در پاسخ توجه به چند نکته ضروری به نظر میرسد:
1 – قرآن کریم معجزه جاوید و کتاب هدایت همه انسانها در هر زمان و مکانی است. و پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ نیز به عنوان آخرین پیامبر الهی، کتاب کامل و جامع قرآن را از جانب خداوند متعال دریافت کرد، تا آنرا برای تمام بشریّت تا قیامت، در هر عصر و شهر، راهنما و هدایتگر به سوی کمال قرار دهد؛ «… کتاب انزلنه الیک لتخرج الناس من الظلمت الی النور باذن ربهم الی صراط العزیز الحمید…»[1] «این کتابی است که بر تو نازل کردیم، مردم را از تاریکیها {ی شرک، ظلم و جهل} به سوی روشنایی {ایمان، عدل و آگاهی} بفرمان پروردگارشان درآوری به سوی راه خداوند عزیز و حمید.»
بنابراین، خطابهای قرآن و شأن نزولهای آیات و سورههای آن، گرچه در زمان پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و آغاز اسلام بوده ؛ ولی این خطابها مفهومی عمومی و مطلق دارد، که شامل تمام مسلمانان در هر عصر و مکانی میشود و شأن نزول نمیتواند مفهوم آن را محدود کند ؛«و ما أرسلناک الا کافه للناس بشیرا و نذیرا…»[2] و ما تو را جز برای همه مردم نفرستادیم تا {آنها را به پاداشهای الهی} بشارت دهی و {از عذاب او} بترسانی…[3]» به استثناء موارد معدودی که بر اختصاص آنها به پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ دلیل وجود دارد.
2 ـ خمس یکی از دستورهای مهم اسلامی است که در قرآن کریم نیز مورد توجه قرار گرفته است، چنان که میفرماید: واعلموا انما غنمتم من شی فانّ لله خمسه و للرسول ولذی القربی و الیتمی و المسکین و ابن سبیل ان کنتم إمنتم بالله و ما انزلنا علی عبدنا یوم الفرقان یوم التقی الجمعان و الله علی کل شی قدیر؛[4] و بدانید هرگونه غنیمتی به شما رسد، خمس آن برای خدا و برای پیامبر و برای ذی القربی و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه است، اگر شما به خدا و آنچه بربنده خود در روز جدایی حق از باطل، روز درگیری دو گروه {با ایمان و بی ایمان یعنی روز جنگ بدر} نازل کردیم، ایمان آوردهاید، و خداوند بر هر چیزی قادر است.»
آیه یادشده در حقیقت به مسأله غنائم که در آیه نخستین همین سوره مطرح بود، اشاره دارد و در این جا حکم را از مسأله غنائم جنگی نیز فراتر رفته و همه درآمدها را شامل میشود.
بر فرضی که گفته شود لفظ غنیمت تنها شامل غنایم جنگی در جهاد میشود، میتوان گفت که برای بیان حکم خمس در سایر موضوعات از سنت و اخبار و روایات صحیح و معتبر استفاده میشود و هیچ مانعی ندارد که قرآن کریم به قسمتی از حکم خمس و به تناسب مسائل جهاد اشاره کند و قسمتهای تکمیلی بحث خمس در سنت بیان شود، چنان که نمازهای پنجگانه در قرآن کریم آمده ولی جزئیات و تعداد رکعات آن در سنت بیان شده است.[5]
لفظ «غنیمت» در لغت هر درآمدی را شامل میشود و به معنای هر گونه خیری که انسان بدون مشقت به دست میآورد، است.
بسیاری از مفسران و دانشمندان اسلامی اعم از شیعه و سنی نیز درباره آیه یاد شده به صراحت اعتراف کردهاند که غنیمت در اصل معنای وسیعی دارد و شامل غنائم جنگی و غیر آن و به طور کلی هر چیزی را که انسان بدون مشقت زیاد به دست آورد، میشود. قرطبی مفسّر معروف اهل تسنن میگوید:غنیمت آن است که انسان به چیزی دست پیدا کند.»[6] فخر رازی میگوید: غنیمت آن است که انسان به چیزی دست پیدا کند.[7]
راغب اصفهانی نیز میگوید: غنیمت از زیشه غنم به معنای گوسفند و سپس در هر چیزی که انسان از دشمن یا غیر دشمن به دست میآورد به کار رفته است.»[8] بنابراین، مفسران اهل سنت اعتقاد دارند که معنای غنیمت عام بود و شامل هر گونه منفعت و سود میشود.
دانشمندان و مفسران شیعه نیز معتقدند که خمس در هر گونه فایدهای که برای انسان فراهم میگردد، واجب است، اعم از این که از راه کسب و تجارت باشد. یا از طریق گنج و معدن و یا آن، که از راه غواصی از دریا خارج کنند و …؛ چون در عرف لغت به تمام موارد یادشده، «غنیمت» گفته میشود.[9]
علامه طباطبایی ـ رحمه الله علیه ـ میگوید: «غنیمت هر گونه فایدهای که از راه تجارت، یا کسب و کار و یا جنگ به دست انسان میرسد را میگویند، و مورد نزول آیه گرچه غنائم جنگی است، ولی میدانیم که هرگز مورد عمومیت مفهوم آیه را تخصیص نمیزند»[10]
پس آیه غنیمت دارای معنای وسیعی است و هرگونه در آمد و سود و منفعت را شامل میشود و شأن نزولها نیز عمومیت آیه را نمیتواند تخصیص بزند.[11]
3 – تقسیم خمس نیز به دو سهم(سهم امام و سهم سادات) بر اساس آیه41، سوره انفال است به این گونه که خداوند میفرماید: «هرگونه غنیمتی به شما رسید خمس آن برای خدا و برای پیامبرش و ذی القربی که تا این جا می شود سهم «امام» یعنی سهم خدا و رسول و ذی القری همان سهم «امام» است که بعد از رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ اختیار آن با جانشینان آن حضرت یعنی امامان دوازدهگانه میباشد و در زمان غیبت امام زمان(عج) نیز اختیارات سهم «امام»به دست مجتهد جامع الشرایط و نایب آن حضرت (عج)میباشد.
پس منظور از «ذیالقربی» در آیه41، سوره انفال، امامان اهل بیت علیهم السلام است و روایات معتبری نیز بر این حقیقت دلالت دارد.
سهم خدا و سهم پیامبر و سهم ذیالقربی، متعلق به رهبر حکومت اسلامی میباشد و او زندگی ساده خود را با آن اداره و بقیه را در مخارج گوناگونی که لازمه مقام رهبری امت است مصرف خواهد نمود و در واقع در نیازهای جامعه و مردم مصرف میکند.
منظور از «یتیمان»، «مسکینان» و «واماندگان در راه، تنها ایتام، مساکین و ابناءالسبیل بنی هاشم و سادات است و روایات فراوانی بر این حقیقت دلالت میکند.
افزون بر این، نیمی از خمس که متعلق به سادات است، تنها به نیازمندان آنها به اندازه احتیاجشان منحصر است.[12]
دیگر آن که مستمندان و نیازمندان سادات و بنی هاشم حق استفاده از زکات را ندارند.
پس هیچ تبعیضی میان سادات و غیرسادات واقع نشده است.[13] اختصاص سهمی از خمس به سادات و مجاز نبودن آنان از دریافت زکات در احادیث شیعه و سنی آمده است؛ از جمله؛ حضرت امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل میکند: «جمعی از بنی هاشم خدمت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ رسیدند و تقاضا کردند که آنها را مأمور جمعآوری زکات چهارپایان کند و گفتند ما به این سهم زکات سزاواریم! پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: ای بنی عبدالمطلب زکات نه برای من حلال است و نه برای شما، ولی من به جای این محرومیت به شما وعده شفاعت میدهم… شما به آن چه خداوند و پیامبر برایتان تعیین کرده راضی باشید.»[14]
در صحیح مسلم از معروف ترین کتب اهل تسنن آمده است که : عباس و ربیعه ابن حارث خدمت پیامبر رسیدند، و تقاضا کردند که فرزندان آنها یعنی«عبدالمطلب ابن ربیعه» و «فضل بن عباس» که دو جوان بودند، مأمور جمعآوری زکات شوند و همانند دیگران سهمی بگیرند تا بتوانند هزینه ازدواج خود را از این راه فراهم کنند، پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ از این موضوع خودداری کرد و دستور داد از راه دیگر، وسائل ازدواج آنها فراهم گردد و از محل خمس مهریّه همسران آنها پرداخته شود.[15]
در نتیجه، خمس موضوعی است که در قرآن کریم و روایات اسلامی اعم از شیعه و سنی آمده و شیوه تقسیم آن نیز بیان شده و شیعه هم در این رابطه هیچگونه بدعتی ایجاد نکرده است.
معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:
1. به تفاسیر ذیل آیات 41 از سورهی انفال مراجعه شود.
پی نوشت ها:
[1] . ابراهیم/1.
[2] . سباء/28.
[3] . ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ چهارم،1367، ج18، ص91-96.
[4] . انفال/41.
[5] . مکارم شیرازی، ناصر و همکاران ، تفسیر نمونه، همان، ج7، ص175.
[6] . ر.ک: القرطبی، محمد بن احمدالانصاری، الجامع الاحکام القرآن، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، 1405ق، ج7.ص361.
[7] . ر.ک: فخر رازی، التفسیر الکبیر، بیروت، دارالحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1417ق، ج5، ص484.
[8] . ر،ک: راغب اصفهانی، مفردات، بیروت، دارالکتب العربی، بیتا، ص378.
[9] . ر.ک: طبرسی، ابو علی الفضل بن حسن، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربی،1379 ق، ج2، ص 543.
[10] . طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ نهم، 1397 ق، ج3، ص104-89.
[11] . تفسیر نمونه، همان.
[12] . همان.
[13] . ر.ک: تفسیر نمونه، همان، ص 182-183.
[14] . ر.ک: مجمع البیان، همان، ص 543.
[15] . ر.ک: النیشابوری، مسلم ابن الحجاج، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، بیتا، ج2، ص752.