ” با جمله” یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ” افتاده، این معنا را مى‏رساند که مراد از” حفظ فروج” پوشاندن آن از نظر نامحرمان است، نه حفظ آن از زنا و لواط که بعضى پنداشته‏اند، در روایت هم از امام صادق (ع) رسیده که فرمود: تمامى آیاتى که در قرآن درباره حفظ فروج هست به معناى حفظ از زنا است، به غیر این آیه که منظور در آن حفظ از نظر است. و بنا بر این ممکن است جمله اولى از این دو جمله را با جمله دومى تقیید کرده، و گفت مدلول آیه تنها نهى از نظر کردن به عورت، و امر به پوشاندن آن است.آن گاه به مصلحت این حکم اشاره نموده، و با بیان آن مردم را تحریک مى‏کند که مراقب این حکم باشند و آن اشاره این است که مى‏فرماید:” این بهتر شما را پاک مى‏کند، علاوه بر این خدا به آنچه مى‏کنید با خبر است”.( علامه طباطبایی،1374،15/155)شهید مطهری(ره) با اشاره به تفاوت معنایی میان “بصر” و “عین” می فرماید: “غمض” به معنای برهم گذاردن پلکها است.می گویند: “غمض عین کن” ،کنایه از اینکه صرف نظر کن.چنانکه ملاحظه می کنید این لغت با “عین” همراه می شود نه با کلمه “بصر”. ولی در مورد کلمه “غضَ” می گویند “غضَ بصر” یا “غضَ نظر” ویا “غضَ طرف”. “غضَ” به معنای کاهش دادن و”غضَ بصر” یعنی کاهش دادن نگاه. (مطهری،1376، ص 136-138)ایشان در ادامه مطلب بیان می دارد؛معنای یغضوا من ابصارهم این است که نگاه را کاهش بدهند یعنی خیره نگاه نکنند وبه اصطلاح علماء اصول نظرشان آلی باشد نه استقلالی.توضیح اینکه یک وقت نگاه انسان به یک شخص است،مانند اینکه بخواهد وضع لباس وکیفیت آرایش اورا مورد مطالعه قرار دهد،مثلا ببینید کرواتش را چگونه بسته است وموی سرش را چگونه آرایش کرده است. ولی یک وقت دیگر نگاه کردن به شخصی که با او روبرو است برای این است که با او حرف بزندوچون لازمه مکالمه نگاه کردن است به این نگاه می کند. این نوع از نگاه کردن که به عنوان مقدمه ووسیله مخاطبه است،نظر آلی است، ولی نوع اول نظر استقلالی است.پس معنی جمله این است: به مومنین بگو به زنان خیره نشوند وچشم چرانی نکنند. (مطهری،1376، ص 140)ایشان با توجه به آیه بعد منظور از “غضَ بصر” را ترک نظر به عورت نمی دانند، زیرا نگاه به غیر چهره وشاید دو دست تامچ حتی بدون غضَ بصر نیز جایز نیست. (مطهری،1376، ص 141)پیامبر اکرم (ص)فرمود: «النظر سهم مسموم من سهام ابلیس فمن ترکها خوفا من الله اعطاه الله ایمانا یجد حلاوه فى قلبه» (نور8/174) نگاه بد تیرى از تیرهاى مسموم شیطان است که هر کس از ترس خدا چشم خود را فرو بندد خداوند به او ایمانى مى‏دهد که از درون خویش شیرینى و مزه‏ى آن را احساس مى‏کند.”وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ…..”استاد مطهری(ره) ذیل این آیه می فرماید: عینا همان دو تکلیف؛ترک نظروپاک دامنی(پوشاندن عورت) را که برای مردان بیان کرد، برای زنان هم ذکر فرموده است. از اینجا به خوبی روشن می شودکه هدف از این دستورات رعایت مصالح بشر است خواه زن یا مرد. قوانین اسلام برپایه تبعیض وتفاوت میان زن ومرد بنا نشده است والا می باید همه تکالیف را برای زن قائل شود وبرای مرد هیچ وظیفه ای مقرر ندارد. (مطهری،1376، ص144)

چراپوشش مختص زنان است؟
