نویسنده: محمدرضا کوهی
پیامدهای ناگوار لاقیدی و بدحجابی بر فرایند رشد و تکامل
قسمت دوم : آسیب بر فطرت و تعقل و حقیقت جویی
انسان و استعدادهای کمال طلبانه
خداوند حکیم برای آفرینش انسان و نیز جهان هستی هدف والایی در نظر گرفته که از مطالعه و تفکر در ساختار وجودیش روشن می گردد و آن، تکامل و رسیدن به قله های کمال و درجات متعالی است. تمایلات وگرایش های عالی انسانی و نغمه های ملکوتی درونی و لذت های معنوی ناشی از تأمین آنها، هدف دار بودن جهان و انسان و راه رسیدن به آن را گوشزد می نماید.
همه ی انسان ها با فطرت خداطلبی و یکتا پرستی آفریده شده اند و خدای خود را از عمق جان دوست داشته وهمواره رو به سوی او دارند. بر این اساس هدف از آفرینش انسان رسیدن به آن کمال بی نهایت و آن معشوق جمیل بی همتاست و هدف از اشتیاق و گرایش درونی به کمال همانا نایل شدن به لقای پروردگار و وصال اوست.
اما راه رسیدن به آن هدف و مقصد اعلا تنها در سایه ی معرفت و شناخت او و سنخیّت یافتن و هم رنگ شدن با آن ذات مقدس ممکن است، چرا که او جمیل و محبوب و یگانه ای است که کمالات و زیبایی های نامتناهی دارد و تا آن معشوق باهمه کمالاتش شناخته نشود، عشق به او حاصل نمی شود و تا انسان در پرتو حرکت به سمت او و آراسته شدن به زیبایی ها و کمالاتش، سنخیّت و شباهت به او نیابد، نمی تواند به وصالش نایل آید.
بنابراین شناخت خداوند متعال، پایه و اساس عشق به آن حقیقت والاست و تخلق به اخلاق الهی مبنای وصال اوست. به همین جهت خالق بزرگ، انسان را بر اساس فطرت حقیقت جویی و معرفت خواهی، فضیلت طلبی و زیبا دوستی آفرید، تا به وسیله ی این استعدادها و سرمایه های والای درونی، خدای محبوب خویش را از طریق خودشناسی و جهان شناسی و صفات الهی بشناسد و قلبش از محبت او سرشار گردد، آنگاه خود را به آن صفات مزین نموده، و شایستگی رسیدن به جمال روح افزا و آرامش آفرین آن معشوق یگانه را پیدا کند.
این گنج های فطری، ارزش های اصیل انسان و معیارهای انسانیت اند. میزان انسانیت آدمی به مقدار پرورش ارزش های فطری و ملاک فضیلت و برتری، وجود این ارزش ها در انسان است، همانگونه که لذت های اصیل و برتر همانا لذایذ معنویِ درونی ناشی از آنها می باشد که همیشگی و ابدی است و فلسفه ی آنها تشویق و ایجاد اشتیاق برای وصول به کمال انسانیت است.
رمز خوشبختی و سعادت انسان در نیا و آخرت آن است که زندگی خود را بر پایه ی این فطریات و استعدادهای عالی انسانی و پرورش آنها در سایه ی هدایت های الهی و دینی تنظیم نماید، در غیر این صورت بر خود و انسانیت خویشتن ضربه وارد کرده که نتیجه ی آن جز هلاکت و بدبختی در دنیا و آخرت نخواهد بود.
پس نباید فریب خوشی ها و لذت های زودگذر دنیا و رفاه و آسایش ظاهری این جهان را خورده و ازبلندای مقام ذاتی خویشتن و به دست آوردن تجارتی بزرگ در این تجارت خانه دنیا غافل ماند، زیرا ضرر و زیان آخرت به هیچ وجه قابل مقایسه با این دنیا نیست. لذا روش عاقلانه آن است که در اندیشه ی رستگاری در آخرت و درجات عالی بهشتی باشیم، هر چند نیازمند تحمل سختی ها در این دنیا باشد.
به عنوان مثل از ساختار وجودی یک هواپیما و اجزای بیرونی و درونی آن می توان هدف از ساخت آن و میزان قدرت علمی و فکری و خلاقیت سازنده ی آن درک نمود و نیز استفاده درست از آن بر اساس طبیعت و ساختار وجودیش و بهره مند شدن از جهت دهی ها و هدایت های بیرونی، علاوه بر آن که انسان را به هدف و مقصد می رساند، از عمر و برکت بیشتر نیز برخوردار می گردد. اما بهره برداریِ نادرست و بر خلاف اقتضای آن، نه تنها انسان را به مقصد نمی رساند، بلکه باعث سرنگونی و نابودیش می شود.
هواپیمای وجود انسان نیز چنین است؛ جسم آدمی به مثابه ی بدنه ی هواپیما و روح و فطرت او همچون موتور آن است و بهره برداری درست و بجا از سرمایه های عظیم روحی و جسمی و حرکت بر طبق فطرت و قوانین روح و جسم، با کمک وحی و دین از بیرون، آدمی را رو به بالا برده و در آسمان حقیقت به پرواز درمی آورد و قله های معرفت و کمال را یکی پس از دیگری فتح می کند تا به سر منزل مقصود که همانا مشاهده قبلی خداوند جمیل و وارد شدن به بهشت برین در جوار پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت او علیهم السلام و سایر پیامبران و فرشتگان و به طور کلی سعادت و لذت جاودانه است، می رساند.
اما حرکت برخلاف مسیر روح تکاملی، مانع صعود و پیشرفت آدمی است و او را از نعمت های ابدی و سعادت جاودانی محروم می سازد و حتی آرامش و آسایش در این دنیا را از انسان سلب کرده و روزگارش را تیره و تار می کند.
بر این اساس زندگی، دانشگاهی است برای تعالی انسان در زمینه ی علم و معرفت، و پرورشگاهی است برای تکامل روح در زمینه ی اخلاق و معنویت. در پایان عمر به هنگام مرگ، کارنامه ی قبولی و فارغ التحصیلی یا مردودی و اخراجی را به دست انسان می دهند، لذا بعضی با دلی آرام و چهره ای شاد و عده ای با قلبی مضطرب و صورتی غمگین، این دار فانی را وداع می کنند، پس باید به فکر خود بود و آینده و آخرت درخشانی را برای خود رقم زد.
از آن جا که دین مقدس اسلام دین فطرت و کرامت و تکامل است، تمام اوامر و نواهی آن در حیات معنوی و مادی انسان برمحور همین اصل تنظیم شده است، نهایت تلاش آن آیین بزرگ الهی حفظ فطرت، پرورش و کرامت و وصول انسان به تکامل و سعادت است، لذا در مرحله مانع زدایی، با تمام موانع، مبارزه ی جدی نموده که یکی از مهم ترین آنها لاقیدی و خود نمایی و بدحجابی زنان در اجتماع و اماکن و مجالس عمومی است که نه تنها مانع رشد و کمال است، بلکه عاملی برای نابودی استعددهای عظیم انسانی و سقوط انسانیت و فرو رفتن در تاریکی و گمراهی ها و بدبختی هاست.
اینک پی آمدهای ناگوار بی بندوباری و بدحجابی را بر فرآیند تکامل انسان، شرح می دهیم.
آسیب بر فطرت تعقل و حقیقت جویی
فطرت حقیقت طلبی
انسان فطرتاً کنجکاو، حقیقت جو و حقیقت بین است و در پرتو تفکر و تحصیل علم و دانش و شناخت حقایق جهان، که سلسله جنبان آنها خداوند متعال است، شکوفا گشته به تدریج به کمال می رسد. این استعداد در وجود انسان سرآغاز حرکت به سوی کشف مجهولات و کسب علم و معرفت و آشنایی با حقایق هستی به عنوان رکن انسانیت و حیات طیبه انسانی می باشد.
لازمه ی حیات طیب و گوارا آن است که همه ی اندیشه ها، عقاید، اخلاق و اعمال آدمی از روی آگاهی، بینش و دلیل درست و منطقی باشد و از هر گونه تقلید کورکورانه ی غیر معقول ـ که مانع تعالی و پیشرفت و نشانه ی ضعف شخصیت است ـ مبرا و پاک باشد.
کسب دانش و معرفت دینی و توحیدی و خود شناسی، عامل تشخیص حق و باطل، نیک و بد، کلید بیداری و حرکت، پایه ی رشد و تکامل و تمدن، اساس طهارت و پاکی روح از رذایل اخلاقی، عامل رسیدن به فضایل الهی و انسانی و رمز محبت و عشق به خداوند است و این توانایی را به انسان می دهد که روابط چهارگانه ی خود را با خود، خدا جل جلاله، مردم و جهان به شکل درست تنظیم نماید و به یک زندگی سالم و توأم با صفا و آرامش دست یابد و از تیررس تهاجم فرهنگی دشمنان اسلام و انسانیت و ابزار دست بودن برای دشمنان در امان باشد و دسیسه های آنان در مرزهای فکری و روحی او رخنه و نفوذ نکند.
سوءاستفاه از نقطه ضعف های انسانها
در طول تاریخ، شیطان ها و شیطان صفتان از نادانی ها و ضعف های افراد و جوامع سوءاستفاده های زیاد نموده و آنها را وسیله ای برای رسیدن به خودکامگی ها و اغراض شوم خویش قرار می دادند و امروزه نیز با حربه های مختلف و مدرن تحت عنوان های ظاهر پسند و شعارهای فریبنده چنین می کنند؛ از همین رو همیشه در صدند تا انسان ها و جوامع در مسائل اصولی و حیاتی مانند خود شناسی، دین، هدف زندگی، عوامل خوشبختی و بدبختی، سعادت و شقاوت و… آگاهی نیابند.
آنها با شیوه های گوناگون ضد انسانی به ویژه القای شبهات دینی، رواج فساد و بی بندو باری، از یک سو افراد مخصوصاً جوانان را از دین مقدس اسلام که همان دین فطرت و آیین الهی است، دور نگاه می دارند و از سوی دیگر اخلاق و صفات آنها را فاسد و روح شجاعت و شهامت و جوانمردی و بلند همتی را از آنها می گیرند و در مقابل، علاقه به عیاشی و شهوت رانی را جایگزین حق طلبی و ظلم ستیزی می کنند.
حتی امروزه به تبع از ابلیس و سوءاستفاده از حسّ کمال جویی انسان، (1) امور انحرافی هم چون بی حجابی و بدحجابی را سرپوشی ازمفاهیم انسانی، مقدس و شیک گذاشته و به نام تمدن، آزادی، پیشرفت و تکامل، و… به افکار و اندیشه های جامعه تزریق می کنند و مسائل دینی، انسانی و ارزشی و پای بندی به آنها را ارتجاع، کهنه پرستی و امثال آن جلوه داده و بدین ترتیب چهره زیبای آیین الهی را زشت نشان می دهند.
اما اینها سخنانی است که از دهان برمی خیزد نه از قلب و اندیشه: «ذلک قولهم بافواهم».(2)
چنین سخنانی نه با فطرت سازگار است و نه با عقل و دلیل همراه. آنان هدفی جز خاموش کردن نور خداوند در دلها ندارند، ولی خدا نورش را کامل خواهد کرد هر چند کافران ناخشنود باشند: «یُریدونَ أن یُطفؤوا نورَالله بأفواههم و یَأبَی الله إلا أن یُتمّ نورهُ و لَو کَره الکافرون».(3)
لذا قرآن کریم که روشنگر سیمای گریه این بدخواهان گمراه و گفتار و کردار گمراه گرانه آنهاست، این موضوع را به مردان و زنان با ایمان هشدار داده و می فرماید: «یا أیّها الّذین آمنوا إن تُطیعوا الّذین کَفروا یَرُدّکم علی أعقابِکم فتنقَلبُوا خاسِرین»؛ ای کسانی که ایمان آورده اید اگر از کسانی که کافر شده اند اطاعت و پیروی کنید، شما را به ارتجاع و گذشته هایتان باز می گردانند و سرانجام زیانکار خواهید شد.(4)
بنابراین پشت پا زدن به ارزش های والای الهی و انسانی همانند عفاف و حجاب و پوشش صحیح و کامل و غیرت و رو آوردن به فرهنگ مبتذل غرب که لاقیدی و بدحجابی و خودنمایی، دوستی های کاذب دختر و پسر و روابط آزاد از مظاهر آن است، به فرموه ی پروردگار عالم چیزی جز ارتجاع و عقب گرد به دوران جاهلیت قبل از اسلام و کهنه پرستی نمی باشد و ضرر و خسارت عظیمی در پی خواهد داشت.
از این رو بر اهل ایمان خصوصاً دختران و پسران تحصیل کرده لازم است مواظب القائات شیطانی خدعه گران و فریب خوردگان زمان باشند، تا مبادا حقایق را در نظر آنها وارونه نشان داده و ارزش های راستین را ارتجاع و کهنه پرستی جلوه دهند.
زنان و مردان مسلمانی که از آگاهی دینی و رشد فکری و شخصیتی برخوردار بودند، از این نوع خطرها و تهدیدها در امان گشتند، زیرا آنان با کمال فراست و درایت دریافتند که علاوه بر قرآن کریم و سیره ی بزرگان دین که مهم ترین ملاک و معیار شناخت حق از باطل اند، یک ملاک کلی برای شناخت آن است که همواره ترقی، پیشرفت، تکامل و داشتن شخصیت والا از جلوه ها و نشانه های عقل و علم، بی بندوباری و انحراف از مظاهر جهل و هوس است. پدیده های نو و تازه ای که از تمایلات والای انسانی سرچشمه گرفته اند، خوب و قابل پیروی هستند و پدیده هایی که از خواهش های پست غرایز شهوانی و نفسانی و خودخواهی باشند، باطل و انحرافی اند؛ از این رو آنان طعمه ی شیاطین نگشته و دست خیانت حتی در عمل به آنان نمی دهند.
در مقابل، افراد رشد نیافته، ناآگاه و سست ایمان، عقل حق بین خود را اسیر نفس سرکش کرده و فطرت کمال جوی خویش را دفن کردند و روی قبر آن سفره ی خودخواهی، شهوت و هوس پهن نمودند و سرمایه ی استعدادهای عظیم و عمر گران مایه خویش را باختند، آیا این دو گروه یکسان و همانند یکدیگرند: «هَل یَستوی الأعمی و البَصیرُ أفلا یَتفکَّرون»؛ آیا نابینا و بینا مساویند؟ پس چرا نمی اندیشید؟! (5)
نظر اسلام در باره تفکر و علم و دانش
آنچه در باب اهمیت اندیشه و علم و دانش و کسب آن گفته شد، اسلام عزیر از هر دین و مذهب دیگری، نهایتِ ترغیب و تأکید به آن را کرده است و همه ی انسانها به ویژه پیروانش را دعوت و تشویق به تحصیل شناخت و تفکر و تعقل نموده و حتی از مهم ترین واجبات و بهترین عبادت ها و فلسفه ی خلقت جهان و انسان شمرده است؛ (6) هدف بعثت پیامبر اکرم (ص) و فرستادن کتاب آسمانی را تعلیم و تربیت معرفی نموده است؛ (7) از همین رو آغاز رسالت پیامبر (ص) با علم و دعوت به آن شروع شد و قرآن کریم علمای الهی را موحد ناب دانسته و آنها را در کنار نام مبارک خداوند و ملائکه یاد کرده است: «شَهِداللهُ أنّهُ إلّا هُو والملائکهُ و أولوالعلم…»؛ خداوند با صفات بینهایتش گواهی می دهد که معبودی جز او وجود ندارد و فرشتگان و دانشمندان الهی نیز بر وحدانیت و یکتایی او شهادت می دهند.(8)
ترس و خشیت از پروردگار نیز از ویژگی های عالمان است: «إنّما یَخشی الله مِن عِباده العُلماءُ»؛ تنها علمای ربانی از [عظمت] خداوند می ترسند.(9)
و سرانجام این که درجات تقرب و نزدیکی به خداوند متعال به فراخور درجات معرفت و شناخت مطرح شده است: «یَرفعِ الله الّذین آمنوا مِنکم والّْذین أُتوا العِم درجاتٍ والله بِما تَعملون خَبیر»؛ خداوند کسانی را که ایمان آورده اند و کسانی را که به آنان علم و معرفت داده شده، درجات عظیمی می بخشد و خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است.(10)
علاوه بر آیات فراوان، روایات بسیاری نیز دعوت به عقل و تفکر و فراگیری علم و دانش، بویژه علوم و معارف اسلامی و شناخت حقایق به صورت مستقیم و ارتباط با اسرار عالم آفرینش نموده اند. در مجموع آیات مربوط به علوم و زمینه ها و نتایج معرفت و امثال آن به بیش از هفتصد مورد می رسد.(11)
این، به سبب آن است که هرچه انسانها اهل معرفت و تعقل باشند، به عظمت خدای خویش و قرآن و اسلام و وجود خویشتن بیشتر و بهتر پی می برند و از عمق جان به خدای محبوب و آیین کامل او ایمان می آورند و یا به شرم و حیا و ایمانشان افزوده می شود و از گناه و رذیلت که ضد عقل، فطرت و انسانیت است دوری می کنند و در مسیر تکامل و هدف آفرینش قرار می گیرند. به قول مولوی:
اقتضای جان چو ای دل آگهیست
هر که آگه تر بود جانش قویست
روح را تأثیر آگاهی بود
هر که را این بیش، اللهی بود
اما نادانی، غفلت، هوس، تقلیدهای غیر منطقی، ترک تفکر و عاقبت اندیشی، دوری از مراکز دینی و تربیتی، نداشتن گوش حق شنوا، در برابر مواعظ و نصایح طبیبان روح و مربیان الهی و اظهار نظرهای متخصصانه در دین با فقدان معرفت و تخصص، آدمی را از این امور حیاتی و سرنوشت ساز بی بهره می سازد؛ از این رو قرآن کریم زبان اهل جهنم را در ریشه و علت اصلی شقاوت و بدبختی شان چنین بیان می فرماید: «وقالوا لَو کُنّا نَسمعُ أو نَعقِلُ ما کُنّا فی أصحاب السّعیر»؛ می گویند اگر ما گوش شنوا داشتیم یا اهل فکر و اندیشه بودیم، در زمره ی اهل دوزخ نبودیم.(12)
از امیر مؤمنان علی (ع) نیز نقل شده که فرمودند:
جبرئیل بر آدم نازل شد و گفت من مأمور هستم که تو را میان یکی از سه موهبت مخیّر کنم تا یکی را برگزینی و بقیه را رها کنی، آدم فرمود: آنها چیست؟ جبرئیل پاسخ داد: عقل، حیا و دین.
آدم گفت: عقل را برگزیدم، جبرئیل به حیا و دین گفت او را رها کنید و بروید، گفتند ما مأموریم همه جا با عقل باشیم و از او جدا نشویم! جبرئیل فرمود: حال که چنین است به مأموریت خود عمل کنید،آنگاه به آسمان صعود کرد.(13)
بنابراین خرد و معرفت، انسان را مشتاق می کند که در برابر دین حق سرتسلیم فرود آورده و در حضور معبود یکتا حیا کند از این که نافرمانی او را مرتکب شود و حتی از روح شریف خویش شرم کنید که او را آلوده به گناه نماید.
کودکی آغاز میل به حقیقت طلبی
یکی از دلایل اهمیت فوق العاده ی علم و معرفت آن است که نخستین فطرت و استعدادی که در کودکان فعال می شود، همانا دانش دوستی و حقیقت جویی است. آنان از سه ـ چهار سالگی سؤالاتی در باره ی منشأ وعلت اشیا و هدف و فرجام آنها مطرح می کنند؛ مثلاً از پدر و مادر خود می پرسند: چه کسی مرا درست کرد؟ آسمان و زمین و… را چه کسی و برای چه ساخت؟ بابا بزرگ که مُرد کجا رفت و نظایر اینها که نوعاً این گونه سؤال ها از مبدأـ خداوند متعال ـ یا هدف و فلسفه ی آفرینش یا معاد است.
از هفت سالگی به تدریج تفکر منطقی در آنها شکوفا می گردد، چرا که سؤال های آنها عمیق تر و ریشه دارتر می شود؛ از همین رو خواستار آن هستند که پاسخ ها هم عمیق و مستدل باشد؛ مثلاً می پرسند: خدا چیست؟ چرا او را نمی بینم؟ چرا با ما سخن نمی گوید؟ آیا او ما را دوست دارد؟ آیا می توان با او حرف زد؟ برای چه نماز می خوانیم؟ آدم ها در قبر چطور می شوند؟ قیامت کی برپا می شود؟ بهشت کجاست؟ و… این پرسش ها از یک سو اثبات کننده ی وجود فطرت حقیقت جویی در هر انسانی است و از سوی دیگر بیانگر اهمیت معرفت و نیاز شدید آدمی به شناخت حقیقت و وصول به آنهاست و از سوی سوم تعیین کننده ی هدف از خلقت این سرمایه ی شگرف حقیقت خواهی ـ شناخت خداوند متعال ـ است و از سوی چهارم معرّفِ میزان رشد فکری و حس حقیقت طلبی کودک می باشد؛ همچنان که احترام به کودکان در سایه ی توجه به سؤال های آنها و بیان واقعیت ها به میزان فهم آنان، باعث پرورش استعداد و مایه ی شکوفایی فطرت توحیدی و اخلاقی آنها می گردد.
کودکان بزرگ نما
با همین اهمیتی که کسب علم و معرفت دارد، مع الاسف، اکثر انسانها و حتی بسیاری از مسلمانان این حالت فطری ـ حقیقت خواهی و پرسش از رمز و راز آفرینش ـ را کم و بیش فراموش کرده اند و به جای تحقیق و مطالعه عمیق در مسائل اعتقادی و اخلاقی و رفتارهای خود، تقلیدهای کورکورانه را پیشه ی خود ساخته یا به آگاهی های سطحی و اندک اکتفا نموده اند و این فطرت انسانی خود را راکد گذاشته و یا از جاده ی مستقیم و معتدل منحرف کرده اند و آن را در شناخت مسائل لغو و بیهوده و یا انحراف ها به کار بسته اند که در نتیجه بقیه ی استعدادهای والای آنان نیز مختل شده و گاهی اوقات نور زندگانی آنها خاموش شده است.
به راستی اینان همان کودکان بزرگ نمایی هستند که هیکل عنصری و سن شناسنامه ای شان افزایش یافته اما اندام روحی و سن معنوی، علمی و اخلاقیشان از رشد و نمو باز مانده است. در همین باره امام علی (ع) چنین فرموده است:
الجاهِلُ صَغیرٌ و إن کان شَیخاً والعالمُ کبیرٌ و إن کان حَدثاً»؛ انسان نادان کودک است، هر چند سالخورده باشد و فرد عالم و دانا بزرگ است، هر چند نوجوان و کم سن باشد.(14)
آیا کسی که نمی داند از کجا آمده و به کجا و برای چه آمده و به کجا خواهد رفت و در نتیجه از خود غافل گشته و رابطه ی صحیح و منطقی با خویشتن ندارد، می توان او را عالم و رشد یافته دانست؟! به فرموده آن حضرت:
عالم و دانا کسی است که اندازه و ارزش خود را بشناسد و برای نادانی انسان کافی است که قدر و ارزش خود را نشناسد.(15)
نقش لاقیدی و بدحجابی در تخریب حقیقت جویی
برای بدست آوردن علم و دانش و پرورش استعداد عقلانی و فطرت حقیقت طلبی، که لازمه رسیدن به کمالات و فضایل والای آدمی است، به تمرکز فکر، آرامش خاطر، شوق و اشتیاق نیازاست؛ مواجهه ی جوانان و نوجوانان با صحنه های هوس انگیز بانوانِ لاقید و بدحجاب، یکی از عوامل بسیار مهم کاهش یا زوال این امور می باشد که آسیب ها و مصائب بزرگی را برای آنان و خانواده هایشان و در نتیجه برای جامعه ایجاد می کند که به پاره ای از آنها اشاره می کنیم:
الف ـ عدم رشد و تکامل استعداد علمی
غریزه ی جنسی نسل جوان که نیرومندترین غریزه ی آدمی است، با جلوه گری های زنانه شعله ور گشته، تمرکز و آرامش آنها را از بین می برد و قوه تخیل و توهم، به جای عقل به فعالیت پرداخته و مناظر شهوت انگیز زنان را در ذهن خود تصویر می کنند؛ در نتیجه توانایی های و قابلیت های فکری آنان هدر رفته و توان ذهنی و عقلی آنها کاسته می شود و چه بسا منجر به سلب شوق علمی آنها می گردد که پایین آمدن سطح کیفیت تحصیل و یا ترک تحصیل از جمله نتایج آن است.
بنابراین، خودآرایی و بدحجابی مانع رشد و کمال استعداد حقیقت خواهی جوانان و حتی خود زنانی می شود که عفاف و حجاب را رعایت نمی کنند و اشتیاق آنان را در تحصیل علوم و پیشرفت ها و خلاقیت های فکری برای رسیدن به جامعه ای رشد یافته، خودشناسی و کسب معارف اسلامی و دینی و آثار و برکات آنها برای وصول به کمالات و مقام والای انسانیت، زایل می گرداند و میزان تعهد و دین داری آنان را تا مرتبه ی ناچیز فرو می کاهد؛ همان گونه که امیرمؤمنان علی (ع) نیز می فرمایند:
لاتَجتمِع الشّهوهُ والحکمهُ؛ تبعیت از شهوت نفسانی با علم و حکمت جمع نمی شوند. (16)
الجاهلُ عَبدُ شَهوته؛ نادان بنده شهوت است ـ نه بنده خداـ. (17)
بزرگی این خسارت جبران ناپذیر به فرد و جامعه در صورتی معلوم می گردد که انسان باور کند علوم دینی و معارف توحیدی در این عالم، یگانه مبنای انسانیت و در عوالم بعد از آن، تنها معرفت مورد نیاز است که نجات دهنده از عذاب و تعالی بخش درجات بهشتی است.
ب ـ تمایل به گناه و انحراف های جنسی
تصویر و تخیّلِ هوس انگیز زنانه، که ریشه در خودنمایی عده ای از زنان غیر عفیف یا کم عفت دارد، در صورت استمرار، پرده بر عقل عاقبت اندیش انداخته و خاطرات شیطانی در صحنه ی نفس راه پیدا می کند و عنان اختیار را از کف ربوده و جوانان را از یاد مبدأ و معاد و عظمت خویشتن غافل نموده و به گناه و شهوات نامشروع و در نتیجه عواقب دردناک آنها می کشاند که زنان بی پروا نیز قربانی این مهلکه خواهند بود و حتی بیشترین آسیب متوجه آنها می شود؛ چنانکه حضرت علی (ع) فرموده است:
مَن کَثُر فِکره فی المعاصی دَعَتهُ إلیها؛ هر کس در باره ی گناهان زیاد بیندیشد به سوی آنها کشیده می شود.(18)
بدیهی است عامل انحراف در منطق عقل و وحی مسئول و شریک جرم می باشد که إنشاءالله تعالی بحث آن خواهد شد.
ج ـ انحراف استعداد حقیقت جویی
این استعداد والای انسانی، نه تنها از شناخت حقیقت و رسیدن به کمالات علمی محروم می گردد بلکه در مسیر شناخت و جست وجوی امور ضداخلاقی و انحرافی؛ همچون استعمال مواد مخدر، تماشای تصاویر و فیلم های مستهجن و شنیدن صداها و آهنگ های مبتذل و… که ارمغان غرب و غرب زدگان و منحرفان است، به کار می افتد و نتیجه ای جز ایجاد غفلت و سوءاخلاق و محرومیت از مقام والای انسانیت نخواهد داشت.
وقتی استعداد عقلانی آدمی با آشنایی به حقایق اشباع نشود، این خلأ فکری او با پندارهای بی اساس افکار باطل و خرافات پر می شود و به تبع آن خلأهای روحی و روانی او نیز با اخلاق و کردار ناشایست اشغال و اشباع خواهد شد.
دـ گرایش به تقلیدهای کورکورانه و نگرش های سطحی
هنگامی که آدمی در اثر پیروی از هوی و هوس ناشی از بدحجابی و…، از تحصیل علم و معرفت و در نتیجه کسب نیروی درک کننده حقیقت محروم می گردد، ناگزیر استقلال فکری خود را از دست داده و دست به دامان تقلید غیر معقول و تکیه بر ظن و گمان نادرست و پندارهای بی اساس که هرگز انسان را بی نیاز از حق نمی کند و به حقیقت نمی رساند، (19) دراز می کند و در حقیقت نظریه های او را حس و چشم و گوش تغذیه و اداره می کند نه براهین عقلی و دلیل های شرعی.
تقلید و چشم و هم چشمی که نشانه ی خودباختگی، عامل عقب افتادگی و از علائم شخصیت بیمار است، باعث می گردد که فرد مقلد گرفتار وسوسه ها و دسیسه ها و سیاست بازی های شیاطین و ابزار دست دیگران قرار گرفته و در زندگی بر اساس خودخواهی ها و خودکامگی های خود و دیگران، رفتار کند؛ هم چنان که خودآرایی و بدحجابی نیز از جلوه های بارز رفتارهای تقلیدی کورکورانه است.
با این که هر انسانی براساس فطرت حقیقت جویی و کمال طلبی، خواهان شناخت مستقیم و ارتباط با واقعیت های مبتنی بر حس و دلیل منطقی و در نتیجه رفتار از روی معرفت و آگاهی است و تقلید برخلاف میل درونی و نوعی مبارزه با خویشتن می باشد، مگر در موارد معقول و مشروع، همانند تقلید و پیروی از مجتهد جامع الشرایط در فروع دین و یا پیروی بیمار از طبیب و در یک کلمه، پیروی جاهل از عالم در جایی که کسب معرفت و دانش به آسانی ممکن نباشد، که به عنوان ضرورت لازم و خود از مصادیق عمل براساس علم و منطق است.
لذا نظام مقدس اسلام که با عقل و حقایق فطری هماهنگ می باشد، مبنای اصلی معرفت و آگاهی را تحقیق و پژوهش می داند نه تقلید و نگرش های سطحی. این آیین به پیروان خود دستور فرموده که تصدیق و تکذیب، رفتار و گفتار آنان باید محققانه و عاقلانه باشد نه از روی نادانی و تقلید؛ نه ساده اندیش و زودباور بوده و ادعایی را بدون دلیل و برهان بپذیرند و بر طبق آن عمل کنند و نه مطلب مستدل و حقی را انکار نمایند و از عمل بدان اجتناب ورزند. مطالبه دلیل و پذیرش مدعای مستدل و منطقی، دو مورد از اصول مهم مکتب تربیتی اسلام برای شناخت حق و باطل و تمییز آن دو از یکدیگر و وصول به حقیقت است. (20) بی توجهی به این دو اصل موجب تخریب شخصیت و انسانیت می گردد؛ چنان که منسوب است به متفکر بزرگ اسلام، شیخ ابوعلی سینا، که ـ با الهام از قرآن کریم ـ فرموده:
مَن قال أو سَمِع بِغیر دلیلٍ فَلیخرُج عن رَبقَه الأنسانیّه؛ کسی که بدون دلیل و برهان سخنی را بگوید یا گوش فرا دهد (و بدان معتقد و یا عامل باشد) باید از دایره ی انسانیت خارج شود. (21)
به علاوه از شگفتی های دادگاه بزرگ رستاخیز آن است که از ابزارهای تحصیل واقعیات و تشخیص حق و باطل که همانا چشم و گوش و دل و عقل است، سؤال می شود و هر کدام از اینها به قدرت الهی به سخن درآمده و به ضرر انسان شهادت می دهند:
«و لا تَقفُ ما لَیس لَک بِه عِلم إنّ اسَّمع و البَصرَ والفُؤاد کُلّ اُولئک عَنهُ مَسئولاً»؛ از آنچه به آن علم نداری پیروی مکن، چرا که گوش و چشم و دل و عقل همگی مورد سؤال و بازخواست خواهند شد.(22)
بنابراین لازمه ی انسانیت آن است که تمام رفتار و گفتار و پذیرش یا انکار آدمی مستدل و منطقی، یعنی مستند به دلیل شرعی یا عقلی و یا هر دو باشد.
اگر ملت های مسلمان دست کم به این چند اصل اسلامی و قرآنی عمل می کردند از مشکلات، ظلم ها و عقب افتادگی هایی که دامن گیرشان شده مصون می ماندند. اساساً فرومایگی و کمبودهای حیاتی که در زندگی بشری و جوامع اسلامی وجود دارد به خاطر دور بودن از فرهنگ غنی اسلام و عمل نکردن به دستورهای کرامت پرور قرآن کریم است.
هم چنان که اگر زنان مسلمان، به ویژه جوانان، پیرامون اندیشه والای اسلام در باره ی شخصیت زن و مسائل مربوط به آن مخصوصاً حجاب و فلسفه و فواید آن تحقیق می کردند و با نظرات تربیتی اسلام آشنا می شدند و یا دست کم در برابر مدعیان آزادی بی بندوباری و مبلغان بی حجابی و خودنمایی، خواستار دلیل درست و منطقی می شدند، آنگونه که قرآن دستور داده است، (23) هیچ گاه مرزهای فکری و روحی خویش را به روی دسیسه های بیگانان باز نکره و سخنان شیطانی آنها و پیروی از هوس را بر حکم مستدل و حکیمانه خداوند، مبنی بر وجوب پوشش کامل و حجاب عفیفانه ی زن مسلمان، ترجیح نمی دادند و با رفتارهای خلاف عفت و حیا، در جامعه فساد نکرده و به دین و انسانیت خود و دیگران ضربه نمی زدند واز این طریق از دشمنان واقعی خود و اسلام جانبداری نمی کردند و به توصیه های قرآن و سنت، مبنی بر پرهیز از دوستی های قلبی یا عملی با کسانی که دین الهی را به استهزا و بازی گرفتند جامه ی عمل می پوشاندند. (24)
به راستی کسانی که در جست و جوی حقیقت هستند کافی است در این سخن معبود خویش اندکی تأمل و تفکر کنند که می فرماید:
تنها خداوند به حق و حقیقت وسعادت هدایت می کند، آیا کسی که هدایت به سوی حق می کند برای پیروی شایسته تر است یا آن کسی که خود، هدایت نمی یابدـ و همچنین رهنمون به حق نمی کندـ مگر آنکه هدایتش کنند؟(25)
بانوان مسلمان باید بدانند که چه بسیار زنان بی حجاب و بدحجاب در دنیا فساد به بار آورده اند، اما عاقبت مُردند و در عالم برزخ و قبر دچار مکافات اعمال ناهنجار خود شدند و در دادگاه قیامت نیز باید جوابگوی هتک حرمت و زیر پا نهادن حکم حجاب اسلامی و انسانی و گمراه ساختن دیگران در منجلاب فساد و انحراف باشند. آنان در دنیا سرمایه ی وجودی خود را باختند و به ناچار در سرای آخرت از زیان کاران خواهند بود، سرانجام بقیه نیز مرگ به سراغشان خواهد آمد و سپس به سوی خدایی که دانای نهان و آشکار است بازمی گردند و او آنان را به آن چه عمل می کردند آگاه می سازد.
ه ـ تزلزل اساس مقام معشوق بودن زن
عشق و علاقه ی راستین میان زن وشوهر و تحقق مقام محبوبیت برای زن در گرو انسانیت و فضایل اخلاقی حاصل از آگاهی دینی و ایمان به خداست، اما وقتی استعداد آگاهی طلبی و حقیقت خواهی آنها در اثر زمینه های تحریکات جنسی شکوفا نشود و معرفت دینی و ایمان راستین رشد نکند، پایه های عشق و محبت که همانا فضایل اخلاقی است، متزلزل گشته و مقام معشوق و محبوب بودن زن از بین می رود و توجه همسر به او صرفاً در دایره ی امور شهوانی، خانه داری، بچه داری و امثال آنها محدود خواهد شد و این بزرگ ترین آسیب به شخصیت و روحیه زن در نظام خانواده است. این موضوع در مباحث آینده بیشتر روشن خواهد شد.
ضمن این که چنین زن و شوهری از اساسی ترین نیاز زندگی مشترک، که همانا درک و شناخت همدیگر و نیازهای اصیل همسر است، محروم می باشند، زیرا کسی که ارزش و عظمت خود را نشناخته باشد، نمی تواند دیگران از جمله همسر خویش را بشناسد. بدیهی است خویشتن شناسی و همسرشناسی زیر بنای محبت و عشق در نظام خانواده است، که جز در سایه ی دین و ایمان تحقق نمی یابد.
نکته بسیار مهم و درخور توجه آن است که این آسیب ها و خطرهای مزبور نه تنها جامعه را تهدید می کند، بلکه به طور مستقیم یا غیرمستقیم گریبان خود این بانوان و زنان هم صنف دیگر را می گیرد و زندگی را در کام آنها تلخ می سازد، چرا که پدر، برادر، همسر و فرزندن آنها نیز در چنین جامعه ای زندگی می کنند و روزی در دام این بلاها و دام های تنیده شده گرفتار می شوند.
بنابراین چنین زنانی باید مشکلات و ناملایمات زیادی را به تن و جان خود بخرند و چه بسا یک عمر بسوزند و بسازند. ضمن این که گناه هر کدام از این خطرها نزد خداوند متعال بزرگ است و عذاب دردناکی را به دنبال خواهد داشت، مگر این که حجت الهی بر فردی تمام نشده باشد.
پی نوشت ها :
1- اعراف (7) آیه 20.
2- توبه (9) آیه 30.
3- همان، آیه32.
4- آل عمران (3) آیه 149.
5- انعام (6) آیه 50.
6- طلاق (65) آیه 12.
7- بقره (2) آیه 151.
8- آل عمران (3) آیه 18.
9- فاطر (35) آیه 28.
10- مجادله (58) آیه 11.
11- پیام قرآن، ج1، ص100.
12- ملک (67) آیه 10.
13- کافی، به نقل از نورالثقلین، ج5، ص382.
14- بحارالنوار، ج1، ص183.
15- نهج البلاغه، خطبه 103.
16- غررالحکم، ج2، ص348.
17- همان، ج1، ص 28.
18- همان، ص199.
19- ر.ک: یونس (10) آیه 36.
20- ر.ک: سوره های مائده (5) آیه 104؛ انعام (6) آیه104و143و148؛ احزاب (33) آیه 70؛ انبیاء (21) آیه 24؛ مؤمنون (23) آیه 117؛ احقاف (46) آیه 4؛ و…
21- ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج7، ص39.
22- اسراء (17) آیه 36.
23- بقره (2) آیه 111.
24- ر.ک: سوره های انعام (6) آیه 150؛ اعراف (7) آیه 56و74؛ نساء (4) آیه 15؛ مائده (5) آیه 105،58،57،51.
25- یونس (10) آیه 35.