نویسنده: محمدرضا کوهی
پیامدهای ناگوار بدحجابی بر خانواده و اجتماع
قسمت دوم : تضعیف غیرت دینی و ناموسی
غیرت از فضیلت های الهی و انسانی است که همواره حافظ و نگاهبان ناموس خداوندـ دین و آیین اوـ و ناموس انسان و جامعه در برابر ضدارزش ها و عوامل انحراف زا می باشد که نتیجه ی آن تأمین و استمرار شرف انسانی و امنیت اجتماعی و نسل پاک بوده و منشأ فطری و آسمانی دارد. غیرت از اوصاف و کمالاتی محسوب می شود که بر پایه ی آن حافظ دو نظام خلقت و شریعت است؛ خداوند غیور از یک سو پرتوی از غیرت خود را در انسان به ودیعت نهاد و از سوی دیگر محرمات و اعمال و رفتارهای ناپسند و پلید را حرام نمود و از سوی سوم انسان را بر نگهداری و پاسداشت ناموس الهی و ناموس جامعه و خویشتن موظف نمود، تا دین الهی از بدعت ها، انحراف ها و انزوا مصون گشته، ناموس و خانواده خود و اجتماع از ناپاکی ها، پلیدی ها و بی بندوباری ها در امان باشند و انسان ها از تباهی و انحطاط ناشی از بدی ها و پلیدی های باطنی محفوظ بمانند و در نتیجه هدف از آفرینش انسان تحقق یابد. امام صادق (ع) می فرماید:
إنّ الله غیُورٌ یُحبُّ کُلّ غَیورٍ و مِن غِیرَتِهِ حَرّم الفواحِشَ ظاهِرها و باطنها؛ خداوند بسیار غیرتمند است و اهل غیرت را دوست دارد و از نشانه های غیرتش آن است که اعمال و رفتار زشت و پلید را، چه آشکار و چه پنهان، حرام ساخت. (1)
یعنی خدای مهربان و غیور نگاهبان ارزش های راستین و پاسدار انسانیت و عفاف است؛ به همین جهت عوامل ضد ارزشی و انسانی را تحریم نمود.
بنابراین غیرت از سجیّه های اخلاقی است و باید هم چون دیگر فضایل و ارزش ها شکوفا شده و پرورش یابد و البته تنها عامل شکوفایی آن دین و ایمان است. رابطه ی میان ایمان و غیرت آن گاه روشن می گردد که بدانیم ایمان پایه و اساس فضائل اخلاقی است و هر اندازه ایمان و معرفت توحیدی افزایش یابد میزان این نور الهی ـ غیرت ـ در شخصیت انسان بیشتر می شود؛ چنان که وجود مقدس پیامبر گرامی اسلام می فرماید:
إنّ الغِیرهَ مِن الأیمان؛ غیرت از ایمان ناشی می شود. (2)
از آن طرف هر چه میزان معرفت و ایمان به خدا اندک و ضعیف باشد، اندازه ی غیرت ناچیز و سست خواهد بود؛ از این رو انسان بی دین و لاابالی غیرت ندارد و از راه انسانیت بیرون رفته به دنیای حیوانیت و شهوت سقوط کرده است، امام صادق (ع) فرموده اند:
إذا لَم یُغیّرِ الرّجلُ فَهو مَنکُوسُ القلب؛ مردی که غیرت ندارد قلبش واژگون است. (3)
پیامبر اسلام (ص) نیز فرموده است: پدرم ابراهیم غیور بود و من از او با غیرت ترم و خداوند افراد با ایمانی را که غیرت ندارند دماغشان را به خاک مالیده، ذلیل و خوار می کند. (4)
بنابراین غیرت از میوه های شیرین ایمان محکم و ناگسستنی و نشانه ی بزرگی و شجاعت روح بوده و سستی غیرت یا بی غیرتی محصول تلخ ضعف ایمان یا بی ایمانی و نشانه ی حقارت و آلودگی روح است.
به طور کلی، همان گونه که از مطالب بالا هم به دست آمده دو گونه غیرت وجود دارد: غیرت دینی که عبارت است از کمال و فضیلتی الهی که موجب پاسداری از ارزش های اسلامی و انسانی و انگیزه ی مبارزه با ضدارزش ها می شود و دیگر غیرت ناموسی که عبارت است از سرشت و الهامی فطری و سجیه ی نیک انسانی در مرد برای حفظ عفت و ارزش خانواده ی خود و جامعه به منظور صلاح و رستگاری نسل و فرزندان در جامعه.
نشانه ی غیرت
نشانه ی غیرت دینی، فداکاری و از خودگذشتگی در راه ترویج و گسترش معارف الهی و ارزش های دینی؛ هم چون امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با ضد ارزش ها و کج روی های باطل است که نمونه کامل آن در کربلا و نهضت عاشورا آشکار شد؛ در این نهضت و قیام حسینی، غیور مردانی بودند که در زنده کردن اندیشه ی دینی و پاسداری از ارزش های اسلامی و میراث گهربار سنت پیامبر (ص) همه کوشش ها و تلاش ها را به کار بردند و از هیچ خطری نهراسیدند و جان پاک خود را در کمال اخلاص تقدیم راه حقیقت کردند.
اما نشانه ی غیرت ناموسی آن است که پیوسته نگهدارنده ی پاکی و پاکدامنی خانواده ی خویش و جامعه باشد و از عواملی که عفت خانواده و جامعه را لکه می کند بی خبر نباشد و با آنها مبارزه کند؛ از آسیب وارد شدن بر شخصیت همسر و دختران خود با هتک حرمت پوشش دین، اختلاط آنان با مردان در مکانهای عمومی و خصوصی، شوخی با نامحرمان و حتی خویشاوندان و از آلت دست بودن برای دنیاپرستان شهوت پرست، جلوگیری کند و در امر پاکی و طهارت نسل ها و جلوگیری از اختلاط میاه ـ زاد و ولد از راه نامشروع و زناـ که نا شی از بی بندوباری ها و بدحجابی هاست تا حد توان بکوشد.
نتیجه ی این نوع غیرت، ایجاد امنیت برای زن ها در جامعه، عفت و پاکی افراد، شکوفایی فضائل اخلاقی و استعدادهای انسانی، استحکام و پایداری نظام خانواده براساس محبت و دوستی، ایجاد محیطی سرشار از صفا و معنویت برای فرزندان و نسل جدید، مصونیت از انحرافات جنسی و فساد اخلاقی و در یک کلام داشتن جامعه ای سالم و پرتحرک و آماده بری پیشرفت و تکامل خواهد بود.
هر چند میل و علاقه به عفت و پاکدامنی در زن و مرد امری فطری بوده و حتی ارزش و شرافت عفت نزد زنان بیشتر از مردان است و همواره خواستار آنند که به آن شناخته شوند، با این همه زن ها به دلیل ویژگی، موقعیت و امتیازهای زنانه معمولاً در تشخیص و انتخاب مصداق های عفت و پاکی دچار اشتباه شده و در معرض خطر فریب حیله ها و مکر افراد شهوت پرست قرار می گیرند.
از این رو نیازمند سرپرستی به عنوان پدر یا همسر و امثال آن می باشند تا همواره حافظ حیثیت، شرف، نجابت و عفت آنها باشد، زیرا همان گونه که مردها از دنیای زنان تا اندازه ای بی خبرند زن ها نیز آگاهی چندانی از روحیات و ویژگی های مردان ندارند و لذا تحت تأثیر رفتارها و گفتارهای انسان های شیطان صفت و دنیاپرست قرار می گیرند و به دام فریب آنها گرفتار می شوند. وانگهی به خاطر ظرافت و ضعف نیروی بدنی آنها در برابر مردان، نیاز به قدرت جسمانی مردان دارند تا پاسدار امنیت اجتماعی آنان باشند.
آن چه تاکنون گفته شد مقدمه ای بود برای ورود به اصل بحث یعنی نقش بی پروایی زنان در تخریب و تضعیف غیرت دینی و ناموس در میان افراد جامعه: نمایش جاذبه های جسمی در نحوه ی پوشاک و پوشش و رفتار زنان، باعث توجه مردان و تحریک غریزه شهوت و ایجاد تمایل هوس انگیز و میل جنسی نامشروع و کام جویی های کاذب در آنها می شود و این حالت ضربه ی مهلک و نابود کننده ای بر سلامت روح و روان و عفت عمومی، دین و ایمان و ناموس مردان و جوانان وارد می سازد که هرگز قابل جبران نیست، چرا که لازمه ی لذت های حاصل از تماشای منظره ها و چهره های شهوت زا و ارضای نامشروع غریزه ی سرکش، از یک سو دوری و فاصله گرفتن از دین و ارزش های اسلامی و انسانی است و از جانب دیگر کم توجهی یا بی توجهی به عفت ناموسی خود و جامعه می باشد، زیرا با هوس سر ناسازگاری دارد؛ پیروی کردن از هوی و هوس با غفلت از خدای خبیر وحشت قبر و رسوایی قیامت و روز واپسین همراه و همزاد است که نتیجه ای جز فراموشی ایمان و سجایای اخلاقی از جمله غیرت دینی و ناموسی و عواقب دردناک آن ندارد.
وقتی که بعضی از مردان تحت تأثیر شگردهای هوس آلود برخی از زنان واقع شده و عنان اختیار از کف می دهند و تسلیم خواسته های نفسانی و شیطانی می شوند، برای بهره مندی بیشتر از غرایز جنسی خود، ناموس خود را نیز آزاد می گذارند و چه بسا از آنان می خواهند و یا مجبورشان می کنند که خود را در معرض تماشای نامحرمان و نااهلان قرار دهند که نتیجه اش از دست دادن انسانیت، شرافت و عفت خود و همسر و دیگر افراد جامعه است.
خلاصه آن که غیرت، به معنام عام کلمه، از میوه های طراوت بخش عفت و خویشتن داری است و جامعه ای که زنانش از عفاف و پوشش کامل و صحیح برخوردار نیستند، عفت عمومی را در معرض خطر قرار می دهند و نتیجه ی آن، کاهش یا نابودی غیرت است. حضرت علی (ع) در باره رابطه بین عفت و غیرت می فرماید:
قَدرُالرّجلِ علی قَدر هِمّتهِ و صِدقُهُ علی قَدرِ مُرُوّته و شُجاعَتُهُ علی قدر اَنفتِهِ و عِفتِه علی قدر غِیرتِه؛ ارزش مرد به اندازه ی همت او، صداقتش به مقدار جوان مردی اش، شجاعتش به میزان احساس مردانگی و عفتش به اندازه غیرت اوست.(5)
بیماری بی حجابی و بدحجابی، با بیماری فقدان یا ضعف غیرت، رابطه و تأثیر متقابل دارد؛ یعنی از یک طرف دوری زنان از لباس حیا به غیرت مردان، به ویژه نسل نوخاسته ضربه می زند و از طرف دیگر از علت ها و ریشه های عمده این بیماری خطرناک و فاجعه آفرین، نبود یا ضعف غیرت و عفت پدران یا شوهران است که در پیشگاه خداوند مسئول خواهند بود و در گناهانی که دختران یا همسران خودنمای آنها در این باره مرتکب می شوند و در جرم ها و فاجعه هایی که از طریق آنها در جامعه و جوانان آن ایجاد می شود، شریک خواهند بود و عاقبت، نتیجه ی وخیم آن را خواهند دید؛ آنان باید بدانند که بزرگ ترین دشمنی را در حق خود و خانواده ی خویش در لباس دوستی می کنند و وظیفه ی قرآنی خود را در برابر آنان انجام نمی دهند؛ آن جا که قرآن حکیم می فرماید:
«یا أیّها الّذین آمنُوا قُوا أنفُسَکم و أهلِیکم ناراً وقُودُها النّاسُ والحِجارهُ علیها ملائکهُ غِلاظٌ…»؛ ای کسانی که ایمان آورده اید خود و خانواده تان را از آتشی که هیزمش انسان و سنگ ـ بت هاـ است باز دارید. (6)
نگهداشتن خود از آتش جهنم با دوری از گناهان، شهوت های نامشروع و هوی و هوس های پلید میسر است، چرا که باطن این گونه اعمال، آتش است و روز قیامت ـ که روز آشکار شدن حقیقت ها و واقعیت هاست ـ به صورت آتش جهنم درخواهند آمد و نگهداری خانواده نیز با تعلیم و تربیت اسلامی و آشنا ساختن آنان با معارف الهی و تشویق به اجرای دستورهای خداوند سبحان و امر به معروف و نهی از منکر و داشتن غیرت نسبت به عفاف و پوشش زنان و ایجاد زمینه ی پاک و معنوی برای خانواده ممکن می گردد.
پیامبر اکرم در باره ی مردانی که وظیفه ی اسلامی خود را در برابر خانواده ی خود به نیکی انجام نمی دهند و راه اشتباه می پیمایند و به خیال خام خود محبت در حق آنها می کنند، هشدار داده و می فرماید:
أیّاک أن تَدَعَ طاعَهً و تَقصُد مَعصِیهً شَفقّهً علی أهلِک لأنّ الله تعالی یقول: «یا أیّها النّاسُ ربّکم واَحشوا یوماً لا یَجزی والِدٌ عن وَلَده و لا مولودٌ هُو جازٌ عن والِدِهِ شَیئاً إن وعدَالله حقٌ فلا تَغُرّنّکُم الحیاهُ الّدنیا و لا یَغُرّنّکم بالله الغَرور»؛
بپرهیز از این که طاعت الهی را به خاطر دل سوزی و محبت به خانواده ات رها کنی، زیرا خداوند می فرماید: ای مردم خود را از مخالفت پروردگارتان حفظ کنید و بترسید از روزی که نه پدر به جای فرزند می نشیند تا جزای اعمال او را تحمل کند و نه فرزند چیزی از جزای اعمال پدر را قطعاً وعده خداوند متعال حق است، پس مبادا زندگی دنیاـ با جاذبه های دروغین ـ شما را فریب دهد و مبادا آن فریبنده [شیطان، دوست ناباب، هواپرستان، کتاب، نوار و فیلم… مبتذل] شما را بفریبد. (7)
قرآن کریم این گونه مردانی را که در اثر افراط و زیاده روی در محبت نسبت به خانواده و فرزندان ـ که حقیقتش دشمنی است ـ از یاد و اطاعت خداوند متعال بازداشته می شوند از زیان کاران شمرده است. (8)
گذشته از اینها، اگر این مردان همسردار اندکی به دوران قبل از ازدواج و فشارهای غریزه ی جنسی خویش توجه و فکر می کردند، شاهد غیرت ورزی بیشتر از آنان بودیم و هرگز حاضر نمی شدند همسران و دخترانشان حتی برای یک لحظه از پوشش عفیفانه کوتاهی کنند و نسل نوخاسته را در آتش شهوت بسوزانند و آخرت خود را به اندک بهره ی دنیای زودگذر بفروشند، اما دیر یا زود خود و خانواده شان در این آتشی که خود برافروخته اند خواهند سوخت.
جان باختن زن خودنما در دام یک توطئه تجاوز
مرد جوانی با حالت نگرانی که کنترل خود را از دست داده بود به نیروی انتظامی مراجعه و اظهار داشت همسرم به طرز فجیعی در منزل کشته شده است. مأمورین سریع در محل حادثه حاضر و مشاهده نمودند خانمی در حالی که لباس هایش پاره پاره شده با ضربات کارد از پا درآمده است. تحقیقات از همسایگان و شوهر وی و هم چنین اثربرداری آغاز شد، نهایتاً مأمورین متوجه شدند که از مدت ها قبل توسط یکی از جوانان محل برای این زن ـ مقتول ـ مزاحمت هایی صورت می گرفته است.
در این خصوص و پس از بررسی های غیرمحسوس مأمورین، جوان مذکور را به عنوان مظنون بازداشت و تحت بازجویی قرارداده که وی پس از دروغ گویی های مکرر تسلیم شده و با گریه و زاری و استمداد از مأمورین جهت کمک، پرده از روی حقیقت برمی دارد و اظهار می دارد:
ماجرا از آن جا آغاز گردید که این زن از لحاظ ظاهری با وضع نامناسبی در محل رفت و آمد می نمود که من با مشاهده ی او تحریک شده و چندین بار سر راه او حاضر و قصد برقراری ارتباط با وی داشتم که با مخالفت شدید او رو به رو می شدم و در نهایت یک روز که شوهرش از منزل خارج گردید من از دیوار وارد منزل شده و قصد انجام عمل منافی عفت داشتم که وی مقاومت نموده و با من درگیر شده.
در آن لحظه که به هیچ چیز جز دسترسی به او فکر نمی کردم وقتی با این وضعیت مواجه شدم لحظه ای حالت جنون به من دست داد، لذا داخل آشپزخانه شده و کاردی برداشتم و او را با چند ضربه از پای در آوردم. (9)
ایجاد اختلال های روانی و عصبی
بیماری های روحی و اختلال های روانی و عصبی ناشی از چند عامل است که ریشه ی عمده ی آن ها را باید در جامعه ی هوس آلود و خودنمایی زنان جست و جو کرد، در این جا آن ها را بر می شماریم:
الف ـ محرومیت از نیازهای ضروری جسمی و مادی
انسان های عادی به ویژه کودکان و نوجوانان وقتی مشاهده می کنند که هم سن و سالان آنان از امکانات فراوان و تغذیه ی مناسب و مورد نیازشان برخوردارند، در حالی که خود از آن همه محروم اند، دچار احساس محرومیت و اختلال های روانی، مانند احساس حقارت، افسردگی، اضطراب و عوارض ناشی از آنها خواهند شد.
ناگفته پیداست که عواطف انسانی در اثر گرایش به سمت بی بندوباری ها و شهوات و دنیازدگی تضعیف گشته و در نهایت از امور انسانی و الهی همانند کمک به محرومان و نیازمندان جامعه غفلت خواهد شد.
ضمن این که اصولاً منشأ فقرها و محرومیت ها همانا ظلم و بی عدالتی و نرسیدن طبقه محروم و کم درآمد به حقوق مسلم خود است، که محصول عواملی از جمله غفلت طبقه مرفه از مبدأ و معاد و فریب خوردن از جاذبه های دنیایی و تحریکات جنسی می باشد، لذا در زمان حکومت حضرت مهدی (عج) این نوع فقر اقتصادی رخت برمی بندد.
ب ـ عدم تأمین نیازهای عالی روحی
همان گونه که کم توجهی یا بی توجهی به نیازهای جسمی و بدنی، سلامت بدن و چه بسا حیات طبیعی انسان را در معرض خطر قرار می دهد، بی اعتنایی به نیازها و خواسته های روحی و قوانین مربوط به روان هم، سلامت روح و شخصیت را مختل کرده، حیات معنوی آن را در معرض خطر قرار میدهد. کشاندن افراد به سمت شهوات و تمایلات غیرمعقول انفسانی از طریق تحریکات جنسی زنان و امثال آن، موجب بی اعتنایی و یا کم توجهی به نیازهای باطنی و روحی می شود؛ به همین دلیل بیماری خودفراموشی و از خودبیگانگی از شایع ترین بیماری های روحی است که اکثر افراد بشر دچار آن هستند و عمده ی اختلال ها و بیماری های روانی و مشکلات جوامع بشری ناشی از آن است.
تمام دستورهای حیات بخش اسلام عزیز در راستای تأمین درست نیازها و خواسته های روحی و جسمی و مبارزه با عوامل غفلت آفرین و مخرّب روح و از بین برنده ی اعتدال و آرامش روانی است که از جمله ی آنها خودنمایی زنان است.
ج ـ انحراف از فطرت انسانی و مسیر طبیعی غریزه جنسی
به طور کلی هر حرکتی که بر خلاف ساختار فطرت و طبیعت آدمی باشد، ضربه و زیان بزرگی بر گوهر شریف روح و جسم است و همان گونه که اگر از یک مصنوع دست بشر بر خلاف ساختار وجودیش استفاده شود که نتیجه ای جز خرابی و ویرانی نخواهد داشت؛ انحرافات جنسی نیز که عمده ترین عامل آن لاقیدی و بدحجابی است، هر کدام منشأ اختلال ها و بیماری های روانی و عوارض نامطلوب جسمی خواهد بود که به یاری خدا به آنها خواهیم پرداخت.
دـ شهوت طلبی افراطی و غیر قابل کنترل
غریزه ی جنسی از نظر حرارت جسمی ظرفیت محدودی دارد، چرا که ظرفیت خود بدن که کانون غرایز و تمایلات شهوی و جسمانی است محدود می باشد و اشباع آن نیازش را برطرف و رغبتش را زایل می کند و غریزه تسکین می یابد؛ به همین دلیل غریزه ی جنسی با یک همسر ارضا می گردد، اما از نظر روحی ممکن است به صورت عطش نفسانی درآید و گنجایش نامحدود و ارضا ناشدنی پیدا کند.
در این حالت غریزه، تنوع طلب شده و خوراک های متنوع و بیشتری طلب می کند، از یک خوراک شهوی سیر شده، متوجه دیگری می گردد. در عین حال که وسیله ی تأمین شهوت را در اختیار دارد، چشم به راه و اسیر خوراک های شهوانی دیگر است و هرگز سیر نشده و بسان جهنم فریاد افزون طلبی و هل من مزید آن بلند است.(10)
این حالت افراطی غالباً به خاطر کنار زدن حریم ارزشی حجاب و معاشرت های آزاد و سهولت اطفا و ارضای شهوت از راه نامشروع به وجود می آید. اگر کسی در این مسیر هولناک بیفتد و بخواهد از این راه خود را سیر کند، درست مانند کسی است که بخواهد با هیزم یا سایر موارد آتش زا آتش را خاموش کند و همانند تشنه ای است که بخواهد با آب شور سیراب گردد. اصولاً حقیقت دنیا و جاذبه ها و لذایذ آن در فرهنگ دین اسلام همانند آب شوری است که هر چه از آن نوشیده شود تشنگی افزون می گردد.
دلیل چنین حالتی ـ عطش شهوانی ـ آن است که به طور کلی طبیعت انسان از نظر جسمی، محدود و از حیث روحی نامحدود است؛ انسان روحاً طالب بی نهایت است و بی نهایت طلبی ویژگی و اشتیاق روح می باشد و راز این خصیصه ی روح آن است که انسان باید در مسیر کمالات بی نهایت خداوندی و رسیدن به آرامش حقیقی و سعادت ابدی که هدف خلقت است، حرکت کند.
اگر بی نهایت خواهی روح در مسیر درست قرار گیرد، هیچ گاه به یک حد و مرز محدود، راضی نمی شود و مشتاقانه به حرکت خود تارسیدن به اوج کمال و مقام انسانیت و تقرب به خدا جل جلاله ادامه می دهد، اما اگر از مسیر خود منحرف شود و در ورطه ی مادیات و شهوات بیفتد باز هم تن به توقف نخواهد داد و حد و مرز و قانونی نخواهد شناخت، زیرا چیزی به اسارت برده شده که حد و مرز ندارد و چون این حالت معمولاً در مردان ـ به لحاظ این که مظهر طلب و نیاز هستندـ پدید می آید، لذا به یک همسر، بسنده نخواهند کرد و قدم در میدان های ظلمانی ارتباطات آزاد و روابط نامشروع می گذارند و بدین وسیله ضربات هولناکی بر شرف و انسانیت خود و دیگران و به ویژه جامعه وارد خواهند ساخت.
و از آن جا که آرزوها و خواسته های نفسانی نامحدود در دنیای محدود محقق نمی شود، لذا در اثر احساس محرومیت، تعادل روحی و روانی خویش را از دست داده و گرفتار انواع بیماری ها و اختلال های روانی خواهند شد که چاره ی آن از دو حال خارج نیست: کنترل و تعدیل غریزه در پرتو ایمان، تقوا و عفت و یا خودکشی و رفتن از این دنیای تاریکی که برای خود شناخته اند و گرنه آتش را با آتش نمی توان خاموش کرد.
ه ـ احساس محرومیت و فشار غریزه
این حالت نظر به جنبه ی عاطفی غریزه ی جنسی دارد. توضیح مطلب آن که به طور کلی فعالیت غریزه ی جنسی در انسان دارای دو منشأ است:
الف) منشأ بدنی و فیزیولوژیک: غریزه جنسی هنگامی که منشأ بدنی دارد مانند سایر غرایز عمل می کند؛ یعنی در وقت نیاز واقعی و کمبودهای بدنی فعال می شود تا به ترمیم کاستی ها و نیازهای درونی بدن بپردازد. به همین دلیل ترشحات غدد جنسی، گذشته از تولید سلول های جنسی نر و ماده، در رشد اندام های داخلی به ویژه در تأمین آرامش عصبی و روانی نیز تأثیر مهم و حیاتی دارد… .
ب) منشأ عاطفی: غریزه ی جنسی وقتی منشأ عاطفی دارد که ما فوق نیز طبیعی و استعداد بدن بوده و به مثابه ی یک حرکت اضطراری، موجب فشار عصبی و روانی و عوارض نامطلوب جسمانی خواهد شد. منشأ عاطفی غریزه ی جنسی، در اثر تحریک پذیری از مظاهر شهوت انگیز، چشم چرانی و ملامسه با جنس مخالف ظاهر می شود و ادامه ی آن گاهی تولید حالات پایدار و ملکات نفسانی می کند؛ به طوری که حتی در پیری و پایان فعالیت جنسی، غده های مربوط نیز موجب لذت کاذب جنسی می شود. (11)
با توجه به مطلب بالا، نظر به این که غریزه ی جنسی نیرومندترین غریزه ی آدمی است و هم چون مخزن آماده ی انفجاری است که در صورت بی احتیاطی حتی با یک جرقه آتش شعله ور شده، می سوزد و می سوزاند، لذا تحریک غریزه جنسی نوجوانان و جوانان بدون همسر و ایجاد تمنای شهوت در وجود آنها به سبب کشف حجاب و عدم پوشش مناسب معقول و مشروع و در عین حال توانایی نداشتن آنان بر تأمین و اشباع به موقع آن از راه ازدواج، باعث می شود آرامش غریزی و تعددلی روانی آنها از بین برود و در اثر فشارهای غریزی و عصبی و روانی و احساس محرومیت، مبتلا به اختلال های روانی و عصبی و عوارض نامطلوب جسمانی بشوند، مگر افرادی که در پرتو ایمان و تقوای عالی، خویشتن داری می کنند و از نگاه های حرام و روابط آزاد جداً اجتناب می نمایند، تا این که شرایط ارضای غریزه از راه درست برای آنان فراهم شود.
گستردن سفره تحریکات جنسی در جامعه و ایجاد هیجان های شهوانی در جوانان و نوجوانان با شعار فریبنده و غیر منطقی «الانسانُ حریصٌ علی ما مُنِع»، و در عین حال ممنوعیت و محرومیت آنان از بهره بردن از آن، نظیر پهن کردن سفره ی غذاهای رنگین در برابر دیدگان انسان های گرسنه و در عین حال ممنوع کردن آنها از خوردن است، که مشکلات و عوارض سوء روانی و جسمی آن بر کسی پوشیده نیست. عدم ممنوعیت نیز انحراف جنسی است و مشکلات و عوارض نامطلوب آن به مراتب بیشتر است.
بنابراین هیجان های شهوانی و فشارهای غریزی و عصبی در اثر تحریک پذیری از مناظر شهوت انگیز و جاذبه های زنان خودنما از یک سو و احساس محرومیت ناشی از عدم تمکن و قدرت برای ارضای غریزه ی جنسی از سوی دیگر، هر کدام منشأ ضربات سخت بر اعصاب و روان و در نتیجه ابتلا به اختلال های روانی و امراض جسمی و عصبی می گردد.
به سبب این عوامل است که به قول یکی از شارحان بزرگوار نهج البلاغه، حدود پنجاه دردِ بی درمان، جامع های بشری را فرا گرفته است، (12) که جز با تمسک و چنگ زدن به مکتب روان شناسی و انسان ساز اسلام قابل علاج نمی باشد.
از همین رو این عصر علی رغم پیش رفت های زیاد در علم و تکنولوژی و نام گذاری آن به عناوین متمدن، به دلیل سیر نزولی جوامع از جهت روحی و معنوی و افزایش انحرافات، از بیماری های روانی بیش از گذشته رنج و عذاب می کشد و متأسفانه آمار مبتلایان رو به گسترش است؛ بر همین اساس نیز این عصر به عناوینی همانند عصر از خود بیگانگی و بحران هویت، عصر اضطراب و افسردگی، عصر تحیر و سرگردانی و عصر بحران معنویت و اخلاق و امثال آن نام گذاری شده است.
این است رمز افزایش اختلال های روحی و روانی و عصبی همراه با عوارض ناگوار آنها و خودکشی ها در دنیای غرب و غرب زده و این است یکی از علت ها و فلسفه های حرمت بی حجابی و خودآرایی زنان در برابر نامحرمان که از بزرگ ترین گناهانی است که به دنبالش گناهان و فجایع زیادی را به بار می آورد.
نتیجه این که تن دادن به حکم عقل و وحی در باره ی لزوم و ضرورت پوشش کامل اسلامی و رعایت عفاف و شئون انسانی برای حفظ آرامش و بهداشت روانی و عصبی دارای اهمیت و برکات فراوانی است و بی اعتنایی به آنها منجر به آسیب های روحی و روانی و عصبی افراد جامعه می شود، بلکه گریبان خود زنان خودنما و بدحجاب و همسران و فرزندان امروز و فردای آنها را نیز می گیرد.
ضمن این که اعتماد جوانان آسیب دیده را به زن سلب می کند و زنان و دختران را فاقد پاکی، صداقت و وفاداری و رازداری قلمداد می کنند و به طور کلی نگرش منفی به این موجود لطیف و شریف پیدا می شود که همین امر سرآغاز بسیاری از ظلم ها و تعدی ها به حقوق و شخصیت زن خواهد بود.
سلب امنیت زنان
امنیت جنسی، جانی و آبرویی زنان در جامعه از مهم ترین نیازهای اجتماعی آنان است. این امنیت با توجه به ویژگی های خاص آنان چه از بُعد جاذبه های جنسی، جسمی و رفتاری که خداوند برای تحقق و تداوم مقام معشوقه بودن در خانواده به آنان ارزانی داشته و چه از جهت ضعف جسمانی در مقایسه با مردان که آن هم ناشی از لطافت، ظرافت و جمال آنهاست، از اهمیت بسیاری برخوردار است.
آفریدگار دانا و توانا برای تأمین این نیازـ امنیت زنان ـ تدابیر در نظام تکوین(اصل خلقت) و نظام تشریع(مقررات و احکام شرعی) اندیشیده است و در آفرینش و فطرت زن، حیا و اشتیاق شدید به عفت، پاکدامنی و پوشش را در برابر نامحرمان و نااهلان قرار داده است؛ به گونه ای که عفاف برای او سرمایه ی عظیمی است که در پرتو آن؛ احساس شخصیت و ارزش مندی می کند و در صورت لکه دار شدن دامنش احساس حقارت و زبونی و حتی در صورت متهم شدن به تهمت ناروا، آرزوی مرگ می کند. از سوی دیگر، خداوند فطرت مردان را به سلاح غیرت مجهز نمود تا از حریم و امنیت زن حفاظت و نگهداری نماید. اما نظام شریعت و دین با نظام خلقت و آفرینش مرد و زن همگام گشت و دستورهای مؤکد فراوانی در باره ی وجوب حجاب و پوشش زنان و ایجاد حریم میان مردان و زنان و حفظ و پرورش غیرت، عفت و حیا صادر نمود تا امنیت آنان در معرض خطر نباشد.
عفاف باطنی و فطری زن، زینت گوهر روح و دژ محکم امنیتی اوست و عامل حجاب کامل و عدم اختلاط با مردان، ضامن کنترل غریزه ها و میل های او و حافظ بهداشت و سلامت روانی، اخلاقی و غریزی افراد جامعه و بالاخره باعث تأمین امنیت اجتماعی زن است.
این دژ باطنی و امنیتی زن هم چون سد پولادینی است که هرگز فرو نمی ریزد، مگر با غفلت زن نسبت به ارزش ها و استعداد های متعالی خود و قراردادن خویش در معرض نگاه های آلوده و ناپاک هوس بازان، که در این صورت علاوه بر آن که امنیت اجتماعی خویش را به دست خود از میان برده است، باعث هرج و مرج در جامعه و انحطاط مقام خود و دیگر افراد می گردد.
از نگاه روان شناختی و تجربه ثابت شده است که تحریک پذیری دیداری (از راه دیدن) مردان از زنان بیشتر است؛ در مقابل، محرک های لمسی در زنان بیشتر از مردان است؛ (13) از همین رو در جامعه ای که زنان با زیر پا گذاشتن حکم فطرت و شریعت ـ که برای حفظ شخصیت آنان و سایر انسان وضع شده ـ خود را در معرض تماشای نامحرمان قرار می دهند و زینت ها و اندام های تحریک کننده ی خود را به دیگران نشان می دهند، مردان، به ویژه جوانان با مشاهده و دیدن آنها دچار فشار روانی و هیجان های شدید جنسی و طغیان شهوت شده و تسلیم تندباد هوس می شوند و جرأت تجاوز به حریم زنان و دختران را پیدا می کنند و برای تخلیه ی فشارِ انرژی غریزی، دست به اغفال و فریب یا ربودن آنان می زنند و پس از اطفای آتش شهوت چه بسا آنان را از نعمت حیات محروم می کنند تا ردّ پایی برجای نگذارند، خصوصاً این که زنان و در رأس آنها دوشیزگان، به جهت برخورداری از احساسات و عواطف سرشار و بی خبری از روحیات فریبکارانه ی برخی از مردان، زود فریب می خورند.
نمونه ای از شیوه های فریب که با حیله های ظریف و مدرن صورت می گیرد عبارت است از: تحریک احساسات و عواطف زنانه با یک لبخند یا سخنان و نامه های محبت آمیز و دلپذیر یا دروغ و کلمات مبالغه آمیز، ضبط صدای دختر در سایه ی تماس های تلفنی، ارتباط دوستانه با حیله ی شناخت یکدیگر برای ازدواج و گرفتن عکس و فیلم در گردش های و تفریح های ناسالم خود، اعمال منافی عفت با نیرنگ وعده ی ازدواج و عکس برداری یا فیلم برداری از صحنه های مزبور و… .
در نتیجه به تدریج و گام به گام دختران و زنان جوان را به اعمال منافی عفت و انسانیت و آلودگی بیشتر می کشانند و در صورت ممانعت، آنان را تهدید به رسوایی و ریختن آبروی آنها از طریق پخش صدای ضبط شده یا فیلم ها و عکس های آنها می کنند و به این ترتیب کام دل از آنها گرفته و چه بسا به کام مرگ نیز می فرستند. علاوه بر این که برای دختران فاقد تقوا آزارهای خیابانی ایجاد می کنند.
دوراندیشی قرآن
قرآن کریم برای جلوگیری از چنین خطرها و آسیب هاست که بر حجاب و پوشش کامل و دوری از نگاه نااهلان تأکید می ورزد و در بیان فلسفه ی حجاب می فرماید:
«یا أیّها النّبیُّ لِأزواجِکَ و بَناتِکَ و نِساء المؤمنینَ یُدنینَ علیهنّ مِن جلابیهِنّ ذلک أدنی یُعرَفن فلا یُؤذَین»؛ ای پیامبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو: پوشش های خود را فروافکنند. این برای آن که ـ به اهل عفاف و حرّیت ـ شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند، بهتر است. (14)
مراد از «جلباب»ـ که مفرد جلابیب است ـ چادر و مقنعه بلندی است که زن سر، مو، گردن و سینه ی خود را با آن می پوشاند. این آیه کریمه به حقیقت های پرارزشی اشاره می کند:
اولاً: لازمه ی ایمان زنها، استفاده از حجاب و پوشش عفیفانه است که با آن به اهل صلاح و پاک دامنی و حرّیت شناخته شوند.
ثانیاً: حجاب نشانه ی عفت، پاکی و شخصیت ارزش مند است و در مقابل، بی حجابی و بدحجابی و نمایاندن اعضای بدن، نشانه ی بی عفتی و یا ضعف عفت و شخصیت است.
ثالثاً: از ثمره های اجتماعی عفاف و حجاب، تأمین امنیت و حفظ زن از تعرض هوس بازان و باندهای فساد، فریب و اغفال است،چه این که رعایت حجاب کامل اسلامی بیان کننده ی آن است که این جا حریم عفت و انسانیت بوده، چشم نظربازان و دست تجاوز پیشگان به آن نرسد. اما بی توجهی به این فرمان خداوند، در عین حال که گناه و بی ادبی در محضر اوست، گواه آن است که این جا جلوه گاه شهوت و هوس و منظر چشم های آلوده و چه بسا مزرعه ی هرزه گران است.
از این رو اُبهّت، وقار و عظمت بانوان عفیف و محجّبه باعث می شود که افراد بیمار دل جرأت اغفال و تعرّض یا ایجاد مزاحمت برای آنان نیابند، بلکه متوجه و متعرض زنانی می شوند که کیفیت پوشش و رفتار آنان عفیفانه و از روی وقار نیست و عملاً خود را برای دست یازی افراد هوس باز آماده می کنند و بازیچه انحراف های مزاحمان قرار می دهند.
هم چنان که در آیه دیگر ضمن تحریم سخن گفتن زن با لحن هوس انگیز و طمع پرور،
فلسفه ی آن را طمع کردن بیماردل و شهوت پرست ذکر می فرماید: «فَیَطمعَ الّذی فی قَلبهِ مَرضٌ». (15)
بر این اساس در فرهنگ آسمانی قرآن آن چه که باعث حرص و ولع شهوانی و مایه طمع و تجاوز جنسی می شود، رفتارهای هوس مآبانه و پوشش های غیر عفیفانه زن است نه ممنوعیت های منطقی و محدودیت های مصونیت آفرین مثل حجاب و وجود حریم میان زن و مرد. بدین ترتیب قرآن کریم خط بطلان بر شعار فریبنده «الانسانُ حریصٌ علی ما مُنِع» برای توجیه لاقیدی و خودنمایی زنان، می کشد.
پس می توان گفت زنان و بانوان عفیف و با حجاب از چنان نیروی بازدارنده ای برخوردارند که تجاوز پیشگان و چشم چران ها را از حریم منزلت والای خویش می رانند و آنان را از چشم طمع و خواست های شیطانی باز می دارند، اما زنان بی حجاب و بدحجاب با نمایش جاذبه های فریبنده و شهوت انگیز، افراد هرزه و شهوت طلب را به سمت خود می کشانند و از این طریق عامل فساد و تباهی های غیر قابل کنترل می شوند و این همان قانون: «السنخیه عله الانضمام و عدم السنخیه عله النفور»؛ سنخیت و شباهت، علل و سبب جذب است و عدم سنخیت و تشابه عامل نفرت و دفع «کبوتر با کبوتر باز با باز/ کند هم جنس با هم جنس پرواز».
همین امر برای زنان جویای حقیقت و سعادت کافی است برای این که به حقانیت و عظمت حجاب کامل اسلامی و پستی و بطلان بی بند باری و بدحجابی آگاهی یابند و در سایه ی این معرفت و عمل بدان، در سعادتمندی زندگی کنند.
بر همین اساس در کشورهای غربی، با وجود کانون های فحشا، احساس عدم امنیت و آرامش زنان و تجاوز جنسی به آنها از بزرگ ترین معضلات و مشکلات روانی ـ اجتماعی آنان است و روز به روز به صورت فزاینده ادامه دارد. (16) جالب آن است که در همین کشورها میزان کاهش تجاوز به عنف و جنایت های جنسی در فصل های سرد و زمستان، که زن ها از لباس های و پوشش های بیشتر استفاده می کنند و اندام هایشان کمتر قابل مشاهده است، بسیار چشم گیر و قابل توجه است. (17)
بنابراین در کنار عقل و وحی، بشر عادی هم به وسیله ی تجربه و مشاهده دریافته که عامل ناامنی زنان در جامعه آن است که زنان ارزش، عظمت و حقیقت خود را در بُعد مادی و جسمی خلاصه نموده و با عرضه و نمایش جاذبه ها و زینت های خدادادی و دیگر امور منافی عفت، از یک سو استعدادها و توانایی های خود را زنده به گور کرده و با ساختن یک شخصیت کاذب و افسانه ای برای خود، به زندگی رؤیایی پرداخته اند، و از دیگر سو باعث تحریک و طغیان غریزه جنسی مردان و تخریب دل ها، استعدادها و توان مندی های آنان می شوند و در نهایت جسم و روانشان را تباه و اخلاقشان را فاسد می کنند و زمینه برای ناامن شدن جامعه برای زنها و حتی در خانواده ها فراهم می گردد.
سلب امنیت اجتماع
دامنه ی ناامنی محدود به این گونه موارد نمی شود، بلکه با فساد اخلاق جامعه و از میان رفتن ارزش های الهی و انسانی که از راه خودنمایی و برداشته شدن حریم بین زنان و مردان تحقق می یابد، امنیت اساس و بنیان جامعه و همه ی افراد به وسیله ی بیگانگان، دشمنان شریعت و انسانیت به خطر افتاده و زیر سلطه و نفوذ آنان قرار می گیرد، چرا که روحیه ی جوان مردی و رشادت و شهادت طلبی و مبارزه با ظلم و ستم در منجلاب شهوات پلید جنسی از میان می رود و در مقابل، روحیه ی شهوانی، دنیاپرستی و ترس و وحشت در افراد جامعه به ویژه مردان و جوانان و حاکمان ایجاد می شود، در نتیجه توان مقاومت و مقابله در برابر تهدیدها و حملات بیگانگان را از دست خواهند داد.
بر این اساس است که استکبار جهانی، پس از سال ها مبارزه در عرصه های نظامی، اقتصادی، ایجاد نفاق و جنگ های روانی و امثال اینها با کشور اسلامی ایران و شکست عملی در همه این زمینه ها، اقدام به تهاجم و شبیخون فرهنگی کرده و با ترویج فساد و رذیلت، آزادی اسارت و بی بندوباری، فحشا و ناپاکی، القای شبهات و تردید افکنی و توهین به مقدسات دینی و ارزشی، دست به استحاله ی فرهنگ غنی و مترقی اسلام که در چهره ی تابناک قرآن کریم، پیامبر (ص) و عترت او علیهم السلام می درخشد، دست زده تا با این نقشه های مسموم و تبلیغات زهرآگین به اهداف شوم و پلید خود که همانا خاموش ساختن نور خورشید اسلام و تسلط بر جامعه اسلامی و استفاده از منابع انسانی و طبیعی آن است، برسند: «یُریدونَ لِیُطفِئوا نُور الله بِأفواهِهم واللهُ مُتِمُّ نُوره». (18)
آنان به خوبی دریافته بودند که مهم ترین ابزارشان در این انگیزه ی شیطانی، استثمار و اسارت معنوی و مادی زنان مسلمان و به دنبال آن پسران جوان است که در این فرایند، عقل و روح به وسیله ی غرایز نفسانی و شهوانی اسیر و دفینه می شود، زیرا با فساد زنان جامعه فاسد می شود؛ زنان به خاطر جاذبه های جنسی و جسمی، در صورت انحراف از مسیر فطری و انسانی، توان تخریب دل های جوانان و فضایل انسانی مردان جامعه را در حد بالا دارند.
لذا مستکبران و بدخواهان با شبهه افکنی در باره ی دیدگاه اسلام پیرامون شخصیت زن، سیمای پر فروغ و حکیمانه ی دین را در نزد زنان مخصوصاً دختران جوان مبهم، تاریک و ظالمانه نشان می دهند و از این راه آنان را به فرهنگ متعالی اسلام بدبین و از آن محروم می کنند، آن گاه برای آنان فرهنگ سازی نموده و با ارائه فرهنگ مبتذل غربی و با عظمت نشان دادن الگوهای ساختگی و دروغین غرب که نتیجه ای جز از خودبیگانگی و احساس حقارت ندارد، آنان را خودنما، لاقید و فاسد می کنند و از این رهگذر، مردان جوان را نیز به فساد، فحشا و سوءاخلاق می کشانند.
بنابراین وقتی زن فاسد شود، تباه کننده ی خانواده و جامعه نیز خواهد شد. چه این که وقتی در سایه ی ارتباط با آیین الهی اسلام اصلاح شود، اصلاح گر خانواده و جامعه نیز خواهد بود و این همان معنای عمیق و بلند کلام پیامبر (ص) در باره ی مادران است که می فرماید:
«الجنّهُ تَحتَ أقدامِ الأمّهات»؛ بهشت زیر پای مادران است. (19)
طرح اسلام زدایی استعمار
دین مقدس اسلام، از آن جهت که دین انسانیت و فطرت است، از یک سو همواره به فضائل اخلاقی و عفاف و پاکی دعوت نموده و با برنامه ها و دستورهای انسان ساز خود، پیروانش را به سعادت و نیک بختی در دنیا و آخرت رهنمون می سازد و از سوی دیگر در باره ی موانع سعادت، به ویژه نقشه های استعماری و شیطانی بیگانگان هشدار می دهد و مسلمانان را به مقابله و نبرد فرهنگی و نظامی با توطئه های ضد انسانی آنها تشویق می کند.
بنابراین، اسلام همیشه سد راه خواسته های شیاطین و استعمارگران می باشد؛ به همین دلیل همواره از اسلام هراسیده و دستورهای پرارزش و متعالی اسلام را مانع بزرگ اهداف شوم خود می دانند.
آنان برای برداشتن این مانع بزرگ و سد پولادین آسمانی، راهی بهتر از طرح اسلام زدایی با ترویج فحشا و کشف حجاب و غیره در جامعه های اسلامی نیافتند؛ از این رو به اجرای طرح پرداختند که هم چنان ادامه دارد و با قدرت هر چه بیشتر، آن هم با ترفندها و ابزارهای مدرن پیاده می شود؛ به گونه ای که مظاهر آن در کشورهای اسلامی کاملاً هویداست.
برنامه ی اسلام زدایی با شیوه های مختلف به ویژه از طریق فساد، بی بندوباری زنان و فرهنگ پوچ گرایی غربی در قالب الفاظ و واژه های فریبنده و جذّاب، مهم ترین حربه استعمار و توطئه همیشگی او برای حفظ منافع و اغراض شوم خود بوده است که به وسیله ی آن یکی از کشورهای مهم اسلامی به نام اندلس ـ اسپانیاـ که قرن ها مهد تمدن اسلامی بود سقوط کرد و به دست مدعیان مسیحیت که بویی از دین حضرت مسیح علیه السلام نبرده بودند افتاد.
زمام داران مسیحی بدون هیچ مانع و پایداری وارد قصر حکومت آن جا شدند و پنجاه تن از دختران زمام داران اسلامی را میان سران سپاه خود تقسیم کردند و اندلس را زیر حملات وحشیانه ی خویش قرار داده و بسیاری مردم مسلمان را به طرز فجیعی از دم تیغ گذراندند و… در نهایت اندلس ضمیمه کشورهای مسیحی گردید. این همه از راه ترویج بی بندوباری به ویژه بی حجابی و عدم پوشش درست زنان و دختران و ایجاد روحیه ی شهوانی و تضعیف روحیه ظلم ستیزی ممکن شد.
سلطه ی فرهنگی بر الجزایر، ترکیه، افغانستان و کشورهای دیگر نیز به همین شیوه انجام گرفت. در کشور ایران، استعمار پیر انگلستان برای گرفتن امتیاز تنباکو از همین راه ـ ترویج بی بندوباری و فحشا و فسادـ استفاده نمود، اما به لطف الهی و رهبری حکیمانه و آگاهانه مرجع عالی قدر شیعیان، مرحوم میرزای شیرازی، توطئه های آنان نافرجام ماند.
در نهضت مشروطه ی ایران، جیره خواران استعمار و مزدوران قلم به دست به ترویج فرهنگ تباه کننده و فاسد غرب، تحت عنوان آزادی و آزادی خواهی پرداخته و با نام آزادی قلم، دین و اعتقادات اسلامی را مورد انتقاد، فحش و ناسزا و تمسخر قرار دادند و سرانجام با به شهادت رساندن مبارز نستوه، آیت الله شیخ فضل الله نوری که از ارکان و رهبران نهضت مشروطه ی مشروعه بود و خواهان اجرای احکام مترقی اسلام در جامعه بود، بدون هیچ مانعی به گسترش فرهنگ فاسد غرب پرداختند و از هیچ خیانتی فروگذار نکردند.
آنان به ترویج آزادی به سبک غرب پرداخته و بی بندوباری و فساد را به راه انداختند، با تأسیس سینما و تئاتر و نمایش فیلم های مبتذل، دایر نمودن کافه ها و مراکز فحشا، تبلیغ و تروج رقص مردان و زنان با هم، معاشرت بی قید و بند میان مرد وزن، بی اهمیت جلوه دادن و اهانت به حجاب و پوشش اسلامی، تبلیغ جوراب ها و لباس های بدن نما برای زنان؛ به ویژه در عصر رضاخان و فرزند ناخلف او با اقدام هایی هم چون کشف حجاب و مبارزه با مظاهر و نشانه های اسلام، جامعه را به سوی انحطاط، سقوط و نابودی اخلاق و فضیلت کشاندند.
این حرکت هم چنان و به شیوه های گوناگون ادامه دارد و هدفی جز محو اسلام ظلم ستیز و گمراه ساختن ملل مسلمان و برگرداندن آنان به زمان جاهلیت ندارد.
اما از آن جا که دین حنیف اسلام دین فطرت و انسانیت است و افراد جامعه با میل باطنی به اسلام عشق می ورزند، هنوز هم دشمنان حق و فضیلت نتوانسته اند آن را از ملت مسلمان بگیرند؛ هر چند نباید فراموش کرد که تلاش دشمن در تخریب ایمان مردم، خطر سقوط همه جانبه ی مسلمانان را در پی دارد، لذا باید با تدبیر و حکمت و خردورزی به خنثی ساختن توطئه ها و نقشه های شوم دشمنان همت گماشت که نقش سازنده ی جامعه ی زنان در این راستا برترین تدبیر اصولی است و مسئولین جامعه باید بدان توجه کامل داشته باشند.
بنابراین آن چه امنیت اجتماعی زنان و جامعه را تأمین می کند، انسانیت و معنویت حاکم بر جامعه است که بن مایه و اساس آن دین کامل اسلام می باشد؛ جامعه ای که یاد خدا و هدف والای زندگی در دل و جان افرادش حکومت می کند و روابط آنها بر پایه توحید و خدامحوری می باشد، امنیت آن جامعه از جمله زنان تأمین خواهد بود.
از همین رو اسلام عزیز با عوامل غفلت ساز و فراموش خانه های ایمان همانند هوا و هوس، مجالس لهو لعب، خودآرایی و خودنمایی زنان در اجتماع به شدت مخالفت و ممانعت نموده و رعایت عفاف و حجاب کامل اسلامی را بهترین سلاح اجتماعی و وسیله ی دفاعی برای تأمین امنیت آنها و جامعه در برابر گرسنگان شهوت و تشنگان قدرت دانسته است.
بی توجهی به این موضوع، عواقب خطرناک و بنیان برانداز از جمله فساد اخلاق جامعه و پدید آمدن روحیات پلید نفسانی و شهوانی و در نتیجه سلب امنیت از زنان و جامعه به دنبال خواهد داشت.
پی نوشت ها :
1- فروع کافی، ج5، ص535.
2- من لا یحضره الفقیه، ج3، ص281.
3- وسائل الشیعه، ج14، ص108.
4- بحارالانوار، ج103، ص248.
5- نهج البلاغه، حکمت 44.
6- تحریم (66) آیه 6.
7- بحارالانوار، ج77، ص102؛ لقمان (31) آیه 33.
8- منافقون (63) آیه 9.
9- پرونده موجود در نیروی انتظامی مبارزه با مواد مخدر.
10- ر.ک: ق(50) آیه 30.
11- مقدمه ای بر روانشناسی زن، ص90.
12- شرح نهج البلاغه، ج12، ص205.
13- فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، ص63، به نقل از دکتر محمود بهزاد، مقاله ی تفاوتهای زن و مرد از نظر فیزیولوژیکی و روانشناسی، مجله نگین، شماره 134، تیرماه 1355.
14- احزاب (33) آیه 59.
15- احزاب (33) آیه 32.
16- ر.ک: مقدمه ای بر روانشناسی زن، ص203و204.
17- نگاه پاک زن، ص222.
18- صف (61) آیه 8.
19- مستدرک الوسائل، ج15، ص180،ط جدید.