اگر می بینیم که وظیفه پوشش به زن اختصاص یافته است از این جهت است که ملاک آن مخصوص زن است. زن مظهر جمال ومرد مظهر شیفتگی است. قهرا به زن باید بگویند خود را در معرض نمایش قرار ندهد،نه به مرد.لهذا با اینکه دستور پوشیدن برای مردان مقرر نشده است،عملا مردان پوشیده تر از زنان از منزل بیرون می روند، زیرا تمایل مرد به نگاه کردن وچشم چرانی است نه به خود نمایی. وبرعکس تمایل زن بیشتر به خود نمایی است نه به چشم چرانی.تمایل مرد به چشم چرانی بیشتر زن را تحریک به خود نمایی می کند وتمایل به چشم چرانی کمتر در زنان وجود دارد.لهذا مردان کمتر تمایل به خود نمایی دارند وبه همین جهت “تبرج” از مختصات زنان است. (مطهری،1376، ص 144-145)” وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها” کلمه” ابداء” به معناى اظهار است و مراد از” زینت زنان”، مواضع زینت است، زیرا اظهار خود زینت از قبیل گوشواره و دست بند حرام نیست، پس مراد از اظهار زینت، اظهار محل آنها است. (علامه طباطبایی،1374،15/156)کلمه “زینت” در عربی اعم از “زیور” در فارسی است. زیرا زیور به زینتهایی گفته می شود که از بدن جدا می باشد مانند طلا آلات وجواهرات،ولی کلمه زینت هم به این دسته گفته می شودو هم به آرایشهایی که به بدن متصل است نظیرسرمه وخضاب. (مطهری،1376، ص 145)زینت بر دو قسم است: آشکار و پنهان. زینت آشکار لازم نیست پوشیده شود و مى‏توان به آن نظر افکند. در باره زینت آشکار و پنهان سه قول است:
1- زینت آشکار لباس و زینت پنهان خلخال و گوشواره و دستبند است.
2- زینت آشکار سرمه و انگشترى و خضاب کف است.
3- زینت آشکار صورت و کف دستهاست. در تفسیر على بن ابراهیم مى‏گوید:کف دستها و انگشتان است.(طبرسی، 1360،17/127)در کتاب کافى به سند خود از مروک بن عبید، از بعضى از اصحاب امامیه از امام صادق(ع) روایت کرده که گفت: به وى عرض کردم: زنى که به انسان محرم نیست چه مقدار نگاه به او حلال است؟ فرمود: صورت و کف دو دست، و دو قدمها. (علامه طباطبایی،1374،15/161)در قرب الاسناد حمیرى از على بن جعفر از برادرش موسى بن جعفر(ع) نقل کرده که به آن جناب عرضه داشتم: براى مرد چه مقدار جایز است که به زن غیر محرم نگاه کند؟ فرمود: صورت و کف دست و محل سوار (دستبند). (علامه طباطبایی،1374،15/161)

کیفیت پوشش
” وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُیُوبِهِنَّ”کلمه” خمر” ،به دو ضمه، جمع خمار است. و” خمار” آن جامه‏اى است که زن سر خود را با آن مى‏پیچد، و زاید آن را به سینه‏اش آویزان مى‏کند. و کلمه” جیوب” جمع جیب- به فتح جیم و سکون یاء است که معنایش معروف است، و مراد از جیوب، سینه‏ها است، و معنایش این است که به زنان دستور بده تا اطراف مقنعه‏ها را به سینه‏هاى خود انداخته، آن را بپوشانند. (علامه طباطبایی،1374،15/156)ترکیب لغوی یعنی ترکیب لغت “ضرب” با “علی” این معنی را می رساندکه چیزی رابر روی چیزدیگر قرار دهند به طوری که مانع وحاجبی براو شمرده شود. (مطهری،1376، ص 153)” وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ … أَوْ بَنِی أَخَواتِهِنَّ”کلمه” بعوله” به معناى شوهران است. و طوایف هفتگانه‏اى که قرآن از آنها نام برده محرم‏هاى نسبى و سببى هستند. و اجداد شوهران حکمشان حکم پدران ایشان، و نوه‏هاى شوهران حکمشان حکم فرزندان ایشان است.و اینکه فرمود:” نسائهن” و زنان را اضافه کرد به ضمیر زنان، براى اشاره به این معنا بوده که مراد از” نساء” زنان مؤمنین است که جایز نیست خود را در برابر زنان غیر مؤمن برهنه کنند، از روایات وارده از ائمه اهل بیت هم همین معنا استفاده مى‏شود.اطلاق جمله” أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُنَّ” هم شامل غلامان مى‏شود و هم کنیزان، و از روایات نیز این اطلاق استفاده مى‏شود، هم چنان که به زودى خواهد آمد، و این جمله یکى از مواردى است که کلمه” ما” در صاحبان عقل استعمال شده، و در معناى” من- کسى که” به کار رفته است. (علامه طباطبایی،1374،15/156)پیامبر (ص) در تفسیر جمله‏ى «إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ» فرمود: خداوند آن دسته از زنان را که صورت و موى خود را براى شوهر آرایش نکنند و یا تقاضاى شوهر را نپذیرند، لعنت کرده است‏.(قرائتی، 1383،8/176)” أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَهِ مِنَ الرِّجالِ”کلمه” اربه” به معناى حاجت است، و منظور از این حاجت شهوتى است که مردان را محتاج به ازدواج مى‏کند، و کلمه” من الرجال” بیان تابعین است. و مراد از این رجال تابعین افراد سفیه و ابلهى هستند که تحت قیمومت دیگران هستند و شهوت مردانگى ندارند. (علامه طباطبایی،1374،15/156)توسعه غیر اولی الاربه به فقیران ومساکین بسیار بعید است. (مطهری،1376، ص 161)” أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلى‏ عَوْراتِ النِّساءِ”الف و لام در” الطفل” براى استغراق است و کلیت را مى‏رساند، یعنى جماعت اطفالى که بر عورتهاى زنان غلبه نیافته‏اند یعنى آنچه از امور زنان که مردان از تصریح به آن شرم دارند، اطفال زشتى آن را درک نمى‏کنند، و این به طورى که دیگران هم گفته‏اند کنایه از حد بلوغ است. (علامه طباطبایی،1374،15/157)
شهید مطهری(ره) برای این بخش از آیه دواحتمال ذکر نموده اند؛
“لم یظهروا” از ماده ظهور است وبا “علی” متعدی شده است.ممکن است ترکیب این دو کلمه مفهوم “اطلاع” را بدهد،پس معنی چنین می شود:کودکانی که برامور نهانی زنان آگاه نیستند.وممکن است مفهوم غلبه وقدرت را بدهد. پس معنی چنین می شود:کودکانی که براستفاده از امورنهانی زنان آگاه نیستند. طبق احتمال اول مراد بچه های غیر ممیز هستند که قدرت تشخیص این گونه مطالب راندارند. اما طبق احتمال دوم مقصود بچه هایی هستند که قدرت بر امور جنسی ندارند یعنی غیر بالغ می باشند،هر چند ممیز بوده باشند. (مطهری،1376، ص 161)” وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ”پاهاى خود را محکم به زمین نزنند تا صداى زیورآلاتشان از قبیل خلخال و گوشواره و دستبند به صدا در نیاید. (علامه طباطبایی،1374،15/157)از این دستور می توان فهمید که هر چیزی که موجب جلب توجه مردان می گردد مانند استعمال عطرهای تند وهمچنین آرایش های جالب نظر در چهره ممنوع است. به طور کلی زن در معاشرت نباید کاری بکند که موجب تحریک وتهییج وجلب توجه مردان نا محرم گردد. (مطهری،1376، ص 162)” وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ” مراد از” توبه” به طورى که از سیاق بر مى‏آید بازگشت به سوى خداى تعالى است، به امتثال اوامر او، و انتهاء از نواهیش و خلاصه پیروى از راه و صراطش. (علامه طباطبایی،1374،15/157)

آیات 59و 60 سوره مبارکه نور
آیات 59 و60 سوره نور را نیز می توان در ارتباط با این بحث ذکر نمود؛
وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ مِنْکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (59) وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَهٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (60)
ترجمه:
و چون کودکانتان به عقل رسند باید اجازه دخول بگیرند، چنان که نام بردگان، قبل از ایشان (و یا آنان که زودتر از ایشان به حد رشد رسیدند) اجازه مى‏گرفتند، خدا این چنین آیه‏هاى خویش را براى شما بیان مى‏کند که خدا دانا و فرزانه است (59).و زنان وامانده که دیگر امید شوهر کردن ندارند به شرطى که زینت خود نشان ندهند گناهى ندارند اگر جامه خویش بگذارند، و در عین حال خوددارى کردن برایشان بهتر است و خدا شنوا و دانا است (60).” یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنْکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ …”” وضع ثیاب” در جمله” تَضَعُونَ ثِیابَکُمْ” به معناى کندن لباس، و کنایه است از اینکه اهل خانه در حالى باشند که چه بسا میل نداشته باشند بیگانگان در آن حال ایشان را ببینند. و کلمه” ظهیره” به معناى وقت ظهر است. و کلمه عورت به معناى عیب است، و اگر آن را عورت نامیده‏اند، چون هر کس عار دارد از اینکه آن را هویدا کند، و شاید مراد از آن در آیه شریفه هر چیزى باشد که سزاوار است پوشانده شود. پس جمله” یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا” دنباله جمله سابق است که مى‏فرمود:” یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا …”، که حکم مى‏کرد به اینکه داخل شدن به خانه هر کس موقوف به اجازه گرفتن است، در نتیجه آیه مورد بحث به منزله استثناء از آن حکم عمومى است، چون در خصوص غلامان و کنیزکان اجازه گرفتن در سه هنگام را کافى مى‏داند، و بیش از آن را واجب نمى‏داند.( علامه طباطبایی،1374،15/226)معناى اینکه فرمود:” لِیَسْتَأْذِنْکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ” این است که به ایشان دستور دهید که از شما اجازه دخول بخواهند، و از ظاهر جمله” مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ” بر مى‏آید که مراد از آن تنها غلامان است (چون کلمه” الذین” براى مردان است)، هر چند که لفظ عمومیت دارد، و اگر آن خاص را به لفظ عام تعبیر کرده، از باب تغلیب است، و از روایت هم این اختصاص برمى‏آید. و معناى” الَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ” اطفالى است که به حد تمیز رسیده‏اند، ولى بالغ نشده‏اند، و دلیل بر رسیدن به حد تمیز جمله” ثَلاثُ عَوْراتٍ لَکُمْ” است. (علامه طباطبایی،1374،15/226) و منظور از جمله” ثَلاثَ مَرَّاتٍ” سه نوبت در هر روز است، به دلیل اینکه دنبالش آن را تفصیل داده، و فرموده: اول قبل از نماز فجر، و دوم هنگام ظهر که به خانه مى‏آیید و جامه مى‏کنید، سوم بعد از نماز عشاء، و در جمله” ثَلاثُ عَوْراتٍ لَکُمْ” به وجه حکم اشاره نموده و مى‏فرماید: این سه موقع سه عورت است براى شما، که طبعا شایسته نیست غیر از شما کسى بر وضع شما مطلع شود. (علامه طباطبایی،1374،15/227)معناى اینکه فرمود:” لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَ لا عَلَیْهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ” این است که مانعى نیست که بعد از این سه موقع مامورشان نکنید به اجازه دخول خواستن و مانعى هم براى ایشان نیست که از شما استیذان نکنند. و در جمله” طَوَّافُونَ عَلَیْکُمْ بَعْضُکُمْ عَلى‏ بَعْضٍ” به وجه این حکم (یعنى رفع مانع مذکور) اشاره نموده و مى‏فرماید: چون در غیر این سه موقع غلامان و کنیزان دائما در آمد و شد، و خدمتند. پس تنها در اجازه خواستن به این سه هنگام اکتفاء کنند. (علامه طباطبایی،1374،15/227)” کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ”- یعنى خدا این چنین احکام دین خود را بیان مى‏کند، چون این آیات دلالت بر آن احکام دارد” وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ” احوال شما را مى‏داند، و آنچه را که حکمت اقتضاء مى‏کند نیز مراعات مى‏کند. (علامه طباطبایی،1374،15/227)” وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ مِنْکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا …”این جمله بیانگر این حقیقت است که حکم مذکور، یعنى استیذان در سه نوبت براى اطفال تا مدتى معین معتبر است، و آن رسیدن به حد بلوغ است، و بعد از آن باید مانند کسانى که قبلا ذکر شد یعنى بالغان از مردان و زنان آزاد اجازه بگیرند. (علامه طباطبایی،1374،15/227)” وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللَّاتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً …”کلمه” قواعد”، جمع قاعده است، که به معناى زنى است که از نکاح بازنشسته باشد، یعنى دیگر کسى به خاطر پیرى‏اش میل به او نمى‏کند، بنا بر این جمله” اللَّاتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً” وصفى توضیحى براى کلمه قواعد است، و بعضى گفته‏اند: کلمه مذکور به معناى زنى است که از حیض یائسه شده باشد، و وصف بعد از آن صرفا براى رفع اشتباه است. و در مجمع البیان گفته: کلمه” تبرج” به معناى این است که زن محاسن و زیبایى‏هاى خود را که باید بپوشاند اظهار کند، و این کلمه در اصل به معناى ظهور بوده، برج را هم به همین جهت برج نامیده‏اند، که بنایى است ظاهر و پیدا. (علامه طباطبایی،1374،15/227)این آیه در معناى استثنایى است از عموم حکم حجاب، و معنایش این است که بر هر زنى حجاب واجب است الا زنان مسن، که مى‏توانند بى حجاب باشند، البته در صورتى که کرشمه و تبرج نداشته باشند. (علامه طباطبایی،1374،15/228)و جمله” وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ” کنایه است از خودپوشى، یعنى همین زنان سالخورده نیز اگر خود را بپوشانند بهتر از برهنه بودن است، و جمله” وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ” تعلیل حکمى است که تشریع کرده، و معنایش این است که خدا شنوا است آنچه را که زنان به فطرت خود در خواستش را دارند، و دانا است به احکامى که به آن محتاجند. (علامه طباطبایی،1374،15/228)از جمله” وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ” می توان یک قانون کلی استنباط کرد وآن این است که از نظر اسلام هر قدر جانب عفاف وستر را بیشتر مراعات کند پسندیده تر است ورخصت های تسهیلی وارفاقی که به حکم ضرورت درباره وجه وکفین وغیره داده شده است،این اصل کلی اخلاقی ومترقی رانبایدازیاد ببرد.(مطهری،1376، ص 168)

آیات حجاب در سوره احزاب
آیات پیرامون زنان پیامبر(ص)
یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً (32)وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّهِ الْأُولى‏ وَ أَقِمْنَ الصَّلاهَ وَ آتِینَ الزَّکاهَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً (33)
ترجمه:
اى زنان پیامبر! شما مثل احدى از سایر زنان نیستید، البته اگر تقوى پیشه سازید، پس در سخن دلربایى مکنید، که بیمار دل به طمع بیفتد، و سخن نیکو گویید (32).و در خانه‏هاى خود بنشینید، و چون زنان جاهلیت نخست خود نمایى نکنید، و نماز بپا دارید، و زکات دهید، و خدا و رسولش را اطاعت کنید، خدا جز این منظور ندارد که پلیدى را از شما اهل بیت ببرد، و آن طور که خود مى‏داند پاکتان کند (33).
تفسیر
” یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ” این آیه برابرى زنان پیغمبر با سایر زنان را نفى مى‏کند، و مى‏فرماید: شما با سایر زنان برابر نیستید اگر تقوى به خرج دهید، و مقام آنها را به همان شرطى که گفته شد بالا مى‏برد، آن گاه از پاره‏اى از کارها نهى، و به پاره‏اى از کارها امر مى‏کند، امر و نهیى که متفرع بر برابر نبودن آنان با سایر زنان است، چون بعد از آنکه مى‏فرماید شما مثل سایر زنان نیستید، با کلمه” فاء- پس” آن امر و نهى را متفرع بر آن نموده، فرموده، پس در سخن خضوع نکنید، (و چون‏ سایر زنان آهنگ صدا را فریبنده نسازید)، و در خانه‏هاى خود بنشینید، و کرشمه و ناز مکنید …، با اینکه این امور بین زنان پیغمبر و سایر زنان مشترک است. پس از اینجا مى‏فهمیم که آوردن جمله” شما مثل سایر زنان نیستید” براى تاکید است، و مى‏خواهد این تکالیف را بر آنان تاکید کند، و گویا مى‏فرماید شما چون مثل دیگران نیستید، واجب است در امتثال این تکالیف کوشش و رعایت بیشترى بکنید، و در دین خدا بیشتر از سایر زنان احتیاط به خرج دهید.مؤید و بلکه دلیل بر اینکه تکلیف همسران آن جناب سخت‏تر و شدیدتر است، این است که پاداش و کیفرشان دو چندان است، همان طور که دیدید آیه قبلى آن را مضاعف خواند، و معقول نیست تکلیف از همه یکسان باشد، ولى کیفر و پاداش از بعضى مضاعف، پس اگر کیفر و پاداش بعضى مضاعف بود، باید بفهمیم که تکلیف آنان مؤکد، و مسئوولیتشان سنگین‏تر است.” فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ” خضوع در کلام به معناى این است که در برابر مردان آهنگ سخن گفتن را نازک و لطیف کنند، تا دل او را دچار ریبه، و خیالهاى شیطانى نموده، شهوتش را بر انگیزانند، و در نتیجه آن مردى که در دل بیمار است به طمع بیفتد، و منظور از بیمارى دل، نداشتن نیروى ایمان است، آن نیرویى که آدمى را از میل به سوى شهوات باز مى‏دارد.” وَ قُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفاً”- یعنى سخن معمول و مستقیم بگویید، سخنى که شرع و عرف اسلامى (نه هر عرفى) آن را پسندیده دارد، و آن سخنى است که تنها مدلول خود را برساند، (نه اینکه کرشمه و ناز را بر آن اضافه کنى، تا شنونده علاوه بر درک مدلول آن دچار ریبه هم بشود).” وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّهِ الْأُولى‏ … وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ” کلمه” قرن” امر از ماده” قر” است، که به معناى پا بر جا شدن است، و اصل این کلمه” اقررن” بوده، که یکى از دو تا” راء” آن حذف شده است، ممکن هم هست از ماده” قار، یقار” به معناى اجتماع، و کنایه از ثابت ماندن در خانه‏ها باشد، و مراد این باشد که اى زنان پیغمبر! از خانه‏هاى خود بیرون نیایید. و کلمه” تبرج” به معناى ظاهر شدن در برابر مردم است، همان طور که برج قلعه براى همه هویدا است، و کلمه” جاهلیه اولى” به معناى جاهلیت قبل از بعثت است‏.( علامه طباطبایی،1374،16/460-462)مقصود ازاین دستور زندانی کردن زنان پیغمبر درخانه نیست،زیرا تاریخ اسلام به صراحت گواه است که پیغمبراکرم(ص)زنان خودرا با خود به سفر می بردوآنان را از بیرون شدن ازخانه منع می نمود. مقصود از این دستور آن است که زن به منظور خود نمایی از خانه بیرون نشودومخصوصا در مورد زنان پیغمبراکرم(ص) این وظیفه سنگین تر وموکد تر است. (مطهری،1376، ص 170)
پیام‏ها:
1- حساب خانواده رهبران دینى از سایرین جداست و باید بیش از دیگران مراقب رفتار خود باشند. «یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ» (موقعیّت اجتماعى، محدودیّت آور است.)
2- وقتى به زنان پیامبر(ص) که بیشترشان پیر و سالخورده بوده و زندگى ساده‏اى داشتند هشدار داده مى‏شود که با کرشمه و ناز سخن نگویند، زنان جوان و زیبا باید حساب کار خود را بکنند. «یا نِساءَ النَّبِیِّ … فَلا تَخْضَعْنَ»
3- با کرشمه سخن گفتن زن، بى تقوایى است. «إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ»
4- افراد آلوده، از مقدّسات نیز دست طمع بر نمى‏دارند. «یا نِساءَ النَّبِیِّ … فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ»
5- نباید گفتار و رفتار زن تحریک کننده باشد. «فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ»
6- در جامعه‏ى نبوى نیز همه‏ى افراد سالم نیستند. «فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ»
7- چشم چرانى و هوسبازى یک بیمارى روحى است. «فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ»
8- گرچه کسى که بیمار دل است مشکل دارد، «فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ» امّا من نباید کارى کنم که او را تحریک کند. «فَلا تَخْضَعْنَ … فَیَطْمَعَ»
9- طورى سخن بگویید که هم محتوا خوب باشد «قَوْلًا مَعْرُوفاً» و هم شیوه، سالم باشد. «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ» (قرائتی،1383، 9/3587)
(دستور به مسلمانان که از وراى حجاب با همسران پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) ملاقات کنند)
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلى‏ طَعامٍ غَیْرَ ناظِرِینَ إِناهُ وَ لکِنْ إِذا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنْکُمْ وَ اللَّهُ لا یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِکُمْ کانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیماً (53)
ترجمه آیه:
اى کسانى که ایمان آوردید! به خانه‏هاى پیغمبر در نیایید، مگر آنکه شما را به طعامى دعوت کنند، به شرطى که به انتظار طعام زودتر نروید، بلکه وقتى شما را خواندند، داخل شوید، و چون طعام خوردید، متفرق گردید، و آن جا را محل انس و گفتگو مکنید، که این، پیغمبر را ناراحت مى‏کند، او از شما خجالت مى‏کشد، ولى خدا از بیان حق خجالت نمى‏کشد، و چون از همسران او چیزى مى‏پرسید، از پشت پرده بپرسید، این براى طهارت دل شما و دل آنان بهتر است، و شما حق ندارید رسول خدا(ص) را اذیت کنید، و بعد از مرگش با همسران او ازدواج نمایید، این کار تا ابد ممنوع است، چون نزد خدا کارى عظیم است‏.
تفسیر:
در این آیه کلمه “حجاب” ذکر شده است. در کلمات قدما هرجا سخن از آیه حجاب است، مقصود همین آیه است. دستور “حجاب” که دراین آیه است غیراز دستور “پوشش” است که مورد بحث ما می باشد. این دستوری که دراین آیه ذکر شده است،راجع به سنن خانوادگی ورفتاری است که انسان باید در خانه دیگران داشته باشد.طبق این دستور،مرد نبایدوارد جایگاه زنان شود،بلکه اگر چیزی می خواهدومورد احتیاج است باید از پشت دیوار صدا بزند. این مسأله ربطی به بحث پوشش که در اصطلاح فقه نیز تحت عنوان “ستر” نه “حجاب” نامیده می شود،ندارد. (مطهری،1376، ص 171)” وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ” ضمیر” هن” به همسران رسول خدا(ص)بر مى‏گردد، و در خواست متاع از ایشان، کنایه است از اینکه مردم با ایشان در باره حوائجى که دارند سؤال کنند، و معنایش این است که اگر به خاطر حاجتى که برایتان پیش آمده، ناگزیر شدید با یکى از همسران آن جناب صحبتى بکنید، از پس پرده صحبت کنید، “ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ” این جمله مصلحت حکم مزبور را بیان مى‏کند، و مى‏فرماید: براى اینکه وقتى از پشت پرده با ایشان صحبت کنید، دلهایتان دچار وسوسه نمى‏شود، و در نتیجه این رویه، دلهایتان را پاکتر نگه مى‏دارد.(علامه طباطبایی ،1374،16/506)جمله”ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ” دلالت می کندکه هر اندازه مرد جانب ستر وپوشش وترک برخوردهایی که مستلزم نظر است را رعایت نماید، به تقوا وپاکی نزدیک تر است. همان طور که گفتیم رخصت های تسهیلی و ارفاقی که به حکم ضرورت داده شده است،نباید رجحان اخلاقی ستر وترک نظر را از یاد ببرد. (مطهری،1376، ص 171)یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى‏ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً (59)
ترجمه آیه:
هان اى پیامبر! به همسرانت، و دخترانت و زنان مؤمنین، بگو تا جلباب خود پیش بکشند، بدین وسیله بهتر معلوم مى‏شود که زن مسلمانند، در نتیجه اذیت نمى‏بینند، و خدا همواره آمرزنده رحیم است (59).
تفسیر:
کلمه” جلابیب” جمع جلباب است، و آن جامه‏اى است سرتاسرى که تمامى بدن را مى‏پوشاند، و یا روسرى مخصوصى است که صورت و سر را ساتر مى‏شود، و منظور از جمله” پیش بکشند مقدارى از جلباب خود را”، این است که آن را طورى بپوشند که زیر گلو و سینه‏هایشان در انظار ناظرین پیدا نباشد.” ذلِکَ أَدْنى‏ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ”- یعنى پوشاندن همه بدن به شناخته شدن به اینکه اهل عفت و حجاب و صلاح و سدادند نزدیک‏تر است، در نتیجه وقتى به این عنوان شناخته شدند، دیگر اذیت نمى‏شوند، یعنى اهل فسق و فجور متعرض آنان نمى‏گردند.بعضى از مفسرین در معناى آن گفته‏اند: این پوشیدگى، نزدیک‏تر بودن ایشان به مسلمان بودن و آزاد بودن را مى‏شناساند، چون زنان غیر مسلمان، و نیز کنیزان در آن دوره حجاب نداشتند، و حجاب علامت زنان مسلمان بود، و در نتیجه کسى متعرض آنان نمى‏شد، و حتى کسى نمى‏پنداشت که ایشان کنیز و یا غیر مسلمانند، و از ملت یهود و نصارى هستند لیکن معناى اول به ذهن نزدیک‏تر است.( علامه طباطبایی،1374، 16/509)
نتیجه گیری:
1-بنا بر آیه 27 نور مسلمانان،به منظور حفظ حریم خصوصی افراد وظیفه دارند هنگام ورود به خانه دیگران اجازه گرفته واستیناس نمایند.
2- بنابرآیات 30و31 نور مومنان نمی بایستی نگاه خیره واستقلالی به نامحرم داشته باشند یا به عبارت دیگر نباید چشم چرانی کنند.
3- منظور از “حفظ فرج” در آیه 30سوره نور حفظ آن از نگاه نامحرم می باشد نه حفظ از زنا ولواط.
4- بنابر نظر مرحوم علامه طباطبایی مراد از اظهار زینت درآیه 31 نور، نشان دادن محل زینت می باشد نه خود زینت.
5- براساس آیه 60نور، پیرزنانی که از نکاح باز نشسته شده اند می توانند بی حجاب باشند.
6- براساس آیه 33 احزاب زنان پیامبر(ص) در پوشش وسایر احکام وظیفه سنگین تری نسبت به سایر زنان داند. شاید بتوان این حکم را به خانواده همه رهبران دینی نیز توسعه داد.
7- منظور از آیه حجاب ، آیه 53 احزاب است که به مومنان امر می کند از ورای پرده با زنان پیامبر گفتگو کنند. این حجاب مختص زنان پیامبر است.
8- جلباب جامه ای سرتاسری است که تمامی بدن را می پوشاندو زنان مسلمان وظیفه دارند سر وگردن وزیر گلو وسینه خود را باآن بپوشانند.

منبع : راسخون
منابع:
1.قرآن کریم
2.طباطبایی،علامه محمد حسین،1374،المیزان فی تفسیر القرآن،ترجمه:سید محمد باقرموسوی همدانی،دفتر انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
3.طبرسی،فضل بن حسن،1360،مجمع البیان فی تفسیرالقرآن،ترجمه:گروه مترجمان،انتشارات فراهانی،تهران
4.قرائتی،محسن،1383،تفسیر نور،مرکز فرهنگی درس هایی ازقرآن،تهران
5.مطهری، مرتضی،1376،مسئله حجاب،انتشارات صدرا،تهران

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید