رحلت و شهادت امام عسکری – علیه السّلام – در هشتم ربیع الاول سال 260 بوده است. در این باره که آیا امام به مرگ طبیعی بدرود حیات گفته و یا به شهادت رسیده است، کماکان اختلاف نظر وجود دارد؛ گرچه بنا به نقل طبرسی، برخی از علمای شیعه با استناد به این سخن امام صادق – علیه السّلام – که فرمود: «ما منّا الّا مَسموم أو مَقتول»؛ حتی درباره امامانی که روایتی درباره شهادتشان در دست نیست، بر این باورند که خلفای جور، آنان را به شهادت رسانده اند.[1] البته روایتی درباره شهادت امام عسکری – علیه السّلام – در یکی از منابع تاریخی قرن ششم وجود دارد.[2] از این روی شهادت آن حضرت امری کاملاً محتمل است. سوابق بازداشت و خطری که همواره از طرف دستگاه حاکم متوجه جان حضرتش بود و این که حضرت یک شخصیت مخالف سیاسی به حساب می آمد و نیز رحلت آن حضرت در سنین جوانی، همگی می تواند مؤید شهادت باشد. از آنجا که امام یک چهره کاملاً شناخته شده در سامرا بود، هنگام رحلتش هاله ای از غم و بهت زدگی فضای سامرا را فرا می گرفت. احمد بن عبیدالله در روایتی که قسمتی از آن پیش از این ارائه شد، این صحنه را چنین وصف کرده: «وقتی امام عسکری – علیه السّلام – رحلت کرد، صدای شیون و فریاد همه جا را فرا گرفت. مردم فریاد می زدند: ابن الرضا رحلت کرد. آنگاه برای تدفین آماده شدند، بازار به حال تعطیل درآمد. پدر من (وزیر معتمد عباسی)، بنی هاشم، شخصیتهای نظامی و قضایی و منشیان و مردم به سوی جنازه هجوم آوردند، آن روز در سامرا قیامتی برپا بود.[3] با حضور امام – علیه السّلام – و پدرش – به مدت حداقل17 سال – در سامرا، نه تنها مردم جذب آنان شده بودند، بلکه بسیاری از شیعیان نیز بدین شهر هجوم آورده بودند. در چنین وضعیتی، طبیعی بود که هنگام رحلت آن حضرت، سامرا یکپارچه در ماتم فرو رود و در سوگ از دست دادن فرزند رسول خدا – صلّی الله علیه و آله – بی تابی کند و عزا بگیرد.
[1] . بحارالانوار، ج 50، ص 238؛ اعلام الوری، ص 349؛ الفصول المهمه، ص 290.
[2] . مجمل التواریخ و القصص، ص 458: «و گویند زهر دادنش».
[3] . کمال الدین، ج 1، ص 43؛ نورالابصار، ص 168؛ الغیبه، طوسی، ص 132.
رسول جعفریان – حیات فکری و سیاسی، ص 560