1-فلسفه غیبت چیست ؟
علت و سبب اساسی غیبت، برای مردم بیان نشده و بجز ائمه اطهار کسی از آن اطلاع ندارد.
عبدالله بن فضل هاشمی میگوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود: حضرت صاحب الامر ناچار غیبتی خواهد داشت، بطوریکه گمراهان در شک واقع می شوند. عرض کردم: چرا؟ فرمود: ماذون نیستیم علتش را بیان کنیم. گفتم: حکمتش چیست؟ فرمود همان حکمتی که در غیبت حجتهای گذشته وجود داشت، در غیبت آن جناب نیز وجود دارد. اما حکمتش ظاهر نمیشود مگر بعد از ظهور او، چنانکه حکمت سوراخ کردن کشتی و کشتن جوان و اصلاح دیوار بدست خضر(علیه السلام) برای موسی(علیه السلام) آشکار نشد جز هنگامیکه می خواستند از هم جدا شوند. ای پسر فضل! موضوع غیبت سریست از هم جدا شوند. ای پسر فضل! موضوع غیبت سریست از اسرار خدا و غیبی است از غیوب الهی. چون خدا را حکیم میدانیم باید اعتراف کنیم که: کارهایش از روی حکمت صادر میشود گرچه تفصیلش بای ما مجهول باشد[1]. از حدیث مذکور استفاده می شود که علت اصلی و اساسی غیبت بیان نشده است، یا برای اینکه اطلاع بر آن صلاح مردم نبوده یا اینکه استعداد فهمش را نداشته اند.
در احادیث سه حکمت برای غیبت بیان شده است:
فائده اول: امتحان و آزمایش، تا گروهیکه ایمان محکمی ندارند. باطنشان ظاهر شود و کسانیکه ایمان در اعماق دلشان ریشه کرده بواسطه انتظار فرج و صبر بر شدائد و ایمان بغیب ارزششان معلوم شود و بدرجاتی از ثواب نائل گردند.
موسی بن جعفر(علیه السلام) فرمود: هنگامیکه پنجمین فرزند امام هفتم غائب شد، مواظب دین خود باشد، مبادا کسی شما را از دین خارج کند. ای پسرک من! برای صاحب الامر ناچار غیبتی خواهد بود، بطوریکه گروهی از مومنین از عقیده برمیگردند. خدا بوسیله غیبت، بندگانش را امتحان میکند[2].
فائده دوم: آن حضرت از بیعت نمودن با ستمکاران محفوظ می ماند. حسین بن فضال میگوید: علی بن موسی الرضا(علیه السلام) فرمود: گویا شیعیانم را می بینم که هنگام مرگ سومین فرزندم (امام حسن عسکری) در جستجوی امام خود همه جا را می¬گردند اما او را نمی یابند. عرض کردم: چرا یابن رسول الله؟ فرمود برای اینکه امامشان غائب می شود؟ فرمود: برای اینکه وقتی با شمشیر قیام نمود بیعت احدی در گردنش نباشد[3].
فائده سوم: امام عصر(سلام الله علیه) بوسیله غیبت از خطر قتل نجات می یابد. زراره میگوید: حضرت صادق(علیه السلام) فرمود:قائم باید غائب شود. عرض کردم! چرا؟ فرمود: از کشته شدن می ترسد، و با دست بشکم خود اشاره کرد[4].
2_ امام زمان (علیه السلام) اگر ظاهر بود چه محذوری داشت؟
سوال: اگر امام زمان در میان بشر ظاهر بود، در یکی از شهرهای جهان زندگی میکرد و رهبری دینی مسلمین را بعهده داشت، و با همین روش به زندگی ادامه می داد تا هنگامیکه اوضاع عالم مساعد می شد، با شمشیر قیام می نمود و دستگاه کفر و ستم را بر میچید،این فرض چه مانعی داشت؟
جواب: این فرضیهی خوبی است ولی باید حساب کرد که چه نتایج و عواقبی را در بر دارد. موضوع را باید طبق جریان عادی، تشریح کرد:
چون پیغمبر اکرم و ائمه اطهار علیهم السلام کرارا گوشزد مردم کرده بودند که دستگاه ظلم و ستم، عاقبت بدست مهدی موعود، برچیده میشود، کاخهای بیدادگری را واژگون خواهد نمود، از این جهت، وجود مقدس امام زمان همواره توجه دو دسته مردم واقع می شد: یکی مظلومین و ستم دیدگان که متاسفانه همیشه عده آنان زیاد بوده و هست و آنان بقصد تظلم و امید و حمایت و دفاع، دور وجود اما زمان اجتماع نموده تقاضای نهضت و دفاع می نمودند، و همیشه گروهی کثیری اطرافش را احاطه نموده انقلاب و غوغایی برپا بود.
دسته دوم زورگویان و ستمکاران خونخوارند که بر ملت محروم تسلط یافته و در راه رسیدن بمنافع شخصی و حفظ مقام خویش از هیچ عمل زشتی پروا ندارند، حاضرند تمام ملت را فدای مقام خود کنند، این گروه چون وجود مقدس امام را سد راه منافع و مقاصد شوم خود تشخیص می دادند و ریاست و فرمانروایی خویش را در خطر میدیدند، ناچار بودند وجود مقدس آنجناب را از میان بردارند و خودشان را از این خاطر بزرگ برهانند و در این تصمیم اساسی که حیاتشان بدان بسته بود با هم متحد شده تا ریشهی عدالت و دادخواهی را قطع نمیکردند هرگز از پای نمینشستند.
آیا از مرگ میترسد؟
سوال: امام زمان اگر در راه اصلاح جامعه و ترویج دین و دفاع از مظلومین کشته میشد چه مانعی داشت؟ مگر خون او از خون پدران و جدش عزیزتر است؟ اصلا چرا باید از مرگ بترسد؟
جواب: امام غائب نیز مانند پدرانش از کشته شدن در راه دین باکی نداشته و ندارد، لیکن در عین حال، کشته شدنش بصلاح جامعه و دین نیست. زیرا هر یک از پدرانش که از دنیا رحلت مینمود اما دیگری جانشینی میشد، ولی امام زمان اگر کشته شود جانشینی ندارد و زمین از حجت خالی میگردد. در صورتیکه مقدر شده است که عاقبت، حق بر باطل غالب شود و بواسطه وجود مقدس امام دوزادهم، دنیا بکام حق پرستان گردد.
مگر خدا قدرت حفظ امام را ندارد؟
سوال: مگر خدا قدرت ندارد وجود امام زمان را از شر دشمنان نگهداری کند؟
جواب: با اینکه قدرت خدا محدود نیست لیکن کارها را بر طبق اسباب و از مجرای عادی عادی انجام میدهد. بنا نیست برای حفظ وجود مقدس انبیاء و ائمه و ترویج دین، از روش عمومی اسباب و علل دست بردارد . بر خلاف جریان عادی عمل کند والا دنیادار تکلیف و اختیار و امتحان نخواهد شد.
ستمکاران تسلیم میشدند
سوال: اگر آن حضرت ظاهر بود، کفار و ستمکاران چون دسترسی بوی داشتند و میتوانستند یخنان حقش را استماع نمایند، احتمال داشت درصد قتلش برنیایند بلکه بدستش ایمان بیاورند و از رفتارشان دست بردارند.
جواب: هر کسی در مقابل حق تسلیم نمیشود بلکه از آغاز عالم تا حال، همیشه گروهی در یبن بشر وجود داشتهاندکه دشمن حق و درستی بوده و برای پایمال کردن آن با تمام قوا کوشیدهاند. مگر پیمبران و ائمه اطهار حق نمیگفتند؟ مگر سخنان حق و معجزاتشان در دسترس ستمکاران نبود؟ با وجود آن، در نابود کردن آنان و خاموش نمودن چراغ هدایت از هیچ عملی پروا نکردند. حضرت صاحب الامر نیز اگر از ترس ستمکاران غائب نشده بود به سرنوشت آنان گرفتار میشد.
سکوت کند تا محفوظ بماند
دکتر: به نظر من، اگر آن حضرت بکلی از سیاست کنارهگیری میکرد و با کفار و ستمکاران کاری نداشت و در مقابل اعمالشان سکوت اختیار مینمود و به راهنمایی اخلاقی و دینی خود میپرداخت، از شر دشمنان محفوظ میماند.
جواب: ستمکاران چون شنیده بودند که: مهدی موعود دشمن آنان میباشد و بدست وی کاخهای ستم در هم فرو میریزد، مسلماً بسکوت او اکتفا نکرده خطظر را از خودشان رفع مینمودند. علاوه بر این، مومنین وقتی مشاهده میکردند، آن حضرت در مقابل تمام جنایات و ستمها سکوت نموده آن هم نه یک سال و دو سال بلکه صدها سال، کم کم از اصلاح جهان و غلبهی حق مایوس میگشتند و در نویدهای پیغمبر اکرم و قرآن شریف شک میکردند. علاوه بر همهی اینها، اصلا مظلومین اجازهی سکوت به آن جناب نمیدادند.
پیمان عدم تعرض ببندد
سوال: مکن بود با ستمکاران وقت، پیمان عدم تعرض و معاهده ببندد که در کارهایشان هیچگونه دخالتی ننماید و چون با مانت و درستی معروف بود معاهداتش محترم و اطمینان بخش بود و با وی کاری نداشتند.
جواب: برنامه¬ی مهدی موعود، با سائر ائمه اطهار (ع) تفاوت دارد. ائمه مامور بودند که در ترویج و انذار و امر به معروف و نهی از منکر تا سرحد امکان کوشش نمایند ولی ماور بجنگ نبودند لیکن از اول بنا بود که سیره و رفتار مهدی دادگستر برخلاف آنان باشد. بنا بود در مقابل باطل و ستم سکوت نکند و با جنگ و جهاد جور و ستم و بیدینی را ریشه کن نماید و ستمگر آن را از کاخ خودسری سرنگون سازد.
اصلا اینگونه رفتار از علائم و خصائص مهدی شمرده میشد.
بهر امامی گفته میشد: چرا در مقابل ستمکاران قیام نمیکنی؟ جواب میداد: اینکار بعهده مهدی ماست. به بعضی از امامان با شمشیر اظهار میشد: آیا تو مهدی هستی؟ جواب میداد: مهدی با شمشیر جنگ میکند و در مقابل ستم ایستادگی مینماید ولی من چنین نیستم و توانایی آن را هم ندارم.
به بعضی اظهار میشد: امیداریم تو قائم باشی. میفرمود: من قائم هستم اما قائمیکه زمین را از کفر و ستم پاک میکند غیر منست. از اوضاع آشفتهی جهان و دیکتاتوری ظالمین و محرومیت مومنین شکایت میشد، میفرمودند: قیام مهدی مسلم است، در آن وقت اوضاع جهان اصلاح و از ستمکارن انتقام گرفته خواهد شد. از کمی عدد مومنینو کثرت کفار و قدرت آنان سخن رانده میشد، ائمه (ع) شیعیان را دلداری اده میفرمودند: حکومت آل محمد حتمی است و پیروزی و غلبه با حق پرستی خواهد شد، صبر کنید و در انتظار فرج آل محمد باشید و دعا کنید. مومنین و شیعیان هم باین نویدها دلخوش بودند و هر گونه رنج و محرومیتی را بر خود هموار می کردند.
با این همه انتظاراتی که مومنین بلکه بشریت از مهدی موعود داشتند، آیا امکان داشت آن جناب، با ستمکاران عصر پیمان مودت و دوستی ببندد؟! و اگر چنین عملی را انجام میداد، آیا یاس و ناامیدی بر مومنین چیره نمیشد؟ و آن جناب را متهم نمیکردند که: با ستمکاران سازش نموده قصد اصباح ندارد؟.
بنظر میرسد این عمل اصلا امکان نداشت و اگر انجام می گرفت، آن جمعیت قلیل مومنین هم در اثر یاس و بدبینی از اسلام و درستی خارج شده طریق کفر و ستم را پیش میگرفتند.
علاوه بر این، اگر با ستمکاران قرار داد دوستی و عدم تعرض امضا میکرد، ناچار بود به عهد و پیمان خویش وفادار باد و در نتیجه هیچ وقت اقدام به جنگ نکند، زیرا اسلام عهد و پیمان را محترم شمرده و عمل به آن را لازم دانسته است[5].
از این جهت است که در احادیث تصریح شده که یکی از اسرار غیبت و مخفی شدن ولادت حضرت صاحب الامر (ع) این است که ناچرا نشود با ستمکاران بیعت کند تا هر وقت خواست هضت کند بیعت کسی در گردنش نباشد از باب نمونه :
حضرت صادق (ع) فرمود: ولاد ت صاحب الامر مخفی میشود تا اینکه وقتی ظاهر گشت پیمان هیچ کس در گردنش نباشد. خدا کارش را در یک شب اصلاح میکند[6] علاوه بر همهی اینها، ستمکاران و زمامداران خود خواه، چون ریاست و منافع خودشان را در خطر میدیدند، باین پیمانها مطمئن نمیشدند و چارهی نهایی رادر قتلش تشخیص میدادند و زمین را بی رحمت و امام میگردانیدند.
3_فائده امام غائب چیست؟
امام غائب چه فایدهای دارد؟
سوال: اما اگر پیشوای مردم است باید ظاهر باشد. بروجرد اما ناپیدا چه فایدهای مترتب است؟ امامی که صدها سال غائب بماند، نه دین را ترویج کند، نه امر جامعه را حل کند، نه پاسخ مخالفین را بدهد، نه امر به معروف و نهی از منکر کند، نه از مظلومین حمایت کند نه حدود و احکام الهی را جاری سازد، نه مسائل حلال و حرام مردم را روشن سازد، وجود چنین امامی چه سودی دارد؟!
جواب: مردم در زمان غیبت ، آن هم یواسطهی اعمال خودشان از فوائدی که شمردید محرومند لیکن فوائد وجود اما محضر به اینها نیست بلکه فوائد دیگری نیز وجود دارد که در زمان غیبت نیز مرتب است از جمله، دو فائده ذیل را میتوان شمرد:
اول: بر طبق سخنان گذشته و براهینیکه در کتب دانشمندان اقامه شده است و احادیثی که در موضوع امامت وارد شده، وجود مقدس امام، غایت نوع و فرد کامل انسانیت و رابطهی میان عالم مادی و عالم ربوبی است. اگر امام روی زمین نباشد نوع انسان منقرض خواهد شد. اگر امام نباشد خدا بحد کامل شناخته و عبادت نمیشود. اگر امام نباشد رابطهی بین عالم مادی و دستگاه آفرینش منقطع میگردد. قلب مقدس امام بمنزلهی ترانسفورموتوریست که برق کارخانه را به هزاران لامپ میرساند. اشراقات وافاضات عوالم غیبی، اولا بر آینه پاک قلب امام و به وسیله او بر دلهای سایر افراد نازل میگردد. امام قلب عالم وجود و رهبر و او، مربی نوع انسان است، و معلوم است که حضور و غیبت او، در ترتب این آثار تفاوتی ندارد. آیا باز هم می شود گفت: امام ناپیدا را چه نفعی است؟! گمان میکنم: منشأ و ریشهی اشکال نویسنده این باشد که بحاق معنای ولایت و امامت پینبرده و امام را جز یک مسئله گو و جاری کنندهی حدود نمیداند، در صورتیکه مقام امامت و ولایت از این مقامات ظاهری بسی شامختر است.
امام سجاد (علیه السلام) فرمود: ما پیشوای مسلمین و حجت بر اهل عالم وسادات مومنین و رهبر نیکان و صاحب اختیار مسلمین هستیم. ما امان اهل زمین هستیم چنانکه ستارگان امان اهل آسمانند. بواسطهی ماست که آسمان بر زمین فرود نمیآیدمگر وقتیکه خدا بخواهد. بواسطهی ما باران رحمت حق نازل و برکات زمین خارج میشود. اگر ما روی زمین نبودیم اهلش را فر میبرد، آنگاه فرمود: از روزیکه خدا آدم را آفریده تا حال هیچگاه زمین از حجتی خالی نبوده است ولی آن حجت، گاهی ظاهر و مشهور و گاهی غائب و مستور بوده است، تا قیامت نیز از حجت خالی نخواهد شد، اگر امام نباشد خدا پرستش نمیشود، سلیمان میگوید عرض کردم: مردم چگونه از وجود اما غائب منتفع میشوند فرمود: همانطور که از خورشید پشت ابر انتفاع می برند[7].
در این حدیث و چندین حدیث دیگر، وجود مقدسصاحب الامر و انتفاع مرد از وی، تشبیه شده بخورشید پشت ابر و انتفاع مردم از آن. وجه تشبیه از این قرار است: در علوم طبیعی و فلکیات ثابت شده است که: خورشید مرکز منظومهی شمسی است، جاذبهاش حافظ زمین و آنرا از سقوط نگه میدارد. زمین را بدور خود چرخانده شب و روز و فصول مختلف را ایجاد میکند. حرارتش سبب حیات و زندگی حیوانات و گیاهان و انسانیت، نورش روشنی بخش زمین می باشد. در ترتیب این آثار بین اینکه ظاهر باشد یا پشت ابر، تفاوتی وجود ندارد. یعنی جاذبه و نور و حرارتش در هر دو حال موجود است، گرچه کم و بیش دارد.
4-چرا غیبت به دو صورت صغری و کبری محقق شده؟
غیبت صغری و کبری
سوال: مراد از غیبت صغری و کبری چیست؟
جواب: امام دوزادهم دو مرتبه از دیدهی مردم مخفی شد. مرتبه اول از سال تولدش 255 یا 256 یا از سال وفات پدرش – 260 – شروع شد و تا سال « 329 » امتداد یافت. در طول این مدت گرچه از نظر عامه مردم غائب بود لیکن ارتباطات کاملا منقطع نبود بلکه نواب خدمتش رسیده و احتیاجات مردم را مرتفع مینمودند. غائب بودن در این – 74 – یا – 69 – سال را غیبت صغری گویند.
غیبت دوم از سال « 329 » که سال انقراض نیابت نواب بود، شروع شد و تا زمان ظهور امتداد دارد. این را غیبت کبری گویند. پیغمبر اکرم و ائمه اطهار (ع) قبلا از وقوع این دو غیبت خبر داده بودند. ار باب نمونه:
اسحاق بن عمار میگوید: از حضرت صادق شنیدم که میفرمود: قائم را دو غیبت خواهد بود یکی طولانی و دیگری کوتاه. در غیبت اول شیعیان خاص جایش را میدانند ولی در دومی جز خواص دوستان دینی او، کسی از جایش اطلاع ندارد[8].
امام صادق (علیه السلام) فرمود: حضرت صاحب الامر دو غیبت دارد، یکی از آنها طولانی که گروهی میگویند: مرده است. گروهی میگویند: کشته شدهاست. گروهی می گویند: رفته است. فقط عدهی معدودی باقی میمانند که بوجود آنجناب عقیده دارند و ایمانشان ثابت و استوار است. در آن زمان کسی از جایگاه آن حضرت اطلاع ندارد مگر خدمتکار مخصوصش[9] و « 8» حدیث دیگر.
غیبت صغری و ارتباط شیعیان
فهیمی: من شنیدهام که: بعد از شروع غیبت صغری، بعضی از فریبکاران، از جهل مردم سوء استفاده نموده با ادعای نیابت و بابیت اما غائب، مردم عوام و ساده لوح را فریب دادند و بدین وسیله، موقعیت و مقامی را کسب کردهاند و اموال مردم را بجیب زدند، لازم است جنابعالی توضیح بدهید که: نواب چه اشخاصی بودهاند و ارتباط و تماس مردم با امام زمان چگونه و بچه وسیلهای بوده است؟
جواب: در زمان غیبت صغری تودهی مردم از درک ملاقات حضرت صاحب الامر(ع) محروم بودند لیکن ارتباطلات کاملا منقطع نبود و بوسیله عده معدودی که باب و نائب و وکیل نامیده میشدند، با امام خود تماس گرفته حوائج خویش را رفع می نمودند و مشکلات دینی خود را حل می کردند. سهم امامیکه باموالشان تعلق می گرفت بوسیلهی همان نواب فرستاده می شد. گاهی از ناحیهی مقدسه تقاضای کمک مادی مینمودند، گاهی برای سفر حج یا سفرهای دیگر کسب اجازه می کردند. گاهی برای شفای مریض و طلب فرزند خواهش دعا میکردند. گاهی هم ابتداء ار ناحیه مقدسه برای اشخاصی پول یا لباس یا کفن فرستاده میشد. و مانند این کارها. در تمام این موارد، افراد معینی واسطه بودند، تقاضاها هم بوسیله نامه فرستاده میشد. پاسخ آنان نیز کتباً از ناحیهی مقدسه صادر میشد که آنها را اصطلاحاً توقیع میگویند.
چرا از اول غیبت کامل واقع نشد؟
دکتر: غیبت صغری چه فائدهای داشت؟ اگر بنا بود اما زمان غائب شود چرا از همان زمان وفات امام حسن عسگری(علیه السلام) غیبت و انتطاع کامل شروع نشد؟.
جواب: غائب شدن اما و رهبر جمعیت، آنهم زمانی طولانی امری است بس غریب و غیر مأنوس و باور کردنش برای مردم دشوار است از این جهت، پیغمبر و ائمه اطهار علیهم السلام تصمیم گرفتند که: کم کم مردم را با این موضوع آشنا سازند و افکار را برای پذیرش آن آماده نمایند لذا گاه و بیگاه از غیبتش خبر داده گرفتاریهای مردم آن عصر و انکار و سرزنش منکرین و ثواب ثبات قدم و انتظار فرج را گوشزد می نمودند گاهی هم با رفتارشان عملا شبیه غیبت را فراهم میساختند. مسعودی: در اثبات الوصیه نوشته است: امام هادی (ع) با مردم کم معاشرت میکرده جز با خواص اصحاب با کسی تماس نمیگرفت وقتی امام حسن عسگری بجایش نشست در اکثر اوقات از پشت پرده با مردم سخن میگفت تا شیعیان برای پذیرش غیبت اما دوازدهم مهیا و مانوس گردند[10]. اگر بعد از رحلت امام حسن عسگری (علیه السلام) غیبت کامل شروع میشد شاید وجود مقدس امام زمان مورد غفلت واقع شده کم کم فراموش می گشت، از این جهت، ابتداء غیبت صغری شروع شد تا شیعیان در آن ایام، بوسیله نواب با امام خود تماس گرفته علائم و کراماتی را مشاهده نمایند و ایمانشان کامل گردد. امام هنگامیکه افکار مساعد گشت و آمادگی بیشتری پیدا شد غیبت کبری شروع گردید.
آیا غیبت کبری حدی دارد؟
سوال: آیا برای غیبت کبری حدی تعیین شده است؟
جواب: حدی معین نشده لیکن احادیث دلالت میکنند که: مدتش بقدری طولانی میشود که گروهی بشک میافتند. از باب نمونه: امیرالمومنین (علیه السلام) دربارهی حضرت قائم فرمود: غیبتش بقدری طولانی می شود که شخص جاهل می¬گوید: خدا به اهل بیت پیغمبر احتیاجی ندارد[11]. حضرت سجاد (علیه السلام) فرمود: یکی از خصائص نوح در قائم وقوع خواهد یافت و آن طولعمرش می باشد[12].
سوال : مؤمنین چه تکالیفى در عصر غیبت نسبت به امام زمانعلیهالسلام دارند؟
جواب : در مورد حضرت مهدى (علیه السلام) وموقعیت او، شیعیان آن حضرت هر یک وظایف سنگینى بر عهده دارند، اینک به برخى از آنها اشاره مىکنیم:
1 – ایمان به حتمى بودن خروج مهدى (علیه السلام)
در روایات اهل سنّت مىخوانیم که پیامبر (صلی الله علیه واله) فرمود: «من أنکر خروج المهدىّ فقد کفر بما أنزل على محمّد»؛ «هر کس منکر خروج مهدى شود به آنچه بر محمّد (صلی الله علیه واله) نازل شده کفر ورزیده است.»( فرائد السمطین، ج 2، ص 334، ح 585 و… )
2 – صبورى وتمسّک به دین حق در فتنهها
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «طوبى لمن تمسّک بأمرنا فى غیبه قآئمنا، فلمیزغ قلبه بعد الهدایه…»؛ «خوشا به حال کسى که در غیبت قائم ما متمسک به امر ما شده وقلب او بعد از هدایت منحرف نشود…».( کمال الدین، ص 358)
3 – تمسّک به ولایت امام غایب
امام باقر (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه واله) نقل کرده که فرمود: «طوبى لمن أدرک قائم أهل بیتى وهو یأتمّ به فى غیبته قبل قیامه و…»؛ «خوشا به حال کسى که قائم اهل بیت مرا درک کند و در غیبت او قبل از قیامش به او اقتدا کند و…».( کمالالدین، ص 286 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 72، ح 14)
4 – طلب معرفت امام زمان (علیه السلام) از خداوند متعال
کلینى؛ به سند خود از ابوبصیر نقل کرده که امام باقر (علیه السلام) به من فرمود: «هل عرفت إمامک؟ قال: قلت: إى واللَّه، قبل أن أخرج من الکوفه. فقال: حسبک إذاً»؛ «آیا امامت را شناختهاى؟ عرض کردم: آرى به خدا سوگند قبل از آنکه از کوفه خارج شوم. فرمود: بس است تو را در این هنگام.»( کافى، ج 1، ص 185، ح 12)
5 – تجدید بیعت وثبات بر اطاعت
در دعاى عهد از امام صادق (علیه السلام) مىخوانیم: «اللّهمّ إنّى أجدّد له فى صبیحه یومى هذا وما عِشت فى ایامى عهداً وعقداً وبیعه له فى عنقى لا أحول عنها ولا أزول أبداً، اللّهمّ اجعلنى من أنصاره وأعوانه والذّابّین عنه…»؛ «بار خدایا! همانا من براى او [حضرت مهدى (ع)] در این روزم عهد وپیمان وبیعتى را در گردنم تجدید مىکنم، بیعتى که از آن بازنگشته وهرگز آن را زایل نمىسازم. بار خدایا! مرا از یاران و کمککاران ومدافعین از آن حضرت قرار بده…».( بحارالأنوار، ج 102، ص 111 ؛ مصباح الزائر، ص 235)در این دعا سخن از تجدید عهد با امام خود در هر روز است.
6 – مقابله با شبهات واشکالات
امام صادق (علیه السلام) در حدیثى فرمود: «آیاکم والشّک والارتیاب، انفوا عن نفوسکم الشکوک، وقد حذّرتم فاحذروا، ومن اللَّه أسئل توفیقکم وإرشادکم»؛ «…خود را از شک وتردید دور کنید واز شکها بپرهیزید، شما بر حذر داده شدید پس حذر کنید، ومن توفیق وارشاد شما را از خداوند خواستارم.»( بحارالأنوار، ج 51، ص 146، ح 17)
7 – کمک ویارى برادران مؤمن
امام صادق (علیه السلام) در حدیثى جمله «وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ» در سوره «العصر» را بر مواسات وهمیارى برادران دینى منطبق ساختهاند.( کمال الدین، ص 656 ؛ بحارالأنوار، ج 24، ص 214، ح 1)
در تفسیر امام عسکرى (علیه السلام) آمده است: «هرکس متکفل یتیمى براى ما شود که محنت استتار ما او را وامانده کرده واز علوم ما که به دستش رسیده او را سرشار کند تا اینکه ارشاد شده وهدایت یابد، خداوند متعال در حقّ او مىفرماید: «یا أیّها العبد الکریم المواسى! أنا أولى بالکرم منک، اجعلوا له یا ملآئکتى فى الجنان بعدد کلّ حرف علّمه ألف ألف قصر…»؛ «اى بنده کریم که یارى کنندهاى! من از او در این کرم اولىترم، اى ملائکه من براى او در بهشت به هر حرفى که تعلیم داده یک ملیون قصر دهید…».( تفسیر منسوب به امام عسکرى (ع)، ص 342 ؛ بحارالأنوار، ج 2، ص 4، ح 5)
8 – فریب نخوردن از مدعیان دروغین مهدویت
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «ولتعرفنّ اثنى عشر رایه مشتبهه، لایدرى أىّ من أىّ»؛ «…وبه طور حتم دوازده پرچم ودعوت مشتبه بر پا خواهد شد که از همدیگر تشخیص داده نمىشود…».( کمالالدین، ص 347 ؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 281، ح 9)
9 – زیاد دعا کردن براى تعجیل فرج
حضرت مهدى (علیه السلام) در توقیعى که در جواب سؤالهاى اسحاق بن یعقوب فرستادند فرمودهاند: «أکثروا الدعآء بتعجیل الفرج، فإنّ ذلک فرجکم»؛ «…زیاد براى تعجیل فرج دعا کنید؛ زیرا فرج شما در آن است.»( کمال الدین، ص 483 ؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 180، ح 10)
10 – اجتناب از جزع
کلینى؛ به سندش از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: «إنّما هلک الناس من استعجالهم لهذا الأمر، إنّ اللَّه لایعجل لعجله العباد. أنّ لهذا الأمر غایه ینتهى إلیها…»؛ «همانا مردم به جهت عجله کردن در این امر هلاک شدند، خداوند به خاطر عجله بندگان عجله نخواهد کرد، زیرا براى این امر نهایتى است…».( کافى، ج 1، ص 369، ح 7)
11 – وقت معین نکردن براى ظهور
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «إنّا أهل بیت لانوقّت»؛ «…همانا ما اهل بیت وقت معین نمىکنیم…».( بحارالأنوار، ج 52، ص 119، ح 48)
12 – دوست داشتن حضرت (ع)
در روایات فراوانى به دوستى اهل بیت عصمت و طهارت: و از آن جمله حضرت مهدى (علیه السلام) سفارش شده است، و این به نوبه خود مىتواند در جلب توجه مردم به حضرت (ع) و پیروى از دستورات او و دیگر امامان تأثیر بسزایى داشته باشد.
————————————————————-
پی نوشت ها:
[1]- بحار الانوار ج 52 ص 91 [2] -قال موسی بن جعفر علیه اسلام: اذا فقد الخامس من ولد السابع من الائمه فالله الله فی ادیانکم لایزیلنکم عنها احد، یا بنی انه لابد لصاحب هذا الامر من غیبته حتی یرجع عن هذا الامر من کان یقول به، انما هی محنه من الله امتحن الله بها خلقه – بحار ج 52 ص 113 [3] – بحارالانوار ج 51 ص 152 [4] – زراره عن ابی عبدالله علیه السلام قال یازراره لابد للقائم من غیبه قلت: و لم؟ قال یخاف علی نفسه و او میبیده الی بطنه – اثبات الهداه ج 6 ص 437. [5] _ در سوره مائده آیه 1 می گوید: ی ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود. و در سوره اسراء آیه 34 میگوید: و اوفوا بالعهد ان العهد کان مسئولا. و در سوره مومنون آیه 8 می گوید: و الذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون [6] _ بحارالانوار ج 52 ص 96. [7] _ عن جعفر الصادق عن ابیه عن جده علی بن الحسین علیه السلام قال: نحن ائمه المسلمین و حجج الله علی العالمین و سادات المومنین وقاده الغر المحجلین و موالی المسلمین و نحن امان لاهل الارض کما ان النجوم امان لاهل السماء و بنایمسک السماء ان تقع علی الارض الاباذنه و بناینزل الغیث و تنشر الرحمه و تخرج برکات الارض و لولا ما علی الارض منالساخت باهلها.ثم قال: ولم تخل منذ خلق الله آدم من حجه الله فیها، اما ظاهر مشهور او غائب مستور، ولاتخلو الارض الی ان تقوم الساعه من حجه ولو لاذلک لم یعبدالله.
قال سلیمان: فقلت لجعفر الصادق علیه السلام کیف ینتفع الناس بالحجه الغائب المستور؟ قال: کما ینتفعون بالشمس اذاستر هاسحاب. ینا بیع الموده ج 2 ص 217.
[8] _ اسحاق بن عمار قال: سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول: للقائم غیبتان؛ احدیهما طویله و الاخری قصیره، فالاولی یعلم بمکانه فیها خاصه من شیعته، و اما الاخری فلا یعلم بمکانه فیها الاخلاصه موالیه فیدینه – اثبات الهداه ج 7 ص 69. و بحارلانوار ج 52 ص 155. [9] _ بحارالانوار ج 52 ص 153 [10] _ اثبات الوصیه ص 206. [11] _ اثبات الهداه ج 6 ص 393. [12] _ قال علی بن الحسین علیه السلام فی القائم سنه من نوح و هو طول العمر – بحار ج 51 ص 217 – .