معرفت شناسی در مکتب امام صادق (علیه السلام)

معرفت شناسی در مکتب امام صادق (علیه السلام)

نویسنده: دکتر مهدی گلشنی

مقدمه
در بسیاری از آیات قرآنی و روایات رسیده از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه معصومین (علیهم السلام) به پدیده های طبیعی اشاره شده است(1). در دو قرن اخیر که علم جدید رونق گرفته و از غرب به جهان اسلام منتقل شده است همواره این سؤال مطرح بوده است که پیام این آیات و روایات برای ما چیست؟ آیا منظور اینها تبیین پدیده های طبیعی است و یا این که اینها ضمن دادن بعضی اطلاعات جالب درباره طبیعت عمدتاً در جهت تشویق بشر به مطالعه طبیعت و کشف آثار الهی در جهان طبیعت است.
از همان قرون اولیه هجری بعضی از علمای بزرگ جهان اسلام، نظیر غزالی، بر این بوده اند که تمام علوم داخل در افعال و صفات خداوند است و در قرآن اشاراتی به آنها شده است، به عبارت دیگر در قرآن علوم اولین و آخرین یافت می شود. از متأخران هم بسیاری بر این نظر رفته اند. مثلاً عبدالرزاق نوفل در « القرآن الکریم و العلم الحدیث » به این اشاره دارد:
« … فهل اذا اوضحنا للعالم غیر العربی ان القران معجزه علمیه قد حوی اصول العلم الحدیث، و سبق الی کل مستحدث من العلوم، الا یکون هذا الوجه من اعجاز القران کافیاً لاقناع رجاله بمعجزه القران … لا سیما و ان حدیث العلم هو القول الفصل الذی لا یستطیع ای مکابر ان یجادل معه و یشک فیه؟ اولا یکون اعجاز القران العلمی بذلک هو السبیل ال تبلیغ الدعوه الاسلامیه لغیر العرب؟ » (نوفل، 1393 ق، ص 26)
« پس ما وقتی به غیر عرب ثابت می کنیم که قرآن شامل اصول علم جدید است و از هر پدیده علمی جدید صحبت کرده است، آیا این نوع معجزه قرآن کافی نیست که توجه آنها را به قرآن جلب کند؟ … آیا اعجاز علمی قرآن راه جذب غیر عرب به اسلام نیست؟ روزی که ما ترجمه چیزهایی را که قرآن پیش بینی کرده و توسعه علوم مختلف تأیید کرده است به زبان های مختلف به انجام برسانیم مأموریتمان کامل است و پیام ما به نتیجه می رسد و سرشت اعجاز آمیز قرآن بر غیر عرب روشن خواهد شد. »
لذا بسیاری دنبال این بوده اند که هر مطلب مهم علم جدید را از قرآن بیرون بکشند. مثلاً بعضی کوشیده اند نظریه ذره ای ماده را از آیه: « … وَمَا یَعْزُبُ عَن رَّبِّکَ مِن مِّثْقَالِ ذَرَّهٍ فِی الأَرْضِ وَلاَ فِی السَّمَاء وَلاَ أَصْغَرَ مِن ذَلِکَ وَلا أَکْبَرَ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ » (یونس/ 61) (بر پروردگار تو به اندازه یک ذره در آسمان و زمین پوشیده نیست، و همین طور هیچ چیزی کوچکتر و یا بزرگتر از آن نیست مگر آن که در کتابی روشن محفوظ است.) استنتاج کنند. (مروه، 1387، صص 161-165) از طرف دیگر بسیاری از محققان قرآن را کتاب هدایت فرض کرده و اشاره به پدیده های طبیعی را جهت ترغیب آدمیان به کشف اسرار طبیعت تلقی کرده اند. اینان هرگز دنبال فرمول های علمی در قرآن نگشته اند و تطبیق آیات قرآنی با نظریه های ناپایدار علم را تعرض به آیات قرآنی می دانند. اینان به کمک آیات و روایات استدلال می کنند که خداوند خواسته است بشر خود حقایق طبیعت را به کمک حواس و عقلش کشف کند. آیاتی نظیر: « قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ » (عنکبوت/20) (بگو در زمین سیر کنید و بنگرید که چگونه خداوند خلقت را آغاز کرد.) شاهدی روشن بر این مدعا است. از نظر این جانب قرآن کتاب هدایت برای بشریت و حاوی همه چیزهایی است که بشر در حوزه ایمان و عمل به آنها نیاز دارد. مع الوصف، شک نیست که فهم بعضی از آیات و روایات به کمک علم روز آسان تر می شود. مثلاً درک آیه: « وَمِن کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ… » (ذاریات/ 49) (و هر چیزی را به صورت زوج آفریدیم) که از عمومیت زوجیت در مخلوقات سخن می گوید در پرتو فیزیک جدید آسان تر شده است. به قول مصطفی صادق الرافعی: « ان المرء لیجد فی القرآن کثیراً من التلمیحات الی حقایق العلمیه و ان العلم الحدیث یساعدنا علی تفسیر معانی بعض الآیات القرانیه و اکتشاف حقایقها » (الرافعی، بی تا، صص 127-128)
(انسان در قرآن اشاره به بسیاری از حقایق علمی را می یابد، و علم جدید ما را در تفسیر بعضی از آیات قرآنی و کشف حقایق آنها یاری می کند.) همچنین آیات قرآنی و روایات معصومین (علیهم السلام) حاکی از لزوم کشف آیات الهی در طبیعت و کشف قانونمندی جهان است. اما به نظر اینجانب مهم ترین درس هایی که ما از قرآن و روایات معصومین (علیهم السلام) می آموزیم جهان بینی و معرفت شناسی است. درس های معرفن شناختی قرآن و روایات معصومین (علیهم السلام) ما را از آفاتی که علوم طبیعت می تواند به آنها مبتلی شود نجات می دهد.درواقع این جهان بینی و معرفت شناسی حاکم بر علم جدید است که منجر به شرور در بعد کاربردی آن شده و گرایش افراطی به مادیات و دوری از معنویات و گرایش به طبیعت گرایی ماده گرایانه را در بعد نظری به همراه داشته است.
درس های معرفت شناختی که از امام صادق (علیه السلام) می آموزیم.

1. نقش عقل در شناخت
پس از تکوین علم جدید و به موازات پیشرفت های آن کم کم فلسفه تجربه گرایی (Empiricim) بر علم حاکم شد که طبق آن تنها اموری که ریشه در حس دارند، قابل پذیرش هستند. این نگرش در قرون نوزدهم و بیستم میلادی به صورت مکتب های پوزیتیویسم و پوزیتیویسم منطقی درآمد که بر اساس تجربه گرایی، منکر هر گونه شأنی برای متافیزیک شد. اما در حالی که مادیون واقعیت عینی را محدود به آن چه که قابل مشاهده است می دانند، واضح است که داده های حسی برای تفسیر قضایا کفایت نمی کند. مثلاً در حالی که یک حیوان یک کتاب را صرفاً یک شکل رنگین می بیند، یک فرد بی سواد آن را توالی حروف می بیند و یک فرد با سواد آن را معنادار تلقی می کند. در تمامی این موارد تأثرات حسی یکی است ولی برداشت متفاوت است و این به خاطر در کار آمدن چیزهای دیگر است. به قول شوماخر:
ما صرفاً با چشمانمان نمی بینیم، بلکه بخش بزرگی از تجهیزات ذهنی ما هم در کار است و چون این امکانات از یک شخص به شخص دیگر فرق می کند، ضرورتاً امور زیادی هستند که بعضی می بینند، در حالی که دیگران نمی توانند ببینند.
شوماخر در ادامه می افزاید:
ما اشیاء را در پرتو عقلی می بینیم، که برای حواس جسمانی ما نامرئی است. هیچ کس تردید ندارد، که حقایق ریاضی و هندسی به این طریق « دیده » می شوند. اثبات یک گزاره به معنای شکل دادن به آن از طریق تحلیل، ساده سازی، تبدیل و یا تجزیه است تا از طریق آن حقیقت بتواند دیده شود. در روایات رسیده از معصومین، خصوصاً امام صادق (علیه السلام) اشاره به اهمیت عقل در شناخت را می بینیم. مثلاً در کتاب ارشاد شیخ مفید؛ آمده که ابوشاکر دیصانی به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد که شما می دانید ما جز آن چه را که با چشمانمان می بینیم، یا به وسیله گوش هایمان می شنویم، یا به وسیله دهان هایمان می چشیم، یا به وسیله بینی هایمان استشمام می کنیم و یا به وسیله پوستمان لمس می نماییم، قبول نمی کنیم.
امام صادق (علیه السلام) در پاسخ فرمودند: « ذکرت الحواس الخمس و هی لا تنفع فی الاستنباط الا بدلیل، کما لا تقطع الظلمه بغیر مصباح. » (مفید، بی تا، ص 281) (تو حواس پنجگانه را نام بردی ولی این حواس در استنباط [حقایق] جز به راهنمایی عقل سودی نمی دهند، چنان که تاریکی جز باچراغ برطرف نشود.)
در روایت دیگری امام صادق (علیه السلام) فرمودند: « فانک لو رایت حجرا یرتفع فی الهواء علمت ان رامیاً رمی به، فلیس هذا العلم من قبل البصر، بل من العقل، لانّ العقل هو الذّی یمیزه فیعلم ان الحجر لا یذهب علوا من تلقاء نفسه » (مجلسی، 1403، ج3، صص 146-147) (پس تو اگر سنگی را ببینی که در هوا بالا می رود، می دانی که شخصی آن را پرتاب کرده است « این » علم از طریق چشم به دست نیامده، بلکه از طریق عقل حاصل شده است. زیرا این عقل است که این را تحلیل می کند و نتیجه می گیرد که سنگ به خودی خود به طرف بالا نمی رود.)در حالی که در نیمه دوم قرن نوزدهم و عمده قرن بیستم تجربه گرایی به صورت های مختلف، از جمله پوزیتیویسم، حاکم بود، که طبق آن نظریه های علمی صرفاً بر اساس ملاحظات تجربی انتخاب می شوند و چیزی جز شواهد تجربی جزو دانش علمی به حساب نمی آید، در چند دهه آخر قرن بیستم تعدادی از علمای برجسته، تجربه گرایی را مورد مناقشه قرار دادند. از جمله اینها نیکولای ماکسول، فیلسوف علم معاصر انگلیسی، است که در مقاله ای لزوم یک انقلاب در فلسفه علم را ضروری می شمارد. (Maxwell, 2003, pp. 381-408) استدلال او این است، که ما هر نظریه علمی را که در نظر بگیریم، هرچه هم که موفق بوده باشد، همواره می توان بی نهایت نظریه رقیب را در نظر گرفت که با شواهد موجود سازگارند، اما در مورد پدیده های مشاهده نشده پیش بینی های متفاوت دارند. بدیهی است که نمی توان بی نهایت زمان صبر کرد تا به تدریج نظریه های رقیب حذف شوند. پس اگر تنها آزمایش معیار گزینش نظریه ها باشد، ما با بی نهایت نظریه سروکار داریم. این که در عمل این قضیه رخ نمی دهد، به خاطر این است که ما با دو نوع ملاحظات سروکار داریم:
– ملاحظات مربوط به تأیید تجربی؛
– ملاحظات مربوط به سادگی، وحدت بخشی، توان توضیح؛ و …
برای این که به تعداد اندک و نهایتاً یک نظریه برسیم باید هر دو معیار را به کار بریم- هم تأیید تجربی را و هم سادگی، وحدت بخشی و … را، و البته به کمک ملاحظات نوع دوم است که از سروکار داشتن با تعداد نامحدودی نظریه رهایی می یابیم. اما با ملاحظات نوع دوم ما داریم فرض های مهمی را درباره سرشت جهان در کار می آوریم- فرض هایی که از خود فلسفه علم استاندارد نتیجه نمی شوند. مثلاً ما فرض می کنیم که جهان قابل فهم است. این یک فرض متافیزیکی است که ما بر علم خود حاکم می کنیم. پس برداشت استاندارد از علم ناقص است، یعنی نمی توان به تجربه گرایی اکتفا کرد.

2. مسئله علم نافع
یکی از آثار قابل توجّه علم جدید شروری است که از سوء کاربرد آن نتیجه شده است. علم هم در جهت نابودی بشر و هم در جهت تخریب محیط زیست به کار رفته است و این چیزی است که سرو صدای بسیاری از بزرگان علم جدید را درآورده است، تا حدی که نیکولای ماکسول، فیلسوف علم انگلیسی معاصر، صحبت از تجدید نظر در معیارهای پذیرش علم می کند. (Maxwell, 2003, p. 381) در قرآن و روایات اسلامی صحبت از علم نافع و علم غیر نافع شده است. امام صادق (علیه السلام) ملاک تشخیص علم نافع از علم غیرنافع را به دست می دهند:
« فکلّ ما یتعلّم العباد او یعلمون غیرهم من صنوف الصناعات مثل الکتابه و الحساب و التجاره و الصیاغه و السراجه و البناء و الحیاکه و القصاره و الخیاطه و صنعه صنوف التصاویر- ما لک یکن مثل الروحانی و انواع صنوف الالات التی یحتاج الیها العباد التی منها منافعهم و بها قوامهم و فیها بلغه جمیع حوائجهم فحلال فعله و تعلیمه و العمل به و فیه لنفسه او لغیره و ان کانت تلک الصناعه و تلک الاله قد یستعان بها علی وجوه الفساد و وجوه المعاصی و یکون معونه علی الحث و الباطل. فلا بأس بصناعته و تعلیمه، نظیرالکتابه التی هی علی وجه من وجوه الفساد من تقویه معونه ولاه الجور. و کذلک السکین و السیف و الرمح و القوس و غیر ذلک من وجوه الآله التی قد تصرف الی جهات الصلاح و جهات الفساد و تکون اله و معونه علیهما، فلا بأس بتعلیمه و تعلمه و اخذ الاجر علیه و فیه و العمل به و فیه لمن کان له فیه جهات الصلاح من جمیع الخلائق و محرم علیهم فیه تصریفه الی جهات الفساد و المضار، فلیس علی العالم و المتعلم اثم و لا وزر لما فیه من الرجحان فی منافع جهات صلاحهم و قوامهم و بقائهم به و انما الاثم و الوزر علی المتصرف بها فی وجوه الفساد و الحرام. و ذلک انما حرم الله الفساد التی حرام هی کلها التی یجیء منها الفساد محضا نظیر البرابط و المزامیر و الشطرنج و کل ملهوبه و الصلبان و الاقسام و ما اشبه ذلب من صناعات الاشربه الحرام و ما یکون منه و فیه الفساد محضا و لا یکون فیه ولا منه شیء من وجوه الصلاح الحرام تعلیمه و تعلمه و العمل به و اخذ الاجر علیه و جمیع التقلب فیه من جمیع وجوه الحرکات کلّها. الا ان تکون صناعه قد تتصرف الی جهات الصنائع، و ان کان قد یتصرف بها و یتناول بها وجه من وجوه المعاصی. فلعلّه لما فیه من الصلاح حلّ تعلّمه و العمل به، و یحرم علی من صرفه الی غیر وجه الحق و الصلاح » (الحرانی، 1363، صص 335-336)
( هر گونه صنعتی که بندگان خدا بیاموزند و یا به دیگری یاد بدهند، از قبیل نویسندگی و حسابداری و بازرگانی و زرگری و زین سازی و بنایی و بافندگی و دوزندگی و نقاشی (جز در مورد ذوی الارواح) و ساختن آلاتی که بندگان خدا به آنها نیاز دارند، یعنی منافعشان در آنهاست و قوامشان به آنها و برطرف کردن نیازهای زندگی شان وابسته به آنهاست. اشتغال به آن و تعلیم آن و عمل به آن و دخالت در آن برای خود و یا به خاطر دیگران حلال است. اما اگر این صنعت و یا آلت برای امور فاسد و یا معاصی به کار برود و کمک به حق و باطل هر دو باشد، نظیر نویسندگی که می تواند در امور فاسدی نظیر تقویت کارگزاران حکومت های ظالم به کار رود، در این صورت استفاده از آن و تعلیمش اشکالی ندارد. همین طور است در مورد ساختن کارد و شمشیر و نیزه و کمان و غیر اینها از آلاتی که هم در جهات صلاح به کارمی روند و هم در جهات فساد و برای هر دو می توانند کمک باشند. تعلیم و تعلم و دریافت مزد و اشتغال به اینگونه امور در صورتی که در جهات مصالح خلق خدا باشد اشکالی ندارد، اما به کار بردن آنها در جهات فساد و مضر حرام است. در این موارد به استاد و شاگرد گناهی متوجه نیست، زیرا در این آلات جهات صلاح غلبه دارند و قوام و بقاء مردم به آنهاست، و البته اگر کسی اینها را در جهات فساد و حرام به کار برد گناهکار است. دلیل این مطلب این است که صنایعی نظیر ساختن تار و نی و وسایل شطرنج و آلات گوناگون لهو و صلیب ها و بت ها و نظایرشان از نوشابه های حرام را، که کلاً حرام هستند و تنها جنبه های فساد انگیز دارند، حرام کرده است. پس آن چه که تنها فساد از آن حاصل شود یا در آن جهات فساد وجود داشته باشد و هیچ صلاحی در آن نباشد و از آن حاصل نشود، تعلیم و تعلم و اشتغال به آن و دریافت مزد برای آن و هر گونه دخالتی در آن حرام است. اما اگر صنعتی باشد که به کار صنایع دیگر بیاید اما گاهی هم از آن برای ارتکاب معاصی استفاده شود، در این صورت از آن جهت که در آن جنبه های صلاح هست فراگیری و اشتغال به آن حلال است ولی برای کسی که آن را در راه غیر حق و صلاح به کار می گیرد فراگرفتن آن حرام است.)
اگر در کلام امام صادق (علیه السلام) اهداف علم کاملاً مطرح است، در علم جدید، که تجربه گرایی استاندارد بر آن حاکم است، « بایدها » را از « هست ها »، یعنی « واقعیات » را از « ارزش ها » جدا می کنند. اما عملاً ارزش ها به طرق مختلف وارد کار علمی می شوند. مثلاً هم در کارهای علمی و هم در پذیرش مقالات علمی توسط مجلات علمی، این که چه چیزی مهم است و شایستگی وارد شدن به بدنه دانش علمی را دارد، در تصمیم گیری ها سرنوشت ساز است. به علاوه ارزش ها بر مقاصد و محتوای علم اثر می گذارند. کسب علم می تواند به خاطر توضیح و شناخت طبیعت باشد یا به خاطرکسب ثروت و قدرت و غیره. تجربه گرایی استاندارد منکر این است که ارزش ها دخالتی در حوزه علم دارند و به علاوه قیدی روی اهداف علم ندارد و لذا این مؤسسات بزرگ یا دولت ها هستند که در پیشرفت بخش های مختلف دانش نقش عمده دارند. نتیجه این وضعیت این شده است که علم بیشتر در جهت تأمین منافع اصحاب قدرت و ثروت به کار رفته است. به قول نیکولای ماکسول: تحقیقات علمی و فناورانه زیادی صرف تحقق علایق کشورهای ثروتمند می شود، نه صرف هزاران میلیون نفری که در فقر محقرانه به سر می برند. تحقیقات پزشکی در درجه اول صرف علاج بیماری های ثروتمندان می شود، نه فقرا. همچنین مسئله ننگ آمیز تحقیقات نظامی در کار است. در انگلیس 30 درصد و در آمریکا 50 درصد بودجه تحقیقات و توسعه صرف امور نظامی می شود.
در دنیای ما که دچار نابرابری ها و بی عدالتی های فاحش، تنازع و جنگ است، آیا این مخارج در جهت تأمین بهترین منافع برای انسانیت است؟ همچنین، تعجب آور ناتوانی جوامع علمی در صحبت کردن درباره این مطلب است. (Maxwell, 2008, p. 102) به عقیده ماکسول (Maxwell, 2008, p. 102-105) علم باید در جهت بالا بردن کیفیت زندگی، چه از لحاظ فیزیکی و چه از لحاظ عقلانی، افزایش دانش افراد و شناخت و سایر جهات مشروع باشد. مشکل این است که با تفکر حاکم بر جوامع علمی امروزی بحث درمورد اهداف انسانی علم کمتر صورت گرفته است. نقایص متنوع علم ناشی از این حقیقت است که جامعه علمی برای مدت طولانی یک فلسفه علم بد، یعنی تجربه گرایی استاندارد [ اکتفا به حواس ]، را پذیرفته است. جوامع علمی باید انقلابی در برداشت خود از علم بکنند؛ یعنی باید فلسفه علمی حاکم شود که علاوه بر تجربه گرایی به اهداف علم هم توجه داشته باشد تا علمی به وجود آید که از لحاظ عقلانی و انسانی واجد ارزش بیشتر باشد.

3. آفات شناخت
گاهی عواملی درونی یا بیرونی بر عقل انسان چیره می شود و باعث می گردد که نتواند به نتیجه صواب دست یابد. این گونه عوامل که به صورت تعصبات، غرورها، کوتاه نگری ها و … بروز می کنند، مانع از شناخت صحیح می شوند. توجه به این آفات شناخت، به طور مکرر در روایات ائمه، و از جمله امام صادق (علیه السلام) آمده است. در اینجا به ذکر چند نمونه از آنها بسنده می کنیم.
در مورد پرهیز از تصدیق و یا انکار بی دلیل از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که « إِنَّ الله تَبارَکَ وَ تَعالی خَصَّ عِبَادَهُ بِآیَتَیْنِ مِنْ کِتَابِهِ أَنْ لا یَقُولُوا حَتَّى یَعْلَمُوا وَلا یَرُدُّوا مَا لَمْ یَعْلَمُوا وَقَالَ عَزَّ وَجَلَّ أَ لَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِمْ مِیثاقُ الْکِتابِ أَنْ لا یَقُولُوا عَلَى الله إِلا الْحَقَّ وَقَالَ بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا یَأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ. » (صدوق، 1400 ق، ص 343) (خداوند تبارک و تعالی در دو آیه قرآن بندگانش را سرزنش کرد. [ و به آنها هشدار داد] که تا چیزی را ندانند درباره آن صحبت نکنند و تا چیزی را ندانند رد نکنند. خداوند در قرآن فرمود: آیا از آنان پیمان نگرفتیم که جز حق درباره خدا نگویند؟ » و فرموده « آنها آن چه را که به آن علم نداشتند تکذیب کردند، با آن که تفسیر آن آنها را نیامده بود. ») در مورد پرهیز از اتباع هوای نفس، امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: « احذروا اهوائکم کم تحذرونا عدائکم، فلیس شیء اعدی للرجال من اتباع اهوائهم و حصائد السنتهم. » (کلینی، 1401ق، ج2، ص 335) (از پیروی هوای نفس خویش بترسید همان طور که از دشمنان خود بیم دارید، زیرا که برای انسان ها چیزی دشمن تر از پیروی هوای نفس و آن چه بر زبان آنها جاری می شود نیست.) و نیز می فرمایند: « الهوی عدو العقل » (مجلسی، 1403 ق، ج1، ص 130) (هوی و هوس دشمن عقل است.) در مورد عمل بدون بصیرت از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است: « العامل علی غیر بصیره کالسائر علی غیر الطریق لا تزیده سرعه السیر عن الطریق الا بعداً » (کلینی، 1401 ق، ج1، ص 43) (کسی که بدون بصیرت عمل کند مانند کسی است که بیراهه می رود. [در این حالت] هر چه شتاب گیرد از مسیر [واقعی] دورتر می شود.)

4. پیش فرض های متافیزیکی علم
همان طور که در بخش (1) این مقاله متذکر شدیم، همواره دانسته یا ندانسته، بعضی اصول متافیزیکی حاکم بر علم می شود- مثل قابل فهم بودن طبیعت، اصل علیت و غیره- و البته گاهی بعضی اصول شایع مورد مناقشه و تردید قرار گرفته اند، چنان که مثلاً در مورد اصل علیت در قرن بیستم در فیزیک رخداد. در سخنان امام صادق (علیه السلام) اشارات صریح الهام بخشی درمورد بعضی از این اصول می بینیم. در این جا به چند مورد از آنها اشاره می کنیم.

هدف داری خلقت و وحدت تدبیر
در مورد نظام مندی و هدف داری جهان و وحدت مدبر و تدبیر، امام صادق (علیه السلام) خطاب به مفضل می فرمایند: « یا مفضل: أول العبر و الدلاله علی الباری جلّ قدسه، تهیئه هذا العالم، و تألیف أجزائه و نظمها علی ماهی علیه، فإنک إذا تأملت العالم بفکرک » و میزته بعقلک، وجدته کالبیت المبنیالمعد فیه ما یحتاج إلیه عباده… ففی هذا دلاله واصحه علی أن العالم مخلوق بتقدیر و حکمه و ملاءمه، و أن الخالق له واحد، و هو الذی ألفه و نظمه بعضاً الیبعض… » (مجلسی، 1403 ق، ج3، ص 61) (ای مفضل، نخستین عبرت ها و دلایل بر خالق، جل و علا، هیئت بخشیدن به این عالم و گردآوری اجزا و نظم دهی به آنها است. زیرا اگر با اندیشه خویش در آن تأمل کنی و با عقلت داوری نمایی، آن را چون خانه ای می یابی که تمام نیازهای بندگان خدا در آن فراهم شده است…، اینها جمله دلیل واضح بر آن است که این جهان با اندازه گیری دقیق و حکیمانه و نظم و هماهنگی آفریده شده است و این که آفریننده آن یکی است و او است که به آنها شکل داد و بین آنها نظم برقرار ساخت.) همچنین جعفر بن محمد بن عماره عن پدرش نقل می کند که وی از امام صادق (علیه السلام) دلیل خلقت انسان را می پرسد. امام (علیه السلام) در پاسخ می فرمایند:
« إنّ اللهَ تبارَکَ وتَعالی لَم یَخلُقْ خَلقَه عَبَثاًوَلم یَترُکهُم سُدیً، بَل خَلَقَهُم لاِظهار قُدرَتِهِ وَلَیکَلّفَهُم طاعَتَه، فَیَستَوْجِبوا بِذلک رِضوانَه. » (صدوق، 1385 ق، ص 9) (خدای متعال انسان ها را بیهوده نیافرید و آنها را بدون هدف رها نکرد، بلکه اظهار قدرت خود آفرید و این که طاعتش را به آنها تکلیف کند، تا به خاطر طاعتش مستوجب رضایت او شوند.)

حاکمیت اصل علیت
از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که فرمود: « ابی الله ان یجری الاشیاء الا باسباب. فجعل لکل شیء سبباً » (کلینی، 1401 ق، ج1، ص 183) (خداوند ابا دارد از این که اشیاء جز از طریق اسباب خاص خود تحقق پذیرند. لذا برای هر چیزی سببی قرار داده است.)
منابع تحقیق :
الحرانی، حسن بن علی (1363)، تحف العقول عن آل الرسول، قم: دفتر انتشارات اسلامی.
الرافعی، مصطفی صادق (بی تا)، اعجاز القرآن و البلاغه النبویه، بیروت: دار الکتب العربی.
الصدوق، محمد بن علی (1385ق)، علل الشرایع، النجف: منشورات المکتبه الحیدریه.
الکلینی، محمد بن یعقوب (1401 ق)، الاصول من الکافی، جلد 1، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
المجلسی، محمد باقر (1403 ق)، بحارالانوار، جلد1، بیروت: منشورات مروه العلمیه.
المفید، محمد بن محمد (بیتا)، الرشاد فی معرفه حجج الله فی العباد، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه.
نوفل، عبدالرزاق (1393ق)، القرآن الکریم و العلم الحدیث، بیروت: دار الکتاب العربی.
Maxwell, Nicolai (2002), The need for a revolution in the pgilosophy of science, Journal for General Philosophy of Science 33.
Maxwell, Nicolai (2008), Do we need a scientific revolution?, Journal of Biological Physics and Chemistry 8.
Schumacher, E. F. (1977), A Guide for the Perplexed, London: Jonathan Cape.

پی‌نوشت‌ها:

1- استاد دانشگاه صنعتی شریف.
منبع مقاله :
پاکتچی، احمد؛ (1391)، مبانی و روش اندیشه ی امام صادق (ع)، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ اول

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید