نویسنده: حجت کشفی
هنر
تعریف دقیق و جامع هنر بدون بحثهاى طولانى دشوار است، اما با نقل مطالبى از صاحبنظران و هنرشناسان مىتوان راه را براى ورود به یک سلسله مقالات هنرى بازکرد:
«هنر یک شیوه بیان است، یک شیوه اداکردن است، منتها این شیوه بیان از هر تبیین دیگر رساتر، دقیقتر و ماندگارتر است، دقت در هریک از این چند تعبیرى که عرضکردم: رساتربودن، دقیقتر بودن، نافذتر و ماندگارتربودن، در فهم معناى هنر کمک مىکند، اى بسا که یک گزارش غیرهنرى گرچه علمى و تحقیقى و دقیق، خاصیت ارائه هنرى را نداشتهباشد. ابزارهاى هنرى بىشک، رساترین، بلیغترین و کارىترین ابزار ابلاغ و تبلیغ پیام است.» (1)
هنر این خصوصیت را دارد که به خاطر ملایمتبا طبع آدمى، بىشک در طبع او اثر مىکند. هر هنرى در طبع آدمى اثر مىگذارد، اگرچه آن کسى که مورد اثر قرارگرفته نتواند آن هنر را تحلیلکند هنر اثر خود را مىگذارد، یعنى دل را منقلب مىکند و اثرى در روح باقى مىگذارد، هرچه مایه هنرى کمتر باشد، این اثر هم کمتر مىشود.» (2)
«بر این نکته مىتوان اتفاقکرد که «هنر مىتواند معناى واقعى همه چیز را بهتر از آنچه ما مىبینیم نشاندهد.» (3)
«دانشمند روابط عالم هستى را اندازهگیرى مىکند، هنرمند این روابط را حدس مىزند و آنها را از نو با صورتى روشن به بیان درمىآورد، هردوى آنها در پى ادراک جهانند یکى از راه عقل، دیگرى به مدد عاطفه، هردوى آنها زبدههائى از عالم هستى بیرون مىکشند، حاصل استخراج دانشمند «حقیقت» خوانده مىشود، و از آن هنرمند «زیبائى.» (4)
با صرفنظر از پیام و محتواى مخفىشده در اندام اثر هنرى، هریک از آثار موجود دربردارنده مجموعهاى از آگاهیها، فنون و قواعد علمى است. یک اثر هنرى نظیر مسجد شیخلطفالله یا مسجد جامع اصفهان نشانمىدهد که مهارتهاى هندسى و ریاضى فراوانى در پدیدآمدن آن به کار رفتهاست; هریک از قطعههاى کاشى، سنگ و گچبریها نشان مىدهد که ابزارهاى مهندسى و معمارى آن زمان چه بوده، میزان دانایى پدیدآورندگان درباره مصالح، رنگ و فضا در چه پایهاى قرار داشتهاست. وقتى که یک قرآن نفیس از عهد تیمورى یا صفوى زیر ذرهبین کارشناسان قرارمىگیرد، فنون کاغذسازى، رنگسازى، ابزار ترسیم و نگارگرى، عناصر تشکیلدهنده مرکب، بافت ویژه جلد و آشکار مىشود و هر بخش آن رساله و یا حتى کتابى از فن و دانش را به نسل حاضر منتقل مىسازد.
هرگز نباید هیچ اثر هنرى به جاىمانده از گذشته را سبکشمرد و بسادگى از کنار آن گذشت، بویژه اگر آن اثر با انگیزههاى پاک و مقدس دینى پدیدآمده، گویاى اعتقادات خالص نسلهاى گذشته باشد.
صحن و سراى حضرت معصومه(علیهاسلام)
بارگاه حضرت معصومه(علیهاسلام) و آثار علمى و فرهنگى بهجاىمانده در کتابخانه و موزه آستان مقدس قم، همانند غالب بناهاى اسلامى و گنجینههاى دینى، از مواریث گرانبهایى است که همراه با قداست و طهارت معنوى، دانش و هنر گذشتگان را به ما منتقل مىکند. این مجموعه براى پژوهشگران موضوعى تازه و دستنخورده است. هرچند قدمت تاریخى و نفاست اماکن مقدس قم و عراق بسیار والاست، ولى متاسفانه شرقشناسان و هنرپژوهان داخل و خارج چنانکه باید بدان نپرداختهاند. در نوشتههاى این محققان آنقدر که درباره اصفهان و سایر بلاد ایران مطلب به چشم مىخورد درباره حرمهاى مطهر قم و عتبات عالیات دیده نمىشود، شاید علت اصلى این امر آن باشد که شرقشناسان و ایرانگردان غربى، که پایهگذار تحقیقات باستانشناسى هستند، بنا به سبب ویژگیهاى مذهبى نتوانستهاند به صحن و سراى مطهر امامان و امامزادگان نفوذکنند و براحتى سایر ابنیه به بررسى و مطالعه این آثار بپردازند. عتبات عالیات و حرمهاى مطهر امامان و ذرارى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) پناهگاه دردمندان، عبادتگاه پارسایان، جایگاه عالمان و نیکنهادان است. هدف کسانى که به این مکانهاى مقدس روى مىآورند چیزى جز تامین نیاز معنوى، محبت و ولایت، اخلاص و تقرب به ذات لایزال الهى نیست.
این انگیزهها چنان پاک و مقدس است که زائران و عاشقان به خانه توجه ندارند و صاحب خانه را مىجویند. بسیار کسان هستند که سالهاى دراز پروانه حرم و جلیس مسجد و محراب بودهاند، اما به ظاهر بنا و آثار گرانبهاى هنرى و تاریخى کمترین توجهى نداشتهاند. در این مکانهاى سراسر نور، شور درون و اشک و آه سوزان به دیدگان اجازه نمىدهد تا این فضاى ملکوتى و مقدعس را موضوع بررسى و تحقیق صرف قراردهد و شاید اغلب مؤمنان پرداختن به ظواهر دلانگیز بیوتات حرم را نوعى گستاخى و بىادبى تلقى مىکنند. ما نیز اگر تحقیق و مطالعه در آثار هنر اسلامى، مخصوصا در این اماکن مقدس، را وظیفه حتمى خود نمىدانستیم، به این کار حساس و دقیق دست نمىزدیم.
به هر صورت مسلمانان و دینباوران بیشتر و پیشتر از بیگانگان باید سرمایههاى معنوى و مادى خود را بشناسند و در نگاهدارى آنها بکوشند. نادیدهگرفتن این وظیفه و نبودن برنامه صحیح باعثشد تا بیگانگان بسیارى از نفایس اسلامى ما را به یغما ببرند; در این باره اظهارات اولین سفیر آمریکا در ایران مایه عبرت و اندوه است:
«… ولى افسوس که عده زیادى از این بقعهها و آرامگاهها بتدریج رو به ویرانى گذاشت و تزئینات و سرامیکهاى آن بتاراج رفت و در سالهاى اخیر با قیمتهاى گزاف از طرف دلالان خارجى خریدارى شد و روانه خانه کلکسیونرهاى هنرى و موزههاى بزرگ جهان گردید. یکى از بهترین آثار این دوره تزئینات سرامیک داخلى مسجد سلطانیه بود که همگى آن به یغما به موزههاى خارجى رفت و متاسفانه از آن فقط دیوار خالى بجا ماندهاست و از همه این تزئینات مهمتر کاشیهاى سردر مسجد سلطانیه بود که تا این اواخر باقىبود ولى یکمرتبه بطرز مرموزى ناپدیدشد اخیرا براى اینکه جلوى این تاراج و دزدى آثار نفیس قدیمى را بگیرند در مورد کسانى که اقدام به سرقت این قبیل آثار نمایند حکم مرگ صادر مىشود ولى پول زیادى که به کلکسیونرها و موزهها بابت این آثار مىپردازند آنقدر زیاد و قابل توجه است که بازهم اشخاص جان خود را به خطر انداخته و به این دستبردهاى هنرى ادامه مىدهند، آرامگاه مشهور حضرت امام رضا(علیهالسلام) در مشهد نمونه دیگرى از شاهکارهاى معمارى ایرانىها مخصوصا در رشته سرامیک است، البته مسیحیان اجازه بازدید از این آرامگاه را ندارند و از فاصله مشخصى بآن نمىتوانند نزدیکشوند ولى عظمت آن را گنبدهاى طلائى، کاشیکارى و گلدستههاى زیباى آن از فواصل دور دیدهمىشود و هنرشناسانى که این بناى مهم را دیدهاند از عظمت و نبوغ هنرى که در آن بکار رفته حکایت مىکنند کاشىهاى لعابدار قدیمى ایرانى که در این بنا بکاررفته ارزش فوقالعاده زیادى دارند، بطورى که موزهها براى هر کاشى لعابدار قدیمى مبلغى در حدود 500دلار به دلالانى که آنها را به طور قاچاق از ایران خارجمىکنند، پرداخت مىنمایند، این کاشیها که لعابى از شیشه دارند در چند بناى تاریخى دیگر ایران هم بکار رفتهاند که درخشندگى و جلاى خاصى دارند و مانند بلور نور را تجزیهکرده و باطراف منعکس مىنمایند.»
هنر اسلامىقطعىترین و درستترین داورى این است که هنرهاى اسلامى از «قرآن» و «مسجد» سرچشمه گرفتهاست همه کسانى که هنر اسلامى را، به عنوان یک مقوله فرهنگى، بىطرفانه مطالعه و بررسى کردهاند به این نتیجه رسیدهاند که منبع اصلى هنرهاى دینى در تمام سرزمینهاى مسلماننشین قرآن و مسجد بوده، حتىبه جرات میتوانگفت همه رشتههاى هنرى در کشورهاى اسلامى بنحوى ریشه در مقدسات دینى دارند; سخن شرقشناسان و ایرانشناسان در این باره گواه روشنى است:
«اعتقاد به اسلام که میان غالب ایرانیان بنا برغبتشخصى بود، هنر نوى را که در نظر شرقیان هنرى بس مهم بود بوجود آورد و تقدیر آن بود که این هنر در ایران به اوج خود برسد و آن هنر خطاطى بود، احترام به کلام مقدس خداوند که چاوش سعادت و زندگى جاوید بود باعثبوجودآمدن احترامآمیزترین کتابتها شد. خط بدوى عرب بظرافت گرایید و توسعهیافت و اولین پیشرفتهاى هنر خط در شهر کوفه انجامگرفت و خط کوفى منسوب باین شهر بواسطه ظرافتش شهرت زیادیافت. الفباى قوى و اصیل مدونشد که عظمت کلام الهى را شایسته باشد، نبوغ ایرانى این الفبا را معقول و متناسب ساخت تا بجایى که خط کوفى تزئینىترین و گویاترین خطوط گردید. ذوق بخط خوش که اینجنینانگیخته شدهبود به اشتیاقى منجرشد که حتى بوسواس کشید آتش این اشتیاق مدت هزارسال در دل مسلمین افروختهبود …».
«… ظهور اسلام ایمانى جدید و ارزشهاى تازه و حدودى نو بوجود آورد، قصور و معابد عظیم ساسانى کمکم جاى خود را به مساجد داد، مسجد که مرکز اجتماع سیاسى و مذهبى مردم بود، ابتدا یعنى در قرن هفتم میلادى بسیار ساده بود، در این قرن مسجد بنائى بود که در آن نماز جماعتبرگزار مىشد و یا وقایع و اخبار اعلام مىگردید، اما بزودى بیان «احساس» و «عبادت» در نقشه و ساختمان مساجد رعایتشد، در قرن هشتم میلادى مساجد داراى عظمت مؤثر و زیبائى خاص گردیدند، در عین حالیکه ساختمان آنها تا حدى ادامه سبک معمارى ساسانى با تزئینات ساده و باشکوه بود».
«چیزى که بیش از همه در این فعل و انفعال جهت ایجاد وحدت و پاسخ به جمیع مسائل زندگى قاطعیت داشت قرآن بود. انتشار قرآن بزبان اصلى و فرمانروائى مطلق خط عربى، پیوندى بوجود آورد که تمام دنیاى اسلام را بهم مربوطساخت و عامل مهمى در خلق هر نوع اثر هنرى گردید.»
شاید از همه نوشتهها و داوریها، اظهارات تیتوس بورکهارت، ژرفتر و سنجیدهتر باشد. وى در کتاب «هنر اسلامى» مطالبى عنوان مىکند که پذیرفتن آن براى خواننده معمولى و بىاطلاع از جنبههاى شگرف هنرى بسیار دشوار است:
«اگر کسى ناگزیر شده به پرسش اینکه «اسلام چیست؟» پاسخگوید به یکى از شاهکارهاى هنر اسلامى مانند مسجد قرطبه یا مسجد ابنطوطون در قاهره یایکى از مدرسههاى سمرقند یا حتى تاجمحل اشارهکند این پاسخ خود معتبر است، زیرا که هنر اسلامى خود نمودار همان مفهومى است که از نامش بر مىآید بىهیچ ابهامى … هنر اسلامى گویا ممتاز استبه اینکه پیوسته با روح اسلام سازگارى داشتهباشد و این سازگارى دستکم در مظاهر اصلى آن مانند معمارى مکانهاى مقدس نمودار استبه شرط آنکه تحتتاثیر عوامل انحرافى نفوذ بیگانه قرار نگرفتهباشد… این مطلب نباید نه شگفتانگیز نماید و نه عجیب، که بیرونىترین مظهر یک دین یا تمدنى مانند اسلام – که هنر خود بر حسب تعریف آن جلوهگاه بیرونى است – باید نمودار جهان درونى آن تمدن باشد. جوهر هنر زیبایى است و این امر در اصطلاح اسلامى همانا کیفیتى الهى است و بدینلحاظ داراى دو جنبه است: یکى در طبیعت که پوششى است مانند جامهاى زیبا که وجودها و چیزهاى زیبا را پوشانیدهاست اما در وجود خدا یا در ذات هستى، جمال مطلق و خالصى است از میان همه صفات الهى که در این جهان متجلىشده و بیش از همه یادآور هستى مطلق است، پس به عبارت دیگر بررسى هنر اسلامى یا هرگونه هنر مقدعس چون با گونهاى اندیشه بازنگریستهشود رو سوى درکى کمابیش ژرف، از واقعیات معنوى دارد که در ریشه همه افلاک و جهان بشریتخفتهاست چون از این دیدگاه بنگریم «تاریخ هنر» از پهنه تاریخ درمىگذرد و در برابر این پرسش قرارمىگیرد که: «زیبایى این جهان که هماکنون از آن یادکردیم از کجا سرچشمه مىگیرد و فقدان آن که امروزه جهان را تهدید مىکند از کجا مایه مىگیرد؟».
صحن و سراى حضرتمعصومه(علیهاسلام)چشمانداز بارگاه حضرت معصومهعلیهاسلام، از برآمدن آفتاب تا ساعتى پس از آن بسیار دلپذیر و خاطرهانگیز است. مسافرى که از راه دور مىآید اگر با تامل به این مجموعه بنگرد، منظرهاى بهیادماندنى خواهددید. با وجود دگرگونیهایى که زندگانى ماشینى در سیماى شهرهاى اسلامى پدیدآورده، هنوز هم دورنماى شهرهاى مذهبى با گنبدها و گلدستههاى زیبایش دلنشین است. حرم در مرکز شهر قرارگرفته و این رکزیتشباهت کلى قم را با شهرهاى مشهد، کربلا، نجفاشرف و کاظمین به یاد مىآورد، در همه این بلاد حرمهاى مطهر در وسط شهر قرارگرفته و آبادیها، بتدریج و بطور طبیعى در اطراف این کانونها شکل گرفتهاست. آنچه در تمام این مراکز به چشم مىخورد بارگاه مقدس، مسجد، مدرسه، صحنهاى وسیع با حجرههاى متعدد و اماکنى براى آسایش زائران و رفع نیازهاى آنهاست.
پیوند عبادت و درس، نیایش و دانش، پارسایى و طلب علم و کتاب خدا و کتابهاى علمى از عناصر جدایىناپذیر این مجموعههاست. در آستان امامان و امامزادگان(ع) عالمان، پارسایان و عابدان بسیار دیدهمىشوند، ارتباط دانشمندان دینى با توده مردم به اصیلترین صورت نمایان است; در فهرستبناهاى حرم در همه اماکن مقدس وجود مسجد و مدرسه حتمى است و زیارتگاه از هر بناى مذهبى دیگر به مسجد نزدیکتر است. کسانى که در شهرهاى مقدس زندگى مىکنند پیوسته در مساجد بزرگ و اماکن مذهبى حضور مىیابند چنانکه باید ویژگیهاى معمارى و چگونگى ابنیه و آثار مذهبى را حس نمىکنند، اما مسافرى که از بیرون مىآید اگر به دیده تحقیق بنگرد، نکتههاى حکمتآمیز بسیار خواهدیافت.
«در مسجد همیشه بروى مردم باز بود و به همه مسلمانان به یک اندازه تعلقداشت غریب خانهبدوش همان حق را سبتبه پذیرایى روحانى و جسمانى در مسجد دارد که امیر صاحب جاه یک شهر … از آنجا که مسجد در سراسر زندگى مردم از لحاظ روحانى همراه است و از آغاز چنین بوده، اغلب با وجود شهر درآمیخته و بىشک میتواند کانون آن شمردهشده و آن را با ضمائم گوناگونش مىشود یک بناى آسمانى در دل شهرهاى زمینى به شمار آورد.»
حرم و زیارتگاه نیز چنین است; این در، مخصوصا به روى نیازمندان و دردمندان و آنهایى که از همهجا رانده شدهاند، پیوسته گشودهاست. در شهرهاى بزرگ زیارتى درهاى حرم در تمام ساعات شبانهروز باز است، رواقها و اطراف ضریح از جمعیت زائر، نمازگزار و حاجتمند موج مىزند; هرچه زمان پیش مىرود هجوم جمعیت مشتاق، که از راههاى دور مىآیند، بیشتر مىشود.
در سالهاى اخیر، مخصوصا شبهاى جمعه و چهارشنبه، اجتماع عظیم تودههاى علاقمند در بیوتات حرم حضرت معصومه(ع) و مسجد جمکران شوقانگیز است.
حرمهاى امامان و امامزادگان نیز مانند مسجد، در طول تاریخ اسلام، محل درس و بحثبودهاست. در زمان حاضر پیوند درس و عبادت بیش از همهجا در حرم مطهر قم دیدهمىشود. در تاریخ سرزمینهاى اسلامى چنان مىخوانیم که معمولا مدرسه و کتابخانهاى به مسجد متصلبود. هرچند امروزه این ویژگى در بسیارى از مناطق فراموششده، اما هنوز در غالب شهرهاى بزرگ نظیر مشهد مقدس، اصفهان و قم دیدهمىشود. ارتباط مدرسه و حرم و کتابخانه در حریم دخت موسىبن جعفر(ع) نهتنها ضعیفنشده، بلکه در پرتو انوار عنایات فاطمه معصومه(س) از گذشته استوارتر شدهاست.
کسى که تاریخ اسلام را مطالعهکند مسجد را پایگاه سیاست، چه سیاستهاى باطل و چه سیاستهاى حق، مىیابد; فرمان خلفا و سلاطین، اعلان جنگ و بسیج و حتى جلوس حکمرانان و برقرارى حکومتها در مساجد باطلاع مردم مىرسید.
این حقیقتى است که پژوهندگان تمدن و هنر اسلامى به آن تصریح کردهاند و ما در سالهاى پس از پیروزى انقلاب اسلامى شاهد جوشش آن بودهایم. تجدید حیات سیاسى مردم در مساجد و بناهاى مذهبى رهآورد گرانقدرى است که، پس از دوران دراز رکود، به یمن نهضت اسلامى مردم ایران بهدست آمد. اینک با این زاویه دید بهتر مىتوانیم اسرار و حکمت معمارى اماکن مقدس را دریابیم. بنایى که باید ارتباط آسمانى و سرنوشت اجتماعى و سیاسى مردم، زیر سقفهاى آن رقم زدهشود، ضرورتا در شکل و سیماى ظاهر داراى چهرهاى خاص خواهدبود. بیننده هشیار راز و رمز گنبد، گلدسته، صحن و طاق و رواق را مىجوید و با اندکى تفکر درمىیابد که هدف از این سازهها پذیرش بىریا و بىمنت همه طبقات و تامین آسایش آنها در انجامدادن فرایض دینى، مناجات، درس و بحث و تلاوت قرآن است و این هدف آسمانى بنایى خاص مىطلبد; بنایى که باید در طراحى، مصالح ساختمانى، رنگ، نور و زیور با مقاصد معنوى هماهنگ باشد.
پی نوشت :
1 – مقام معظم رهبرى، هنر، ص9.
2 – همان، ص11.
3 – سینما از دیدگاه هنر، ص3.
4 – معنى زیبائى، ص49.
5 – مقصود گنبد سلطانیه است که در بازمانده شهر تاریخى سلطانیه، واقع در6کیلومترى جنوب راه زنجان به قزوین، قراردارد، و از بناهاى الجاتیو پادشاه مغول است. گروهى آن را از بزرگترین و جالبترین بناهاى ایران پس از اسلام دانستهاند. این بنا در طول تاریخ صدمات فراوان دیده و در حال حاضر مرمت و نگهدارى مىشود.
6 – س ج و بنجامین، ایران و ایرانیان، ترجمه حسین کردبچه، ص228.
7 – پرفسور آرتور پوپ، مقاله نظرى به هنر ایران، مجله هنر و مردم شماره27 دىماه1343. پوپ داراى اثر بسیار بزرگى، به زبان انگلیسى، درباره هنر ایران و اسلام است که در16 مجلد مکررا به چاپ رسیدهاست.
8 – ارنست کوئل، هنر اسلامى، ترجمه هوشنگ طاهرى، ص6.
9 – تیتوس بورکهارت، هنر اسلامى، ترجمه مسعود حبیبنیا، ص16.
10 – پوپ، معمارى ایران، ترجمه غلامحسین صدرى افشار، فصل3.