نویسنده: علی اکبر مهدی پور
در یکی از سایتهایی که از سوی اهورائیان، پیروان آئین باستانی ایرانیان، نوشتار پژوهشگونهای به قلم “اهورا اشون” پیرامون بارگاه ملکوتی کریمه اهلبیت، تحت عنوان”حرم فاطمه معصومه در قم” ثبت شده که شبههها و تردیدهایی در آن ابراز شده و اظهار نموده که در انتظار پاسخهای راهگشا میباشد.
براى رفع ابهام از ایشان و هم کیشان او، به نقد و بررسی سخنان او میپردازیم.
در ابتدا بخش آغازین سخنان او را بدون هیچ دخل و تصرّفی در اینجا میآوریم. (1)
امروزه، بارگاه “امامزاده فاطمه” دخترِ “امام موسی بن جعفر”، در شهر باستانی قم، یکی از مهمترین مراکز زیارتی در جهانِ تشیع است. “معصومه”، به معنی “بیگناه”، لقب این فاطمه است که خود در منابعِ سده های پیشین “ستی فاطمه” (satti-fAtemeh) هم نامیده میشده است. از برادرِ او، یعنی “امام رضا” نقل شده که “هر کس فاطمه را در قم زیارت کند، بهشت بر او واجب میشود”.
قدیمی ترین منبعی که از “فاطمه ی معصومه” یاد کرده، کتاب “تاریخ قم”، (نوشته :حسن بن محمد بن حسن قمی) متعلق به سال 378 هجری قمری است و البته باید دانست که هر آنچه که کتبِ تاریخی و مذهبِی دیگر، درباره ی “امامزاده فاطمه ی معصومه” نوشته اند، همگی نقل قولهایی از همین کتاب است. در این کتاب، آمده است:
(( فاطمه دختر امام موسی کاظم ، در سال 201 هجری – یعنی یکسال پس از ولایتعهدی امام رضا – برای دیدار برادر عازم ایران شد. چون به ساوه رسید بیمار شد. تا قم ده فرسنگ راه بود. فاطمه، عزم قم کرد و درقم میهمان موسی بن خزرج بن سعد اشعری شد. او پس از 17 روز، در قم درگذشت. چون فاطمه را وفات رسید، بعد از غسل و تکفین ، جسد او را به باغِ بابلان بدند و خواستند تا در سردابی که به همین منظور آماده کرده بودند، دفن کنند. اما در میان آل سعد، در اینکه چه کسی سزاوارتر است برای رفتن به سرداب و تدفین ستی فاطمه. عاقبت بر پیرمردی به نام “قادر” اتفاق کردند، اما در همین هنگام دو سوار که روی خود را پوشانده بودند، از گرد راه رسیدند و کار تدفین را به اتمام رساندند و رفتند. و کس ندانست که ایشان که بودند.))
همانطوریکه گفتم، این گزارش در سال 378 هجری قمری و در کتاب تاریخ قم درج شده و تمام منابع دیگر، همین مطالب را تقریبآ بدون کمی و کاستی نقل کرده اند.
اما غرض از این نوشتار، بیان شک و شبهه ای است که من درباره ی اصیل و تاریخی بودن بارگاه فاطمه معصومه در قم دارم و می اندیشم که این محل، در اصل یک معبد برای پرستشِ ایزدانِ محبوبِ ایرانیان کهن، یعنی مهر و ناهید بوده است. دلایلی که مرا در گمان انداخته اند، مینویسم و در انتظار راهنمایی و پاسخهای راهگشای شما هستم:
1 – گزارش تاریخی مربوط به حضور و مرگ فاطمه معصومه در قم، خبری واحد است؛ یعنی هیچ منبع تاریخی دومی آنرا دلالت نکرده است. یعنی گزارش دیگری که ولو بصورت غیرمستقیم، مؤید آن باشد، در دست نیست. در عالمِ روایتگریِ اسلامی، معمولآ بر “خبر واحد” اعتمادی نمیشود.
2 – روایت مذکور، آنجا که به حضورِ”دو سوار نقاب پوش” برای تدفین او اشاره دارد، کاملا ساختگی بنظر میرسد. در برخی منابع، این دو سوار را پدر و جدِ فاطمه دانسته اند، به عذر اینکه باید فرد یا افراد محرمی برای در گور نهادنِ یک زن، بوده باشند. تاکید بر کهولت “قادر” نیز شاید همین معنا را دلالت کند. اما، حضورِ سوارانی ناشناس در جمع دوستدارانِ ائمه و اقدام آنها در تدفینِ زنی از تبار ایشان، بی آنکه عکس العمل یا سؤالی را همراه داشته باشد، از دیدگاه یک مورخ قابل قبول نیست؛ هر چند در منطق اسطوره ای، چنین تردیدهایی هرگز پیش نمی آید. (در مورد اسطوره ها و تفاوت منطق حاکم بر آنها با نگرشهای علمی به مشروح مصاحبه ی من با دکتر کزازی مراجعه کنید.)
3- در جستجویی که کرده ام ، هیچ نام و نشانی از همراهان فاطمه معصومه نیافتم. آقای علی اصغر فقیهی، مؤلف دانشمند کتاب “تاریخ مذهبی قم”، نیز تاکید دارند که “درباره ی همراهان – و نیز چگونگی حرکت و مسیر مسافرت – فاطمه معصومه هیچ مطلبی در منابع وجود ندارد.” همچنین، در میان 444 امامزاده ی موجود در قم، کمترین نشانی از همراهان ایشان یافت نمیشود و این جدآ مایه ی شگفتی است که زنی تنها از خاندان پیامبر، صدها کیلومتر مسافرت کرده باشد. برخی منابع، عذر آورده اند که همرهان فاطمه در حوالی ساوه، مورد تهاجم سنیان متعصبِ ساوجی قرار گرفتند و کشته شدند و فاطمه به تنهایی به قم عزیمت کرد. اما این توجیه قابل قبول نیست. چگونه ممکن است که “خواهر ولیعهد دولت اسلامی” مورد هجوم دشمنان قرار گیرد و از این رخداد، نشان و گزارشی در منابع تاریخی برجای نمانده باشد؟ (به یاد داشته باشیم که زمان سفر فاطمه، درست مقارن ولیعهد شدنِ امام رضا و اوج تبلیغات دولت مامون درین باره است.)
4- بنا به محاسبات آقای فقیهی در کتاب تاریخ مذهبی قم، سنِ “فاطمه ی معصومه” در وقت وفات کمتر از 23 نبوده است. با اینحال نشانی از همسر ایشان نیز وجود ندارد. مؤلف کتاب تاریخ قم، در رفع این مشکل، آورده است که اصولآ موسی بن جعفر هیچیک از 21 دختر خود را به شوهر نداده بود، چون مردی که همتراز دخترانش باشد، وجود نداشت (!)
5 – بنای بارگاه “فاطمه ی معصومه”، به گونه ای غیر قابل انتظار، حدود 30 درجه با جهت قبله اختلاف دارد. یعنی حرم، ضریح و گور بر خلاف آنچه مثلا در مورد بارگاه امام رضا دیده میشود، همسو با جهت قبله نیست، و شما هنگام نماز گزاردن در مقابل ضریح ، حدود 30 درجه به سمت راست کج می ایستید. محال است معماران دوره ی اسلامی، نسبت به تطبیق جهت آرمگاه و بنای بیرونی با جهت قبله بی توجه بوده اند؛ همچنانکه نمیتوان گفت که قادر به تشخیص سمت قبله نبوده اند و قدر مسلم، میزان خطای آنان، اینهمه (= حدود 30 درجه) نبوده است. نیز غیر ممکن است که در میان باغ مشهور به بابلان، محذوری برای ساخت آرامگاه در سمت و سوی قبله وجود داشته است. ضمن اینکه تدفین نشدن فاطمه در گورستانهای قم محل بحث است. به گزارش منابع تاریخی در قم آن زمان ، لااقل دو گورستان عمومی در شمال و جنوب شهر، وجود داشته است.
6 – جهت کلی ساختمان آرامگاه، به گونه ای است که دو درب اصلی آن در فصول مختلف سال (اول بهار و اول پاییز)، دقیقآ رو به خورشید گشوده میشوند. همچنین، گور اصلی در دو متری زیر سطح زمین و در اطاقک زیرین ضریح قرار دارد . معماری این اطاقک که بنا به گزارش کتاب تاریخ قم ، در اصل یک سرداب (= اتاق یا خانه ی زیرزمینی ) بوده ، بهمراه قرار گرفتن آن در کنار آب (= رودخانه قم) ، یادآور معابد مهر و ناهید است.
7 – صفات، خویشکاری و نقشهای برشمرده شده برای فاطمه معصومه، یعنی “بیگناهی” و “برکت بخشی” درهمترازی محض با “اناهیتا” به عنوان مطرحترین ایزدبانوی کهن ایرانیان قرار دارند.
8 – لقب “معصومه” در میان اسامی امامزادگان منحصر به فرد است. من هنوز نتوانسته ام امامزاده ی دیگری با لقبی مشابه را پیدا کنم. نکته ی جالب توجه این است که این واژه دقیقآ و بی کم و کاست، برگردان واژه ی اناهیتا anahita در زبان اوستایی و اناهید anahid در زبان پهلوی است. (hita =بدی و پلیدی و گناه ، ana =پیشوند نفی) بارگاه او نیز مثل تمام معابد ناهید در کنار آب است. (درمورد اینکه بسیاری از مقابر و بارگاههای امامزاده ها در ایران ، در اصل معبد مهر و ناهید بوده اند، به وبلاگم مراجعه کنید)
9 – چنانکه اشاره شد در منابع قدیمیتر، از ایشان با نام ” ستی فاطمه ” یاد شده است. برخی از نویسندگان، به اشتباه ریشه ی این کلمه را “سیدتی” (= شکل مؤنثِ واژه ی “سیدی” ) گرفته اند. اما درست تر این است که ستی satti را در معنای خودش در زبانهای هنداروپایی به معنای “مقدسه” بگیریم. واژه ی سنت sant در زبانهای اروپایی کنونی از همین ریشه است. در گذشته ها ایزدبانوان را نیزبا لقب ستی یاد میکرده اند. (در قم ، مسجدی هم به نام “ستیه” وجود دارد. نیز دراصفهان امامزاده ای به نام “ستی فاطمه” هست.)
(یادآور میشوم که اگرچه امروزه قم یکی از مراکز مهم تشیع در جهان است، لیکن باید دانست که در دوره ی پیش از اسلام هم یکی از مراکز برجسته ی زرتشتیان بوده است و بنای این شهر را به پادشاهان کیانی نسبت میدهند. اسلام آوردن اهالی قم ، بنا به کتاب تاریخ قم، در سایه ی شمشیر اعراب قبیله ی اشعری – که شیعه بودند – و پس از یک خدعه و خونربزی وحشتناک، رخ داد.)
در خاتمه، امیدوارم که مطلب من موجب رنجش خاطر دوستداران حضرتش نشود و لازم به بسط این نکته نمیدانم که ایمان درست، همواره پس از شک ورزی پدیدار میشود. ایدون باد!
این پژوهشگر اهورایی(اهورا اشون) در این نوشتار به این نتیجه رسیده که ورود حضرت معصومه سلاماللَّهعلیها به قم پیش از کتاب “تاریخ قم” در هیچ منبعی ولو به صورت غیرمستقیم نیامده است .
اینک راهنمایی و پاسخی راهگشا:
کتاب “تاریخ قم” توسط “حسنبنمحمدبنحسن” به سال 378 ه.ق. به رشته تحریر درآمده، در حالی که روایت پاداش زیارت حضرت فاطمهمعصومه سلاماللَّهعلیها در کتاب “کاملالزّیارات”، تألیف “ابوالقاسم جعفربنمحمدقولویه” آمده است که ابن قولویه، متوفای 367 ه.ق. از شخصیّتهای برجسته جهان تشیّع در قرن چهارم بوده و همه علمای رجال بر وثاقت او اتفاقنظر دارند.(2)
علامهحلّی رضواناللَّهعلیه در ستایش از ابنقولویه مینویسد: او استاد شیخ مفید بود. شیخ مفید دانش و حدیث را از او فراگرفت. هر واژهای که مردم برای ابراز نیکی، وثاقت و فقاهت به کار ببرند، او بالاتر از آن بود.(3)
ابن قولویه در کتاب گرانسنگ “کاملالزّیارات” باب 106 را به زیارت حضرت معصومه سلاماللَّهعلیها اختصاص داده و مینویسد:
“الباب السّادس والمائه”
“فضل زیاره فاطمه بنتموسیبنجعفر صلواتاللَّهعلیها بقم”
“باب صدوششم”
“درفضیلت زیارت فاطمه، دخترموسیبنجعفر صلواتاللَّهعلیها در قم”
ابن قولویه در این باب دو حدیث نقل کرده:
حدیث 1: حدیث کرد برای من علیبنحسینبنموسیبنبابویه، از علیبنابراهیمبنهاشم، از پدرش، از سعدبنسعد از ابوالحسن امام رضا علیهالسّلام که گفت:
“سَأَلْتُهُ عَنْ زِیارَهِ فاطِمَهَ بِنْتِ مُوسى علیهالسّلام، قال: مَنْ زارَها فَلَهُ الْجَنَّهَ ”
از امام رضا علیهالسّلام در مورد زیارت فاطمه دختر موسی بن جعفر علیهالسّلام پرسیدم، فرمود: هرکس او را زیارت کند، بهشت از آن اوست.(4)
این حدیث را ابن قولویه با سند صحیح از امام رضا علیهالسّلام روایت کرده و اینک اشارهای کوتاه به سلسله راویان حدیث:
الف . علیبنحسینبنموسیبنبابویه، پدر شیخ صدوق علیهالرّحمه مشهور به “ابن بابویه” متوفّای سال 329 ه.ق. فقیه بزرگ و محدث گرانقدر، که امام حسن عسکری علیهالسّلام نامهبینظیری به افتخار او نوشته است.(5)
ب . علیبنابراهیمبنهاشم، صاحب تفسیر قمی، که جلالت قدرش چون آفتاب نیمروز است.
نجاشی پیشتاز رجالیون در حق او می نویسد: در حدیث مورد وثوق، دقیق، مورد اعتماد و صحیحالعقیده بود.(6)
ج . ابراهیم بن هاشم، از اصحاب امام هشتم، نخستین کسی که حدیث کوفیان را در قم منتشر کرد. سیدبنطاووس بر وثاقت او ادعای اجماع کرده است.(7)
د. سعدبنسعدبناحوصبنسعدبنمالکاشعری، از اصحاب امام رضا و امام جواد علیهماالسّلام که همه رجالیون و وثاقتش اتفاقنظر دارند.(8)
حدیث2: ابن قولویه با سلسله اسناد خود از امام جواد علیهالسّلام روایت کرده که فرمود:
“مَنْ زارَ قَبْرَ عَمَّتى بِقُمْ فَلَهُ الْجَنَّهُ”
هرکس قبرعمّهام را در قم زیارت کند، بهشت از آن اوست.(9)
با توجّه به تاریخ درگذشت ابن قولویه به سال 367 ه.ق. روشن میشود که کتاب “تاریخ قم” قدیمیترین منبع پیرامون حضرت فاطمهمعصومه سلاماللَّهعلیها نمیباشد، بلکه ابن قولویه که 11 سال پیش از تاریخ نگارش کتاب “تاریخ قم” درگذشته و ایشان دو حدیث پیرامون فضیلت زیارت آن حضرت نقل کرده و بابی را به عنوان “فضیلت زیارت فاطمه دخت موسی بن جعفر صلواتاللَّهعلیها در قم” اختصاص داه است.
دقّت کنید در حدیث امام جواد علیهالسّلام به لفظ “قم” تصریح شده و چون مرقد مطهّر آن حضرت در عهد امام جواد علیهالسّلام مشهور و زیارتگاه خاصّ و عام بوده به نام آن حضرت تصریح نکرده، بلکه فرموده: “قبر عمّهام را در قم…”
جالبتر اینکه حدیث امام رضا علیهالسّلام از شهرت قبر آن حضرت در اوّلین سالهای دفن آن مخدّره حکایت می کند، زیرا تاریخ ارتحال حضرت معصومه سلاماللَّهعلیها روز دهم ربیع الثانی 201 ه.ق. و تاریخ شهادت امام رضا علیهالسّلام در آخر صفر 203 ه.ق. میباشد.
علاوه بر اینها سعدبن سعد که اهل قم بوده است، هنگامی که به محضر امام هشتم شرفیاب میشود، از فضیلت زیارت آن بانوی مکرّمه میپرسد. و این سؤال، حکایت از آن دارد که در فاصله کمتر از دو سال (بین ارتحال بیبی و شهادت امام رضا علیهالسّلام) مرقد مطهّر آن حضرت به صورت زیارتگاه همگان درآمده بود.
حدیث3: دیگر معاصرش شیخ صدوق نیز در کتاب گرانسنگ “عیوناخبارالرّضاعلیهالسّلام” بابی را به فضیلت زیارت آن حضرت اختصاص داده و فرموده است:
“باب 67- ماجاء عن الرّضا علیهالسّلام فی ثواب زیاره فاطمه بنت موسی بن جعفر علیهالسّلام بقم”
“باب 67- پیرامون آنچه از امام رضا علیهالسّلام در مورد پاداش زیارت فاطمه، دختر موسیبنجعفرعلیهالسّلام در قم رسیده است”
آنگاه از پدرش (ابنبابویه) و محمدبنموسیبنمتوکّل، هر دو از علیبنابراهیمبنهاشم، از پدرش، از سعدبنسعد روایت کردهاند که گفت:
“سَأَلْتُ اَبَالْحَسَنِ الرِّضا علیهالسّلام عَنْ زِیارَه فاطِمَهَ بِنْتِ مُوسَیبْنِجَعْفَر علیهاالسّلام فَقالَ: مَنْ زارَها فَلَهُ الْجَنَّهُ”
“از ابالحسن امام رضا علیهالسّلام در مورد زیارت فاطمه، دختر موسیبنجعفر علیهالسّلام پرسیدم، فرمود: هرکس او را زیارت کند، بهشت از برای اوست.”(10)
ملاحظه فرمودید که شیخ صدوق این حدیث را از پدرش ابن بابویه و محمدبن موسی بن متوکل روایت کرده که او نیز مورد اعتماد است و همه رجالیون بر وثاقتش اتفاقنظر دارند.(11)
یادآور میشوم که شیخ صدوق کتاب “عیون الأخبار” را برای “صاحب بن عباد” نوشته و در دیباچه کتاب آورده است:
دو قصیده از قصاید صاحب جلیل القدر، کافى الکفاه، ابوالقاسم اسماعیل بن عباد اطال اللَّه بقائه… در اهدای سلام به پیشگاه حضرت علی بن موسی الرّضا علیهالسّلام به من رسید، پس این کتاب را به منظور اهدا به کتابخانه پرآوازهاش تألیف کردم.(12)
در آخرین فصل کتاب نیز مشروحاً بیان میکند که در سال 352 ه.ق. از رکنالدوله اجازه تحصیل کرده به زیارت مشهد مقدّس شرفیاب شده و برای او دعای خیر نموده است. (13)
از بیان علامهتهرانی استفاده میشود که شیخ صدوق در تاریخ یادشده این دو قصیده را دریافت کرده و در مقابل این کتاب را برای صاحب بن عباد تألیف کرده است.(14)
با توجّه به درگذشت رکنالدوله به سال 366 ه.ق. روشن میشود که این کتاب حداقل 12 سال پیش ازکتاب “تاریخ قم” تألیف شده است.
حدیث 4: شیخ صدوق همچنین در کتاب “ثواب الأعمال” بابی را به این موضوع اختصاص داده و چنین عنوان کرده است:
“ثواب من زار قبر فاطمه بنت موسی بن جعفر علیهالسّلام بقم”؛ پاداش کسی که قبر فاطمه دخت موسی بن جعفر علیهالسّلام را در قم زیارت کند…. (15)
حدیث5: صاحب کتاب المسلسلات، ابومحمّد، جعفربن احمدبنعلیقمی، مشهور به “ابن رازی” معاصر شیخ صدوق میباشد.
ابن رازی از صدوق و استادش: احمدبنعلیبنابراهیمبنهاشم روایت کرده است. وی همچنین از تلعکبری و استادش سهلبناحمددیباجی و… روایت کرده است.
شیخ صدوق نیز در کتاب “توحید” از او روایت کرده است. (16)
از وی220 جلد کتاب به یادگار مانده، که یکی از آنها کتاب “المسلسلات” میباشد.(17)
او در کتاب “المسلسلات” حدیث مفصلی با سلسله اسنادش از فاطمهمعصومه سلاماللَّهعلیها از عمهاش فاطمه دخت امام صادق علیهالسّلام، از عمهاش فاطمه دخت امام باقر علیهالسّلام، از عمهاش فاطمه دخت امام سجّاد علیهالسّلام، از عمهاش فاطمه دخت امام حسین علیهالسّلام… از فاطمه زهرا سلاماللَّهعلیها از رسول اکرم صَلّىاللَّهعَلَیْهِوَآلِهوِسَلَّم روایت کرده است.(18)
این حدیث از دو جهت مسلسل است، یکی اینکه آن را فاطمهای از فاطمه روایتکرده، دوم اینکه آن را هر فاطمهای از عمهاش فاطمه روایت کرده است. (19)
روایات حضرت معصومه سلاماللَّهعلیها به این حدیث منحصر نیست. شمسالدین جزری(20)و چشتی داغستانی نیز احادیث دیگری از طریق ایشان روایت کردهاند.(21) ولی اهمیّت ابن رازی در این است که زمانش مقدم بر زمان تألیف “تاریخ قم” میباشد.
روی این بیان پیش از تألیف کتاب “تاریخ قم” گروهی از محدثان از حضرت فاطمهمعصومه سلاماللَّهعلیها حدیث روایت کردهاند و گروهی از راویان حدیث از امام رضا و امام جواد علیهماالسّلام پیرامون فضیلت زیارت آن حضرت حدیث نقل کردهاند.
آنچه “اهورا اشون” به گمان خود تصور کرده که پیش از کتاب “تاریخ قم” در هیچ منبع دیگری از آمدن حضرت معصومه سلاماللَّهعلیها به قم، ذکری به میان نیامده، خیالی باطل و گمانی بیاساس میباشد.
امّا اینکه آیا خبر ورود حضرت معصومه سلاماللَّهعلیها به قم، خبر واحد است؟
پژوهشگر اهورایی در این نوشتار آورده است: گزارش تاریخی مربوط به حضور و مرگ فاطمهمعصومه سلاماللَّهعلیها در قم خبری واحد است!!
حسنبنمحمدبنحسنقمی، کتاب ارزشمند تاریخ قم را به سال 378 ه.ق. تألیف کرده است و تا آن روز 177 سال از وفات حضرت فاطمهمعصومه سلاماللَّهعلیها گذشته بود و صدهاهزار نفر به زیارت آستان مقدس این بانو شتافته و پیشانی ادب بر آستانش سوده بودند.
بارگاه ملکوتی دخت گرامی موسی بن جعفر علیهالسّلام چیزی نبود که نیازی به نقل صاحب “تاریخقم” داشته باشد. بلکه ویژگی کتاب “تاریخقم” در این بود که مؤلف آن، دانشمند فرزانه، محققی فرهیخته و مورّخی پرآوازه بود و در تألیف کتاب صداقت و امانت خاصی ارایه داده بود و لذا مؤلّفانبعدی جزئیّات مربوط به ورود این بانوی عظیم الشّأن را از کتاب وی نقل کردهاند.
مشکل بزرگ :
مشکل بزرگ ما این است که میراث علمی ما در طول قرون و اعصار همواره مورد تاخت و تاز دانشمندان بیفرهنگ بود که در اینجا به چند نمونه از این تاخت و تازها اشاره میکنیم:
1. همین صاحب بن عباد که شیخ صدوق کتاب “عیون الأخبار” را برای او تألیف کرده، کتابخانه بزرگی داشت که بار چهارصد شتر بود. هنگامی که سلطان محمود سبکتین وارد ری شد، به او گفتند که همه این کتابها بر عقیده شیعیان میباشد. همه کتابهای اعتقادی و کلامی آن را جدا کرده و طعمه آتش نمود.(22)
2. به هنگام ورود طغرلبیگ سلجوقی به بغداد کتابخانه بینظیر شیخ طوسی که بیش از هفتادهزار کتاب در آن بود، طعمه حریق شد و در میان شعلههای کینههای بدر و حنین سوخت.
ابنحجر عسقلانی نقل میکند که کتابهای نفیس و بینظیر شیخ طوسی در روز روشن در میدان مسجدالنصر در برابر چشمان همگان طعمه حریق شد.(23)
3. در حمله ددمنشانه “احمدپادشاجزّار” به سال 1175 ه.ق. همه آثار نفیس و منحصر به فرد کتابخانههای شیعیان در جبل عامل به عکّا حمل شد و در آنجا در میان نانوائیها، حلواپزیها و آشپزخانهها تقسیم شد و به مدت ششروز تنورهای عکّا با این آثار نفیس و نسخههای منحصر به فرد شعلهور گردید.(24)
4. در این همین عصر مشعشع طلائی بیش از چهل هزار نسخهخطی کتابخانهمهم و تاریخی “عارف حکمت” مدینهمنوره توسط وهابیان بیفرهنگ در میان آتش سوخت.
5. باز در همین امسال هزاران نسخهچاپی و خطی از نهجالبلاغه، صحیفهسجّادیه و دیگر معارف شیعی در میدان آزادی صنعا – پایتخت یمن – توسط نیروهای بعثی در روز روشن در احقاد بدر و حنین شعلهور شد و طعمهحریق گردید.
دیگر جای شگفت نیست که از بیش از200جلد آثارتألیفی عیّاشی متوفّای 320 ه.ق. تنها تفسیر عیّاشی، آنهم فقط نیمه ی اول آن به دست ما رسیده است(25)و از بیش از 200 جلد اثر تألیفی شیخ صدوق کمتر از یکدهم آن باقی است.(26)
همین کتاب “تاریخ قم” که جالبترین، جامعترین و متقنترین کتاب در این موضوع است، مؤلف آن را در 20 باب تألیف کرده و متن عربی آن کلاً از بین رفته است و آنچه موجود است فقط 5 باب از ترجمه آن به قلم حسنبنعلیبنحسنبن عبدالملکقمی است، که به سال 865 ه.ق. به فارسی برگردان شده است.
در پایان این بخش از مقال بیتناسب نیست حدیث شریفی را پیرامون حضرت فاطمهمعصومه سلاماللَّهعلیها از امام جعفر صادق علیهالسّلام نقل کنیم ، تا معلوم شودکه اخبار مربوط به این بانوی مکرّمه پیش از ولادت باسعادتش توسط پیشوایان معصوم علیهم السّلام بیان شده است.
نصیرالدین،ابوالرشید،عبدالجلیلرازیقزوینی، از علمایبرجسته قرنششم در کتابارزشمند “بعض مثالب النّواصب” که به سال 560ه.ق.آن را تألیف کرده از امام صادق علیهالسّلام روایت کرده(27) که فرمود:
خدای را حرمی است و آن مکه است، پیامبر خدا را حرمی است و آن مدینه است، امیرمؤمنان را حرمی است و آن کوفه است، آگاه باشید که حرم من و فرزندان من قم است که آن کوفه کوچک ماست. برای بهشت هشت در است که سه در آن به سوی قم است.
تُقْبَضُ فیهااِمْرَأَهٌ هِیَ مِنْ وُلْدی وَ اِسْمُها فاطِمَهُ بِنْتُ مُوسی، تَدْخُلُ بِشِفاعَتِها شیعَتِنا الْجَنَّهُ بِاَجْمَعِهِمْ
در آنجا بانویی از فرزندان من درمیگذرد که نامش فاطمه دخت موسی است، همه شیعیان ما با شفاعت او وارد بهشت میشوند.(28)
اما در مورد جهت قبر مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها ) باید گفت که مرقد اصلی دقیقا به طرف قبله است اما ساختمان حرم مطهر به صورت شمالی و جنوبی و شرقی است که معماری زمان ساخت ان بوده است و ذوق و هنر معماران آن زمان چنین بوده که هم اکنون هم بعضی از معماران چنین عمل می کنند و این برای اینستکه حداکثر استفاده را از نور خورشید برای روشن بودن داخل ساختمان داشته باشند.این که مسئله را مربوط کنیم به مسائل آتش پرستی توهم باطلی است که هیچ تاییدی ندارد.
اما حرف آخر اینکه شهر مقدس قم شهری است که تاسیس آن به صورت یک شهر به قرن دوم هجری قمری می رسد که عهد حکومت اسلام بر سرزمین های ایرانی بوده است .
خصوصا محل دفن حضرت معصومه (سلام الله علیها )- قبل از آمدن حضرت به شهر مقدس قم – باغ بزرگ بابلان و متعلق به موسی بن خزرج اشعری بوده است .
ایشان بواسطه شدت علاقه ایشان به حضرت معصومه (سلام الله علیها) همه باغ را وقف حضرت نمود و پس از دفن حضرت به صورت قبرستان بزرگ شهر قم در آمد که آثار آن هنوز باقی است .
پی نوشت :
(1)جمله “خلاف کردند” در مقاله سایت افتاده بود که برای روشنشدن هدف از جمله، آن را از کتاب “تاریخ قم” افزودیم.
(2) نجاشی، الرجال، ص 123، شیخ طوسی، الفهرست، ص 71.
(3)علامه حلّی، الرجال، ص 31.
(4) . ابن قولویه، کامل الزیارات، ص 324،ب 106،ج ا.
(5). ابن شهراشوب، مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 425
(6). نجاشی، الرجال، ص 260.
(7). سیدابن طاووس، فلاح السائل، ص 158.
(8). نجاشی، الرجال ، ص 179،شیخ طوسی، الرجال،ص 378
(9) . ابنقولویه، ص 324، ب 106، ج 2.
(10)شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا علیهالسّلام، ج 2، ص 271، ب 67، ج 1. (10)-
(11). علامه حلّی، الرجال، ص 149، ابن داود، الرجال، ص 185.
(12). شیخ صدوق، عیون اخباالرضا علیهالسّلام، ج 1، ص 2.
(13). همان، ج 2، ص 284،ب 69، ذیل ج 2.
(14). تهرانی، الذریعه، ج 157، ص 375، رقم 2367.
(15). شیخ صدوق، ثواب الأعمال، ص 98. (15)-
(16). همو، التوحید، ص 88، ب 4 و 417، ب 65، ج 1.
(17). تهرانی، طبقات أعلامالشیعه، ق چهارم، ص 68.
(18). .ابن رازی، المسلسلات، ص 108
(19). .ر.ک: زندگانی کریمه اهلبیت، ص 58
(20). جزری، أسنی المطالب، ص 49، محمودی، أسمی المناقب، ص 32، أمرتسری، أرحج المطالب، ص 448.
(21). داغستانی، اللّؤلؤهالثمینه، ص 217.
(22). یاقوت، معجم الادباء، ج 6،ص 259.
(23). ابن حجر، لسان المیزان، ج 5، ص 153، رقم 452.
(24). علی مروّه،تاریخ جباع، ص 29.
(25). شیخ طوسی، الفهرست، ص 212، رقم 604. (25)-
(26). نجاشی، الرجال، ص 389، رقم 1049.
(27). این کتاب با حواشی ارزشمند مرحوم محدّث ارموی، درسه مجله به نام النّقض، در 2110 صفحهوزیری، به سال 1358ه.ش. از سوی انجمن آثار ملی به چاپ رسیده است
(28). عبدالجلیل رازی، النّقض، ص 196.