پوشش و فلسفه آن در قرآن کریم

پوشش و فلسفه آن در قرآن کریم

نویسنده: مریم حاجی عبدالباقی

مروری گذرا بر مسأله «لباس و پوشش» در قرآن
ابتدا سیری بر مسأله پوشش و فلسفه آن خواهیم داشت، مسأله عفاف را که یکی از ابعاد آن پوشش است، مورد توجه قرار می دهیم.
قرآن کریم برای لباس و پوشش، اهداف ذیل را بیان می نماید:
1. پوشاننده عورات و زشتی ها و فضایح: یواری سوءاتکم (اعراف، 26/ 7)
سوآه جمع سوء ه، عبارت است از چیزی که ظهورش ناپسند است. (1)
و آنچه انسان از ظهورش کراهت دارد. (2)
کنایه از فروج، (3) و زشتی ها. (4)
2. زینت و زیبایی و وسیله حسن حال و پیشرفت: ریش (اعراف/ 26)، اصل ریش مجموع پر و پرندگان است که پوشش و لباس بدن آنهاست. (5) پری که به انتهای تیر می بندند که به سرعت سیر آن کمک می کند، ریش نام دارد. (6)
آقای مصطفوی معتقد است ریش وسیله ای است که به وسیله آن بلندی و پیشرفت حاصل می شود مثل پر پرواز پرندگان. این علو و ترقی می تواند مادی یا معنوی و روحانی باشد. (7)
3. حفظ و نگهداری از گرما و (سرما): تقیکم الحر (نحل، 81/ 16)
با پوشیدن لباس، بدن و پوست از گرما و به تبع آن از سرما محافظت می شود و لباس چون سپری بدن را از سوزش سرما و گرما حفظ می کند.
4. محافظ بدن از صدمه های جنگ و بلاها و سختی ها و خطرات: تقیکم بأسکم لکم (نحل/ 81) و علمناه صنعه لبوس لکم لتحصنکم من بأسکم (انبیاء، 80/ 21)
این پوشش شامل زره و لباس های محافظ امروزی در برابر خطرات شیمیایی و هسته ای نیز می شود.
از همان ابتدای خلقت و در داستان حضرت آدم (ع) پوشش و تمایل بشر به پوشانیدن عورات خود، از سوی قرآن کریم، مورد اشاره قرار گرفته است، از آنجا که این بیان در قرآن کریم، تکرار شده است، ذهن متوجه اهمیت خاص آن می شود.
سیر طرح مسأله در قرآن کریم به این شکل است:
الف) در چهار موضع به مسأله آشکار شدن سواه، بر اثر خوردن ممنوعه اشاره شده است یعنی آدم و حوا با خوردن میوه ی ممنوع متوجه عیوب و عورات خود شدند. (طه/ 121/ و اعراف/ 20، 22، 27)
در آیه ی 27 سوره اعراف ضمن اینکه بر کنده شدن و جدا شدن لباس آدم و حوا، دلیل آشکار شدن فضایح آنان خوانده شده، این عمل به شیطان نسبت داده شده است.
ب) در دو موضع به مسأله اقدام آدم و حوا برای پوشانیدن خود بوسیله برگ های بهشتی اشاره شده است. (اعراف/ 22 و طه/ 121)
و طفقا یخصفان علیهما من ورق الجنه: الصاق و اطباق یعنی بر هم نهادن و چسبانیدن یعنی برگ ها را یک به یک بر بدن خود چسباندند و روی هم گذاردند تا عورتشان دیده نشود. (8)
درسی را که خداوند خود این ماجرا برای ما بیان می کند، طی دو آیه بیان شده است: یا بنی آدم قد انزلنا علیکم لباسا یواری سوءاتکم و ریشا و لباس التقوی ذلک خیر ذلک من آیات الله لعلهم یذکرون. یا بنی آدم لا یفتننکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنه ینزع عنهما لباسهما لیریهما سوء اتهما انه یریکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم انا جعلنا الشیاطین اولیاء للذین لا یؤمنون. (اعراف، 26/ 7- 27)
ای فرزندان آدم، در حقیقت ما برای شما لباسی فرو فرستادیم که عورت های شما را می پوشاند و برای شما زینتی است. و بهترین جامه (لباس) تقواست. این از نشانه های (قدرت) خداست. باشد که متذکر شوند.
ای فرزندان آدم، زنهار که شیطان شما را به فتنه اندازد چنانکه پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند و لباسشان را از ایشان برکند تا عورت هایشان را بر آنان نمایان کند. در حقیقت، شیطان و قبیله اش، شما را از آنجا که آنها را نمی بینند، ما شیاطین را دوستان کسانی قرار دادیم که ایمان نمی آورند.
در این آیات قرآن از لباس تقوی نام می برد، مسلما بهترین زینت معنوی انسان تقواست که سبب پیشرفت معنوی انسان می شود انسان را از گناه و سختی عذاب، محافظت می کند و عیوب و نقایص انسان در پوشش و حصن تقوا، پوشانیده می شود.

طرح عفاف و حجاب در قرآن کریم
عفاف در حجاب، در سوره نور و احزاب در قرآن کریم مطرح شده است. اجمالا می توان گفت: که در سوره نور احکام حجاب و عفاف به طور کامل در ابعاد فردی و اجتماعی مطرح شده است و در سوره احزاب یکی از مصادیق آن، یعنی مصداق اجتماعی آن و جایگاه اجتماعی و سیاسی زن، بیشتر مورد توجه قرار گرفته است.
در سوره نور از ابتدا تا انتها در رابطه با مسأله عفاف چنین سیری را مشاهده می کنیم:
1. ابتدا احکام مرد و زن زناکار بیان می شود. «آیه 2 و 3».
– تازیانه برای زناکاران
– عدم جواز ازدواج با افراد زناکار
2. حکم قذف (تهمت زدن به زن پاکدامن) بیان می شود. (آیات 4 و 5 و 23 و 25)
3. حکم لعان (لعنت متقابل بین شوهری که بدون داشتن شاهد به زن خود نسبت زنا می دهد و زنی که این نسبت را انکار می کند). (آیات 6 تا 9)
4. ماجرای افک (تهمت و تسلیم مؤمنین در ایجاد شایعه و دامن زدن به آن) و تقبیح این عمل و آموزش نحوه رفتار صحیح به مؤمنان و هشدار، نسبت به عدم تکرار آن (آیات11تا 18)
5. تحذیر از اشاعه فحشاء و استقبال از آن (آیه 19)
6. دستور عدم پیروی از گامهای شیطان چرا که شیطان است که فرمان به فحشاء و منکر می دهد(آیه 21)
7. دستور عدم ورود به خانه های مسکونی دیگران جز در صورت:
– استیناس (طلب الفت). (آیه 27)
– سلام بر اهل خانه: (آیه 27)
– صدور اجازه ورود به خانه: (آیه 28)
خانه های عمومی و غیر مسکونی مثل بازارها و هتلها استثناء هستند.
8. دستور رفتار عفیفانه برای مرد شامل: غض بصر (پایین انداختن چشم) و حفظ فرج (پاکدامنی) (آیه 30)
9. دستور رفتار عفیفانه برای زن، شامل: غض بصر و حفظ فرج و آشکار نکردن زینت و انداختن روسری به گردن و سینه (آیه 31)
10. دستور فراهم کردن امکان ازدواج برای مجردها و ضمانت الهی برای اغناء کسانی که فقیر هستند (آیه ی 32)
11. دستور استعفاف و حفظ خود برای مجردها تا زمان فراهم شدن امکانات (آیه 33)
12. تحریم وادار کردن کنیزان به خود فروشی (آیه 33)
13. دستور استیذان بردگان و اطفال برای ورود به حریم خصوصی زن و شوهر (آیه 59)
14. جواز رفع حجاب برای زنان بازنشسته (یائسه) در صورت خودنمایی و زینت نکردن (آیه 60)
همان گونه که مشاهده می شود، اسلام نظام عفاف و پاکدامنی را در قوانین فوق پایه ریزی می کند و توجه به یک حکم و نادیده گرفتن سایر دستورات، سبب عقیم ماندن اهداف مقدس دین، در پی ریزی سازمان عفاف در جامعه می شود.
چنان که وقتی نوبت به سوره احزاب می رسد، دستورهای عفاف و حیاء و معاشرت صحیح اسلامی با جزئیات بیشتر و دقیق تر و سخت گیرانه تر همراه است، چرا که حساسیت نقش زنان پیامبر در جامعه از آن رو که وابسته به پیامبر اکرم (ص) و خاندان وحی هستند، بیشتر است. در سوره احزاب از سویی زنان پیامبر (ص) به رعایت عفاف، توصیه می شوند و از سویی مردان ملزم به مراقبت بیشتر در معاشرت هایشان با زنان می شوند.
نکته شایان ذکر دیگر اینکه در قرآن دستور استعفاف داده می شود، باید به تفاوت دو واژه استعفاف (نور/ 60 و 33) و استحیاء (قصص/ 25) با دو واژه عفت و حیاء توجه شود. درجه عفت و حیا، در افراد، بدلیل عوامل ارثی و ژنتیکی و تربیتی، متفاوت است ولی استعفاف و استحیا یعنی رفتار عفیفانه از خود نشان دادن، از عهده افراد مختلف بر می آید و قابل امر کردن است.
برنامه و توصیه قرآن به استعفاف و استحیا، در قرآن کریم. در ابعاد زیر مطرح شده است. این ابعاد اگر همه در کنار هم رعایت شود، عفاف در جامعه حاکم می گردد، ولی عدم توجه به برخی ابعاد و بزرگ نمایی برخی ابعاد دیگر که در برخی جوامع و خانواده ها مشاهده می شود، سبب دوری از هدف اصلی می گردد.

1. استعفاف در نگاه:
– رو به مردان: 30 نور
– رو به زنان: 31 نور

2. استعفاف در دامن (پاکدامنی):
– رو به مردان: 31 نور- 35 احزاب- 29 معارج- 5 مؤمنون- فرقان 68 و 32 اسراء
– رو به زنان: 31 نور- 35 احزاب- 12 ممتحنه- 29 معارج و 5 مؤمنون.

3. استعفاف در گفتار:
– رو به مردان: 235 بقره
– رو به زنان: – محتوای: 32 احزاب
– ظاهری: 32 احزاب

4. استعفاف در بدن: – رو به مردان: 30 نور
– رو به زنان: 31 نور
– 59 احزاب: عدم آشکار کردن زینت: 31 نور- خمر: 31 نور- جلباب: 59 احزاب.

5. استعفاف در راه رفتن:
– رو به مردان: 31 نور
– رو به زنان: تمشی علیا ستحیاء: 25 قصص

6. استعفاف در رفتار و معاشرت و رفت و آمد:
– عمومی: عدم دخول به خانه غیر: 27 نور.
– فسألوهم من وراء حجاب: رو به مردان: 53 احزاب.
– عدم استیناس در گفت و گو: رو به مردان 53 احزاب: 235 بقره.
– وقار و متانت و حفظ سنگر خانه: 33 احزاب رو به زنان
– عدم تبرج: 33 احزاب
فلسفه پوشش سراسری زنان: 59 احزاب و 33 احزاب و 60 نور.
حال به بررسی مختصر هر یک از این ابعاد می پردازیم:
1. عفت در نگاه: قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم… (نور، 24/ 30)
و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن… (نور/ 31)
غض بصر عبارتست از کف و نگه داشتن و کنترل چشم. (9)
برادران، برادر زادگان، خواهر زادگان، زنان مسلمان، بردگان، مردان بی نیاز به همسر و لا یضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن…: اطفالی که بر مسائل جنسی زنان آگاهی ندارند، آشکار نکنند و پاهایشان به زمین نزنند تا زینتهای مخفی آنان دانسته شود.
نکاتی در شرح و تفسیر آیه لازم الذکر است:
خمر: جمع خمار و خمار روسری و مقنعه است. (10)
جیوب: جمع جیب یعنی گریبان و سینه و یقه است. (11)
اربه: نیاز و شدت حاجت را گویند. (12) یعنی مردانی که به زنان نیاز ندارند که شامل مردان خنثی و مردانی که نیاز جنسی و مردانگی ندارند و یا عقل ندارند و ابله هستند، و یا پیر و از کار افتاده هستند، می شود. (13) البته ارب به معنای عقل ذکر شده که در این صورت یعنی بی عقل ها و دیوانگان. (14)
درباره زینت چند نظریه از سوی مفسران و فقها ابراز شده است:
1. مقصود از زینت در آیه، مواضع زینت است، یعنی محل بستن زینت یعنی گردن و پا و دست و مانند آن. (15)
2. زینت بر دو قسم است: زینت ظاهری و زینت باطنی: زینت ظاهره فرج و کفین است و زینت باطنه غیر آن. (16)
3. زینت از (زان یزین) بر وزن فعله: مصدری است که به معنای نوع خاص و شکل و هیأت عمل است. یعنی زینت عبارتست از: نوع و شکل خاصی از زیبایی و آرایش، اعم از زیبایی ذاتی یا عرضی که به کمک وسایل آرایش به دست آمده باشد، که با توجه به استثنای «الا ما ظهر منها» یعنی زیبایی هایی که خود به خود ظاهر است و در اختیار مکلف نیست و اساسا قابل پوشاندن هم نیست، مثل قامت زیبا و مانند آن، زیبایی های ذاتی یا عرضی قابل پوشاندن و قابل اظهار کردن، مورد نظر شارع است. (17)
ولی در این آیه به معنای ستر و حفظ از نگاه و پوشانیدن در برابر نگاه نامحرم است. (18)
حدیثی از امام صادق (ع) این نظر را تأیید می کند. (19)
باید توجه داشت همان طور که قبلا نشان دادیم، این آیات، بعد از آیات مربوط به ورود به خانه غیر، قرار دارد.
پوشش برای مردان فقط شامل عورت می شود. ولی برای زنان علاوه بر عورات، پوشش در ادامه آیه ی 31 نور، چنین بیان شده است: و لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها: و زینت خود را (مواضع زینت) ظاهر نکنند، مگر آن زینتها که ظاهر می شود.
و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن: و باید قسمتی از روسری هایشان را بر گریبانشان بیندازند.
با توجه به حرف «ب» در بخمرهن، قسمتی از روسری قابل برداشت است.
و لا یبدین زینتهن الا لبعولتهن، او أبائهن او أباء بعولتهن، او أبناء هن او أبناء بعولتهن: و زینتهای خود را جز در برابر شوهرانتان، پدران، پدران همسر، پسران، پسران همسر، او اخوانهن او بنی اخوانهن او بنی اخواتهن او نسائهن او ما ملکت ایمانهن او التابعین غیر اولی الاربه من الرجال او الطفل الذین لم یظهروا علی عورات النساء.
د. سوره ی اسراء آیه ی 32، ز. سوره ی ممتحنه آیه ی 12.
4. عفت ورزی در گفتار:
در سوره ی بقره آیه ی 235 خداوند به مردان دستور می دهد که در خواستگاری از زنان با آنان قرار پنهانی نگذارند و در صورت ملاقات با آنان گفتار معروف داشته باشند.
در سوره احزاب به زنان پیامبر توصیه می شود که صدای خود را نرم نکنند تا افرادی را که در قلب هاشان مرض است به طمع نیندازند. این مسأله اشاره ای به فلسفه حجاب است که در آینده به آن خواهیم پرداخت و سپس توصیه می کند قول معروف و مناسب داشته باشند.
5. استعفاف در راه رفتن:
– 31 نور: و لا یضربن بارجلهن: پاهایشان را نکوبند تا زینت ها مخفی آنان آشکار شود.
– 25 قصص: تمشی علی استحیاء: دختر (شعیب) با حیاء ورزی در برابر موسی (ع)، راه می رفت.
6. عفت در گفتار و معاشرت: که یکی از ابعاد بسیار مهم برقراری نظام عفت در جامعه اسلامی است که خود دارای ابعاد زیر است:
عدم تبرج زن: درباره تبرج التحقیق چنین آورده است. (20) ریشه این ماده واجد است و عبارتست از ظهور و جلب توجه کردن هر چیزی که ظهور دارد و در جلب توجه بر چیزهای دیگر، پیشی می گیرد، برج نام دارد. به همین اعتبار به قصر بلند و مرتفع برج گفته می شود، و زنی که زینت و آرایش کرده و محاسن و زیبایی هایش رابرای بیگانگان آشکار کرده و آنها را جلب خود نموده، تبرج کرده است. و نیز ستاره ای که در آسمان آشکار شود و نورش جلوه گری کند، برج نام دارد.
در قرآن کریم به فلسفه دستورهای عفاف و حجاب اشاره شده است، که قبلا بدان اشاره داشتیم اینک مفصلا به آن می پردازیم:
ذلک ادنی ان یعرفن فلا یؤذین (احزاب، 59/ 33) – فیطمع الذی فی قلبه مرض. (احزاب/ 33) قرآن در سوره احزاب می فرماید: زنان با رعایت پوشش، به خوبی و نیکی شناخته می شوند و مورد آزار و اذیت قرار نمی گیرند. اینک با ذکر چند مثال، در صدد روشن کردن مطلب بر می آییم. همان طور که بشر برای راحتی و زیبایی و محافظت و مصون ماندن از مزاحمت و خطر، از پرده بهره می گیرد، اگر چه استفاده از پرده، محدودیت دید و منظر را، به همراه دارد ولی با این وجود چون محدودیتی است برای مصونیت و اسارتی است با هدف آزادی بزرگ تر و مهم تر، عملی عاقلانه و پسندیده است یا مثلا پوشیدن لباس های گرم و کلفت در فصل زمستان اگر چه ابتداء مطلوب نیست ولی همه عاقلان جهان خرید لباس گرم و استفاده از آن در فصل سرما را، علی رغم زحمتی که برای انسان به وجود می آورد، تأیید می کنند. چرا که انتخاب و ترجیح یک مزاحمت کوچک برای به دست اوردن یک فایده و سود بزرگ که همان حفظ از سرما و بیماری است، کاری عاقلانه و صحیح است.
توصیه قرآن به زنان نیز به همین صورت است که عقل حکم می کند که زنان برای اینکه مورد آزار و اذیت قرار نگیرند و برای حفظ خود از خطر تعرض نامحرمان، محدودیت و زحمت حجاب را به جان بخرند و برای یک فایده بزرگ تر (آزادی از سوء استفاده جنسی) یک فایده کوچک تر (راحتی و بی حجاب بودن) را کنار بگذارند.
مسأله مهم دیگر این است که احکام تابع مصالح است. ممکن است همه کسانی که با ما برخورد می کنند مرض قلبی نداشته باشند، یا به یک اندازه مرض نداشته باشند ولی وجود حتی یک مریض، احتمال تعرض را ایجاد می کند. همان یک احتمال رعایت احتیاط راعقلانی می کند. مثلا در مسأله رانندگی اگر ما در حالی که چراغ درچهار راه وجود ندارد یا قرمز است، از چهار راه عبور کنیم احتمال بروز تصادف صد در صد نیست، حتی گاهی در مواقع خلوت 1% است. ولی همان 1% مسأله رعایت احتیاط و نوبت را عقلانی می کند. درباره ضرورت حجاب و پوشش هم، همین مصلحت وجود دارد. چون در جامعه، مشخص نشده است که چه کسی مریض قلبی است و چه کسی سالم است و چه کسی قصد تعرض به بانوان دارد و یا سوء استفاده از معاشرت با آنان را دارد و چه کسی بی غرض و با حسن نیست با آنان برخورد می کند، و چه کسی بدون پوشش کامل، دچار وسوسه و رفتار خطرناک و نادرست، برای خود و جامعه می شود و چه کسی نمی شود، مصلحت حکم می کند که در سطح عمومی این احتیاط رعایت شود. همانطور که اگر ما احتمال دزد بودن تنها یک نفر، از صد نفری را که از کنار ماشین ما عبور می کنند، می دهیم، عقل حکم می کند که درب ماشین را قفل کنیم و مصلحت نیست که بی احتیاطی کنیم.
در پایان امیدوارم این گفتار در تبیین مرزهای حجاب اسلامی و تشریح فلسفه آن، توفیق یافته باشد.

پی نوشت :

1. قاموس قرآن، به نقل از: المنار، 384/ 3.
2. المیزان، 312/ 5.
3. مفردات راغب القرآن/ 253.
4. اقرب الموارد، 593/ 1.
5. مونات/ 214.
6. لسان العرب، 388/ 5.
7. التحقیق فی کلمات القرآن، 254/ 4.
8. اقرب الموارد، 321/ 1.
9. لسان العرب، 82/ 10.
10. همان، 211/ 2؛ اقرب الموارد، 340/ 1.
11. همان/ 433؛ همان/ 210.
12.مفردات/ 11 ؛ العین/ 22.
13. تبیان/ 430.
14. العین/ 22.
15. المیزان، 112/ 15.
16. تبیان، 429/ 7.
17. گرجی، آیات الاحکام/ 134- 135، با تلخیص.
18. المیزان، 116/ 15؛ الکشاف/ 726؛ ترجمه مجمع البیان، 127/ 17.
19. کلینی، کافی، 530/ 5.
20. التحقیق، 242/ 1.
منابع و مأخذ:
1. قرآن کریم با ترجمه فولادوند.
2. آلوسی، تفسیر روح المعانی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، چاپ چهارم، 1405 ه. ق.
3. ابن منظور، لسان العرب، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، چاپ اول، 1408 ه ق.
4. خلیل بن احمد فراهیدی، العین، تک جلدی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، چاپ اول، 1421 ه. ق.
5. راغب اصفهان، مفردات، دارالکتاب العربی 1392، افست مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، تهران.
6. زمخشری، تفسیر کشاف، دار المعرفه، بیروت، لبنان، چاپ اول، 1423 ه. ق.
7. طبرسی، مجمع البیان، ترجمه احمد بهشتی، انتشارات فرهانی، تهران، 1354 ش.
8. طبرسی جوامع الجامع، دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1377ش، تهران.
9. علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان، چاپ دوم، 1423 ه. ق.
منبع: کتاب بینات 55

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید