تمثیلات قرآن را توضیح دهید؟

تمثیلات قرآن را توضیح دهید؟

تعریف واژه مَثَل در لغت و اصطلاح:
«مَثَل» در لغت به معنی، مانند، شبیه، صفت، حدیث، قصّه، حجّت، عبرت، علامت؛ قول مشهور میان مردم و… در اصطلاح، تشبیه حقایق عقلی به امور حسّی و قابل لمس را گویند و جمع آن «امثال» است. مانند تشبیه «غیبت کردن» (مشبّه) به «خوردن گوشت مرده برادر دینی» (مشبّه‌به) که در قرآن،[1] به کار رفته است. در این «مَثَل» همان‌گونه که جای کنده شده بدن مرده پُر نخواهد شد، آبروی ریخته شده کسی هم که مورد غیبت قرار گرفته جبرانی ندارد، لذا (احتمالاً) وجه تشبیه «عدم قابلیّت جبران است»[2] رابطه تمثیل و تشبیه: تمثیل بر وزن تنظیر لفظاً و معناً و مَثَل بر وزن قمر دو لفظی باشند که اگرچه از نظر هیئت مختلف است امّا از نظر مادّه یکی است و معنای آن در مقام استعمال جنبه مشابهت چیز  را به چیزی دیگر نشان می‌دهد (و هر دو زیر، مجموعه تشبیه هستند؛[3] زیرا تشبیه دارای اقسامی است از جمله مَثل و استعاره و کنایه و مجاز).
حق مثل ها را زند هر جا بجاش                           می کند معقول را محسوس و فاش
تاکه دریابند مردم، از مثل                                               آن چه مقصود است بی نقص و خلل[4]

اقسام مثل و جایگاه مثل در قرآن:
در یک تقسیم بندی، «مَثَل» گاهی عملی است و به زبانِ کردار بیان می‌شود و گاهی لفظی و به زبان گفتار، مثل‌های قرآن از نوع دوّم است. و در تقسیمی دیگر مثل‌ها نسبت به نتیجه  آنها در قرآن و مخاطبین به سه قسم تقسیم می‌شوند:
1. مثل‌هایی که باعث تذکر و یادآوری می‌شود: «وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ»؛ خداوند برای مردم مثل‌ها می‌زند، شاید متذکّر شوند.»[5] 2. مثل‌هایی که موجب تفکّر می‌شود: «وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»؛ ما این مثل‌ها را برای مردم بیان می‌کنیم، شاید اندیشه کنند.»[6] 3. مثل‌هایی که باعث ادراک می‌شود: «وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُونَ؛ ما این مثل‌ها را برای مردم می‌زنیم و لکن این مثل‌ها را جز اندیشمندان درک نمی‌کنند.»[7] مخاطبین، هم سه گروه می‌شوند که هر کدام از اقسامِ مَثَل به گروهی از مردم مربوط می‌شود.[8] در قرآن مجید سه نوع مَثَل داریم: 1. آن‌که صورت تشبیه دارد. 2. مربوط به داستان است. 3. برای برگرداندن لغت از زبانی به زبان دیگر است. شاید بتوان گفت: که در قرآن مثل‌ها به چهار صورت بیان گردیده است:
1. صریحاً ذکر شده است: «مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْراهَ…»؛[9] 2. با حرف «کاف» آمده است: «أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ…»؛[10] 3. با کمله مَثَل و حرف کاف «هر دو» بیان شده است: «مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ ناراً…»؛[11] 4. در آیه کلمه ی «مَثَل» و حرف «کاف» وجود ندارد ولی از سیاق عبارت و مفهوم آن، وجود مَثَل نمایان است: «إِنَّ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِایاتِنا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابَ السَّماءِ وَ لا یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ حَتَّى یَلِجَ الْجَمَلُ فی سَمِّ الْخِیاطِ…».[12] «مَثَل» غالباً از چیزها، جمادات، گیاهان، جانوران و نظایر آن گفتگو می‌نماید و جزء محکمات قرآن است، زیرا برای روشن کردن معنای متشابه آورده می‌شود، ولی گاهی ممکن است برای کسانی که به مفهوم آن آشنا نیستند، متشابه باشد.[13]

فلسفه و علّت ذکر مثل در قرآن:
فلسفه ی مثل‌های قرآن، تنزّل مسائل بلند و عمیق و بیان آنها در افق فکر مردم است[14] و نقش مثال که هنر به حساب می آید، درتوضیح مباحث انکار ناپذیر است و هیچ علمی ازآن بی نیاز نیست ودر مباحث علمی، تربیتی، اجتماعی، اخلاقی و… ازآن بهره می‌گیرند.

اهمیت و فایده ی مثل:
اهمیت مثل در پیام اوست نه در بزرگی و کوچکی چیزی که به آن مثال زده می شود، از جمله آثار مَثَل:
1. حقایق پیچیده منطقی و عقلی و دور از دسترس را حسّی و نزدیک می‌کند.
2. فهم مسائل را همگانی می‌کند.
3. درجه اطمینان را بالا می‌برد.
4. لجوجان را خاموش می‌سازد.‌
قرآن مجید در برابر کسانی که در مورد آفرینش حضرت مسیح ـ علیه السّلام ـ ایراد می‌کردند که مگر ممکن است انسانی بدون پدر متولد شود، می‌فرماید: «إِنَّ مَثَلَ عِیسى عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ…؛ مَثَل عیسی در نزد خدا همانند آدم است که او را از خاک آفرید.»[15] ما اگر بخواهیم در برابر افراد لجوج بگوییم: این کار در برابر قدرت‌ بی‌پایان خدا کارِ ساده‌ای است؛ باز ممکن است بهانه‌گیری کنند، امّا هنگامی که به آنها بگوییم: آیا قبول دارید که انسانِ نخستین از خاک آفریده شده است؟ خداوندی که چنین قدرتی دارد چگونه نمی‌تواند انسان را از بشری بدون پدر متولّد سازد!!! قرآن از هر مَثَلِ بجا که کاملاً هماهنگ و منطبق با مقصود و جنبه ی تربیتی هم داشته باشد، استفاده کرده است:[16]

تفکیک مَثَل از ضرب‌المثل:
در قرآن بیش از پنجاه مَثَل دیده نمی‌شود و این‌که در بعضی از کتاب‌های «امثال القرآن» مثل‌ها را تا یکصد و سی شماره ذکر کرده‌اند، صحیح نمی‌باشد، زیرا در آنها، ضرب‌المثل‌های قرآن نیز مَثَل به حساب آمده است، حال آن‌که این دو یکی نیستند. مثلاً آیه شریفه «وَ لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرى».[17] ونیز «لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى…»[18] که مَثَل به حساب آورده شده، ضرب‌المثل هستند، زیرا که در آنها، تشبیهی بیان نشده است.[19] همه ی مثل‌ها در این جهت شریکند که برای رعایت اختصار تنها مادّه مَثَل (مانند: انفاق و دانه که مادّه مَثَل همان دانه‌ای است که هفتصد دانه به بار آورد) که قوامش به آن است ذکر شده و از سایر اجزای کلام صرف نظر شده است.[20]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. سمیح عاطف الزین، کل کتاب، الاَمثال.[21] 2. علامه طباطبایی، ترجمه المیزان، ج3، ص 140. [22] 3. ناصر مکارم شیرازی، مثال هایی در بیان قرآن.

پی نوشت ها:
[1] . حجرات/ 12.
[2] . راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، قم، انتشارات اسماعیلیان، ص 438ـ481؛ و عمید، حسن، فرهنگ عمید، تهران، امیر کبیر، چاپخانه سپهر، چاپ اوّل، 1363، ص 1058؛ و قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، دارالکتب الاسلامیه، چاپخانه حیدری، چاپ یازدهم، 1372، ج5 ـ 6 ـ 7، ص237؛ و مکارم شیرازی، ناصر، مثال‌های زیبای قرآن، انتشارات نسل جوان، چاپ اول، 1378 ه‍ ش، چاپخانه مدرسه الامام امیرالمؤمنین، ص 13؛ و اسماعیلی، اسماعیل، تفسیر المثال القرآن، انتشارات اسوه، چاپ الهادی، چاپ اوّل، 1368 ه‍ ش، و پایان نامه سید احمد میر خلیلی 15 موجود در کتابخانه مرکز فرهنگ و معارف قرآن، ص 123 و 114، با کمی تغییر.
[3] . یادداشت‌های محمّد حسین توسلی گلپایگانی،‌ تحت عنوان مثلهای قرآن، ص 2، موجود در کتابخانه مرکز فرهنگ ومعارف قرآن دفتر تبلیغات قم.
[4] . اسماعیلی، اسماعلیل، امثال القرآن، ص 113.
[5] . ابراهیم/ 25.
[6] . حشر/ 21.
[7] . عنکبوت/ 43ـ40.
[8] . مکارم شیرازی، ناصر، مثال‌های زیبای قرآن، ص 114، تفسیر امثال القرآن، حد  116 با کمی تغییر در عبارت‌ها.
[9] . جمعه/ 5.
[10] . بقره/ 19.
[11] . بقره/ 17.
[12] . اعراف/ 40.
[13] . تفسیر امثال القرآن، ص 116، با کمی تغییر در عبارت‌ها.
[14] . مکارم شیرازی، ناصر، مثال‌های زیبای قرآن، ص 13.
[15] . آل عمران/ 59.
[16] . آل عمران/ 59، زمر/ 27.
[17] . انعام/ 164.
[18] . نجم/ 39.
[19] . مکارم شیرازی، ناصر، مثال‌های زیبای قرآن، ص 13، متن و پاورقی.
[20] . طباطبایی، سید محمّد حسین، ترجمه المیزان، مترجم محمدتقی مصباح، بنیاد علمی و فکری علاّمه طباطبائی، چاپ دوّم، 1364، ج 2، ص 453 و 541.
[21] . سمیح عاطف الزّین، بیروت، دارالکتاب اللبنانی، چاپ اوّل، 1407 ه‍ ، قرآن، (اوائل کتاب).
[22] . طباطبائی، سید محمّد حسین، تفسیر المیزان، مترجم عبدالکریم نیّری بروجردی، نشر بنیاد علمی و فکری علامه طباطبائی، چاپ دوّم، 1364، ج 3،‌ ص140 و 127ـ113.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید