برخورد با فرقههای منحرف
امام جواد – علیه السلام – در برابر فرقههایی که در دوران آن حضرت وجود داشتند، شیعیان خود را از این نظر که این فرقهها چه مواضعی در مقابل آنان به خود گرفتهاند راهنمایی میفرمود. یکی از این فرقهها اهل حدیث بودند که مْجسمی مذهب بوده و خدا را جسم میپنداشتند. امام درباره آنان به شیعیان میفرمود که اجازه ندارند پشت هر کسی که خدا را جسم میداند نماز گزارده و به او زکات بپردازند.[1]
واقفه، یکی دیگر از فرقههای موجود انشعابی از شیعه در زمان امام جواد – علیه السلام – بود که به صورت مشکلی در مقابل شیعیان مطرح شده بود. آنان کسانی بودند که پس از شهادت امام کاظم – علیه السلام – بر آن حضرت توقف کرده و امامت فرزندش علی بن موسی الرضا – علیه السلام – را نپذیرفتند. وقتی از امام درباره خواندن نماز پشت سر واقفی مذهبان سؤال شد، آن حضرت در جواب، شیعیان خود را از این کار نهی کردند.[2]
زیدیه نیز فرقهای بود منشعب از شیعه که پیش از این در فصل مربوط به زندگی امام صادق – علیه السلام – مطالبی درباره آنها و مواضعشان نسبت به امامان – علیهم السلام – گفتیم. دشمنی زیدیه با امامیه و طعن آنها بر امامان – علیهم السلام – سبب موضع گیری تند ائمه در برابر آنها شد؛ چنانکه در روایتی از امام جواد – علیه السلام – واقفیه و زیدیه مصداق آیه: وجوهٌ یومئذٍ خاشعه، عاملهٌ ناصبه؛[3] خوانده شده و در ردیف ناصبیها قرار گرفتند.[4]
غلات نیز به سبب آن که در بدنام کردن شیعه سهم بسزایی داشتند، مورد تنفر امامان بودند. خطر اینها برای شیعیان بسیار جدی بود؛ زیرا آنها به نام امامان – علیهم السلام – روایاتی را جعل کرده و بدین وسیله شیعیان را که پیرو ائمه – علیهم السلام – بودند به انحراف میکشاندند.
امام جواد – علیه السلام – درباره ابوالخطاب که از سران غلات بود، فرمودند: لعنت خدا بر ابوالخطاب و اصحاب او و کسانی که درباره لعن بر او توقف کرده و یا تردید کنند.[5] آنگاه امام به ابوالغمر، جعفربن واقد و هاشم بن ابی هاشم اشاره کردت و پس از تذکر در باره بهرهگیری آنها از ائمه – علیه السلام – به منظور بهرهکشی از مردم، آنان را در ردیف ابوالخطاب دانستند؛ حتی در روایتی به اسحاق انباری فرمودند: دو تن از غلات به نامهای ابوالمهری و ابن ابی الزرقاء ـ که خود را سخنگویان امامان – علیهم السلام – قلمداد میکردند ـ به هر طریقی هست باید کشته شوند. اسحاق در صدد اجرای دستور امام بود، ولی آن دو از دستور امام مطلع شده و خود را از دید اسحاق مخفی کردند. دلیل این تصمیم امام، نقش بسیار حساس آنان در منحرف ساختن شیعیان ذکر شده است.[6]
مکتب علمی امام جواد – علیه السلام –
می دانیم که یکی از ابعاد بزرگ زندگی ائمه ما، بعد فرهنگی آن است. این پیشوایان بزرگ هر کدام در عصر خود فعالیت فرهنگی داشته در مکتب خویش شاگردانی تربیت می کردند و علوم و دانشهای خود را توسط آنان در جامعه منتشر می کردند، اما شرائط اجتماعی و سیاسی زمان آنان یکسان نبوده است، مثلا در زمان امام باقر – علیه السلام – و امام صادق – علیه السلام – (به شرحی که در سیره آنان نوشتیم) شرائط اجتماعی مساعد بود و به همین جهت دیدیم که تعداد شاگردان و راویان حضرت صادق – علیه السلام – بالغ بر چهار هزار نفر می شد، ولی از دوره امام جواد تا امام عسکری علیهما السلام به دلیل فشارهای سیاسی و کنترل شدید فعالیت آنان از طرف دربار خلافت، شعاع فعالیت آنان بسیار محدود بود و از این نظر تعداد راویان و پرورش یافتگان مکتب آنان نسبت به زمان حضرت صادق – علیه السلام – کاهش بسیار چشمگیری را نشان می دهد. بنابراین اگر می خوانیم که تعداد راویان و پرورش یافتگان مکتب آنان نسبت به زمان حضرت صادق – علیه السلام – کاهش بسیار چشمگیری را نشان می دهد. بنابراین اگر می خوانیم که تعداد راویان او اصحاب حضرت جواد – علیه السلام – قریب صد و ده نفر بوده اند و جمعا 250 حدیث از آن حضرت نقل شده[7]، و جمعاً 250 حدیث از آن حضرت نقل شده[8] نباید تعجب کنیم، زیرا از یک سو، آن حضرت شدیداً تحت مراقبت و کنترل سیاسی بود و از طرف دیگر، زود به شهادت رسید و به اتفاق دانشمندان بیش از بیست و پنج سال عمر نکرد!
در عین حال باید توجه داشت که در میان همین تعداد محدود اصحاب و راویان آن حضرت، چهره های درخشان و شخصیتهای برجسته ای مانند: علی بن مهزیار، احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی، زکریا بن آدم، محمد بن اسماعیل بن بزیع، حسین بن سعید اهوازی، احمد بن محمد بن خالد برقی بودند که هر کدام در صحنه علمی و فقهی وزنه خاصی به شمار می رفتند، و برخی دارای تألیفات متعدد بودند.
از طرف دیگر، راویان احادیث امام جواد – علیه السلام – تنها در محدثان شیعه خلاصه نمی شوند، بلکه محدثان و دانشمندان اهل تسنن نیز معارف و حقایقی از اسلام را از آن حضرت نقل کرده اند. به عنوان نمونه «خطیب بغدادی» احادیثی با سند خود از آن حضرت نقل کرده است[9].
همچنین حافظ «عبد العزیز بن اخضر جنابذی» در کتاب «معالم العتره الطاهره»[10] و مؤلفانی نیز مانند: ابوبکر احمد بن ثابت، ابو اسحاق ثعلبی و محمد بن منده بن مهربذ در کتب تاریخ و تفسیر خویش روایاتی از آن حضرت نقل کرده اند.[11]
[1] . التوحید، ص 101؛ التهذیب، ج 3، ص 283.
[2] . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 379.
[3] . غاشیه (88): 2و3.
[4] . رجال کشی، ص 391؛ مسند الامام جواد _ علیه السلام _، ص 150.
[5] . رجال الکشی، ص 444.
[6] . همان، ص 444.
[7] . شیخ طوسی، رجال، الطبعه الاولی، نجف، منشورات المکتبه الحیدریه، 1381 هـ. ق، ص 397 ـ 409 مؤلف «مسند الامام الجواد» تعداد یاران و شاگردان امام جواد را 121 نفر می داند (عطاردی، شیخ عزیز الله، مسند الامام الجواد، مشهد، المؤتمر العالمی للامام الرضا علیه السلام ـ 1410 هـ ق.) و قزوینی آنها را جمعاً 257 نفر می داند (قزوینی، سید محمد کاظم، الامام الجواد من المهد الی اللحد،الطبعه الاولی، بیروت، مؤسسه البلاغ، 1408 هـ. ق).
[8] . آقای عطاردی در مسند الامام الجواد با احصائی که کرده مجموع احادیث منقول از پیشوای نهم را در زمینه های مختلف فقهی، عقیدتی، اخلاقی و… تعداد مذکور در فوق ضبط کرده است.
[9] . تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتاب العربی، ج 3، ص 54 و 55.
[10] . امین، سید محسن، اعیان الشیعه بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1403 ه.ق، ج2، ص35.
[11] . ابن شهر آشوب، قم، المطبعه العلمیه، ج4، ص384.
رسول جعفریان- حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص490 و مهدی پیشوایی- سیره پیشوایان، ص561